eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
چند توصیه برای سفر خانوادگی به عراق برای پیاده‌روی اربعین کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
نکات ویژه سفر اربعین ۱_به جز گذر نامه هیچ مدرک دیگر همراه خود نبرید. از بقیه مدارک یا کپی همراه داشته باشید یا عکس در گوشی موبایل ۲_از بردن وسایل گران قیمت مثل زیورآلات لپ‌تاپ و.. خودداری کنید. ۳_حتما کفش مناسب همراه داشته باشید با کفی نرم و راحت .میتوانید زیر پا مقداری پنبه قرار دهید از زدن تاول جلوگیری کند ۴_دارو و پماد برای برخی مشکلات جسمی همراه داشته باشید(یبوست، عرق سوزی، گرمازدگی و... ۵_با مردم عراق محترمانه رفتار کنید اگر غذایی را دوست ندارید اصلا نگیرید ولی اگر بگیرید و استفاده نکنید ناراحت می شوند. ۶_بحث سیاسی نکنید. شیعه در عراق متاسفانه حزب ها و گروه های مختلفی دارد و متشتت است پس به اختلافات دامن نزنید. ۷_زیارت ابومهدی المهندس و شهید محمد باقر صدر را در وادی السلام فراموش نکنید. ۸_شب ها موقع خواب در موکب ها حتما مواظب تلفن همراه خود باشید. سال های قبل تعداد سرقت موبایل قابل توجه بود. ۹_به اندازه کافی پول ایرانی و عراقی همراه داشته باشید همه پول ها یک جا و نزد یک نفر قرار ندهید تا حین سرقت احتمالی کمتر متضرر شوید. ۱۰_برای جلوگیری از گرمازدگی مقدار کافی مایعات مصرف کنید. ۱۱_در شلوغی ها مراقب کودکان بزرگسالان و..باشید. ۱۲_هدایایی هرچند کوچک برای کودکان عراقی همراه داشته باشید. ۱۳_کوله خود را سنگین نکنید، برخی از وسایل مثل شامپو وسایل دوخت و دوز و دارو را اگر یک نفر در جمع داشته باشد کفایت میکند. ۱۴_سلام و احوال پرسی به زبان عربی عراقی را بلد باشید و اظهار لطف مردم عراق را بی پاسخ نگذارید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
خانواده کربلایی.... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵١٨ حدودا چهار سال پیش که ۱۸ ساله بودم و تازه دانشگاه قبول شده بودم خواستگار زیاد داشتم ولی به خاطر فضایی که دانشگاه برامون ایجاد کرده بود، حس میکردم الان ازدواج کردن یه مانع هست و بیشتر از اون از ازدواج می‌ترسیدم چون تو فامیل همه ی ازدواج های موفق مون در سنین بالا بود و دو ازدواجی که تو سن کم ازدواج کرده بودن به شکست منجر شده بود. کلا فضای دانشگاه تا حد زیادی من رو از جو معنوی دور کرده بود تا جایی که یادمه یه شب که فرداش قرار بود کاروان راهیان نور دانشگاه به سمت جنوب حرکت کنه مادرم گفت تو چرا ثبت نام نمیکنی؟ خدا منو ببخشه گفتم چهار مشت خاک مگه دیدن داره؟ حالا اینکه یه جا از این خاک همت پا گذاشته چه ارزشی داره؟ صبح با حال عجیبی از خواب بیدار شدم مامانم گفت چی شده؟ گفتم خواب شهید همت رو دیدم، باهام حرف زد، مامان و بابام گریه شون گرفت. سریع پیام دادم به مسئول ثبت نام، گفتم من اگر الان وسایلم رو جمع کنم میتونم عصر باهاتون بیام راهیان؟ گفت هنوز ظرفیت داریم میتونی. سریع وسایل م رو جمع کردم. همون هفته بود که یه خواستگار خوب برام اومده بود ولی من به خاطر مسائلی از قبیل ترس و... دودل بودم. همون روزی که باید می‌رفتیم راهیان یه نوبت از یه مشاور غیر مذهبی گرفته بودم، یادمه ساک به دست رفتم دانشگاه ساک رو گذاشتم تو مرکز بسیج و رفتم مرکز مشاوره دانشگاه. من حدود ساعت ۳ نوبت مشاوره داشتم و ساعت ۵ باید راه میفتادیم به سمت جنوب. سریع رفتم تو اتاق مشاوره و شروع کردیم به صحبت و شاید جالب باشه که بشنوید مشاوره درباره ازدواج به من این جمله رو گفت و آب پاکی رو ریخت رو دستم: " مگه دختر ۱۸، ۲۰ ساله هم میتونه انتخاب درستی بکنه؟ لطفا فعلا به هیچ خواستگاری جواب مثبت نده" و همین تجویزش باعث شد بعد جلسه مشاوره سریع به مامانم زنگ زدم و گفتم اون خواستگار رو رد کنه. سفر راهیان رفتن همان و تغییرات من همان. تو اون سفر همسفرهایی داشتم که باعث شدن دعای من اونجا فقط برگشتن به عقاید ناب اسلام باشه و البته ریختن ترسم از ازدواج و یه همسر خوب. بعد از سفر راهیان، یه خواستگار خوب برام اومد و چند ماه بعد عقد کردیم. یه عقد محضری خیییلی جمع و جور داشتیم و بعد از حدودا یک سال عروسی کردیم. البته مجلس عروسی تو سالن نتونستیم بگیریم به خاطر کرونا، که اولش من خیییلی ناراحت بودم ولی بعده ها برکت آسون گرفتن رو دیدم. می‌تونستیم دو سال صبر کنیم تا بعد از خوابیدن تب و تاب کرونا، مجلس مجلل بگیریم، بعدش بریم خونه بخت ، کاری که خیلی از اطرافیان مون کردن ولی تصمیم گرفتیم به جای این کار، پول مون رو پس انداز کنیم و رسما بریم سر خونه زندگی مون. من به وضوح میبینم کسایی که تو دوره عقد به خاطر مراسم صبر میکنن چه قدر از فرزندآوری ناخواسته می‌ترسن ولی ما چون به همه اعلام کرده بودیم که رسما رفتیم سر خونه زندگی مون، دیگه ترسی از فرزندآوری نداشتیم. همین هم باعث شد خیلی زودتر به فکر بچه دار شدن بیفتیم. یه مدت پیش متخصص رفتیم و سبک تغذیه مون رو تغییر دادیم و بعد باردار شدم. الان ما یه پسر خوشمزه داریم و این درحالیه که دوست من که هم دوره ما عقد کرده بود به خاطر اینکه حتما مجلس عروسی داشته باشه تا یک ماه پیش دوره ی نامزدی ش طول کشید و ماه پیش تازه عروسی گرفت. یعنی عملا اگر بخوان زود هم بچه دار بشن دو سال زندگی شون از امثال ماها عقب تر افتاده "فقط به خاطر یه شب مجلس توی یه تالار"... وقتی استوری می‌ذارم درباره فرزندآوری و میبینم یه نفر میاد میگه وای دلم بچه خواست، دلم قنج میره از اینکه خدا راه درست رو بهم نشون داد. نمیدونم مدیون اون خواب و شهید همت م ، مدیون سفر راهیان نور م یا... به هر حال همه چیز دست به دست هم داد تا راه درست رو تشخیص بدم. اگر به توکل و توسل نبود که تا الان ش هم ترس از ازدواج داشتم قطعا و شاید ترسم بیشتر هم میشد و به جای اینکه الان به فکر تربیت درست پسرم باشم باید تازه به این فکر میکردم که ازدواج هنوز برام زوده و خودمو درگیر کارای فرعی می‌کردم. در پایان از کانال خوب "دوتا کافی نیست" ممنونم که تدریجا رو ذهن مون این تاثیر رو داشت که به فکر فرزندان بیشتر و بیشتر باشیم و دوما میخواستم از همه عزیزان بخوام که برای اینکه بتونیم تو این مسیر درست حرکت کنیم همدیگه رو دعا کنیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
در کربلا، نایب الزیاره اعضای کانال هستم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💥 با توجه به شرایط موجود در سفر اربعین، رعایت نکات زیر توصیه می گردد: ۱. از بردن اطفال و بچه‌ها خودداری کنید. ۲. افرادی مسن و ناتوان جسمی رو همراه خود نبرید. ۳. بانوان از رفتن به اربعین حتی المقدور خودداری کنند. ۴. حرکت خود را به تأخیر بیندازید و به روزهای آینده موکول کنید. ۵. صبر کنید تا بار زائران کاهش یابد و تعدادی به کشور برگردند و بعد بروید. ۶. رفت و برگشت سریع و عدم توقف در عتبات داشته باشید. در عتبات بیش از یک‌ روز نمانید. ۷. اصرار بر پیاده‌روی کامل نداشته باشید. ۸. اگر امکان برگشت از مسیر دارید، به مرزها نروید. ۹. تشویق و تاکید مستمر مردم بر بازگشت سریع از عتبات ۱۰. پس از کاهش حجم زائرین اگر شرایط مناسب بود مرزها مجددا باز می‌شود پس برگرديد تا آرامش برقرار شود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
بارداری در سن ۴۵ سالگی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
بچه ی خودساخته... 🏔 همسر ایشان: آقای قدوسی با این که فوق‌العاده بچه‌ها را دوست داشتند، مقید بودند که بچه‌ها لوس بار نیایند. شیوه پدرم [علامه طباطبایی] هم همین طور بود و هیچ وقت دوست نداشتند که تمام آسایش بچه‌ها را آماده کنند. مثلا اگر بچه می‌خواست جایی برود، این طور نبود که پول ماشین به او بدهند. می‌گفتند: بگذار پیاده برود، عادت کند. 🏔 می‌گفتند: این بچه‌ها باید سختی بکشند، چون آدم با سختی ساخته می‌شود. برای همین، محمدحسن ما واقعا این‌طور بار آمده بود. وقتی که بیرون می‌رفت، هیچ احساس نمی‌کرد که پدر پشتش است. او بچه‌ی خودساخته‌ای بود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💥ناشکری... بنده متولد ۶۰هستم و در سن ۱۷,سالگی ازدواج کردم و در سن ۲۲ سالگی اولین فرزندم به دنیا آمد. همه مخصوصا مامانم می گفت مواظب باش باردار نشی خیلی سخته بذار بچه بزرگتر بشه و بعداً و حدود ۸ سال گذشت و بچه دوم به دنیا آمد و و بعد از ۷,سال فرزند سوم ما به دنیا آمد. بعدها از اون، باز مشغول تحصیل و سرگرم کارای دیگه شدم و غافل از اینکه سن من داره بالا میره تا اینکه ما ناخواسته بچه چهارم را باردار شدم در سن ۳۹ سالگی... اونقدر من ناراحت شدم که به هیچ کس نگفتم، فقط همسرم می دونست و همش می گفتم خدا کنه سقط بشه و بسیار ناراحت بودم اصلا دکتر نرفتم و همش دعای سقط می کردم، ولی خدا رو شکر خودم اقدامی برای سقط نکردم. ولی به طور ناخواسته وقتی برای اولین بار ۱۳هفتگی سونو رفتم شوکه شدم دکتر گفت دوهفته است رشد بچه متوقف شده با اینکه دوست نداشتم ولی انگار همه زندگیم رو از من گرفتن خیلی ناراحت شدم دکتر گفت خیلی خیلی خطرناکه جونت در خطره باید الان بری و کورتاژ بشی. شوهرم قبول نکرد و گفت مرگ و زندگی دست خداست هیچی نیست😔 ولی متاسفانه دو روز بعد در منزل بیهوش شدم اورژانس اومد وبا درد شدید بیمارستان رفتم، چند شب بیمارستان خوابیدم و به طور معجزه آسایی زنده موندم. فشار خونم ۶ بود، هموگلوبین خونم بسیار پایین بود و نیاز به تزریق خون داشتم و به خاطر کرونا خون نبود. بله بچه سقط شد و من موندم و حسرت و اه خیلی درد سختی است از لحاظ جسمی که خیلی ضعیف شدم و از لحاظ روحی فقط گریه می کردم😭 الان حدود تقریبا یک سال هست از اون ماجرا می گذره و من باردار نشدم و هر کاری کردم ولی انگار درست نمیشه... خیلی خیلی دلم بچه می خواد و انگاری خدا می خواهد درد حسرت را بکشم. برام دعا کنید خدا بهم فرزندانی سالم و صالح عنایت کنه، لطفا برام یه صلوات بفرستید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
شما چطور وقتی لباس نو و تمیز را تن کرده‌اید مواظبید تا کثیف نشود. لذا با آن گوشت نمی‌کوبید. ظرف نمی‌شویید ... چرا؟ چون می‌گویید ممکن است ترشح شود و لباس آلوده گردد. اما وقتی این لباس آلوده و کثیف می‌شود، دیگر پروایی ندارید، گاهی حتی با گوشه اش دیگ را برمی دارید ... طفل هم وقتی به او هتک کنند، به او اهانت کنند، شخصیت او خرد می‌شود ... لذا شروع می‌کند به حرف زشت، به بی‌عاری و بی‌تفاوتی. یعنی مسائل برایش بی‌تفاوت می‌شود. اگر احترامش کنند، همین است. هتکش کنند، همین است. بدش بگویند، می‌خندد، بی‌اعتنایی به او بکنند، باکش نمی‌شود. بچه اگر بی‌تفاوت شده آن عذاب است. بچه‌ای که با کمترین چیز ناراحت می‌شود، این خوب است؛ چون دلیل بر این است که اهل درک و احساس و توجه است. بچه‌ای که توی سرش بزنند و بی‌اعتنایی به او بکنند اصلاً حالیش نشود که چه کسی او را مسخره کرد و چه کسی به او احترام کرد و چه کسی دستش انداخت و چه کسی برایش ارزش قائل شد، این کم‌‍ فهمی است. 📚 مثل‌ها و پندها - جلد ۱ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدیه رهبری را دریافت کردیم. 👈 هدیه رهبری مختص چندقلوزایی بوده و خانوداه های متقاضی حداقل باید سه فرزند داشته باشند. و سن چندقلوها زیر ٢/۵ سال باشد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌اغلب گرفتاری ما مسلمان‌ها در اثر این دو چیز است:" یا عقوق والدین است یا قطع صله رحم" به جان امام زمان علیه السلام بیشتر گرفتاری‌های ما برای همین است یک مقداری بیشتر حواسمان باشد و بیشتر توجه داشته باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من در سن ۲۴ سالگی ازدواج کردم. اولین فرزندم در سال ۷۸ بدنیا اومد و چون اون زمان شعار "فرزند کمتر، زندگی بهتر" رو سر میدادند و من هم شاغل بودم، فرزند دوم رو بعد از ۶ سال بدنیا آوردم فرزند دومم که ۸ ساله شد، چون حضرت آقا امر به فرزندآوری بیشتر دادند، فرزند سوم رو بدنیا آوردم در حالیکه ۴۰ ساله بودم و فرزند چهارم رو در ۴۳ سالگی و فرزند پنجم رو در سن ۴۶ سالگی بدنیا آوردم. الحمدالله بچه ها همه سالم هستند برخلاف تبلیغات غرب پسندانه... از نظر تحصیلات فوق لیسانس هستم و سه ساله که بازنشست شدم البته پیش از موعد با بیست و یک سال سابقه... در رابطه با آزمایش غربالگری در بارداری اخیر به خاطر سن ۴۶ سال، دکترم پیشنهاد کرد که آزمایش سل فری رو انجام بدم که جواب سل فری هم این بود که بچه سالم هست و آزمایشهای دیگر غربالگری رو انجام ندادم. چون مورد داشتیم که در آزمایش غربالگری به دوستم گفتن بچه مشکل داره باید سقط بشه ولی دوستم با فتوای حضرت آقا این کار رو نکرد و الان پسر ۴ سالش سالم هست. لطف خدا بود که در بارداری های اخیر حالت تهوع کمتری داشتم. مثلا بارداری اولم به خاطر تهوع دو ماه بیمارستان بستری شدم ولی تو بارداری آخر اصلا حالت تهوع نداشتم البته دچار دیابت بارداری شدم چون مادرم هم بیماری دیابت دارند ولی بعد از اتمام بارداری از بین رفت. همسرم به دو دلیل موافق فرزندآوری بودن و هستن😉 یکی فرمایش حضرت آقا... دوم فواید زایمان و شیردهی در سلامت جسمی و روحی زنان، خیلی از دوستان بعد از زایمانم اذعان داشتن که جوانتر شدی و پوستت خیلی خوب شد😊 چون پرسنل بیمارستان برخورد خوبی به خاطر بارداری چهارم باهام نداشتن، تصمیم گرفتم دنبال دکتری باشم که موافق فرزندآوری باشن قبلا در همایش فرزندآوری خانم دکتر باروتی که همسر آقای شریعت مداری مسئول روزنامه کیهان می باشد شرکت کرده بودم ایشان معتقد هستن خانم تا زمانی که یائسه نشده میتونه باردار باشه. بنابراین در بارداری آخر فقط به مطب ایشان مراجعه کردم که همیشه به من آرامش میدادن و مشوق من نیز بودن و برای زایمان فقط به بیمارستان رفتم. برخی اقوام نزدیک به خاطر بارداریم ناراحت بودن ولی به درستی این مسیر ایمان داشتم و برخورد و رفتار اونا برام اهمیتی نداشت. حتی دختر بزرگم چون ۲۰ سال داره از این موضوع ناراحت بود ولی الان خیلی خواهر دو سالش رو دوست داره و اون حسش موقتی بود☺ الان نسبت به زمانی که بچه اول رو داشتم خیلی اوضاع بهتره چون هم تجربه خودم برای بچه داری بیشتر هست و هم بچه های بزرگم در نگهداری کوچکترها کمکم هستن و معتقدم اگر در مسیر حق و ولایت قدم برداریم خدا به وقتمون و توانمون برکت میده و اینو رو با تمام وجود حس میکنم. نسبت به همسن های خودم بیشتر حس جوانی میکنم چون به جای اینکه مادر بزرگ بشم، مادر میشم😉 نیتتون رو برای فرزندآوری خالص و خدایی کنید و در زمان بارداری فرزند رو نذر اهل بیت کنید و نزد دکتر مومن برین. انشالله مسبب اضافه کردن شیعیان حضرت علی علیه السلام باشید کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دخترم عادت داره موقع خواب موهای منو بگیره تو دستش و انگشتشو بخوره... هی اومد دورو برم، دید محلش نمیدم، رفت. اومدم تو هال و با این صحنه مواجه شدم.😅😍 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨ لِّلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یخَلُقُ مَا یَشَاءُ یهَبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَثًا وَ یجَعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ» شوری، آیات ۴۹-۵۰ ✨«مالکیّت و حاکمیّت آسمان‌ها و زمین از آن خدا است هر چه را بخواهد می‌آفریند به هر کس اراده کند دختر می‌بخشد و به هر کس بخواهد پسر یا [اگر بخواهد] پسر و دختر -هر دو- را براى آنان جمع می‌کند و هر کس را بخواهد عقیم می‌گذارد؛ زیرا او دانا و قادر است» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌موانع فرزندآوری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من ۱۸ سالگی ازدواج کردم و پنج ماه بعد از ازدواجمون باردار شدم از همون روزهای اول بارداری، از مامانم گرفته تا مادرشوهرم همه انتظار داشتن پسر بدنیا بیارم، خلاصه خدا بهمون دختر داد. بعد هفت سال مجددا همسرمو راضی کردم که دوباره بچه دار بشیم، البته اینو بگم که همسرم خدا رو شکر هیچ وقت چیزی نمیگفتن در مورد جنسیت بچه و همیشه حمایتم میکرد، فقط میگفت سالم باشه چه فرقی میکنه... بعد از هفت سال که دوباره باردار شدم بازم دختر دار شدم، از وقتی دختر دومیم بدنیا اومد بجای شکر خدا، مرتب گریه میکردم که چرا خدا به من پسر نداده، رفتارهای فامیل هم خیلی اذیتم میکرد، اون موقع ها هم شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" رو زیاد می گفتن و روی منی که فکر میکردم دختر زا هستم تاثیر زیادی داشت، تا اینکه در سال ۸۷ همسرمو وادار کردم بره وازکتومی کنه، بنده خدا هم رفت خودشو ناقص کرد. از همون لحظه ای که این عمل رو انجام داد. هردومون، خصوصا من پشیمون و عذاب وجدان گرفته بودم چرا که بخاطر حرفهای مردم شوهرمو فرستادم، خودشو عقیم کنه... خلاصه چند سال گذشت و دختر بزرگم در سن ۱۷ سالگی ازدواج کردو هزار کیلومتر از ما دور شد. بعد از ازدواج دخترم، بیشتر تنها و افسرده شدم، دختر دومم هم شب و روز گریه میکرد چرا تنها موندم ... خلاصه شوهرمو مجبور کردم بعد از ۹ سال وازکتومی، بره عمل بازگشت رو انجام بده، همسرم سال ۹۶ در بیمارستان شهدای تجریش این عمل رو رایگان انجام داد. عملش میکروسکوپی و حدود دوسه ساعت طول کشید. وقتی عمل کرد خیلی خوشحال بودم که میتونیم دوباره بچه دار بشیم، اما نشد. بعد فهمیدیم واریکوسل دوطرفه داره، بازم رفت اتاق عمل الان که حدود سه سال از عمل برگشتش میگذره طبق آخرین آزمایش، اسپرم داره ولی هنوز حرکتش کمه و هنوز نتونستم باردار بشم، حوصله هزینه های ناباروری و این موسسات رو ندارم، سن خودم داره به چهل میرسه اما هنوز به رحمت الهی امیدوارم. فقط خواستم اینو به همه عزیزان بگم که هیچ وقت ناشکری نکنند و هیچ وقت بخاطر حرف مردم زندگی و جوانی شونو از دست ندن. هزاران بار توبه کردم امیدوارم خداوند منو ببخشه و با دعای شما عزیزان بازم صاحب فرزند بشم. شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
ارث فرزندان من، عشق حسین بن علی است از خدا در روضه ها، نسل حسینی خواستم 👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
ثوابِ نیت... نگویید جامانده ایم کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلبِ زیارت اربعین، به ذهنش هم نمی رسد و علاقه ای ندارد ،اگر به هردلیلی اشتیاقِ رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثوابِ نیّت را برده اید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌به خاطر حرف مردم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
سال ۷۴ ازدواج کردم با پسر خاله مادرم، من از یه خانواده پرجمعیت ۴ خواهر و ۳ برادر اما ایشون فقط یک خواهر داشتن... ایشون اون موقع دانشجو بودن و وضعیت مالی خوبی نداشتن... چون یه دونه پسر خانواده بود پدر و مادرش خیلی اصرار داشتن ما زود بچه دار بشیم اما چون ما تو یکی از اتاقهای پدر و مادر خودم، زندگی میکردیم به شوهرم میگفتم اول یه جا اجاره کنیم بعد بچه دار بشیم که با حالت تهوع های گاه و بیگاه من مادرم فهمید باردارم و نذاشت ما بریم و همونجا موندگار شدیم تا بچه اولم آقا محمد به دنیا اومد و شد نوه اول و عزیز دل هر دو خانواده ... بعد از دو ماه یه جای خیلی کوچک و جمع و جور پیدا کردیم و اولین طعم مستاجری رو چشیدیم محمدم چهار ماهه بود که دوباره اون حالت تهوع ها به سراغم اومد و من که یک درصد هم احتمال حاملگی نمی‌دادم، رفتم دکتر و گفت بارداری... یعنی باورم نمیشدبا یه بچه چهار ماهه که شیر خودم رو میخورد دوباره بارداری... واقعا خیلی سخت بود و از اون سخت‌تر گفتنش به دیگران، که خدارو شکر همه مراحل به هر سختی بود طی شد گفتنش به دیگران، شیر خشکی شدن بچه، نه ماه بارداری و بدنیا اومدن پسر دومم علی اقا. یعنی یکماه بعد از جشن تولد یکسالگی پسر اولم. پسر دوم بدنیا اومد و اینو هم بگم آقامون همون جا بهم گوشزد کرد که همین دوتا کافیه ها دختر و پسر نداره، بچه فقط دوتا ، ما هم چشمی گفتیم و... چون کمک داشتم، مادرم، خواهرامو مادرشوهرم که دوره ای به کمکم میومدن خیلی سخت نبود تا اینکه بعد از شش ماه شوهرم که آزمون استخدامی داده بود تو یه شهر دیگه و استان دیگه قبول شد، مصیبت من از همون موقع شروع شد چون شوهرم نه می‌تونست تنها بره و هم اینکه برای من خیلی سخت بود با دوتا بچه کوچک و دوری از خانواده، ولی به هرحال مجبور شدیم بریم یه خونه کوچک یک خوابه تو حومه شهر اجاره کردیم و زندگی در غربت رو بدون هیچ پشتوانه مالی شروع کردیم. بماند که هر دو خانواده چقدر پشت سر ما گریه کردند و ناراحتی کشیدن و خودم هم با دو بچه کوچک بدون هیچ کمکی واقعا روزگار سختی رو گذروندیم اما شیرینیش اون موقع بود که باهم بزرگ شدن، هوای همدیگه رو داشتن و همبازی بودن و زیاد احساس تنهایی نمیکردن. بعداز پنج سال نی نی کوچولوها رو که می‌دیدم دلم ضعف می‌رفت براشون، اولش با ترس و لرز به آقامون گفتم خوبه یه بچه دیگه داشته باشیم حالا یا دختر یا پسر، بچه کوچک شیرینه و از این حرفا اما ایشون گفتن قولت یادت رفته فقط دوتا، روزها می‌گذشت و از من اصرار و از ایشون انکار، دیدم حریفش نمیشم اول مادرش و بعدهم پدرش رو واسطه کردم باهاش صحبت کنن اما ایشون، اون بنده های خدارو هم قانع کرد... منم دیدم راضی نمیشه بهونه آوردم گفتم یا بچه یا رفتن به شهر خودمون. که دومی رو انتخاب کرد و افتاد دنبال انتقالی‌ با وجود که خیلی سخت بود یکی دو سال طول کشید تا موافقت کردن و ما به شهر خودمون برگشتیم. و چقدر همه خوشحال شدن و بچه هام واقعا روحیه گرفتن و همه شاد و خوشحال... اما این شادی‌ها دوام نیاورد چون یکسال از اومدنمون می‌گذشت که دچار یکنوع بیماری ناشناخته شدم. هرشب طی ساعت خاصی تب و لرز و بدن درد شدید و حالت تهوع و بعد هم بیهوشی... 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هرچه دکتر و بیمارستان و متخصص و فوق تخصص و درمانگاه و آزمایشات فراوان و ام ار ای و سی تی اسکن و ازمایش مغز استخوان و .. انجام دادیم بیماری مشخص نمیشد که نمیشد. خلاصه این بیماری ۸ سال طول کشید و من حسابی ضعیف و لاغر و پژمرده شدم و قوای جسمیم تحلیل رفت و در آخر در یکی از بیمارستانهای معروف شهرمون با همکاری و لطف رییس بیمارستان، یه کمیسیون پزشکی تشکیل شد و ۱۵ پزشک متخصص در رشته های مختلف پزشکی با دیدن همه مدارک پزشکی بیماری من رو یک بیماری خود ایمنی تشخیص دادن و از روی همون آزمایشات و مدارک گفتن که شما تخمدانتون از بین رفته و رحم خشک شده و بعد کورتون های قوی رو شروع کردن تا شش ماه و بعد ماه به ماه کمترش میکردن... خدا رو شکر رفته رفته حالم بهتر میشد تا اینکه چند ماه بعد دوباره حالت تهوع اومد سراغم، همه دوباره ترسیدن و گفتن بیماری عود کرده ولی خودم به چیز دیگه شک کرده بودم درمانگاه که بردنم ازشون خواهش کردم یه تست بارداری ازم بگیرن و نتیجه رو فقط به خودم بگن و در کمال تعجب نتیجه مثبت بود، من در سن ۴۱ سالگی بعد از ۱۷ سال با بیماری مزمن ناشناخته، یائسگی زودرس، تنی نحیف ، مصرف کورتون و با دوپسر ۱۷و۱۸ ساله باردار شدم!! فقط میتونم بگم لطف خدا بود و بس. عجیب تر اینکه همه فامیل (البته غیر از شوهرم که ایشون هم بخاطر خودم نگران بود) خوشحال شدن و تبریک میگفتن و شکر خدارو بجا میاوردن، از هیچکس طعنه و سرزنش و حرفایی که تو این شرایط به همه میزنن نشنیدم البته غیر از غریبه ها که از هیچی خبر نداشتن و دکترا، و همین روحیه م رو بالا میبرد. پسرام از خوشحالی پر درآورده بودن... دیگه پسر و دختر بودنش اصلا مهم نبود چه برا خودم چه دیگران... بخاطر ضعیف بودن بدنم پسرم سه هفته زودتر از موعد بدنیا اومد با وزن دوکیلو، اسمش رو گذاشتم امیر حسین، چون میدونستم فقط لطف خدا و مدد آقا امام حسینه... با بدنیا اومدن امیرحسیینم همه مریضیهای من دود شد رفت هوا... سالم سالم شدم بطوری که الان هیچ دارویی استفاده نمیکنم و الان پسرم سالشه، هنوز پیش دکترم که تحت نظرش بودم هم نرفتم ... شده تمام زندگیمون شیطنتاش، بازیگوشیاش، خنده هاش، ورجه وورجه هاش، قند تو دلمون آب می‌کنه... باباش میگه اگه میدونستم اینقدر بچه شیرینه مخالفت نمی‌کردم و چه حیف وصد حیف که دیگه فرصت فرزندآوری رو نداریم سنمون بالا رفته و دیر شده، اگه مریضی به سراغم نمیومد و شوهرم هم مخالفت نمی‌کرد حالا لااقل هفت هشت تا بچه داشتم. توصیه من به همه مخصوصا ااعضای کانال اینه : «نگذارید دیر بشه انسان از آینده خبر نداره، هزاران هزار اتفاق و مسأله ممکنه بیفته که شما حتا یک درصدش رو هم پیش بینی نمی‌تونید بکنید. حالا چند سال دیگه، تا خونه دار بشیم، تا ماشین بخریم، تا بریم شهرمون، تا پولدار بشیم، تا فلان مدرک رو بگیریم، تا فلان شغل رو پیدا کنیم وووواینارو بهونه نکنید ( چون خیلی زود دیر میشه) پشت سر هم بچه بیارید وبزرگ کنید خدا خودش از همه نظر کمک می‌کنه، مطمئن باشید ... من خودم عاشق بچه هستم و حوصله بچه رو هم خیلی زیاد دارم، بماند هرجا با امیر حسین میرم میگن نوه ات هست منم با افتخار میگم نه بچه خودمه و چشما گرد میشه از تعجب، و نگاه ها عمیقتر، و من شادتر... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1