eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۵۷ من متولد ۷۷ هستم و همسرم متولد ۷۱، اسفند ۹۳ عقد کردیم، بعدشم اسفند ۹۴ عروسی گرفتیم. شش ماه اول زندگیمون تو شهرستان بودیم بعدش اسباب کشی کردیم قم... ایامی که شهرستان بودیم دخالت های خانواده هامون خیلی اذیتمون کرد، ما هم بی تجربه بودیم و این دامن می‌زد به بحثامون... از وقتی اومدیم قم رابطه مون صمیمی تر شد من سال آخر دبیرستان بود، همسرم خیلی دوست داشتن بچه دارشیم ولی من چون تو خانودمون مسخرم میکردن زیر بار نمی‌رفتم. ۹ ماه بعد عروسیمون رفتیم مشهد اونجا با یه خانوم مشاور، صحبت کردم و نظرم عوض شد یک‌سال از زندگیمون گذشته بود که ما اقدام به بچه دار شدن کردیم، الحمدالله خیلی زود باردار شدم، ویار خیلی سختی داشتم، تو شهر غریب، احتمال سقط هم وجود داشت. همون حین جامعه الزهرا قبول شدم و تا ماه هفتم رفتم سرکلاس وارد ماه نهم شدم رفتم شهرستان، مادرم اصرار به زایمان سزارین تو بیمارستان خصوصی داشت، می‌گفت سنت کمه، به هیچ وجه نمی‌ذارن طبیعی زایمان کنی، همسرمم هزینه بیمارستان خصوصی نداشت. هر روزم شده بود گریه و دعوا، اصلا نفهمیدم چطوری به آخر بارداری رسیدم و خلاصه من سزارین کردم. ولی ته دلم خیلی دوست داشتم زایمان طبیعی رو تجربه کنم، هر روز بهم میگفتن مراقب باش دیگه نیاری، همش ۱۹ سالته، میخوای چیکار و از این حرفا.... من و همسرم تصمیم گرفتیم سه سالگی پسرم اقدام کنیم و تا چهار سالگی انشالله بچه دومم به دنیا بود، غافل از اینکه هیچ چیز دست من نیست ماه ها می‌گذشت و من باردار نشدم. با کانال شما آشنا شدم و چله شهید نوید صفری رو شروع کردم. یکسال از اقدامم می‌گذشت روز تولد چهار سالگی پسرم چهلمین روز چله، آزمایش من مثبت شد و خدا یه گل دختر بهم هدیه داد. ویارای خیلی سخت دوباره شروع شد ولی با تجربه تر شده بودم، هرکس می‌شنید می‌گفت واای مگه میشه تو سن بیست و سالگی آدم دوتا بچه داشته باشه!! انشالله دختر بشه جنست جور شه دیگه بچه نیاری. چهارماهه باردار بودم که فهمیدیم مامانم سرطان داره، روزهای تلخی بود. مامانم اولین عملشو انجام داد ولی جواب گو نبود من پناه بردم مشهد و از امام رضا و همسایه عزیزم حضرت معصومه شفای مامانمو خواستم. عمل دوم مامانم تو ماه هشتم من بود، چهل روز بیمارستان، من مراقب بچه های خواهرمم بودم، فعالیتم خیلی زیااااااد بود. ماه آخر اومدم قم خونه خودم، دکتر سی ام برام تاریخ عمل زده بود ولی من بیست و هفتم با کیسه آب سوراخ و درد های وحشتناک رفتم بیمارستان، چون زایمان اولم سزارین بود نمیدونستم درد زایمان دارم تو شهر غریب تنها بودم. دکترم اومد و بهم گفت دارم طبیعی زایمان میکنم و بچه اومده تو کانال زایمان... من ترسیده بودم از حرف مردم و مامانمم می‌ترسیدم و گریه می‌کردم ولی خودمم زایمان طبیعی دوست داشتم، خدا هم کمکم کرد و من یه زایمان طبیعی راحت داشتم، نمیگم سخت نبود بود ولی قطعا عوارض سزارین رو دیگه برام نداشت. من تو عمل انجام شده قرار گرفتم. این در حالی بود که همه خانواده ی من مخالف زایمان طبیعی من بودن، همه میگفتن نمیشه ولی شد. من هم سزارین رو تجربه کردم، هم زایمان طبیعی... با قاطعیت میگم زایمان طبیعی خیلی بهتر بود، زود سرپا شدم الحمدالله... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
اولین گام... اولین گام برای داشتن فرزند صالح، انتخاب همسر است و در روایت هم داریم که مردی سؤال کرده از محضر معصومین علیهم السلام که می خواهد ازدواج کند، حضرت فرمودند؛ بدان که کسی که می خواهی انتخاب کنی مادر فرزندت هم می شود. لذا پدر و مادر نقش کلیدی دارند. و نقش مادر مهم تر از پدر است. مادران قدر خود را خیلی بدانند، یعنی این جایگاهی که خداوند متعال به شما مادران داده است در نظام خلقت به ما مردان نداده است٬ اگر آن جایگاه را بفهمیم که چه جایگاه عظیمی است. بر عکس کسانی که فکر می کنند در اسلام به زن ظلم شده است‌، ما می گوییم نه. اتفاقا در نظام ساختاری اسلام٬ زن در جایگاه متعالی قرار گرفته است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌دیوید گلدمن: "هزینه‌ی نگهداری جمعیت کهنسال، اقتصاد ایران را له خواهد کرد!" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۵۸ من تو سن ۱۶ سالگی در سال ۹۱ ازدواج کردم، سال ۹۲ اولین بچم دنیا اومد، روز عید مبعث اسمشو محمد امین گذاشتم یعنی قبل از اینکه اصلا باردار بشم، مادرشوهرم چهارتا اسم انتخاب کرده بود، محمد امین، محمد متین محمد مبین و محمد معین بچه اولم ده ماهه بود، فهمیدم ۲ ماهه باردارم، مشکلات زیادی داشتم و استراحت مطلق بودم. ۷ ماهه بودم که فهمیدم غدد لنفاوی زیر گردنم خیلی بزرگ شده،فرستادن برای نمونه برداری... بچم ۸ ماهه دنیا اومد، صحیح و سالم حتی یک روزم تو دستگاه نبود. محمد متین زردی شدید داشت که دفع نمیشد، انقدر از این بچه که خیلی هم کوچک بود رگ گرفته بودن که دستهای کوچکش سوراخ شده بود. نمیفهمیدن چرا زردیش بالا می‌ره، بلاخره یک روز همسرم گفت که شیر بهش نده شاید مشکل از شیرت باشه اما من نمی‌توانستم به بچم شیر ندم، گریه میکردم دعوا با بقیه، بلاخره قبول کردم و شیر بهش ندادم، خوب شد. بلاخره جواب آزمایش خودم اومد، بله سرطان غدد لنفاوی، یک سال تمام شیمی درمانی کردم، نمیخوام از خاطرات بدش بگم که غول بسازم برا همه آسون نبود ولی غیر ممکن هم نبود، بماند با دوتا بچه کوچک تنها با حال مریض هر جور بود خدا کمک کرد و تمام شد. بعد از ۵ ماه که از شیمی درمانیم که تموم شد دوباره فهمیدم باردارم، اصلا گیج بودم دکتر گفته بود تا ۵ سال باردار نمیشم. 😓😓😓😓 دکترم خیلی بهم حرف زد چرا حامله شدی؟ گفتم مگه خودتون نگفتید که دیگه باردار نمیشم!! حرف های اطرافیان که میگفتن میخوای بچه عقب مونده بیاری؟ اینقدر حالمو بد کردن که میخواستم برم برا سقط... منتها نذر امام زمان کردم، مسجد جمکران رفتم شوهرم می گفت بچه ای که خدا داده خودشم مواظبش هست و حرف هاش قوت قلبم بود. بچه دنیا اومد صحیح و سالم چهار کیلو نیم بود بهش میگفتن پهلوون😅 اسمشو محمد مبین گذاشتم به حدی این بچه باهوش، با معرفت و با محبت هست که خدا بدونه یعنی تو خونه عصای دست منو پدر وحتی برادراشه اما من دختر خیلی دوست داشتم طوری که اطرافیانی که دختر داشتن به من پز میدادن که تو دختر دار نمیشی... دلم شکست رفتم امام رضا شبای قدر بود از امام رضا دختر خواستم، مبین دو سالش بود که باردار شدم. از همون اول به همه گفتم این بچم دختره، همه بهم میخندیدن... بله نازنین زهرای ما دنیا اومد... 😍😍 من الان ٢۶ سالمه و ۴ تا فرزند دارم، همه رو طبیعی دنیا آوردم، تو شهر خودم نیستم، اما خدا همه جا هست، همه جا کمکم بود. انقدر این بچه ها تو زندگی ما برکت داشتن که با دنیا اومدن هر کدوم روز به روز وضع زندگی ما بهتر می‌شد. ولی هنوز هم مستاجر هستیم، هر جا می‌رفتیم برا خونه چون جمعیت بالا بود به سختی خونه بهمون می‌دادن ولی هیچ وقت به خاطر این مسئله بچه هارو سرزنش نکردم. از وقتی دخترم دنیا اومد به حدی رابطه بین من و همسرم خوب شده که خدا بدونه، انقدر هوای مارو داره، همیشه میگم من از همسرم راضی ام، خدا هم راضی باشه... همسر من ناشنوا هست، اما من سالم هستم، بچه هام هم همه سالم هستن، انقدر خوبی داره که اصلا این موضوع به چشمم نمیاد. تو این ۱۰ سال یکبار هم به خاطر این موضوع بحث نداشتیم. همسرم تو کارش خیلی ماهر و حرفه ایه، به قول معروف استاده، به حدی نیتش پاکه که تا حالا دست همه ی برادراشو گرفته و از کنار ایشون، نون میخورن... اولش خیلی ها مسخره ش کردن و... ولی من همیشه میگم خدا یار باشد دشمن هزار باشد. میخوام بگم که همون اندازه که به خدا اعتماد داری خدا هم کمک می‌کنه، هیچ وقت به خدا ذره ای شک و تردید نداشته باشین. من همین الآنم قصد بارداری مجدد دارم، چون نمیخوام دخترم بدون خواهر بمونه.. هیچ وقت فکر نکنید شما مسئول آینده خورد و خوراک و خیلی چیزی های دیگه بچه تون هستین و با خودتون فکر کنید اگه من نباشم چی میشه، شما مسئولیت تعلیم و تربیت بچه هارو دارین. خدا همیشه هوای بنده هاشو داره، اون مواظب همه هست، حواسش جمعه... هیچ وقت به خاطر ترس از فقر و مشکلات این چنینی لذت مادر بودن رو از خودتون نگیرید. خدایی که قبل از تولد بچه، غذای اون رو آماده کرده، به نظرتون نمیتونه از پس بقیه نیاز هاش بربیاد؟! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصول تربیت... 💥اصول تربیت راست گفتن، امانت داری، اهمیت دادن به وعهده‌های داده شده و حفظ کرامت کودک است. 📌اگر روش تربیتی با ترساندن و ایجاد وحشت در محیط خانه باشد، بچه دروغ‌گو، عقده‌ای و منافق بار می‌آید. 💥برای اینکه بچه عقده‌ای نشود، به او احترام بگذارید، محبت کنید و از او مطالبه مسئولیت داشته باشید. چون اگر مطالبه نداشته باشید، بچه هرز می‌رود. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨ امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام: لا تُشْعِرْ قَلبَكَ الهَمَّ على ما فاتَ، فيَشْغَلَكَ عَمّا هُو آتٍ " براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، كه تو را از آنچه مى‌آيد باز مى‌دارد." 📚 غررالحكم حدیث ۱۰۴۳۴ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تجربه ۵۵٨ سرشار از توحید بود. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سال ۶۸ بود که دوره راهنمایی رو تموم کردم و پدرم دیگه اجازه ندادند به دبیرستان برم چون دبیرستان محل زندگی ما چند تا معلم مرد داشت. بلافاصله به جای دبیرستان رفتم آموزشگاه خیاطی و در طول یک سال خیاطی و گلدوزی رو یاد گرفتم. ۱۵ سالم که شد ازدواج کردم و از خونه پدری رفتم و توی یک اتاق خونه مادر شوهر زندگی رو شروع کردیم (منزل مادر شوهرم یه خونه بود با دوتا اتاق خواب که یه اتاق مال مادر شوهرم و برادر شوهر کوچیکم بود، یه اتاق هم مال ما) همون سال غیر حضوری شروع کردم درسهای دبیرستان رو خوندن سال اول رو تو خرداد قبول شدم و سال دوم امتحانهای خرداد مصادف شد با ابتدای بارداریم خرداد و شهریور امتحانها رو دادم و زمستان اون سال خدا پسرم رو در آغوش من گذاشت. از سال بعد قانون دبیرستان شد ترمی واحدی و من ۴ سال طول کشید تا دبیرستان رو تموم کنم البته این وسط یه پسر ناز دیگه خدا بهمون داد. پسر دومم ۱ ساله بود که دیپلم رو گرفتم. نکته مهمی که یادم رفت بگم بعد از تولد پسر اولم خدا کمک کرد با پس انداز هامون یه قطعه زمین خریدیم و با تولد پسر دومم خدا رو شکر خونه مون ساخته شد و یک ماهگی پسرم به منزل خودمون اسباب کشی کردیم. بعد از اون به خاطر کار همسرم مجبور شدیم چند سالی دور از خانواده باشیم و من هر چند با شعار دوتا بچه کافیه موافق نبودم ولی به خاطر دوری از خانواده و زندگی تو غربت از این نعمت خودم رو محروم کردم و همچنان دوتا بچه داشتم (که اعتراف میکنم بسیار کار اشتباهی کردم) وقتی پسر کوچکم کلاس اول رفت منم رفتم دانشگاه و لیسانس گرفتم. پسر بزرگم راهنمایی رو تموم کرد و پسر دومم ابتدایی رو و منم دانشگاه و بالاخره بعد این مدت برگشتیم به شهر خودمون. حالا که برگشته بودم پییش پدر و مادرم و اقوام دیگه سال ۸۷ بود و من برای فرزند سوم اقدام کردم بالاخره بعد از ۲ سال در حالیکه دو پسر ۱۷ و ۱۴ ساله داشتم در سن ۳۵ سالگی خدا پسر سوم رو به من هدیه کرد. تصمیمم این بود که چون اون پسرها فاصله شون خوب بود، حالا هم با فاصله ۳ سال یک بچه دیگه بیارم به همین دلیل پسر سومم که دوونیم سالش شد و از پوشک گرفتمش، اقدام به بارداری کردم، ولی متأسفانه تو ۸ هفته بودم که جنین به علت تشکیل نشدن قلب سقط شد. از اونجایی که دیگه خیلی وقت نداشتم با چند تا پزشک زنان مشورت کردم و بعد آزمایش‌های مختلف گفتند که من مشکلی ندارم و میتونم بعد از ۴ تا ۶ ماه دوباره اقدام به بارداری کنم. که منم اقدام کردم ولی متأسفانه این‌بار هم جنین در هفته ۱۱ به همون دلیل قبلی سقط شد. بعد از اون از طرفی دلم بچه میخواست و میخواستم به ندای رهبرم لبیک بگم و از طرفی دیگه میترسیدم. از طرف دیگه هم پسرم با رفتن برادراش از خونه برا ادامه تحصیل خیلی تنها شده بود و کلی بچه م دعا کرد تا خدا لطف کرد و بالاخره در آستانه ۴۵ سالگی یه پسر کوچولوی دیگه به جمع خانواده ما اضافه شد. الان پسر کوچکم ۸ ماهشه و قبلیه حدودا ۱۰ ساله ست. خدا رو به خاطر همه نعمتهاش شاکرم و دعا میکنم خودش همه عزیزانی را که تو آرزوی بچه هستند حاجت روا کنه ان شاء الله. من در بهترین سال‌های باروری از بارداری خودداری کردم حالا یا به خاطر دوری از خانواده بود یا اون شعار کذایی فرقی نمیکنه... اینو گفتم که دیگران اشتباه منو تکرار نکنن ولی اگرم این اتفاق برا کسی افتاد از فضل خدا ناامید نشه و جبران کنه، می‌بینید که من در سن ۴۵ سالگی الحمدلله خدا یه بچه سالم و ان شاء الله صالح خدا بهم داده. خانمها تا زمانی که تخمک گذاری دارن، میتونن بچه دار بشن. یه مطلب مهم دیگه به خواهرای گل خودم بگم که به خاطر درس و تحصیل ازدواجشون رو عقب نندازن من تا سوم راهنمایی بیشتر نرفتم مدرسه بعد از ازدواجم هم دیپلممو گرفتم، هم لیسانس... ان شاء الله کوچولوم کمی بزرگتر بشه، برا ارشد اقدام میکنم. با آرزوی سلامتی برای همه دوستان. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌آیا ما که یک زوج جوان هستیم، آمادگی و توانایی تربیت فرزند را داریم؟ یک خانم و آقای دانشجو (یک زوج جوان) که هر دو در مقطع کارشناسی ارشد درس می‌خواندند، در دانشگاه تهران پیش بنده آمدند و گفتند: ما بعد از چند سال که از ازدواج‌مان می‌گذرد، می‌خواهیم بچه‌دار شویم اما نمی‌دانیم واقعاً آمادگی تربیت فرزند را داریم و آیا می‌توانیم مسئولیت تربیت فرزند را به عهده بگیریم یا نه؟! من که خنده‌ام گرفته بود، گفتم: مگر شما فکر می‌کنید مسئولیت تربیت فرزند چقدر سنگین است؟! گفتند: خُب شنیده‌ایم که خیلی مسئولیت سنگینی است! گفتم تربیت فرزند بسیار ساده است و شما خیلی اشتباه کرده‌اید که سنین جوانیِ خودتان را -که طبیعتاً عاطفۀ انسان در آن سنین، بیشتر است- از دست داده‌اید و آن عاطفه را به فرزندان خودتان هدیه نکرده‌اید و کمی دیر به فکر بچه‌دار شدن افتاده‌اید. من دو سه تا اصل یا تکنیک مهم در تربیت فرزند را می‌گویم و شما بروید همین دو سه تا اصل را رعایت کنید: ✅ یکی اینکه پدر، در کنار همۀ خوبی‌هایش به این مسأله اولویت بدهد که هیچ‌وقت دل مادر را نشکند(لااقل جلوی بچه‌ها) و به او محبت کند. مادر هم هیچ وقت غرور پدر را نشکند(لااقل جلوی بچه‌ها) و به او احترام بگذارد. همچنین پدر و مادر، بچه‌ را به اطاعت از یکدیگر توصیه کنند؛ مخصوصاً اینکه پدر به بچه یاد بدهد که دل مادرش را نشکند و مادر هم به بچه یاد بدهد که احترام پدر را حفظ کرده و غرورش را نشکند. در این صورت بچه‌ای که در چنین خانواده‌ای بزرگ شود، خوب بار می‌آید. 👌 اگر این اصول ساده را در رفتارهای خود در خانواده، رعایت کنیم، تربیت فرزند اصلاً کار سختی نخواهد بود. البته بعضی‌ها که در فضای بحث تربیت فرزند(و روابط زن و مرد در خانه) قرار ندارند، شاید احساس کنند که این کار پیچیده است. ولی اگر کسی وارد این بحث شود، به مرور متوجه خواهد شد که با رعایت چند تکنیک مهم و کلیدی، می‌توان بچه‌های خوبی تربیت کرد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ترویج و تشویق به فرزندآوری در حرم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۵۹ من متولد ۷۳ ام و همسرم متولد ۶۳ دقیقا سال ۹۱ وقتی پیش دانشگاهی بودم از طریق معرف، با همسرم ازدواج کردم و بنا به درخواست همسرم وارد حوزه شدم😍 و این تجربه از بزرگترین نعمتایی بود که خدا بهم داد. با شروع شدن درسام، زندگی متاهلی من هم شروع شد❤️ همسرمم از روز اول گفته بود عاشقه بچه ست و چون فرزند اول خانوادست میخواد سریع بچه دار بشه و من تازه ١8 سالم بود☺️ اما هرماه می‌گذشت و خبری نمی‌شد. 😔 همسرم توکلش به خدا بود ولی من سخت منتظر بودم، هرماه دکترو دارو دکتر می‌گفت هیچ مشکلی نیست، باید صبر کرد.... تا اینکه دوسال بعد متوجه شدم باردارم دیگه هممون غرق خوشحالی بودیم داشتم بال درمیوردم اما هشت هفتگی فهمیدم بارداری مولاره 😭بستری شدم و کورتاژ... دکتر تا یک سال بارداری رو برام منع کرد😭 و من ضربه روحی سختی خوردم اما گذشت بعد یک سال دوباره اقدام کردیم اما بازم خبری نبود. رفتم کربلا زیر قبه دعا کردم تا اینکه فروردین ۹۵ متوجه بارداری شدم. این بار سعی کردیم به کسی نگیم، من خیلی خوشحال بودم ولی استرس اون سابقه قبلی لذت اون روزا رو ازم گرفت. خداروشکر پسرم دنیا اومد و من کنارش درسمو تموم کردم، وقتی پسرم سه ساله بود متاسفانه کار همسرم به مشکل خورد، دوسال به سختی زندگی کردیم، تا اینکه خداروشکر کار همسرم درست شد و آرامش به خونه مون برگشت. (خدا هیچ مردی رو بیکار نکنه 🤲) رفتم دکتر البته همسرم اصلا بچه نمیخواست دکتر گفت تنبلی داری حتی اگه اقدامم کنی خیلی طول میکشه😔 رفتیم مشهد شب تولد حضرت علی علیه السلام، حیاط حرم چراغونی و برفی بود، پسرم بدونه این که بهش بگیم، گفت یا امام رضا یه خواهر بهم بده و اون ماه همسرم بدون اصرار من راضی شد و من بدون هیچ قرصی با عنایت امام رضا باردار شدم😍 درسته ویار سختی داشتم ولی یادآوریش برام خیلی شیرینه جالبه اگه یه روز پا میشدم حالم خوب بود نگران میشدم نکنه بچم جوریش شده باشه با هر حال بهم خوردنم از ته دلم ذوق میکردم😂 دخترم ٢٣ آبان ١۴٠٠ به دنيا اومد یعنی پنج روز بعد از تصویب قانون حمایت از خانواده و ما خداروشکر ماشین هم برنده شدیم و وام فرزندآوری رو هم گرفتیم😍 وقتی دخترم دوماهه بود با شب بیداری و کمتر خوابیدن سطح سه هم قبول شدم، غیر حضوری میخونم ☺️ خیللی خوبه صبحا که پسرم میره پیش دبستانی تا وقتی دخترم خوابه، درسامو می‌خونم، شبا هم بعد خوابشون یک ساعت بیشتر بیدار می مونم و درس می‌خونم👌 ما مستاجریم، اجاره ها خیلی بالاست، از طرفی به کسی که بیشتر از دوتا بچه داشته باشه راحت خونه اجاره نمیدن ولی از ته دلم الان راضیم به فرزندآوری البته الان دخترم شیر می‌خوره و تازه یک سالشه دعا کنین تا سه سالگی دختر درسم تموم شه و یه خونه کوچیک با کمک خدا بخریم تا بتونم دوباره همسر مو راضی کنم برای بچه دار شدن😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075