eitaa logo
احسان تبریزیان
981 دنبال‌کننده
137 عکس
105 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله وحید خراسانی : در مجلس میرزای شیرازی يكی از بزرگان منبر می‌رفت و نوحه‌ خوان آن مجلس، محقق حائری بود که مؤسّس حوزۀ علمیّۀ قم است؛ وقتی آن عالم، در حضور میرزا روی منبر نشست، یک جمله گفت. اين جمله را هر كسی می‌ شنود، ولی معرفت مهمّ است تا بفهمد معنی این جمله چيست؟! تا شروع كرد به خواندن مقتل، اول جمله‌ای كه گفت، این جمله بود: «دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی إبنِ زيادٍ». تا این جمله را گفت، ميرزا داد زد: «ديگر بس است، كافی است»! و از صبح ميرزا به سر و سينه زد، تا ظهر. آن هم چنین مجلسی! اين است معرفت! اين نشان می‌دهد كه اين مرد چه جور به اين حقيقت رسيده است. كجاست اين معرفت؟! چه کسی شناخت زینب کبری(س) كه بود؟! او می ‌شناسد. تا گفت چنين كسی بر چنين كسی وارد شد، كمر او را شكست! نه فقط ما، بلکه اولين و آخرين، در اينجا محو هستند!
🔴 اگر فضیلت اش را میدانستند جان می سپردند 🔵 امام صادق عليه‌السلام فرمودند : 🟡 لو يَعلَمُ الناسُ ما في‌زيارةِ الحسين عليه‌السلام مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقاً وَ تَقَطَّعَتْ اَنفُسهُم عليهِ حَسَراتٍ. 🟢 اگر مردم فضیلت و عظمت زیارت امام حسین (علیه السّلام ) را می‌دانستند از شدت شوق و عشق به آن، جان می‌سپردند و از سوز و حسرت فراقش قالب تهی می‌نمودند. 🌹 📚 بحارالانوار ج ١٠١، ص ١٨
51.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرمایشات حضرت آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی حفظه الله تعالی پیرامون زیارت اربعین دوستانی که مشرف میشوند قبل از تشرف این کلیپ را ببینند
🏴 ترویح روح شاعر با اخلاص اهلبیت استاد حسن زاده الفاتحه مع الصلوات
47.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شاعر مرحوم استادحسن زاده اصفهانی 🔹قاسمم من، قاسمم..سوی میدان عازمم.. 🔻حاج محمد یزدخواستی ... 🔺@goosheye_oshagh
غزلی در سوگ این خادم با اخلاص و این شاعر عزیز در این شعر مانده صدایت هنوز و در روضه ها گریه هایت هنوز چنان گرم خدمت به موکب شدی که گرم است دستت به چایت هنوز   همیشه فراری به سمت حسین! کجا می‌رود رد پایت هنوز خودم دیده ام رفتنت را ولی نشد باورم ماجرایت هنوز تو از داغ ارباب دق کردی اما چه زود است بر ما عزایت هنوز  بگویند تا سالها دوستان که خالیست ای دوست جایت هنوز @khadempoet
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عمریه چشمام همدم اشکه مرهم زخمم نم نم اشکه داره آتیشم میزنه، داغی که مونده به سینه از خاطر من نمیره، خاطره های مدینه شمعم و سوختن من چه بی صداست غروب خورشید من تو کوچه هاست اغیثینی یا اماه یا فاطمه سلام الله علیها ____ اگرچه ای زهر آتیشی اما راحتم کردی از همه غم ها عمریه که منتظرم تا عمر من سر برسه چشام به حلقه ی دره تا اجل از در برسه غریب تر از من خدا، کیه، کجاست غروب خورشید من تو کوچه هاست اغیثینی یا اماه یا فاطمه سلام الله علیها ____ نمیره یادم، غروب تاریک نمیره یادم، کوچه ی باریک یادم نمیره، آتیشُ، ازدحام پشت درو یادم نمیره صدای، واغربتای مادرو هر لحظه تو دل من روضه به پاست غروب خورشید من تو کوچه هاست اغیثینی یا اماه یا فاطمه سلام الله علیها اغیثینی یا اماه یا فاطمه 🆔 @ehsantabriziyan
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تو شهنشاه زمینی آقا - عبد آستانه تو منم با بهشت چیکار دارم حالا که - میونِ عاشقای حسنم به وجودم می بالم / حسنی ام بدونید اهل عالم / حسنی ام ای جانم حسن - جانانم حسن ای آیه آیه ی قرآنم حسن ای جانم ای جانم ای جانم حسن جانم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه که شیر خدا علیه - شیر مرتضی علی، حسنه یکه تازه عرصه ی جمل و - شور ذکر یا علی، حسنه بگو امشب رو با من / یا حسن جان بگو کوری دشمن / یا حسن جان مروارید عشق - دریای سخاست اولین جلوه ی شاه لافتاست ای جانم ای جانم ای جانم حسن جانم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه که سینه زنم، با حسین - اگه زیر پرچمم، با حسن امضای کرببلام با حسین - روزی محرمم با حسن به خدا بی بی زهرا / حسنیه به خدا ارباب ما / حسنیه میگیم هر نفس: - مولانا حسن ارباب ارباب مایی یا حسن ای جانم ای جانم ای جانم حسن جانم 🆔 @ehsantabriziyan
emam hasan.mp3
4.09M
گرد غم، روی قبرش نشسته غربتش، قلب سنگ و شکسته می‌دونه، که دست آقا بازه اونی که، در صحنش رو بسته ای واویلا بوی غم داره اینجا ولی از غربت آخر در میاد، با دست مولا توو رویا، شبا توی ایوونیم شب تا صبح، توی حرم می مونیم انشالله با مهر تربت توو صحن، نماز صبح می خونیم ####### روضه خون جگر پاره پاره گریه کن چشم ماه و ستاره سینه زن شده دست سرنوشت غصه از در و دیوار می‌باره ای واویلا شده رازش هویدا میگه با گریه حقش این نبود ، مظلومه زهرا راحت شد، از روضه های دیوار راحت شد، از فکر زخم مسمار راحت شد، از خنده‌های قنفذ، میون کوچه بازار ##### غصه‌هاش، رسیده دیگه بر لب بی قرار، شده از غصه زینب هرچی که، خون دل خورده یک عمر با جگر، پسشون داده امشب ای واویلا خوبه نمونده تنها نشده جسم بی جونش رها، روو خاک صحرا باز خوبه، نیفتاده تو گودال باز خوبه، تنش نمیشه پامال باز خوبه، نمی‌بینه که زینب، توو صحرا میره از حال 🆔 @goosheye_oshagh
سلام فلسفۀ چشم‌های بارانی! سلام آبروی سجده‌های طولانی!... چگونه وصف کند غصۀ تو را دعبل؟ چگونه رسم کند چهرۀ تو را مانی؟ تو را هر آینه تصویر کرده‌ام، نظمی چه نسبتی‌ست میان تو با پریشانی؟ چقدر بر سر بازارها قدم زده‌ای که یک معامله سر گیرد از مسلمانی چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را و یادی از تو نکردیم در فراوانی قرار بود بسازیم خانۀ دل را چقدر ساخته شد خانه‌های اعیانی! چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست چه ندبه‌ها که نشد موجب پشیمانی چه گریه‌ها که نکردیم با امین الله میان صحن تو در یک هوای بارانی اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال و ما چقدر گرفتیم بی‌تو مهمانی چقدر در پی ما گشته‌ای چراغ به دست میان همهمۀ کوچۀ چراغانی خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی... بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن همیشه می‌رسی از تشنگی به حیرانی فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز درون گودی مقتل نماز می‌خوانی...
نشستم گوشه ای از سفره ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می شد مثل مادر نیمه ی شب بود تدفینت صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست، دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره ی همواره رنگینت
اي كه جز نامت ندارد حسن مطلع كارها ختم شد با مُهر مِهر تو همه طومارها در بيانت بند مي آيد زبان ناطقان قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها طفل ابجد خوان تو سلمان سيصد ساله است استوار مکتب ايثار تو عمارها پاي بوسي تو عزت داده ما را بي گمان گل نباشد کس نمي آيد سراغ خارها کي رود ياد تو از خاطر که در روز ازل کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها داغ تو در سينه ي ما هست چون خاک توايم لاله کي روييده در آغوش شوره زارها خاك كويت توتياي چشم اهل آسمان عطرنامت كيمياي شيشه عطارها باز مانده از تماشايت دهان كوه نور اي حرايت تا قيامت قبله گاه غارها در شجاعت آنچناني که ميان کارزار رو به تو آرند وقت خستگي کرارها اي که با خون دلت پرورده اي اسلام را اي كه خرما خورده اند از نخل تو"تمار"ها گرچه با تيشه به جان ريشه ات افتاده اند مي دهد اين نخل تا روز قيامت بارها سنگ مي خوردي و مي گفتي که ايمان آوريد کس نديده از رسولي اينچنين ايثارها با پر و بال تو اي بال و پرت زخمي عشق درك كردند آسمان را جعفر طيارها با عيادت از عجوزي سنگدل اي آينه روح ايمان را دميدي بر دل بيمارها لب به نفرين وا نكردي در تمام عمر خويش بر سرت گرچه بلا باريد چون رگبارها رفتي و داغ تو پشت دين رحمت را شکست جان به لب شد از غمت شهرت - مدينه - بارها تا که چشمت بسته شد اي قافله سالار عشق بسته شد دست خدا و پاره شد افسارها آنقدر گويم پس از تو ميخ در هم خون گريست ناله ها برخواست بي تو از در و ديوارها
خدابه آل علی انحصاربخشیده هرآنچه داشته براین تباربخشیده طفیل فاطمه‌بودست خلقت عالم خدابه سفره ی خود سفره داربخشیده اگرچه عادت این خانواده‌است اما حسن به نام کرم اعتبار بخشیده گدابه نزد حسن رفته شاه برگشته کریم ازکرمش بیشمار بخشیده هنوزحاجت خودبرزبان نیاورده گدا یکی طلبید او  هزاربخشیده جهان‌به‌چشم‌ندیده کریم مثل حسن تمام زندگی اش راسه باربخشیده شکسته‌باددهانی‌که‌حرف‌ذلت زد به‌شیعه‌صلح‌حسن‌افتخاربخشیده چو ذوالفقاربرندست‌صلح‌سبزحسن به‌تیغ‌سرخ‌حسین‌اقتداربخشیده به دستخط خودش صبح روزعاشورا به بیقراری قاسم قراربخشیده https://eitaa.com/torabeabootorab
خدای مهربانی‌هاست سلطانی که من دارم فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم کنارش ذره‌ی ناچیز، چون خورشید می‌تابد ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم نمک پرورده‌ی دریای جودش بوده‌ام عمری پُر است از شور احسانش، نمکدانی که من دارم همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد به آهی کاه گردد، کوه عصیانی که من دارم به لطف گندمی که داده‌ام دست کبوترها دگر خالی نمانَد سفره‌ی نانی که من دارم چه فرقی می‌کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم به وقت مرگ می‌آید به بالینم؛ یقین دارم شروع وعده‌های اوست پایانی که من دارم... ✍
«اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنین»... در باز شد از میان جمعیت راهی به این سر باز شد در حرم سهل است، حتی در دل میدان مین هر زمان که «یا رضا» گفتیم معبر باز شد اولِ نامش که آمد بر زبانم سوختم در دلم بال صد و ده تا کبوتر باز شد از صدای گریۀ زن‌ها یکی واضح‌تر است خوش به حالش بعد عمری، بغضِ مادر؛ باز شد دار قالی... پنجره فولاد... مادر سال‌ها بس که روی هم گره زد بخت خواهر باز شد نان حضرت، آب سقاخانه، اشکی پر نمک سفرۀ یک شعر آیینی دیگر باز شد :: مادر از باب الرضا رد شد، به من رو کرد و گفت بچه که بودی زبانت پشت این در باز شد... ✍🏻
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ غربتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم 🔸 حجت الاسلام حامد کاشانی
1_1219943004.mp3
9.98M
🔹سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین میرزا محمدی پیرامون شخصیت حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
📌 سندی تاریخی و کهن از عقیده شیعه به شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها و شهادت حضرت محسن علیه‌السلام به اعتراف علمای اهل‌ سنت 📌 📎 «ضرار بن عمرو الغطفانی» از متکلمان معتزلی و مشهور اهل‌ سقیفه در قرن دوم هجری و معاصر با  امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام بوده است. وی در کتاب «التحریش» و در بیان عقاید شیعیان آن زمان می‌گوید: 📎 «آن‌ها اعتقاد دارنـد ابوبکر و عمر به فاطمـه سلام‌الله علیها  ظلم کردنـد و طوری به ایشان آسیب رساندند که بر اثر شدت ضربه، فرزندشان سِقط شد» 📎 آنچه که از کلام غطفانی به خوبی استفاده می‌شود این است که شیعیانی که در قرن دوم هجری و در دوران حیات امـام کاظـم و امـام رضـا علیهماالسلام زندگی می‌کردند، معتقد به ضرب حضرت زهرا سلام‌الله علیها و شهادت فرزندشان حضرت محسن علیه السلام بوده‌اند و این عقیده رایج شیعیان بوده است. 📕 کتاب «التحریش» تألیف «ضرار بن عمرو الغطفانی(قرن دوم هجری)» نسخه نگهداری شده در کتابخانه شهر شهاره ـ یمن کتابت شده در سال ۵۴۰ هـ ق
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست از همان دم پسر کوچکتان باران شد تاهمین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست در بقیع حرمت با دل خون می گفتم که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست سید حمیدرضا برقعی
تشنه لب بود ولی تشنه به گودال نرفت دست و پا زد پسر و مادرش از حال نرفت تا پدر آب طلب کرد پسر آب آوَرد آتشی عصرِ عطش جانبِ اطفال نرفت زهر خون بر جگرش کرد ولی هیچ کسی به سراغِ حرم و غارت اَموال نرفت پایِ شعله به حَریم کرمَش باز نشد از حرم شکر خدا معجر و خلخال نرفت دست های پسرش بسته نشد بعد از او دختری پایِ سرَش یکسره از حال نرفت سامرا گریه کنِ کرب و بلا شد امّا ندبه خوانِ تو به سردابِ تو امسال نرفت حسین ایمانی
🩸 به خانهٔ علیه‌السلام 🩸 🥀 پس از دفن پیکر مطهر علیه‌السلام، به دستور خلیفه، به خانه آن حضرت هجوم آوردند... 🥀 مرحوم شیخ صدوق در «کمال‌الدین» می‌گوید: وقتی که خبر شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام در سامراء پیچید: 🥀 فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَی ضَجَّةً وَاحِدَةً: «مَاتَ ابْنُ الرِّضَا» 🥀 سامراء، یک پارچه عزادار شد؛ ضجه و فریاد، تمام شهر را فرا گرفت و همگی ناله می‌زدند: «ابن الرضا علیه‌السلام از دنیا رفت» 🥀 وَبَعَثَ السُّلْطَانُ إِلَی دَارِهِ مَنْ یُفَتِّشُهَا وَیُفَتِّشُ حُجَرَهَا، وَخَتَمَ عَلَی جَمِیعِ مَا فِیهَا، وَطَلَبُوا أَثَرَ وَلَدِهِ 🥀 سلطان، مأمورانی را فرستاد تا خانه امام علیه‌السلام را تفتیش و بازرسی کنند و درب تمام اطاق‌ها را مهر و موم کنند و دستور داد که از فرزندش جستجو نمایند. [ تا او را به برسانند، و نسل را منقطع کنند ] 🥀 وَجَاؤُوا بِنِسَاءٍ یَعْرِفْنَ الْحَبَلَ فَدَخَلْنَ عَلَی جَوَارِیهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِنَّ 🥀 پس به خانه حضرت هجوم بردند، و چند مأمور را همراه با زنانی که وارد به حمل و بارداری زنان بودند آوردند و به آنها مأموریت دادند که بازرسی کنند، کدام یک از زنان و کنیزان آن جناب باردار است! 🥀 امّا ... 🥀 تَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بُيُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الْبَتُولِ، حَتى جَعَلُوا يَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَةَ الْمَرْاءَةِ عَنْ ظَهْرِها 🥀 لشكر اشقياء، در به خیام آل‌رسول و قرة‌العين بتول، بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند و كار به جايى رسيد كه از سر زنها معجر مى‌ربودند. 🥀 ...ثم أُخْرَجوا النِّساءَ مِنَ الخَيْمَةِ وَاشْعَلُوا فِيهَا النّارَ، فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٍ حافياتٍ باكياتٍ 🥀 پس از خيمه‌ها، زنان آل‌طاها را از خيمه‌ها بيرون نمودند و ظلم و عدوان بر آن خيمه‌ها بر افروختند و زنان با پاى برهنه و غارت زده و گريه كنان، بيرون آمدند. : 📕 کمال‌الدین، جلد ۱ صفحه ۱۲۰ 📕 لهوف، صفحه ۱۶۹
🔻 همه علیهم‌السلام، علیه‌السلام است 🔻 🥀 راوی می‌گوید: به رفتم و دیدم که قیامتی بر پا شده... 🥀 پرسیدم چه خبر است؟! 🥀 گفتند صلوات‌الله علیه از دنیا رفته... 🥀 با خود گفتم: آیا خدا حجتی بعد از او قرار داده است؟! 🥀 ناگهان دیدم کودکی از خانه آمد، که روی نورانی و خیره کننده‌ای داشت، و محزون بود و گریه می‌کرد! 🥀 نزد من آمد و پیشانی‌ام را بوسید و فرمود: ای سعید؛ من حجت خدا بر تو هستم! 🥀 عرض کردم: از چه بین این همه جمعیت پیشانی مرا بوسیدی، ای مولای من؟! 🥀 فرمود: به جهت آنکه تو دار جدّم صلوات‌الله علیه هستی... 🥀 سپس فرمود: به من سلام برسان و بگو: برپایی ماتم جدّم صلوات‌الله علیه را در روزهای و فراموش نکنند. 📕 مقتل بیاض، نسخه خطی، صفحه ۲۲۳
4_5798632756464325284.mp3
8.33M
🎧 ▪️ حضرت صلوات‌الله علیه ▪️ حجةالاسلام حنیفی
عزایش رستخیز روضۀ ماست عطش هم اشک‌ریز روضۀ ماست امام از کودک خود آب می‌خواست همین جمله گریز روضۀ ماست 📝
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران، همه راهی سامرا باشند