.
🏴 #شور روضه ای شهادت #حضرت_رقیه خاتون سلام الله علیها
#شور_حضرت_رقیه
#ماهه_نشسته_رو_نی
🏴بند اول
ماهه نشسته رو نی،خوش اومدی بابایی
شده ویرونه روشن،خوش اومدی بابایی
رسیدی نیمه ی شب،تو خسته ای بابایی
بشین رو دامنه من،خوش اومدی بابایی
آی دخترای شامی،امشب بابام رسیده
تو این ویرونه ی تار،نور چشام رسیده
دیگه نگید یتیمم،ببینید بابا دارم
مثه شما منم هم،ببینید بابا دارم
بابا حسین بابایی
🏴بند دوم
هر جا صدات میکردم،بابا کتک میخوردم
آخه چطور بگم از،حرمله سیلی خوردم
خیلی جاها بابا به،عمه پناه آوردم
اگه عمه نبود من،بابایی زود میمردم
تو معبرا که بودم،بی حیاها رسیدن
سمتم هجوم آوردن،معجرمو کشیدن
با اینکه میدونستن،یتیمم اما بابا
بجونم افتادن با،تازیونه تو اونجا
بابا حسین بابایی
🏴بند سوم
انقده گریه کردم،سیاهی میره چشمام
انقده که دویدم،آبله بسته پاهام
دستامو بسته بودن،توون نداره دستام
زدن به موی من چنگ،کم شده بابا موهام
مشت و لگد زدن که،بابا سرم شکسته
رو گونه هام شبیهت،بابایی خون نشسته
طاقت درد ندارم،نمیتونم باباجون
منو ببر نذار اینجا بمونم باباجون
بابا حسین بابایی
#شب_سوم_محرم
۱۴۰۳/۰۵/۱۸
#پنجم_صفر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
.
#زمزمه #زمینه
#لطمه_زنی
#پنجم_صفر38
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاالسلام
می باره بازم اشکات
آقای مظلومم
برا رقیّه سادات
آقای مظلومم
رقیه شد جون بر لب
آقای مظلومم
برس به داد زینب
آقای مظلومم
رو خاک خرابه سرشو گذاشته با درد
میخونه که ای منتقم ما دیگه برگرد
ببین که بدحاله، پیش سر باباش
خون کرده قلبا رو،با لطمه رو لبهاش
عجّل فرج یا رب....
🌸
#زبانحال_حضرت_زینب با #حضرت_رقیه
شب تا سحر بیداری
چرا نمی خوابی...
داری همش می باری
چرا نمی خوابی...
تموم شهر خوابیدن
چرا نمیخوابی .....
به اشک تو خندیدن
چرا نمیخوابی ....
هی ناله نزن، پاسخته طعنه ی دشمن
با صورت زخمی زدی آتیش به دل من
میون رقص شام، چقد تو ترسیدی
توو گوش یک دختر گوشوارتو دیدی
🌸
زبان حال حضرت رقیه با بابا علیهماالسلام:
خرابمون تاریکه
خوش اومدی بابا
وصالمون نزدیکه
خوش اومدی بابا
ای پاره پاره حنجر
خوش اومدی بابا
سر ِبدون پیکر
خوش اومدی بابا
یک شب به تنور رفتی و یک شب به کلیسا
امشب شدی مهمون خرابه ، گل زهرا
با خیزرون گشته لعل لبت پاره
از دُرّ ِدندونت خونابه می باره
🌸
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام:
فدای چشم دریات
رقیه خانومم
چرا سپیده موهات
رقیه خانومم
چرا سر تو زخمه
رقیه خانومم
نزن به لبهات لطمه
رقیه خانومم
دیدم سر ِنی که تو شدی غرق جراحت
مونده رو تنت، لاله ی من ردّ جسارت
خمیده قدّ تو، چون مادرم زهرا
عجّل وفاتی شد، دعای تو حالا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.👇
.
#نوحه
#اول_صفر
#دروازه_ساعات
(سبک دهه ۶۰ حاج آقا منصور ارضی)
شد اول ماه . صفر رسیده
از شام ویران . خبر رسیده
جان به لب گشته عمه سادات
تا رسیده دروازه ی ساعات
آه و واویلا . . . . . .
بی احترام و . بدون اکرام
مخدرات حسین در شام
سید سجاد دیده گریان است
دور محمل ها پر ز مردان است
آه و واویلا . . . . . .
#وحید_محمدی_فام ✍
#سبک_با_وداعی_که_از_حرم_کردی
👇
.
#پنجم_صفر
گرچه در این خرابه دگر احترام نیست
شکر خدا ولی خبر از ازدحام نیست
بوی غذا تمام محل را گرفته است
اما برای اهل نبوت طعام نیست
رنگ از رخم پریده، حسابی کلافه ام
از درد استخوان، نفسم بادوام نیست
از هر طرف که پا شده ام خورده ام زمین
در جسم زیر و رو شده ام انسجام نیست
شب تا سحر به یاد لبت گریه کرده ام
کام تو چوب خورد و حیاتم به کام نیست
گفتم سلام... کاش یکی یادشان دهد
سیلی و تازیانه جواب سلام نیست
من دختر مطهره ی آل عصمتم
شأنم که درک کردن بزم حرام نیست
طوری لگد زدند نمازم نشسته است
دیگر توان برای قعود و قیام نیست
تقصیر لکنت است، گذر کن ز دخترت
مانند قبل با تو اگر همکلام نیست
آماده ی سفر شده ام چون رقیه را
طاقت برایِ ماندن در بین شام نیست
#حضرت_رقیه
#خرابه_شام
.
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
دختر غم زده خرابه هام
آرزویی ندارم غیر بابام
میخوام امشب تا سحر صدات کنم
ولی لکنت افتاده توی صدام
من که تو آغوش تو میخوابیدم
قبل خواب باید تورو می بوسیدم
حالا سر به روی خاکا میزارم
دیدنت تو خوابه تنها امیدم
اگه من پرم شکست بابا فدات
چشامم نمیبینه فدا چشات
پر زخمم ولی من یه درد دارم
بابایی خیلی دلم تنگ برات
روی خاکا بابایی کشیدمت
خم شدم یه دل سیر بوسیدمت
تموم غصه من همین شده
وقتی رفتی خواب بودم ندیدمت
رفتی و با سیلی از خواب پریدم
نفسم بند اومد از بس دویدم
تا صدات زدم بابا منو زدن
پناهی جز عمه زینب ندیدم
بابا کل حرم و آتیش سوزوند
چادر خواهرمو آتیش سوزوند
اگه شونه نمیشه موی سرم
معجر رو سرمو آتیش سوزوند
گل سر دیگه برا موهام نخر
دیگه خلخال واسه پاهام نخر
لاله گوشم ببین زخمی شده
گوشواره بابا دیگه برام نخر
من که بودم روز آهوی حرم
نمیتونم دیگه حتی راه برم
همش از قافله ها جا میمونم
تازیونه می رسه تا ببرم
بابایی بال و پرم درد میکنه
زخمای چشم ترم درد میکنه
از شبی که افتادم از رو ناقه
هنوزم موی سرم درد می کنه
مثل شمعی پیکر من آب شده
صورتم با زخم سیلی قاب شده
مثل مادرت که بی هوا زدن
بی هوا زدن تو این جا باب شده
شبی که گم شده بودم زجر اومد
عمو جون نشنوه بابا بد می زد
قد به من به چکمه هاش نمی رسید
بی هوا به پهلو هام .... می زد
اومدی و گره من وا شده
آخرای عمر این زهرا شده
هر کسی منو تورو دیده می گه
این سه ساله پیرتر از بابا شده
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه
#موسی_علیمرادی ✍
..................
.
#پنجم_صفر
اومدی ولی چرا دیر اومدی
حالا که رقیه شد پیر اومدی؟
صورتت اون صورت همیشه نیست
چرا با اینهمه تغییر اومدی
خودمم خیلی عوض شدم آره
صورتم یه جای سالم نداره
تا میام یه خرده آروم بگیرم
زجر ملعون میاد و نمیزاره
چرا انقد شدی مختصر بابا
دلمو کردی شکسته تر بابا
دیگه هیچکسو به جز تو نمیخوام
منو امشب با خودت ببر بابا
تا حالا قدّمو خم دیده بودی؟
تا حالا موهامو کم دیده بودی؟
تو خونه بی روسری دیده بودیم
توی بازار چی؟ بازم دیده بودی؟
وای اگه ضربه به ابرو بخوره
پنجه ای گره به گیسو بخوره
مادرت حالمو بهتر میدونه
وای اگه لگد به پهلو بخوره
تو نباشی حال و روزم همینه
تازه اوضاع خیلی بدتر از اینه
نمیدونم که خبرداری یا نه
حجابم همین یه تیکه آستینه
روز و شب گرسنگی کشیدنو
کوچه کوچه طعنه ها شنیدنو
حاضرم تجربشون کنم ولی
نشنوم حرف کنیز خریدنو
#علی_ذوالقدر ✍
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه
.
.
#زمزمه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
_گفتگو با عمه زینب در دل خرابه
زمین به آسمون بره،یا آسمون بیاد زمین
آروم نمیگیرم دیگه،بابائی مومیخوام همین
شبای دوری از بابا تا سحر هق هق میکنم
اگه نیاد تو بغلم ،نمی خوابم، دق می کنم
تو شاهدی که دخترا، زبون درازی میکنن
خسته میشن، از سر لج دوباره بازی میکنن
دست همو میگیرن و می پرن و تاب میخورن
اَدامو در میارن و با قد خم آب میخورن
گرسنمه تو جمعشون ، از غذای لذیذ میگن
از عمودورم که بهم ،خارجی وکنیز میگن
معجرِ روی سرمو ، یه مرد پرغرور کشید
نمیدادم گوشواره مو، یکی اومد به زور کشید
لاله ی گوشمو ببین ، خونی که لخته بسته و
شبیه مادرت شدم پهلویی که شکسته و
میبینی روضه خون شدم ، گریه کنم رونیزه هاس
تسبیح این شبای من ، بابا بابا بابا باباس
به شوق دیدنش شب سردو تحمل میکنم
موهای سوخته مو ببند،دردو تحمل میکنم
دندونای شکستمو یه جوری پنهون میکنم
یه فکری هم برای این لبای پر خون میکنم
ولی بگو جلو بابام قد خم وچکار کنم؟
زخم سرم ، تاول پام، این ورم و چکار کنم؟
تو هم دیگه نمی شنوی صدای آه و ناله رو
دردسرت شدم ببخش،حلال کن این سه ساله رو
#مرتضی_عابدینی ✍
#شب_سوم_محرم
.
.
#پنجم_صفر
السلام علیکِ یا بنتَ الحسین
ای که مهمان شده ای گوشه ی میخانه ی من
پر شد از جام غمت ساغر و پیمانه ی من
ای سراسر سر تو سر به سریر سرمد
ای سر و سرو من ای سرور فرزانه ی من
دیگرم بهر تو یارای پذیرایی نیست
نیست جز خون دلم باده ی میخانه ی من
خالی از غیر و پر از مهر و تمنای توام
هست تنها غم تو در دل دیوانه ی من
پیش تر همره من بودی و من همره تو
دست گلچین شده ویرانی گلخانه ی من
آشیان منِ محنت زده را طوفان برد
بی تو آتش زده شد بال و پر و لانه ی من
جای تو تشت زر و محفل من خاک بلا
نیست شایسته ی تو خاک کف خانه ی من
چه کسی کرده یتیمم به همین سن کمم
چه کسی کرده جدا رأس تو جانانه ی من
از چه رو صورت و لب های تو شد غرق به خون
جان فدای تو کنم یار کریمانه ی من
ای که آیی ز سرِ نیزه و از تشت طلا
کن نگاهی به من و حال غریبانه ی من
هر زمانی که برای تو بهانه گیرم
تازیانه رسد از دشمن بیگانه ی من
گوشوارم شده غارت ولی این ها مانده :
معجر روی سر و غیرت مردانه ی من
گر که بر دامن من رأس تو مهمان گردد
می رود هستی و جان بر سر شکرانه ی من
ببرم همره خود زائر زهرایم کن
ای که مهمان شده ای گوشه ی ویرانه ی من
پنج شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳
شب چهارم ماه صفر ۱۴۴۶
#محمدعلی_شهاب ✍
.