eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - پیمبر از این شهر دیگه داره میره - بنی فاطمه.mp3
6.1M
متن (ص) 🌴پیغمبر از این شهر دیگه داره میره 🌴باید عالم امشب از این غم بمیره 🎤 دوباره اشک ماتم مصیبت همینه  تموم شد روزای خوشی مدینه  پیمبر از این شهر دیگه داره میره  باید عالم امشب از این غم بمیره  دلش بی قراره وصال حبیبه  توی امتش هم خدایی غریبه  داره میره با اون دل آسمونی  ندیدن از آقا به جز مهربونی  حالا وقت رفتن دلش بی قراره  به جز حق حیدر وصیت نداره  قلم کاغذی خواست نیاوردن آخر  همونا که حق از علی خوردن آخر  شکایت از این ها به پیش خدا کرد  نفس های آخر علی رو صدا کرد  میشه خون علی جان دلت از زمونه  به دست تو زهرا امانت بمونه  چه روزای سختی برات هست در پیش  یه روزی میگیره درِ خونت آتیش  میبینم از الآن پس از من یه روزه  گل یاسم آروم تو آتیش میسوزه  میبینم از الآن میریزن تو خونه  رو پهلوی زهرا نشون خزونه  بگو ای پیمبر نبودی ببینی  ندیدی تو داغ فرا تر از اینی  نبودی ببینی گلت تو آتیشه  نبودی ببینی چی شد بار شیشه  غم کوچه ها رو ندیدی نبودی  نبودی ببینی چی بود اون کبودی  نبودی ببینی ره چاره گم شد  نبودی ببینی یه گوشواره گم شد  ولیکن یه جایی تو بودی و دیدی  کنار یه گودال با زهرا رسیدی  تو بودی و دیدی خونای گلوشو  تو بودی و دیدی تن زیر و روشو  لب تشنه رو خاک کنار فرات بود  پای قاتلش رو جای بوسه هات بود https://eitaa.com/emame3vom/51472
. زهرا نشسته بالا سر تو بابای خوبم چشماتو واکن به جون علی به روح مادر یه بار دیگه منو نگا کن به روی لبهام ام یجیبه نرو که بی تو زهرا غریبه نباشی دنیا برام سرابه مدینه بی تو سرم خرابه یا رسولله بابای خوبم با اشک و گریه ات فاطمه جانم دل حزین منو شکستی اونیکه میاد کنار بابا ای دختر من اول تو هستی دارم میبینم اهل مدینه توی دلاشون نفاق و کینه دیدم که دست علی رو بستن پهلوی پاک تورو شکستن دختر خوبم فاطمه جانم دارم میبینم یه روز تو این شهر خون از لبای حسن میرزه دارم میبینم سر حسینو تو کوفه بردن نیزه به نیزه مدینه اجر نبی ادا شد محسن میون کوچه فدا شد مدینه اجر نبی ادا شد سر حسینش به نیزه هاشد حسین کریمی نیا نیم از عالم خاک 👇
. به حسن گریه کنم یا به حسین یا به رضا به حسن گریه کنم؛ یا به شهید کربلا.. – ♩ دختر بدر دو جا امشب سه جا دارد عَزا گاهی میگوید حسن گاهی حسین گاهی رضا – ♩ گاهی میگوید حسین در سفر کرببلا دید چون زینب محزون که زمین میلرزد! – ♩ شط و دریا شده؛ خون ماء معین میلَرزد دید زینب که سواری به حرم می آیَد – ♩ دیده اش پر غم و با قامت خم می آید.. گفت: زینب به یقین این شه و این اکبر اوست!! – ♩ کشته گشته زجفا اکبر و این پیکر اوست – ♩ شه دین نعش علی را بگرفت در بر زین به در خیمه لیلا بنهادش به زمین – ♩ با دوصد آه و فغان گفت به لیلای حزین.. شو تو از خیمه برون کشته فرزند ببین!! – ♩ گفت لیلا، چقدر ناله من پیر کنم؟! نوجوان اکبر من بی تو؛ چه تدبیر کنم؟؟ – ♩ عاقبت گرگِ اجل یوسف گل پیرهنم.. برد و نگذاشت؛ که بر وی نظری سیر کنم .👇
مدیون حسنم.mp3
11.89M
مدیون حسنم مجنون حسنم امشب نه که یه عمر مهمون حسنم صدبار شکرخدا دارم چه امیری میفتم روزمین دستم رو می گیری بین سینه زدن ، دستامو میبینی تا گریه میکنم اشکامو می بینی ای سلطان کرم سایه‌ی رو سرم امضا کن که بشم مدافع حرم کی گفته غریبی خودم نوکرتم مدیون حسنم اگه سینه زنم توروضه ی آقا بیمه شد بدنم مجنون حسنم مجنون حسنم صدبار شکرخدا دارم چه امیری میفتم روزمین دستم رو می گیری بین سینه زدن ، دستامو میبینی تا گریه میکنم اشکامو می بینی ای سلطان کرم سایه‌ی رو سرم امضا کن که بشم مدافع حرم کی گفته غریبی خودم نوکرتم می بالم به خودم زیر پرچمتم دوست دارم آقا خیلی نوکرتم پاسینه زنیتم بی‌تاب غمتم شامل نظر ، خاص مادرتم لب تر کن تا برات جونم رو بزارم حرمت دلمه ای دار و ندارم از تو دارم آقا چشمای ترمو من حسن میزارم اسم پسرمو بچه بودم آقا عشقت رو چشیدم پای روضه ی تو ببین قد کشیدم ای سلطان کرم سایه‌ی رو سرم امضا کن که بشم مدافع حرم کی گفته غریبی خودم نوکرتم سلطان دلمی همه باورمی توحتی مهربون ، تر از مادرمی بیچارست کسی که از تو دل بکنه حتی عشق دله حسینم حسنه هرچی داشتی دادی آقا ازکرمت یعنی میشه یه روز ساخته شه حرمت خادم تو باشم باپدر مادرم هروقت دلتنگتم سمت تو بپرم میخونم براتو بازم با چشه خیس پس کرببلامو بیا و بنویس ای سلطان کرم سایه‌ی رو سرم امضا کن که بشم مدافع حرم کی گفته غریبی خودم نوکرتم ع
زمینه - طاهری - ضریحِ تو بنا میشه.mp3
4.89M
تو عاشقی چه حالیه ، تو عاشقی چه رازیِه حسینیا بگید حسن ، شب غریب نوازیِه رویِ سرِ من سایۀ دستِ کریمه این عرضِ ارادت همۀ زندگیمه بطلب ، منو بگو بیا تویی عشقِ کربلاییا آخرش مدینه تو بقیع میخونن امام رضاییا .. قربونِ کبوترایِ حرمت امام حسن .. قربونِ این همه لطفُ کرمت امام حسن .. « یا امام حسن .. آقا .. » تویی که ماهِ هر شبی ، تویی که ذکر هر لبی شده فقط یه جلوه از ، صبر توصبرِ زینبی ای شیر جمل جنگِ تو کرده چه غوغا استادِ اباالفضلِ علمداری آقا چه دلاوری و چه یلی ولیعهدِ حضرت علی به فدایِ قاسمت آقا تو خودت اَحلی مِن عَسلی شنیدم سَجیَتُکم الکرم امام حسن تو منو رها کنی کجا برم امام حسن .. « یا امام حسن .. آقا .. » ضریحِ تو بنا میشه ، با چه شکوه و عزتی دیدنیه تو اون حرم ، صف غذایِ حضرتی هر زائر مشهد میخونه یادِ حسن رویایی میشه پنجره فولادِ حسن عاشقِ تو و مدینه مُ ، سر سفره تون میشینمُ مثه هر سال امسالم آقا میدی خرجِ اربعینمُ تو که آخر گره رو وا می کنی امام حسن پس چرا امروز و فردا می کنی امام حسن تو منو رها کنی کجا برم امام حسن نمیتونم دیگه کربلا برم امام حسن « یا امام حسن .. آقا .. » ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ﷽ پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مرثیه ابن بابویه در باب وفات حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) از ابن عباس روایتی نقل کرده که خلاصه شدۀ آن چنین است:«چون حضرت به بستر بیماری خوابید، اصحاب دور او جمع گردیدند، عمار یاسر برخاست و سئوالی از آن حضرت کرد، سپس حضرت دستورالعملی در باب غسل و دفن کردن خود به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود و به بلال فرمود که ای بلال، مردم را به نزد من بطلب که در مسجد جمع شوند؛ وقتی جمع شدند، حضرت بیرون آمد در حالیکه عمامۀ مبارک را بر سر بسته بود و بر کمان خود تکیه کرده بود تا آن که وارد مسجد شد و بر منبر بالا رفت و حمد و ثنای الهی را ادا کرد و فرمود :ای گروه اصحاب، من برای شما چگونه پیغمبری بودم؟ آیا خودم در میان شما جهاد نکردم؟ آیا دندان جلوی مرا نشکستید؟آیا پیشانی مرا خاک آلود نکردید؟آیا بر روی من طوری خون جاری نکردید که ریش من خون آلود شود؟ آیا از نادانان قوم خود، متحمل سختی‌ها نشدم؟آیا برای کمک به امت خود، از گرسنگی، سنگ بر شکم نبستم؟ صحابه گفتند:«بله یارسول الله. قطعاً که برای خدا صبر کردی و از بدی‌ها نهی فرمودی!» حضرت فرمود:«خدا شما را نیز خیر دهد!حق تعالی حکم کرده است و سوگند یاد نموده است که از ظلم ستمکاری نگذرد. شما را به خدا سوگند می‌دهم که اگر به هر که ظلم کرده‌ام برخیزد و مرا قصاص کند؛ که نزد من قصاص دنیا بهتر است از قصاص در حضور گروه انبیاء و ملائکه»؛ پس مردی از آخر مردم برخاست که او را سوادة بن قیس می‌گفتند، گفت:«یارسول الله، پدر و مادرم فدای تو، در هنگامی که از طائف می‌آمدی، من به استقبال تو آمدم، تو بر شتر خود سوار بودی و عصای نازک خود را در دست داشتی؛ وقتی بلند کردی که بر شتر خود بزنی بر شکم من خورد؛ نفهمیدم که به عمد کردی یا به خطا». حضرت فرمود:«پناه بر خدا که به عمد کرده باشم؛ سپس فرمود که ای بلال برو به خانۀ فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، همان عصا را بیاور! وقتی بلال از مسجد بیرون آمد، در بازارهای مدینه صدا می‌زد که:« ای مردم! کیست که قصاص کند نفس خود را پیش از روز قیامت؟اینک محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) خود را پیش از روز جزا می‌خواهد قصاص کند». وقتی به در خانۀ فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رسید در را کوبید و گفت:«ای فاطمه برخیز که پدرت عصای نازک خود را می‌خواهد!»فاطمه(سلام‌الله‌علیها)گفت:«امروز روز استفاده از عصا نیست، برای چه آن را می‌خواهد؟»بلال گفت:«ای فاطمه مگر نمی‌دانی که پدرت بر منبر رفته و اهل دین و دنیا را وداع می‌کند». وقتی فاطمه(سلام‌الله‌علیها) ۱
حرف از وداع شنید، فریاد برآورد و گفت:«ای پدر بزرگوار! از اندوه تو، غم و اندوه و حسرت، دل مرا مجروح کرد، ای حبیب خدا و محبوب قلب فقراء، بگو بعد از تو فقیران و بیچارگان و درماندگان، به که پناه برند؟» بلال عصا را گرفت و به خدمت حضرت شتافت و وقتی عصا را به ایشان داد، حضرت فرمود:آن مرد پیر کجا رفت؟ او گفت:«یا رسول الله من حاضرم، پدر و مادرم فدای تو باد!» حضرت فرمود:«بیا و مرا قصاص کن تا راضی شوی! آن مرد گفت:«یارسول الله شکم خود را نشان بده!»وقتی حضرت شکم خود را نشان داد، پیر مرد گفت:«اجازه می‌دهی که دهان خود را بر شکم تو بگذارم؟»وقتی اجازه یافت، شکم مکرم آن حضرت را بوسید و گفت:«پناه می‌برم به جای قصاص شکم رسول خدا(صلی‌الله علیه‌وآله و سلم)از آتش جهنم در روز جزا. حضرت فرمود:«ای سواده آیا قصاص می‌کنی یا عفو می‌نمایی؟»گفت:«یا رسول الله عفو می‌نمایم!»حضرت فرمود:«خداوندا تو هم سواده را عفو کن، همچنان که او عفو کرد پیغمبر تو را!»سپس حضرت از منبر پایین آمد و به خانۀ ام سلمه رفت و می‌گفت:«پروردگارا تو امت محمد را از آتش جهنم سلامت دار و برایشان حساب روز جزا را آسان گردان!»ام سلمه گفت:یارسول‌الله چرا غمگین هستی و رنگ صورتت تغییر کرده است؟حضرت فرمود:«جبرئیل الان خبر مرگ مرا رساند، خداحافظ که بعد از این هرگز صدای محمد را نخواهی شنید!» ام سلمه چون این خبر وحشتناک را از آن سید بشر شنید ناله سر داد و گفت:«واحزناه بر تو! یا محمد، مصیبتی برای من شد که دیگر ندامت و حسرت فایده‌ای ندارد»؛ پس حضرت فرمود:«ای ام سلمه! حبیب دل من و نور دیدۀ من فاطمه(سلام الله علیها) را بگو بیاید»؛ این را فرمود و بی‌هوش شد. وقتی فاطمۀ زهرا(سلام‌الله علیها) به خانه آمد و پدر خود را به آن حال مشاهده نمود ناله برآورد و گفت:«ای پدر بزرگوار جانم فدای تو باد و رویم فدای روی تو باد، تو را چنان می‌بینم که عزم سفر آخرت داری و لشکرهای مرگ، تو را از هرسو احاطه کرده‌اند؛ آیا کلمه‌ای با فرزند بی‌چارۀ خود سخن نمی‌گویی و آتش حسرت او را با زلال بیان خود تسکین نمی‌دهی؟» وقتی حضرت صدای غم‌زدای فرزند دلبند خود را شنید دیدۀ مبارک خود را گشود و فرمود:«ای دختر گرامی بزودی تو را ترک می‌کنم و وداع می‌نمایم؛ پس خداحافظ! حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) چون این خبر وحشتناک را از آن سرور شنید، آه حسرت از دل برآورد و سئوالاتی از آن حضرت پرسید تا که آن جناب بی‌هوش شد. وقتی بلال ندای نماز را داد و گفت:«الصلوة رحمک‌الله»(بشتابید به برپانمودن نماز، خدا شما را رحمت کند!)حضرت به هوش آمد و برخاست و به مسجد آمد و نماز را کوتاه ادا کرد، وقتی تمام شد، علی‌بن ابی طالب(علیه‌السلام) و اسامة بن زید را طلبید و فرمود:«مرا به خانۀ فاطمه(سلام‌الله‌علیها)ببرید! وقتی به خانۀ نور دیدۀ خود درآمد سر خود را در دامن آن بهترین زنان عالمیان گذاشت و تکیه داد. وقتی امام حسن و امام حسین(علیهما سلام)جدّ بزرگوار خود را در آن حالت مشاهده کردند بی‌تاب شدند و آب حسرت از دیده باریدند و ناله برآوردند و می‌گفتند که جان‌های ما فدای جان تو باد و روهای ما فدای روی تو باد!حضرت پرسیدند که ایشان کیستند؟امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)گفت:یا رسول‌الله فرزندان گرامی تو، حسن و حسین هستند؛ پس حضرت آنها را به نزد خود طلبید و دست بر گردن آنها انداخت و آن دو جگر گوشۀ خود را به سینۀ خود چسبانید و چون حضرت امام حسن(علیه‌السلام)بیشتر گریه می‌کرد حضرت فرمود:«یا حسن کم گریه کن که گریۀ تو بر من سخت است و موجب ناراحتی من می‌شود.»؛ در آن حال ملک‌الموت نازل شد و گفت:«السلام علیک یا رسول الله» حضرت فرمود:«وعلیک‌السلام یا ملک‌الموت! من از تو تقاضایی دارم.» ملک‌الموت گفت:«ای رسول خدا حاجت شما چیست؟»فرمود:«حاجت من این است که روح مرا نگیری تا جبرئیل نزد من آید و با او وداع کنم». ملک‌الموت بیرون آمد و می‌گفت:«وامحمداه»! سپس جبرئیل از آسمان به ملک‌الموت رسید و پرسید که ای ملک‌الموت روح محمد را گرفتی؟ گفت:«ای جبرئیل! آن حضرت از من خواست که روح او را نگیرم تا تو را ملاقات نماید و با تو وداع کند» جبرئیل گفت:«ای ملک‌الموت مگر نمی‌بینی که درهای آسمان برای روح محمد گشوده‌ شده است؟سپس جبرئیل نازل شد و به نزد آن حضرت آمد و گفت:«السلام علیک یا ابالقاسم»حضرت فرمود:«وعلیک‌السلام یا جبرئیل! آیا در چنین حالی مرا تنها می‌گذاری!»جبرئیل گفت:«یا محمد تو باید بیایی و برای همه، مرگ در پیش است و هر نفسی چشندۀ مرگ است.» حضرت فرمود:«نزدیک شو به من ای حبیب من!»سپس جبرئیل نزدیک آن حضرت رفت و ملک‌الموت نازل شد و جبرئیل به او گفت:«ای ملک الموت سفارش حق تعالی را دربارۀ گرفتن روح محمد به یاد بیاور!»سپس جبرئیل در طرف راست آن حضرت ایستاد و میکائیل در طرف چپ و ملک‌الموت در جلوی رو مشغول گرفتن روح اطهر آن حضرت گردید.
ابن عباس گفت:«در آن روز، آن حضرت بطور مکرر می‌فرمود که بروید بگوئید حبیب دل من بیاید و هرکه می‌آمد روی مبارک خود را از او می‌گردانید؛ به این خاطر به حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) گفتند که گمان می‌بریم که او علی(علیه‌السلام) را می‌طلبد!»حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)رفت و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را آورد؛ وقتی چشم مبارک سید انبیاء بر سید اوصیاء افتاد، شاد و خندان شد و بطور مکرر می‌گفت:«ای علی نزدیک من بیا! تا آن که دست او را گرفت و نزدیک بالین خود نشاند و باز بی‌هوش شد؛ سپس در این حال حسن مجتبی و حسین سیدالشهداء(علیهماسلام) از در وارد شدند؛ وقتی چشم آنها بر جمال بی مثال آن برگزیدۀ ذوالجلال افتاد و آن حضرت را به آن حال مشاهده کردند فریاد «واجداه، وامحمداه» بلند کردند و گریه کنان، خود را بر سینۀ آن حضرت افکندند؛ حضرت امیر (علیه‌السلام) خواست که آنها را دور کند، در آن حالت حضرت پیامبر(صلی‌الله علیه‌و‌آله‌وسلم) به هوش آمد و گفت:«یا علی بگذار که من دو گل بوستان خود را ببویم و آنها گل رخسار مرا ببویند و من با ایشان وداع کنم و ایشان با من وداع کنند، همانا که آنها بعد از من مظلوم خواهند شد و به شمشیر و زهر ستم کشته خواهند شد؛ سپس سه مرتبه فرمود که لعنت خدا برکسی باد که بر آنها ستم کند؛ سپس دست به سوی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دراز کرد و آن حضرت را کشید تا به زیر لحاف خود برد و دهان خود را بر دهان او و به روایتی دیگر بر گوش او نهاد و با او رازهای بسیاری گفت و اسرار الهی و علوم بی حدی بر گوش او می‌گفت تا آن که مرغ روح مقدسش به سوی آشیان عرش رحمت پرواز کرد؛ سپس امیر مؤمنان(علیه‌السلام) از زیر لحاف سید پیغمبران بیرون آمد و گفت:«حق تعالی مزد شما را در مصیبت پیغمبرتان عظیم کند! همانا که خداوند عالمیان، روح آن حضرت را به سوی خود برد». سپس صدای ناله و شیون از اهل بیت ایشان(علیهم‌السلام) بلند شد و جمعی از مؤمنان که در مقام گرفتن خلافت مشغول نگردیده بودند در عزا و مصیبت با آنها همراهی کردند. ابن عباس گفت:«از حضرت امیر(علیه‌السلام) پرسیدند که چه رازی بود که پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)در زیر لحاف با تو می‌گفت:«حضرت فرمود که هزار باب از علم، به من تعلیم نمود که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می‌شود»(منتهی‌الامال، پاورقی ص 182)  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ۳
4_5888822126172964382.mp3
2.91M
🚩🚩 اگر غریب ندیدی 🎤 سید مجید بنی فاطمه 🎤 اگه غریب ندیدی یه سر برو مدینه امام حسن غریبه اول و آخرینه همونی که کریمه اما حرم نداره یه شمعی که رو قبرش روشن کنیم نداره شب از نور ستاره روشنه دور قبرش مدینه گریه داره مونده تو کار صبرش کسی که مادرش رو تا به خونه آورده تکیه به شونش داده مادر سیلی خورده یه کربلا تو کوچه رو شونهٔ حسن بود مادر به روی شونش تو حال جون دادن بود تا برسه به خونه موهاش همه سفید شد همون جا توی کوچه امام حسن شهید شد از اون روزا تا امروز منتظر اجل بود اینقدر عذاب کشیدش که زهر براش عسل بود 💔 ‌ 💔 https://eitaa.com/emame3vom/51486
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5960553392890714837.mp3
6.39M
( السّلام عليك یا غریب ... ) مراسم‌ عزاداری شب‌‌ هيأت راية العباس ( علیه‌السّلام )
‍ . ‍ السلام و علیک یا غریب وطن ایها المجتبی یا سیدی یا حسن ای امید همه پسر فاطمه وای حسن جان تو که عمری فلک ریخته خون بر دلت با که گویم که همسرت شده قاتلت حرم و قبر تو شاهد صبر تو وای حسن جان السلام و علیک یا غریب وطن ایها المجتبی یا سیدی یا حسن ای امید همه پسر فاطمه وای حسن جان بدن چاک تو شد هدف تیر ها تن پاک حسین طعمه شمشیر ها حرم خلوتت شاهد غربتت وای حسن جان السلام و علیک یا غریب وطن ایها المجتبی یا سیدی یا حسن ای امید همه پسر فاطمه وای حسن جان حرم خلوت تو در بقیع دل است چه کنم سیدی زیارتت مشکل است یابن خیر الانام به مزارت سلام وای حسن جان السلام و علیک یا غریب وطن ایها المجتبی یا سیدی یا حسن ای امید همه پسر فاطمه وای حسن جان دوره کودکی چه امده بر سرت پیش چشمت شده نقش زمین مادرت رنگت از رخ پرید چشمت انجا چه دید وای حسن جان السلام و علیک یا غریب وطن ایها المجتبی یا سیدی یا حسن ای امید همه پسر فاطمه وای حسن جان السلام علیک یا غریب وطن 👇👇
به تو دل خوش کردم_۲۰۲۱_۱۰_۰۴_۱۸_۵۸_۱۰_۹۷۴.mp3
12.77M
حسین میگہ حسن.. زینب میگہ حسن💔 تسلیت به ‍ . به تو دلخوش کردم به تو که آقایی  دلمو آوردم یه دل زهرایی  خوبه حال روزگارم پیش پات که سر بذارم  همه زندگیمو از دست سخاوت تو دارم  دردامو واست آوردم خودمو به تو سپردم  نمک عشق حسین و سر سفره ی تو خوردم  دلم با مادرت امشب میگه حسن  حسین میگه حسن زینب میگه حسن  حسن جانم حسن جانم حسن جانم جانم جانم حسن جانم .....  غم نداره هر کس به غمت دل داده  هر کی شد گریونت تو قیامت شادِ  مادرم نذریتو هم زد سرنوشتمو رقم زد  پدرم تو گوشم از بچگی از لطف تو دم زد  تو امید آخرینم با محبتت عجینم  این شبها خواب زیارت ضریح تو می بینم  غریب فاطمه این دل حَرَمته  چشمای تر من دریای غمته  دلم با مادرت امشب میگه حسن  حسین میگه حسن زینب میگه حسن  کرمت عزت داد به من ناقابل  تو شدی مولا و همه عالم سائل  می خوام آدم تو باشم مرهم غم تو باشم  تا خدا خداست فقط به زیر پرچم تو باشم  همه اعتبارم از تو دل بی قرارم از تو  به امام حسین قسم محرما رو دارم از تو  بازم به نوکرت آقا بها بده  یا جونمو بگیر یا کربلا بده  دلم با مادرت امشب میگه حسن  حسین میگه حسن زینب میگه حسن https://eitaa.com/emame3vom/51491
. ‍ . 🔊 آقا (ع) ⭕ متن:سلام آقا سلام مظهر... 🎙️ مداح: ✍ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام آقا سلام مظهر عطا و کرم سلام آقا سلام باب رحمت محشرم سلام آقا امامزاده ی بدون حرم سایه ی تو بال کبوترهاس اقام اقام اقام زائر تو فقط خود زهراس ای اقام اقام اقام مزار خاکیت آخر دنیاس ای اقام اقام اقام ایشالا خیلی زود بقیع میشه آباد می سازیم صحنت رو شبیه گوهرشاد اقام اقام اقام 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 کی میدونه چه رازی به سینه داره حسن کدوم آتیش خزون کرده نوبهار حسن کی می دونه چی اومد به روزگار حسن مسموم زهر قوم کافر شد ای داد ای داد با این یه روضه عمر اون سر شد ای داد ای داد تو کوچه ها عصای مادر شد ای داد ای داد یه عمر بار غم نشسته رو شونش شکسته تو کوچه غرور مردونش واویلا واویلا 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ازون لحظه براش دنیا غیر ویرونه نیست دیگه حرفاش به جز ناله ی غریبونه نیست یادش اومد میگفت پاشو راهی تا خونه نیست یاد یه روضه تنشو لرزوند ای وای ای وای جای یه پنجه روی صورت موند ای وای ای وای سه ماه روشو از علی پوشوند ای وای ای وای سه ماه از این غصه فقط زاری می کرد با گریه از مادر پرستاری می کرد 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 کدوم خانوم کدوم خونرو میگی روضه خون کدوم سیلی کدوم کوچرو میگی روضه خون کدوم صورت کدوم مادرو میگی روضه خون چشمای اهل آسمون تر بود ای وای ای وای دست حسن تو دست مادر بود ای وای ای وای یه شهر روبروی کوثر بود ای وای ای وای مدینس شهری که به اشکا می خندن همونجا که مردا به زن راه می بندن واویلا واویلا https://eitaa.com/emame3vom/51492 👇
4_5983331610211125439.mp3
7.12M
◾️ امام بی حرم . 🎤 حاج محمدرضا طاهری
مداحی_آنلاین_حاج_علی_آیینه_چی_شهادت.mp3
7M
🔳 (ع) 🌴باز هم روی لبم قصه مادر گل کرد 🌴باز هم در نظرم مادر من میسوزد 🎤 . باز هم روی لبم قصّه ی مادر گل کرد تشنه ام تشنه ز پا تا سر من می سوزد کار زهرست که بال و پر من می سوزد بس که در سینه ی خود شعله ی ماتم دارم از دم و بازدمم بستر من می سوزد باز هم روی لبم قصّه ی مادر گل کرد باز هم در نظرم مادر من می سوزد بر لبم روضه ی «لایوم کیوم العاشور» عالم از زمزمه ی آخر من می سوزد چشم وا کردم و دیدم که به صحرای غمی خیمه هایی ست که دور و بر من می سوزد دختری می دود و روی لبش این آواست: عمّه دریاب مرا معجر من می سوزد حجله ای زیر سم اسب بنا شد دیدم با تن له شده نیلوفر من می سوزد در سراشیبی گودال در آغوش حسین تن بی دست گل پرپر من می سوزد آخرین زمزمه از تشنه ی گودال آمد: قطره ای آب - خدا - حنجر من می سوزد آن طرف غارت پیراهن و خُود و نعلین این طرف لطمه زنان خواهر من می سوزد مسلم بشیری
. عشق حسین در دل ما انقلاب کرد ما را برای نوکریش انتخاب کرد ممنون مادرم که مرا دست او سپرد ممنون مادرم به خدا که صواب کرد یک شب اگر که روضه نرفتم دلم گرفت وقتی پدر شنید ، به رویم عتاب کرد مزد دو ماه نوکریم را اباالوَفا قبل از شروع ماه محرم حساب کرد غیر از حسین دگر نپذیرد کسی مرا بر هر که رو زدم نرسیده جواب کرد کاری که سیدالشهدا در مصاف کرد زینب به پشت جبهه او با حجاب کرد هر کس به تشنگی به لب او سلام داد بیش از تمام عالم و آدم ثواب کرد "جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند:" فرمانروای آب ، تقاضای آب کرد شیخی تمام ماحصل درس خویش را بخشیده بود و گریه به طفل رباب کرد ...._________________ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا