eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین ع
✨🕊 #قسمت_اول مدح و توسل زیبا ویژۀ میلاد سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام
. ✨🕊 مدح و توسل زیبا ویژۀ میلاد سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جوادی✨ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• اگر روز و شب خونِ دل خورده ای اگر مثله من ای دل آزرده ای و یا اینکه چون لاله پژمرده ای و از زندگی سخت دل مرده ای بگو زود یا رب صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی دگر طالعم سعد اکبر شده کنون حالم از قبل بهتر شده دلم هم رها چون کبوتر شده اگر روزی ام صد برابر شده در این لحظه ها گفتم بارها مدد یا علی ابن موسی الرضا زمانِ درخشیدنِ گنبدش زمین بوسه میگیرد از مرقدش شلوغ است دائم سرِ مشهدش مشخص شد از بخشش بی حدش طریقی که مَشیِ رسولِ خداست مرام علی ابن موسی الرضاست روان تا به سمتِ خراسان شدم چو آهو به زمردم گریزان شدم نگو مثلِ ریگِ بیابان شدم نذر کرد و لعلِ بدخشان شدم اگر دوست داری بگیری بها بگو یا علی ابن موسی الرضا *حضرت داره رد میشه دید صیاد تیرُ به کمان گذاشته .. الانه که آهو رو شکار کنه .. یه لحظه چشماش به چشمایِ آهو افتاد دید داره التماس میکنه .. امام رضا .. بچه م چشم به راهمِ .. اجازه بدید برم بچه م رو شیر بدم برگردم .. خودم با پاهایِ خودم میام ... هرکی با امام رضا کار داره بسم الله .. با چشاشالتماس میکنه بچه م شیر می خواد امام رضا .. حضرت فرمود آی صیاد اجازه بده این آهویِ مادر بره برگرده .. طرف امام رضا رو نمیشناسه ؛ گفت آقا از کجا معلوم رفت و دیگه برنگشت؟.. حضرت فرمود من اینجا ضامن گِرو میمونم تا این آهو برگرده ... من ضامن میشم ... آقام آقام ...* جگرگوشۀ خاتم الانبیاست که سر تا قدم سیدالاوصیاست رضا رأفتش مثلِ خیرالانساست ولیِ خدا و امام الهدی ست بوَد قبلۀ هفتم اولیا مزارِ علی ابن موسی الرضا *اومد خدمتِ جوادالائمه آقا زیارتِ بابات بالاتره یا زیارتِ جدت امام حسین ؟... فرمود والله زیارتِ اَبی ... چون کمی از شیعیان اونو زیارت میکنن .. یا امام رضا ....* .
✨🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ میلاد سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جوادی✨ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @emame3vom •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• قالَ الرّضا(ع): «فَعَلي مِثْلِ الْحُسَينِ فَلْيَبْكِ الْباكُونَ فَاِنَّ البُكاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ» ... فرمود اونایی که میتونن برا حسین گریه کنن ؛ گریه کنن .. چرا؟ .. چون گریۀ برحسین گناهانِ بزرگُ از بین میبره ... از مدینه که میخواد وداع کنه زنُ و بچه ش رو صدا زد .. فرمود دورم حلقه بزنید .. برام گریه کنید .. آقا پشتِ سرِ مسافر گریه نداره ؟ .. گفت این برا مسافریه که میدونه برمیگرده .. اما سفرِ من برگشت نداره ... حالا داره با این زن و بچه وداع میکنه .. مامورِ حکومت محکم به در میزنه .. (رفقا چیزی دیگه به محرم نمونده .. از امام رضا مدد بگیریم ..) حضرت یه نگاه به غلامش کرد ، فرمود از همه دل میکنم .. اما از جوادم نمیتونم دل بکنم .. اگه میتونی پسرمُ تا یه جایی ببریم ، آرام آرام جدا شیم ... آی غریبِ کربلا حسین .... همه ترسم اینه بمیرم محرم نباشم .. رفقا اگه نبودم بگید به آقا ، تا تونست برات نفس زد ... انقده نوکرا بودن .. خدا رحمت کنه همه قدیمیا رو .. امشب کارُ با امام رضا ببند .. بگو آقا تا نفس داشتم برات داد زدم ... بزار بگم دلت بسوزه .. شنیدم تو گودال بهت بلند خندیدن .. برا همین دوست دارم برات بلند گریه کنم آقا .... تا محرم مرا نگه دارید دلِ من لک زده برایِ حسین ... امام رضا ... بهت میگن غریب الغربا .. به امام حسینم میگن غریب الغربا .. چی میخوام بگم ؟ .. میخوام بگم آقا غریب بودی تو حجره ؛ ( گریه کن ها کجا نشستن ..) نه یه سنگ به پیشونیت خورد .. نه آفتاب به صورتت خورد .. بدنتُ محترمانه کفن کردن .. زن ها اومدن گفتن این آقا غریبه ... اجازه بدید ما بریم پشتِ سرِ بدنش گل بریزیم ... این آقا اینجا نه خواهر داره .. نه مادر داره ... آی غریبه کربلا ... نیزه هاشان تمام شد کم کم نوبتِ سنگ ریختن شده بود نفسش بینِ راه برمیگشت نوبتِ دست و پا زدن شده بود بودم اما جلو نمیرفتم شمر بدجور بی ادب شده بود ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
|⇦• سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج سید محمد جوادی✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈ @emame3vom •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• بابا ، یتیمی سخته خدایی نبودت عذابِ امشب ، خرابه سرد و حالِ رقیه خرابِ عزیزِ دلم ، الهی بمیرم برایِ سرت شبیه ت شدم ، شکسته سر من فدایِ سرت بابایی حسین .. بابایی بابایی بابایی حسین .. _______ اینجا ، همه شکستن و از غمِ هجرِ تو خسته ن رفتی ، اومدن و دو تا دستایِ عمه رو بستن نبودی بابا ، نبودی چه زجری کشیدیم بابا نبودی بابا ، چه حرفایی که ما شنیدیم بابا عزیزِ دلم ، الهی بمیرم برایِ سرت شبیه ت شدم ، شکسته سر من فدایِ سرت بابایی حسین .. بابایی بابایی بابایی حسین .. ______ بابا ، یتیمی سخته خدایی نبودت عذابِ امشب ، خرابه سرد و حالِ رقیه خرابِ عزیزِ دلم ، الهی بمیرم برایِ سرت شبیه ت شدم ، شکسته سر من فدایِ سرت بابایی حسین .. بابایی بابایی بابایی حسین .. ابتا یا حسین .. ابتا یا حسین .. ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ ✅
✨🕊 مدح و توسل زیبا سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جوادی✨ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• اگر روز و شب خونِ دل خورده ای اگر مثله من ای دل آزرده ای و یا اینکه چون لاله پژمرده ای و از زندگی سخت دل مرده ای بگو زود یا رب صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی دگر طالعم سعد اکبر شده کنون حالم از قبل بهتر شده دلم هم رها چون کبوتر شده اگر روزی ام صد برابر شده در این لحظه ها گفتم بارها مدد یا علی ابن موسی الرضا زمانِ درخشیدنِ گنبدش زمین بوسه میگیرد از مرقدش شلوغ است دائم سرِ مشهدش مشخص شد از بخشش بی حدش طریقی که مَشیِ رسولِ خداست مرام علی ابن موسی الرضاست روان تا به سمتِ خراسان شدم چو آهو به زمردم گریزان شدم نگو مثلِ ریگِ بیابان شدم نذر کرد و لعلِ بدخشان شدم اگر دوست داری بگیری بها بگو یا علی ابن موسی الرضا *حضرت داره رد میشه دید صیاد تیرُ به کمان گذاشته .. الانه که آهو رو شکار کنه .. یه لحظه چشماش به چشمایِ آهو افتاد دید داره التماس میکنه .. امام رضا .. بچه م چشم به راهمِ .. اجازه بدید برم بچه م رو شیر بدم برگردم .. خودم با پاهایِ خودم میام ... هرکی با امام رضا کار داره بسم الله .. با چشاش التماس میکنه بچه م شیر می خواد امام رضا .. حضرت فرمود آی صیاد اجازه بده این آهویِ مادر بره برگرده .. طرف امام رضا رو نمیشناسه ؛ گفت آقا از کجا معلوم رفت و دیگه برنگشت؟.. حضرت فرمود من اینجا ضامن ، گِرو میمونم تا این آهو برگرده ... من ضامن میشم ... آقام آقام ...* جگرگوشۀ خاتم الانبیاست که سر تا قدم سیدالاوصیاست رضا رأفتش مثلِ خیرالانساست ولیِ خدا و امام الهدی ست بوَد قبلۀ هفتم اولیا مزارِ علی ابن موسی الرضا *اومد خدمتِ جوادالائمه آقا زیارتِ بابات بالاتره یا زیارتِ جدت امام حسین ؟... فرمود والله زیارتِ اَبی ... چون کمی از شیعیان اونو زیارت میکنن .. یا امام رضا ....* ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
✨🕊 روضه و توسل جانسوز سلطانِ سریرِ ارتضاء آقاجانمان علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جوادی✨ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• قالَ الرّضا(ع): «فَعَلي مِثْلِ الْحُسَينِ فَلْيَبْكِ الْباكُونَ فَاِنَّ البُكاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ» ... فرمود اونایی که میتونن برا حسین گریه کنن ؛ گریه کنن .. چرا؟ .. چون گریۀ برحسین گناهانِ بزرگُ از بین میبره ... از مدینه که میخواد وداع کنه زنُ و بچه ش رو صدا زد .. فرمود دورم حلقه بزنید .. برام گریه کنید .. آقا پشتِ سرِ مسافر گریه نداره ؟ .. گفت این برا مسافریه که میدونه برمیگرده .. اما سفرِ من برگشت نداره ... حالا داره با این زن و بچه وداع میکنه .. مامورِ حکومت محکم به در میزنه .. (رفقا چیزی دیگه به محرم نمونده .. از امام رضا مدد بگیریم ..) حضرت یه نگاه به غلامش کرد ، فرمود از همه دل میکنم .. اما از جوادم نمیتونم دل بکنم .. اگه میتونی پسرمُ تا یه جایی ببریم ، آرام آرام جدا شیم ... آی غریبِ کربلا حسین .... همه ترسم اینه بمیرم محرم نباشم .. رفقا اگه نبودم بگید به آقا ، تا تونست برات نفس زد ... انقده نوکرا بودن .. خدا رحمت کنه همه قدیمیا رو .. امشب کارُ با امام رضا ببند .. بگو آقا تا نفس داشتم برات داد زدم ... بزار بگم دلت بسوزه .. شنیدم تو گودال بهت بلند خندیدن .. برا همین دوست دارم برات بلند گریه کنم آقا .... تا محرم مرا نگه دارید دلِ من لک زده برایِ حسین ... امام رضا ... بهت میگن غریب الغربا .. به امام حسینم میگن غریب الغربا .. چی میخوام بگم ؟ .. میخوام بگم آقا غریب بودی تو حجره ؛ ( گریه کن ها کجا نشستن ..) نه یه سنگ به پیشونیت خورد .. نه آفتاب به صورتت خورد .. بدنتُ محترمانه کفن کردن .. زن ها اومدن گفتن این آقا غریبه ... اجازه بدید ما بریم پشتِ سرِ بدنش گل بریزیم ... این آقا اینجا نه خواهر داره .. نه مادر داره ... آی غریبه کربلا ... نیزه هاشان تمام شد کم کم نوبتِ سنگ ریختن شده بود نفسش بینِ راه برمیگشت نوبتِ دست و پا زدن شده بود بودم اما جلو نمیرفتم شمر بدجور بی ادب شده بود. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
. مدح خوانی بسیار زیبا ویژۀ ایامِ ماه ربیع ، عید غدیر و ولادتِ امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام به نفس حاج سید محمد جوادی •✾• ┄┅═══••↭••═══┅┄ پادشاهی که کنیزش خاک را زر می کند رزقِ این حداقل را حداکثر می کند خضرِ پیغمبر نشسته گوشه ای و سالها روز و شب در مدحِ مولا شعر از بَر می کند راهِ مسجد بسته شد بر دیگران چون که خدا هر عبادت را قبول از راهِ حیدر می کند می رود با اسبِ چوبی در جهنم هر کسی صحبت از غیرِ علی بالایِ منبر می کند احتیاطاً یا علی را با وضو گفتیم چون واجبِ شرعیست کاری که پیمبر می کند غالباً هم کارهایِ پیشِ پا افتاده را در نبودِ مردِ صاحب خانه نوکر می کند روزهایی که علی مشغولِ صحبت با خداست معجزاتش را به اذنِ الله قنبر می کند از مقامش گفتمُ در گوشِ دشمن ها نرفت نطفۀ ناپاک گاهاً گوش را کر می کند کافران را شیوۀ جنگیدنش مجبور به اختیاری گفتنِ الله اکبر می کند گوشه ای از مسجدِ کوفه سحر قبل از نماز مینشیند رزقِ عالم را مقرر می کند حرفِ خود را میزنم راحت به زوّار نجف حرف یک دیوانه را دیوانه باور می کند آنقدر که مزه دارد دورِ این گنبد طواف جبرئیل اینجا خودش را شکلِ کفتر می کند خوردنِ چایِ عراقی با دِهینی از نجف خستگی را از تنِ هر نوکری در می کند از علی تا عرش گویند جانم رویِ چشم بینِ خانه فاطمه وقتی که لب تر می کند __ از همان روزی که زلفِ یار را کج ساختند ذوالفقار این تیغِ معنادار را کج ساختند تا نریزد نامِ مولا مثلِ قند از گوشه اش پس برایِ طوطیان منقار را کج ساختند من که ایوانِ نجف را دیده ام حس می کنم پیشِ آن ایوان در و دیوار را کج ساختند تا که در هر پیچ و خم نامِ علی را سر دهند دیده باشی در نجف بازار را کج ساختند ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
. 🎼 در خاک هم عفافِ تو .. |⇦•توسل به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ویژۀ شب جمعه به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ @emame3vom ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ تسبیحِ تو که در شبت آهنگِ ماه داشت هر دانه اش به محضرِ توحید راه داشت گاهی به خواب بودی و دستِ فرشته ای طفل تو را زگریۀ بی حد نگاه داشت ای کاش عمرِ باغِ گل یاس کم نبود ای کاش قبرِ گم شده ات بارگاه داشت *دیدی چقدر زود فاطمیه تموم شد .. تا به خودمون اومدیم این دهه ها تموم شد .. خوده بی بی اومد پادرمیانی کرد ، والا شماها تا قیامت برا این مادر گریه می کردید .. آی مادر ..* با آنکه موج خیزِ حوادث شدی چو رود آرام تر زِ ساحل تو گوشه ای نبود اوج تو را به ذهن غزل هم نمیبرم میسوزد از تصور صرفش پَر شهود در خاک هم عفافِ تو نامحرمی ندید حتی نداشت مقبره ات سنگِ یادبود جانِ تو خواست سالکِ راهِ دعا شود «حتی توَرَمت قدَماها» ادا شود آن دخترِ تو بود که حتی به راهِ شام نگذاشت شوقِ نافلۀ شب قضا شود یادِ حماسه هایِ تو را زنده میکند وقتی حسین عازم کربُبَلا شود * شب جمعه ست .. شبِ زیارتی ابی عبدالله .. سیدنا الغریب .. خیلی وقت نیست که بخوام مقدمه بچینم اما میدونم دلت بهانه گیرِ ، شبِ جمعه کربلا می خواد .. چه کربلاست کزان بوی سیب می آید هنوز نالۀ مردی غریب می آید .. *رحمتِ خدا به این ناله ها .. مادرش میاد کربلا شبِ جمعه ها .. تو هم دلت حرمِ حسینِ .. ماهِ رجب هم ماهِ زیارتیِ ابی عبدالله هم نزدیکه .. ان شالله امشب بی بی امضا کنه یه شبِ جمعه کربلا ..* چه کربلاست که بویِ گلاب می آید هنوز نالۀ طفلِ رباب می آید .. علی لای لای .. خدا نکنه یه شبه جمعه نام آقامون بیاد اشکامون جاری نشه .. اصلاً اون چشمی که برا حسین گریه نکنه نمی خوامش .. گفت پسرم : تکلم کن تکلم کن بگو من آب می خواهم تلظی کن تلظی کن فدای کام عطشانت .. _______ هرم لبهایِ تو آتش زده جانم پسرم قصۀ آب برای تو بخوانم پسرم پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد کشتۀ طعنۀ این زخم زبانم پسرم داغ تو چون علی اکبر کمرم را خم کرد نعره خواهم زنم از دل نتوانم پسرم .. بده فرصت پر قنداقۀ تو باز کنم سخت جان میدهی آی راحت جانم پسرم بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم @emame3vom
. سینه زنی زیبا ویژۀ و حلول ماه پر فیض رجب المرجب به نفسِ سید محمد جوادی⚜️ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ پشتِ سر یه بیابون سرابه پشتِ سر همه درد و عذابه پشتِ سر همه پُلا خرابه رو به ‌رو حسینِ آرزو حسینِ آبرو حسینِ ... کمکم کن ، خیلی بدی کردم کمکم کن ، بزار که برگردم یا رفیق من لا رفیق له یا طبیبَ من لا طبیب له یا حبیبَ من لا حبیب له __ دستامه به نخِ پرچمِ تو اشکامه بارونِ ماتمِ تو عمريه تویِ سینه مِ غم تو تو بدیمو دیدی اما چشم پوشیدی آبرو خریدی ... کمکم کن دلم خونه کمکم حالم پریشونه یا رفیق من لا رفیق له یا طبیبَ من لا طبیب له یا حبیبَ من لا حبیب له @emame3vom
. 🎼 ای که به عشقت اسیر .. |⇦• روضه و توسل به ساحتِ مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، به امید شفایِ همه مریضان مخصوصاً مریض های درگیر با ویروس کرونا که چشم امیدشان به این توسل ها و عرض ارادت هاست با نوایِ گرم حاج سید محمد جوادی ┅↭༺⊱┄═┅ ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند سوختگانِ غمت ، با غم دل خرمند هر که غمت را خرید ، عشرت عالم فروخت با خبرانِ غمت بی خبر از عالمند .. حسینِ من .. حسینِ من .. *ان شالله به همین زودیا کربلا زیارت ارباب بریم ..* ای وارثِ سریر امامت زجای خیز بر کشته گانِ بی کفنِ خود نماز کن *همه ی شهدا ، مدافعانِ حرم همه فیض ببرن ..* برخیز صبح شام شد ای میر کاروان ما را سوار بر شترِ بی جهاز کن شاعر : نيّر تبريزي داد آسمان به بادِ ستم دودمانِ من تا از کدام بادیه پرسی نشان من گردون به انتقام قتیلانِ روز بدر نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من آن سروِ قامتی که تو دیدی ز غم خمید دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟ شاعر : نيّر تبريزي ساربان تند مران ورنه چنان میگریم که تو ناقله و محمل همه در گِل بروند شاعر : شاطر عباس صبوحی *به خدا میترسم بمیریم دیگه نتونیم براش روضه بگیریم و نوکری کنیم .. اون موقع بگیم بی بی ما تا آخرین نفس برا بچه ت داد زدیم ..* ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم ساربان تند مران همسفرم جا مانده .. باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب باز هم آمده این حرمله ی وامانده ... شاعر : سید پوریا هاشمی بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم داغِ تو چون علی اکبر کمرم را خم کرد ناله خواهم زنم از دل نتوانم پسرم .. شاعر : قاسم نعمتی صل الله علیک یا مظلوم یا غریب .. بابی المستضعف بلا ناصر .. به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست ره نجات حسین است و دوستی حسین به سویِ حق به جز این ره طریقُ راهی نیست شهان به جاه و جلال غلام تو نرسند که فوق آن به دوعالم جلال و جاهی نیست شاعر : مرحوم سید ابوالقاسم موسوی ( فانی ) اجازه بدید شبِ جمعه ست ، مریض زیاد ، التماسِ دعا گو زیاد .. دفع بلا از همه ی بلاد مخصوصا کشورِ عزیزمون یه عده این روزها نذر موسی ابن جعفر (ع) کردن .. آخر جلسه امید داریم به سفره موسی ابن جعفر .. یا بابُ الحَوائِج .. السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون .. صیدِ غریبِ کنجِ قفس را نمیزنند صیادِ من ولی دلش از جنس خاره است *پشتِ درِ زندانِ بغداد جمع شدن شیعیان .. خبر پیچیده میخوان آزادش کنن .. یکی گفت ببینمش رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم .. هر کی یه حرفی زد .. یه وقت درِ زندان باز شد .. دیدن چهار تا حمال یه بدنِ نحیفُ رو تخته ی در دارن میارن .. هی میگن : هذا إمام الرافضة .. با این که این بدن نحیفه اما چرا انقدر سنگینه؟! عبا رو کنار زدن .. (هر کی گرفتارِ دیگه گریه کنه .. هر کی مریض داره ، هر کی گره به کارشِ .. اومدیم درِ خونه باب الحوائج ..) دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. بگو غریب آقا ... .
امام حسین ع
. غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع! خرابه‌های تو، باغِ‌ بهشتِ ماست، بقیع! تو هم چو فاطمه در شهر خ
. . و توسل به امام مجتبی(ع) ویژۀ ایام تخریب بقیع توسط وهابیت ملعون به نفس حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ غبار صحنِ تو بر درد جان دواست بقیع! *ان شالله یه شب با هم مدینه رو خاکا بشینیمُ برا بچه هایِ غریبِ فاطمه گریه کنیم ..* خرابه‌هایِ تو، باغ‌ بهشت ماست، بقیع! اگر چه روی به کعبه نماز می‌خوانیم تو قبلۀ دل مایی ، خدا گواست ، بقیع! *قربون اون چشمی که میتونه برا امام حسن گریه کنه .. (چرا )؟! چون سفرۀ ابی عبدالله یه سفرۀ عمومی همه میان .. اما این سفره اختصاصیِ همه نمیتونن سر سفره ی امام حسن باشن .. اگه براش خوب گریه کنی مادرش دست شکسته شو بالا میاره ، میگه اینا برا پسرِ غریبم دعا کردن ..* اگر چه روی به کعبه نماز می‌خوانیم تو قبلۀ دل مایی، خدا گواست، بقیع! تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی غریبی و، همه کس با تو آشناست، بقیع! *نکنه اسم امام حسن بیاد ، فقط منتظر کوچه و سیلی باشی .. معلومه هرجا بگی یه بچه دستش تو دست مادرش بود صدا ناله بلند میشه ..* به آن چهار امامی که در بغل داری برای ما حرمت مثل کربلاست بقیع! علی نگفت، به جان علی قسم، تو بگو که قبر گمشدۀ فاطمه کجاست بقیع؟ *میگه دیدم پشتِ پنجره هایِ بقیع بلند بلند گریه میکنه .. (قدیمیا میگفتن: مدینه گفتی و کردی کبابم ..) میگه زدم رو شونه ش گفتم حالت با همه فرق میکنه ؟ گفت من بچه سیدم ، مادرم زهراست .. گفتم خو اینجا این همه سید ، فقط تو سادات نیستی که .. گفت من با بقیه یه فرقی دارم ؟ فرقت چیه؟! گفت همه مدینه رو گشتم دنبال قبرِ مادرم اما اثری و نشانی از قبر مادرم زهرا نبود .‌‌. بی بیِ بی حرم قبرت کجاست مادر هنوز ناله ی زهراست از مدینه بلند هنوز لرزه بر اندام مجتبی ست بقیع *اجازه بدید برا امام حسن روضه بخوانم .. آقاییی که بعدِ کوچه دیگه آب خوش از گلوش پایین نرفت .. هر وقت از کوچه رد شد سر به دیوار گذاشت ..به قول آذریا : آی نَنَه .. آی نَنَه .. یارالی نَنَه .. خدا بهتون خیر بده اینجوری برا زهرا گریه میکنید .. راستی اگه تو کوچه بودید میدیدی چی جوری فاطمه رو سیلی زدن .. به خدا مادر ما رو بی هوا زدن ... جوان نَنَه .. جوان نَنَه .‌‌. با اینکه سن و سالی نداشت اما زود محاسنش سفید شد ، وقتی گفتن آقا چرا اتقدر زود محاسنت سفید شد ؟ گفت آخه من دیدم تو کوچه .. میگه رو پنجه هام بلند شدم .. دستامو بالا آوردم دیدم نمیتونم .. هی میگفتم نزن ... نزن ، نزن تو سیلی به زن .. نزن ، نزن .‌. یه چشمی بهم بزنی میبینی محرم اومده .. ان شالله زنده باشیم .. امام حسن ، اگه قرارِ بمیرم روزیم کن برا حسین بمیرم .. آقام .. آقام .. روضه بخوانم .. بدنِ علی رو شب دفن کردن ، بدنِ فاطمه رم شب دفن کردن .. بدنِ پیغمبرم شب دفن کردن گفتن دیگه این بدنُ روز بلند کنیم با احترام ..اما اهل دل میگن کاشکی این بدنم شب دفن میکردن .. بدنُ تشییع کردن ، وصیت کرده گفته راضی نیستم زیر تابوتم قطره ی خونی ریخته بشه .. فلانی اومد این بدنُ محاصره کرد .. گفتن چته؟! گفت من از این حسن بدم میاد .. بگم حقشو ادا میکنی؟ گفت از مادرشم بدم میومد .. اولین تیرُ خودش به چله ی کمان گذاشت .. گفت این بدنُ تیر باران کنید .. قاسم سه ساله داره نگاه میکنه .. (زبان حال) با نگاهش داره به عمو عباسش میگه عمو داری نگاه میکنی بابامو تیر باران کردن .. آی غریب حسین ... (چرا میگی غریب حسین ؟!) آره امام حسین امامِ میدونه داغ امامُ برادر چیه .. اما صبر کرد ، گفت حسن به من دستورِ صبر داده گفته راضی نیستم ، صبر صبر .. تاریخ نوشته هفتاد تا تیر به این بدن زدن .. نشست یکی یکی این تیرها رو بیرون آورد گفت غارت زده به اون نمیگن که اموالش غارت بشه .. غارت زده به منِ حسین میگن که برادری مثله تو رو از دست دادم .. (بریم کربلا) هفتاد تا تیر به این بدن زدن زینب شنید ولی ندید .. شنیدن کی بود مانند دیدن .. اما یه جا عمه جانِ ما اومد بالایِ بلندی .. دید شمشیر دار با شمشیر میزنه .. نیزه دار با سرنیزه میزنه .. یه عده که سلاح ندارن لباسایِ عربی رو پر سنگ کردن .. با حوصله عزیزِ زهرا رو سنگ میزدن .. حسین .... .👇
۱ روضه و توسل اجرا شده شب اول محرم ۹۸ حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نه آب بودُ نه آتش ، نه خاک بودُ نه باد معلم ازلی حسین یادم داد .. *شب اول محرمِ ، دیگه منتظر نباش خواننده بهت بگه بگو حسین .. اگر با گوشِ جان گوش کنی الان مادرش زهرا میگه حسین .. همه عوالم دارن میگن حسین .. بابا برایِ تسلایِ دل فاطمه هم شده آروم نباش بگو حسین ... یارالی آقام .. آقام .. آقام .. بگو ممنونم ارباب سیاهی و پرچم های عزاتُ دیدم .. خیلیا بودن جاشون خالیِ ..پیرغلاما و شهدامون فیض ببرن ..* اگر که خاکِ درِ آستانِ او نشوم تنم غبارِ هوا و سرم رود بر باد لبی که از تو نگوید زِ هم نگردد باز دلی که بر تو نسوزد خوراکِ آتش باد *هر چقدر میتونی بگو حسین .. شب اولِ .. اگرچه هممونم بگیم حسین یک حسین گفتن فاطمه نمیشه .. هی میگه غریبِ مادر حسین حسین .. جوان، میبینی اشک داری قدر چشمتُ بدون .. حیف این چشم جای دیگه خرج بشه .. به چشمات بگو برای حسین بارونی شو .. این شبا تا میتونید برا آقاتون بلند گریه کنید .. چون تو کربلا تو گودال بهش بلند خندیدن .. ماها که نبودیم کمکش کنیم حالا براش بلند ناله بزنیم .. حسین جان ...* هنوز شیر ننوشیده ، دیده نگشوده به بزم روضه‌ی تو گریه را گرفتم یاد *یعنی هنوز اسم خودمم بلد نبودم ، مادرم میگفت بگو حسین .. (یادته کوچیک بودی) می گفت پسرم ان شاءالله بزرگ شدی خوب نوکری برای امام حسین شی .. اگه بابات نیست براش امشب تو گریه کن .. اگر مادر نداری گریه کن .. انقده محرما بیاد منو تو زیرِ خاکا خوابیده باشیم .. میگمُ رد میشم :* چگونه بر لب دریات تشنه لب کشتن زیاد باد به دوزخ عذابِ آلِ زیاد ... *حسین .. شاید بعضیاتون بگید چه اصراری داری شبِ اول محرمِ بزار یاد کنم خدا رحمت مرحوم نادعلی کربلایی رو .. قدیمیا اینجوری عشق بازی میکردن با ارباب .. هی اصرار میکرد میگفت زبون بگیرید برا حسین .. پدرِ سه شهید بود این مرد بزرگ خودش میگفت یه شب تو عالم رویا بی بی دو عالم حضرت زهرا رو دیدم .خانم جان تو روضه هایِ حسینت میای؟! فرمود میام ، شرکت میکنم .. کدوم قسمتِ روضه رو خانم بیشتر دوست دارید؟! میگه بی بی فرمود اونجایی که سرهاتون رو کج میکنید صداتونُ تو هم میندازید همه تون با هم میگید حسین ...* حسین ..... https://eitaa.com/emame3vom/26909 .
۲ توسل به ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ برایِ غربت مسلم همین بس یه زن تنها پناهِ من شد اینجا دیگه آب از سر مسلم گذشته خداحافظ عزیزِ قلبِ زهرا .. چی میاد اینجا به سرت پیشِ چشایِ مادرت غارت میشه پیرُهنت اسیری میره دخترت .. *اگه میای دیگه رقیه رو نیار .. اینا دستاشون سنگینِ حسین .. اگه میای دیگه شیرخواره رو نیار .. حرمله سه شعبه هارو آماده کرده حسین .. بازار آهنگرا شلوغه ..* میا کوفه که زینب خار گردد اسیر کوچه و بازار گردد میا کوفه که اکبر نوجوان ست علیِ اصغرت شیرین زبان ست صدام میارزه زانوهام میلرزه چشام از غصه‌ی چشم تو دریاست میاد روزی که بین چندتا نامرد سر پیراهن و عمامه دعواست .. جسم تو زیر دست و پا کنجِ تنور میره سرت با دست بسته عاقبت تنها میمونه خواهرت https://eitaa.com/emame3vom/26911 .
۳ توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ *حسین جان .. هی رقیه میگه بابا کی میرسیم مهمونی ... بابا اینهمه نامه نوشتن ، گفتن باغ هامون پر از میوه ست ، نهرهامون پر از آبِ .. چرا هرکسی مارو میبینه از ما فاصله میگیره ؟!.. گفت حسین :* حاضرم غربت ببینم بیشتر ، اما تو نه دربه در باشم در این کوه و کمر ، اما تو نه   حاضرم وقتی سرم خورجین به خورجین می‌رود در تنور خانه باشم تا سحر ، اما تو نه   حاضرم وقتی که در بازار کوفه غلغله است داغ ناموسی ببینم بر جگر، اما تو نه   حاضرم صد اسب از روی تن من رد شوند پیکرم در خاک باشد بی سپر ، اما تو نه شاعر : سید پوریا هاشمی *آوردنش بالا دارالعماره .. همه صورتش خون آلوده .. لب و دندان پرِ خونِ .. اما تو آب خواستی آوردن برات ، قسمت نشد بنوشی .. نه دخترات دیدن ، نه پسرات دیدن .. دلا بسوزه برای اون آقایی که تو گودال .. وقتی ذوالجناح اومد دم خیمه .. هشتاد و چهار زن و بچه از خیمه بیرون ریختن .. زیارت ناحیه‌ی مقدسه میگه این زن و بچه پشت ذوالجناح راه افتادن .. درست لحظه ای رسیدن که شمر روی سینه نشسته ...* آنقدر محو جمال احدیت بودی که در آوردن پیراهن تو آسان شد نعل تازه به سم اسب زدن کار که بود که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد آنقَدَر زیور و خلخال ربودند ز ما که به بازارِ طلا نرخ طلا ارزان شد شاعر : سعید خرازی https://eitaa.com/emame3vom/26914 .
. و توسل ویژه ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تمام ملک خداوند غرق ماتم توست فقط نه ماه محرم زمان محرم توست *همانگونه که دیشب گفتم بگو هر جایِ جلسه نشستی صداتُ آزاد کن حسین جان ..* بهشت و حور و قصورم تویی امام حسین هزار شکر که در سینه ام فقط غم توست فقط نه گنبد زردت فقط نه صحنُ سرایت تمام عالم ایجاد زیر پرچم توست *یارالی .. آقام آقام آقام شب دومه ، مثل دیشب خیلی خسته شدی حق داری ، داد زدی صدات گرفته اما رفتی راحت توی خونت خوابیدی آب نوشیدی تو صحرا که خیمه نزدی .. این زنُ بچه رو هرکی دید ازشون فاصله گرفت گفت نکنه یه وقت حسین بگه کمک کن .. همه راهشونُ کج کردن..* اگر به اشک شود غرق عالمِ هستی به قطره‌ قطره‌ی خونِ دلت قسم کمِ توست غمِ تورا نفروشم به ثروتِ دو جهان چه اعتناش به دِرهم کسی که دَرهم توست *میخوایم بریم استقبال زینب سلام الله علیها عین فردا قافله وارد کربلا شد به یه جا رسید دیدن مرکب حرکت نمیکنه هی مرکب عوض کردن حضرت سوال کرد اینجا کجاس؟ عرضه داشتن ، نینوا، ساحل فرات فرمود آیا نام دیگه ای هم داره؟ آره آقا نام دیگرش کربلاست .. عزیز زهرا از مرکب پیاده شد دیدن خم شد یه مشت خاکُ برداشت هی بو میکنه گفت این زن و بچه رو با احترام پیاده کنید اینجا کربلاست عباس این مخدرات خسته هستن رقیه رو بغل کن روی خاکا بذار خیلی مواظب زینب باش عباس .. نکنه کسی از دور سایه‌ی زینبُ ببینه .. با احترام همه رو پیاده کرد* آب بر طفل رباب آماده کن بر علی اکبر گلاب آماده کن آفتاب از دامنِ شب آمده خیمه برپا کن که زینب آمده کربلا خون بنوش و اشک جاری کن ز عین خیر مقدم گو به آقایت حسین *خیمه هارو برپا کردن آقاشیخ جعفر میگه همچین که این خاکُ برداشت بو کنه زن و بچه و همه دورشُ گرفتن به اینا نگاه میکنه اشک میریزه ..از الان میبینه اینا تو گودال دور بدن بی سرش دارن گریه میکنن خیمه هارو برپا کرد به هر خیمه یه سری زد دید یه گوشه رباب علی اصغرُ بغل کرده علی لای لای .. هی لبای علی رو میبوسه هی زیر گلوشُ میبوسه .. یه گوشه رفت دید علی اکبر رقیه رو بغل کرده میگه خواهر خودم هستم نمیذارم خسته بشی اومد پشت خیمه ها دید خواهر رو خاکا نشسته زانو بغل گرفته میگه حسین اینجا کجاس مارو آوردی همچین که پا از محمل روی خاک گذاشتم بند دلم پاره شد .. گفت خواهر حالا که اینجوری شد بذار بگم با بابام علی و داداشمون حسن از صفین برمیگشتیم تو همین سرزمین لحظاتی دقایقی بابام علی سر به زانوی حسن گذاشت چیزی نگذشت از خواب پرید هی تو صورت من نگاه میکرد گریه میکرد گفت حسین دیدم تو این سرزمین غریب گیر آووردنت .. تو خون خودت داری دست و پا میزنی اما یه نفر نیست کمکت کنه .. گفت زینب : همینجا صورتت نیلی میشه تسلیت ها ضربت سیلی میشه گفت خواهرم صبر کن خواهر اینجا یه صحنه هایی اتفاق میفته گریه رو برای اونجا بذار .. اون لحظه ای که علی اصغرمُ رو دست میگیرم اینجا حضرت با اراده‌ی خودش از اسب پیاده شد اما چند روز دیگه بی رمق به پیشانی سنگ خورده ملعون ضربتی به پای حضرت زد اقا رو از اسب پایین آوورد با صورت رو خاک افتاد ..* بی توان ز جای خود برخواست تنش از شوق یار میلرزید با دو چشمی که بویِ باران داشت اون خدا را کنار خود میدید لال گردم سنان به نامردی نیزه را زد به سینه‌ی ارباب جان عالم به خاک و خون غلطید گفت یارب حسین را دریاب *همچین که بدنشُ برگرداند محاسنش به خاک رسید گفت خدا از حسین راضی شدی ؟!.. گفت حسین یه عزتی بهت بدم همه بهت غبطه بخورن .. * سر فرصت همه پیاده شدند صید افتاده بود در دل دام غارت پیکرش که پایان یافت آمدند عده ای سواره نظام حمله به امام نور کردند از روی تنش عبور کردند افسوس که پیراهن ندارد نور ازلی کفن ندارد *بماند .. یه کاری کردن خواهر نشناخت بدنُ ..همچین که اومد کنار بدن صدا زد اَانت اخی ؟! اَانت ابن امی؟ آیا تو برادر زینبی؟...* https://eitaa.com/emame3vom/26929 👇
. |⇦• و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ آفتابِ علی الدوامِ حسن سحرِ مسجد الحرامِ حسن ماهِ زیبای پشتِ بامِ حسن حسنی زاده ای به نام حسن ای حسینی ترین سلامِ حسن *کیا امشب با ابن الکریم کار دارن آقا جانم یا قاسم بن الحسن* جلوه‌ی نور پنج تن قاسم دومین نسخۀ حسن قاسم مرد پیکارِ تن به تن قاسم یل بی باکُ صف شکن قاسم ای قیامت شده قیامِ حسن چهار شانه نه آبشاری تو استواری تو اقتداری تو نوه‌ی شاه ذوالفقاری تو صاحب تیغ آب داری تو ای علی اکبرِ نیام حسن *هی اومد اجازه بگیره اباعبدالله فرمود اجازه نمیدم ، غمگین شد اومد تو خیمه زانوهاشو بغل کرده هی میگه مادر یه کاری برام کن مادر دیگه سختمه بمونم به دادم برس .. گفت چیشده گفت عمو اجازه نمیده برم میدان. گفت بابات فکرِ امروزم کرده، بازوبندُ باز کن در اون نامه ای برات نوشته . نامه رو باز کرد تا دستخط بابا رو دید شروع کرد گریه کردن دید بابا نوشته فرزندم ، قاسمم ، کربلا عموت حسینُ تنها نذار به عجله دوید حالا سر از پا نمی شناسه اومد خدمت عموجان، عموجان ببین بابام چی نوشته ابی‌عبدالله وقتی نامه رو دید اینقدر گریه کرد هی میگفت حسنم .. مقتل میگه برادرزاده رو بغل کرد هی قاسم گریه میکنه عمو گریه میکنه ساعتی گریه کردن هر دو غش کردن امام صدا زد زینب بیا قاسم داره میره میدان ..* وقت میدان شدنش جای حسن خالی بود تا که در حُسن ببیند چه بساطی چیده است *سوار مرکب میخواست بشه اولا زرهی به تن قاسم نمیخورد ، (تموم شدا .. فردا شب دیگه شب هفتمه) فردا شب آبُ رو خیمه ها میبندن بعضیاتون یه جوری صداتون در نمیاد انگار چند روزه آب نخوردید نکنه بچه شیرخواره دارید که صداتون بالا نمیاد از فردا شب دیگه کار به ابی عبدالله سخت شد .. (من میگما) خیلی سمت خیمۀ رباب نمیرفت .. چون هر بار میرفت خجالت میکشید میدید این بچه بی حال افتاده .. علی لای لای .. گلم لای لای .. بالام لای لای ..* بشتاب ای عمو جان در خیمه قحط آب ست اصغر فتاده مدهوش در دامن رباب ست *زره به تنش نمیخوره سوار مرکب تاریخ میگه پاهاشم به رکاب اسب نمیرسه سوار مرکب داره میره برگشت دستشو تکون میده عمو جان منم رفتم ، عباسم ایستاده هی نگاه میکنه خدا به دلِ حسین صبر بده آخه یتیمه ، این بابا نداره .. اینقدر برای ابی‌عبدالله سخته اومد وسط میدان إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسنِ .. (کی؟کی بودی؟گفتن این پسر حسنِ ..) همون که تو جمل پدر همه رو در آورد .. امیرالمومنین گفت حسن برو کار و تموم کن .. همه به هم تعارف میکردن تو برو تو برو ؛ گفتن ازرق تو برو میدان به ازرق برخورد ازرق شامی مرد پهلوانِ آقا بعضیا میگن برابر صد مرد جنگی بوده برگشت گفت منو میخواید به جنگ یه بچه بفرستید؟ گفت بچه هام هستن بچه اول دوم سوم همه رو به درک واصل کرد .. دیدن ازرق عصبانی شد اومد تو میدان ابی‌عبدالله گفت زود به مادرش نجمه بگید بره تو خیمه موهاشو پریشون کنه دستاشُ به آسمون ببره .چرا؟! گفت پهلوان نامدار عرب اومد به میدان .. اومد سمت قاسم بابا فرزند حسنِ .. گفت ازرق تویی گفت آره مگه چمه؟! گفت تو ازرقی من باور نمیکنم گفت مگه چیشده چرا اینقدر هول کردی گفت از کجا فهمیدی من هول کردم گفت بند این چکمه هاتو نبستی حالا میخوام برای امام حسن غوغا کنی و داد بزنی تا خم شد قاسم ضربتُ زد به درک واصلش کرد دیدن اینجوری نمیشه دورش کردن اینقدر با سنگ زدنش ابی‌عبدالله اومد بالاسرش دید یادگار برادر پاشنه‌ی پاهاشو رو خاک میکشه هی میگه عمو جان کمکم کن .. سینشو به سینه‌ی قاسم گذاشت گفت برای عمو سخته صداش کنی نتونه کاری کنه* به روی خاک جا به جا شده ای هدف زخم سنگ ها شده ای زیر سم خرد و نخ نما شده ای زیر پا مانده بی صدا شده ای قد کشیده شدی تمامِ حسن *بغلش کرد داره میارتش میگه با اینکه حسین رشیدِ قاسمُ به سینه چسبونده باز پاهاش به زمین میکشه .. یا باید قد آقا خم شده باشه ، یا باید زیر سم اسب ها بدن قاسم ..* https://eitaa.com/emame3vom/28378 •┄┅══༻○༺══┅┄• 👇
. و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ قرار بود دمادم به پات غم بخورم هر آنچه غصه نوشتند دم به دم بخورم مرا بخاطر این عشق سرزنش کردند بگو فراق ببینم کنایه هم بخورم *چقدر زود شبِ هفتم اومد .. صدایِ گریه‌ بچه میاد .. چشماتُ رو هم بذار از خیمه‌ی رباب هم صدای گریه میاد .. علی لای لای .. علی لای لای ..* شراب داد با من روزگار لب نزدم ولی تو زهر بده قول میدهم بخورم * بریم خیمه‌ی حضرت رباب معطلت نکنم : * نفس هات مثل آتیشِ علی جان گلویِ نازک و لب هات کبابِ چی میشه رویِ دست من بخندی که اشکت باعثِ مرگ ربابِ میخونم از چشم بابا بعیده برگرده عمو به خاطر قلبِ حسین بغضا مونده تویِ گلو ببینید رویِ دستم بیقراره سراغ آبُ با چشماش میگیره همه درنده ها سیرابند اما داره از تشنگی بچه م میمیره حرمله میگه من میخوام سر از تنش جدا کنم وقتی که پرپر میزنه باباشو من نگاه کنم .. لای لای علی ، علی علی .. یه جوری حرمله زد با سه شعبه سر نازِ تو رویِ دوشم افتاد صدایِ شیونی از خیمه اومد گمونم مادرت تو خیمه جون داد تنت رو دستمه ولی روم نمیشه برم حرم جوابِ مادر تو رو چی بدم من ای پسرم لای لای علی ، علی علی .. * فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ .. گوش تا گوش پاره شد ..* مانده ام سنگ رویِ سنگ چرا بند شده شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت •┄┅══༻○༺══┅┄• 👇
. و توسل کوتاه به حضرت رباب سلام الله علیها اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گلویت را زِ هم پاشیده بودند بساط آب را برچیده بودند تمام تارهایِ صوتی تو زِ بی آبی به هم چسبیده بودند چرا قهری مگر تقصیر دارم؟! به جایت بر کفم زنجیر دارم *کیا مثه من یه سال منتظر بودن .. رفیق ، دو سه شب دیگه سفره دهه اولُ جمع میکنن .. معلوم نیست سالِ دیگه باشیم بتونیم ناله بزنیم ..* کف آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین شیر دارم .. چه حسرت ها چشیدم بچه ام را چه سختی ها کشیدم بچه ام را کنارِ بچه هایِ نیزه دارش به رویِ نیزه دیده ام بچه ام را .. •┄┅══༻○༺══┅┄• 👇
. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ هر جا خبری غیر تو باشد خبری نیست جز مهرِ تو در عمقِ دلِ ما اثری نیست ای میوۀ شیرینِ درختِ علویون شیرینیِ شهد لب تو در شکری نیست *شب هشتمِ .. جوونا امشب برا جوونِ امام حسین خوب خودتونُ خرج کنید ، ان شاءالله خیر از جوونیتون ببینید .. ان شاءالله باهم بریم پایین پا .. یا علی اکبر ..* ای حضرت اربابِ ادب محضرِ ارباب گر تو پسری ،هیچ کسی را پسری نیست تو میروی و پشت سر تو دلِ بابا *تو این روضه باید بلند گریه کنی .. هر شب چجوری گریه کردی امشب بلند تر .. چون کنار این بدن ابی‌عبدالله داد میزد و گریه می کرد ..* تو میروی و پشت سر تو دلِ بابا هیچوقت نگویی پِیِ من چشم تری نیست دانی که چه آورده غمت بر دل بابا داغت به جگر هست ولیکن جگری نیست *باباجان اجازه بده برم میدان گفت : من نگویم مرو ای ماه برو .. (من و شما حالا حالاها متوجه نمیشیم باید بچه ت بزرگ بشه جلوت راه بره قدم بزنه ؛ بعد یه اتفاق کوچیک برای بچه ت بیفته میگی آخ جیگرم روضۀ علی اکبر و ما همیشه نمیفهمیم من نگویم مرو ای ماه برو لیک قدری بر من راه برو برو خیمه خداحافظی کن .. ریختن دورش .. یکی قرآن آورده علی رو از زیر قرآن رد کنه .. هر جوری بود خداحافظی کرد موقع رفتنش به میدان ابی‌عبدالله دست زیر محاسن برده ، دیدن این پیرمرد سر به سمت آسمان گرفته هی میگه خدا جوونم داره میره خدا میدونه چی به دل حسین گذشت* قصد دارد بدود تاب و توانش رفته پیرمردی چه غریبانه جوانش رفته هرچه میخواست که با پا برود باز نشد عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته وقت پیری همه امید پدرها پسر است تکیه گاهِ قد و بالایِ کمانش رفته با چه زجری به سر نعش علی می آید با چه حالی که توان بهر بیانش رفته *شیخ حر عاملی میگه از رو اسب خودشُ به روی خاک انداخت .. دیدن رو زانوها میاد هی میگه پسرم .. یه وقتایی هم دست میذاره میگه جیگرم ..* آمد و دید پیمبر به زمین افتاده آمد و دید که حیدر ضربانش رفته هرچه میدید علی بود علی بود علی بدنش بیشتر از حد مکانش رفته آنقدر نیزه به هرجای تنش ریخته اند که توان از بدن نیزه زنانش ریخته *یکی از این نیزه ها جیگر حسینُ سوزوند دید پهلوش شکسته دیدن کنار بدن علی هی میگه ولدی ولدی ولدی افتاد روی بدن* تیر ها مثل حسن با بدنش لج کردند هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته شاعر : سید پوریا هاشمی آه ای عصایِ پیری بابا بلند شو از جا بخاطر دلِ لیلا بلند شو ای با ادب به موی سپیدم نگاه کن روی مرا زمین نزن از جا بلند شو *بعضیا شاید بگن چرا این بدن ارباً ارباً شد ! ضربه ای به فرق علی خورده رو گردن اسب افتاد خون از سر علی میریزه چشمایِ اسبُ خون گرفته .. به جای اینکه طرف خیمه بره ، اشتباهی طرف لشکر رفت .. اونام کوچه باز کردن .. گفتن بذار بیاد .. (اجازه بدید اینو از زبانِ حاج آقا منصورِ ارضی بگم) گفت مگه علی رو میشد بیاری پایین ؟ گفت خورد خورد آووردنش پایین از رو اسب .. اولین جاییِ که زینب اومده وسط میدان .. دیدن خانوم وسط میدان اومده .. میگه جان مادرت بلند شو .. پاشو ببین لشکر داره نشونت میده .. گفت علی میدونی چیکار کردی عمه اومده وسط میدون ..* سایۀ خواهرِ من را زن همسایه ندید مانده در دایرۀ دیدۀ لشکر چه کنم در بر این پدر پیر مکش پا به زمین پایِ تو خاک عزا بر سر من ریخته است ای پسر من پدر پیر توام پدر پیر و زمین گیر توام سخنی گوی و دلم را خوش کن تو که آتش زده ای خامش کن *گفت علی پاشو ببین عمه اومده وسط میدان ..* خیز و از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر *دست برد زیر بدن .. خدا ، به دلِ حسین چی گذشت .. ارباً ارباً .. تو مجلس ابن زیاد سر آقا تو تشته ، ملعون با جوب دستی هی به این لب و دندان میزنه .. هی میگه این حسین محاسنش چرا زود سفید شده ؟.. گفتن امیر کنارِ بدن جوونش پیر شد .. خم شده بود صورت رو صورت گذاشته بود : فَقَالَ يَا بُنَيَّ لَقَدِ اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنْيَا وَ غَمِّهَا وَ بَقِيَ اَبُوكَ فَريِداً وَحيداً .. دست انداخت توی دهان علی خون هارو بیرون آوورد .. گفت یه بار دیگه بگو بابا ..* سپه کوفه همه استاده به تماشای شه و شهزاده شه روی نعش علی افتاده همه گفتن حسین جان داده 👇
. و توسل به باب الحوائج حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تویی که شیر خداوندِ اکبری عباس تو دستُ بازوی شمشیرِ حیدری عباس *اگه کار داری امشب هر جا صدا منو میشنوی عباسشُ با همه وجودت بگو ..یه سال صبر کردی تا شبِ عاشورا بیاد .. رفیق از ارمنیِ جا نمونی .. ان شاءالله بریم علقمه ، ان شاءالله آقامون نگاه کنه ان شاءالله قیامت بگن اینا غلام عباسن ان شاءالله مارو به اسم عباس صدا بزنن ..* حسین را همه جا سیدی صدا کردی مگر نه اینکه تو او را برادری عباس نبی ست شهر علومُ درش علی آری تو شهر خونِ خداوند را دری عباس به دست هایِ اباالفضلی ات قسم آقا *خوشبحالِ اون دلی که اسم اباالفضل میاد میلرزه .. هنوز روضه نگفته داد میزنه ؛ بابا قیامت این دستای قلم شده میخواد دست بگیره .. ان شاءالله دستش بیاد تو دستت .. بگه یادته دنیا برای من داد میزدی .. نبودی علقمه چجوری به من خندیدن همچین که از روی اسب افتادم لشکر شادی کرد گفتن دیگه کار حسین تمومه عباس زمین خورد .. رفقا ؛ آقایِ ما خیلی مظلوم کشته شده کم نذارید .. اباالفضل ..* به دست هایِ اباالفضلی ات قسم آقا که تو همیشه اباالفضل پروری عباس چگونه با چه زبان منقبت سرات شوم؟ حسین گفت که عباسِ من فدات شوم به خُلق احمدِ مختار بر تو مینازد به رزم حیدر کرار بر تو مینازد غلط نگفته ام این نکته را اگر گویم که ذاتِ خالق دانا برتو مینازد فقط نه دوست به رزم تو آفرین گوید که خصم در صف پیکار بر تو مینازد *دستتُ بیار بالا بگو دستمُ بگیر اباالفضل نذار منو از تو جدا کنن .. خیلیا میخوان یه کاری کنن من دیگه عباس نگم .. خیلیا میخوان منو از تو جدا کنن .. امشب همه اباالفضلی ها رو مهمان کن .. ان شاءالله همین امشب امضا کنه بریم علقمه .. اومد نزدیکِ خیمه ها هی صداشُ بالا میبره ، هرچی صداش بالاتر میره تو خیمه اباالفضل سرش پایین میره .. (بعضیا فهمیدن من چیو میگم) گفتن عباس ، شمر برات امان نامه آورده .. @emame3vom عباسم هی خجالت میکشه سرشُ پایین میندازه .. میگه جلو آقام آبروم رفت .. بعد یه عمری بگو سیدی یکی اینجوری بیاد آبروتو ببره خرابت کنه .. ابی‌عبدالله دست روی شونش گذاشت گفت پاشو گفت آقا معلومه این کیه معلومه چیکار داره گفت عباس شدی دوست و دشمن صدات کرد جواب بدی .. اومد آروم آروم از یه گوشۀ خیمه بیرون بره ، (فدا اون چشمایی که امشب برای اون چشم تیر خورده داره اشک میریزه .. ان شالله قیامت اشک نمیریزه .. نکنه امشب ، شبِ تاسوعا آروم باشی ..) بجه ها آروم آروم راه افتادن ، سکینه آروم آروم راه افتاد گوشه خیمه رو بالا زد ، دید امان نامه رو داد دست عمو اما این عموی عالمه .. دیدن امان نامه رو ریز ریز کرد .. گفت من امان نامه داشته باشم ،حسین بی امان باشه .. من امان نامه داشته باشم فردا دستا زینبُ با طناب ببندن ..* ــــــــــــــــــ 👇
‍ . زیبا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سید محمد جوادی ┄┅═══••↭••═══┅┄ هوامو داشته باش ، ببین که بی کسم دلم پُر از غمِ ، به جونه تو قسم ... آرومِ جونمی .. اشکِ رو گونَمی .. مادر بچه هام ، خانومِ خونَمی .. زهرایِ من نرو .. زهرایِ من نرو .. _ گرفته رنگِ غم ، تمومِ خونه رو اگه میشه بمون ، اگه میشه نرو .. بی تو حالم بده .. قصه هام بی حده .. بشکنه دستی که ، به تو سیلی زده .. زهرایِ من نرو .. زهرایِ من نرو .. _ هوامو داشته باش ، ببین که بی کسم دلم پُر از غمِ ، به جونه تو قسم ... آرومِ جونمی .. اشکِ رو گونَمی .. مادر بچه هام ، خانومِ خونَمی .. زهرایِ من نرو .. زهرایِ من نرو .. ____ ۲ سبکی دیگر
|⇦•اُم البنین شدم که شوم یاورِ.. و توسل تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس حاج سید محمد جوادی •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اُم البنین شدم که شوم یاورِ حسین تا گل بیاورم بشوم پرپر حسین .. قصدم نبود این که شوم مادرِ حسین هستند دخترانِ علی در بَرِ حسین هستند مثلِ مادرشان مضطرِ حسین شد شاملم دعایِ سحرهای فاطمه روشن شدم به نورِ قمرهایِ فاطمه تاجِ سرِ من اند گوهرهای فاطمه اولادِ من کجا و پسرهایِ فاطمه هستند هر چهار پسر نوکرِ حسین *صدات رو آزاد کن .. یه روزی میخوای بگی حسین دیگه نفست بالا نمیاد .. داری برا مادری گریه میکنی که چهار پسر فرستاده کربلا .. ان شالله حرم اباالفضل عرض ارادت کنی ..* جریان گرفته اند کنارِ ابوتراب از آل هاشمند نه قوم بنی کلاب اصلاً نیاز نیست به ترس و به اضطراب عباسِ من شده به علمداری انتصاب او هست یک تنه همۀ لشکرِ حسین .. حسین جان .. حسین جان .. *دلِ شب قافله داره از مدینه راه می افته ، هرکی داره یه گوشه وداع میکنه .. یه گوشه لیلا با علی اکبر خداحافظی میکنه .. یه گوشه اُم البنین داره با عباس خداحافظی میکنه .. عباسم با حسین میری .. اگه حسین برگشت باحسین بر میگردی .. عباس نکنه بهش بگی داداش .. فقط میگی سیدی و مولای .. مشغول خداحافظی اند مادر و پسر .. دیدن زود دستاشُ انداخت گفت دیگه برو پسرم .. (دلایِ آماده .. خوش به حالت برا مادرِ عباس داری گریه میکنی ..) مادر چی شد یه دفعه گفتی برو؟!!! گفت یه لحظه چشمم افتاد دیدم حسین داره نگاه میکنه .. گفت آخه بمیرم حسین مادر نداره .. اینا جلو چشمشون مادرشون سیلی خورده .. (رحمت خدا به این ناله ها .. خوش به حاله اونایی که میتونن اشک بریزن ، میتونن ناله بزنن .. ) همه جا گفت سیدی و مولای .. اما یه جا صدا زد داداش دیگه بیا .. ابی عبدالله با عجله خودشُ رسوند بالاسرِ عباس .. * عاقبت لشکری از تیر گرفتارش کرد به زمین خوردنِ در علقمه وادارش کرد اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد تن بی دست خجالت زده از یارش کرد ترگِ خشکِ لبش رو نمی انداخت به آب غم چندین لبِ تاول زده ناچارش کرد آبرو در خطر و مشک به دندانش بود عاقبت تیر به یک طفل بدهکارش کرد *گفت زینب باورم نمیشه ، تو عرب کسی جرأت نداشت جلو پسرِ من بایسته .. نگاه میکرد کسی رو یارای این نبود که تو چشماش نگاه کنه .. گفت آره والا ، اما اول دستاشُ قطع کردن .. اومدن گفتن امیر دست در بدن نداره ولی نگاه میکنه لشکر عقب عقب میره .. نانجیب گفت تیر به چشماش بزنید .. تیر به چشمش زدن ، دست نداره تیرُ بیرون بیاره دیدن رو اسب خم شد، انتهای تیر رو بین دو تا زانوهاش گذاشته .. همچین که خم شد کلاه خود از سرش افتاد .. یه وقت یه نانجیب جلو آمد ، چنان با عمود به فرقِ عباس زد .. از بالا بلندی با صورت رو خاک ها افتاد .. حالا دیگه دست نداره .. دشمن جرات پیدا کرد اومدن جلو دورش کردن .. یه وقت یکی جلو آمد گفت عباس تویی؟! کو اون دستای بلندی که بهش می نازیدی ..* پای عدو به خیمه ها وا شده، اباالفضل قامتِ زینب به خدا تا شده، اباالفضل پاشو ببین دارن به من میخندن، اباالفضل دیر برسی گوشواره ها رو کندن، اباالفضل ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•با رخصت از خدایِ تعالی.. / و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس آقا سید محمد جوادی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با رخصت از خدایِ تعالی فقط حسین ما گم نمیشویم هَدَینا فقط حسین سر خَم نمیکنیم به هر قبله‌ی دروغ دل را نمیدهیم به هرجا فقط حسین *حسین .. آقام آقام .. اصلا امشب روضه خوان نمیخواد .. شبِ سه ساله‌ی ابی عبدالله .. اگه دختر داری باشی خودت میفهمی یعنی چی روضه این خانم ..* بگذار هر که خواست گدایِ کسی شود ما را چه کار با دگران، ما فقط حسین .. *خیلیا رو تخت بیمارستانا چشم امیدشون به این حسین گفتن های منو توِ .. امشب بگو آقا برا بچه‌ت اومدم داد بزنم .. آخه شنیدم دم خرابه بدجوری بهش خندیدن .. هی با دست این دختر بچه رو نشون میدادن .. ای رقیه ..* هرکس که خرده بر درِ بسته فقط حسن هرکس دلش گرفته زِ دنیا فقط حسین *یارالی آقام .. سوسوز آقام .. به جانِ اون بچه ای که اربعین نتونست بیاد کربلا ..* سرمایۀ محبت زهراست دینِ من سرمایۀ محبت زهرا فقط حسین .. *دیگه اذیتت نکنم ببرمت گوشۀ خرابه .. اجازه بدید زبانِ حال بگم ان شالله اربعین کربلا عرض ادب کنیم .. عمه‌ش دید این بچه از خواب بیدار شده .. عمه امروز بدجوری بهم بی ادبی کردن .. عمه امروز برا ما نون صدقه آوردن .. عمه مگه ما سفره دار نبودیم مدینه؟! ..* قوت من لعلِ لبِ توست به نان رو نزنم چشم و دل سیر ترین دخترِ این شهر منم نان نداریم، ولی شهر تصدق خورِ ماست دختر شاهم و این هیمنه را میشکنم .. تازیانه، به پدر گفتنِ من حساس است سِیر کن غرقِ کبودی ست تمام بدنم .. ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•سوختی سوختم.. / و توسل به سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس آقا سید محمد جوادی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● سوختی سوختم شبیه همیم تو آغوشِ هم ضریحِ همیم .. با تن بی تن، برایِ منی کمَم که بیای، بابایِ منی .. چقدر پیر شدم تو روزایِ دل آزار نبودی سرم داد کشیدن تو بازار مگه دخترِ تو، نداره کس و کار .. بابایی .. بابایی .. بابایی .. پایِ زخمم به تو نرسید نبودی که زجر موهامُ کشید .. کارِ دنیاست دو تا دل تنگ بهم برسن تو کاخِ یزید .. یزید چوب به لب‌هات زده خیر نبینه چجوری تونست چوب رو لب‌هات بشینه لبِ تو چه پاره‌ست، همه دردم اینه .. ــــــــــــــــــ سری که روبرومی،خودتی یا عمومی نشناختمت عزیزم خودت بگو کدومی اَبروی نصفِ نیمه، حالِ سرت وخیمه به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه خوش اومدی بابا؛ دخترت دیگه زیبا نیست .. این خرابه جای ما نیست .. منو زدن .. دشمنت سرم ریخت منو زدن .. صورتم بهم ریخت *اگه خسته شدی دیگه نگم .. اما این دختر انقده گریه کرد دیگه صداش گرفته بود .. ای بابا ...* عوضِ بوسۀ تو حرمله بیدارم کرد با همان ضربۀ پا دست به دیوارم کرد چادرم پاره شده پیرهنم گل دار است زیرِ چشمم اثر رد شدن از بازار است ــــــــــــــــــ دلم آغوشِ گرم تو رو میخواد خرابه سرد و دارم میلرزم هوا سردِ ولی عیبی نداره من از تاریکیا خیلی میترسم از کسی که سرِ تو رو رو نیزه بست بدم میاد از اون که دندونِ تو رو با سنگ شکست بدم میاد یه شب جا موندمُ اومد سراغم همون مردی که با من خیلی بد بود الهی که دلش آتیش بگیره که دل سوزوندنُ خیلی بلد بود همش میگفت: عموت کجاست؟! حالِ تو رو نگاه کنه بگو از علقمه بیاد، دستِ بسته‌ت رو وا کنه *آی بمیرم برات .. یه وقت دیدن سر یه طرف .. رقیه یه طرف .. هرچی زینب صدا زد رقیه عمه فدات شه، رقیه .. دیدن بلبلِ خرابه جان داده .. ای حسین ...* یک جفت چشمُ، دو لبُ مویی که سوخته‌ بابا محال بود چنین مختصر شود .. گفتی عروس میشوی ای دخترِ گلم گفتم عروسی ام زِ همه ساده تر شود من معنی سه سال پریشانی توام بگذار این سه ساله شهید سفر شود ــــــــــــــــــ 👇
‍ . |⇦• و توسل به ساحتِ مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، با نوایِ گرم حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻༺⊱┄═┅ ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند سوختگانِ غمت ، با غم دل خرمند هر که غمت را خرید ، عشرت عالم فروخت با خبرانِ غمت بی خبر از عالمند .. حسینِ من .. حسینِ من .. *ان شالله به همین زودیا کربلا زیارت ارباب بریم ..* ای وارثِ سریر امامت زجای خیز بر کشته گانِ بی کفنِ خود نماز کن *همه ی شهدا ، مدافعانِ حرم همه فیض ببرن ..* برخیز صبح شام شد ای میر کاروان ما را سوار بر شترِ بی جهاز کن شاعر : نيّر تبريزي داد آسمان به بادِ ستم دودمانِ من تا از کدام بادیه پرسی نشان من گردون به انتقام قتیلانِ روز بدر نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من آن سروِ قامتی که تو دیدی ز غم خمید دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟ شاعر : نيّر تبريزي ________ ساربان! تند مران، ورنه، چنان می‌گریم که تو و ناقه و محمل، همه در گل برود سر آن کشته بنازم که پس از کشته شدن سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود باکم از کشته شدن نیست، از آن می‌ترسم که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود شاعر : شاطر عباس صبوحی _______ *به خدا میترسم بمیریم دیگه نتونیم براش روضه بگیریم و نوکری کنیم .. اون موقع بگیم بی بی ما تا آخرین نفس برا بچه ت داد زدیم ..* ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم ساربان تند مران همسفرم جا مانده .. باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب باز هم آمده این حرمله ی وامانده ... شاعر : سید پوریا هاشمی بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم داغِ تو چون علی اکبر کمرم را خم کرد ناله خواهم زنم از دل نتوانم پسرم .. شاعر : قاسم نعمتی صل الله علیک یا مظلوم یا غریب .. بابی المستضعف بلا ناصر .. به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست ره نجات حسین است و دوستی حسین به سویِ حق به جز این ره طریقُ راهی نیست شهان به جاه و جلال غلام تو نرسند که فوق آن به دوعالم جلال و جاهی نیست شاعر : مرحوم سید ابوالقاسم موسوی ( فانی ) اجازه بدید شبِ جمعه ست ، مریض زیاد ، التماسِ دعا گو زیاد .. دفع بلا از همه ی بلاد مخصوصا کشورِ عزیزمون یه عده این روزها نذر موسی ابن جعفر (ع) کردن .. آخر جلسه امید داریم به سفره موسی ابن جعفر .. یا بابُ الحَوائِج .. السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون .. صیدِ غریبِ کنجِ قفس را نمیزنند صیادِ من ولی دلش از جنس خاره است *پشتِ درِ زندانِ بغداد جمع شدن شیعیان .. خبر پیچیده میخوان آزادش کنن .. یکی گفت ببینمش رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم .. هر کی یه حرفی زد .. یه وقت درِ زندان باز شد .. دیدن چهار تا حمال یه بدنِ نحیفُ رو تخته ی در دارن میارن .. هی میگن : هذا إمام الرافضة .. با این که این بدن نحیفه اما چرا انقدر سنگینه؟! عبا رو کنار زدن .. (هر کی گرفتارِ دیگه گریه کنه .. هر کی مریض داره ، هر کی گره به کارشِ .. اومدیم درِ خونه باب الحوائج ..) دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. بگو غریب آقا ... ____ •┄┅══༻○༺══┅┄• .
. |⇦•از آنچه در دو جهان هست .. سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفس آقا سید محمد جوادی ●━━━━━━─────── از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد خدا خیر بده به مستمعی که زمزمه داره این کمتر کاریه که ما به ناله برا مادرمون فاطمه بزنیم .. خانمی که داغدارِ و تو بستر افتاده .. عقیقِ سرخ از آتش نداشت واهمه ای کسی که کفو علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد [این گوشه کار نشستی ، برا فاطمه مثه شمع بسوزیم .. اگر مادر داری خدا برات نگه داره اگه مادر نداری ان شاالله امشب سر سفره‌ی فاطمه باشه .. با بچه های علی هم صدا شو ..] سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی الله درد سر دارد کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟! . صدا زد : ” اَشهد انّ علی ولی الله “ ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد دلای آماده ، اونایی دقیقه ها و ساعت ها رو شمردن فاطمیه بیاد .. نکنه نام بی بی رو ببرن آرام بشینی .. به خدا مدینه یه ختم براش نگرفتن .. یکی نیمد به بچه هاش سرسلامتی بده .. بچه هاش نتونستن بلند بگن مادر .. نفس داری برا خانم نفس بزن .. آخه این شبا به سختی نفس می‌کشید فاطمه .. برا خانمی داری نفس میزنی که همه عمرش هجده بهار دیده هجده بهار داشتُ صد ساله می‌نمود .. دست اجل گرفت از او خشت بعد خشت یه موقعی دست به دیوار می گرفت یه موقعی هم دست رو شونه‌ی حسن‌ میزاشت قدم میزد .. طوری شد بعد از شهادت بی بی می‌گفت مادر : تو که شربت ز دست مرگ خوردی چرا مادر عصایت را نبردی .. قربون قبر گم شدت مادر .. گرفت راه زنی را به کوچه راه زنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد فدای محسن شش ماه‌اش که زد فریاد سپرد ندارد اگر مادرم، پسر دارد .. کشید و بُرد،  زد و رفت، من نمیدانم حسن دقیق‌تر از این ماجرا خبر دارد قربونت برم که روز به روز آب شدی .. دور بسترش نشستن مادر یه دعا کن .. شب تا صبح برا همسایه ها دعا میکنی ، یه دعا هم برای خودت کن حسین آمین بگه حسن آمین بگه .. دستاشون رو بالا آوردن (خدا بهتون خیر بده مجلس بی بی رو دارید گرم میکنید .. مگه هر چشمی می‌تونه برا فاطمه گریه کنه ..) یه وقت صدا زد : اَجل وَفاتی سَریعا .. آی نَنَه .. علامه طباطبایی فرمود فقط سادات نمیتونن بگه مادر ، گفت هر دلی که برا فاطمه بِتَپه می‌تونه بگه مادر .. آی خانم ‌.. آی خانم .. عمریست دل به چشم تو بستم نگاه کن زهرایِ من،  علیُ تو هستم نگاه کن ای دل بریده تا نبریدم بلند شو ای پر شکسته تا نشکستم بلند شو زانوی بوتراب به خاک آشنا شده بر خاک التماس نشستم نگاه کن یک دستِ من ز پیکر خیبر توان گرفت حالا به لرزه های دو دستم نگاه کن .. من علی ام .. حرف بزن با من .. از روزی که از کوچه برگشتی دیگه صورتت رو ندیدم .. زدنت ، کبود شده همه بدنت .. زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت .. زدنت .. زدنت .. دلم رو بردی ، دستُ بالا آوردی قنوت بهونه‌تِ میخوای بگی سیلی نخوردی چه سر به زیری ، نکنه داری میری دستِ شکسته سختته بخوای که رو بگیری اونا که مَردن، تو روضه کوهِ دردن پیرای ما واسه جوونیه تو گریه کردن دلم آتیشِ، که میگفتم همیشه حسن باهات باشه کسب مزاحمت نمیشه .. جلو حسن زدنت ، خجالت از حسن می‌کشی جلو حسن زدنت ، که منت کفن می‌کشی زدنت ، کبود شده همه بدنت .. زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت .. زدنت .. زدنت .. خوش به حال اونایی که برا بی بی داد میزنن.. نامرد بی هوا تو صورت مادرِ ما زد .. خدا کند که زنی بی هوا زمین نخورد .. دم غروبِ، گلایه هام زِ چوبِ دیدم یزید با خیزران روی لبت میکوبه یه شب نمیشه که راحتم بزارن شده بابا بخوای سر بریده‌شو بیارن؟! زدنت، بهونه دخترت رو گرفت زدنت ، رباب دویدو سرت رو گرفت حسین .... گوشه خرابه رفتیم همه فیض ببرن ، مظلومین غزه رو یادت نره ، دخترایی که بین آوارها موندن .. یارالی بابا .. گفت بابا : خواب دیدم که برایم گل سر آوردی خار از این پای پر از آبله در آوردی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇