.
#زبانحال_امام_صادق
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیهالسلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا
پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
بنما اجابتی به دل مضطرم خدا
ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
این درد غربت است به جان میخرم خدا
دشمن غرور موی سپید مرا شکست
اما کسی نبود شود یاورم خدا
بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو
مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا
بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد
پیداست از کبودی بال و پرم خدا
صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد
یاد غرور آن سر بی معجرم خدا
وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت
دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا
با دست بسته در نظر اهل خانه ام
یاد آور شکستگی حیدرم خدا
گرچه کسی نبود تماشا کند مرا
در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا
غم های عمه عاقبت انداختم ز پا
دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
روز معلم بر اساتید و معلمان مبارک باد🌹
✨عارفان علم عاشق میشوند✨ ✨بهترین مردم معلم میشوند✨
✨عشق با دانش متمم میشود✨
✨هرکہ عاشق شد معلم میشود✨
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شور خوانی یک بال است برای مقصد رسیدن به نوکری سیدالشهداء
#دکتر_محمد_فراهانی 🎤
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
.
#مناجات_با_امام_زمان
به یُمن هجر ز محصول اشک سرشارم
بدون گریه شبیه درختِ بی بارم
دعای ریگِ بیابان همیشه پشت من است
کویر ، معترف است اینکه خوب می بارم
غمِ فراق تو از جان من حساب کِشید
هزار بار بمیرم اگر ، بدهکارم
به غیر آه نمانده است در بساط گدا
برس به دادِ دلم..،جانِ تو گرفتارم!
منم که شُهرهی شَهرم به آبرو ریزی
منم که صدرِ خبرهای کوچه_بازارم
گناه ، بانیِ شرمندگیِ من شده است
چه حرص ها که نخوردی برای رفتارم!
همیشه مشکل من را تو رفع می کردی...
ببخش ؛ زحمتِ محضم ، ببخش ؛ سربارم
بغل بگیر مرا..،کُلِّ خواهشم این است
شبیه کودکِ لجباز ، گرمِ اصرارم
به رغم این همه آلودگی، قبولم کن :
قسم به حضرتِ صدّیقه ، دوستت دارم
گِلِ وجود مرا وَرز داده شاه نجف
منم که حاصلِ دستِ امیرِ کرّارم
"علی امام من است و منم غلام علی"
تمام عُمر همین باور است معیارم
دلم برای حریمِ حـسـیـن لک زده است
چقدر دوریِ او داده است آزارم
تو را به روضه ی پیرِ امامها ، برگرد
همان که منبر او کرده است بیدارم
نگو که شیخُ الاَئِمّه شهیدِ زهر شده...
هنوز داغِ لبِ تشنهایست با یارم
▪️
▪️
بلند داد زد : ای قوم! جدِّ ما جان داشت
که نیزه را وسط سینه اش سنان می کاشت
#امام_زمان
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
.
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف - @hajmansourarzi.mp3
6.71M
🎙| #امام_زمان
🎤| حاج منصور ارضی
🔸مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
.
#بیست_وپنجم_شوال
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#زبانحال_امام_صادق با #امام_زمان علیهمالسلام
*سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
غیبتت خواب دو چشممو ربوده
چشمام از هجر تو یک کاسه ی خونه
وقتی می بینم که تو خیلی غریبی
آسایش تو قلب من باشه چگونه
چرا تو ساکنی توی بیابونا
ای شهریار تویی از شهر خود جدا
تو لحظه لحظه هات به فکر امّتی
ولی خودت یه عمر انیس غربتی
یارب یارب عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان ببین که نیمه شب یه کافر
با حمله به خونه قلبمو سوزونده
من رو با پای برهنه با جسارت
به دنبال اسب تو کوچه ها دوونده
ببین که نیمه شب،امام مؤمنین
چندبار تو کوچه ها خورده روی زمین
وقتی با خنده هاش منو میزد صدا
تو رو صدا زدم میون کوچه ها
الله الله عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان ببین که آتیش سقیفه
یه عمرهکه مونده روشن تو مدینه
خونمرو آتیش زده از نسل اون که
یه دوشنبه مادرم رو زد با کینه
به یادم اومده آتیش و میخ در
مادرو می زدند با کینه چل نفر
ببین که ناله ی بضعه ی احمده
در پشت در تو رو مادر صدا زده
الله الله عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان بیا با پای دل بریم باز
پیش جسم پاره پاره بین گودال
بشنو که داره تو رو میخونه با درد
رو سینش سکینه ای که رفته از حال
چشم انتظار تو،عمّه ی مضطره
ببین که بی پناه ،میون لشکره
تو رو صدا زده،لب نخورده آب
به زیر آفتاب خونده تو رو رباب
الله الله عجل لولیک الفرج...
#علی_مهدوی_نسب(عبدالمحسن)✍
*اشاره به این روایت
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ج 2 باب 33 حدیث 51 نقل میکند که:
سُدَیر صیرفی میگوید: من، مُفَضَّل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق علیه السلام رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مردهی شیدای جگر سوخته میگریستند درحالیکه زمزمه میکردند:
سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد … فما أحس بدمعة ترقی من عینی و أنین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا إلا مثل بعینی عن غوابر أعظمها و أفضعها و بواقی أشدها و أنکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسخطک
« ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.
ای آقای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده … من دیگر احساس نمیکنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است و نالهای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینهام سر میکشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاریها بزرگتر و جانگذازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است. »
.👇
.
|⇦•گویند روزی....
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
گویند روزی در بر کنزالخلائق
شمس الضحی بدرُ الدجی قرآن ناطق
سهل خراسانی دم از ایثار جان زد
دم از فراوانی خیلِ شیعیان زد
حضرت برای آنکه او هشیار گردد
از خواب غفلت لاجرم بیدار گردد
گفتا دری از معرفت بر او گشودم
گفتا تنور خانه را روشن نمودم
فرمود بر مرد خراسانی به لبخند
باید که خود را در میان شعله افکند
زیبد که اوج جان نثاری را نشان داد
با طیب خاطر در میان شعله جان داد
این امرِ حضرت سهل را افتاد مشکل
کی می توان کَند از زن و فرزند و جان دل
آه از نهادِ سهلِ بیچاره بر آمد
دانست عمری لاف عشق و عاشقی زد
کو تاب آتش کو توان جان نثاری
کو استقامت کو شکوه بردباری
از حبِّ دنیا شد دچار روسیاهی
با آه و ناله گشت گرم عذرخواهی
چون گشت روشن سستی آن ادعایش
حضرت کریمانه گذشتند از خطایش
ناگه یکی از شیعیانِ پاک مولا
از عاشقانِ خاص، سینه چاک مولا
هارون مَکی آن حواری یگانه
نزد امام صادق آمد صادقانه
از امر حضرت عاشقِ بی غل و بی غش
افکند خود را در میان موجِ آتش
این کیست چون پروانه مست شعله ها شد
با ذات حق پیوسته و از خود رها شد
این کیست بی چون و چرا فرمان پذیرفت
در دم به دستور امام خود بلی گفت
حضرت بدون هیچ گونه انفعالی
می گفت از حال و هوای آن حوالی
گویا که حضرت بوده عمری در خراسان
اما هَماره سهل، حیران و هراسان
فرمود حضرت بعد چندی با اشاره
برخیز و بر احوال هارون کن نظاره
برخاست تا از حال هارون گردد آگاه
اما میان موج آتش دید ناگاه
آتش ز سوز عشق او از هم گسسته
هارون میان شعله ها خندان نشسته
پرسید حضرت سهل را ای اهل ایمان
مانند هارون چند تن دارد خراسان
گفتا در آن وادی به صد صحرا و هامون
پیدا نمی گردد یکی مانند هارون
خاک شلمچه خاک فکه خاک مجنون
امواج سبز و آبی اروند و کارون
صد طایفه بگذشته از جان دیده، آری
هارون مکی ها فراوان دیده، آری
جمعی بسیجی بود اگر پروانه تو
آتش نمی زد خصم بر کاشانه تو
*اگه آقامون اومد اول با هم رفتیم مدینه اگه انتقام گرفتیم اگه بعد فرمود: بریم کربلا، رفتیم کربلا انتقام گرفت دلِ رباب خنک شد اون وقت ما روضه خونا شما گریه کنا برا چی میخوایم گریه کنیم ؟ یعنی دیگه روضه تعطیله؟ نه قربونت بشم اتفاقا چون روضه رو خوب نفهمیدیم اینجوری سوال میکنیم. انتقام گرفتیم تازه روضه خونی ها میخواد شروع بشه. تا همین الآنش ما روضه میخوندیم، امید داریم یه روزی انتقام بگیریم اما میدونی روضه چیش خیلی سخت میشه ؟ فاتحانه روضه بخونیم. استخون سوزه. مثلا چجوری بهت بگم برات جا بیفته...یه روز مادره رفته خرید تو کوچه زمین خورده. پسرش از سفر برگشته تو کوچه قدم میزنه می بینه همه دارن یجوری نگاش میکنن. دست یکیو میگیره میگه چتونه؟ چرا هرکی منو می بینه قایم میشه ؟ میگن والله هیچی نشده نگران نشید. یه ذره حال مادرت خوب نیست. چی ؟ حال مادر من خوب نیست ؟ زمین خورده بخدا کسی با مادر کاری نداشت. فقط زمین خورده. بدو بدو میاد تو خونه زانو میزنه چی شده عزیز دلم. بگو ببینم کی زده ؟ میگه شلوغ نکن پسر. هیچکی نزده.میگه نه بهت میگم کی زده ؟ می بینی گریه فاتحانه رو ؟ تازه وقتی انتقام گرفتیم میخوایم جمع بشیم یه دل سیر برات گریه کنیم....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
کربلایی #مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇👇👇
.
#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
*کجا بودن اون چهار هزار شاگرد درِ خونت آتیش گرفت؟ غربته! کی گفته امام صادق علیه السلام یار داره...سدیر صیرفی میگه:آقا دستمو گرفت گفت بریم بیرون. من هی گفتم آقاجان جهاد کنیم. ببین مساجد پره مسلمانه. حب شما همه عالمو گرفته. گفت چقد من یار دارم؟ گفتم ده هزار، گفت ده هزار تا! گفتم آقا صد هزار تا. آقا فرمودن: صد هزار تا! گفتم آقا بلکه جماعتی در همه کره زمین امروز به فرمان شمان... امام صادق علیه السلام لبخند زد. گفت باشه من میرم بیرون با من میای ؟ با آقا رفتم. میگه اومدیم اومدیم رسیدیم یه جایی کنار برکه ای میگه دیدم یه چوپانی داره یه گله کوچیکی رو میچرونه. گفت: والله اگه تعداد این بزغاله ها ما یار داشتیم قیام می کردیم. میگه آقا رد شدن عمداً ایستادم شمردن، دیدم هفده تا بیشتر نیستن....*
*ریختن تو خونه امام صادق علیه السلام اینا هم عادتشونه. آدم که میخواد بره در خونه یکیو آتیش بزنه که خبر نمیکنه. بی خبر اومدن پشت در خانه. اهل خونه، زن و بچه همه مشغول کار روزمره بودن یهو دیدن آتیش از در خانه بلند شد. تا غلاما، امام صادق، مردان خانه بیان بیرون،
میگن آتش سرایت کرد به دهلیز. وارد خانه شد. تا وارد خانه شد این دختر بچه ها ترسیدن از این حجره به اون حجره شروع کردن دویدن. بالاخره با یه زحمتی آتش خاموش شد. اما دیدن امام صادق علیه السلام وسط آتیش قدم برمیداره صدا میزنه.." أَنَا اِبْنُ أَعْرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ "یه گوشه نشست... *
عادتش بود. می بینی داره درس میده چشمش میفتاد گوشه مجلس، میگفت درس تعطیله. چی شد آقا داشتی درس میدادی به ما؟ می فرمود: ابا هارون مکفوف اومده. هارون بیا جلو، «چشمش به روضه خون افتاده». صدا میزد.. درس تعطیله ابا هارون. بیا بشین برامون روضه بخون. روضه میخوند صدا زد ابا هارون اینجوری روضه نخون. آقا بد گفتم. بی ادبی کردم؟ گفت: نه اینجوری مقید روضه نخون. با تکلف روضه نخون. چیکار کنم آقاجان؟ میگفت دور همدیگه جمع میشید، دور قبرش جمع میشید زبون میگیرید اون جوری برا من روضه بخون... *
گفت آقا چرا گریه میکنی؟ الحمدلله بخیر گذشت. حالا چیزی نشده. نه دامنی سوخته. نه دختری زمین خورده. ما از اهل حرم سوال کردیم. به خودت قسم یه تار مو از سر این بچه ها کم نشده. چرا گریه میکنی آخه ؟ یه نگاه کرد گفت: اینا مشکلی نیست. من برا چیز دیگه ای گریه میکنم. برا چی گریه میکنی؟ گفت دارم برای این گریه میکنم من بودم شما بودین آتیش مهار شد چشمی به این بچه ها نیفتاد. بزرگترا بودن.. اما هنوزه هنوزه این دخترا دارن میلرزن. دارم به این گریه میکنم بمیرم برا عمه هام....تا خبر عباس اومد زینب شروع به کار کرده. گره معجر ها رو محکم کرده تا ذوالجناح برگشت دیگه زینب سلام الله علیها صدا زد کلثوم عجله کن. بچه ها اگه گوشواره ای چیزی پیشتون هست بدید. عمه چیکار داری میکنی؟ صدا زد الآنِ بیاد. ذوالجناح که اینجوری برگشته دیگه صدا از داداشم نمیاد. الآنِ برسن. تا بی بی همه اینا رو جمع کنه.. بذار امشب اینجوری روضه بخونم....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
ابی عبدالله دور خیمه ها یه خندقی کنده بود. اینا رو پره هیزم کرده بود دشمن نتونه از پشت حمله کنه. فقط خیمه گاه یه راه رفت و برگشت داشت...میگه تا خانم وسایلو جمع کرد دید سواره ها دارن میان. بی بی آمد جلو صدا زد دست به این بچه ها نمی زنید. اگه برا غارت اومدید هرچی داشتیم همینه بردارید برید. برداشتن و رفتن... غائله تمام؟ یهو دیدن سواره نظام رفت این پیاده ها، این اراذل و اوباشا اومدن. اینا همونایی که بخاطر درهم چه درهمت کردن. اینا آمدن همچین نیگا کردن دیدن تو خیمه چیزی برا غارت نمونده..
چیکار میکنه به نظرت؟ ای بمیرم برا این دختر بچه ها.. هی دل دل میکنم بگم نگم. میگم هرکی فهمید معناشو داد بزنه برا این روضه. شاید دیگه نیاز نباشه ترجمه ش کنم.*
یه نیگا کرد دید بی بی داره تو دل آتیش به زور بچه ها رو میکشه.صدا زد برا چی وایسادی؟ یه حرف زد. عین تیر به قلب زینب نشست. چی گفت؟ صدا زد گفت: هرچی نگاه میکنم این خیمه صاحب نداره بریم....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402022501.mp3
24.46M
|⇦•گویند روزی......
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ حاج مهدی رسولی
امام حسین ع
🌹ستاد استقبال از شهید گمنام شهرستان رفسنجان در روز شهادت امام صادق علیه السلام 🔻شنبه ۱۵ اردیبهشت
.
#شهدا
می رسد از شرق دجله، میهمان این دیار
چشم ها خاک قدومش می شود با افتخار
یک جوان بیست و اندی ساله می آید به شهر
می وزد با عطر او ، عطر خوش فصل بهار
کربلایی می شود حال دل هر عاشقی
اشک ها جاری شود از دیده ها بی اختیار
ای برادرها زمانِ جلوه ی شورِ شماست
در عمل باید حسینی شد . نه اینکه با شعار
خواهری دنبال تابوتش پریشان می شود
می رسد با قاب عکسی ، مادری چشم انتظار
با همین گمنام زهرایی، فرج را کن طلب
دل نمی گیرد به غیر از دیدن دلبر قرار
#مرتضی_عابدینی ✍
#شهید_گمنام
.
.
#شهادت_امام_صادق
#غزل_مصیبت
#امام_صادق علیه السلام
غریب مانده ام و با کس آشنا نشدم
شبی نبود که شب گرد کوچه ها نشدم
قسم به قامت همچون کمان مادر خود
شبی نبود که همچون کمان دوتا نشدم
نفس نفس زدم از بس مرا نمانده نفس
تمام دردم و یک لحظه ام دوا نشدم
منی که از همه عالم بلا بگردانم
شبی نبود گرفتار صد بلا نشدم
دو دست بسته من دیده اند و خندیدند
تمام عمر من از دست غم رها نشدم
مرا به مثل علی بین کوچه گرداندند
ولی غریب تر از شاه لافتی نشدم
میان کوچه دگر همسر مرا نزدند
منم که با خبر از کل ماجرا نشدم
شنیده ام که علی روی او عبا انداخت
که گفته است که من آگه از عبا نشدم
علی میان عبا مشت استخوان می دید
چنان گرفته ام از داغ او که وا نشدم
اگر چه این جگر پاره پاره من سوخت
ولیک به مثل شهیدان کربلا نشدم
ز یاد رفتم و اما به یاد گودالم
به مثل جد غریبم جدا جدا نشدم
دوباره سوخت دلم تا مرا کفن کردند
کفن شدم من و محتاج بوریا نشدم
تنم که بود روی خاک برنگرداندند
چو جد خویش دگر ذبح از قفا نشدم
به دست و پا زدنش دست می زدند همه
چرا نمردم از این غم چرا فدا نشدم
شنیده ام که به بازار رفت عمه من
چنان ز غصه فتادم ز پا که پا نشدم
حاج #سید_محسن_حسینی✍
.
.
#زمینه
#امام_صادق_علیه_السلام
کاشکی توی بقیع سقاخونم باشه
یک گنبدطلا یک ایوونم باشه
یعنی می شه حرم باشه
سینه زن باشه دم باشه
دور قبرت علمت باشه -اقاجون
کاشکی بقیع مثل کرببلا بشه
باب الحسن مثل باب الرضا بشه
غریب اقام غریب اقام«۴»
….
با درد پا خیلی سختی کشید اقا
از بسکه دنبال مرکب دوید اقا
از خجالت اقامون مُرد
موقعی که زمین می خورد
اسم مادررو هی می برد-بمیرم
بازم خداروشکر-سینش که خسته نیست
کم طاقته ولی پهلوش شکسته نیست
غریب اقام غریب اقام«۴»
…..
از این سفر یک روز اقا می یاد اخر
روضه می خونه از افتادن مادر
در خونه با پا افتاد
مادرم بی هوا افتاد
جلوی بچه ها افتاد-بمیرم
تو کربلام به روز-شاه از بالای زین
با تیر حرمله -افتاد روی زمین
ای بی کفن حسین«۴»
#علی_زمانیان ✍
#شهادت_امام_صادق
https://eitaa.com/emame3vom/96507
.👇
.
#زمزمه
#شهادت_امام_صادق
#زبانحال_امام_صادق علیه السلام
مظلومه مادر
چون لاله پژمردم کجایی
در کوچه ها مردم کجایی
با سر زمین خوردم کجایی
مظلومه مادر
در کوچه با موی سپیدم
دنبال قاتل میدویدم
از بس دویده ام بریدم
🖤
به کی بگم من
همه به دیدنم نشستند
دلم رو با طعنه شکستند
مثل علی دستم و بستند
به کی بگم من
حال من و دیدن تو کوچه
قاتل و بوسیدن تو کوچه
به من میخندیدن تو کوچه
🖤
مظلومه مادر
شد دیدنی حالم کجایی
همیشه مینالم کجایی
به یاد گودالم کجایی
مظلومه مادر
من که دیگه بی سر نگشتم
اسیر صد خنجر نگشتم
به مثل جدم بر نگشتم
🖤
مظلومه مادر
جانم اگر رسیده بر لب
در کوچه ها دویدم هر شب
ولی نموندم زیر مرکب
میگن تو گودال
وقتی جدا کردن حسین و
جدا جدا کردن حسین و
ریختن تو بوریا حسین و
میگن تو گودال
که جوشن حسین و بردن
پیراهن حسین و بردن
میگن تن حسین و بردن
حاج #سید_محسن_حسینی ✍
۲۵ شوال ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
.👇
.
#نوحه_سنتی
#زمزمه
#امام_صادق علیه السلام
ای مدینه ببین نشر الحقایقم
ای مدینه ببین قرآن ناطقم
ای مدینه ببین امام صادقم
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤
گریه بر حال من میکند کوچه ها
برای مردنم میکنم من دعا
در کوچه میشود حاجت من روا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤
به تماشای من همه نشسته اند
به من خندیدن و دلم شکسته اند
مثل جدم علی دست من بسته اند
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤
بیا ای مادرم حال من را ببین
با دست بسته ام میخورم من زمین
گمانم آمده لحظه آخرین
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤
من که در کوچه ها خسته خسته ام
پیر مردم من و از پا نشسته ام
تماشایی بود دو دست بسته ام
واویلا واویلا واویلا واویلا
حاج #سید_محسن_حسینی ✍
۲۵ شوال ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
.👇
امام حسین ع
. #زمزمه #امام_رضا #حاج_رضا_یعقوبیان #بند۱ با دعای مادرم من گدای این درم مِهر و حُبّت یا رضا تا ب
.
اذن ارادتی بده روز زیارتت مرا
تا شنوم ز قدسیان زمزمه رضا رضا
#امام_رضا
.👇
امام حسین ع
. #زمزمه #واحد #شهادت_امام_صادق السلام علیک یا جعفرابن محمد الصادق ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
انالله و انا الیه راجعون
منت سر حقیر بگذارید، و روح مادر بزرگِ شاعر با اخلاص #نصیر_حسنی را با قرائت فاتحهای در معیت صلوات، میهمان بفرمائید.....
میهمان حضرت زهرا باشند. ان شاءالله
یاعلی مدد
.