پشت اگر کوه، ولی دل نگران خواهد شد
دل اگر سنگ، ولی چشم روان خواهد شد
لحظه ای نیست مگر آنکه کمین خواهد کرد
قامتی نیست مگر آنکه کمان خواهد شد
سعی کن خوب بمانی که در این بد آباد
گل گرفتار هیاهوی خزان خواهد شد
به طمعکار بگو طعمه شدن آسان است
به هوسباز بگو میل کسان خواهد شد
چیست در عالم ممکن که نگیرد امکان
ثابتی نیست که تغییر در آن خواهد شد
دم فرو بند که خواجه به حقیقت فرمود؛
" چند گویی که چنین است و چنان خواهد شد "
#علیرضا_قربان_خان
#حافظ
چه کرده ای که چنین صورتت تماشایی ست
مقابل تو هر آئینه غرق شیدایی ست
به سیر تو همه ی کائنات در گردش
به لطف تو همه ی ممکنات ابدایی ست
اگر کسی نپسندت اسیر اهرمن است
اگر که عاشق تو شد کسی؛ اهورایی ست
شنیده ایم که عشاق را تحمل نیست
چگونه است که وصل تو در شکیبایی ست
چقدر مانده که ما لایق شما بشویم
هزار سال گذشته ست این چه رسوایی ست
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
مانده ام در وسعت تاریک اقیانوس ها ۱۱
نور می خواهد دلم از چشمه ی فانوس ها
سخت می کوبد میان سینه ام آوارگی
مثل فریاد بلند ممتد ناقوس ها
روزها در انتظار شب فقط جان می کنم
شب پر است از تلخیِّ بی وقفه ی کابوس ها
آنچنان تحت فشارم که حسادت می کنند
پنجه های خون فشان سرخ اختاپوس ها
کاش می خوابیدم و بعد از گذشت سال ها
چشم هایم باز می شد عهد دقیانوس ها
از رفیقان عزیزم راضیم هر چند که
بارها و بارها صد تکه شد قاموس ها
دوستان پر را نمی بینند اما پای را
خوب می بینند در زیر دم طاووس ها
«هر کسی از ظن خود شد یار من» پس وای من
پیشگویی می کنند این نوستراداموس ها
دردهایم را دوایی نیست جز مرگی سریع
گفته اند این نکته را بسیار جالینوس ها
باید از خاکستر خود ذره ای بخشش کنم
تا بیفتد آتشی در خانه ی ققنوس ها
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
.
دل می بری اما کجایش را نمی دانم
تا... تا ندارد، انتهایش را نمی دانم
لیلا تویی که قسمت ابن سلامی و
مجنون منم که ماجرایش را نمی دانم
هرچند قسمت نیست وصل عاشق و معشوق
درگیرم و چون و چرایش را نمی دانم
قربانی ام. یک روز حتما کشته خواهم شد
دیگر عروسی و عزایش را نمی دانم
من؛ ناخدای کشتی درگیر طوفانم
که قصد و منظور خدایش را نمی دانم
یا غرق خواهم شد در این گرداب بی پایان
یا... یا ندارد ! یا که یایش را نمی دانم
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
دل را به دست کوچه ی بن بست داده ام
دل را به دست هر که که بشکست داده ام
با دست های خسته ی از نارفیق ها
با هر که روبرو شده ام دست داده ام
هر کس که هرچه خواست نگفتم نمی شود
بیش از هر آنچه خواست به پیوست داده ام
با اینکه خود خراب و خمار و دمق شدم
هی جام پر شراب به هر مست داده ام
حالا که بر گذشته ی خود می کنم نگاه
این عمر را به سادگی از دست داده ام
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
می تراشم پایه های چوب دار خویش را
تا که بردارم مگر از دوش بار خویش را
هر که می بینم به ترفندی گرفتار آمده ست
مسخ جادو داده از کف اختیار خویش را
چیست دنیا؟ آب بینی بز بی ارزشی
آی دنیا خوب بشناس اعتبار خویش را
کاش آدم روز اول خودکشی می کرد نه_
اینکه دنیا را بگردد بلکه یار خویش را...
ماندن اینجا محض فرمان بردن و جان دادن است
ورنه مشتاقان پایانیم کار خویش را
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
قفس.زاده ام، آسمانم بده
برای پریدن امانم بده
گرفتار تاریکی مطلقم
کمی روشنایی نشانم بده
بیابان و من؛ یوسف و گرگ و چاه
عزیزم کن و کاروانم بده
اگر لایق رحمتت نیستم
طنابم بده، ریسمانم بده
به رسم همین روزگار سگی
محبت کن و استخوانم بده
ته شیشه ی هستی ام را بنوش
فقط قبل مصرف تکانم بده
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
دست بردار از این لحن خطاب آلوده
که نشد لطف فراوان به عتاب آلوده
به توان من بیچاره نگاهی بنداز
چیست تکلیف من مست خراب آلوده
پیش تو شیوه ی مرسوم حساب ما نیست
قول لایحتسبت نیست حساب آلوده
ما کجا شرب حمیم و گل زقوم کجا
ما کجا این همه آیات عذاب آلوده
لا تواخذ که نسینا و خطانا ماییم
لطف کن بر سر این قوم به خواب آلوده
کوزه گر ! کوزه نفهمید چه پر شد در او
آب نایاب شد و شد به شراب آلوده
جرم کوتاهی ما بود و توانایی ما
که شدیم این همه با لفت و لعاب آلوده
طاقتی نیست ییا بگذر و بگذار و برو
دست بردار از این لحن خطاب آلوده
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
حکایت من و دل مبهم است می دانی؟
تمام قصه ی من ماتم است می دانی؟
اگر بگویمش از سنگ ناله برخیزد
و این مثل که زدم هم کم است می دانی؟!
نشسته ام به تماشای باغ قالی ها
سرم به روی دو زانو خم است می دانی؟
چراغ پنجره ها مدتی است خاموش است
هوا برای تنفس کم است می دانی؟
غروب می شود و شب ز راه می آید
دوباره نوبت غم در غم است می دانی؟
چگونه با چه زبانی چگونه شرح دهم؟
که حال روحی من درهم است می دانی؟
مگیر خرده که جز درد بر زبانم نیست
گلایه کار بنی آدم است می دانی؟
زبان شکوه ندارم ولی گرفته دلم
چه چیز زخم مرا مرهم است می دانی؟
#علیرضا_قربان_خان
پ.ن؛
از قدیم ها....
https://eitaa.com/eshare
می نویسم دل که تا اهل دلی پیدا کنم
می نویسم عشق شاید محفلی پیدا کتم
چون کویر خشک رو بر آسمان دارم که تا
قطره ای باران برای حاصلی پیدا کنم
خاک پاک است و من ناپاک می گردم که تا
کیمیا را در میان محملی پیدا کنم
خودستایی مایه ی شرمندگی من شده
خود شکستم بلکه خویش قابلی پیدا کنم
چون سگی با معرفت دم می تکانم پیش دوست
بلکه در نزدش مقام و منزلی پیدا کنم
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
می خواستی به رخ بکشی اقتدار را
دادی به جبر دست بشر اختیار را
گفتی برو ببین بشنو عشق و حال کن
کور و کر و چلاق نمودی سوار را
گیرم که سبز، خرم، گیرم که با صفا
پاییز برگ ریز چرا هر بهار را ...
این رسم کیست دلبری و دل شکستگی
ای بر ... (سه نقطه چین) پدر هر چه یار را
قصدت چه بود زجرکشی یا ستمگری
ای ناکشیده هیچ شبی انتظار را
از کره گیش این خر ما دم نداشت پس
معذور دار از سر ما افتخار را
صیاد چیره دست ! به دامت سری بزن
مظلوم و بی دفاع گرفتی شکار را
بالا نشسته ای و خودت را گرفته ای
پایین بیا عوض بکن این طرز کار را
پایین بیا به داد دل خستگان برس
از دست ما نجات بده روزگار را !!!
ما را ببخش اگر به قضاوت نشسته ایم
ما را ببخش زود بلیط قطار را...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
بی خیال غزل بیا برویم
سمت ادراک ناکجا برویم
باید از بیخودی رها باشیم
باید از خود، خود فنا برویم
مرگ حق است پس بگیریمش!
دسته جمعی، جدا جدا برویم
کفش غفلت چقدر پاپوش است!
کاش می شد برهنه پا برویم
کاش از این جهنم سوزان
سوی رضوان دلگشا برویم
اشهدُ لا اله الا الله _
_ را بگوییم و بی خطا برویم
کاش قربانِ خوانِ حق بشویم!
مثلاٌ از علیرضا ... برویم!
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سادگورو
#کائنات
#عشق
#دیگر_خواهی
__
عشق اکسیر است می گیرد به جان داغدار
« عشق اصطرلاب اسرار » است می آید به کار
عشق چیزی نیست جز از خویشتن بیخود شدن
عاشقی منصور را برده ست بر بالای دار
عشق دیگر خواهی است و نیست خودخواهی، ببین
نیست عاشق هر که خود را خواست، خود را کرد خوار
عشق یعنی هرچه داری را فدای دوست کن
عاشق صادق نمی خواهد مگر آن را که یار
عشق یعنی نیستی، یعنی فنا، یعنی عدم
عشق یعنی می دهی بر باد، هر دار و ندار
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شازده کوچولو گفت:
شاید باورت نشه
گل با تعجب پرسید:
چیو؟
شازده کوچولو گفت:
اینکه بعضی شبا میشه نخوابید
و تا صبح بهت فکر کرد..
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_آگزوپری
https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه ی شاخه نبات و حافظ...
#حافظ
#شاخ_نبات
#شاخه_نبات
این همه شهد و شِکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند...
شاخ نبات حافظ قلم یا کلک اوست؛
حافظ چه طرفه شاخه نباتیست کلک تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است
https://eitaa.com/eshare
کمتر از پلکی که بر هم میزنی از ما نمانده
از تمام رفتگان جز رفتگان ! بر جا نمانده
بک دو روزی افتخار زندگی تقدیم ما شد
هیچکس در این جهان جاوید و نامیرا نمانده
مرگ پایان تمام آرزوهای بلند است
مرگ حق است و کسی از زندگان پیدا نمانده
از تولد می نشیند مرگ بر بالین غفلت
با چنین خوش همنشینی، فرصت حاشا نمانده
آدم از آه و دم است و هر دو کوتاه و کم است...!!!
تا بگویی آه وقت ناله ی بیجا نمانده
___________________
آدم از آه و دم است و هر دو کوتاه و کم است...
آنقدر کوتاه و کم که گاهی به هجای آخر نمی رسیم.......
و جایی نیز گفتم؛
از مرگ نگو که خسته ام از دستش
آماده به پا نشسته ام از دستش
از روز تولد چمدان خود را
در دست گرفته بسته ام از دستش...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
شعرخوانی مرحوم حسان در محضر آیت الله بهاء الدینی؛
دنياست چو قطره اي و دريا، زهرا
كي فرصت جلوه دارد اينجا، زهرا
قدرش بود امروز نهان، چون ديروز
هـنگـامـه كنـد وليـك فـردا، زهــرا
خالق چو كتاب خلقت انشا فرمود
عالم چو الفبا شد و معني ، زهرا
"احمد " كه خدا گفت به مدحش "لولاك"
كي مي شدي آفريده، لولا ، زهرا
"طاها" و "علي" دو بيكران دريايند
قرآن برزخ ما بين دو دريا، زهرا
او سر خدا و ليلة القدر نبي است
خير دو سرا، درخت طوبي، زهرا
بر تخت جلال، از همه والاتر
بر مسند افتخار، يكتا، زهرا
در "آل كسا" محور شخصيت هاست
ما بين "آب" و "بعل" و "بنيها" ، زهرا
سرسلسله نسل پيمبر كوثر
سرچشمه نور چشم طاها ، زهرا
تنها نه همين مادر سبطين است او
فرمود نبي : " ام ابيها" ، زهرا
آن پايه كه ديروز پيمبر بنهاد
امروز نگهداشته برپا ، زهرا
از " احمد" و "مرتضي" چه باقي ماند
از مجمعشان، شود چو منها ، زهرا
حرمت بنگر كه در صفوف محشر
يك زن نبود سواره الاّ ، زهرا
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
كافي است براي شيعه، تنها ، زهرا
حيف است " حسانا" كه در آتش سوزد
آن شيعه كه ورد اوست؛ زهرا، زهرا
#حبیب_چایچیان
#حسان
https://eitaa.com/eshare
این دل که شده ست عاشق زار شما
ناقابل بود و شد خریدار شما
می دانم که چنین متاعی هیچ است
در گرمی بی مثال بازار شما...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
بی کاسه ام مرا نشکن رحم کن کمی
لیلای من بخاطر مجنون مرا ببوس
اینجا بهشت نیست که بیرون مان کنند
در سایه ی مقدس زیتون مرا ببوس
تریاک چشم های خمارت کشیدنی ست
انگور گونه های بهارت چشیدنی ست
عطر تنت دوای شب نشئه بودن است
مجموعه ی مکمل افیون مرا ببوس
در من بسیج می شود احساس عاشقی
وقتی سپاه چشم تو تجهیز می شود
حین سقوط ارتش سرخ مقاومت
دیوانه وار غرق شبیخون مرا ببوس
حکما تو پادشاهی و من هم رعیتت
تقلید می کنم به تو در مرجعیتت
حالا که بنده ی توام و مرجع منی
فتوا بده که؛ « نقل به مضمون... » مرا ببوس
« گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند »
چیزی نمی دهی و بها را گرفته ای
حداقل به قصد تعاون مرا ببوس!
خیام گفته است که « این نقد را بگیر...»
سعدی نوشته است « غنیمت شمار عمر...
حافظ سروده است که « در عیش نقد کوش...»
پس حرف گوش کن وَ هم اکنون مرا ببوس
انگیزه ی تمام غزل های من تویی
تقدیم می کنم غزلم را به بودنت
پایین نشسته ای و غزل گوش می کنی
بالا بیا و پشت تریبون مرا ببوس
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
____
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند
#فروغی_بسطامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه مومنم نه مقدس نه کافرم نه پلید
که هرکه هرچه خودش بود در وجودم دید
(که هرکه هرچه خودش خواست در نگاهم دید)
منم. اگرچه به تعداد، یک نفر هستم
به قدر ذهن شما در تولد و تولید
به قدر کوه دماوند زیر حرف و حدیث
به قدر یک سر سوزن نه باور و نه امید
نه باوری نه امیدی نه معجزی نه شفا
همیشه روی همین پاشنه در چرخید
همیشگی شدن ماجرا به من فهماند
که باید این همه تکرار را فقط فهمید
که باید این همه را دید و دم نزد هرگز
که نیست هیچکس اینجا از اهل گفت و شنید
که نیست حاصلی از این همه، به قول فروغ؛
« درون جوی حقیری و صید مروارید »
#علیرضا_قربان_خان
_________
پ.ن؛
به قول حضرت سهراب در « مسافر » خویش؛
« نگاه منتظری حجم وقت را می دید
....
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضور هیچ ملایم را
به من نشان بدهید »
_____
"هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد"
#فروغ
« دم غروب، میان حضور خسته اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را میدید
....
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید.
حضور «هیچ» ملایم را
به من نشان بدهید. »
#سهراب_سپهری
« ولی مکالمه یک روز محو خواهد شد » ......
https://eitaa.com/eshare
سر رفته است حوصله ی شهر خامشان
ای مرگ با جنازه ی خوبی شلوغ کن
#علیرضا_قربان_خان
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی میکند؟
#فاضل_نظری
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِ بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
#مژگان_عباسلو
مرگ هر چند خوش نباشد لیک
بی رخ دوستان خوشم باشد
#انوری_ابیوردی
دیشبش گفتم فلانی! زیرلب گفتا که «مرگ!»
طرفه مرگی بود این کز آب حیوان زاده شد
#امیرخسرو_دهلوی
یکی است چشم فرو بستن و گشادن من
به مرگ، زندگیم چون شرار نزدیک است
#صائب
گر غم مرگ را به سنگ سیاه
بنویسند از او برآید آه
#مکتبی_شیرازی
نشنیدی حدیث خواجه بلخ
مرگ بهتر که زندگانی تلخ
#سعدی
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودكا مینوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است
#سهراب_سپهری
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود
هراسِ من باری همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد
#احمد_شاملو
تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ،
ﻓﻘﻂ
ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖ
ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ
#ﻋﺒﺎس_معروفی
___________________
#مرگ
#شماره۱
https://eitaa.com/eshare
بر سنگ مزارش بنویسید نمیرد
هرکس که شهید ره مژگان نگاری ست
#سید_حسن_کیخسروی
مرگ؛ این زندگی ماست که عریان شده است
زندگی؛ فحشِ زمین است به هر انسانی
#زهرامحمدنژاد
می نشینم روبروی مرگ با موی بلند
می کنم این قصه را کوتاه چالش می کنم
#آرزو_آذری_فر
از مرگ نگو که خسته ام از دستش
آماده به پا نشسته ام از دستش
از روز تولد چمدان خود را
در دست گرفته بسته ام از دستش...
#علیرضا_قربان_خان
زندگی را هر که کرد آغاز در پایان بمیرد
هم گدا بر خاک ره هم خواجه در ایوان بمیرد
مرگ هر کس گونه ای در زندگان تاثیر می بخشد
گاه زندانی بمیرد گاه زندانبان بمیرد
#ناصریمین_مردوخی
خریده مرگ به جانش نشان بد نامی
که بر من و تو بگوید زمان غنیمت دان
#فرشته_کریم_آبادی (شقایق )
خوش آن مُردن که بر بالین خویشت بینم و باشد
اجل در قبضِ جان، تنْ مضطرب، من در تماشایت
#محتشم_کاشانی
بر درگه خلق، بندگی ما را کشت
هر سو پی نان دوندگی ما را کشت
فارغ نشویم یکدم از فکر معاش
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت
#واعظ_قزوینی
اجل به قتل من آمد شبِ فراق، ولی
فراقِ یار مرا میکشد، چه منّت از او؟
#آصفی_هروی
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم
وین قدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
#فرخی_یزدی
بیهراسم زِ اَجل، زانکه گمانم نَبُود
که گلوگیرتر از هجرِ تو باشد اَجلی
#طالب_آملی
پیراهنی از شتاب خواهم پوشید
دیدار تو را به شوق خواهم کوشید
گر آتش صد هزار دوزخ باشی
ای مرگ، تو را چو آب خواهم نوشید
#قیصر_امین_پور
سلوكِ عشق نگر كز براى كشتنِ عاشق
اگر فراق نباشد، اجل بهانه ندارد
#شاپور_تهرانى
گفتم اَجَل ز هجر خلاصم کند، نکرد
این درد را امیدِ دوا داشتم، نشد
#میلی_مشهدی
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
در خزانی خالی از فریاد و شور
#فروغ
___________________
#مرگ
#شماره۲
#اجل
https://eitaa.com/eshare
فردا که مرغ های مهاجر نیامدند
تنهایی عمیق جزیره شنیدنی ست...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙️؛ #محسن_چاووشی
لطفاً به بند اول سبّابه ات بگو!
یک ذرّه صبر و حوصله اش بیشتر شود
از بُخل ، زنگ خانه ی من سکته می کند
دستت اگر کمی متمایل به در شود
در می زنی که وارد تنهاییم شوی
اما بعید نیست زمانی که می روی
در از خودش جلای وطن گفته ، مثل من
در جست و جوی در زدنت در به در شود
گفتی بیا و سر بکش از استکان من
لاجرعه سرکشیدم و گس شد زبان من
گفتم بیا و دست بکش از دهان من
این زهرمار عرضه ندارد شکر شود
این بچه لاکپشت نگون بخت سال هاست
از تخم در می آید و سوی تو می دود
اما مقدّر است که در آخرین قدم
یعنی در آستانه ی دریا دَمَر شود
نُه ماه غلت خوردم و اصرار داشتم
در آن رَحِم لباس شوم تا بپوشی ام
یا کاسه ای شراب شوم تا بنوشی ام
هر نطفه ای که دوست ندارد پسر شود!
هر نطفه ای که دوست ندارد وَرَم شود
گفتم وَرَم شوم–وَرَمی در درون تو-
تا هی بزرگ تر بشوم ، تا جنون تو
همراه قد کشیدن من بیشتر شود
اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم
پیوسته آرزو کنمت بلکه آرزو
از شرم ناتوانی خود جان به سر شود
دستت مبارک است که چک می زند به گوش
دستت مبارک است که می آورد به هوش
عیسای دست های مبارک! بزن مرا...
تا مُرده ای به زنده شدن مُفتَخَر شود!
#حسین_صفا
#وزن_دوری ؛
در اوزان دوری هر بیت دو برابر بیت معمولی در همان وزن است.
وزن غزل؛
مستفعلن/مفاعل/مستفعلن/فَعَل
است که در وزن معمولی هر بیت ۸ رکن دارد یعنی هر مصراع ۴ رکن
اما در وزن دوری هر بیت آن ۱۶ رکن دارد و هر مصراع ۸ رکن
با رعایت این مسئله در همه ی وزن ها می شود غزل دوری گفت
#علیرضا_قربان_خان
#عروض
https://eitaa.com/eshare
کسی از دفتر من درس اقبالی نمی گیرد
مصیبت نامه ام، از من کسی فالی نمی گیرد
#شاپور_تهرانی
جهان به مجلس مستان بیخرد ماند
که در شکنجه بود هر کسی که هشیار است
#صائب_تبریزی
گویی قمارخانهی «هیچ» است روزگار
هربار شادمان شدم از بُرد، باختم
#حسین_دهلوی
ما بند باز زندگی بی مروتیم
هر لحظه بیم اینکه بیافتیم می رود...
#علیرضا_قربان_خان
عمر عزيز خود منما صرف ناكسان
حيف از طلا كه خرج مطلّا كند كسی
#قصاب_كاشانی
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد
#پروین_اعتصامی
به تیره روزی من کم مبین که همجون شب
هزار رشته گوهر در آستین دارم
#مهرداد_اوستا
بر هر كسی كه می نگرم در شكايت است
در حيرتم كه گردش گردون به كام كيست
#طاير_شيرازی
آسمان در کشتی عمرم کند دائم دو کار
وقت شادی بادبانی، گاه انده لنگری
#انوری
_________________
#تک_بیت
#روزگار
#زندگی
#شماره۱
@eshare