✅متافیزیک علم_۴
۱_در #فلسفه_اسلامی دونظریه اصلی درباره #علم و #هستی_شناسی آن وجود دارد.بخشی از #فیلسوفان_مسلمان به وجه تحصلی علم توجه کرده وحقیقت آنرا صورتی حصولی که ازشیءخارجی به #ذهن میآید دانسته اند. لذا به تبعیت از #معلم_اول یعنی جناب #ارسطو علم عبارت است از حصولِ صورتِ شیء در #ذهن انسان. دراین نگاه علم امری #عرضی است و از سنخ #کیف_نفسانی میباشد. یعنی علم امری است که به عمق جان مانفوذ نمیکند وصرفاعارض نفس شده وباعث تغییرحالتش میشود.البته امکان دارد که با آنچه حاصل شده پیوندی قلبی برقرار کنیم وامر مفهومی سبب توسعه وجودی ماشود.اما خود علم ذاتا سبب توسعه نفس،وارتقای جان آدمی نمیشود.
۲_گروه دوم از #فیلسوفان_مسلمان به وجه #وجودی و #حضوری علم توجه کرده وحقیقت آن رااز سنخ #وجود دانستهاند.بدین معنا علم ذاتا سبب توسعه نفس میشود.زیرا نفس مااز سنخ وجود است وعلم نیز حقیقتی وجودی دارد. براین اساس علم باساحت #مجرد انسان درارتباط است وصرفا واسطهای مفهومی بین انسان وشیء خارجی نمیباشد.بلکه درمساله علم، ما با عالم خارج رابطه حضوری برقرار میکنیم، چنانچه دست من حرارت آتش را درک کند، صرفاصورتی از آتش حاصل نشده. بلکه اثر آتش یعنی حرارت را درک میکنم و اثرداشتن ذاتی وجود میباشد.لذا من با وجود آتش مرتبط شدهام وعلم به وجود، ادراک حضوری میباشد.
۳_علم امری است که به چیزی دیگر اشاره میکند ودرواقع دیگرنما میباشد.وهرآنچه که دیگری راظاهروآشکار کند وخودش به تنهایی ظاهر باشد، #نور میباشد.نور امری است که ظاهرِ بالذات و مظهرِ غير است. پس علم ازسنخ نور میباشد.همانگونه كه نور دارای مراتب شديدوضعيف است، علم نيز مراتب دارد. #ادراك_حسی مرتبهای از نور است و #علم_عقلی و #شهود_باطنی مراتب ديگرآن هستند.نفس انسان نور مجرّدمیباشد.زيرا از #خودآگاهی برخوردار است و چيزي كه ذات خود را درك كند نور مجرّد است.از اينرو، حقيقت نفس مانند هر مجرّدی نور و روشنايی است.بدين روست كه از مشاهده نور انبساط میيابد و از ظلمت نفرت دارد.در این بین هیچ چیزی مانند وجود ظاهربالذات ومظهر غیر نیست.پس نور یکی از ویژگیهای وجود است.لذا علم از سنخ وجود میباشد.
۴_هراندازه در مراتب وجود و سلسله انوار صعود کرده و پیش رویم، علم شدت یافته و ادراک آدمی قویتر وآگاهی او عمیقتر خواهد شد.شدت علم در مراتب قوی وجود محقق میشود و وجودقوی همان شدت نور است. نورِ وجود آدمی به سبب اعراض از تعلّقات دنيوی و سیروسلوک باطنی شدت مییابد. وشدت نور سبب قوت علم میشود. لذا تحقق علم در گروِ اتصال حضوری ماباعالم وجود است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸به باور گروهی از #فیلسوفان_مسلمان #علم حقیقتی #حصولی دارد که عارض نفس میشود.
البته بخشی دیگر از #حکیمان ، حقیقت علم را از سنخ #نور و #وجود میدانستند که شرط تحقق آن نسبت #حضوری انسان با خارج میباشد.
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ نظریه اِبصار
این سوالی که #فامیل_دور از #آقای_مجری میپرسه یکی از مهمترین مباحث در #فلسفه_اسلامی است. #سهروردی در دو کتاب #حکمت_الاشراق و #مطارحات این بحث رابه نحو مستوفی مطرح میکند که فرایند ابصار ودیدن چگونه رخ میدهد.گرچه ابصار نزد سهروردی همان دیدن حسی نیست اما او بحث خود رابا این سوال آغاز میکند که: چگونه شکل وصورت یک جسم بزرگ مثل کوه در چشم جای میگیرد؟؟ او اقوال گذشتگان دراین باره رانقل وسپس نقدمیکند.
تازمان #شیخ_اشراق درباره مساله ابصار ومشاهده دونظریه وجود داشت:
اول)نظریه خروج شعاع، که منتسب به #افلاطون است ودر طول تاریخ ریاضیدانها بدان قائل بودند. براساس آن وقتی به اشياء مينگريم ازچشم پرتوهایی خارج میشوند و بااشيای ديدنی برخورد ميكنند و در نتيجه رؤيت انجام میگیرد. این نظریه نمیتواند به سوال فامیلدور پاسخ دهد. زیرا این شعاع مبصر مادی ومحدود است وتا مسافتی خاص را پوشش نمیدهد. اساسا چگونه میتوان بااین شعاع ابصاری محدود کهکشانهای نامحدود را مشاهده کرد؟؟
دوم)نظریه انطباع صورت، که فلاسفه بدان قائلاند. #فارابی و #ابن_سینا پس از نقدنظریه خروج شعاع به شرح این نظریه پرداختند.براین اساس چشم در دیدن مانند آینه عمل میکند.یعنی وقتی درختی رامشاهده میکنیم صورت آن در عدسی چشم(رطوبت جلیدیّه) استقرار وانطباع مييابد و ازطريق آن صورت حاصله به درخت عالم میشویم.
لذا درپاسخ به سوال فامیل دور باید گفت: فقط صورت این جهان بزرگ(بدون ماده وجرم)برای ماحاصل میشود وچون صورت انطباعی مجرد است ابعادی از ذهن مارا اشغال نمیکند لذا قدرت آگاهی ذهن بیش ازآن چیزی است که میپنداریم.زیرا ذهن میتواند تا بینهایت صورتهای مجرد کسب کند.
♨️ اما سهروردی هردونظریه رابه شدت نقد کرده وسپس قول ابداعی خویش رابیان میکند. به اعتقاد او در ادراك بصری،نه چيزی ازچشم خارج ميشودونه چيزی بدان وارد ميگردد زیرا نفس انسان از جنسِ #نور میباشد. منظور وی از نور، این است که موجود ادراک حضوری ازخود داشته باشد وعلاوه برآن قدرت #تجلی اوصاف خود وهمچنین پدیدار کرن اشیاء دیگر راداشته باشد.لذا این از اقتدار نورِ اسپهبدی(نفس انسان) است که بدون نیاز به واسطه صورتهای علمیه به نحو شهودی حقايق خارجی راادراک میکند.به اعتقاد سهروردی، طبیعت جوهرغاسق(تاریک)بوده وفاقد نور میباشد.یعنی جسم ومادیات هیچگونه ظهور وتجلی وادراک حضوری ازخود ندارند.براین اساس آنچه فاقدنور است نمیتواند ظاهر شود.
لذا طبیعت مادی وتاریک خارجی درسایه اقتدار نوراسپهبدی نفس است که پدیدار ومعلوم میشود.
بدین معنا که اگر من به عنوان نور اسپهبدی، نباشم عالم نیست. نه اینکه عالم در وجود خود نیست بلکه عالم از حیث ظهورش نیست.یعنی اگر من نباشم کوه و سنگ و دریا و....همه هستند اما کیفیت ظهوری که اکنون برای من دارند دیگر نخواهد داشت.این کیفیت ظهور مبتنی بر من است، و من شرط این ظهورم. بنابراین کلام شیخ اشراق با #کانت فرق میکند. شیخ قائل به اضافه اشراقیه نفس باخارج است. نفس حقایق اشیاء راآنگونه که هست آشکار میکند. اما سخن کانت مبتنی بر اضافه استحظاریه است.یعنی شیء خارجی که در ذات خودش فینفسه است ذهن طبق اصول زمان ومکان ومقولات پیشینی بر انسان ظاهر میکند وآنگونه که هست.
از آنجا که طبیعت فاقدنور است نمیتواند ظاهر شود بلکه تنها میتواند مظهَر ونمایشگر حقیقتی والاتر باشد.لذا طبیعت محسوس مادی، مانند آینهای است که تصویر حقایق ملکوتی عالم مثال را نشان میدهد.
یعنی ما ظهورات ملکوتی عالم مثال را در طبیعت مشاهده میکنیم نه خود اشیاءجسمانی. لذا طبیعت خود رانشان نمیدهد بلکه بواسطه اشراقِ نور اسپهبدی حقایق ملکوتی رانشان میدهد.
لذابه فامیل دور باید گفت: متعلق تعجب خودت راباید عوض کنی. تعجب تو به نحو مشائی است.میگویی چگونه این همه تصویر در چشم به این کوچکی جا میشوند؟؟ امابراساس نگاه جناب سهروردی باید بگویی، اقتدار نور اسپهبدی نفس تا چه اندازه است که میتواند این همه ستارگان وکهکشانهای دور دست را پدیدار وظاهر کند. وثانیا آنچه ظاهر شده صرفا چند جسم هیدروژنی وهلیومی نیست بلکه حقایق ملکوتی است که به واسطه تابش نور نفس برآینه این ستارگان افتاده است...البته اگر غفلت به او اجازه این تنبه را بدهد...
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔻#حکمت_اشراق حکمتی ذوقی و عرفانی است که #سهروردی آن را به طور روشمند در آثار خود مطرح کرده است. #شیخ_اشراق خود را همچون نقطه کانونی میدانسته که دو میراث حکمی(شرقی_غربی) که از شاخه واحد نخستین (هرمس) پیدا شده بود دوباره در آن به هم رسیده و یکی شده است.
به نظر او تمام مراتب هستی و درجات معرفت جزء تطورات #نور است. سهروردی مکتب فلسفی خود را بر اساس نور و #ظهور استوار کرده و معتقد است نور چیزی جز ظهور نیست و ظهور نیز چیزی جز واقعیت نور نیست. مفهوم نور یک مفهوم بدیهی عقلی است؛ نور ظاهر بالذات و مظهر للغیر است. به نظر وی حیات نیز ظهور و نورانیت است یعنی چیزی که نزد خود ظاهر و عالم به ذات خود باشد حی موجود است و از این رو نور, ذاتا مدرک خویش و فیاض و فعال است. هر چیزی در جهان یا نور است یا ظلمت و هر یک از این دو به دو گونه جوهر و عرض هستند.
نور بر دو قسم است؛ نور مجرد و نور عارض, که هر یک اقسام و انواعی دارد.
ظلمت به عنوان آنچه حقیقتش نور نیست نیز بر دو گونه است؛ جوهر غاسق و هیات ظلمانی.
📖مقاله: نور در فلسفه سهروردی
نصراله حکمت_محبوبه حاجی زاده
⌜@falsafeh_nazari⌟