eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ ❤️ ❣ ❤️ ❣ ❤️ ❣ ✍ 🚫آمیزش از اگر زن راضی باشد 🚫آمیزش بین صبح تا طلوع آفتاب 🚫آمیزش بین آفتاب تا اذان مغرب 🚫آمیزش در ساعات شب 🚫آمیزش در زمان و خسوف 🚫آمیزش درشب قبل از 🚫رو به و یا پشت به قبله بودن 🚫آمیزش زیر میوه دار 🚫آمیزش در برابر 🚫آمیزش در حالت مرد 🚫 زدن در حین آمیزش 🚫 کردن درون آلت زن 🚫 کردن به عورت زن در حین آمیزش 🚫آمیزش با زن بدون گرفتن وضو 🚫آمیزش در اول ، وسط و آخر هر ( قمری ) به استثناء شب اول ماه رمضان 🚫آمیزش در شب ، شب عید ، شب عید ، شب اول _____________ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ سوالهای بارداری و زایمان را بفرستید پی وی✅ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
۹۹۶ خودم متولد بهمن ۷۲ هستم و آقای همسر مهر ۷۰. فروردین ۹۵ به صورت کاملا سنتی با آقای همسر آشنا شدم و خیلی ساده و بی سر و صدا رفتیم سر خونه زندگیمون. یه خونه کوچیک داشتیم و ماشین و همسرم کارمند بودن. از وقتی عقلم رسید و تنهایی رو حس کردم توی زندگی، عاشق بچه ها بودم و همیشه از خدا میخواستم بهم ۶تا بچه بده چون به بچه های خاله ام که ۶تا بودن غبطه می خوردم.☺️ خدا هم خیلی زود حرف منو گوش کرد و هیدا خانوم رو بهمن ۹۵ به من هدیه داد. بنا به دلایلی با یه اتفاق تلخ توی زندگیمون هم خونه و ماشینمون رو از دست دادیم و هم همسرم بیکار شد. هیدا خانوم هشت ماهه بود که من دوباره باردار شدم و خداوند بهمون یه گل پسر به اسم آقا هیراد در خرداد ۹۷ هدیه کردن. طولی نکشید به لطف خدا یه کار ایده آل و عالی برای همسرم جور شد و مشغول شدن و من تنها شدم در شهرمون و ایشون به تهران رفت و آمد میکردن. تنهایی رو احساس نکردم چون حضور دوتا فرشته رو کنارم داشتم. پسرم ۶ ماهه بود که متوجه شدم دوباره باردارم و... امیدوارم خدا مارو ببخشه که ناشکری کردیم. همسرم بسیار از خبر بارداری من ناراحت شدن و متاسفانه هشتم عید ۹۸ بچه توی شکمم که سه ماهه باردار بودم سقط شد. زندگی ادامه داشت و مدام بهم میگفتن دیگه بسه چون خودت سنی نداری. بخاطر شرایط کاری همسرم مجبور به مهاجرت شدم‌ و در شهر دیگه ای تنها بودم و کار همسرم شیفتی بود. اوایل کرونا بود که همه حسابی درگیر بودن و من متوجه شدم که چندماهه باردارم و حسابی مراقبت میکردم که با این وجود در هفت ماهگی به شدت درگیر کرونا شدم و اعزام شدم به بیمارستان مرکز استان. همه نا امید بودن ولی خودم با تمام وجود به عظمت خدا ایمان داشتم و میدونستم خدا ۳تا کوچولو رو بدون مامان توی این دنیای بزرگ رها نمیکنه دوره درمانم در بیمارستان تموم شد و مرخص شدم ولی تا رسیدم به شهرمون دیگه بچه حرکتی نکرد و دوباره راهی بیمارستان شدم و دخترم همتا خانوم در هفته ۳۵ به دنیا اومد. یه دختر کوچولوی ریزه میزه.... مدام درگیر حرف فامیل و دوست و آشنا بودیم که دیگه کافیه ولی من مثل سابق رو حرفم بودم که نه هنوز کافی نیست. بعد از دنیا اومدن همتا برای ادامه تحصیل حوزه علمیه ثبت نام کردم و یه ترم پاس کردم ولی بخاطر کرونا مدام از مهد زنگ میزدن و قسمت نشد که ادامه بدم. سال ۱۴۰۰ برادرشوهرم در سن ۲۲ سالگی درگیر بیماری شد و اردیبهشت ۱۴۰۱ به رحمت خدا رفت و همسر من بیش از قبل تنها شد. تصمیم گرفتیم برگردیم به شهرمون که لااقل کنار مادرامون باشیم. وقتی برگشتیم من متوجه شدم باردارم که دخترم ثنا متولد ۱۴۰۱ و با فاصله ۱۰ ماه پسرم عماد در سال ۱۴۰۲ و الحمدلله الان اسرا خانوم که 4روزه بدنیا اومده، شدن روشنایی هر روز زندگی ما‌. به لطف خدا و تولد هر فرزند، الحمدلله همسرم موفق شدن کارشون رو منتقل کنن به شهر خودمون و از ارگان مربوطه به ما خونه سازمانی دادن و منو همسری دست در دست هم و با تکیه به خداوند تونستیم به خونه سرو سامان بدیم که بشه راحت توش زندگی کرد و یه ماشین خوب هم گرفتیم. انشالله به حول قوه الهی از اول مهر هم قراره بریم دانشگاه برای ادامه تحصیل. من و آقای همسر جز همدیگه هیچ کمکی نداشتیم برای پیشرفت در زندگی و جز به خداوند به هیچکس رو نزدیم. الحمدلله اعتماد به خداوند جواب داد و ما با وجود شش فرزند هر لحظه شادتریم و برکت رو در زندگی به چشم میبینیم. امیدوارم از ترس رزق و روزی هیچ خونه ای بدون بچه نباشه که تنهایی بدترین درد در دنیا و آخرته. انشالله خدا روزی همه خانوم های دنیا رو، مادر شدن قرار بده. التماس دعا "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ما هم پشیمانیم... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سوال 543 سلام وقتتون بخیر لطف می کنید از دوستان بپرسید کسی در جریان هست ۳۸ تا کاری که از تولد تا ۱۰ روزگی نوزاد که آقای وافی تو صوت هاشون گفتن چیه ویا کتابی اداب تولد فرزند رو و کاری های که باید انجام بدیم می شناسه ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ سوالهای بارداری و زایمان را بفرستید پی وی✅ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال 542 سلام وقتتون بخیر می شه از دوستان بپرسید یک دکتر مذهبی و متخصص که زیر میزی هم نگیره بیمارستان چمران تهران بره معرفی کنن من ۳۷ هفته هستم نتونستم دکتر خوبی پیدا کنم ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ سوالهای بارداری و زایمان را بفرستید پی وی✅ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال 541 سلام وقتتون بخیر من هفته ششم بارداری ام خیلی دلم میخواد اربعین برم پارسال با دختر یک سالم
سلام در جواب سوال۵۴۱ بله عزیزم من پارسال ۶ ماهم بود اربعین رفتم کربلا ولی خیلی کم پیاده روی کردم اکثرا با ماشین رفتم ولی چون خیلی شلوغ بود نتونستم برم زیارت فقط از دور سلام دادم...برای من هم دعا کنید انشاءالله دوباره بتونم برم حرم و از نزدیک آقا رو زیارت کنم😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ سوالهای بارداری و زایمان را بفرستید پی وی✅ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال 543 سلام لطفا پیامم رو بزارید😔 بیمارستان امام اهواز بستری ام بخاطر چسبندگی بچه چهارمم رو باردارم خونه ام شهرستانه خیلی دلم گرفته یه ماهه اینجام باید تا آخر بارداریم بمونم چون میگن احتمال خونریزی هست، دلم برا بچه هام تنگ شده😭 اینجا هم چند نفر بودن که مشکل من رو داشتن موقع سزارین رحمشون رو در آوردن ولی من نمیخوام رحمم رو در بیارم😔 دکتری نمیشناسین تو اهواز که بتونه عملم کنه بدون اینکه رحمم رو در بیاره چسبندگیم از نوع پسه سه است خیلی شدیده😭😭 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ سوالهای بارداری و زایمان را بفرستید پی وی✅ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
۹۹۶ خودم متولد بهمن ۷۲ هستم و آقای همسر مهر ۷۰. فروردین ۹۵ به صورت کاملا سنتی با آقای همسر آشنا شدم و خیلی ساده و بی سر و صدا رفتیم سر خونه زندگیمون. یه خونه کوچیک داشتیم و ماشین و همسرم کارمند بودن. از وقتی عقلم رسید و تنهایی رو حس کردم توی زندگی، عاشق بچه ها بودم و همیشه از خدا میخواستم بهم ۶تا بچه بده چون به بچه های خاله ام که ۶تا بودن غبطه می خوردم.☺️ خدا هم خیلی زود حرف منو گوش کرد و هیدا خانوم رو بهمن ۹۵ به من هدیه داد. بنا به دلایلی با یه اتفاق تلخ توی زندگیمون هم خونه و ماشینمون رو از دست دادیم و هم همسرم بیکار شد. هیدا خانوم هشت ماهه بود که من دوباره باردار شدم و خداوند بهمون یه گل پسر به اسم آقا هیراد در خرداد ۹۷ هدیه کردن. طولی نکشید به لطف خدا یه کار ایده آل و عالی برای همسرم جور شد و مشغول شدن و من تنها شدم در شهرمون و ایشون به تهران رفت و آمد میکردن. تنهایی رو احساس نکردم چون حضور دوتا فرشته رو کنارم داشتم. پسرم ۶ ماهه بود که متوجه شدم دوباره باردارم و... امیدوارم خدا مارو ببخشه که ناشکری کردیم. همسرم بسیار از خبر بارداری من ناراحت شدن و متاسفانه هشتم عید ۹۸ بچه توی شکمم که سه ماهه باردار بودم سقط شد. زندگی ادامه داشت و مدام بهم میگفتن دیگه بسه چون خودت سنی نداری. بخاطر شرایط کاری همسرم مجبور به مهاجرت شدم‌ و در شهر دیگه ای تنها بودم و کار همسرم شیفتی بود. اوایل کرونا بود که همه حسابی درگیر بودن و من متوجه شدم که چندماهه باردارم و حسابی مراقبت میکردم که با این وجود در هفت ماهگی به شدت درگیر کرونا شدم و اعزام شدم به بیمارستان مرکز استان. همه نا امید بودن ولی خودم با تمام وجود به عظمت خدا ایمان داشتم و میدونستم خدا ۳تا کوچولو رو بدون مامان توی این دنیای بزرگ رها نمیکنه دوره درمانم در بیمارستان تموم شد و مرخص شدم ولی تا رسیدم به شهرمون دیگه بچه حرکتی نکرد و دوباره راهی بیمارستان شدم و دخترم همتا خانوم در هفته ۳۵ به دنیا اومد. یه دختر کوچولوی ریزه میزه.... مدام درگیر حرف فامیل و دوست و آشنا بودیم که دیگه کافیه ولی من مثل سابق رو حرفم بودم که نه هنوز کافی نیست. بعد از دنیا اومدن همتا برای ادامه تحصیل حوزه علمیه ثبت نام کردم و یه ترم پاس کردم ولی بخاطر کرونا مدام از مهد زنگ میزدن و قسمت نشد که ادامه بدم. سال ۱۴۰۰ برادرشوهرم در سن ۲۲ سالگی درگیر بیماری شد و اردیبهشت ۱۴۰۱ به رحمت خدا رفت و همسر من بیش از قبل تنها شد. تصمیم گرفتیم برگردیم به شهرمون که لااقل کنار مادرامون باشیم. وقتی برگشتیم من متوجه شدم باردارم که دخترم ثنا متولد ۱۴۰۱ و با فاصله ۱۰ ماه پسرم عماد در سال ۱۴۰۲ و الحمدلله الان اسرا خانوم که 4روزه بدنیا اومده، شدن روشنایی هر روز زندگی ما‌. به لطف خدا و تولد هر فرزند، الحمدلله همسرم موفق شدن کارشون رو منتقل کنن به شهر خودمون و از ارگان مربوطه به ما خونه سازمانی دادن و منو همسری دست در دست هم و با تکیه به خداوند تونستیم به خونه سرو سامان بدیم که بشه راحت توش زندگی کرد و یه ماشین خوب هم گرفتیم. انشالله به حول قوه الهی از اول مهر هم قراره بریم دانشگاه برای ادامه تحصیل. من و آقای همسر جز همدیگه هیچ کمکی نداشتیم برای پیشرفت در زندگی و جز به خداوند به هیچکس رو نزدیم. الحمدلله اعتماد به خداوند جواب داد و ما با وجود شش فرزند هر لحظه شادتریم و برکت رو در زندگی به چشم میبینیم. امیدوارم از ترس رزق و روزی هیچ خونه ای بدون بچه نباشه که تنهایی بدترین درد در دنیا و آخرته. انشالله خدا روزی همه خانوم های دنیا رو، مادر شدن قرار بده. التماس دعا "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کلمه‌ی "اوخودا" اگه عکس بود. 📳 https://eitaa.com/daroshefaenarjeskhatoon313
سوال 544 سلام ریزش مو در بارداری علتش چی هس سوال 545 سلام. کسی تا حالا چسبندگی جفت داشته تجربشو بگه و دکتری که عمل کرده ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ سوالهای بارداری و زایمان را بفرستید پی وی✅ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💸💰💳 تربیت فرزندان اقتصادی 🎙 توضیحات حجت‌الاسلام دکتر مجید همتی بحران جمعیت را جدی بگیریم❌ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قدیم گفتن: احتیاط شرط عقل است. در کیوت ترین حالت ممکن 🥰 🧡 @maadar_khoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🍑」 مگه چند مدل دلخوشی تو این دنیا وجود داره هوم؟!😍✨ 🌱 ┏━ .⤳❁ ♥️ ❁⬿.━━┓ @fatemi24 ؛ ┗━━━💞
من در مورد درد زایمان و طول مدتش و اینا خونده بودم به فکر خودم خیلی حالیم بود خانمم دردش گرفت گفتم بزار برم سر کار و ظهر میام( فکر میکردم فردا زایمان میکنه) خانمم گفت نه نرو گفتم تا سر خیابون پیاده بریم( یه کیلو متر بود) که اذیت نشی تو بیمارستان ، گفت نه نمیتونم خلاصه ماشین گرفتیم و رفتیم هشت رسیدیم ده و نیم بچه به دنیا اومد 😐😂 تا یه مدت مادرم دعوا میکرد که اگر خونه میزایید چکار میکردی 😂😂😂 سرتون رو درد نیارم این خورده عِلم ها رو بزارید کنار مریض تا مریض فرق داره مثل بچه خوب برید دکتر 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
منم چند تا تجربه از سفر اربعین با چندتا بچه بهتون بگم. اولا که حتما قبل از سفر با بچه ها در مورد زیبایی های مسیر در کنار سختی ها صحبت کنید، بذارید آماده برن اونجا، به بچه های بزرگتر توضیح بدید که چرا ما این همه سختی رو به جون میخریم به شوق اینکه امام زمانمون از لابه لای جمعیت ما رو ببینن و دلشون گرم بشه به بودن ما پای رکاب اهل بیت علیهم السلام در طول مسیر هم نذاریم توجه بچه ها همش به خوراکی های رنگارنگ و شربت ها و نوشمک و اینا باشه، گاهی عمدا یه کمی از موکبها فاصله بگیریم و با بچه ها صحبت کنیم که تو همین جایی که قدم میذاری خانواده و فرزندان امام حسین رو با لب تشنه و ضرب تازیانه😭 میبردن (بچه های بزرگتر که درک میکنن) برای کوچکترا هم هربار آب خنک یا شربتی نوش جان کردن، بگیم به فدای لب عطشان اباعبدالله، به فدای بچه های کوچولویی که لب تشنه و خسته و زخمی این مسیرو رفتن به دیدار قبر پدرشون😢 خلاصه حواسمون باشه هدف اصلی پیاده روی که اتصال قلبی عمیق‌تر با اهل بیت علیهم السلام هست، وسط نعمتهای فراوون و شلوغی های زیبای مسیر گم‌نشه اسپری آب پاش خیلی عالی هستن، مخصوصا که بچه ها قدشون کوتاه تره و تو شلوغی ها وسط جمعیت خیلی بیشتر عرق میریزن و گرمشون میشه اون پایینا هم با آب خنک میشن، هم بازی میکنن سرگرم ‌میشن. پسرای من پارسال روی بچه های دیگه هم آب میریختن و میگفتن ماهم مثل خادما میخوایم مردمو خنک کنیم. حتما یه مقدار مغزیجات بدون پوست با خودتون ببرید، برای شلوغی و معطلی دم مرز و تو مسیر اگه احیانا نیاز شد و داخل حرمها که ضعف نکنید. بادام، مویز، نخودچی، پسته، گردو و ... طبق تجربه چند ساله من بیشتر مریضی ها سه تا علت اصلی داره: ۱- مداااام آب و شربت یخخخخ خوردن و با عرق جلوی کولر رفتن ۲- نشستن دستها قبل از خوردن غذا و خوراکی ۳- درهم و برهم‌خوری و زیاده روی تو مصرف غذاهای مختلف باهم حتما حواستون باشه نوشیدنی های خیلی تگری نخورید، اگه خیلی عرق کردید یا آبپاشی شدید و خیسید جلوی کولر نرید، قبل از خوردن حتما دستهاتون رو بشورید حتی شده با آب خالی (بار میکروبی رو کم میکنه)، دستکش یکبار مصرف با خودتون ببرید اگه امکان شستن نبود با دستکش خوراکی رو بخورید. تو گرمای شدید هوا هاضمه ضعیف میشه، حتما رعایت فاصله زمانی بین خوردن غذاهای مختلف رو داشته باشید و هرجایی و هر ساعتی غذا میدادن نخورید. ترجیحا غذاهایی رو بخورید که هنوز داغه و تازه کشیدن تو ظرف. برای بچه ها جوراب اضافه بردارید و روزی دو سه بار جورابشون رو عوض کنید و پاهاشون رو بشورید، جوراب تمیز بپوشن، چون خیلی جورابشون خاکی و شربتی و گلی میشه و همینا ممکنه باعث تاول بشه داروهای گیاهی که تو خونه خودتون هم جزو عادات مصرفتون هست رو با خودتون ببرید، مثلا من همیشه پودر زنجبیل میبرم برای تهوع و سرماخوردگی تو چایی بریزیم، چهارتخم میبرم برای گلودرد، نبات سوخته و برگ‌مورد هم برای اسهال، عرق نعنایی که توش نبات حل کردم هم برای دلدرد. (همه رو تو خونه هم استفاده داریم). تو مسیر هم دمنوش زیاد میدن(آویشن و به لیمو و اینا) گاهی بخورید برای تقویت ایمنی یه بطری عسل به همراه کمی آب لیموترش تازه با خودتون ببرید، صبح ناشتا نفری یه قاشق بخورید. نمک تو اکثر موکبها هست. روزی یکی دو بار آب نمک قرقره کنید برای بچه های کوچولو قطره بینی نرمال سالین ببرید و روزی دوبار بچکونید تو بینی تا محیط برای رشد باکتری ها نامساعد بشه به امید خدا☺️ پودر بچه ببرید برای پیشگیری از عرق سوز ناحیه پوشک بچه ها یا حتی کشاله ران بزرگترا خیلی کمک میکنه، پماد سوختگی که نی نی تو خونه هم استفاده میکنه و براش کارسازه رو حتما ببرید. من خودم روغن شترمرغ برای پسر کوچولوم عالی اثر میکنه، یه ظرف کوچک میبرم همیشه. صابون خمیری از داروخانه ها بگیرید خیلی خوبه و استفاده ازش راحته، بعد از سرویس بهداشتی حتما حتما صابون بزنید مخصوصا برای بچه ها که خیلی به شلنگ‌ و شیر دست میمالن وسایل سرگرمی سبک برای بچه ها بردارید که اگه تو موکب خوابشون نبرد سرگرم بشن. (من خودم یه خودکار شش رنگ میبرم با یه دفترچه کوچولو، دو تا هم ماشین کوچولو، بازی فکری تنگرام که مقوایی و سبک و خیلی سرگرم کننده ست) چندتا ماسک هم بردارید برای جاهای خیلی خاکی مخصوصا لب مرز، چفیه نخی هم که به تعداد افراد خانواده از واجباته واقعا حتی یه چوب کبریت هم وسیله اضافی بر ندارید اونجا تو پیاده روی طولانی وزن وسایل چندین برابر فشار میاره به آدم کیف پاسپورتی گردنی برای نگهداری از کارتها و پول نقد خیلی خوبه نیت کنید هر چند تا عمود رو به اسم یکی از اعضای خانواده، دوستان، ملتمسین دعا، رهبر عزیزمون، شهدا و هرکسی که آرزو داشت تو این مسیر باشه و نیست، قدم بردارید کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بچه ها باید باشند... عطر حضور در مسجد و عطر حضور در بین مؤمنین اگر بالاتر از عطر بازار عطرفروشان نباشد، کم‌تر از آن‌ها نیست. از این جهت من به پدران و مادران توصیه می‌کنم که ممکن است بچه‌های شما به خاطر بازیگوشی، بار اول و دوم با رغبت نیایند. اما سعی کنید با نوازش آن‌ها را به مسجد بیاورید. پدر من هم وقتی می‌خواست مرا همراه خودش به مسجد ببرد، بازیگوشی می‌کردم. ایشان با نوازش مرا می‌آورد. ما هم مثل این بچه‌های شیطان بودیم. این بچه‌ها وقتی بزرگ شوند، از ما بهتر می‌شوند. بچه را به مسجد بیاورید تا گروهک‌ها او را نبرند. بیاورید تا مسلح شود، مجهز بشود. اگر نیاوردید و او را بردند و بعد کارش به جای خطرناک کشید، رنج خواهید برد. خانم! دخترت را بیاور تا دیگران او را به کم‌حجابی نکشند. او را بیاور تا این دریای چادری‌ها را ببیند و احساس کند در اکثریت است. 📚 راه رشد – جلد سوم "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽کلیپ جالب رفتار کودکی تا بزرگسالی👶👨‍👩‍👧‍👦 👈رفتار بزرگسالی از کودکی آغاز می شود. کودکان آئینه رفتار بزرگسالان☝️ @kodaknojavan🌿🌷
۱۳ سلام خداقوت ممنون از کانال پر از مهر و انرژی تون خیلی عالیه آدم میبینه افراد زیادی همفکر ما هستن که به ندای رهبر لبیک گفتن و با وجود جو جامعه و سختی های زندگی مادی معتقد و عامل به این اصل درست زندگی هستن... ما 14ساله ازدواج کردیم، زمانیکه همه حتی مذهبی‌ها اعتقادی به چندفرزندی نداشتن من و همسرم از ابتدا باهم قرار گذاشتیم برای چهار فرزند و درصورت توان بیشتر ، برنامه ریزی کنیم اولین فرزندم وقتی دنیا اومد من22سالم بود و همسرم25 باوجود سختی های بسیار زیادی که در بارداری و بعد از زایمان متحمل شدم و از روز اول تنها بودم و حتی مادرم کنارم نبود بعد از سه سال اقدام به فرزند دوم کردیم اما نیش و کنایه ها شروع شد حتی پیش یه دکتر معروف مذهبی رفته بودم بهم گفت جوجه کشی راه انداختی؟؟ خیلی دلم شکست، انقد ویارم شدید بود که در 9ماه بارداری فقط یک کیلو اضافه کردم و همه دوستان و اطرافیان که سختی های بارداری و بعد از زایمان فرزند اولم رو دیده بودن سرزنشم میکردن اما من بر عزمم راسخ بودم ، چندسال بعد از فرزند دوم اقدام برای سومی کردیم و باز باران سرزنش ها بود که به طرف ما می آمد و متاسفانه در ماه سوم فرزندم سقط شد و این الطاف از اطرافیان بیشتر و بیشتر شد و در بارداری چهارمم به اوج خودش رسید اما باز هم خدا نخواست به سرانجام برسه ودوماه پیش در ماه چهارم بارداری گفتن جنین دچار ایست قلبی شده و با زایمان طبیعی دنیا اومد و سخت ترین لحظه عمرم بود درحالیکه در بخش زایمان صدای نوزادهای تازه متولد شده رو می‌شنیدم و فرزندم در سکوت بدنیا آمد😔😔😔😭😭 اما زخم زبانها و سرزنشها تمامی نداشت و هنوزم ادامه داره درحالیکه ما بر عزم خودمون راسخ تر شدیم و از خدا طلب فرزند سالم و صالح داریم دوران درمان رو داریم سپری میکنیم و خیلی داره بهمون سخت میگذره مخصوصا از لحاظ روحی😔 از همه عزیزان التماس دعای مخصوص دارم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۱۴ سلام خوشحالم که عضو کانالتون شدم منم با بچه ی اولم مسیر زندگیم عوض شد. یعنی مبارزه با نفسمو شروع کردم و حجاب و نماز و...اومد و واقعا دختر اولمو که الان ۵ سالشه، برکت زندگیم میدونم. با دختر دومم که ۲ سالشه جامعه الزهرا قم غیرحضوری قبول شدم و با ۲ترم مرخصی که گرفتم الان درحال تموم کردن ترم دومم هستم. وااااااقعا دلم بچه سوم میخواد و فقط به خاطر اطاعت امر رهبرم. شش ماهی هست دیدم همسرم تمایل نداره از اون موقع نه تو بیماری بچه ها کمک خواستم نه خرجی اضافه کردم، تا تونستم بار مسئولیتو از دوششون کم کردمو رابطه ی دو نفرمونو صمیمی تر، که حس نکنن بچه ها مانع خوشیهامونن. البته خودشون خییییلی توجه به بچه ها دارن ولی من غیرمستقیم سعی کردم حسهایی که ممکنه از سختیه بچه داری باشه رو کم کنم و توجهم رو به ایشون بیشتر. در غیابشون وقتم ماله فرشته هام باشه... الحمدلله داره جواب میده و نرم میشن تا فرزند سوم بیاریم 😍 مادرم میگه اگر بچه بیاری من نمیام خونه ات و.... سخته بچه ها تو رو کشتن. پس کی واسه خودت باشی و... میدونم مادره و راحتیمو میخواد. مثل من که مادرم. ۲ روز پیش خونه شون بودیم ۲تا دخترام بازیهای پر سروصدا میکردن و من مشغول درس خوندن بودم و... مادرم گفت اینا خستت کردن بچه دیگه بسته. گفتم اقا میگه الان باید افزایش جمعیت داشته باشیم. مامانم بنده خدا که مذهبی هم هستن، نگاهم کردو چیزی نگفت😊 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من متولد سال ۶۹ و همسرم متولد سال ۶۸ هستند، سال ۹۱ عقد کردیم. ۶ماه عقد بودیم، سال ۹۲ هم ازدواج کردیم. خواستگاری سنتی انجام شد😊 البته من خواستگارایی داشتم که خود خانواده جواب یا رد می کردن 😅 من دختر آخر خانواده بودم، قبل اینکه همسرم به خواستگاری من بیان یه دوره مشهد داشتم، شب قبل مسافرتم یه خواستگار داشتم وقتی که رفتم مشهد همون جا خانوادم تماس گرفتن که یه خواستگار داری اولین چیزی که برام مهم بود دیانت شخص بود که خواهرم بامن تماس گرفت و گفت پسر اهل نمازوروزه است، خیلی ذوق کردم😅 از خدا خواسته بودم که همسری رو نصیب من کنه که اون منو نماز صبح بیدار کنه نه من اون رو 😁 همون جا سپردم دست آقا امام رضا علیه السلام گفتم دست خودت در حقم بزرگتری کن. همینکه برگشتم یادمه😂 تازه رسیده بودم گیج ومنگ بودم و خسته و تشنه خواب، خلاصه خانوادشون اومدن و منو پسندیدن، دو شب بعدش اومدن خواستگاری و خیلی زود عقد کردیم😃 بعدا هم ایشون گفتن من اربعین کربلا بود و از امام حسین علیه السلام خواستم یه دختر خوب نصیبم کنه. اینم بگم که همسرم یه خونه نیمه ساخت هم داشت. خلاصه بعد ۶ ما کم کم خونه نیمه کاره رو تمام شد 😂 من حتی دوقاب کاشی حیاطمون رو با همسرم و پدرشون انجام دادم، عروس پرکاری بودم😁 بعد از اتمام خونه مون ازدواج کردیم، یه مراسم خیلی خیلی ساده گرفتیم تعداد مهمونا به ۳۰ نفرم نمی رسید، خیلی ساده برگزار کردیم. بعد از ازدواج، منم که عاشق بچه بودم سریع باردار شدم😅 خیلی خوشحال بودم، خدا ریحانه خانم رو سال ۹۳ به ما داد، پا قدمش خیر بود برامون، انقدر دختر شیرینی بود زرنگ، ۱ ساله هم راه می رفت و حرف می زد از پوشک هم تونستم بگیرمش. بعد تولد ۱ سالگیش 😂 سریع به همسرم گفتم دخترم داداش می خواد، شکر خدا دخترم ۱سال و ۱۰ماهش بود که سال ۹۴ گل پسرم آقا رضا بدنیا امد😁 دوتا وروجک شیطون داشتم البته اطرافیان خیلی😕 تو ذوق ما می زدن که چه خبره پشت سرهم... یه خانمی بود دوست خواهرم، وقتی منو توی روضه دید، گفت چه خبرته درسته رهبر گفته بچه بیارید ولی نگفته همه رو تو بیاری! خیلی ناراحت شدم از حرفش، کم کم مراسمات مذهبی رو کم می رفتم بخاطر نیش کنایه دیگران. من فقط ۲تا بچه داشتم! بیخیال حرف همه. توکل برخدا کردم برای بچه سوم بعد از ۳سال فاصله، رمیصا خانم رو باردار شدم😍 سال ۹۷شکر خدا با مقابله با نیش و کنایه دیگران دختر گلم بدنیا آمد شکر خدا رزق وروزیشو با خودش آورد تونستیم یه واحد خونه بالاترمون رو بخریم. ماشین رو که بخاطر یه سری بدهی فروخته بودیم شکر خدا تو دوران بارداریم خریدیم. من با وجود بچه هام ۷ساله یه کیک پز حرفه ای هستم😅 از این بابت الحمدالله خداروشکر حالا هم گوش شیطون کر در حال اقدام به چهارمی هستم😁 ان شاءالله مادر خوبی بوده باشم و یاران خوبی برای امام عصرمون امام زمان عج تربیت کنم. من برای بارداری اولم، چون هنوز تازه عروس بودم، از طرف خانواده خودم و شوهرم، خیلی بهم رسیدگی می کردن ولی من چون همیشه دوست داشتم خودم رو پای خودم باشم وکارهامو خودم انجام بدم روزهای که گاهی وقتی به سختی غذا رو آماده می کردم، اصلا زنگ نمی زدم به کسی که برام کاری رو انجام بده، به ندرت شاید ۱ یا ۲ بار گفته باشم. برای زایمانم هم تا هفت روز، مادرم یا مادرشوهرم می موندن، خیلی زحمت می کشیدن. برای بارداری دومم یه سری مشکلات برامون پیش آمد که شوهرم باید کارش رو در منطقه دیگه از شهر از صفر شروع می کرد، حتی توان کرایه کردن مغازه رو نداشت من کمی از طلاهام رو فروختم که بتونه مغازه اجاره کنه، تو همین بارداری دومم، چون علاقه زیادی به کیک پزی داشتم و اینکه دوست داشتم منم درآمدی برای خودم داشته باشم، کم کم کیک درست می کردم، اطرافیانم تشویقم می کردن برا اینکه این کار رو به عنوان درآمد انجام بدم تا کمی کمک همسرم باشم. خدا رو شکر با وجود دختر کوچولوم، بارداری نسبتا خوبی داشتم. سر پسرم دندان درد شدیدی گرفتم😤😥 که شب تا صبح از در نمی تونستم بخوابم، ۳ماه بعد از زایمانم، تونستم دندونم که دندون عقل بود رو 😥 رو کامل خارج کنم. اینم بگم چون فاصله بچه ها کم بود😅مشکلاتشون خیلی شیرین بود، دخترم هر وقت می دید دارم داداشش رو پوشک می کنم، اونم سریع می رفت عروسکشو میاورد که پوشکش کنم😂 گاهی وقتا پوشک کم میاوردم از عروسکای دخترم برمیداشتم. 👈ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 ❓سوال عرض سلام و خسته نباشید چگونه با کودک لجباز خود برخورد کنیم تا در آینده فرد موفقی باشد؟! 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 @kodaknojavan 🌿🌷
‍ ✍ 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 ✍پاسخ مشاور سلام به شما دوست عزیز این کارها رو به شما پیشنهاد میدم: 1-به تمام حرف های کودکتان توجه کنید: اجازه دهید تا کودکتان نطراتش را در میان بگذارد و هیچ گاه مانع بیان نظراتش نشوید . با فرزند خود به آرامی و در نهایت آرامش حرف بزنید و از هر دوستی به او نزدیک شوید . 2-به آنها فشار نیاورید : مجبور کردن یک کودک لجباز برای انجام کاری که او تمایلی برای انجام آن ندارد.سعی کنید با انها ارتباط برقرار کنید. ادامه داره... ✍ 🔮 ◀️نوبت‌مشاوره ↙️ @Yafater14 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 @kodaknojavan 🌿🌷