eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹اگر مدام افسرده ای و خاطرات گذشته، رو مرور میکنی، یکبار عضو جمع ما باش!!! ♦️اگر خجالت میکشی تو جمع حرف بزنی اگر اعتماد به نفست پایینه 😢 روزی ١٠ دقيقه فقط وقت بزار👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2100035738C3405090fa4 به شــــدت تــوصیه می‌کنم حتمـــا عضـــو شوید💎👆🏻
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۳ پسرم محمد کاظم سال ۹۳ همزمان با سربازی همسرم و تابستان اولین سال دانشگاهم، به روش سزارین به دنیا آمد. نبود تجربه و ترساندن کادر پزشکی از دیر شدن تولد بچه علت سزارین بود. الحمدلله بچه روزیش رو هم با خودش آورد و زندگی ما بیش از پیش شادتر شد. شاد به معنی سخت نگرفتن و از هر کار و تجربه ای خاطره خوش ساختن و لذت لحظه رو بردن.... تونستیم یک ماشین دست دو بخریم و همسرم الحمدلله شغل مناسبی پیدا کردن، منتها در شهر غریب و دور از پدر و مادر که الخیرُ فی ماوقع درسته از خانواده ها دور شدیم اما این دوری باعث شد تا در تربیت فرزند استقلال بیشتری داشته باشیم. به هرحال نوه مغز بادوم هست و پدر-مادربزرگا کمتر از گل بهش نمیگن و به آه اون بندن که چی میخواد فراهم کنن😄 و خوب اون جایی که بچه باید محرومیت می‌کشید، کار رو سخت می‌کرد. از طرفی به قول همسرم رشد در غربت هست و با اتمام سال آخر دانشگاه، و البته همکاری اساتید در زمانبندی امتحانات و پاس دروس، با وجود بودن شغل، خواستم خانه دار بمانم و فرزندم رو بزرگ و براش خواهر-برادر بیارم. پسرم الحمدلله قبل یک سالگی راه افتاد، عین بلبل و فصیح صحبت کرد و می‌کنه، اگر همه از دندان درآوردن بچه هاشون مینالیدن ما اصلا نفهمیدیم کی دندون درآورد و واقعا خدا رو پشتیبانم حس کردم. نمی خواستم پسرمم تک باشه چون والدین هرچقدرم همبازی باشن جای همبازی هم سن و سال و تعاملات کودکانه رو نمیگیرن👧👦 و اینکه نان آوری رو بر عهده پدر خانواده می‌دیدم و می‌بینم😌 حالا ممکنه یه کم رفاه کمتر بشه که با خلاقیت و ابتکار عمل، کمبودها رو میشه برطرف کرد. در حال حاضر، کارهای فرهنگی پاره وقتِ مردمی، فقط جهت احساس مسئولیت در این برهه زمانی، با همکاری و همراه نمودن همسر و فرزندان، کم و بیش انجام میدم. پسر دومم و عضو چهارم خانواده، محمد مهدی با تفاوت سنی ۳ سال به روش طبیعی با کمک خانم دکتر آیتی در مشهد با دعای خیر امام رضاجان (ع) بدنیا اومد. هیچ کاری بی سختی نیست اما نشد نداره، از قدیمم گفتن در دروازه رو میشه بست اما دهان مردم رو نه.❌ پس طبیعتا منم کلی حرف پشت سرم بود که بعد سزارین میخواد طبیعی باشه و خرج و مخارج و سفر برای زایمان به شهر دیگه ووو.. . ولی از یک گوش می‌شنیدم، از آن یکی در می‌کردم😄 (هرچند ۹ ماه از تصمیم ما کسی خبر نداشت و همون یکی-دو هفته آخر مطلع شدن) چون تصمیمم عاقلانه و برنامه ریزی شده بود نه دل هوایی و الکی، پس خودم رو نباختم و با توضیحاتم(معمولا ما تو خانواده سر مسائل با همسرم گفت و گوی منطقی داریم)، همسرمم پشتم بودن. بعد تولد محمدمهدی به خانه دلبازتر و بهتر و البته قیمت مناسب تر رفتیم و سفرهای معنوی و تفریحی زیادی نصیبمون شد. سر دوسالگی محمدمهدی، یک سقط طبیعی در ۴-۵ ماهگی داشتم بخاطر ایست قلبی جنین. که اینم کلی دکترا خواستن کورتاژ کنن و... ولی هم خودم نمی‌خواستم با دست خودم سقط کنم، هم امید داشتم شاید بمونه، منتظر موندم و خودش طبیعی بدست طبیعت سقط شد. بعد ۸ ماه از سقط، مجدد باردار شدم، که ایام بارداری با شرکت در دوره زایمان فیزیولوژیک خانم زهرا عباسی، به خوبی سپری شد الحمدلله و این بار هم با زایمان طبیعی فرزندم بدنیا اومد. الان دخترم معصومه، ۲۱ ماهه هست و ما منتظر داداش کوچولوی او هستیم تا در ماه های آتی ان شاءالله به جمع ما بپیونده هرچند انتظار دختر دیگر داشتم که معصومه همبازی داشته باشه اما از اون جایی که خداوند مصلحت بندگان رو بهتر میدونن، راضی ام به رضایش و البته راهی (افزایش فرزند) که هنوز ادامه داره💪 اگر خدا توان بده نیت ۱۴ معصوم رو دارم😁(با دعای خیر شما🔅) چرا که مادربزرگام هر دو ۱۴ فرزند آوردن😌 هم اکنون در منزل جدید اجاره ای استقرار یافتیم که باز هم الحمدلله شرایط محل زندگی و دلبازی خونه بهتر و بیشتر از قبل هست🖼شاید فعلا خداوند 🎁صلاح🎁 نمیدونن ما خانه دار بشیم. اما با تولد هر فرزند ما به خانه اجاره ای با امکانات و رفاه بیشتر رفتیم. در طول سال هم کلی مهمانی ساده و آسان میدیم و سفر بدون سختگیری میریم که این خودش هم برکت هست، هم برکت میاره✨✨ التماس دعای فرج کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
میخوای مادرمستقل باشی یامادر شرمنده😰 میدونی به خاطر شرایط بد مالی بچت همیشه تو حسرت زندگیه دیگران میمونه پس به خاطر بچه هامون که شده از یه جایی شروع کنیم 👌 اگه میخوای وارد مسیر مستقل شدن بشی بزن رو لینک زیر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/920912166C5fe4735c71
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴 دولــت پـزشـکیـان دستـور استـخــدام ۶۰ هـــزار معـلـم جـدیـد را صــادر کـرد 📝 ✅ زمـــــان آزمــــون دی مـــاه 📆 ✅ جـذب با مدرک لیسانس یا حـوزه ❗️جــزئیــات آزمــون و منبـع قبــولــی با هــزاران کـارنــامـه استـخـدامی در لیـنـک زیــر 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b راز قبولی درآزمون استخدامی اینجا😉👆
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۴ متولد سال ۷۵ هستم، ۱۷ ساله بودم که با ازدواجم، همه رو شوکه کردم😁 دختر بزرگ خانواده و دانش آموز مدرسه ی استعداد های درخشان بودم. همه ازم انتظار داشتن که حسابی درس بخونم و دکتر بشم. اما تقدیر چیز دیگه ای رو برام رقم زد. ما دختر دایی و پسر عمه هستیم و تابستون سال ۹۲، در ایوون طلای امیرالمومنین علیه السلام پیوند زناشویی بستیم. اون موقعی که همسرم خواستگاری من اومد وضعیت مالیش به نسبت خوب بود. پسر ۲۳ ساله ای بود که توی یکی از بهترین مناطق شهرمون، مغازه اجاره ای داشت و کاسبی می‌کرد. یادمه که انقدر اون موقع کارش خوب بود که می‌گفت برآورد کرده تا ۶ماه بعد از ازدواجمون هم یه ماشین خوب بخره، هم عروسی بگیریم‌‌. ما ازدواج کردیم و اولین سفر متاهلیمون هم عتبات عالیات بود. چند ماهی از ازدواجمون می‌گذشت که همسرم یه مغازه تقریبا سه برابر مغازه ی قبلی اجاره کرد و کارش رو گسترش داد، اما رفتن به این مغازه و ریختن کلی سرمایه توش همانا و ورشکست شدن همانا. توی بهترین روزای زندگیمون بدترین و سخت ترین اتفاق ممکن برامون افتاد و رفتیم زیر صفر. همسرم مغازش رو جمع کرد، چون از پس اجاره ی سنگینش برنمیومد. خرید ماشین و گرفتن عروسی و کلی چیزای دیگه که به باد رفته بود هیچی، هرماه هم باید منتظر طلب کارها و بانک میموندیم که زنگ بزنن قسطتون رو پرداخت کنید. روزای سختی بود. همسرم بیکار شده بود، کلی بدهی و قرض و طلبکار از یه طرف، من هم درگیر مدرسه و درس و امتحانات نهایی سوم دبیرستان بودم. خداروشکر با کمک اطرافیان و یکی دوتا از خیرین فامیل، قرض ها پرداخت شد و از زیر فشار شدید بدهی بیرون اومدیم. من مشغول سال چهارم دبیرستان و درس های کنکور بودم که همسرم گفت عروسی بگیریم. اما قرار شد به خاطر درس من یکسال دیگه صبر کنیم. اون سال کنکور قبول نشدم و مجدد شروع به درس خوندن کردم. دو سال و نیم بعد از عقدمون عروسی گرفتیم. نمیگم همه چیز خیلی ساده بود اما در حد توانمون بود. سعی می کردیم به خانواده هامون فشار نیاریم. من موقع خرید لوازم جهیزیه اجبار به خرید وسیله ای نمی‌کردم و یکسری لوازم که اصلا ضرورت ندارن رو هم نخریدم. (هرچند بعد از چیدن جهیزیه و مدتی بعد از عروسی فهمیدم برخی از وسایلی که خریدم هم بی استفادست برام) حتی آینه شمعدون هم نخریدم چون احساس کردم واقعا نیازی نیست. بعد از عروسی من همچنان درس رو ادامه دادم و کنکور دادم اما متاسفانه باز هم قبول نشدم. من خودم ترجیح می‌دادم چند سالی از ازدواجمون بگذره بعد بچه دار بشیم اما همسرم شدیداً بچه دوست داشت. زوج های اطرافمون که با فاصله ی دوسه سال عروسی گرفته بودیم هنوز بچه دار نشده بودن، این هم من رو مردد می‌کرد برای بارداری، اما بالاخره راضی شدم و ۱۱ ماه بعد از عروسی باردار شدم. همزمان با من همه ی اون زوج ها هم بچه دار شدن، برخی چند ماه قبل تر و برخی چند ماه بعد تر. خلاصه اون سال توی فامیل ۲۱ کوچولو به دنیا اومد و سال ماندگاری برای اقوام رقم خورد.😍 بارداری شدیداً سختی رو گذروندم. چهارماه اول با ویار شدید بویایی همراه بود، از خونه مون بدم میومد، سردرد و دندون درهای خیلی خیلی وحشتناکی داشتم. ۹ ماه بارداری گذشت و رقیه خانم ما دنیا اومد. خانواده همسرم دختر ندارن و نوه ی اولشون هم پسره.(قبل از اینکه بچه دار بشیم همسرم خواب دیده بودن یکی از دوستانشون از جنگ سوریه برگشتن و یک نوزاد بهشون دادن و گفتن این رو آوردم بزرگ کنی. برای همین ما اسم دخترمون رو گذاشتیم رقیه.) با دنیا اومدن رقیه همسرم مجددا بی کار شد🤣 و من خیلی ناراحت بودم. اما شرایطی پیش اومد که چند ماه بعد ما ماشین خریدیم تا همسرم با ماشین کار کنه، اما بعد از خریدش مجدد مشغول کار دیگه ای شد. سه سال بعد هم دوباره باردار شدم و خدا پسری بهمون هدیه داد و خداروشکر از برکات وجودشون کسب و کار همسرم رونق گرفته و زندگیمون خیلی بهتر شده. من چون دلم میخواد بچه هام لذت داشتن خواهر و برادر رو بچشن و همچنین نوه هام مثل خودم از حضور عمه و عمو و خاله و دایی لذت ببرن دوست دارم بچه زیاد داشته باشم همه با تعجب فرااااون بهم میگن تو بازم بچه میخوای؟ (البته من شدیداً دخترم جنب و جوش داره و خیلی خیلی فعالیت داره، مخصوصا کارهای خطرناک زیاد می‌کنه) من به خیلی از اطرافیانم که از گرونی و اینجور چیزا برای بچه دار نشدن می‌نالند، میگم این یه وظیفه هست که بر دوشمونه، مدیون امام زمانمون هستیم. قدیم تر ها خیلی وضعیت شون سخت بوده اما بیشتر بچه دار می‌شدن، اما الان با وجود امکانات فراوان چون راحت طلب شدیم نمی‌خوایم بچه دار بشیم. روزی بچه رو هم خدا می رسونه. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔴🦠 هــم موهای زائد بــدنت رو بــزن هم 50بیماری رو از بــدنت دفــع کن😨☝️ ➖کلافه شدی از اینکه موهای زائد بدنت زود در میاد و هی باید یا بزنی؟😭🪒 ➖دوست داری در سریعترین زمان ممکن بدنت رو شـِـیو کنی جوری که انگار لیزر کردی؟ 🧴 اینجــا هم خودتو درمــان کن هم موهای زائــدت برطرف کن😊👇 https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🅾️ ســلام کریمی هســـتم تولید کننده محصولات حمامی در ایتا 🧼🧽🚿🧴🧻 دوســـاله که ایتا مارو به عنوان بزرگترین تولید کننـــده در ایتا کرده 💫توهم به جمع خانواده ۳۳ هزار نفری ما ملحق شـــو و از خواص این پودر طلایی بهره مند شـــو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2022310208C35fc95ad57 🏅با افتخار بیـــش از ۵ هزار رضایت در ۶ ماه اخیـــر☝️☝️
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بااحترام، تقدیم به مادران باردار...😍 👈 این کلیپ را برای مادران بارداری که می شناسید، ارسال کنید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۵ من متولد ۱۳۶۲ و فرزند آخر خانواده هستم، پدرم وقتی پنجم دبستان بودم به خاطر جراحت های شیمیایی شهید شدند و خوب کمبود محبت پدر، خیلی برام سخت بود و باعث شد تمایل زیادی به جنس مخالف داشته باشم. مامانم، معلم بود، به همین دلیل خیلی درگیر بود، هم کار بیرون و هم کار خونه، خیلی حواسش به من نبود. خواهرام زود ازدواج کردن و من تنها... من با همسرم دوست بودم و باهاش ازدواج کردم، خانواده ما مذهبی نبودن فقط نماز و روزه و .... داشتن و مخالف شدید رهبر... نمی دونم دعای پدرم بود یا هر چی دیگه، خدا خیلی کمکم کرد و هیچ وقت تو خیلی اتفاقاتی که روی هیجانات جووونی دنبالش بودم، آبروم نرفت البته الان پشیمونم از همه شون ولی چی شد که من اینجوری شدم و تو این راه، به نظرم کمبود شدید محبت از طرف خانوادم... همسرم هم مذهبی نبود، ما سال ۸۵ ازدواج کردیم، من وام بنیاد گرفتم، پدرشوهرم هم پول داد، خلاصه ما از روز اول خونه خودمون رفتیم. بعد از یک‌سال از ازدواج من، با یسری کلاس ها آشنا شدم که زندگی منو زیر و رو کرد واقعا و تو همون سال های اول، محجبه شدم یعنی فقط روسری، همه هم شاخ درآورده بودن😄 بعد یکسال و نیم از ازدواج، فهمیدم باردارم به طور خدا خواسته، تمام مسائل بارداری رعایت کردم شدیدا، به حضرت آقا علاقه مند شده بودم اما همسرم اصلا😔 تو همه دور همیامون همش بحث سیاسی بود و کلی به آقا فحش و توهین و .... منم پسرم می‌بردم تو یه اتاق سرگرم کنم که نشنوه ولی هیچ وقت زبون دفاع نداشتم یعنی پر نبودم راستش فقط آقا رو دوست داشتم. یادم بیشتر دوستام عکس آقا رو گذاشته بودن تو خونه شون ولی من اگر همچین کاری می کردم شوهرم ناراحت می شد، اینه که عکس ایشون رو تو کمد قایم کرده بودم و هر از گاهی می رفتم عکس بوس می کردم و باز قایمش می کردم😭 تا اینکه بعد ۵ سال خدا دختر دومم بهم داد با یه بیماری مادرزادی که الحمدلله قابل درمان بود اما خدا می دونه چی بر من گذشت، خودم که فکر می کنم به خاطر گناهان و ناپاکی های دوران مجردیم بوده این تنبیه ولی واقعا توسلاتم بیشتر شد بعد دخترم... تا اینکه قسمت شد با مادرم اربعین برم زیارت امام حسین ع البته قبلش با پسرم و همسرم مشرف شده بودیم. کلا خاندان امام حسین ع خیلی هوام رو داشتن، من تو دبیرستان تو تعزیه نقش حضرت زینب بازی می کردم و فکر می کنم خانم خیلی به من نظر کردن. تمام حاجت من در سفر اربعین یک چیز بود، یا امام حسین ع اگر رهبر حق هستن، مهرشون تو دل همسرم بندازید. آخه جو خونه و دور همی ها برام قابل تحمل نبود.😔 وقتی از کربلا برگشتم همسرم دو تا عکس بزرگ آقا روی شاسی گرفته بودن😳 گفتم اینا چیه ؟؟؟ گفت من خواب آقای خامنه ایی دیدم تو خواب با لباسِ تو خونه بودن، خیلی به من محبت کردن، باهاشون غذا خوردم، یه مهری تو دلم ازشون افتاده که خدا می دونه بعد کلی هم احساس پشیمانی که چجوری جبران کنم چرا اینقدر جاهل بودم و .. امام حسین علیه السلام قربونش برم کار خودش کرد، من هم تو راهم محکم تر شدم. اینم بگم ما خیلی تو راه مذهبی شدن مخالف داشتیم ولی واقعا شوهرم همراهم بود مثلا یادم من پسر اولم که باردار بودم، عروسی برادرشون بود و من اولین عروسی بود که گفتم نمیرم و ایشون گفت هر جور راحتی با اینکه پدرشوهرم چند وقت با من قهر بود ولی ایشون طرف من و عقیدم بود و می گفت من به اون مرحله نرسیدم ولی به عقایدت احترام میذارم. خلاصه شکر خدا ما در اثر دعای شهدا، هی قویتر شدیم تو دین مون، من واقعا توبه کردم امیدوارم خدا منو بخشیده باشه 🙏 دخترم یکسال و نیمش بود، چون به خاطر بیماریش یکم روحیم از دست داده بود همسرم تشویقم کرد درس بخونم، خودش هم فوقش رو تازه گرفته بود. منم درس خوندم و رشته دلخواهم تو یه دانشگاه دولتی قبول شدم.☺️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر معظم انقلاب:  بر همه‌ مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند. *مظلومین لبنان را تنها نگذاریم* بنده در منطقه هستم و واقعا وضع مردم خوب نیست و اینجا شدیدا به کمک مالی شما محبین اهل بیت (ع) نیاز هست 💳 شماره کارت گروه جهادی موکب انصارالزهرا (س)
5892107045668582
بزنید رو شماره کارت کپی میشه
IR070150000003101075645471
🙏🏻در صورت امکان وصلاح دید استوری و برای دوستان و آشنایان ارسال کنید.⚘️ 💥 مشاهده کار های جهادی در لبنان برای مردم مقاوم لبنان 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/296813025C285f15ee02
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۵ اینقدر خوب بود درسم که ارشد هم بدون کنکور به خاطر استعداد درخشان، دانشگاه منو پذیرش کرد و بگم براتون که در دیدار نخبگان رهبری دعوت شدم ❤️❤️ وای که چقدر مزه داد البته از اول تا آخر فقط اشک ریختم و از بین اشکام آقا رو هی می‌دیدم😄 همسرم هم گفته بود اسم و فامیلم رو بده آقا، بگو حلال کنه، کلا من همیشه همسرم مد نظرم بود، حتی تو دعاهام، دوستام می گفتن اینقدر براش دعا کن، اون دنیا شوهرت اون بالاست تو همین پایین موندی بنده خدا😂 همینم هست واقعا همسرم از نظر ایمان درجه یکه❤️ درس های ارشد تموم شد، می خواستم پایان نامم دفاع کنم که فهمیدم باردار هستم و از اون جایی که تو همه بارادری ها ویارهای وحشتناک داشتم و اینم مثل بقیه مجبور شدم مرخصی بگیرم ۵ ترم خدا رو شکر پسر سومم صحیح و سالم بدنیا اومد و الان که دو سالش خداوند عنایت کردن بنده باز هم باردارم و می خوام ۵ ترم دیگه مرخصی بگیرم 😂 فکر کنم آخر با ویلچر میرم برای دفاع پایان نامم😜 خلاصه عشق سید علی باعث شد زندگیم رونق بگیره و خدا بهم ۴ تا دسته گل با یه شوهر مومن و ماه بده. خیلی ممنون امام حسین علیه السلام هستم، واقعا رحمتش واسعه است تا ابد کنیز خودش و بچه هاشم. اینقدر بچه هام روزی داشتن معنوی و مادی که خدا می دونه، دخترم که نگم براتون از وقتی بدنیا اومد روضه های ماهانه تو خونه مون شکل گرفت و همین طور راه به راه زیارت ارباب الحمدلله الان که بارادارم سه ماه استخدام آموزش و پرورش هم شدم و خداوند توفیق داده در تربیت نسل جدید راهگشا باشم ان شاالله اینم بگم آخرش که درِ توبه همیشه بازه، من خیلی خیلی بد بودم الان هم البته اسیر نفسم اما خدا چقدر بزرگه، شهدا چقدر دستگیرن به لطف حق بچه هام خیلی مذهبی و ولایی هستن و همه یه جورایی غبطه بچه هام رو می خورن. دعا کنیم برای هم تا آخر ثابت قدم باشیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم و حواسمون و گوشمون به دهان ابرمرد تاریخ بشریت سید علی نازنین رهبر عزیزمون باشه که قطعا با ایشون راه گم نمی کنیم. دعا کنید برای من و فرزندانم و همسر عزیزتر از جانم 🙏 دعای خاص شهدا بدرقه راهتون 😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075