💦🥀🍃🥀💦
#داستان
#سید_مرتضی
📜🖊
ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی(سید مرتضی)
«سید مرتضى» یکى از چهره هاى امید آفرین و هدف بخش و سازنده جهان تشیع و بلکه افتخار اسلام به شمار آمده، آثار علمى و زندگى اجتماعى و شخصیت معنوى او براى همه نسلها آموزنده والهام بخش است.
🌿
گرچه بیش از هزار سال از روزگار او مى گذرد، شایستگى و برجستگى هاى وى سدّ زمان را شکسته و تا امروز امتداد یافته است و شناخت او در همه زمانها به زانوان انسانها توان بیشتر در پیمودن راه انسانیت مى بخشد.
🌿
ولادت🌸
سید مرتضى در ماه رجب سال 355 هجرى قمرى در شهر بغداد دیده به جهان گشود. نامش على فرزند «ابو احمد حسین» فرزند موسى بن محمد بن موسى بن ابراهیم فرزندامام موسى بن جعفر(علیه السلام)است که نسب او با پنج واسطه به امام هفتم(علیه السلام)مى رسد.
و کنیه اش ابوالقاسم است و پدر و مادرش نیز از افراد لایق آن روزگار بودند. پدرش حسین موسوى به «طاهر اوحد ذوالمناقب» معروف بود که منصب نقابت و رسیدگى به کار و زندگى سادات دودمان ابوطالب و مسئولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستى زائران خانه خدا را که از منصبهاى مهمّ آن روز بود به عهده داشت.
مادرش نیز بانویى علوى نژاد و همنام حضرت فاطمه(علیها السلام)، زنى بزرگوار و دانشمند بود که شیخ مفید پیشواى شیعیان کتاب «احکام النساء» را به خاطر او تألیف و تدوین کرده است.([2])
🌿
آغاز تحصیل📝
پیشواى شیعه «شیخ مفید» شبى در خواب دید حضرت فاطمه زهرا دخت گرامى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) دست دو فرزندش امام حسن وامام حسین(علیهما السلام) را گرفته،
آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت :
«جناب استاد! این دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احکام دین بیاموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام کارهاى لازم و با اندیشه هاى مختلفى که گریبانگیر او بود به محفل درس خود که مسجد براثا واقع در محله شیعه نشین بغداد بود، آمد و پس از لحظاتى درس را شروع کرد.
در کلاس درس مسأله خاصى پیش نیامد و موضوع خواب روشن نشد ولى چند لحظه پس از پایان درس دید زنى باوقار خاصى در حالى که دست دو فرزندش را گرفته و پیرامونش را زنانى که گویا از کنیزان او هستند همراهى مى کنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند.
وقتى استاد فهمید که او فاطمه دختر ناصر کبیر است به احترام او از جا برخاست.🔅
مادر دو فرزند (على و محمد) خطاب به استاد گفت :
جناب شیخ! این دو بچه، پسران من هستند آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بیاموزند!
مرجع بزرگ شیعه فورى به یاد خواب شب گذشته افتاد و شروع به گریستن نمود. همه حاضران مبهوت شدند و سبب گریه او را سؤال کردند.
استاد لب به سخن گشود و خواب شب گذشته خود را که تعبیر شده بود براى آنان نقل کرد، سپس با کمال اشتیاق تعلیم و تربیت آن دو برادر را به عهده گرفت
🌷🌷🌷
و در پیشبرد آنان به درجات علمى و عملى همّت گماشت و آنچنان درهاى علوم و معارف اسلامى را به روى آنان گشود که هردو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار به شمار آمدند.👏👏
محمود شریفی
💦🥀🍃🥀💦
🔙38🔜
💧🥀🍃🥀💧
#داستان
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
🍃#پادشاه_جنگل
🍃#مسئولیت_پذیری
🍃#باغ_گلابی
🍃#کیسه_آرد_و_موش_کوچولو
🍃#سه_راهزن_و_صندقچه
🍃#دیوار_شیشه_ای
🍃#پل_دوستی
🍃#مرد_و_گدا
🍃#زندگی_ائمه
🍃#روش_های_جذاب_داستان_گویی
🍃#فرشته
🍃#انتخاب_قاضي
🍃#کشاورز_و_الاغش
🍃#چخه_چخه
🍃#سید_مرتضی
🍃#عیادت_ناشنوا_از_مریض
🍃#حساب_و_کتاب_زندگی
🍃#نفس_اماره
🍃#مادر
🍃#عید_قربان
🍃#مرد_گوژپشت
🍃#شاهکار
🍃#مشکل_بزرگ_شهر
🍃#سلطان_آسمان
🍃#بابای_مهربان
💧🥀🍃🥀💧