عرفان «کاستاندا» یا «عرفان ساحری» 👹👆
قسمت (اول) 1️⃣
🔻عرفان «کاستاندا» که از آن با نام «عرفان ساحری» یاد میشود از درون نوشتههای کارلوس کاستاندا برخاسته است. این عرفان گاهی با نام «عرفان عقاب» معرفی میشود.
🔷 کاستاندا که در رشته مردمشناسی مطالعه میکرد شروع به نوشتن گزارشهایی نمود که از استاد ادعاییاش «دون خوان» حکایت داشت. او در راه رسیدن به معنویت و با راهنماییهای این استاد، دست به استفاده از مواد مخدر و گیاهان دارویی میزد. وی معتقد است در برخی از حالات توهّم و مستی به شهودهایی دست مییافته است. او در کتابهای فراوان خود به تعالیم دون خوان و عرفان ساحری پرداخته است.[1]
🔶 کاستاندا در کتابهای فراوان خود ساحری را طریقت معرفت میشمارد و استفاده از گیاهان اقتدار یا روانگردان را ترویج میکند.
🔷 در کتابهای او با فنونی مواجه هستیم از جمله استفاده از گیاهان اقتدار، فنون ارتباط با موجودات غیرارگانیک توهّمی، فنون شکارچی و جنگجو بودن ساحرانه، فنون توقف گفتوگوی درونی و دنیا، فنون رؤیا بینی، کمین و شکار کردن تحت سه فرمان و هفت اصل و سه نتیجه و فنون حرکات جادویی.
#عرفان_های_کاذب
#عرفان_های_نوظهور
#شمنیسم
#خلسه_نشئگی_توهم
#استغراق_فنا
#جادو
#جادوگری
#سحر_جادو
#احضار_ارواح
#ارواح_جن
#جن_شیطان
#انسان_محوری
#انسان_گرایی
#اومانیسم
#اباحی_گری
#تناسخ
#مدعیان_دروغین
#ادعاهای_عجیب
#پرستش_جن_شیطان
#فرقه_های_عجیب
📝 اینجا بخوانید👇 👇
کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ادامه.... 👇👇
عرفان «کاستاندا» یا «عرفان ساحری» 👹
قسمت (پایانی) 2️⃣
🔻برخی افراد کتابهای کاستاندا را برای جوانان خطرناک میدانند و معتقدند راه را برای اعتیاد جوانان هموار میسازد.[2]
🔷 از آنجا که معنویاتی به سبک و سیاق کاستاندا بیش از آنکه معنویتگرایی باشد عملیاتی ساحرانه و فرافکنانه است، باورهای اساسی در آن وجود ندارد.
🔶 فنون او نیز فقط در سایه توهّم و خیالانگیزی گیاهان روانگردان معنا پیدا میکند و در عالم سلامت و حقیقت خبری از آن نیست.
🔷 بههر روی شاید بیباوری را بتوان از فنون رؤیابینی، فنون کمین و فنون شکار او صید کرد: «شکارچی بودن فقط به مفهوم در تله انداختن حیوان نیست. شکارچی که هم وزن خود، طلا میارزد... به این دلیل است که خود عادتی ندارد؛ این مزیت وی است».[3]
🔶 معنویت او بیش از آنکه به کار کسی بیاید باورهای مخاطب را میزداید و آنگونه که پیداست به جز پنج معشوقهاش که ناپدید شدهاند، کس دیگری جرأت بر دوش کشیدن روشها و فنون او را نداشته است.
🔷 البته برخی بر این باورند که لایۀ بیرونی معنویت او که اعتیاد به داروهای روانگردان است، بهخوبی از درون کتابهایش به بیرون درز کرده است. با وجود این، کتابهای او در کشور ما ترجمه شده و نظر بسیاری را به خود جلب کرده است. سخنان او بیش از آنکه بتواند باور جدیدی ایجاد کند، تلاش دارد پیشداشتههای یقینی خوانندگان را در فضای رازگونهاش غبارآلود نماید.
🔶 آنچه که میتوان از فرجامشناسی او به دست آورد، مطالبی دربارۀ انسانشناسی و مرگ است. در اینجا هر چند او در صدد اثبات تناسخ نیست، بیان باور او دربارۀ مرگ نیز خالی از لطف نخواهد بود.
🔷 به گمان او جهان میدانهای بیکران انرژی و نور است؛ پس حقیقت انسان نیز شکل یافته از شمار بیپایان از همان میدانهای انرژی و رشتههای نور است که همچون گویی درخشان آشکار میشود و جادوگران، نام تخممرغ نورانی بر آن مینهند.
🔶 این رشتههای نور، چرخان بهنظر میآیند و دستها و پاهایشان مانند موهای زبر درخشانی است که به هر سو میجهند و به تار عنکبوتهای سفید فام میمانند. این تودههای انرژی بر اثر عادتهای پیاپی و سوءاستفادهها، انحراف یافته و شکل انسانی ساختهاند.
🔷 شمن و ساحر کاستاندا، در پی آن است که این رشتههای انحرف یافته را به جایگاه اصلی که بیشکل بودن است بازگرداند. در نظامهای عرفانی دیگر از این حالت به مرگ عرفانی، تولّد روحی دیگر، غسل آتش و دگرگونی نورها یاد شده است.[4]
🔶 کاستاندا مرگ را نیز از همین منظر به نظاره نشسته است: مرگ هر شخص همواره در کنار او و به فاصلۀ یک بازو از شانه چپش قرار دارد و هرگاه شانۀ چپ را لمس کند شخص خواهد مرد.[5]
🔷 در سخن دیگری مرگ را با همان بازگشت به بیشکلی قرین میسازد: مرگ پیچ و تاب است. مرگ ابر درخشانی در افق است.[6]
🔶 این نگرش در جریان مرگ دون خوان، استاد خیالی او بیشتر نمود مییابد: وقتی لحظهای فرا رسید که دون خوان عملاً دنیا را ترک گفت، به نوعی درخشندگی بخار مانند رنگی مبّدل شد. او انرژی ناب بود که به آزادی در جهان شناور گشت.[7]
🔷 این دیدگاه به مرگ و انسان از آنجا نشأت میگیرد که او هیچ هدفی برای سالک راه خود ترسیم نکرده و فقط دست یافتن به نیروهای غیرارگانیک و یا سکوت درونی را فراروی خویش قرار داده است.
🔶 با این نگرش، دیگر نیازی به ترسیم نظام مرگ و یا فرجام فردی نخواهد بود. البته تأثیرپذیری وی از عرفانهای سرخپوستی و نیز هندی او را بین نابودی مطلق انسان پس از مرگ و یا تناسخ روحِ او در هستی، مردّد نگاه داشته است.[8]
🔻پینوشت:
[1]. آفتاب و سایهها، نگرشی بر جریانهای نوظهور معنویتگرا، فعالی، محمد تقی، تهران، نجم الهدی، 1388، 225-218.
[2]. آفتاب و سایهها، فعالی، محمد تقی، تهران، نجم الهدی، 1388 د.
[3]. آموزشهای دون خوان : طریقت معرفت یاکی، تهران، 1367، ص 101.
[4]. نقد و بررسی عرفانهای وارداتی فالون دافا عرفانهای سرخپوستی، رنجبران، داود، تهران، ساحل اندیشه تهران، 1388، 100-92.
[5]. سفر به دیگر سو: سفر به ایختلان ، کارلوس کاستاندا، تهران، نشر میترا، 1369، ص 50-49.
[6]. همان، 153
[7]. آموزشهای دون خوان : طریقت معرفت یاکی، تهران، 1367، ص 12.
[8]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 103.
#عرفان_های_کاذب
#عرفان_های_نوظهور
#شمنیسم
#خلسه_نشئگی_توهم
#استغراق_فنا
#جادو
#جادوگری
#سحر_جادو
#احضار_ارواح
#ارواح_جن
#جن_شیطان
#انسان_محوری
#انسان_گرایی
#اومانیسم
#اباحی_گری
#تناسخ
#مدعیان_دروغین
#ادعاهای_عجیب
#پرستش_جن_شیطان
#فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
« دون خوان » شخصیتی خیالی محصول توهمات کارلوس کاستاندا 👹🔻
قسمت (پایانی) 2️⃣
♦️ مردمان اصیل امریکا در نگاه دینی خود دستهای از نیروهای فوق طبیعی و قدرتهای طبیعی را در تغییر و تحولات عالم موثر میدانند گروهی از ایشان بر این باورند که ارواح خدایان گوناگون در هستی ایفای نقش میکنند.
🔷 توجه خاص آنها به « طبیعت » و قدرت و درک و شعور طبیعت و نیروهای برآمده از آن، باعث شده که ادیان بومی آمریکا « جانگرا » شناخته شوند.
🔶 از گفتنیهای عرفانهای نوظهور، عدم اطلاع دقیق بر جزئیات زندگی پارهای از سردمداران این جنبشهاست. همچنان که زندگی افرادی همچون ماهاریشی ماهش، پال توئیچل در هالهای از ابهام قرار دارد.
🔷 در مورد کارلوس کاستاندا هم گزارشها و اختلاف نظرهای مختلفی در مورد مکان تولد و تربیت وی وجود دارد، وی خود را متولد ۱۹۳۵ در سائوپائولو در برزیل معرفی کرده است [۲]
🔶 اما اسناد رسمی مهاجرت آمریکا حکایت از این دارد که وی متولد پروست، پدر وی مدعی است که هیچ علاقهای به مکاتب رازگونه نداشته اما همسر سابقش گفته که تنها موضوعی که در مورد آن با هم گفتوگو میکردیم « آیینهای رازگونه » بوده است .
🔷 کاستاندا همچنین ادعا کرده که پدرش استاد ادبیات بوده است اما مجله تایم پدر کاستاندا را طلا ساز معرفی کرده است. [۳] کاستاندا در جوانی به آمریکا مهاجرت نمود و به عنوان شهروند آمریکایی در دبیرستان هالیوود دیپلم خود را اخذ نمود و در آن جا دورههای مختلف هنری، روزنامهنگاری و ادبیات را طی کرد.
🔶 وی در سال ۱۹۶۰ با زنی که ۱۴ سال از وی بزرگتر بود ازدواج کرد که در مدت کوتاهی به جدایی منجر گردید. [۴] کاستاندا در سال ۱۹۹۸ به علت سرطان کبد در لوس آنجلس در گذشت.
🔷 کاستاندا که در رشته مردم شناسی مشغول تحصیل بود جهت تکمیل پایاننامه خود در مورد گیاهان توهم زا به مکزیک مسافرت کرد [۵] و از طریق یکی از دوستانش با فردی به نام « دون خوان » آشنا شد.
🔶 این آشنایی باعث شد ارتباط عمیق شاگردی، استادی بین وی و دون خوان برقرار شود که قریب دو دهه به طول انجامید. بعدا کاستاندا از طریق دون خوان با جادوگر دیگری به نام « دون خونارو » آشنا شد که او هم بر افکار کاستاندا تاثیر شایانی گذاشت .
🔻 در مورد دون خوان غیر از نوشتههای کاستاندا هیچ اطلاع دقیقی و هیچ سند معتبری از جمله کتاب، فیلم، عکس، صدا در دست نیست. [۶]
♦️ بعضی از پژوهشگران وجود « دون خوان » را مورد تردید قرار دادهاند و پارهای دیگر از اساس وجود او را انکار کردهاند . آنها دون خوان را محصول توهمات و خیال پردازیهای کاستاندا شمردهاند. به گمان ایشان دون خوان ساخته و پرداخته خیالات کاستاندا بود و بس.
🔷 به گفته کالوس کاستاندا، دون خوان در جوانی تحت نظر یک استاد ساحری درآمد و در حلقه مریدان وی جای گرفت. در آن حلقه که تعدادی زن و مرد حضور داشتند، دون خوان به تدریج تا مقام « ناوال » پیش رفت.
🔶 ناوال لقبی است که به اساتید برجسته مرام ساحری گفته میشود. در همین ایام بود که کاستاندا به حلقه شاگردان دون خوان وارد میشود.
🔷 کتابهای کارلوس کاستاندا که مراحل کار آموزی وی نزد دون خوان است حاوی تعلیماتی است که دون خوان تحت نام عرفان و کشف و شهود به شاگرد وفادارش کاستاندا یاد داده است.
🔶 کاستاندا در جای جای آثارش از مراودات خود با دون خوان گزارش لحظه به لحظه ارائه داده است. [۷]
🔷 گفتههای کاستاندا غیر از دستورات دون خوان، بسیاری از اعتقادات آیین تولتک که یکی از آیینهای بومیان آمریکاست را در خود دارد. [۸]
🔶 در نوشتههای کاستاندا به کسی که در آیین ساحری جهت معرفت درونی و کشف و شهود گام بر میدارد « سالک مبارز » خطاب میشود.
♦️ به تعبیری وی « راه سالکان مبارز شکلی از همواره زیستن در مبارزه طلبی بودن است، تعریف دقیق ندارد. رفتار سالک مبارز، اندیشه، خط مشی، استقامت انتخاب و موثقترین راه در هر عمل است » [۹]
🔻پینوشت:
[1]. ـ تولتکهای عصر جدید ، ویکتور سانچس، ترجمه مهران کندری، ص ۲۷
[2]. کارمینا فورت، گفت و شنودی با کارلوس کاستاندا، ص ۴۰
[3]. حقیقتی دیگر، کاستاندا، ترجمه ابراهیم مکلا، ص دو
[4]. مارگارت دانیان، سفر جادویی با کاستاندا، ص ۸۰
[5]. آموزشهای دون خوان، مهران کندری، ص ۹
[6]. آموزشهای دون خوان، کارلوس کاستاندا، ترجمه مهران کندری، ص ۱۱ و ۱۴
[7]. همان ص ۱۲
[8]. همان، ص ۳۳
[9]. آموزشهای دون کارلوس، کندری، ص ۵۲
#عرفان_های_کاذب
#عرفان_های_نوظهور
#شمنیسم
#خلسه_نشئگی_توهم
#استغراق_فنا
#جادو
#جادوگری
#سحر_جادو
#احضار_ارواح
#ارواح_جن
#جن_شیطان
#انسان_محوری
#انسان_گرایی
#اومانیسم
#اباحی_گری
#تناسخ
#مدعیان_دروغین
#ادعاهای_عجیب
#پرستش_جن_شیطان
#فرقه_های_پاگانیستی
#فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
عرفان عقاب یا عرفان ساحری 👹🔺
#عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #شمنیسم #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #جن_شیطان #انسان_محوری #انسان_گرایی #اومانیسم #اباحی_گری #تناسخ #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ماحصل « فرقه عرفانی شمنیسم » روانپریشی و توهم زدگی است 👹🔺
#شمنیسم #عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #مراسم_های_پاگانیستی #جاهلیت #جن_شیطان #انسان_محوری #انسان_گرایی #اومانیسم #اباحی_گری #تناسخ #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #بت_پرستی #پرستش_حیوانات #تناسخ #فرقه_های_عجیب
📝 اینجا بخوانید 🔻🔻
کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ماحصل « فرقه عرفانی شمنیسم » روانپریشی و توهم زدگی است 👹🔻
♦️ با کمی دقت در عرفان شمنیسم به روشنی نشان میبینیم که معرفت مورد نظر آنها چیزی بیش از وهم نیست که انسان را به
🔷 با کمی دقت در عرفان شمنیسم به روشنی نشان میبینیم که معرفت مورد نظر آنها چیزی بیش از وهم نیست که انسان را به حالتی از روانپریشی و توهمزدگی میرساند.
🔶 به همین علت شمنها و جادوگران سرخپوست معمولا بیماران روانیاند که بسیاری دچار غش میشوند.
🔻 در باب اعمال و چگونگی سلوک عرفانی در این مرام نیز مشکلاتی وجود دارد که عبارتنداز:
1️⃣ هدف این عرفان، حفظ و تداوم حیات و سپس پذیرش مرگ در اتحاد با نیروی جهانی است.
🔶 بهراستی این هدف چه ارزشی در سیر معرفتی و ارتقای شناخت انسانی میتواند داشته باشد و کدام گوشه از عظمت انسان شکوفا میسازد؟
2️⃣ استفاده از داروهای توهمزا (مانند مسکالیتو یا پیوتل) پس از تعلیم مقدمات لازم برای شکستن قالب معمولی جهان استفاده میشود.
🔶 اثر اولیه آن، «نیرو یا إلهه» توهمزاست و آثار ثانوی این تجربه، خستگی عمومی، تأثیر مالیخولیایی، رؤیاها و کابوسهای آزاردهنده است.
🔷 این دارو برای این استفاده میشود که شخص با دیدن توهمات و صورتهای وهمی، به چهرۀ عادی جهان تردید کرده، بتواند از آن بگذرد تا به نیروی جهانی متصل شود.
🔶 این نقص بزرگی است که این فرقه عرفانی دارد؛ زیرا در صورت وجود مرجع برتر از طبیعت و توجه به آن، دیگر نیازی به این توهمات نبود، بلکه باتوجه به شناخت آن حقیقت متعالی به راحتی حقیقت جهان شناخته میشد.
🔷 ولی وقتی که خود را در جهان طبیعی محدود ببینیم، برای گریز از بتوارهانگاری پدیدههای طبیعی باید راهی از سنخ طبیعت یافت و در چرخ موهومی از طبیعت، به طبیعت گریخت.
3️⃣ تربیت توهمگرا مشکل دیگری است که پس از مصرف مسکالیتو و تجربهصورتهای توهمی، مبتدی (تازهکار) در برابر اینگونه صورتها القاپذیر شده و با تلقین استاد (که البته او به دلیل برخورداری از توان جادوگری میتواند صورتهای خیالی برای شاگرد ایجاد میکند) به بازیهای پوچی سرگرم میشود که درس نهایی و نتیجه آنها این است که این چهره معمولی جهان هم دست کمی از آن توهمات ندارد.
🔶 همچنین جدال اقتدار یعنی گذر از فضای وهمی که پس از مصرف (پیوتل) نقش میبندد، کاملا مشخص بوده و نتیجه آن، فرافکنی صورتها و رؤیاهایی است که فرد از آن احساس قدرت میکند؛ برای مثال ایستادن بر فراز یک کوه بلند با صلابت.
4️⃣ آموختن باید به جسم باشد و با گفتن و شنیدن و واسطهگری ذهن، چیز مفیدی آموخته نمیشود و این در حالتی است که بصیرت در افق پایین باشد. «وقتی انسان میخواهد به دیگری چیزی بیاموزد، باید در فکر باشد که چگونه آنرا به جسم او عرضه کند.»[1]
🔶 بصیرتی که آنها از آن سخن میگویند، نوعی حس جسمانی است و حداکثر خاصیت آن، حفظ حیات و زندگی کردن در اتحاد با روح جهانی است. از شدت توهم، سیستم عصبی انسان چنان متأثر میشود که گویی تحریک عصبی_ حسی صورت میگیرد و این یعنی شناخت!
5️⃣ در عرفان طبیعتگرا که غایت آن پیوستن و ارتباط گرفتن از نیروهای طبیعت به منظور حفظ حیات است، جنایت، کشتار و شیطنت، بافضیلت، رحمت و مروت تفاوتی ندارد؛ چنانکه دونخوان میگوید:
🔶 استادم خیلیها را با نیروی خود کشته است؛[2] زیرا یک جنگجو مانند یک دزد دریایی بیهیچ ملاحظهای آنچه را که میخواهد میگیرد و از هرچه میخواهد استفاده میکند.
🔷 با این تفاوت که یک جنگجو از اینکه خودش هم مورد استفاده و تصاحب قرار گیرد، هیچ نارحت نمیشود.[3]
🔻پینوشت:
[1]. حقیقتی دیگر، کاستاندا، کارلوس، نشر آگاه، تهران، 1371، ص 235.
[2]. سفر به دیگر سو، کاستاندا، کارلوس، انتشارات فردوسی، تهران، 1364، ص 116.
[3]. همان.
برای اطلاع بیشتر: جریان شناسی انتقادی عرفانهای نوظهور، مظاهری سیف، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص 386.
#شمنیسم #عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #مراسم_های_پاگانیستی #جاهلیت #جن_شیطان #انسان_محوری #انسان_گرایی #اومانیسم #اباحی_گری #تناسخ #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #بت_پرستی #پرستش_حیوانات #تناسخ #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
بدبینی افراطی عرفان « تولتک » به انسان 🔻
قسمت (پایانی) 2️⃣
♦️ ما حتی زبان خود را انتخاب نکردهایم، هیچکدام از دانستهها، باورها و ارزشها انتخاب خود ما نیست، به ما هیچ فرصتی برای تصمیم و انتخاب ندادهاند. ما فقط میتوانیم باورها و رؤیاهای سیارهی زمین را ذخیره کنیم و به آنها ایمان آوریم.
🔷 توجه انسان هم بر اساس تلقینهای دیگران شکل میگیرد، ما تنها به اموری توجه میکنیم و آنرا تشخیص میدهیم که از باورهای دیگران باشد. ما انسانها در چنین فرایندی اهلی شدهایم و با اهلی شدن نمیتوانیم واقعیت را آنگونه که هست دریابیم.[1]
🔻 تحلیل و بررسی؛
🔷 آنچه در این دیدگاه به وضوح به چشم میآید دو گونه بدبینی افراطی است؛ یکی بدبینی به انسان. دیدگاه تولتکها مشتمل بر بدبینی زیادی نسبت به انسان است.
🔶 در این دیدگاه انسان موجودی بیاراده و بسیار ضعیف فرض شده است در حالی که انسان موجودی است با اراده که میتواند مسیر خود را برگزیند، خوب و بد را تشخیص دهد و برای آینده خویش تصمیم بگیرد، عنصر اراده یکی از ویژگیهایی است که در فرهنگ اسلامی برای انسان به صورت جدی در نظر گرفته شده است.
🔷 خداوند هرگز خواهان بدی نیست اما به انسان اجازه میدهد براساس عنصر اراده و حق انتخاب، مسیر بد را برگزیند. او حتی به شیطان اذن داده است تا به انسان القائات درونی به نام «وسوسه» داشته باشد و از این طریق زمینه را برای گزینش و انتخاب انسان فراهم کند.
🔶 در قرآن آیات فراوانی به چشم میخورد که این حقیقت مهم را بیان میدارد که انسان دارای اراده است و میتواند انتخاب کند، میتواند تصمیم بگیرد و میتواند آیندهاش را خودش بسازد و حتی میتواند راهی برگزیند که خدا به آن راضی نیست: «إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًۭا وَإِمَّا كَفُورًا.[انسان/3] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!»
🔷 در کلمات تولتکها بدبینی دیگری هم به چشم میآید و آن بدبینی نسبت به جامعه است. آنها فرض کردهاند هرآنچه از طریق رؤیاهای بیرونی یا رؤیای سیارهی زمین به نظام باورهای ما وارد میشود و در این فرایند خوب و بدها را برای ما میسازد همهی آنها بد، خلاف و نادرست است.
🔶 در حالیکه برخی از باورها و اعتقاداتی که از جامعه به کودکان تحت تعلیم القاء میشود، درست و حقیقی است و میتوان به آنها اعتماد کرد، اینگونه نیست که از یکسو انسان موجودی کاملا بیاراده و تهی باشد و از سوی دیگر هر آنچه از طریق جامعه در این ظرف خالی ریخته میشود نادرست و زشت باشد.
🔷 واقعیت این است که هم انسان موجودی انتخابگر و با اراده است و هم فهم عمومی جامعه به باورهای درست راه مییابد و میتواند آنها را به شاگردان و کودکان منتقل کند. روا نیست تا بدین حد به انسان و جامعه بدبین بود.
🔶 گذشته از اینکه انسان ظرفی تو خالی نیست تا فقط از طریق تلقینها و القائات جامعه پر شود، اینگونه سخنان انسان را به یاد اندیشههای مارکسیسم میاندازد که معتقد بود انسان همچون لیوان خالی است که تنها از طریق باورها اجتماعی پر میشود؛ به عبارت دیگر آنها معتقد به اصالت جامعه بودند و اصالت و هویت فرد را به طور کلی زیر سؤال میبردند.
🔷 از نظر اسلام، خداوند در انسان استحقاق رشد، کمال، تعالی، خداشناسی و عشق به او را قرار داده است.
♦️ یعنی در تمامی انسانها سرشت و فطرتی پاک وجود دارد که ندای آن آشتی با خداست، دیدگاه اسلام در این رابطه اصالت جامعه به همراه اصالت فرد است که استاد شهید مرتضی مطهری با زیبایی تمام آن را روشن و استدلالی ساخته است.[2]
🔻پینوشت:
[1]. رجوع شود؛ شمنیزم- تولتک، الماسیان، ج1، ص 23-31.
[2]. رجوع شود؛ جامعه و تاریخ، مرتضی مطهری، صدرا؛ جامعه و تاریخ در قرآن، مصباح یزدی.
برای اطلاع بیشتر؛ نگرشی بر آیین تولتک شمنیزم، محمد تقی فعالی، نشر عابد، تهران، ص 64.
#شمنیسم #خدا_نا_باوری #عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #ادیان_پاگانیستی #مراسم_های_پاگانیستی #جاهلیت #جن_شیطان #انسان_محوری #انسان_گرایی #اومانیسم #اباحی_گری #جاهلیت #تناسخ #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #بت_پرستی #پرستش_حیوانات #تناسخ #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
عرفان در سایه توهّم و خیال و گیاهان روانگردان 🔻
قسمت (پایانی) 2️⃣
♦️ برخی افراد کتابهای کاستاندا را برای جوانان خطرناک میدانند و معتقدند راه را برای اعتیاد جوانان هموار میسازد.[2]
🔷 از آنجا که معنویاتی به سبک و سیاق کاستاندا بیش از آنکه معنویتگرایی باشد عملیاتی ساحرانه و فرافکنانه است، باورهای اساسی در آن وجود ندارد.
🔶 فنون او نیز فقط در سایه توهّم و خیالانگیزی گیاهان روانگردان معنا پیدا میکند و در عالم سلامت و حقیقت خبری از آن نیست.
🔷 بههر روی شاید بیباوری را بتوان از فنون رؤیابینی، فنون کمین و فنون شکار او صید کرد: «شکارچی بودن فقط به مفهوم در تله انداختن حیوان نیست. شکارچی که هم وزن خود، طلا میارزد... به این دلیل است که خود عادتی ندارد؛ این مزیت وی است».[3]
🔶 معنویت او بیش از آنکه به کار کسی بیاید باورهای مخاطب را میزداید و آنگونه که پیداست به جز پنج معشوقهاش که ناپدید شدهاند، کس دیگری جرأت بر دوش کشیدن روشها و فنون او را نداشته است.
🔷 البته برخی بر این باورند که لایۀ بیرونی معنویت او که اعتیاد به داروهای روانگردان است، بهخوبی از درون کتابهایش به بیرون درز کرده است. با وجود این، کتابهای او در کشور ما ترجمه شده و نظر بسیاری را به خود جلب کرده است.
🔶 سخنان او بیش از آنکه بتواند باور جدیدی ایجاد کند، تلاش دارد پیشداشتههای یقینی خوانندگان را در فضای رازگونهاش غبارآلود نماید.
🔷 آنچه که میتوان از فرجامشناسی او به دست آورد، مطالبی دربارۀ انسانشناسی و مرگ است. در اینجا هر چند او در صدد اثبات تناسخ نیست، بیان باور او دربارۀ مرگ نیز خالی از لطف نخواهد بود.
🔶 به گمان او جهان میدانهای بیکران انرژی و نور است؛ پس حقیقت انسان نیز شکل یافته از شمار بیپایان از همان میدانهای انرژی و رشتههای نور است که همچون گویی درخشان آشکار میشود و جادوگران، نام تخممرغ نورانی بر آن مینهند.
🔷 این رشتههای نور، چرخان بهنظر میآیند و دستها و پاهایشان مانند موهای زبر درخشانی است که به هر سو میجهند و به تار عنکبوتهای سفید فام میمانند. این تودههای انرژی بر اثر عادتهای پیاپی و سوءاستفادهها، انحراف یافته و شکل انسانی ساختهاند.
🔶 شمن و ساحر کاستاندا، در پی آن است که این رشتههای انحرف یافته را به جایگاه اصلی که بیشکل بودن است بازگرداند. در نظامهای عرفانی دیگر از این حالت به مرگ عرفانی، تولّد روحی دیگر، غسل آتش و دگرگونی نورها یاد شده است.[4]
🔷 کاستاندا مرگ را نیز از همین منظر به نظاره نشسته است: مرگ هر شخص همواره در کنار او و به فاصلۀ یک بازو از شانه چپش قرار دارد و هرگاه شانۀ چپ را لمس کند شخص خواهد مرد.[5]
🔶 در سخن دیگری مرگ را با همان بازگشت به بیشکلی قرین میسازد: مرگ پیچ و تاب است. مرگ ابر درخشانی در افق است.[6]
🔷 این نگرش در جریان مرگ دون خوان، استاد خیالی او بیشتر نمود مییابد: وقتی لحظهای فرا رسید که دون خوان عملاً دنیا را ترک گفت، به نوعی درخشندگی بخار مانند رنگی مبّدل شد. او انرژی ناب بود که به آزادی در جهان شناور گشت.[7]
🔶 این دیدگاه به مرگ و انسان از آنجا نشأت میگیرد که او هیچ هدفی برای سالک راه خود ترسیم نکرده و فقط دست یافتن به نیروهای غیرارگانیک و یا سکوت درونی را فراروی خویش قرار داده است.
♦️ با این نگرش، دیگر نیازی به ترسیم نظام مرگ و یا فرجام فردی نخواهد بود. البته تأثیرپذیری وی از عرفانهای سرخپوستی و نیز هندی او را بین نابودی مطلق انسان پس از مرگ و یا تناسخ روحِ او در هستی، مردّد نگاه داشته است.[8]
🔻پینوشت:
[1]. آفتاب و سایهها، نگرشی بر جریانهای نوظهور معنویتگرا، فعالی، محمد تقی، تهران، نجم الهدی، 1388، 225-218.
[2]. آفتاب و سایهها، فعالی، محمد تقی، تهران، نجم الهدی، 1388 د.
[3]. آموزشهای دون خوان : طریقت معرفت یاکی، تهران، 1367، ص 101.
[4]. نقد و بررسی عرفانهای وارداتی فالون دافا عرفانهای سرخپوستی، رنجبران، داود، تهران، ساحل اندیشه تهران، 1388، 100-92.
[5]. سفر به دیگر سو: سفر به ایختلان ، کارلوس کاستاندا، تهران، نشر میترا، 1369، ص 50-49.
[6]. همان، 153
[7]. آموزشهای دون خوان : طریقت معرفت یاکی، تهران، 1367، ص 12.
[8]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 103.
#عرفان_های_کاذب
#عرفان_های_نوظهور
#شمنیسم
#خلسه_نشئگی_توهم
#استغراق_فنا
#جادو
#جادوگری
#سحر_جادو
#احضار_ارواح
#ارواح_جن
#جن_شیطان
#انسان_محوری
#انسان_گرایی
#اومانیسم
#اباحی_گری
#تناسخ
#مدعیان_دروغین
#ادعاهای_عجیب
#پرستش_جن_شیطان
#فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
هدف عرفان « کارلوس کاستاندا » چیست🔻
قسمت (پایانی) 4️⃣
♦️دون خوان میگوید: پس انسان، برای جنگاوری، باید پیش از هرچیز و به حق، از مرگ خود به فراست آگاه باشد. امّا دلواپسی از مرگ ما را بر آن میدارد که به خود بپردازیم و این مایهٔ ضعف است. بنابراین، چیز دیگری که هرکس برای جنگاوری به آن نیاز دارد وارستگی است، تا فکر مرگ زودرس، به جای آنکه به صورت وسواس درآید، به بیتفاوتی بدل شود.[۱۲]
🔷 کارلوس کاستاندا، مرگ دون خوان را چنین توصیف میکند: وقتی لحظهای فرا رسید که دون خوان عملاً دنیا را ترک گفت، به نوعی درخشندگی بخار مانند رنگی مبدّل شد. او انرژی ناب بود که به آزادی در جهان شناور گشت. در آن لحظه، احساسم در خصوص فقدان وی چنان شدید بود که میخواستم بمیرم. به آنچه دون خوان گفته بود اعتنا نکردم و بیهیچ تردید و دودلی خود را به پرتگاه افکندم، امّا به دلیلی که وصف ناپذیر است، نمردم.[۱۳]
♦️نتیجه گیری 🔻
🔷 جریانات معنوی متجدّد، در بسیاری از موارد، تکیه بر تعلیمهای عرفانی کهن زدهاند. بسیاری از عرفانهای نوظهور شرق و غرب، به شدّت، متأثر از گرایشهای عرفانی هندوئیسم، بودیسم و... هستند.
🔶 در عرفان کارلوس کاستاندا، گزارههای عرفانی و آداب و رسوم قبایل سرخ پوستی به وضوح نمایان است، تا جایی که میتوان گفت کاستاندا در تدوین عرفان خویش، خواسته یا ناخواسته، از تخصّص دانشگاهی خود (مردمشناسی) به شدّت تأثیر پذیرفته است.
🔷 به عبارت دیگر، عرفان کاستاندا، به همان اندازه که اخلاقی- عرفانی است، پژوهشی در زمینهٔ آداب و رسوم، فرهنگ، ارزشها و عرف قبایل سرخ پوستی نیز هست.
🔶 عرفان کاستاندا، تبلوری از عرفانهای ابتدایی طبیعت گراست. این بدین معنا نیست که عرفان او عیناً همان عقاید کهن طبیعت گرایانه است. در واقع، برخی از آموزههای عرفان کاستاندا، متأثر از آموزشهای ادیان طبیعتگرا و رسوم قبایل سرخ پوستی است، ضمن اینکه دیگر باورها، برگرفته از عقاید عرفانی شرقی و جریانات نوظهور متشابه است.
🔷 مابقی، ذوق و تخیّل ژرف ادبی کاستاندا در نوشتن این کتاب هاست، و البتّه، تازگی برخی از گزارههای عرفانی، که به اسم دون خوان در پارهای از کتابهای او یافت میشود.
🔶 امّا به راستی، هدف عرفان کارلوس کاستاندا چیست❓
🔷 آیا رسیدن به معرفت شهودی تنها هدف عرفان کاستاندا است❓
🔶 به نظر چنین میرسد. امّا نکته در این است که آیا با کسب معرفت شهودی، سعادت انسان تأمین میشود❓
🔷 برای پاسخ به این سوال، ابتدا میبایست معنای سعادت روشن شود. به عبارت دیگر، دستورات عملی عرفان کاستاندا، راه رسیدن به معرفت شهودی است، و کسب ادراک و معرفت شهودی، همان سعادت مطلوب معنا میشود.
🔶 امّا سؤال در این است که به راستی آیا انسان با کسب معرفت شهودی، به سعادت میرسد❓برای پاسخ به این سؤال، نخست، باید معنای سعادت انسانی روشن شود.
🔷 سعادت هر چیز، رسیدن به خیر و کمال وجودی اوست، و سعادت انسان، به عنوان یک موجود متشکّل از روح و جسم، رسیدن به خیرات جسمانی و روحانی، بهرهمندی از آن خیرات و کمالات و متلذّذ شدن از آنهاست.
🔶 فارابی، سعادت را چیزی جز «طلب کمال» نمیداند و سعادت را خیر معرّفی میکند.[۱۴]
🔷 با این حال، آیا دستورات عملی عرفان کارلوس کاستاندا، منجر به وصول معرفت شهودی است❓
♦️ معرفت و ادراک شهودی تعریف شده در عرفان او، تا چه میزان ما را به سعادت میرساند❓
🔻پی نوشت :
[1]. کاستاندا، مارگارت رایان، سفر جادویی با کارلوس کاستاندا، ترجمه مهدی کندری، تهران، نشر میترا، پیشگفتار.
[2]. کاستاندا، کارلوس، آتشی از درون، ترجمه: صالحی، ادیب، تهران، نشر شباویز، ص ۳۱.
[3]. کاستاندا، کارلوس، حرکات جادویی، ترجمه: کندری، مهران، تهران، نشر میترا، ص ۱۳.
[4]. کاستاندا، کارلوس، چرخ زمان، ترجمه مهران کندری، تهران، نشر میترا، ص ۴۶.
[5]. کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر، ترجمه ابراهیم مکلا، تهران، نشر دیدار، ص ۹۰.
[6]. همان، ص ۹۵.
[7]. همان، ص ۹۳.
[8]. کاستاندا، کارلوس، چرخ زمان ، ص ۲۸.
[9]. همان، ص ۶۲.
[10]. کاستاندا، کارلوس، سفر به دیگر سو، ترجمه: ص ۴۹.
[11]. کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر، ترجمه ابراهیم مکلا، تهران، نشر دیدار، ص ۱۶۸.
[12]. همان، ص ۱۶۷.
[13]. کاستاندا، کارلوس، چرخ زمان، ترجمه مهران کندری، تهران، نشر میترا، ص ۱۵۳.
[14]. فارابی، محمّد، السیاسة المدینة، تحقیق فوزی متری نجار، تهران، انتشارات سروش، ص ۷۲.
#شمنیسم #عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #ادیان_پاگانیستی #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #جن_شیطان #انسان_محوری #انسان_گرایی #اومانیسم #تناسخ #اباحی_گری #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
خلسگی نشئگی توهم نقطه اشتراک شمنیسم و فرقه های تصوف 🔻
قسمت (پایانی) 5️⃣1️⃣
🔻 نتیجه گیری
🔷 اندیشه ها و اعمال شمنیستی - که بخش عظیمی از آن از آبشخور اسطوره ها مایه می گیرد - از نخستین نشانه های عرفان نظری و عملی در روزگار نخستین است. اعمال خارق العاده و ماورائی، کهانت و طبابت برای مردم به آن ها نقشی هدایت گرانه و رهبری می داد.
🔶 به همین دلیل در هنگام نقل مکان به مناطق جغرافیایی مختلف، با استقبال رو به رو می شدند و خیلی زود به پایگاه اجتماعی قوی دست می یافتند و غالباً از اعمال و افکارشان استقبال و اقتباس می شد.
🔷 نفوذ مایه های فکری و عملی شمن ها در مشارب و مکاتب دیگر چون تصوف از قدرت اثرگذاری آیین آن ها حکایت می کند.
🔶 الگوبرداری و اقتباس از برخی افکار و اعمال شبه عرفانی آنان برای دست یابی به خلسه - به عنوان مقدمه کهانت و طبابت - برجسته ترین تأثیر شمنیسم در تصوف است.
🔷 با توجه به مستندات مقاله، به احتمال بسیار قوی، صوفیه در سماع و رسیدن به حالات بی خودی از آیین و روش شمنیستی، چون وجدآفرینی و خلسه از طریق رقص و سماع، خوردن مسکرات و استعمال مواد مخدر، گوش سپردن به غنا و ساز و آواز زنان و امردان، غش کردن ( تغاشی ) و... استفاده کرده اند که خود مورد نقد صوفیان حقیقی قرار گرفت.
🔶 توجه و توسل به این کجراهه ها و انحراف ها به ویژه آنگاه که رسیدن به واقعه و مشاهده از طریق اعمال شرعی دشوار و ناممکن می نمود و یا صوفی خود را مستعد دستیابی به آن نمی دید، بروز و ظهور بیشتری داشت.
🔷 لذا این پشمینه پوشان صوری به پیروی از شمن ها که خلسگی را لازمه ی اعمال کهانت، طباطبت و ساحری، و آن را نماد و نشانه ای از تولدی دوباره، کسب معرفت و مشاهده می دانستند، به رقاصی و تخدیر متوسل شدند، باشد که به زعم خود در پرتو آن اعمال، به وجد و معرفت و سرانجام، فنای عرفانی دست یابند و یکشبه ره صد ساله را طی کنند، اقتباسی که بیشتر موجبات تخریب و انحطاط آنان را فراهم نمود.
🔶 تأثیر روش های شمنیستی محدود به صوفی نمایان نماند، بلکه گاه دامن برخی از صوفیان بزرگ را نیز گرفت و آنان را به ریاضت هایی کج راهانه چون ده من نمک در چشم کردن برای تهجّد و خود را از درخت آویختن کشاند، ریاضت هایی که شباهت بسیار معناداری با برخی از رفتارهای شمنیستی در آیین خلسه دارد.
🔷 آسانی روش های شمنی برای دستیابی به جذبه و خلسه در برابر روش های شرعی که « صمت و صوم و سهر و عزلت و ذکر به دوام » می طلبد و طبیعتاً در درازمدت به دست می آید، بیش از همه، صوفی نمایان و پیروان فرقه های صوفیه چون صوفیانِ قلندریه را گرفتار و معتاد کرد، به گونه ای که نه تنها آن روش ها را مذموم نمی دانستند، بلکه آنها را مایه ی بقا و کسب معرفت و فنا می شمردند و بدان افتخار می کردند.
♦️ مطالعات عرفاني(مجله علمي پژوهشي) نویسندگان : ناصر نیکوبخت و سید علی قاسم زاده
#شمنیسم #صوفیه #سحر_جادو #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #اباحی_گری #شطح_گویی_صوفیان #شاهد_بازی_صوفیه #رقص_سماع #وحدت_وجود #فرقه_های_ضاله #فرقه_های_انحرافی #ریاضتهای_شیطانی #فرقه_سازی_دراسلام #بدعت_در_دین #پرستش_انسان #پرستش_جن_شیطان #وحدت_وجود #تناسخ #مدعیان_دروغین #مراسم_های_پاگانیستی #جاهلیت #خرافات #ادیان_گنوسی #ادعاهای_عجیب #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
جبرگرایی مطلق در عرفان تولتک 🔻
قسمت (پایانی) 2️⃣
♦️ ما حتی زبان خود را انتخاب نکردهایم، هیچکدام از دانستهها، باورها و ارزشها انتخاب خود ما نیست، به ما هیچ فرصتی برای تصمیم و انتخاب ندادهاند. ما فقط میتوانیم باورها و رؤیاهای سیارهی زمین را ذخیره کنیم و به آنها ایمان آوریم.
🔷 توجه انسان هم بر اساس تلقینهای دیگران شکل میگیرد، ما تنها به اموری توجه میکنیم و آنرا تشخیص میدهیم که از باورهای دیگران باشد. ما انسانها در چنین فرایندی اهلی شدهایم و با اهلی شدن نمیتوانیم واقعیت را آنگونه که هست دریابیم.[1]
🔻 تحلیل و بررسی؛
🔷 آنچه در این دیدگاه به وضوح به چشم میآید دو گونه بدبینی افراطی است؛ یکی بدبینی به انسان. دیدگاه تولتکها مشتمل بر بدبینی زیادی نسبت به انسان است.
🔶 در این دیدگاه انسان موجودی بیاراده و بسیار ضعیف فرض شده است در حالی که انسان موجودی است با اراده که میتواند مسیر خود را برگزیند، خوب و بد را تشخیص دهد و برای آینده خویش تصمیم بگیرد، عنصر اراده یکی از ویژگیهایی است که در فرهنگ اسلامی برای انسان به صورت جدی در نظر گرفته شده است.
🔷 خداوند هرگز خواهان بدی نیست اما به انسان اجازه میدهد براساس عنصر اراده و حق انتخاب، مسیر بد را برگزیند. او حتی به شیطان اذن داده است تا به انسان القائات درونی به نام «وسوسه» داشته باشد و از این طریق زمینه را برای گزینش و انتخاب انسان فراهم کند.
🔶 در قرآن آیات فراوانی به چشم میخورد که این حقیقت مهم را بیان میدارد که انسان دارای اراده است و میتواند انتخاب کند، میتواند تصمیم بگیرد و میتواند آیندهاش را خودش بسازد و حتی میتواند راهی برگزیند که خدا به آن راضی نیست: «إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًۭا وَإِمَّا كَفُورًا.[انسان/3] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!»
🔷 در کلمات تولتکها بدبینی دیگری هم به چشم میآید و آن بدبینی نسبت به جامعه است. آنها فرض کردهاند هرآنچه از طریق رؤیاهای بیرونی یا رؤیای سیارهی زمین به نظام باورهای ما وارد میشود و در این فرایند خوب و بدها را برای ما میسازد همهی آنها بد، خلاف و نادرست است.
🔶 در حالیکه برخی از باورها و اعتقاداتی که از جامعه به کودکان تحت تعلیم القاء میشود، درست و حقیقی است و میتوان به آنها اعتماد کرد، اینگونه نیست که از یکسو انسان موجودی کاملا بیاراده و تهی باشد و از سوی دیگر هر آنچه از طریق جامعه در این ظرف خالی ریخته میشود نادرست و زشت باشد.
🔷 واقعیت این است که هم انسان موجودی انتخابگر و با اراده است و هم فهم عمومی جامعه به باورهای درست راه مییابد و میتواند آنها را به شاگردان و کودکان منتقل کند. روا نیست تا بدین حد به انسان و جامعه بدبین بود.
🔶 گذشته از اینکه انسان ظرفی تو خالی نیست تا فقط از طریق تلقینها و القائات جامعه پر شود، اینگونه سخنان انسان را به یاد اندیشههای مارکسیسم میاندازد که معتقد بود انسان همچون لیوان خالی است که تنها از طریق باورها اجتماعی پر میشود؛ به عبارت دیگر آنها معتقد به اصالت جامعه بودند و اصالت و هویت فرد را به طور کلی زیر سؤال میبردند.
🔷 از نظر اسلام، خداوند در انسان استحقاق رشد، کمال، تعالی، خداشناسی و عشق به او را قرار داده است.
♦️ یعنی در تمامی انسانها سرشت و فطرتی پاک وجود دارد که ندای آن آشتی با خداست، دیدگاه اسلام در این رابطه اصالت جامعه به همراه اصالت فرد است که استاد شهید مرتضی مطهری با زیبایی تمام آن را روشن و استدلالی ساخته است.[2]
🔻پینوشت:
[1]. رجوع شود؛ شمنیزم- تولتک، الماسیان، ج1، ص 23-31.
[2]. رجوع شود؛ جامعه و تاریخ، مرتضی مطهری، صدرا؛ جامعه و تاریخ در قرآن، مصباح یزدی.
#شمنیسم #خدا_نا_باوری #عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #ادیان_پاگانیستی #جاهلیت #انسان_محوری #اومانیسم #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #بت_پرستی #پرستش_حیوانات #تناسخ #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
غایت مسیر عرفانی شمنیسم ، وهم و خیال است 🔻
قسمت (پایانی) 2️⃣
♦️ یکی از آن نحلهها شمنیسمها هستند ؛ شمن کسی است که قدرت جادویی دارد و میتواند با نیروهای مؤثر بر طبیعت ارتباط برقرار کند و در مداوای بیماران، رفع مشکلات قوم خود، طلب روزی و افزایش برکت، آن نیروها را به کار گیرد.[2]
🔷 این مکتب میکوشد با ایجاد تغییر در شالودههای عادی احساس و ادراک، جهان را به گونهای دیگر ببیند و از نیروهای پنهان در طبیعت به نفع خود و قبیله استفاده کند.
🔶 نیروهای فوق طبیعی و به بیان دقیقتر، پنهان در طبیعت یا نافذ بر آن به صورت رؤیاهای موهوم برای شمن نمودار میشود. این رؤیاها، معمولا مطابق با اسطورههای قبیلهای است که شمن به آنها باور داشته، روی آنها فکر میکند و متمرکز میشود.
🔷 حتی هواداران پر و پا قرص شمنیسم در میان مردمشناسان، روانشناسان و محققانی، نظیر هرمانس کاستاندا مشاهدات شمنیستی را موهوم میدانند.[3]
🔶 غایت سلوک معنوی شمن، متحد شدن، ادراک نیروی طبیعت در حال محو و البته برجا بودن است که با دیدن رؤیا همراه است و با استفاده از مواد توهمزا، موسیقی، آواز و رقص تند و یکنواخت صورت میگیرد.
🔷 از اواخر قرن نوزدهم استفاده از مواد توهمزا در میان شمنیستها (به ویژه بومیان آمریکا) برای دستیابی به بصیرت بسیار رایجشده است.[4]
🔶 در اواخر قرن بیستم نیز جوانان غربی (که از قفس آهنین تمدن مادی به تنگ آمدهاند) با روی آوری به این شیوههای غیرعادی، برای تخلیه روانی و معنوی خود جریانهایی مثل «هوی متال» را پدید آوردهاند.
🔷 آنان در برنامههای خود با استفاده از مواد مخدر، رقص و موسیقی تند، طول موج تشعشعات مغزی خود را چنان مغشوش کرده، از خود بیخود میشوند که رفتارشان از کنترل خارج میشود.
🔶 برخی از این فرقهها (مثل گانزان رزز) حتی به خوردن مدفوع در مجالس رقص میپردازند.انسان در این وضعیت مغزی به چه کمالی میرسد؟
🔷 آفتی که در شمنیسم وجود داشت، این بود که ممکن است کسی مورد هجوم ارواح شریر قرار گیرد و بتواند بر نیروی آنها بدون کمک نیروهای خیر مسلط شود. آنگاه او به جادوی سیاه خواهد رسید و هرجنایت و شرارتی از او ممکن است؛ چنانکه دون خوان میگوید: استاد من جادوی سیاه داشت.
🔶 امروزه همین باورها منشأ پیدایش گروههایی از جوانان (به ویژه در آمریکا) شده است که خود را شیطانپرست معرفی و بهراستی در ظاهر و رفتار و کنسرتهایشان شیطان را مجسم کردهاند.
🔷 در بهترین صورت، شمنیسم برتری انسان را بر سایر موجودات و حیوانات انکار میکند؛ حتی تشرف به القاب حیوانی، نظیر خرس بزرگ، گوزن سیاه، سگ زرد و... ویژه شمنها و براساس رؤیاهایی استکه هنگام اتحاد با نیروهای پنهانی طبیعت مشاهده میکنند.
🔶 در نهایت همۀ این کوششها برای درمان بیماریها و حفظ قبیله از هجوم و بدخواهی ارواح شریر و شیاطین است.
♦️ پرواضح است که غایت مسیر عرفانی شمنیسم، وهم در وهم بوده و معطوف به اتحاد، فنا، شهود نیروی پنهان طبیعت و صورتهای موهوم منسوب به آن است.
🔻پینوشت:
[1]. جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز، جمعی از نویسندگان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج1، ص 43.
[2]. عرفان، آشتیانی، جلال الدین، شرکت سهامی انتشارات، تهران، 1376، ص 17.
[3]. همان، ص 197.
[4]. جهان مذهبی ادیان در جوامع امروز، جمعی از نویسندگان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ج1، ص 78.
#شمنیسم #خدا_نا_باوری #عرفان_های_کاذب #عرفان_های_نوظهور #خلسه_نشئگی_توهم #استغراق_فنا #جادو #جادوگری #سحر_جادو #احضار_ارواح #ارواح_جن #ادیان_پاگانیستی #جاهلیت #انسان_محوری #اومانیسم #مدعیان_دروغین #ادعاهای_عجیب #پرستش_جن_شیطان #بت_پرستی #پرستش_حیوانات #تناسخ #فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2