قلم
در بین انگشتان پر توان من
چه روان است
و روحش
شادروان!
امّا امروز قلمها
روحشان را به شیطان فروختهاند
و تاریکی خریده اند
امروز قلمها
به جای آن که سرشان را
در دریای معرفت فرو ببرند
با جهل و تعصّب در میآمیزند
و گمراهی مینویسند
بیچاره قلم!
مجبور است فقط اطاعت کند
ولی شکایت میکند
در آن دادگاه
که خداوند
عدل مطلق است
و قدرت مطلق
و تنها قاضیاش.
ای عالم بر هر چیز!
صاحبم مرا
در راهی به کار برد
که برای آن آفریده نشده بودم
و دوست نمیداشتم
امروز ازو شکایت دارم
و انگشتانش
گواه من هستند
و تو ای آفریننده عدل و درستی
دادخواه من!
در این محکمه مانند من فراوانند...
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
یک #دلنوشته قدیمی
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
«لطفا رو به جلو حرکت کنید!»
کاش در جاده زندگانی
یکی از علائم
ما را اینگونه «راهنمایی» میکرد...
#دلنوشته
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
می روم بالا تا اوج
من پر از بال و پرم!
#سهراب_سپهری
عکس، برگرفته از کانال تانگوگراد
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
هدایت شده از طنزک
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدا.
سال سوم راهنمایی بودم. حدود 15-16 سال پیش. ایام نوروز رفته بودیم عراق. اواخر سفر و احتمالا اواخر نوروز، یهو متوجه جماعتی شدیم که از ابتدای شارع الرسول به طرف حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) به صورت راهپیمایی، مشغول شعاردادن هستند. اینطوری که یادمه و دیدیم اکثرشون جوون و نوجوون بودن و معلوم بود تفکری از خودشون ندارن. اول میگفتن: «الله! مقتدی! مقتدی! مقتدی!» بعد ادامه میدادن: «الله! محمد! مقتدی! مقتدی! مقتدی!» و در نهایت: ««الله! محمد! علی! مقتدی! مقتدی! مقتدی!» و بعد بلافاصله و به صورت بخش بخش و با همون صدای بلند «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم و احفظ ولدهم مقتدی مقتدی مقتدی!».
خدایا اینا دیگه کین؟ مقتدی کیه؟ بعد دیدیم یه گروهی به حالت کفن پوش مثلا در «سوق الحویش» نزدیک حرم، نشسته بودن در حالی که بعضیاشون جلوشون شمشیر بود! یکی از آشناهای ما بی خبر از همه جا دو ساعت رفته بود حرم و در راه با این صحنه های عجیب مواجه شده بود. وقتی برگشته بود پدرش که تو این مدت به شدت نگرانش بود بی هوا و بدون توضیح یه چَک بهش زد! (:
حق هم داشت! (: کلا صحنههای ترسناکی بود اونم در عراق اون روز که از سقوط صدام خیلی نمیگذشت و بیم تیراندازی می رفت.
بعدا فهمیدیم مقتدی یکی از پسرهای شهید سید محمد صدره که تازه به میدون اومده. خیلی زود برای خودش طرفداران زیادی دست و پا کرد و سرودهایی در مدحش خونده شد و سی دی های سرودهای طرفداراش و عکسها و فیلمهای خودش دست به دست شد و به قم هم رسید. هر چند همون وقتا هم طرفدارای آقای سیستانی (حفظه الله) با شعار «نعم نعم للسید السیستانی» میومدن و سعی میکردن به نوعی با مقتدی مقابله کنن که البته جمعیتشون خیلی زیاد بود. خلاصه اینکه ما قدمهای اول ظهور مقتدی در عراق رو دیدیم. گر چه حرکتش بعد از سقوط صدام آغاز شده بود.
اما اینکه چطور یک جوون ظرف این چند سال اندک برسه به اینجا که خودش یا طرفداراش یک کشور رو به هم بریزن و باز هم یک عده طرفدارش باشن همیشه برای من جای سؤاله. سؤالی که با نگاهی به سابقه مقتدی و خاندانش و اوضاع سیاسی داخلی و خارجی مربوط به عراق و شخصیت مقتدی قابل پاسخگوییه. چیزی که ابتدای تحرکاتش عیان بود، استفاده مقتدی و گروهش از نام پدر شهید و نیز سایر افراد برجسته خاندان صدر مثل شهید سید محمد باقر صدر بود.
در هر حال خدا همه ما رو از فتن آخر الزمان دور بداره! الهی آمین.
#خاطرات_طنزآمیز
#سیاسی
#مقتدی_صدر
پ.ن: اون آشنای ما فرمودند سیلی نخوردم پس گردنی محکم خوردم! (:
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
ترجمه متن بنر:
بهترین راه حل برای عراق، تعیین رئیس وزرای شیعه ای است که پدرش سنی و مادرش مسیحی است و با یک زن کردی ازدواج کرده است. متولد ایران و تحصیلکرده سعودی است و گذرنامه آمریکایی دارد. روز شراب می نوشد و شب نماز می خواند!
پ.ن: اگر تصویر، فتوشاپ باشد نیز از طنز ماجرا کم نمی شود.
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
پدرم وقتی مُرد
آسمان خونین بود.
لاله ها خسته و پژمرده شدند.
جغدها با گذر از باغ و گلستان و صفا
رو به ویران کردند.
کعبه مشکی پوشید.
پدرم وقتی مرد
شعر می گفت یزید.
چوبها رقصیدند،
عمه هایم ز غم و گریه بسیار بلند
همه می لرزیدند.
پدرم وقتی مرد
پدر عالَم مرد.
یک #دلنوشته قدیمی
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
بنت الحسین! حضرت معصومه! کن نظر
تا اربعین به قلب حزین و دو چشم تر
تائب چو بُشر حافی و مستانه از نجف
تا کربلا مصاحب مهدی کنم سفر
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#اربعین
@feyzefeyz
نوروز ۱۳۸۵
اربعین حسینی
پ.ن: #اربعین می رفتیم عراق وقتی اربعین عراق رفتن مُد نبود! (:
@feyzefeyz
به قول یکی از رفقا:
۹۶ سالت بشه ولی بازی ایران و انگلیسو نبینی بمیری! (:
#مرگ_ملکه
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz
به نام خدا.
چیزی که در تصویر می بینید اشکال خیلی خاصی در ترجمه نیست. فقط یک "طرف" کم داره. اوایل دهه هشتاد که تازه صدام ملعون سقوط کرده بود اشکالات ترجمه ای در عراق به مراتب بیشتر و خنده دار تر بود. یعنی ترجمه های رسمی نهادها هم خطاهای آشکار داشت. چیزی که البته در بدو ارتباط بیشتر کشورها طبیعیه و برعکسش حتی در همین قم هم دیده میشه. مثلا در شارع الرسول که منتهی به حرم اميرالمؤمنين علیه السلام بود روی یک دیوار به صورت درشت نوشته بودند: "هست اتاق بزرک و گلر دار وسه زائرین!". يعنی "اتاق بزرگ و کولر دار برای زائران موجود است." غیر از به هم ریختگی و اغلاط جمله، اینکه مترجم! از "وُسه" که همون "واسه" است به جای "برای" بهره برده بسیار جالب توجه بود. چیزی که من ابتدا متوجه نشدم و منظور جمله رو نمی فهمیدم. این جمله، سالها روی دیوار باقی بود. استفاده از "درمانکاه" به جای "درمانگاه" یعنی در نقطه معنایی مقابلش و جمله "زنگ بزنگ"! از دیگر ترجمه های بانمک بود. یکی از بامزه ترین ترجمه ها هم این بود که برای یکی از حرم ها، روی تابلوی "ورود به حرم"، کلمه "دخول" یا "ورود" رو به "برو تو" ترجمه کرده بودند! یعنی یک جمله دستوری که مخاطب باید اطاعت می کرد!
همه اینها به کنار. معلوم نیست کدام شیر پاک خورده ای به خدام عراقی حرم ها گفته کلمه "حرکات" یعنی "حرکت کن" که از ابتدای سقوط تا الان این کلمه از زبانشون نمیفته. خلاصه اینکه وقتی چیزی رو بلد نیستیم مشورت بگيريم. اینم نتیجه اخلاقی امروز!
فيضِ فیض👇👇👇
@feyzefeyz