eitaa logo
قاف
411 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار سیدمهدی‌حسینی‌رکن‌ابادی @smahdihoseinir
مشاهده در ایتا
دانلود
در مرام عاشقان، زندگی، فرصت دفاع از حق است، و بظاهر غوغای مبارزه، (هدم دشمن و کشته‌شدن). رقابت بر سر عبودیت است و زیر شمشیر غمش رقص‌کنان رفتن؛ از معشوق دم زدن و به او پیوستن. مهم این است کجای این مبارزه‌ای؟ حماسه را می‌شناسی یا نه؟ شروع حماسه، شناخت طاغوت است؛ اوج مبارزه، هدف گرفتن دشمن و پایانش پیروزی است. چه شهادت باشد، چه نباشد! آری، در مرام عاشقان، میدان رزم، عرصه مرگ نیست‌؛ فرصت دفاع از حق است. مهم این است که در کهکشان «حیات طیبه» سیر کنی.... شهادت یکی از هنرهای مردان خداست و عاشقان، گاه در جنگ رویاروی شهید می‌شوند و گاه در تب «یالیتنا معکم» به «فوزا عظیما» می‌رسند... چه بیچاره‌اند، آنان که در لابلای پیله تردید زیستند و از پروانگی جا ماندند. کل ارض کربلا... کرمان این روزها کربلاست و ما برای چندمین بار دیدیم و باور نکردیم، همه‌جا قرارگاه شهادت و میقات وصال است؛ مهم این است، مسیر کربلایی شدن را یافته باشیم و خود را به کربلا برسانیم دریغا که بجای عبور از خیابان‌های منتهی به گلزار شهدا، در مه‌آلود جاده‌ها و تونل‌های تاریک، سردرگم ماندیم و نپرسیدیم: راه بهشت از کدام سوست؟ جنگ حق و باطل است و باطل با علم‌های خوش‌نقش یهود و کافر و منافق به میدان آمده است. شباهت منافق با مؤمن تو را گمراه نکند! کربلا و کربلاها سرزمین خاطره‌اند و کرمان، امروز کربلاست و سرزمینی شده است پر از خاطرات کربلایی‌شدن‌ها. کربلا، مقصد عاشقان است و باید همه سوی دیار عاشقان به کربلا برویم. اما کدام کربلا موعد شهادت ماست؟ مسیر کربلایی‌شدن را گم نکنیم.
(علیه السّلام) سیمرغ غریب شبهای دلم اگرچه یلداست با یاد تو آفتابِ فرداست چشم تو ستاره‌ی امید است یاد تو فروغ‌بخش شبهاست خورشید نگاه تو رقم زد شبهای مرا که رنگ فرداست خورشید که مژده‌دار صبح است از چشم تو می‌دمد که زیباست خورشید دمید و جلوه‌ی تو در آینه‌ی پگاه پیداست دریای نگاه توست جوشان اینگونه جهان به شور و غوغاست خورشید نگاه توست هر صبح دل را به نگاه خویش آراست لبخند نگاه توست هر روز بر پیکر صبح، طرح دیباست از مشرق بی‌کران، نگاهت در گستره‌ها هماره پیداست مائیم و نگاه و اشتیاق و، قلبی که هنوز در تمناست در چشم تو التفات، جاری در چشم من التماس پیداست با چشم ترم بیا و بنشین چون ساحل دلنشین دریاست در ساحل موجهای آرام بنشین که به یاد تو به نجواست درچشم من ای تب تغزل هرشب، شب شعر و اشک برپاست مضمون ترانه‌های شیرین در چشم تو سطرسطر پیداست تو پلک بزن که آفرینش در مستی خلسه‌ی تماشاست سیمرغ غریب قاف عشقی تنهایی تو همیشه با ماست در حلقه موج اشکهایت آشفته همیشه زلف دریاست با یاد تو خو گرفته، ای دوست هرچند دلم همیشه تنهاست در جستجوی تجلّی تو ذکر «ارِنی» به روی لبهاست ایوان طلای تو بهشت است کوی نجف تو طور سیناست جولانگه باطل است عالم هرجا که تویی حقیقت آنجاست تو دست مرا بگیر، لطفت شکرانه بازوی تواناست! لبخند تو وقت مرگ ما را عیش است و برای ما مهیاست مفهوم بهشت، دیدن تو لبخند به مرگ با تو زیباست در خلوت قبر و تیرگیها یاد تو چراغ خانه‌ی ماست. @smahdihoseinir
دُرج ولایت؛ احادیث منظوم علوی.pdf
761.6K
«درج ولایت» (چهل رباعی برگرفته از احادیث امیر بیان، حضرت مولا امیرالمومنین صلوات‌الله علیه) این اثر، با همدلی و همکاری اساتید ارجمند آقایان: دکتر محسن تیموری و استاد عینی‌پور به زبان فارسی و انگلیسی ترجمه شده است. این اثر، به میمنت زادروز مولود کعبه به شما علوی‌مرامان تقدیم می‌شود. امید است، در معرفی و دفاع از مکتب علوی بیش از همیشه، سهیم باشید. @smahdihoseinir
فایل کامل و تصحیح‌شده هدیه به محبان و شیعیان مولا امیرالمؤمنین (علیه الصلاة و السّلام)
ما کشته عهد وفاقیم زنده به این رسم و سیاقیم دلخوش به طعن دوستانیم از این جهت یک اتفاقیم هی طعن‌ها را بوسه دیدیم استاد سبک انطباقیم دلواپس اندوه یاران با زخم ایشان هم‌اتاقیم همسفره زخم رفیقیم از بس که غم خوردیم چاقیم شعر «بنی‌آدم...» بخوانیم با فکر سعدی باجناقیم از نان وهم و شهرت و شعر شکر خدا بی ارتزاقیم حیران این بازی تلخیم دلواپس این جفت و تاقیم از بس به ما تلخی چشاندند با شعر دیگر بی‌مذاقیم ما نردبان اوج‌ ایشان... در ذهن‌شان شاید چلاقیم! سوسو زدند این اختران و عمری است ماه در محاقیم خوانندمان استاد شعر و مشغول نقد این نفاقیم یاد پدر هرگز نکردند این‌روزها مضمون عاقیم آنان کباب شعر خوردند در کام‌شان طعم سماقیم در ذهن اشباه‌الرجال است: «مسندنشین طمطراقیم» هان! شاعران انقلابی ما شاعر عصر چماقیم؟ شوق لبی دل برد از ما عمری‌ است با حسرت ایاغیم مانند ماهی در تلظی بیم و امید و اشتیاقیم دلگرم دیروز حضوریم خاکستر سرد اجاقیم بر عزت ما نرخ مگذار ما شاعر زخم و فراقیم مضمون لطف دوست هستیم در چشم خوبان اتفاقیم @smahdihoseinir
(علیه‌السّلام) شب بود و حصار غم، صدای زنجیر یک دل، دل خسته، آشنای زنجیر این پیکر خسته‌ای که در تابوت است مدفون شده زیر پاره‌های زنجیر در ساحت عشق دید جای زنجیر خلقی خُفته به لای‌لای زنجیر پیچید شبی به دست و پای زنجیر خاموش کند مگر صدای زنجیر... هم صحبت او بود صدای زنجیر بر پیکر او بود ردای زنجیر با زخم شکفت در هوای زنجیر آن مرد که بود آشنای زنجیر @smahdihoseinir
چه روزگار غریبی است! یکی، جلسه‌ی نقد شعر راه انداخته است و برای بازارگرمی، قول رتبه آوردن در جشنواره شعرها را به شاعران می‌دهد! این یکی، توصیه‌نامه می‌نویسد و دستورالعمل صادر می‌کند که به کدام کنگره بروید به کدام کنگره نروید! یکی، شعرش در کنگره‌ای، بزور از غربال اولیه رد شده و پایین‌ترین رتبه را در داوری آورده است، پیام داده که مجموعه شعرش نامزد دریافت جایزه فلان جشنواره شده است. گریه کنیم یا بخندیم به این وضعیت؟ این دیگری، در کنگره‌ای رتبه نیاورده است، داد و هوار راه می‌اندازد، که من همیشه رتبه اول بودم، چرا دیگران در کنگره‌ها شرکت کردند که من رتبه نیاورم! چرا فلانی را داور گذاشتید که با من بد است! آن یکی، در آن استان، برای خودش لیست سیاه درست کرده! صراحتاً می‌گوید به فلان و بهمان شاعر رو ندهید، جایی دعوتش نکنید، شعرش را از کنگره‌ها حذف کنید! یا به فلان و بهمان داور زنگ می‌زند که: چرا شعر فلان شاعر، رتبه نیاورد؟ و باید از حق دفاع کرد! و کمتر کسی می‌داند که آن کسی که دارد از حقش با داد و هوار دفاع می‌کند، از اعضای جلسه و حتی از وابستگان خود اوست! این‌ها که نوشتم، مشت، نمونه خروار است، و آن کس که، مصلحت‌اندیشی چشمش را بر روی حقایق نبسته، حتماً مصادیق بسیاری از آنچه گفته شد، در ذهن سراغ دارد ... جل‌الخالق! این فرهنگ، واقعاً همان است، که ما از بزرگان میراث یافته‌ایم و آیندگان قرار است از ما ارث ببرند؟ ای جماعت شاعر! ای جماعت داور! «فاین تذهبون؟» @smahdihoseinir https://eitaa.com/smhroknabadi
بازآ که مانده‌ایم به شوق عبور تو پر کرده است فاصله‌ها را حضور تو ای آفتاب روشن شب‌های انتظار این کوچه روشن است سراپا به نور تو دیری‌است انتظار تو داریم و تا هنوز غربت نصيب ماست همه در مرور تو زخم هزار حادثه بر جان خریده‌ایم با مرهم نگاه همیشه صبور تو امشب کدام کوچه، کدامین دریچه است سرمست از طراوت عطر عبور تو؟ هان ای بهار عشق بر این کوچه‌مان ببار تا بشکفد ز عطر بهار حضور تو آئینه‌ها حضور تو را آه می‌کشند کی می‌دمد سپیده صبح ظهور تو؟ شب را عبور کرده، به نامت رسیده‌ایم... بازآ که مانده‌ایم به شوق عبور تو خرداد ١٣٧٨ @smahdihoseinir
در سینه‌ای که عطر سکوت تو می‌وزد نور خداست از ملکوت تو می‌وزد یک چشمه از زلال تماشای عاشقی‌است چشمی‌ که در حریم سکوت تو می‌وزد هر جا که عطر سرخ اجابت شکفته است باور کنیم راز قنوت تو می‌وزد ای عشق، راز سبز شکفتن به دست توست یعنی بهار در برهوت تو می‌وزد والاتر از همیشه و پایین‌تر از هنوز معراج در حریم هبوط تو می‌وزد ما کیستیم؟ پرسش بی‌پاسخ حیات تقدیر ماست در جبروت تو می‌وزد... تابستان ١٣٧٩ @smahdihoseinir
سلام اگر در باره‌ی موضوع مهم «رأی دادن» با محورهای: ١. انگیزشی ( برای مخاطبان عام) ٢. تشویقی و غرور آفرین (ویژه‌ی رای اولی‌ها) ٣. تبیینی (ویژه‌ی مخاطب مردّد و اسیر شبهات) شعر و شعارهای شاعرانه بیافرینید، بشدت، استقبال می‌کنیم... @smahdihoseinir
(١) با تکیه به «لاتخف» ندا خواهم داد پیغام به هرچه آشنا خواهم داد چون در پی تکلیف همه خون دادند من رأی به خون شهدا خواهم داد... (٢) حالا من و تو در التهابی دیگر در پاسخ منکران، جوابی دیگر دنبال طلوع آفتاب عدلیم پس جمعه عهد و انقلابی دیگر دعوت و پویش
هدایت شده از شعر هیأت
حالا من و تو در التهابی دیگر در پاسخ منکران، جوابی دیگر دنبال طلوع آفتاب عدلیم پس جمعۀ عهد و انقلابی دیگر 📝 @ShereHeyat