#رباعی_ولایی
#اصحاب_الحسین
#حضرت_قاسم_علیه_السّلام
قاسم آمد شجاعدل، جانآگاه
میجنگد و از مرگ ندارد اکراه
میگفت عمو: هزارماشاءالله!
لاحول ولا قوّه الا باللّه
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#رباعی_ولایی
#اصحاب_الحسین
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السّلام
میراث علی مرتضی، شمشیر است
شمشیر علی شیر خدا، تکبیر است
این شیر «علیبنحسینبنعلی» است
آری علیِ کربوبلا این شیر است...
عمامه پیغمبر بر سر دارد
او یکتنه عزم دفع لشگر دارد
این شیر، علیبنحسینبنعلی است
شمشیر منافقکش حیدر دارد...
سوز جگر از دل به زبان آمده بود
بابا سوى ميدان، نگران آمده بود
جانى شد و بر تن على جان بخشيد
آن لب كه ز تشنگى به جان آمده بود
در جلوه شدند ماه و مهتاب از هم
دل برده به یک نگاه بیتاب از هم
از هر دو عقیق لب، عطش میجوشید
دو تشنه ولی شدند سیراب از هم!
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#رباعی_ولایی
#اصحاب_الحسین
#حضرت_عباس_علیهالسّلام
ای چشم و چراغ خیمههای بیدار
ای صاحب منصب سقایت، سردار!
هرم عطش است و لحظههای بیتاب
عباس! برای بچهها آب بیار...
ای وای که حال طفل گهواره بد است
از غصه او فرات در جزر و مد است
با آب، عمو خدا کند برگردد...
هرچند عمو کار خودش را بلد است
عباس، که ماه از قمرت در رشک است
با یاد سکینه در نگاهت اشک است
میدان تو این علقمه و فتح تو آب
امروز تمام آبرویت مشک است
چون علقمه بیتاب شد و آب نخورد
فکر تب مهتاب شد و آب نخورد
از شرم نگاه تشنه طفل حرم
سقای ادب، آب شد و آب نخورد
هرچند كه تير، ديدهام بست، حسين!
چشمم به اميد ديدنت هست حسين!
از عشق تو دست برندارم هرگز
هرچند نمانده بر تنم دست، حسين
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#غزلواره
#شعر_ولایی
#شعر_عاشورایی
داغت گداخت قلب مرا، چشم من تر است
با گریه بر تو حال من امروز بهتر است
در چشم من شده همهی لحظهها غروب
ماه است خون گرفته و خورشید، پرپر است
هر پنجره ز داغ تو در پردههای ابر
این چشمها دو ماهی در خون شناور است.
نگذاشت شعر باز هم امشب بخوابم و...
این شعر نیز قصهی زخمی مکرر است.
دارم به انتهای خودم میرسم ولی،
بنبست نیست رو به رویم، راهِ دیگر است
فتح الفتوح، قصهی فتح دل من است
یعنی که قلب سنگی من بی تو خیبر است!
هر روز یک دو بیت پر از روضه میشوم
بی روضهی تو روز و شب من برابر است
در خانهام، به یاد تو در هیئتم هنوز
من در میان جمع و دلم جای دیگر است!
مولا میان هیئت و، من غافلم از او
یعنی حضور حاضر غایب، میسّر است
او ریخته نمک به روی روضهها، اگر
از هر زبان که میشنوم نامکرّر است.
من غرق در حکایت گودال ماندهام
مولا اگر اجازه دهد، روضه محشر است
مولا اگر اجازه دهد، ضجّه میزند
این شعر در رثای امامی که بیسر است
شد خطبهخوان امام هدایت، به زیر تیغ
شمر و سنان، مخاطب و گودال، منبر است
هرچند سنگ میوزد از فتنهی زمین
این آسمان پر از پر و بال کبوتر است
دیروز بوسهگاه نبی بود و بعد از این
این بارگاه، عرصهی جولان خنجر است
آشوب در تمامی ذرات عالم و...
خورشید از هجوم سیاهی، مکدّر است
برگشتهام ز هیئت و در هیئتم هنوز
دنبال ساربان که... نگوییم بهتر است..
این برق خنجر است به چشمم چه آشناست
شاعر سکوت کرد... نفسهای آخر است.
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#غزلواره
#شعر_ولایی
#شعر_عاشورایی
#امام_زینالعابدین_علیهالسلام
در تب و تاب تو آتش به دلم شعلهور است
خیمهی عمر من از داغ غمت پر شرر است.
بگذارید بگویم، که نگفتیم چهقدر
این جهان از غم بسیار شما بیخبر است
تیغها سجدهکنان نیت قربت کردند،
چیست سجادهشان؟ مخمل زخم پدر است
غم تو سوگ «امام» است و تب غفلت قوم
مثل شمعی شدهای از دو سر آتش به سر است*
سنگباران شدی ای کعبه و آتشباران
آتش طعن به روی جگرت بیشتر است!
ای کبوتر خبر صبح قریب آوردی
گرچه دیدند که زنجیر بر این بال و پر است
خطبه را تیغ گشودی، پی خیبرشکنی
همه گفتند مگر چاره به جز «الحذر» است؟
آن علیبنحسینبنعلی تیغ به کف
این علیبنحسینبنعلیِ دگر است!
راوی چند سفر عُسر و اسارت؟ هرگز!
چشم تو راوی دعوت به سلام و سحر است.
چشمهایت همهی عمر شده لجّهی خون
راوی زخم عمیقی است که روی جگر است.
* شمعی شدم که از دو سر آتش گرفته است (محمدسعیدمیرزایی)
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹جادۀ توحید🔹
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است
شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو
به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است
چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم!
تو در کنار من و سرنوشت من عدم است
تو را در آینههایم نشد نشان بدهم
چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است
برای جستن دُرّ حدیث سلسلهتان
زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است
حدیث گفتی، حقا چه اتفاق افتاد
به حکم «اِلّا»یت، پرده از نفاق افتاد..
نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد
مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد
سرودی «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلّا الله»
ولایت تو نشان داد راه را از چاه
به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی
برائت از همۀ کفر را نشان دادی
«بشرطها»ی شما راه را به ما فهماند
حضور منتشر ماه را به ما فهماند
به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما
به بارگاه ولا، حصن محکم «الا»
به حصن محکم خود راه دادهای ما را
به زیر پرچم خود راه دادهای ما را
حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد
کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد
حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است
تجلیات ولایت به قاب خورشید است
به سمت جادۀ توحید میبرد ما را
به سوی خانۀ خورشید میبرد ما را
کلیموار به طور تبسم آمدهایم
به شوق «و رضیالله عنهم» آمدهایم
زیارت تو شبیه عروج تا عرش است
حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟
عروج عرشنشینان، هبوط در حرمت
مقام سلطانی، خوشهچینی از کرمت
به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد
گناهکار بیاید فرشته برگردد
به اشتیاق نگاه تو زائرت شدهام
همین بسم که بگویی که شاعرت شدهام
تو قول دادهای ای مهربان- که همنفسی-
سهجا به داد دل شیعیان خود برسی
سهجا؟ نه در همهجا لطف تو کنار من است
تو آن امام رئوفی که بیقرار من است...
📝 #سیدمهدی_حسینی
🌐 shereheyat.ir/node/5763
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#تلنگر
#فأین_تذهبون
به جز آنهمه ساختن اشعار حماسیِ بیانیهمحور و اجرای آن،
راهاندازی اینهمه نشستهای شعرخوانی،
و تبیین شعر مقاومت،
مداحی و رجزخوانی،
و ایضاً فعالیتهای مجازی،
به کمک مالی به مردم مظلوم فلسطین هم بیندیشیم که اولویت فراموش شده است!
کافی است دهدرصد از صلههایی که به عنوان مداح و شاعر و مجریکارشناس و تحلیلگر گرفتهایم یا میگیریم، نذر مردم فلسطین کنیم.
این رفتار، تعهد هنر قدسی به بشریت را بهتر اثبات میکند.
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
از صخرهها موج روان را پس بگیرید
باران زده! رنگینکمان را پس بگیرید
از ماه، راز جزر و مدها را بپرسید
این کشتی بیبادبان را پس بگیرید
در آسمان، جولان کرکس را ندیدید؟
بالی برآرید آسمان را پس بگیرید
این باغ زیتون شد شرابستان شیطان
از این گُرازان، باغتان را پس بگیرید
با نردبان و با چراغ آمد به غارت
از دزد دانا* نردبان را پس بگیرید!
از گور خواب خویش برخیزید ای قوم!
از مرگ بگریزید! جان را پس بگیرید
هان! بر جبینها چیست غیر از نقش حسرت؟
آن آرزوهای جوان را پس بگیرید
شنهای ساعت مرگتان را میشمارند
این شیشه تُرد زمان را پس بگیرید
تاریخ را با تیغ بنویسید ای قوم
از خصمتان تیغ و بنان را پس بگیرید
اهریمنان این قصه را وارونه کردند
نبض بلوغ داستان را پس بگیرید
بر گونهها هی نقطهچین رد گلوله است
با هر گلوله این نشان را پس بگیرید
در حلقه اسلام جای قدس خالی است
آه این نگین بینشان را پس بگیرید
با رمز «سُبحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِه»
این شاهراه کهکشان را پس بگیرید
آه این بهشت گمشده این ارض موعود
این خانه، این کهفالامان را پس بگیرید
این قدس آغوش خدای مهربان است
از چنگ شیطان این جهان را پس بگیرید...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
*پ.ن:
چو دزدی با چراغ آید...
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
@smahdihoseinir
https://eitaa.com/gardoune
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
ميدان ميدان غزه و اسرائیل نیست،
ميدان حق و باطل است.
( رهبر فرزانه انقلاب)
حلقه شعر ولایی فرات
برگزار میكند:
كنگره سراسری شعر حماسه غزه مظلوم
«همسنگ طوفان»
شاعران میتوانند،
آثار خويش را در موضوع حماسه طوفان الاقصی و ايستادگی و اقتدار ملت فلسطين در برابر تهاجم صهيونيستها،
تا انتهای آبانماه سال جاری
به نشانی دبيرخانه ارسال كنند.
به آثار برتري كه با رويكردی حماسی به اين واقعه سروده شده باشند جوايز ارزندهای اهدا خواهد شد.
با مشارکت
* مؤسسه فرهنگی هنری عقيق
* مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری انقلاب اسلامی
* مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
* مجمع شاعران اهل بیت
* معاونت فرهنگی و تبليغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران
نشانی دبیرخانه و ارسال آثار:
https://toofanpoetghaza.blogix.ir
@toofapoet.ghaza@gmail.com
ارسال آثار از طریق پیامرسان ایتا
09216380246
#غزلواره
#فاطمیه
#مدح_مرثیه_فاطمی
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر
شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر
همه از دین علی، یکسره مرتد شدهاند
شهر، خالی شده از قصه ایمان مادر
فتنه قوم یهود و تب اغوای همه
آهآه از قسم محکم شیطان، مادر
همه شهر یتیمند و فقیرند و اسیر
باز هم لطف کن ای سوره انسان مادر
بینبی، امت اسلام یتیم وحی است؛
که فقیرست و اسیرست و پریشان، مادر
پتک سنگین شده این گریه تو بر سر شهر
چه خبرهاست در این گریه پنهان مادر
به سپیدای سحر، ظلمت ما را بکشان
ای شب قدر خدا! نور بیفشان مادر
صفبهصف خیل ملائک به تماشای قنوت
خانهمان مثل همیشه پُرِ مهمان مادر
تا که از برْکت رزقت ببَرد میکائیل
گوشهچشمی کن و دستاس بچرخان مادر
بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان
آه از این چند نفر روی بگردان مادر
***
راز آن کوچه قرارست بماند پنهان
ولی از چشم حسن چهره مپوشان مادر
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#فاطمیه
#غزلواره
#شعر_ولایی
#دورهاآواییاست...
باز در خود بشنوم امشب صدای گریه را
چشم من گم کرده اما کوچههای گریه را
میدوم در شهر غربت، کوچههای آه را
بینشانآباد غم را ناکجای گریه را
غربتی پیداست پشت پردههای اشک من
مینوازد زخمه در زخمه، نوای گریه را
اشک، دامن میزند بر آتشم، دستی کجاست
تا رهاند کشتی بیناخدای گریه را
شانههای مهربانت کو شبی تا سر دهم
قصههای بیکسی را، هایهای گریه را
داغ تو خم کرد پشت آسمان را گوش کن
بشنوی از سنگها حتی صدای گریه را
سرنوشت سنگها بی تو طنین ناله است
زخم پوشاندهست بر دلها ردای گریه را
اینک ای شهر مدینه، میتوانی دید از او
در احد، در بیتالاحزان ردّ پای گریه را
میتوانی دید در تاریکی دشت سکوت
هرم داغ سینهام را، روشنای گریه را
خواب آرامی نخواهی داشت، آری بعد از این
نشنوی دیگر پس از این لایلای گریه را
یک گلو اندوه خود را ریختم در گوش چاه
چاه دارد بعد ازین حال و هوای گریه را
مهر ١٣٧۵
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#فاطمیه
#غزلواره
#شعر_ولایی
#دورهاآواییاست...
ای آسمان رهاشده در بیقراریات
خورشيد، رنگ باخته از شرمساریات
ای روح سبز آب، بهشت محمدی
جان میگرفت در نفس گرم جاریات
بوی فرشته از تن محراب ميچكيد
تا میرسيد فرصت شب زندهداریات
در فصل آتشی كه از آن سمت ميوزيد
رنگ خزان گرفت هوای بهاریات
در بیصدای غربت تو، خواب شهر را
آشفت شور زمزمه بردباریات
وقتي كه در نگاه تو حيرت شكفته بود
اشك علی نشست به آئينهداریات
ديوار و در نماند، وليكن به خون نوشت
در دفتر زمانه، خط يادگاریات
مهر ١٣٧٠
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir