#نکته_ها_ی_دستوری
#ادبیات_تعلیمی
✳️ ادبیات تعلیمی به آن دسته از آثار ادبی اطلاق میشود که محتوای آنها آموزههای اخلاقی ، اجتماعی یا علمی است و به هدف تعلیم و تربیت آفریده میشوند.
❇️ تعلیم و تربیت همواره یکی از نخستین دغدغههای بشر بوده است و اصولاً رسالت پیامبران و نقش آنها در زندگی انسانها برای رسیدن به این هدف بوده است. به تدریج با پیدایش و تکامل ادبیات و تقسیم آن به انواع مختلف بسیاری از ادیبان بر آن شدند تا با درآمیختن ادب و آموزههای پرورشی راه را برای رسیدن به این امر هموار کنند و بدین ترتیب ادب تعلیمی شکل گرفت؛ بنابراین منظور از ادبیات تعلیمی ادبیاتی است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او میداند و خود را متوجه پرورش قوای روحی و تعلیم اخلاقی انسان میکند.
❇️ اثر تعلیمی می تواند به صورت داستان یا حکایت در قالب شعر و نثر بهره گرفت به این گون اثار ادبی ادبیات تعلیمی می گویند.
که موضوع های ان می تواند حکمت؛اخلاقی؛دانشی باشد. که این موضوع ها می تواند به صورت تخیلی یا ادبی باشد.
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازهی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
می نویسم مَرد اما درد تعبیرش کنید
آنچه را او با دلم می کرد تعبیرش کنید
باد می پیچد میان کوچه های انتظار
بوی پیراهن اگر آورد تعبیرش کنید
" بیستون را عشق کَند و شهرتش فرهاد برد"
عشق لیلی را به صحراگرد تعبیرش کنید
می رود او ، می روم تا بی خیالش سر کنم
بی خیالی را ولی برگرد تعبیرش کنید
عشقبازی با قلم ...با برگه های خط خطی
مشق های شاعری شبگرد تعبیرش کنید
زهی درویشی
عضو کانال
گوشهگیران زود در دلها تصرف میکنند
بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است
#صائب_تبریزی
پیشکش به محضر مقدس امام هادی (علیه السلام)
وادی ایمن
ای دل بـه مرز گریه و شـادی قدم گذار
این طور ایمن اسـت، به وادی قدم گذار
با پا و دست و سر نه ، به خواب و به وهم نه
با چشـم جان به کعبه ی هادی قدم گذار
جایی که رشک خاک بهشت است تربتش
آدم نــوشتــه تذکــره با قصد قــربتش
جانم فدای خاک غریبی که قرن هاسـت
دارد ســکوت می وزد از ســمت غربتش
شاهی که صرف موعظه شد صبح و شام او
حتی میــان شیعه غــریب است نــام او
جانم فدای حاتم مستــان، که روز حشر
رطل گــران صاحب معنی ست جــام او
قصد من است عرض ادب از کلام خویش
تا بلکه شاه یاد کند از غلام خــویش
حتی نمی رسند بــه خــاکش چکــامه ها
هــادی نوشته ام که بگویم سلام خویش
سجاد حیدری قیری
"غزلی به پیشگاه امام دهم"
چه ساده زلف میآویزی به قلبهای هواداران
تویی که قبله عیانکردی بر این قبیلهی عیاران
بگو فُضیل عیاض اینک چراغ توبه بر افروزد
که یاد چشم تو آشفته است سکوتِ خلوتِ بیداران
*
نه من که جامعه میخوانم که عاشقان پریشان هم
به شوقِ جمعیتت جمعند، چه بیشمار و چه بسیاران
بتاب و نور روایت کن، مرا به عشق هدایت کن
بدَم دمی و رهامان کن ازاین گروهِ خطاکاران
تویی که مست کلامت: باد، تویی که مات مرامت: عقل
به سامرای تو دلبستند چه مستها و چه هشیاران
سری بزن به خیالِ من، میان شعر و ببین هر شب
به نشرِ عطر تو مشغولند، گل محمدی و باران
#امام_هادی(ع)
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan