طوفان بودیم، ساحلی رام شدیم
ما را خواندیّ و صاحبِ نام شدیم
چون زلف تو، آشفته و درهم بودیم
در سایه ی ابروانت آرام شدیم
در شادی و غم، صدایِ ما را داری
بی واسطه، ردِّ پای ما را داری
گفتیم که بی هوایت آواره شویم!
گفتی همه جا هوای ما را داری
غم های زمانه ام که بی حَد باشد،
یا آب و هوای دل من بد باشد،
در تَق تَقِ این قطار ، حَل خواهد شد
وقتی حرکت به سمتِ مشهد باشد!
تا عکسِ دلارای تو در قاب افتاد
در قلبِ ستاره ها تب و تاب افتاد
از مهرِ تو، چشمِ آسمان روشن شد
از شوق، دهانِ ابرها آب افتاد
#عارفه_دهقانی #شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف کافیgholamrezakafi124
برای روشنی سرنوشت
به قطره قطرۀ باران قسم که دریاییم
به برگ برگ درختان… که دشت و صحراییم
بهار روی من و تو، حساب وا کرده
که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم
غروب پشت سر ماست، پیش رو صبح است
بیا و بگذر از امروز، رو به فرداییم
در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟
بلند شو که ببینند در بلنداییم
به رغم سعی غبار و تلاش مفرط سنگ
درون آینههای شکسته پیداییم
بگو به باد و به طوفان، که مؤمنیم به نوح
بگو به نیل و به فرعون، یار موساییم
سری اگر به بدن مانده هم فدایی دوست
قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم
تمامی شهدا رأی رأی میآیند
سپاه نور میآید، که گفته تنهاییم؟
به ردّ پای شهیدان قسم که تا خورشید
برای روشنی سرنوشت میآییم
✍🏻 #عاطفه_جوشقانیان
🏷 #انقلاب_اسلامی | #انتخابات
#طنز
چنین گفت رستم به فرزند خویش
به بالابلند و به دلبند خویش
دلیری نه امروز جنگیدن است
نیاز وطن امر زاییدن است!
برو زن بگیر و نگو چیست زن
اگر که شعار تو باشد وطن
نترس از تورم، نترس از دلار
نشان ده کمی مردی و اقتدار
چنین شد که سهراب با یک نظر
به حجله روان شد به دست پدر
دل رستم از کار خود شاد بود
دگر فکرش از غصه آزاد بود
به سهراب جانش شبی پند داد
به آوردنِ بچه سوگند داد
دو سالی گذشت و نیامد خبر
پریشان شد از انتظارش پدر
شبی باز جویا شد این خواسته
که این انتظار عمر من کاسته
چو سهراب پند پدر را شنید
به چشمانش از غصه اشکی دوید
که بابا نداری خبر از دلم
بیا تا بگویم من از مشکلم
که زنها نه زنهای دیروزیاند
حسابی خفن گشته و موذیاند!
بگوید که دارد از این اجتناب
که بچه بگیرد از او خورد و خواب
ندارد دگر وقت این کارها
نکرده اثر در دلش زارها!
بگوید که این هیکل خوش تراش
به حرف تو باشم شود آش و لاش!
رود کوه و بعدش رود باشگاه
دهد زهر چشمم فقط با نگاه
بگیرد هی از بچهات امتحان
دهد درس یوگا و فن بیان
ندارد نظر چون به حال وخیم
شب و روز دارد برایم رژیم!
خوراکم شده پاستا و سالاد
از آن قورمه سبزی تو یاد باد!
کند امر بر شستن ظرفها
به هنگام جارو بگیرم عزا!
اگر پهلوانم به پیش پدر
شدم موش بابا نداری خبر!
کشیده به این هیکلم سمبهها
که کشته دم حجله او گربه را!
پروین جاویدنیا
#طنز
#فرزندآوری
@parvin_javidnia1359
تمام هست بود وحاصلش سوخت
به پای عاشقی ،آب وگِلش سوخت
چنان گمنام ومظلومانه می رفت
که حتیٰ رهبر ما هم دلش سوخت
#حسین_کیوانی
#من دلم برای رییسی سوخت!
#اربعین شهدای پرواز اردیبهشت
علی صالحی با نام اصلی علیپناه در سحرگاه اولین روز فروردین سال 1334 خورشیدی در دل طایفهی بختیاری پا به این دنیا گذاشت. او در مَرغابِ سیدصالح بهدنیا آمد، سرزمینی که رشتهکوههای زاگرس آن را محصور کردهاند، جایی میان مسجدسلیمان و ایذه.
در دوران کودکی یکی از دلخوشیها و سرگرمیهای سید علی صالحی به گفتهی خودش، غرق شدن در افسانهها، قصهها، متلها و خاطرات بزرگترها بود و با اینکه در سال 1341 در مسجدسلیمان به دبستان سعدی رفت اما پیش از آن، پدرش خواندن و نوشتن را به او آموزش داده بود.
سید علی صالحی از دوران دبستان شعر مینوشت و به قول خودش یک دفتر فیلینشان پر از شعر داشت و شعرهایش را هم فقط برای برادر بزرگش فرهاد میخواند. او در سال 1347 وارد دبیرستان 25 شهریور مسجدسلیمان شد و در همان دوران با نیما یوشیج، فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث آشنایی بههم زد و با پدیدهای حیرتانگیز بهنام شعر نو آشنا شد. اگرچه به اعتراف خودش، تا مدتها نمیتوانسته بپذیرد که قداست شعر کلاسیک را مخدوش کند.
سید علی صالحی اذعان میکند که در سال 1349، اولین شعر جدیاش متولد شد. در سال بعد، اشعارش در رادیو آبادان و اهواز معرفی شدند. سالی که در آن اشعار سید علی صالحی با کمک ابوالقاسم حالت در نشریهی بومی شرکت نفت به چاپ رسید و این شاعر نوپا مفتخر به حمایت مهدی اخوان ثالث از شعرهایش شد.
در سال 1353 اشعارش مورد استقبال روزنامهها قرار گرفت. در همان سال با تعدادی از همنسلانش جریان «شعر موج ناب» را به راه انداختند. جریانی که قصد داشت تحولی تازه در شعر سپید ایجاد کند. منوچهر آتشی و نصرت رحمانی از حامیان تهرانی این جریان بودند و در نشریات معتبر ادبی به معرفی جنبش موج ناب پرداختند.
در اردیبهشت 1358 سید علی صالحی در 24 سالگی برای همیشه به تهران مهاجرت کرد.
در سال 1356 به عنوان برندهٔ جایزهٔ فروغ فرخزاد در شعر اعلام میشود. در سال 1357 صالحی از گروه «موج ناب» فاصله میگیرد. او در این باره گفتهاست: «حس میکردم همه ما شاعران موج ناب داریم شبیه هم میشویم…»
#سیدعلی_صالحی #معرفی_شاعر
همسایه ی خدمت وخطر ابراهیم
با عشق همیشه همسفر ابراهیم
خورشید که از سمت خراسان تابید
هر صبح بگو سلام بر ابراهیم
#حسین_کیوانی
#اربعین شهید جمهور