eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
274 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
247 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ردیف‌های بلند؛ زیر سقف‌ کوتاه رباعی می‌گویند «ردیف» از اختصاصات شعر فارسی است؛ می‌آید تا بر غنای موسیقایی یک شعر بیفزاید و خیال‌انگیزی آن را دو چندان کند. عنوان فصل ششم کتاب «موسیقی شعر» دکتر شفیعی کدکنی، «ردیف: ویژگی شعر ایرانی» است که در آن سوابق تاریخی و ویژگی‌های موسیقایی ردیف بررسی شده است و در آنجا آورده‌اند: «از بررسی‌ شعرهای فارسی و عربی و ترکی به خوبی دانسته می‌شود که ردیف خاص ایرانیان و اختراع ایشان است؛ زیرا تا آنجا که می‌دانیم در این سه زبان ردیف وجود دارد، اما در هیچ کدام به اهمیت و سابقه فارسی نیست» (ص 124). «و از دیرباز اهل ادب متوجه بوده‌اند که این کار ابداع پارسیان است» (ص 128). «اصولاً ردیف چیزی است که با زبان فارسی یک نوع پیوستگی طبیعی دارد. اما در عربی جنبه صنعت خواهد داشت» (ص 132). ایشان انواع قالب‌ها را از نظر ردیف هم بررسی کرده‌اند و گفته‌اند: «رباعی از همان آغاز مردّف بود و رباعی‌های خوب و موفق تقریباً همه دارای ردیفند» (ص 158). بنابراین، جایگاه ردیف در شعر فارسی، علی الخصوص رباعی، بر کسی پوشیده نیست. اگر از رباعیات خیام بگذریم، همان طور که دکتر شفیعی کدکنی فرموده، اغلب رباعیات موفق فارسی دارای ردیف هستند. ● نکته اینجاست که افراط در هر چیز، از جمله در ردیف، موجب خُسران است! از جمله تفننات رباعی فارسی، آوردن ردیف‌های بلند است؛ به طوری که در هر مصراع، جز یک کلمه، مابقی‌اش صرف ردیف می‌شود و آن یک کلمه هم قافیه را بسامان می‌رساند. من در اینجا چندین نمونه از رباعیاتی که ردیف بلند دارند و همگی جزو بهترین‌های این نوع ردیف‌بندی به شمار می‌روند، ذکر می‌کنم. هیچ یک از این رباعیات، کاری جز سرگرم کردن خواننده ندارند؛ حتی بیدل دهلوی که شاعری متفاوت در بین همه شاعران فارسی است، در ردیف خاقانی بزرگ، در عرصه ردیف‌پردازی کم آورده و چیزی جز حشوهای بی حاصل تقدیم میراث شعر فارسی نکرده است. تنها فیض کاشانی، و بعد از او جامی، تا حدودی وضع‌شان بهتر از دیگران است. ● این شیوه رباعی پردازی را بعضی از نویسندگان، جزو صنایع شعری شمرده‌ و آن را «مذیّل» نام کرده‌اند: «نوعی رباعی است که در آن قافیه مصراع اول و دوم و چهارم در ابتدا یا نزدیک به ابتدای مصاریع قرار گرفته باشد و بقیه کلمات آن مصراع، ردیف باشد» (سیر رباعی، ص 279). شمس قیس رازی، بدون آنکه نامی بر این قبیل رباعیات نهد، در توضیح  اشعار مردّف، گفته است (المعجم، ص 258): «باشد که ردیف از دو کلمه و سه کلمه، زیادت افتد، چنان‌که گفته‌اند: ای دوست که دل ز بنده برداشته‌ای نیکوست که دل ز بنده برداشته‌ای تا بشنیده‌ ست، می‌نگنجد دشمن در پوست که دل ز بنده برداشته‌ای». نام شاعر این رباعی ذکر نشده است، اما قاعدتاً وی از شعرای اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری بوده است. از شاعران شناخته شده، اوحدی مراغه‌ای، شاعر قرن هشتم ق، جزو پیشتازان و پیشکسوتان این عرصه به شمار می‌آید. ● به ذهنم می‌رسد تنها کارکردی که ردیف در این قبیل رباعیات می‌تواند داشته باشد، استفاده از آنها در مجالس موسیقی و سماع برای همخوانی است. ● زر در قرمت ریزم و حیفم ناید تر در قدمت ریزم و حیفم ناید گر دل طلبی، خون کنم و از ره چشم سر در قدمت ریزم و حیفم ناید .. دم با تو زنم که یار دیرینه تویی کم با تو زنم که یار دیرینه تویی در عیش قدیم ار قدمی خواهم زد هم با تو زنم که یار دیرینه تویی. اوحدی مراغه‌ای درگذشته 738 ق. ● من در غم هجر و دل به دیدار تو خوش تن در غم هجر و دل به دیدار تو خوش تا کی چشمم سرشک حسرت ریزد اندر غم هجر و دل به دیدار تو خوش جامی درگذشته 898 ق. ● ای بوده در آنچه بوده و هست و بُوَد معبود بر آنچه بوده و هست و بُوَد هر موجودی که هست، فانی گردد هستی تو هر آنچه بوده و هست و بُوَد. حاجی محمد جان قدسی درگذشته 1056 ق. ● ای جان! شبکی چنان‌که من دانم و تو پنهان، شبکی چنان‌که من دانم و تو جان‌بازی من اگر نداری باور آسان شبکی چنان‌که من دانم و تو. محمد باقر خلیل کاشانی درگذشته حدود 1081 ق. ● با من بودی، منت نمی‌دانستم یا من بودی، منت نمی‌دانستم رفتم چو من از میان، ترا دانستم تا من بودی، منت نمی‌دانستم فیض کاشانی درگذشته 1091 ق. ● تن می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست فن می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست اسرار تن و حقیقت عالم فن من می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست. بیدل دهلوی درگذشتۀ 1133 ق. ● منابع: دیوان اوحدی مراغی، ص 444، 454؛ رباعیات جامی، ص 83؛ دیوان قدسی مشهدی، ص 736 – 737؛ دیوان محمد باقر خلیل کاشانی (خطی دانشگاه)، ص 944؛ دیوان فیض کاشانی، ص 414؛ رباعیات بیدل، ص 134 "چهار خطی" 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
کجاست عشق که تا قید آبرو بزنیم به کوی میکده ها باز ، های و هو بزنیم کجاست پیرهن چاک عاشقی که چو گل ز خون دل ، می گلگون سبو سبو بزنیم بریده نای صراحی و در برابر خلق شراب تلخ جگر سوز تا گلو بزنیم به جستجوی سپیدی صبحدم ، همه شب چراغ اشک فروزیم و کو به کو بزنیم ز عشق دوست ، چنان سینه پر کنیم از مهر که حلقه بر در کاشانه ی عدو بزنیم غبار عقل بپوشیده دید چشم مرا مگر به گریه بر او رنگ شستشو بزنیم کجاست آینه رویی ، که چون بتابد روی به سینه سنگ تمنای عشق او بزنیم به گریه شاخه ی گلهای عاشقی شکنیم به خنده بر لب آن یار تندخو بزنیم امید ما همه این است تا مگر روزی دوباره خیمه سر کوی آرزو بزنیم
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم دیوانه‌ بازی‌‌های دریا داستان دارد ! عاشق شدن تنها به پیراهن دریدن نیست دلدادگی‌‌های زلیخا داستان دارد مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید امروز آسوده‌ ست، فردا داستان دارد ! عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد هر قصه‌‌گویی دیگر از ما داستان دارد
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است آرامش تو به آب پهلو زده است پیشانیت از سپیده مشهورتر است چشم تو به آفتاب پهلو زده است
رباعی پاییزی عالم همگی کتاب اشعار خداست مجموعه ای از چهار فصل زیباست پاییز در این دفتر پر نقش و نگار سرفصل بهار شاعران دنیاست -کیوانی - بهار شاعران
تقدیم به حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها به پرچمی که ورق می خورد رها در باد دخیل بسته دل خسته بارها در باد به گرد وسعت این گنبد معمایی کبوترانه نگاه فرشته ها در باد نشسته روی ترک های بغض های نجیب صدای مخملی و نرم ربنا در باد دلی که می شکند می رود کریمانه به شانه های دعا تا خود خدا در باد نسیم می وزد و می تراود از همه جا شمیم رحمت فرزند هل اتی در باد نسیم می وزد و عاشقانه ها جاری ست دوباره بین دو تا گنبد طلا در باد نسیم می وزد و خواهرانه های کسی گشوده بال سوی مشهد الرضا در باد شبیه حسرت زینب ،دوباره دلتنگی دوباره روضه ی جانسوز کربلا در باد کسی به وسعت زهرا نشسته است و هنوز نگاه سبز و کریمش به هر کجا در باد ........ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رتبه می‌خواهی چو خورشید از خلایق دور باش   سایه از همراهی مردم به خاک افتاده است
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی‌گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
ما را برای در به دری آفـریده اند هی می رویم و جاده به جایی نمی رسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـــــــــــــــــــــــ پیر مغان ▪️اصطلاح پیر مغان هم مانند اصطلاح رند در زبان شعر از سنائی تا عطّار از معنی ظاهری خود خلع شده و به کسی اطلاق شده است که در دکان او متاع قلب و تزویر فروخته نمی‌شود. در دکان او کالائی عرضه می‌شود که شخص را از هواهای شیطانی و نفسانی دور کند و او را مست و بیخود‌ کند، یعنی از حرص و آز شهوت غافل سازد. پیر مغان مرشد و راهنمای واقعی است. او کسی است که به تأیید نظر حلّ معمّا می‌کند و مشکل جویندگان حقیقت را برطرف می‌سازد. او جام جهان‌بین و دل روشن و ضمیر پاک دارد و چون از او می‌پرسند که این جام جهان‌بین را کی به او داده‌اند می‌گوید در ازل و در آغاز آفرینش، زیرا آفرینش انسان عبث نیست و انسان موجود خوابنده و خورنده و کُشَنده نیست و حامل امانت الاهی است. مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو‌ به تأیید نظر حلّ معما می‌کرد گفتم این جام جهان‌بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد هدایت در دست پیر مغان است و شیخِ مدّعی و زاهدِ ریاکار وعدهٔ هدایت و سعادت می‌دهند امّا به ضلالت و شقاوت می‌برند. شیخ می‌گوید در آن جهان تو را شرابی خواهند داد که مستی‌بخش روح است است و درخور نیکوکاران است، اما پیر مغان همین شراب هدایت‌بخش را با نور الاهی واقعی خود به تشنگان حقیقت می‌پیماید، پس اوست که وعده را به جا می‌آورد: مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد ▪️در شعر حافظ پیر مغان پیر هدایت و مرشد انسان و انسان کامل است. رند آزادهٔ پاکباز وارسته‌ای است که از همه قیود آزاد است امّا سر تعلیم و ارشاد ندارد. پیر مغان مقامی والاتر دارد زیرا راهبر و راهنما و مشکل‌گشا است و حافظ نمی‌خواهد سر از آستان او بردارد زیر آستان او سرای دولت و خانهٔ فتوح گشایش است: از آستان پیر مغان سر چرا کشم دولت درین سرا و گشایش در این در است آئینهٔ جام، صص ۴۱_۴۲ شرح مشکلات دیوان حافظ
ـــــــــــــــــــــــ خرابات ▪️خرابات هم از کلمات رمزی و نمادی در شعر حافظ است. سنائی و عطار و حافظ این کلمه را از معنی پست و حقیر و زشتِ آن تجرید کرده و مفهوم بسیار عالی و شریف به آن بخشیده‌اند. این هم قدرت شاعر را در تصرف در معانی می‌رساند و هم توانائی او را در تصرّف در نفوس و افکار مردم نشان می‌دهد. خرابات به گواهی جمیع نصوص و متونِ تاریخی جایگاه عیاشان و هرزه‌گردان و بدکاران و مُقامران (قماربازان) بوده است. لفظ خرابات هم این معنی را تأکید می‌کند، یعنی از لحاظ اخلاقی ویران‌ترین و پست‌ترین جائی بود که ممکن بود در شهری پیدا شود: هم خراب از لحاظ ظاهری، زیرا مقررات اجتماعی اجازه نمی‌داد که چنین جائی در محل معتبر و مرغوبی باشد و بنای خوب و آبادی داشته باشد و هم از لحاظ معنوی؛ زیرا محل فساد و تباهی و خرابی بوده است. حافظ و شاعران پیش از او با پیوندی معناشناسی و با یک دستکاری ماهرانه که تنها از نفوس ابداع‌گر و خلّاق ساخته است، خرابات را به آرمانشهر و مکانی مقدس و آباد و معمور از جهت معنوی و روحانی تبدیل کرده‌اند. توانائی حافظ در این است که هم به معنای اصلی پست و نکوهیده آن و هم به مفهوم والای آن از نظر خود اشاره می‌کند: در خرابات مغان نور خدا می‌بینم وین عجب بین که چه نوری زِ کجا می‌بینم خرابات مغان را هم تجلی‌گاه نور خدا می‌داند و هم تعجب می‌کند که چه نور والائی از چه جای نامناسبی! و نیز می‌گوید: در عشق خانقاه و خرابات شرط نیست هرجا که هست پرتوِ روی حبیب هست آئینهٔ جام شرح مشکلات دیوان حافظ شادروان استاد عباس زریاب خوئی
  -از آدم‌ها بت نسازید!   این خیانت است.   هم به خودتان، هم به خودشان.   خدایی می‌شوند که؛   خدایی کردن نمی‌دانند!   و شما در آخر می‌شوید،   سر تا پا کافر خدای خود ساخته…   📓 غروب بتان   ✍ -امروز 15 اکتبر زادروز ویلهلم نیچه؛ فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست بزرگ آلمانی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
51.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم/ میزبانی شیراز از عصر شعر سراسری «راز نصرالله» 🔰عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در کتابخانه عمومی رئیسی اردکانی شهر شیراز، با حضور جمعی از شاعران و ادیبان استان فارس برگزار شد. 🌐https://www.aparat.com/v/asd1u5r 🔊 @farspl
چند نکته برای به روی کاغذ آوردن کلمات از امی دیردون: 📘۱. سهمیه روزانه‌ای را مشخصی کنید که بتوان آن را مدیریت کرد. شروع هدف‌گذاری خوب می‌تواند حدود سیصد کلمه باشد، ولی به خاطر داشته باشید همچنان که به فرایند نوشتن خو می‌گیرید این تعداد را افزایش دهید. ثبت روزانه‌ای از خروجی کار خود داشته باشید. آن را روی یخچالتان بچسبانید یا روی در؛ به هر حال جایی ویژه در زندگیتان به آن بدهید. 📗۲. پانزده دقیقه زمان برای تمرکز کردن کنار بگذارید. هدفتان رساندن این زمان به یک ساعت یا در صورت امکان بیشتر باشد. 📒۳. جلسه نوشتن خود را با سر زدن به ایمیل یا هر چیزی دیگری غیر از نوشتن شروع نکنید. 📙۴. هر چیزی که امکان دارد حواستان را پرت کند خاموش کنید؛ آهنگ رادیو یا تلویزیون. برخی می‌توانند حتی با این‌ها هم بنویسند، ولی چند روز بدون آن‌ها هم امتحان کنید، شاید عملکردتان بهتر بود. 📕۵. وقتی گیر کردید، از نوشتن آزاد استفاده کنید؛ مثل اینکه روی کاغذ با خودتان حرف می‌زنید؛ مثلاً: می‌خواهم بفهمم در این صحنه مشکل دو شخصیت با هم چیست. در این فکر بودم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرده است جهل و آز، عریض و طویلتان بدجور، بدقواره شده مستطیلتان! عریان شده است جنگل سرسبز، از درخت خرطومتان چقدر حریص است و فیلتان! هر برج سربلند که قد می کند علم باشد گواه قدرت جرثقیلتان! در طبعتان نبوده اگر میل آخرت دنیا که ساخته به مزاج علیلتان! پروا نمی کنید که پر وانمی کنید حتی به قدر بال مگس جبرئیلتان؟ تاریخ هم به دور شما خط کشیده است حتی به موزه راه ندارد فسیلتان
شاعر کیست و شعر چیست؟ (استاد ملک‌الشعراء بهار) شاعر آن است که در وقت تولد شاعر باشد. به زور علم و تتبّع نمی‌توان شعر گفت. تقلید الفاظ و اصطلاحات بزرگان و دزدیدن مفردات و مضامین مختلفهٔ مردم و با هم ترکیب کردن، کار زشت و نالایقی است و نمی‌شود نام آن را شعر گذاشت. کسی که طبع ندارد، کسی که از کودکی شاعر نیست، کسی که اخلاق او از مردم عصرش عالی‌تر و بزرگوارتر نیست، و بالأخره کسی که هیجان و حس رقیق و عاطفهٔ تکان‌دهنده ندارد، آن کس نمی‌تواند شاعر باشد، ولو مثل قاآنی صدهزار شعر بگوید یا مثل فتحعلی‌خان صبا چند کتاب پر از شعر از خود به یادگار بگذارد. ... صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر ای بسا ناظم که نظمش نیست الّا حرف مفت شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب باز در دل‌ها نشیند هر کجا گوشی شنفت ای ‌بسا شاعر که ‌او در عمر خود نظمی نساخت وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درخت، منتظرِ ساعتِ بهار شدن و غرقِ ثانیه‌های شکوفه‌بار شدن درخت، دست به جیب ایستاده آخرِ فصل کنار جاده، در اندیشه‌ی سوار شدن درخت منتظر چیست؟ گاریِ پاییز؟ و یا مسافرِ گردونه‌ی بهار شدن؟ و او شبیه به یک کارمندِ غمگین است درست لحظه‌ی از کار بر کنار شدن گرفته زیرِ بغل، برگه‌های باطله را به فکر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن درخت، دید به خوابش که پنجره شده است ولی ملول شد از فکرِ پر غبار شدن و گفت پنجرگی آه دوره‌ی سختی‌ست بدونِ پلک زدن، چشم انتظار شدن و دوست داشت که یک صندلی شود مثلاً به جای دار شدن، چوبه‌ی مزار شدن درخت، ارّه شد و سمت شهر راه افتاد فقط یکی دو قدم مانده تا بهار شدن ولی درخت ندانست، قسمتش این بود: برای یک زنِ آوازه‌خوان، سه‌تار شدن
📢 تمدید شد پنجمین جشنواره سراسری دانشجویی شعر باران ⏳ تمدید مهلت ارسال آثار تا پایان مهرماه 📚 بخش های جشنواره ۱- بخش زبان فارسی: شعر(سنتی/نو) ترانه سرود تصنیف ۲-بخش دیگر زبان ها شعر(انگلیسی/عربی) ترجمه(از فارسی به انگلیسی و عربی) 📜 موضوعات محوری جشنواره ۱-قرآن و اهل بیت(ع) ۲- آرمان خواهی توحیدی ۳- پایداری اسلامی و استکبارستیزی ۴- شهیدجمهور و شهدای خدمت ۵- مضامین آزاد موضوع ویژه: *حضرت شاهچراغ(ع)* 🌐 نشانی اینترنتی جشنواره: Roytab.ir/sherebaran5 کانال اطلاع رسانی در ایتا @Shere_baran_festival 📠 ارتباط با دبیرخانه استان فارس، شهرستان شیراز بلوار زند- ابتدای خیابان شهید فقیهی-مجتمع شهید فقیهی جهاد دانشگاهی تلفن: ☎️ ۰۷۱-۳۲۳۰۰۷۱۶ 📮نحوه ارسال آثار: پیام رسان ایتا ۰۹۰۳۸۱۳۵۹۳۹ تارنما 🌐 Roytab.ir/Default/GenerateForm/419 دبیرخانه جشنواره سراسری دانشجویی شعرباران