مصدرهای عتیقۀ فارسی
مَحودن/ مَحاویدن/ مَحاییدن: محو کردن؛ پاک کردن؛ زدودن.
رسول، صلّی الله علیه، گفت مر علی را که «رسولالله» بمَحای. علی را از دل برنیامد که «رسولالله» بمَحودی. هر چند که رسول میگفت، علی میپیچید. رسول، صلّی الله علیه، گفت: انگشتِ من بر آن نِهْ تا من بمَحایم... رسول، صلّی الله علیه، آن را بمَحود.
سورآبادی، قِصصِ قرآنِ مجید، ص ۳۹۷.
این مصدر در لغتنامۀ دهخدا نیامدهاست.
#مصدر
گزین گویه ها
خَندِستانی: تمسخر؛ استهزا؛ ریشخند.
خَندِستانی کردن: مسخره کردن؛ ریشخند کردن.
هرکه بر وی بگذشتندی خندستانی میکردندی که این پیرِ خرف همی آب را پالان میسازد.
سورآبادی، قِصصِ قرآنِ مجید، ص ۱۲۹.
ای جوامرد، خندستانی مکن، که من به جای رحمتام.
همان، ص ۲۱۳.
#کهنواژهها
گزین گویه ها
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مثنوی
🔹چه بگویم از تو؟🔹
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
عرق شرم چکید از قلم از توصیفم
بسکه نام تو بلند است بلاتکلیفم
به شکوهت، به جلالت، به کلامت زینب
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
صبح از نور تو آیینۀ مضمون شده است
از تو آموخته خورشید که خاتون شده است
آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان نزد تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد
جان عالم به تو از شوق مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر میگفت:
بیتو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
آسمان چادر گل بافته با آمدنت
زندگی رنگ دگر یافته با آمدنت
من در این مرحله لالم! چه بگویم از تو؟
من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو؟
به خداوند قسم، از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
آیه در آیه جهان محو تماشا شده است
لب آیات به تفسیر شما وا شده است
هر قدم شیوۀ تو راه تو، پیدا و نهان
رسم مردانگی آموخت به مردان جهان
از تماشای شکوه تو دهانم باز است
زن اگر زینب کبراست که زن اعجاز است
قبل تو کوه وقار اسوۀ معروف نداشت
صبر تنها صفتی بود که موصوف نداشت
یک گلستان گل پژمرده در آغوشت بود
علم کربوبلا یکتنه بر دوشت بود
نام زن بعد تو معنای دگر پیدا کرد
رادمردی تو این حادثه را زیبا کرد
ای که زنجیر در آغوش تو آرام گرفت
از مناجات تو سجاده هم الهام گرفت
گرچه دلها همگی سردتر از آهن بود
خم به ابروت نیامد که دلت روشن بود
از تو آموختهایم آخر خط زیباییست
که جهان با همه سختیش فقط زیباییست
#سیدحمیدرضا_برقعی🌱
عیدتون مبارک🌷
حسین آقاممتحنی مشهور به «حمید سبزواری» متولد سال ۱۳۰۴ در سبزوار است. او در ۱۴ سالگی سرودن شعر را آغاز کرد و اشعارش را در سبزوار به چاپ رساند. در ایام انقلاب اشعار و شعارهای انقلابی میسرود که یکی از معروفترین آنها سرود «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» است. از سبزواری بهعنوان «پدر شعر انقلاب» یاد میشود زیرا کمتر حادثهای بعد از انقلاب روی داده است که در شعر او منعکس نشده باشد. او جزو چهرههای ماندگار کشور است و دریافت نشان درجه یک فرهنگ و هنر از افتخارات او است. وی در ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ درگذشت و در سبزوار به خاک سپرده شد. مجموعه آثار او با نام «این بانگ آزادی» در ۴ جلد به چاپ رسیده است.
#معرفی_شاعر #حمید_سبزواری
هر چند صد بیابان وحشیتر از غزالیم
ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر میتوان کرد
#صائب_تبریزی
دل داشتیم؛ دادیم!
جان بود، عرض کردیم!
چیزی که یار خواهد
صبر است و ما نداریم...
#باذل_رفیع_خان
روشندلان خوشآمد شاهان نگفتهاند
آیینه عیبپوش سکندر نمیشود
#کلیم_کاشانی
صورت نبست در دل ما کینهٔ کسی
آیینه هرچه دید، فراموش میکند
#سلیم_تهرانی
لبتشنه خوابیدند پای حوض گلدانها
شاید تو برگشتی و برگشتند بارانها
شاید تو برگشتی و شهریور خنکتر شد
دنیا کمی آرام شد، خوابید طوفانها
شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید
پر کرد ذهنِ خانه را تبریکِ مهمانها
آن وقت دورِ سفره میگویند و میخندند
بشقابها، چنگال و قاشقها، نمکدانها
آن وقت عطرِ چای لاهیجان و لیموترش
آن وقت رفت و آمدِ شیرین قندانها
تو نیستی و استکانها نیز خاموشاند
ای کاش بودی تا تمام روز فنجانها...
#پانتهآ_صفایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواننده:محسن نشاسته گر
شاعر: سیده اعظم حسینی
کاری از سیمای مرکز فارس
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
......
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
تعبیر خوابهای پریشانیام، بیا
دلتنگ بوسهات شده پیشانیام، بیا
وقتی کنار بستر شعرم تو نیستی
تنهاترین ترانهٔ بارانیام، بیا
در پیچوتاب ذهن گرهخوردهام فقط
مشغول فنّ خاطرهدرمانیام، بیا
حالوهوای دفترم از بغض پر شده
در جستجوی خندهٔ پنهانیام، بیا
حرف از ترنج، دست، زلیخای دیگری
از جان برید این دل قربانیام، بیا
تنها دلیل رقص قلمهای بیرمق
یک سطر مانده تا ته ویرانیام، بیا
#ژیلا_نظری
ای یار دوردست که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بـر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان سری هنوز
سودای دلنشین نخستین و آخرین،
عمرم گذشت و تـوام در سری هنوز
ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سالها
از هر چراغ تازه فروزانتری هنوز
بالین و بسترم همه از گل بیآکنی
شب بر حریم خوابم اگر بگذری هنوز
ای نازنین درخت نخستین گناه من
از میوههای وسوسه، بارآوری هنوز
آن سیبهای راه به پرهیز بسته را
در سایهسار زلف، تو میپروری هنوز
وآن سفرهٔ شبانهٔ نان و شراب را
بر میزهای خواب، تو میگستری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
#حسین_منزوی
🌹🌹🌹
در قانون عشق
صبحی که از محبوبت
صبح بخیر نشنوی
تا اطلاع ثانوی شب باقی است ...
#محمود_درویش
ایوب وار آمد دهان غنچه را بو کرد
تاک جوان را لای گل پهلو به پهلو کرد
آشفته بود آن سان که شیری در پی جیران
تا آنکه حیران شد، دو چشمش سهم آهو کرد
فرمود هر چه دیدم و دیدید زیبا بود
نشنیدم از جایی که بانو خم به ابرو کرد
آتش شبیه آفتابی تیز می تازید
شمعی خروشان آمد و پرنور سوسو کرد
می خواست تا دم در کشد چون نی، ولی آن روز
آتشفشان بغض هایش خشم ها رو کرد
زنبورها کل می زدند و نحل می خواندند
دخت علی در خاک خون چرخید و کندو کرد
یل بود، آتش بود، ایوب زنان، زینب
در دین و آیین محمد، هر چه کرد او کرد
سجاد حیدری قیری
#۱۸آبان
#زادروز_محمداقبال_لاهوری
با یک کلیک وارد اشعار «اقبال لاهوری» شوید👇
<http://ganjoor.net/iqbal/>
۱۸ آبان زادروز اقبال لاهوری
(زاده ۱۸ آبان ۱۲۵۶ سیالکوت -- درگذشته ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ لاهور) شاعر، فیلسوف و سیاستمدار پاکستانی
او اشعار زیادی بهزبانهای فارسی و اردو سروده است و نخستین کسی بود که ایده یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد و در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. او در آغاز، موافق تجزيه هند نبود، ولى بهسبب جنگهاى خونينى كه ميان مسلمانان و هندوها پيش أمد، با اكراه آنرا پذيرفت. اين جدايی ٩ سال پس از درگذشت وی صورت گرفت. وی در این کشور بهطور رسمی"شاعر ملی" خوانده میشود.
وی دبیرستان را در کالج میسیونری اسکاتلند (Scotch Mission College) گذراند و در رشته فلسفه از دانشگاه لاهور مدرک کارشناسی ارشد فلسفه گرفت.
در دانشگاه با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
او در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه، برضد استعمار بریتانیا عضویت داشت و با مولانا محمدعلی جناح همکاری کرد. در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور یافت و پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد و در ۱۹۳۰ بهعنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و لاهور انتخاب شد.
اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعران پارسیگوی غیرایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای در ایران یافتهاست. از کل ۱۲ هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شدهاست ۷ هزار بیت آن فارسی است. شریعتی در جایی وی را ایرانیترین خارجی و شیعهترین سنی خطاب کردهاست. وی آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. تز دکترای او با نام سیر حکمت در ایران نخستین اثر وی بود که توسط امیرحسین آریانپور بهفارسی برگردانده شد. اين كتاب كه رساله دكترى اقبال است، بهوسيله دكتر بقايی ماكان با عنوان "سير حكمت در ايران" بهفارسى برگردانده شد.
آثار:
ویله یتیم نخستین اثر اقبال بود. وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه انجمن حمایتالاسلام در لاهور خواند.
آثار اقبال بهطور کلی عبارتاند از:
علمالاقتصاد: نخستین کتاب درباره اقتصاد بهزبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
تاریخ هند.
اسرار خودی (منظوم، فارسی)
رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
پیام مشرق (منظوم، فارسی)
بانگ درا
زبور عجم (منظوم، فارسی)
جاویدنامه (منظوم، فارسی)
پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)
توسعه (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی)
مثنوی مسافر
بال جبرئیل
ضرب کلیم
ارمغان حجاز
یادداشتهای پراکنده