کارکردهای معنا - زیبایی شناختی تقطیع سطرها در شعر آزاد (۲)
#دکترمحمدرضاروزبه
همانطور که گفته شد، تقطیع در شعر آزاد افزون بر قواعد عروضی یا موسیقیایی خاص، تابع مقاصد معنا - زیباشناسانهی هنری است. گاه شاعر مصراعی/ سطری را به کلمهای منفرد و مستقل اختصاص میدهد تا تأمل و تمرکز خواننده را بر روی آن کلمه برانگیزد و او را به اندیشیدن دربارهی ابعاد معنایی آن کلمه در بافت کلی شعر وادارد یا اینکه مفهومی یا حسی را به او القا کند. مثلاً در انتهای شعر کتیبه" اثر اخوان ثالث:
مکید آب دهانش را و گفت: "آرام
نوشته بود
همان
کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند
شاعر، "همان" را در جایگاه سطری مستقل نشانده است. چرا؟ اگر شعر کتیبه را دقیق و عمیق بخوانیم و به ژرفای درونمایهاش راه ببریم در مییابیم که نقطهی رمزگشایی از ماجرا و گرانیگاه پیام شعر، همین است: همان. یعنی تکرار همان صحنه همان وعده، همان حرکت، همان رخداد، همان تاریخ، همان...
آنگاه به هوشمندی و بلاغت ذهن و زبان شاعر وقوف مییابیم که با تمایز بخشی به این کلمه، چه ادراک و احساس ژرف و شگرفی را انتقال داده است.
احمد شاملو در بخشی از یک شعر منثور سروده است:
شغالی
گر
ماه بلند را دشنام گفت
...
تک افتادگی حرف "گر" افزون بر معنای رایجش (اگر)، در پیوند با شغال، بیماری پوستی (گر، جَرب، مو ریختگی) را تداعی میکند که غیر مستقیم، پاسخی است به دشنام شغال به ماه. در اینجا زیبایی ماه در برابر زشتیُ شغال گَرگین متصور میشود و به داوری حسی و شناختیِ خواننده دربارهی این دو میانجامد.
شاملو در انتهای شعر "مرثیه" (برای فروغ) میگوید:
و ما همچنان
دوره میکنیم
شب را و روز را
هنوز را
در اینجا کلمهی "هنوز" با خروج از جایگاه دستوریاش (قید) و قرار گرفتن در موقعیت مفعول، هم بارزتر و برجستهتر جلوهگر شده و هم قافیهای پر تپش آفریده و هم مفهوم رکود و ایستایی را به خوبی نشان داده است. به کشش صوتی مصوت "او" در این کلمه دقت کنیم: هنو.....ز
شاملو در انتهای شعر منثور "تمثیل" نیز "وگرنه مرداران" را جدا نویسی کرده است:
فریادی شو تا باران
وگرنه
مرداران!
تا هم با کوبشی آوایی، تکیه و تامل بر روی کلمهی مرداران را دوچندان سازد و هم، خوار و زمینگیر شدن چون مردار را القا و آینگی کند.
در بند پایانی شعر "بی تو خاکسترم" از م. آزاد:
بی تو این خانه، تاریک و تنهاست
بی تو ای دوست
خفته بر لب سخنهاست
بی تو
ای دوست
سطر "بی تو ای دوست" که در سراسر شعر، ترجیح وار تکرار شده، به شکلی دو پاره نگاشته شده است تا تاکید، حسرت و اندوه شاعر را با طنینی رساتر به خواننده منتقل کند.
شفیعی کدکنی در این بخش از شعر نیمایی "حلاج":
وقتی تو روی چوبه دارت
خموش و مات
بودی،
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنههای مامور
مامورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم
در حالی که میتوانست بگوید:
ما خیل کرکسان تماشا
کلمهی "ما" را تک و تنها در قاب یک سطر نشانده است؛ هم به اقتضای وزن و هم برای القای این نکته که در واقع، ما تماشاچیان کرکسوارِ این صحنهی فجیع، تنها بودیم و حلاج به تنهایی "تنها"، ما کم بودیم و او فراوان، ما هیچ بودیم و او همه.
ادامه دارد...
🍁🍁
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
مقتل نوشته بود تو را بیهوا زدند ...😢😭
مقتل! بگو که مادر ما را چرا زدند؟!
آتش به روی قامت در بود و یک نفر ...
آری هجوم چند نفر بود و یک نفر !
قرآن به روی نیزه که نه! زیر دست و پاست
کوچه پر از ارازل شر بود و یک نفر ...😔😭
فرصت نکرد علی را صدا کند
فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر ....
#احمد_ایرانی_نسب
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
برای فاطمه دُردانه ی یکتای خلقت
شعر می گفتم
تمام واژه های هر الفبا را
نثار وصف آن ریحانه می کردم
و جامی از می عرفان از آن دریای بی پایان
به کام ساغر و پیمانه می کردم
و عشاق تمام کهکشانها را
به دور شمع جانش هاله و پروانه می کردم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
غبار غربت از آیینه های صاف آیات الهی پاک می کردم
نمایان چهره ی انسیه ی افلاک می کردم
سفر تا سرحد لولاک می کردم
همان جایی که از خشت گل احمد
بنای آدمی آراست
جهان پیراست
آشکارا شد
خدا بر خاست
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
حلول آفتاب دین سرمد را
و آئین محمد را
ز حرّای دل آئینه ها تکثیر می کردم
جهان را از همه آلودگی تطهیر می کردم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
برای تک تک شب های آن چله نشین وادی لاهوت
بدور از فتنه های فاسد جالوت
تمام رقعه های نور را مسطور می کردم
فروغ جاودان زهره را منشور می کردم
شعاعی در اساس و ریشه ی
آن ابتر منفور می کردم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
گوهر ثقل رسالت را
چشمه ی جوشان حکمت را
و قرآن و امامت را
شاه بیت شعرهای هر غزل پرداز می کردم
غزل آغاز می کردم
تمام باب های معرفت را باز می کردم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
پر و بال صبا را پر ز عطر یاس می کردم
مگر عطر بهشتی را از او احساس می کردم
تمام واحد دلدادگی را پاس می کردم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
ز باغ سبز طوبا خوشه های معرفت انبار می کردم
و شعرم را ز عطر هل اتی پر بار می کردم
ز اقیانوس ایمان یک سبو نذر دل زوار می کردم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
ز حج آخرین و
آن کلام آخرینِ آخرین منجی !!!! آه!!!!!
از سقیفه کلبه تاریک پر ابهام
از نفاق
یا از شکاف دین
ز مظلومی آن یکه سوار تنگه های هول
فاتح بدر و حنین و خندق و خیبر
از آن قرآن ناطق ، نفس پیغمبر
و از آن نامدار فاتح بطحا
و از گنجینه ی اعجاز سرّالله
علی عالی اعلا
سخن بسیار می گفتم
و دُر بسیار می سفتم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
از غریبی علی ، تنهایی زهرا
و از آن کوچه ها ی شهر خاموشان
ز ظلم چکمه ی بیداد
از نفیر شعله ها در باد
و از یاس شکسته پشت در
بشکستن حیدر
غنچه های پرپر صدیقه ی اطهر
ز یلداهای بی صبح علی
از ضجه های در گلو خاموش
ز اشک چاه
ز آه ماه
ز هرم آه
و از تاریخ سرد فرقه ی گمراه
می گفتم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم
از آن شق القمر در مسجد و محراب می گفتم
از آن تشت پر از خوناب می گفتم
از آن گرداب می گفتم
از آن هفتاد و دو مه در شب مهتاب می گفتم
ز مشک آب
و از آن قصه های خواهر بی تاب می گفتم
و می گفتم و می گفتم
اگر من شاعری شیرین سخن بودم.🖤🖤🏴🏴
#مادر_شهیدم 😭😭
#شهادت_جانسوز_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها
#نیره_جهانشاهی
هدایت شده از محفل شعر قند پارسی
سلام
قابل توجه دوستان عزیز شاعر و نویسنده
جشنواره ی کتابخوانی رضوی
در دو موضوع
حضرت امام رضا علیه السلام
و
حضرت محمد صلوات الله علیه
(ویژه)
با جوایز فراوان و البته ارزنده.
جلسه آینده محفل هم
شعرهای این موضوع اولویت خواهد داشت.
محفل شعر قند پارسی
سلام قابل توجه دوستان عزیز شاعر و نویسنده جشنواره ی کتابخوانی رضوی در دو موضوع حضرت امام رضا علیه
📣📣📣📣📣📣
با سلام
قابل توجه دوستان عضو محفل ادبی قند پارسی
عزیزانی که مایلند در جلسه بعدی محفل
سه شنبه 20 آذر 1403، ساعت 16
در محل کتابخانه ی شهید دستغیب
واقع در خیایان طالقانی شرکت نمایند
لطفا به همراه نام خود یک قطعه عکس پرسنلی، به جناب کیوانی یا سرکار خانم بنی ایمان ارسال کنند،
تا در پوستر برنامه درج شود.
مهلت تا ساعت 24 روز جمعه 16 آذر.
محفل ادبی قند پارسی
دقت بفرمایید
کتابخانه ی شهید دستغیب
خیابان طالقانی
پارکینگ کتابخانه نیز درخدمت دوستان خواهد بود.