"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
یکی از مضامین رایج که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار بهمرور در سرودهها و #نوحه_ها فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنتها و آیینهای سوگواری و در کنار آن، کمتوجهی به جنبههای معنوی قیام #امام_حسین علیهالسلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفتشناسی، دغدغههای سیاسی، جلب مخاطب و گاه مذهبستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداختهاند. برای مثال #یغمای_جندقی، در شعری با مطلعِ
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
روایتی انتقادی از برخی متولیان عزاداریها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوانهای عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده میشود.
در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان شعر سنتگرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کردهاند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیمقرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیبهای اشعار دهههای اخیر، شعارزدگی و غلبهی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سرودهها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافتهاند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش میکنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم.
غزل اول: حسین منزوی
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کربوبلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزهی تکثیر
ترکید بر آیینهی خورشیدضمیران
ای جوهرِ سرداری سرهای بریده!
وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران!
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشهی شیران
آنشب چهشبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
وآن روز که با بیرقی از یک سر بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحههای عاشورایی پیشین است؛ با اینحال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیهها نیز کاربردی موثر داشته است.
زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژهها و یکدستی از ویژگیهای بارز شعر است. پیوند برونمتنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمیکند. تناسب آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان میدهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغههای محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بیتوجه نبوده است. هرچند پایانبندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصهی شعارزدگی باز میدارد.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
@mmparvizan
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
بخش دوم
غزل دوم: عبدالجبارکاکایی
تا میدمد از یاد تو در شهر نشانها
در معرضِ عطر کلماتند دهانها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است
کِامروز پر از بوی بهشتند جوانها؟
دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز
ذرّات تو را تجزیه کرده است به جانها
ای کاش زمین، خون تورا ترجمه میکرد
تا با گلِ خورشید میآمیخت دهانها
*
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند
در آنسوی مقتل، به کمانها و گمانها
ای زندهی جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آنها
گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشانها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیهخوانها!
در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را بهوضوح نمایان کردهاست. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کردهاست. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده تبدیل شده که منطبق با زبان شاعرام انقلاب در دهههای ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخی از سوگواریهای عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیهخوانها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سرودهی منزوی شعاریتر شده؛ با اینحال، شاعرانگی از جلوههای آشکار این غزل است.
زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویهی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیبها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده میشود(نفسهای شهید و ...). بهندرت تناسبهای آوایی نیز در شعر دیده میشود(بنگرید به کمانها و گمانها).
غزل سوم: حسین جنتی
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستهی تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریهکردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان بهپا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت
غزل سوم سرودهی حسین جنتی است. این شعر، در سالهای اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. میتوان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافتهی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکهگیر به مرثیهخوان و در نهایت روضهخوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است.
وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانهی مرثیههای عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمیتوان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانهای در مجموع غزل نمیتوان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانهی مفعول (کهن و معاصر) بهوضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیفهای دستوری از دیگر کاستیهای این غزل است. این دست ناپرهیزیهای زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) میتوان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است:
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت
از این دست کاستیها در غزل سوم بهفراوانی دیده میشود؛ نکتهای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
@mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/ ۱"
شهرت و مقبولیت، از مباحث همیشه مطرح در حوزهی هنر و و نقد شعر بوده است. کمتر شاعری را در ادبیات فارسی میتوان نام برد که این مساله برای او حیاتی نبوده باشد و بهراست یا خطا، شعرش را بر دیگران ترجیح نداده و از شهرت خود سخن نگفته باشد:
سعدی:
هفت کشور نمی کنند امروز
بیمقالات سعدی انجمنی
*
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
یا حافظ:
حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ؟
قبول خاطر و حسن سخن خداداد است
*
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
این آرزوی دیرین و دغدغهی شیرینِ شاعران؛ همواره چون: سعدی و حافظ، منطبق با شهرت و مقبولیت بیرونی نبوده است؛ در گذشتهی ادب پارسی، به نحوی و در روزگار ما در وضعیتی بحرانیتر. اما آنچه در زمان ما مهم به نظر میرسد؛ تفاوت و تمایز گونههای مقبولیت و سخن راندن از اسباب و آفات آن است.
شاید بتوان، در یک تقسیمبندی نسبی (و نه چندان قطعی) گونههای مقبولیت شاعر و شعر را در چهار دستهی عام، خاص، ادبی و تاریخی، قرار داد و این گفتار را بر اساس آن به پیش برد.
دراز آهنگی این مبحث، ما را بر آن میدارد که صرفا به چند مقوله در این حوزه و در زیر چند سر فصل اشاره کنیم.
الف_ شعر: هنری در زمان گم پنامی
اگر زمانی به اطمینان ادعا میکردیم که شعر، هنر ویژه و در کنار آن مقبول تودهی ایرانیان است؛ این گزاره در روزگار ما، دیگر با واقعیت بیرونی تایید نمیشود. شعر هنری تخییلی، ذهنی، زبانی، فردی و عمدتا درونی است و انسان روزگار ما؛ گویی یا در جهانی دیگر نفس میکشد یا گمشدهی خود را (اگر بداند چیست) در شعر نمیجوید.
در عصر جهانیشدن و در زمانی که غالب واقعیتها در مجاز یا فضای مجازی نمود مییابد؛ شعر را نیز باید از زاویهی مجاز دید و شاید در حوزهی مقبولیت عوام، این فضای مجازی باشد که جایگاه شعر را معرفی و حتی مسیرش را رهبری میکند.
برای آزمون، فضای اینستاگرام را رصد میکنیم. از چندده میلیون کاربر ایرانی، هزاران تن (به نام شاعر) در این فضا فعالیت مشخص دارند. اما دست کم در میان چند صد تن از نامهای فعال در اینستاگرام؛ تقریبا هیچیک از شاعران(حتی به صورت کمّی) قرار نمیگیرند.
تعدادی از پر طرفدارترین نامها در این لحظه، اینانند:
حسن ریوندی با حدود ۱۹ میلیون دنبالکننده، گلشیفته فراهانی ۱۶ میلیون، رامبد جوان ۱۱ میلیون و دیگرانی چون: مهناز افشار، بهنوش بختیاری، الناز شاکردوست، سحر قریشی، محمدرضا گلزار، ترانه علی دوستی و ...، که در صفحههای پیشین یا فعال خود میلیونها دنبالکننده دارند .
در این فهرست دهها نفری که به راحتی قابل استخراج است، دهتن نخست نامهای سینمایی یا تلویزیونیاند. تا پایان این فهرست، اهالی بازی؛ قابل یا ناقابل، دولتی یا غیر دولتی، لایق یا نالایق، جدی و محترم یا شوخ و لوده، بیشترین دنبالکننده را دارند؛ هرچند بازیگران مطرح و درجه اول، چندان جایگاهی را در مجموع صفحههای پر طرفدار یافتهاند یا حتی در این فضا فعالیت نمیکنند.
پس از بازیگران، خوانندگان رپ و پاپ و گونههایی دیگر از موسیقی، قرار میگیرند و در کنار آنان تعدادی از فوتبالیست.ها و والیبالیستها را میتوان دید که نامهایی پر طرفدارند. نامهای سیاسی راست یا چپ، داخلنشین یا خارجنشین نیز گاه بر پیشانی فهرست صفحههایی با کاربران میلیونی چشمک میزنند.
در این میان؛ وضع هنرهای سنتی؛ موسیقی ایرانی، پژوهشگران و دانشگاهیان، چندان فراگیر نیست. دست کم وضع شعر، بهتر از فلسفه و علم است؛ تا آنجا که بهندرت صفحههایی فلسفی با کاربران بالای ده هزار نفر میتوان دید که در بردارندهی مباحث فلسفی خارج از سیاست حاکم یا نهادها و گروههای مقابل آن باشد.
الگوی مقبولیت فضای مجازی کاملا برعکس الگوی پیشنهادی افلاطون در مدینهی فاضله است؛ الگویی معکوس که چه مخاطبان، چه مدگرایی جهان مدرن و چه برخی در بدنهی حاکمیت به آن بیعلاقه نیستند. در کل وضعیت شعر و شاعری در روزگار ما، چندان مقبول و خوشایند نیست؛ مسالهای که نیاز به واکاوی بیشتر دارد.
ادامه دارد...
#نقد_شعر
#شعر_و_رسانه
#مقبولیت
@mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/۲"
ب_ مقبولیت عام شعر و فضای مجازی
در زمان استخراج فهرست شاعران پرطرفدار در فضای اینستاگرام، نام #یغما_گلرویی، بیش از غالب نامها به چشم آمده است. صفحهای با حدود ۹۰۰ هزار دنبالکننده که از منظر مقبولیت در شعر بینظیر است. اما آنچه در بررسی این مقبولیت باید در نظر گرفت؛ کمکی است که خواندهشدن ترانهها به شهرت این ترانهسرا کرده است. در حقیقت؛ قسمت عمدهای از شهرت او و همسلکانش، در گرو خوانندگانی است که آثار آنان را خواندهاند و این مقبولیت؛ چیزی جدا از قوت و فضای ادبی اشعار یا ترانههای آنان است.
از میان شاعران پیشکسوت معاصر؛ صفحههای مربوط به هوشنگ ابتهاج (چند صفحه) از حدود ۹۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار کاربر دارد و پنجرهی او در مجموع، مهمترین صفحهی ادبی در اینستاگرام است. در مقبولیت او و اشعارش؛ قطعا توانایی ادبی سایه تاثیری شگرف داشته؛ هرچند رابطهی اشعار او با موسیقی سنتی و نگاه سیاسی به او نیز، خارج از مقولهی شعر، به مقبولیتش کمک کرده تا آنجا که تعداد دنباله کنندگان صفحه ی او، حدود دو برابر ِ پر طرفدارترین صفحهی مربوط به دکتر شفیعی کدکنی است. آنچه درباره ی شاعران پیشکسوت چون: محمدعلی بهمنی، شمس لنگرودی و ... می توان گفت؛ سازگاری بیشتر مقبولیت عام آنان با مقبولیت خاص است؛ ویژگیای که در بررسی شاعران جوان و مقبولیت آنان دیگرگون است.
از میان صفحات مربوط به شاعران جوان؛ پر طرفدارترین صفحه مربوط به فاضل_نظری (۳۴۰ هزار کاربر) است. بخشی از مقبولیت اشعار او قطعا تابع حمایتهای رسانههای حکومتی و تلاش حوزهی هنری در معرفی اوست. پس از او علی رضا آذر با بیش از ۲۰۰ هزار دنبال کننده، بیشترین علاقهمندان را دارد؛ هرچند شعر او از منظر سلامت، قابل مقایسه با بسیاری از شاعران معاصر نیست. امید صباغ نو و حمید رضا برقعی و مهدی موسوی و گروس عبدالملکیان و... هم از شاعران پر مخاطب در فضای مجازیاند.
خاستگاه پذیرش اینان کاملا متفاوت با یکدیگر است. برای مثال، بی شک نگاه سیاسی #ضد_حاکمیتی بر شهرت موسوی و به تبع او #فاطمه_اختصاری(بیش از ۱۰۰ هزار مخاطب) و چندی دیگر موثر بوده و نگاه مبلغ هیاتی_مذهبی و تلویزیونی بر شهرت برقعی و سهرابی و... تاثیر گذاشته و نگاه رمانتیک و جوانپسند و عامهگرا بر شهرتِ آذر، صباغ نو، حسین صفا، مهدی فرجی، احسان افشاری، حامد ابراهیمپور، علیرضا بدیع، تا حدودی غلامرضا طریقی و کاظم بهمنی و... تاثیر گذاشته است؛ هرچند همهی اینان در جوهره ی شاعرانگی با هم متفاوتند. آنچه مهم است؛ نبود ارتباط منطقی بین میزان مقبولیت و ارزش ادبی اشعار بسیاری از اینان است.
نکتهی قابل تامل، کم توجهی فضای عامه به بسیاری شاعران تاثیرگذار از جمله محمدسعید میرزایی و تا حدودی محمدمهدی سیار است. البته دربارهی احتمالات ممکن درباره ی این تفاوت توجه، میتوان در مجالی مناسب سخن گفت.
از زاویهی دیگر، باید گفت که در مجموع مخاطبان عام به قالبهای سنتی، بیش از شعر سپید توجه کردهاند؛ هرچند نامهایی چون: گروس عبدالملکیان، لیلا کردبچه و... تا حدودی مورد توجه کاربران بودهاند. البته در مقبولیت اینان نیز، نوعی مدگرایی نمود دارد.
#مقبولیت
#نقد_شعر
#محمد_مرادی
@mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/۳"
ج_ محورهای مخاطب خاص و مخاطب عام
بهترین اشعار همزمان دو دستهی مخاطبان خاص و عام را به خود جلب میکنند؛ اما تفاوت ماهوی نگاه این دو دسته از مخاطبان در این است که معمولا، مخاطب عام شعر را بر اساس عوامل بیرونی چون: سیاست، جنسیت، مدگرایی، تبلیغ، نیازها و عقاید فردی و ... ارزیابی میکند؛ حال آن که مخاطب خاص به سنتهای تاریخی و ذات ادبی اثر مینگرد. شاید به همین دلیل است که مخاطب عام اگر از قیاف ی شاعری خوشش بیاید این پسند را بر شعر او هم تعمیم میدهد یا اگر محتوای شعری با مذاق سیاسی_مذهبیاش جور آید شعر را هم نیکو میبیند یا اگر فرد مورد احترامش شاعری را بپسندد او نیز آن شاعر را درست یا خطا خواهد پسندید.
تاریخ ادب فارسی انعکاسدهندهی هزاران شاعری است که این گونه مقبولیت یافتهاند و بهسرعت فراموش شدهاند. بسیاری از شاعران #وقوعی یا شاعران عصر #مشروطه و #پهلوی بهویژه شاعران سیاسی و رمانتیک آن، نمونههایی قابل اعتنا از این دستهاند.
شعرخاص به صورت مکتوب مقبولیت مییابد و شعر عام به صورت زودگذر و یکبار مصرف و با کمک هزار عامل دیگرِ رسانهای، تصویری، سیاسی و تبلیغی بیرون از شعر.
بخشی از وضعیت مقبولیت شاعران در روزگار ما را میتوان در مقایسهی آمار فروش کتابها و دنبال کنندگانشان نیز جستجو کرد.
بر اساس آمار خانهی کتاب، در دههی ۹۰ مجموعا ۱۴۰۰۰۰ نسخه از دو کتاب #ضد و #کتاب، سرودهی فاضل نظری منتشر شده است. از این منظر نیز او پرمخاطبترین شاعر این دهه بوده است. اگر این تعداد را با دنبال کنندگان صفحه ی شاعر مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که تعداد کتابهای فروخته شده حدود ۴۰ درصد تعدادن علاقهمندان در صفحهی اوست. مجموعه کتابهای فروش رفته از برقعی ۳۴۰۰۰(قبله مایل به تو) و ۱۲۵۰۰(رقعه) حدود یک پنجم مخاطبان اوست. مجموع فروش دو کتاب آذر آتایا و اسمش همین است آذر (۳۳ هزار) حدود ۱۵ درصد علاقهمندان است. در مقایسهی این سه شاعر جوان پر فروش دههی ۹۰، میتوان به این نتیجه رسید که احتمالا مخاطبان فاضل کتابخوانتر از مخاطبان آن دو بوده اند و کوشیدهاند متن شعر او را بخوانند.
با اینحال، بسیاری از شاعران شاخص روزگار ما با تیراژ محدود چندصد یا چندهزار نسخهی کتابشان، به همان اندازه نیز مخاطب در فضای مجازی ندارند که این نکته نشاندهندهی خاص بودن مخاطبان آنان در مقایسه با شاعران پرفروش دهه است.
د_مقبولیت ادبی و تاریخی
آنچه بیش از همه موید توانایی یک شاعر است؛ مقبولیت ادبی و بیش از آن تاریخی اوست. نشان دادن مقبولیت تاریخی، نیازمند گذشت زمان است و سخن گفتن از آن در این مجال ممکن نیست؛ اما میتوان با بررسی پژوهشها و کتابهای دانشگاهی و غیره، به زوایایی از مقبولیت ادبی یا تاریخ ادبیاتی برخی از شاعران جوان اشاره کرد.
از میان نامهای اشاره شده؛ پژوهش های دانشگاهی (هرچند گاه مدزدگی بر آنها نیز اثر گذاشته) بیش از همه به اشعار فاضل نظری روی خوش نشان داده است. نشانههایی از تحقیق بر اشعار کسانی چون: محمدسعید میرزایی، حمیدرضا برقعی، گروس عبدالملکیان، محمدمهدی سیار، مهدی موسوی و ... نیز در کارنامهی پژوهشی شعر معاصر دیده میشود. البته بسیاری شاعران بازنمودیافته در تحقیقات دانشگاهی هستند که با وجود تاثیرگذاریشان، در فضای مجازی کمتر مخاطب دارند. اما غالب شاعران مقبول در فضای مجازی یا جایگاهی در پژوهش.های ادبی نیافتهاند یا تنها از آنان در جایگاه آسیبشناسی شعر جوان یاد شده است.
سخن پایانی در مبحث مقبولیت این است که، این بخش از نقد شعر تابع بسیاری از جنبههای درون و برون شعر است و در زمان کوتاه، مقبولیت شاعر چندان ارتباطی به جایگاه ادبی او ندارد؛ زیر آن که "غربال به دست است از عقب کاروان می آید".
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
#مقبولیت
@mmparvizan
"شعر و بحران مقبولیت/۴"
آنچه در پایان این سلسله یادداشتها میتواند راهگشا باشد؛ بیان جایگاه مخاطبان خاص و عام در مقبولیت یک شعر و به تبع آن یک شاعر است.
مقبولیت و پذیرش بحثی کلیدی در نقد ادبی است؛ اما باید دانست که هرچه مقبولیت در زمان و مکان گسترده بازنمود داشته باشد؛ نشاندهندهی اصالت آن مقبولیت خواهد بود. مقبولیت اصیل وامدار مخاطبان خاص ادبیات است و از طریق آن به مخاطبان عام تسری مییابد؛ حال آنکه مقبولیت عام یک شاعر بیشتر تابع وضعیت بیرونی است و با تغییر آن وضعیت بهسرعت دگرگون خواهد شد. اما آنچه شاعران باید در قضاوتهای مخاطبان اشعارشان در نظر بگیرند، اولویت دادن مخاطبان خاص در مقبولیت و فریبنخوردن از پذیرش عوامانه است. برای این مساله، باید مرزی در معرفی این دو دسته مخاطب، در نظر گرفت.
۱_ مخاطب خاص در قضاوت دربارهی شعر به فرم و زبان و ویژگیهای ادبی و زیست شاعرانه توجه دارد؛ حال آنکه علت پذیرش مخاطب عام شعارها و معانی و موضوعهای مطرحشده در شعر است. اگر مخاطبی شعر شما را صرفا به علت موضعگیری شما یا معنای سیاسی یا حزبی یا ملی و...، ستود؛ بهراحتی میتوانید اورا جزو مخاطبان عام شعر قرار دهید.
۲_ مخاطب خاص بیشتر شعر را به صورت مکتوب میخواند و مخاطب عام بهجای مطالعهی کتابهای شعر، آن را در فضای مجازی دنبال میکند.
۳_ مخاطب خاص شعر را فارغ از زمان و مکان و بر اساس ذات شاعرانه میپذیرد. مخاطبانی که صرفا شعر معاصر یا شعر روزگار خود را میخوانند و علاقهای به شعر دیگر زمانها و دیگر زبانها ندارند؛ عمدتا مخاطبانی عام برای شاعرند.
۴_ مخاطب خاص شعر را محصولی زبانی (بهجز در برخی جریانهای خاص) میداند؛ حال آنکه قضاوت مخاطب عام از شاعر میتواند متکی بر عوامل بیرونی چون: صدا و دکلمهی شاعر، اجرای موسیقایی شعر، شعر و تصویر و نماهنگ و دیگر هنرهای جایگزین باشد.
۵_ مخاطب خاص، تعریفی از شعر با در نظر گرفتن تاریخ ادبیات و مقولات ادبی دارد؛ مخاطبانی که صرفا از شعری خوششان میآید و نمیتوانند دلیل پذیرش یا رد خود را شرح دهند؛ مخاطبان عام شعرند.
۶_ مخاطب خاص، به صورت مستمر شعر میخواند. برای خرید کتاب شعر هزینه میکند. شعر کامل و مبسوط را (جز در مقام فرمهای کوتاه) بر تکبیتی و گونههای کوتاه ترجیح میدهد و حاضر است ساعتها در روز یا هفته شعرخوانی کند.
۷_ نکتهی پایانی اینکه خاص و عام بودن مخاطب شعر، ربطی مستقیم به جایگاه اجتماعی فرد ندارد. مخاطب شعر چه هنرمند شاخص در دیگر حوزهها، چه موسیقیدان، چه استاد دانشگاه، چه روحانی و مجتهد، چه سیاستمدار و چه بسیاری از افراد مربوط به طبقهی خاص اجتماعی، میتواند از مخاطبان عام شعر باشد.
موقعیت اجتماعی مخاطبان پیوند مستقیمی با صحت قضاوتشان دربارهی شعر ندارد؛ چه بسیار از ناموران عرصههای مختلف که شناخت درستی از شعر ندارند و تعریف و تمجید آنان از شعر شاعر، راهگشایی برای شاعر نخواهد بود.
پس به احترام شعر و شاعر، مخاطبان خود را درست انتخاب کنیم.
#مقبولیت
#نقد_شعر
#محمد_مرادی
@mmparvizan