صهیونیسم
تو کودک کش، تو دنیا خسته کُن، منزل به آتش کش
تو فرعُن شیرکن، موسی به هم ریز و بد و سرکش
غذا توقیف کن، دیوار ساز و مایه ی آزار
تو زندان پُر کن و وحشت فراهم سازی و بیمار
تو نامربوط، بی انصاف، بی منطق، تجاوزگر
تو صهیونیسم، حزب قتل، حزب فتنه، حزب شرّ
کجا نامی، تو دشنامی، رژیم پوچ اسرائیل
تو هستی دست استکبار، چشم کفر، عزرائیل!
هزاران مرگ بر تو، لعن بر تو، شوم بد مَسلَک
که دستت سخت آغشته به خون آن همه کودک!
پروانه نجاتی - شیراز
ای فلسطین!
ای به خون آغشته تن
ای قهرمان
برخیز
ای صدایت ، تندر غرّان
نهیبت ، آذرخش
ای نعره ات ، بیدارگر
ای استوار چون کوه
ای آتشفشان
برخیز
ای فلسطین!
ای همای سایه گستر
ای عقابِ بال و پر بشکسته
از تزویر دوران
ای به قافِ عشق بنمودی وطن
ای مخلّد آشیان
برخیز
گرچه انبوهٔ ملخهای بیابان
باغهای سبزِ زیتون تو را پَرپَر نمودند
برگ برگ
گرچه همچون سوسکهای بی سر و پا
میجهند در
جویهای پُر شده از سدر و کافور
از لجن ، از مرگ
گرچه چون ، سگهای وحشی
هار و عریان و هراسان
سر به دیوار تو دارند هر زمان
یا که
چون زالوی خون آشام
در چرکاب و ماتم
ماندهاند حیران و سرگردان.
ای شناور رود،
ای بحرِ خروشان، پُرتوان
برخیز
ای فلسطین !
ای سراپا غیرت ، ای مهدِ رشادت
ای شهادت در شهادت در شهادت
سربلند ، ای جاودان
برخیز
از تو میترسند غزه ! از تو آری
آری ، از تو
از تو ، از تیر و کمانت
مردِ صهیون سخت میترسد.
دائما دارد میلرزد به خود
آری، به چشمانِ خودم دیدم که :
آن بیتها، آن دیوارها، آن مرزِ پوشالی
و آن پودها و تارِ عنکبوتی
سخت لرزان است.
دیده ام آری
که آن دلها ، آن فکرها ,
آن سرهای توخالی
پریشان است.
گوش کن ، زیبا فلسطین!
میرسد دارد بگوش
اینک صدای نالهٔ بشکستنِ دیوارِ
نامردی
و لای استخوانی که زده از آستین بیرون.
اندکی دیگر بگیر
دندان خود را بر جگر
ای منادی ظهور
ای مفتَخَر!
میرسد از راه سَحَر
میدَرَد این پردههای درهمِ شب را
که در آن پرسه زد زاری کنان شیطان.
برخیز
برخیز ای فلسطین!
ای شهامت میکند در سینه ات طغیان
ای به دستانِ تو انجیل و به دل
پَر میزند قرآن
ای غزل را قافیه ، ای قبلگاهٔ آسمان
برخیز
# محمدرضا _ فتحی
عضو کانال
«امید فردا»
بر شانههای کوچکش این درد سنگین است
پیراهن و شلوارش از خونابه رنگین است
در این طرف یک مادری بیوقفه مینالد
در آن طرف مردیست که مشغول تلقین است
آوار را پس میزند با خشکی لبها
در چشم معصومش در و دیوار غمگین است
در کوچههای غم گرفته کودکی کرده
در دستها سنگ است و بر پیشانیاش چین است
انگار میخواند برایش لای لایی ماه
امشب برایش آسمان شهر خونین است
باید بترسد دشمن از چشمان پر خشمش
او کودک و امید فردای فلسطین است
پروین جاویدنیا
هدایت شده از خاتم|خانهشعروادبیات
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانه شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
⭕️ با ارشاد:
دکتر محمد مرادی
📍دوشنبه ۲۰ فروردین ماه
🌀ساعت ۱۶:۳۰
به همراه صرف افطار
شیراز - پایانه احمدی- خانه تاریخی آیت اللهی
(جهت مسیریابی دقیق، 👆ضربه بزنید)
خانه شعر و ادبیات خاتم
🌐 @khatam_shz
گفتاری از سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی درباره "شعر"
.......
شعر،یاد وطن مآلوف آدمی است 'وطن مآلوف نه اینجاست که اهل عادت چون موش های کور در ظلمت خاک ساخته اند!
شاعر هرگز دعوت به خاک نکرده است ،واین جماعت شاعرنمایان را که چشم به مائده های زمینی گشوده اند'کجا می توان شاعر دانست.شعر اینان بازتاب انفعالات نفسانیشان نیست'نه از حضور در آن خبری است ،نه درد فراق ،نه از شیدایی جمال وهیبت جلال ونه از مستی وبی خودی!!
زبان شعر زبان رمز است وراز جز در رمز نمی نشیند ،اهل حقیقت مقیمان کوی میخانه اند وشعر جُرعه ای از آن شراب روحانی ست که بر خاک افشانده اند.
شاعر درویشی خانه به دوش است که در شهر عادات وخانه ی تعلقات سُکنی نمی گیرد'در شهر دلتنگ است 'روحی بیابانی دارد ودل به ماندن نمی سپارد ؛اگر ماندن را لازمه ی حیات طبیعی بدانی 'می ماند
اما به ماندن خُو نمی کند،چون پرستو که با لانه عهدالفت نمی بندد.
دل شهرنشینان پرستویی در قفس است وپرستو را با گرما عهدیست که هر بهار تازه می شود .وطن پرستو بهار است واگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند '
ودل شاعر نیز فراسوی گرما وسرما وشمال وجنوب است'چون پرستویی مهاجر است که هرگز به ماندن خُو نمی گیرد.
و موسیقی ؛ضجه ی انسان در فراق بهشت است.
#سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی
#هفته هنر انقلاب اسلامی
دیدار شاعران با رئیس محترم صدا و سیما. دهم فروردین
عباس احمدی، شاعر طنزپرداز نیز با بیان اینکه سرزمین شعر کار خوبی است که در ایام نوروز از شبکه چهار سیما در حال پخش است، پیشنهاد کرد که برنامهای مختص طنز و شعر طنز هم ساخته شود.
ادامه خبر:
https://www.yjc.ir/fa/news/8700270/%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86
@khabarnameshaeranshiz
عضو شوید 👈 خبرنامه شاعران
بدرالدین هلالی استرآبادی از بزرگترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم بوده است که اصالتاً از ترکان جغتایی است. او در هرات متولد شده است و از ملازمان امیر علیشیر نوایی بوده است. شهرت او در غزل است و مثنویهای شاه و درویش (شاه و گدا)، صفاتالعاشقین و لیلی و مجنون او نیز معروف است. امیر عبیدالله خان ازبک او را به جهت کینهٔ شخصی به تشیع متهم کرد و به قتل رسانید (این که او به راستی شیعه بوده یا نه را از روی اشعارش نمیتوان استخراج کرد چرا که وی در آثارش گاه از خلفای راشدین و گاه از ائمهٔ شیعه نام برده و چنان مینماید که به مقتضای زمان به این سو و آن سو متمایل میشده است). مشهور است که سیفالله نامی در قتل او ساعی بود و از این جهت سال مرگ وی را به ابجد با عبارت «سیفالله کشت» (معادل ۹۳۶ هجری قمری) ضبط کردهاند.
#معرفی_شاعر #هلالی_جغتایی
رایجترین غلطهای املایی
(ستارهدارها نادرستاند.)
*آواکادو ← آووکادو
*اختلاص ← اختلاس
*ارازل ← اراذل
*ارجینال/ *اورجینال ← اریجینال/ اریژینال
*استحظار ← استحضار
*اصراف ← اسراف
*اصطحکاک ← اصطکاک
*اطراق ← اتراق
*اظطراری ← اضطراری
*الحمدالله ← الحمدللّه
*الویت ← اولویت
*انشاللّه ← انشاءالله
*انظباط ← انضباط
*بارگزاری ← بارگذاری
*بچهگانه ← بچگانه
*بحبح ← بهبه
*بحر خیابان ← بَر خیابان
*برخواستن ← برخاستن
*برگذاری ← برگزاری
*بزار/ *نزار ← بذار/ نذار (از «گذاشتن»)
*بلاخره/ *بلخره ← بالاخره
*بنیانگزار ← بنیانگذار
*بهذاته ← بذاته
*بهرأیالعین ← برأیالعین
*بهشخصه ← بشخصه
*بهعینه ← بعینه
*بهنفسه ← بنفسه
*بیافتد/ *بیوفتد ← بیفتد
*بیافروزد ← بیفروزد
*بیاندازد ← بیندازد
*بیاندیشد ← بیندیشد
*بیانگارد ← بینگارد
*بیانگیزد ← بینگیزد
*بیمهابا ← بیمحابا
*پاچهخواری ← پاچهخاری
*پلمپ ← پلمب
*تاس ← طاس
*ترجیه ← ترجیح
*تزئین ← تزیین
*تکنسین ← تکنیسین
*تکّهکلام ← تکیهکلام
*تِلورانس ← تولِرانس
*تهکّم ← تحکّم
*توجیح ← توجیه
*تورک ← تُرک
*توفان ← طوفان
*جذرومد ← جزرومد
*چکنویس ← چرکنویس
*حاظر ← حاضر
*حتّاکی ← هتّاکی
*حدالامکان ← حتیالامکان
*حلیم ← هلیم
*حیات خانه ← حیاط خانه
*حیاط وحش ← حیات وحش
*خاروذلیل ← خواروذلیل
*خدمتگذاری ← خدمتگزاری
*خلَع ← خلأ
*خوارش ← خارش
*خاستگاری ← خواستگاری
*دردودل ← دردِدل
*دقّودلی ← دقِّدلی
*دیدبان ← دیدهبان
*راجبه ← راجعبه
*راکتور ← رِآکتور
*رزالت ← رذالت
*رییس ← رئیس
*زجّه ← ضجّه
*زخموزبان ← زخمِزبان
*زِرته/ *ضِرته ← ضِرطه
*زِرس/ *زِرص قاطع ← ضِرس قاطع
*زیباشناسی ← زیباییشناسی
*ژولای ← جولای
*سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
*سایبان ← سایهبان
*سپاسگذاری ← سپاسگزاری
*سپردهگزاری ← سپردهگذاری
*سئوال ← سؤال
*شکرگذاری ← شکرگزاری
*شئ ← شیء
*ضَرّادخانه ← زَرّادخانه
*ضربالعجل ← ضربالاجل
*ظل آفتاب ← زل آفتاب
*عبداله ← عبدالله
*عبدالهی ← عبداللّهی
*علاقمند ← علاقهمند
*علیرقم ← علیرغم
*عیاق ← ایاق
*غراضه ← قراضه
*غیرهوذلک ← غیرذلک
*غیض ← غیظ
*فالوعر ← فالوور/ فالوئر
*فراقت ← فراغت
*فنآوری ← فناوری
*فوش ← فحش
*قائله ← غائله
*قانونگزاری ← قانونگذاری
*قتلوعام ← قتلِعام
*قوائد ← قواعد
*کجدارومریض ← کجدارومریز
*کشکِبادمجان ← کشکوبادمجان
*کورد ← کُرد
*کولهبر ← کولبر
*لبتاب ← لپتاپ
*لحجه ← لهجه
*لشگر ← لشکر
*مابهازا ← مابِازا
*مارموز ← مارموذ
*مبداء ← مبدأ
*متالوژی ← متالورژی
*مثه ← مثِ
*مُحَیّا ← مُهَیّا
*محیالدین ← محییالدین
*مخمسه ← مخمصه
*مذبور ← مزبور
*مرحم ← مرهم
*مشمولالذّمّه ← مشغولالذّمّه
*مصلّی تهران ← مصلّای تهران
*مضخرف ← مزخرف
*مطمعن ← مطمئن
*معزل/ *معظل ← معضل
*ملات ← ملاط
*ملاحضه ← ملاحظه
*مَلقمه ← مَلغمه
*مناضره ← مناظره
*مَِنَسّۀ ظهور ← مَِنَصّۀ ظهور
*منشاء ← منشأ
*منظبط ← منضبط
*مهراب ← محراب
*مؤذّب ← معذّب
*موزی ← موذی
*موقه ← موقع
*میابد ← مییابد
*نئشه/ *نشعه/ *نعشه ← نشئه
*نسیب ← نصیب
*نیاندازد ← نیندازد
*نیوزلند ← نیوزیلند
*هکّاکی ← حکّاکی
*وحله ← وهله
*یهو ← یههو (یکهو)
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
#پارسی را پاس داریم.
عالمِ بیعمل و حاکم جبّار یکی است
زاهد منحرف و مست خطاکار یکی است
هرکجا جنگ رسانه است زمین میفهمد
قدرت بمب اتم با نوک خودکار یکی است
نقش تاریخ، رقمخوردن هر تکرار است
اشعث و اشعری و داعش خونخوار یکی است
دین که پامال هوسهای نهانی باشد
مسجد و دِیر و کِنِشت و بُت عَیّار یکی است
پای سردادن و خوندادن اگر حرفی شد
کوچک جنگلی و میثم تمّار یکی است
یا قلم یا لب شمشیر وَ یا تیر و تفنگ
کاوه و همّت و آوینی و مختار یکی است
مرز اسلام فقط حاشیهٔ ایران نیست
حَلَب و تَلعَفَر و قدس و میانمار یکی است
#ع_نیکو_لاله (سیدعلی نیکو)
دریابْ صبح‘ فیض ِ نسیمِ بهار را
در دیده جا ده این نَفَس ِ بیغبار را
سهل است اگر به خوابْ شبِ قدر بگذرد
در خواب مگذران دمِ صبحِ بهار را
#صائب_تبريزی
محمدجواد شاهمرادی متخلص به «آسمان» ۸ تیر ۱۳۶۱ در چادگان اصفهان متولد شد. ۹ ساله بود که برنده جشنواره شعر دانشآموزی شد و همین امر او را در سرودن مصممتر کرد. او از برگزیدگان جشنواره بینالمللی شعر فجر است. آسمان مدرک کارشناسی فلسفه و دکترای زبان و ادبیات فارسی را در پرونده دارد. کشورهای مختلفی از وی برای شعرخوانی و ارائه مقاله علمی دعوت کردهاند و اشعارش به چند زبان ترجمه شدهاست. از آثار او میتوان به «طا، سین، میم»، «چهارده پرتره از ماه» و «باغ بیسایه» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #محمدجواد_شاهمرادی
هال و حال
هال به معنی «تالار، سالن؛ (خانههای سدههای میانه) پذیرایی، نشیمن» واژهای فرانسوی / انگلیسی است و املای آن در این زبانها hall است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی در برابر hall واژۀ «سرسرا» به معنی «اتاقی در مدخل خانه که معمولاً به بخشهای داخلی راه داشته باشد» را* تصویب کردهاست.
گاهی این واژه را با واژۀ عربیِ حال به معنیِ «اکنون» در هم میآمیزند و آن را با «ح» مینویسند. نوشتن این واژه با «ح» برخلاف رویکردی است که در یکی دو قرن گذشته در برابر وامواژههای فرنگیِ دارای واج h داشتهایم و اگر hall را با املای حال بنویسیم، در نگارش این دست وامواژهها یکسان عمل نکردهایم.
در دستور خط فارسی (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ص ۴۰ و ۴۲) این واژه نیامدهاست و امیدواریم به ویراست بعدیِ این جزوه افزوده شود.
*این را از آن راهایی که پس از فعل میآید نیست.
◽️فرهاد قربانزاده
#پارسی را پاس داریم!
..به یاد راوی فتح ،سید شهیدان اهل قلم
سید مرتضی آوینی
راوی دشت شقایق مرتضی
بی تو می میرد دقایق مرتضی
ای صمیمی تر ز باران بهار
بار دیگر بر کویر دل ببار
عشق را سردار نام آور تویی
راوی سرهای بی پیکر تویی
ای گل باغ نظر یادت بخیر
در کلامی مختصر یادت بخیر
ای قلمدار قیام فتح وخون
ای کلامت غرق در عشق وجنون
ای نگاهت زخمی خمپاره ها
آشنای ترکش وتن پاره ها
هان بیا وقصه از یاران بگو
از غروب تلخ دلداران بگو
ای صدای گرم وگیرای بسیج
حنجرت سرشار غم های بسیج
بی تو خاموش است باغ لحظه ها
مانده داغی روی داغ لحظه ها
حنجرت آوای خونین می سرود
عشق بازی های شیرین می سرود
مرثیه خوان بهاران مرتضی
ای صداقت های باران مرتضی
بی تو خاموش است فصل عاشقی
چون سیه پوش است فصل عاشقی
ما عقب افتاده ی راهِ دلیم
کاروان جا مانده های غافلیم
سینه ی ما یادگار یاد توست
تا همیشه بی قرار یاد توست
#حسین کیوانی
#سالگرد شهادت شهید آوینی وهفته هنر انقلاب اسلامی گرامی
گُنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم
گوشهی چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم
#سیدعلی_سیدی
شاعر ارجمند
سرکار خانم جاوید نیا
تسلیت اعضای محفل قند پارسی و دوستان شاعرتان را پذیرا باشید.
روان برادر عزیزتان مینوی باد!