یالطیف
🌸فراخوان *«چهاردهمین» شب شعر عاشورای زرقان*
*«ویژه شاعران استان فارس»*
✅باعنایات خداوند متعال و ظل توجهات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، فراخوان «چهاردهمین» شب شعر عاشورای زرقان منتشر شد.
شاعران محترم می توانند آثار ارزشمند عاشورایی خود را تا ساعت 24 روز یکشنبه 17تیرماه» از طریق پیام رسانهای واتساپ و ایتا به شماره *۰۹۱۷۱۱۰۲۴۱۷*
ارسال نمایند.
توجه:
✅محدودیتی از لحاظ فرم و قالب وجود ندارد و شاعران می توانند حداکثر تا *3* اثر ارسال نمایند.
✅آثار ارسالی نباید در فراخوانها و جشنواره های دیگر شرکت داده شده باشند.
✅ذکر مشخصات کامل شامل: نام، نام خانوادگی، نشانی، شماره تماس، سن و میزان تحصیلات به همراه اثر الزامی ست.
✅شاعران محترم می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی با شماره 09035417593 تماس حاصل فرمایند.
🌸منتظر دریافت آثار ارزشمند شاعران اهل بیت علیهم السلام هستیم.
*دبیرخانه چهاردهمین شب شعر عاشورای زرقان*
🌸فراخوان رو در گروه های مرتبط منتشر کنید و به اطلاع دوستان شاعر خود برسانید🙏🏻
آخرین روز بهار
آخرین روز از بهار چقدر
در خودش سردی زمستان داشت
دست دهلاویه کرخ شده بود
دهلران دلهره فراوان داشت
با خودش ترکشی که میآمد
خبری سخت تلخ میآورد
آه پروانهای که خورد به او
سینهای از فراق سوزان داشت..
نتوانست غرب و لذاتش
روح او را اسیر خود بکند
این پرستوی آشنای غریب
لانهای در جنوب لبنان داشت
رنج محرومها چه کرد او را
سینهاش یک انار زخمی بود
مثل مولای خود علی به دلش
مهر و عشق و غم یتیمان داشت
با یتیمان که روبهرو میشد
بغض او عاشقانه میترکید
بر سر و رویشان چنان پدری
دست او عاشقانه جریان داشت
مثل یک دشت بیکران و وسیع
مثل یک چشمه مهربان و زلال
مثل یک کوچه عطر نان میداد
مثل یک ابر بوی باران داشت
چشمهای مهربان که از دل کوه
تا به دریای بیکران برسد
چقدر غصه را فرو میشست
چقدر دور خویش مهمان داشت
او نه تنها ز خیل همرزمان
بلکه از خویش هم جلو زده بود
در تکاپوی رفتن و ماندن
شوق و حسرت به دل، به کف جان داشت
خستگی خسته بود از دستش
رنج، از او به تنگ آمده بود
عشق در شهر غم غریبه نبود
آشنایی به نام چمران داشت
بود فوق تخصصش در درد
جبهه را کرده بود دانشگاه
مصطفی درس عاشقی میداد
مصطفی دکترای عرفان داشت
گل شببوی بی قراری که
نرگس از چشمهاش روییده
میشد از رنگ و بویش آدم مست
باغ روحش چه روح و ریحان داشت..
نپذیرد تو را اگر دلبر
دل به راهش نثار نتوان کرد
نپسندد تو را گر دلدار
به شهادت امید نتوان داشت..
مرگ را زیر پای خود له کرد
حیف میشد اگر که او میمرد
رفت خونین از این حوالی و ماند
روی عهدی که با شهیدان داشت
✍🏻 #زینالعابدین_آذرارجمند
🏷 #شهید_مصطفی_چمران
🇮🇷
بگو مگو
شاعر از خوشگلی یار بگوید خوب است
از دل و قلوهٔ دلدار بگوید خوب است
شیخ در موعظههای رمضان جز روزه
اگر از لذت افطار بگوید خوب است
شاه اگر خواست به لشکر بدهد قوّت قلب
مدحی از عمهٔ اغیار بگوید خوب است
مرد از دیدِ زنش اکثر اوقات بد است
وقتی از گردش و بازار بگوید خوب است
خبر مرگ عزیزان، بد و تلخ است ولی
با قر و غمزه، پرستار بگوید خوب است
به کسی، دختر همسایه، خدایی حتی
«بله» با زور و به اجبار بگوید خوب است
تا که افکار عمومی به تو ایمان دارند
کذب را مجری اخبار بگوید خوب است
یا فلان کارشناس تلویزیون وقتی
روی بُردار و نمودار بگوید خوب است
انتخابات که شد هر که به رسم معمول
شرحی از وضع اسفبار بگوید خوب است
شاخ در جیب خلایق بکند تا زانو!
از پر و پاچه و منقار بگوید خوب است
یا اگر خواست بلافاصله معروف شود
از پسِ پرده و اسرار بگوید خوب است
از فلان شخص و پسرها و فکوفامیلش
از مدیران تبهکار بگوید خوب است
چونکه تحقیق نشان داده که انسان گاهی
سخنِ راست هم انگار بگوید خوب است
بحث از ریلِ گل و بلبلیاش خارج شد
طنز اگر از گلِ بیخار بگوید خوب است
شاعران را چه به تحلیل سیاسی اصلا؟!
شاعر از خوشگلی یار بگوید خوب است!
از 📙 «یک وجب روغن»
#رضا_احسانپور
باید برای از تو سرودن وضو گرفت
باید وضو که هیچ! کمی آبرو گرفت
باید به دور هر چه سیاه است خط کشید
باید به عشق حیدر کرار خو گرفت
باید برای عرض ارادت به ساحتش
از هر چه غیر حضرت مولاست رو گرفت
دنیا پر از حکایتِ انبوه حیلههاست
باید فقط ز دست علی جان سبو گرفت
ذکر علی عبادت خاصان عالم است
باید مدد برای سرودن از «او» گرفت
یا علی مدد
#آقا_علی_بن_ابیطالب_علیه_السلام
#محسن_علیخانی
#غدیریام
محفل شعر قند پارسی
«واژه های متبسّم » مجموعه شعر پدرام اکبری منتشر شد
سلام
بسیار عالی
شادباش فراوان
روزی دیگر دوستان، به امید خدا.
فصل امتحان
رسیده فصل امتحانی تازه
بیا که باز موقع اتحاده
بیا تا یا علی بگیم دوباره
رأی ما امروز، خود ِ جهاده
بیا که انتخاب امروزمون
فردای روشن تری ُ میسازه
به کوری چشم همه دشمنا
پرچم ما هنوز در اهتزازه
ببین شغالها رو که توو کمینن
غم ما واسه اونا خوشحالیه
رفته اگه شهید جمهورمون
فک نکنن سنگر ما خالیه
شبیه اون جوونایی که رفتن
با انقلاب عشق همقدم باش
تو هم میتونی مثل حاج قاسم
بیا تو هم مدافع حرم باش
رو شاخهی درخت این انقلاب
یه غنچهی تازه بازم شکفته
روی زمین نمیمونه این علم
اگه علمداری زمین بیوفته
به عشق آبادی این سرزمین
به عشق این خاکی که لالهزاده
خسته نمیشیم و ادامه میدیم
پیچ و خم جاده اگه زیاده
ما مردمی که هشت سال ِ نوری
خالی نشد یه ذره توو دلامون
امید داریم به انتخاب امروز
همه یه سربازیم واسه آقامون
رأی ما انتخاب ِ فردای ماست
یه انتخابی که جهانی میشه
یه دولت جوان و انقلابی
یه دولت ِ امام ْزمانی میشه
رسیده فصل امتحانی تازه
بیا با هم زیر عَلم بمونیم
رأی ما «آری ِ» به این انقلاب
بیا سرود ِ وطنو بخونیم؛
(سر زد از افق مهر خاوران
فروغ دیده ی حق باوران
بهمن فر ایمان ماست
پیامت ای امام استقلال آزادی
نقش جان ماست...)
محمدعلی جهاندیده
پ.ن: این ترانه نذر انتخابات و شهید جمهور است و هر گروه و اورگان و موسسه و نهاد انقلابی در راستای تولید اثر فرهنگی و دعوت به انتخابات، آزاد است این اثر را به صورت نمآهنگ و سرود و... منتشر نماید.
✳️ کیمیای شعر[راز ماندگاری حافظ و خیام در برابر انوری و خاقانی]
❇️ شعر، کیمیاکاری شاعر است با واژهها. این تعبیر آرتور رمبو (۱۸۹۱ -١٨٥٤) را در عمل همۀ شاعران بزرگ تاریخ دریافته بودهاند، هر چند به گونۀ نظریه، همگان بدان تصریحی نداشتهاند. دیوان شمس، خمسه نظامی شاهنامۀ فردوسی، دیوان حافظ و غزلهای سعدی و تمام شاهکارهای ادبیات ما از کلماتی فراهم آمدهاند که در دست و پای تمام فارسی زبانان و فارسیدانان جهان ریخته است یا از خلال متون و فرهنگها میتوان بدان كلمات دست یافت.
◀️ آنچه دست نایافتنی است آن کیمیاکاری و سحر و جادویی است که بتواند این تودهٔ انبوه واژهها را به سرحد شعر برساند و با مس وجود این پدیدههای عادی و همگانی کاری کند که کیمیای شعر بیابند و زر شوند.
◀️ بیگمان همۀ شاعران بزرگ بر اسرار این کیمیا آگاهی و وقوف داشتهاند اما درجهٔ کیمیاگریشان یکسان نیست و از سوی دیگر نیت ایشان در این کیمیاگری نیز بیتأثیر نبوده است. آنچه شاعران را در طول تاریخ ادبیات ما عملاً ردهبندی کرده است همین دو نکته بوده است: درجهٔ وقوف بر اسرار علم این کیمیا و دیگر نیتِ نهفته در خاطر کیمیاگر. اگر بگوییم نیت در این میان مقامی فراتر از علم کیمیاگری دارد چندان از تجربه و حقیقت تاریخی به دور نیفتادهایم.
◀️ انوری و خاقانی دو کیمیاگر بزرگاند که در کیمیاگری بالای دست آنها نمیتوان کسی را تصور کرد و حافظ و خیام نیز دو کیمیاگرند که شاید به عنوان کیمیاگر امتیازی بر خاقانی و انوری نداشته باشند و اگر حمل بر اغراق نکنید در چشم صاحبنظران علم اسرار کیمیا را این دو تن یعنی انوری و خاقانی بیشتر از خیام و حافظ میدانستهاند؛
اما نیّت؟
اینجاست که سرنوشت حافظ و خیام از سرنوشت انوری و خاقانی جدا میشود. آن نیت انسانی و بشری که ذهن و ضمیر حافظ و خیام را به خود مشغول داشته با آن نیت کوچک و درباری خاقانی و انوری زمین تا آسمان فاصله دارد. شما وقتی که در شعر انوری میخوانید: لمعهٔ خنجرش از صبح ظفر شعله کشید/ همه میدان فلک خنجر بهرام گرفت - ساقی همتش از جام کرم جرعه بریخت/ آز، دستارکشان راهِ در و بام گرفت (دیوان ٩٦/١) اگر اهل فن باشید محال است از این مایه وقوف بر اسرار علم کیمیای زبان حیرت نکنید. اما نیت کیمیاگر را که مینگرید میبینید هیچ است و پوچ.
ولی وقتی این بیت حافظ را می شنوید:
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
(دیوان ۵۲)
درجه حیرت شما از کیمیاکاری شاعر، شاید تفاوتی با مورد مشابه آن در شعر انوری نداشته باشد اما نیّت کیمیاگر را نمیتوانید نادیده بگیرید.
در نیّت انوری خودش و ممدوحش به زحمت میگنجد و حتی جا برای یکی از این دو تن بیشتر وجود ندارد اما در «نیّت» حافظ تمامی تاریخ انسان و انسانیت میگنجد.
از عصر حافظ تا هنگامی که آخرین بشر در روی کره زمین یا یکی از کرات دیگر وجود داشته باشد تمام شاعران را با این دو معیار میتوان سنجید و راز اقبال مردمان یا بی اعتنایی مردمان بدیشان را در تاریخ بازشناخت. انوری خود میدانسته کیمیاگر ماهری است اما نمیدانسته است که چرا در عین کیمیاگری مُفلس است.
◀️ اما از مقایسۀ مولوی و خیام و نظامی و سعدی و حافظ میتوان به آسانی دریافت که این افلاس او نتيجة «نيت» او بوده است.
«نیتی» خُرد و حقیر که در آن جز منافع کوتاه مدت طغرل تگین یا سلطان سنجر نمیگنجیده است و چندین بار که حوادث روزگار نیت او را از محدودۀ منافع درباری گسترش داده است، میبینیم که چند شعرِ شگفتآور عرضه کرده است که همان چند شعر مایه بقای نام او در تاریخ شده است و میتوان گفت استمرار وجودی انوری در تاریخ شعر فارسی نتیجه طبیعی همانگونه شعرها است.
❇️ شفیعی کدکنی، محمدرضا(۱۳۹۶)
این کیمیای هستی، انتشارات سخن، جلد دوم، صص ۲۸۳-۲۸۵.
✳️ تحلیل شعرهای حافظ از دریچه روانشناسی
✳️ قسمت اول
❇️ حافظ یک نابغه بود به شعرهای حافظ قرآن ناطق میگویند .
همانطور که قرآن را مفسرین میتوانند تفسرهاای گوناگون داشته باشند
از شعرهای حافظ هم هر کس بر اساس دانش خود میتواند بهره ببرد .
◀️ حافظ یک نابغه بود و نگاه های متفاوتی میتوان از شعرش،داشت مثلا اهل عرفان
از دریچه شعرش به گونه ای خوشه چینی میکنند و شعرا به گونه ای ادیبان به گونه ای و ...
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
گاهی افرادی به روانشناس رجوع میکنند
و در اتاق درمان سکوت میکنند و نمیگن
چه دردی دارند برای چه رجوع کردن چه ناراحتی دارند
حالا اینکه چرا با وجودی که هزینه دادن حرف نمیزنند دلایل گوناگون دارد
و یک پدیده در اتاق درمان اتفاق میافتد به نام مقاومت مراجع یعنی مراجع در ابتدا نمیگه چی شده از چی ناراحته
اصلا چرا مراجعه کرده
و قاعده مشاوره این است که فرد حرف بزند و بگه مشکلش چیست واضح حرف بزنه
تا مشاور مسعله را ببیند یعنی مراجع مقاومت میکند حرف نمیزند
باید این مقاومت توسط روانشناس شکسته شود
حضرت حافظ میگه :
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
یعنی روانشناس با دانش خود مثل یک مسیحا یخ مراجع را در اثر دلسوزی میشکند ابتدا از یک سری مسائل حاشیه ای میگوید تا کم کم مراجع اعتماد کند
حافظ میگه :
لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
اگر به روانشناس دردت را نگویی حرف نزنی چگونه روانشناس دردت را تشخیص دهد و درمان کند
❇️ به قلم : رضوان عطاریان ارشد روانشناسی
مثل باغی سبز در یک روز بارانی قشنگی
مثل دریایی چه آرام و چه توفانی قشنگی
روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی،
زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی
خنده های زیر لب، یا آن نگاه زیر چشمی،
شاید اصلا با همین حرکات پنهانی قشنگی
تا که نزدیکت میآیم در همان حال مشوّش
ـ که میان رفتن و ماندن پریشانی ـ قشنگی
مینشینی دامن گلدار را میگسترانی
مثل نقش شمسه روی فرش کرمانی قشنگی
نه، ... فرشته نیستی، می سوزد آدم از نگاهت
آری آتش پاره ای؛ با اینکه شیطانی، قشنگی
سرنوشت ما نمی دانم چه خواهد شد؟ ولی تو،
مثل حس ناتمام بیت پایانی قشنگی...
#قاسم_صرافان
بریم به پیشواز تیرماه 😊
پابند توام در شب من زلف میفشان
دیوانهٔ آرام که زنجیر ندارد
هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من
خورشید پدرسوختهٔ تیر ندارد
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
✳️ تحلیل اشعار حافظ از دریچه روانشناسی
✳️ قسمت دوم
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
گاهی در زندگی مشکلاتی پیش میاد اینکه ما بگردیم دنبال دلایل ایجاد مشکلات بی فایده است و حتی ممکنه ما را غرق در مشکلات بیشتری کند
اینکه بگردیم ریشه مشکل و پشت پرده اسرار مشکل را پیدا کنیم گاهی بی فایده است
و پرداختن به ریشه ها ما را از لحظه حال و سلامت روان اکنون دور میکند و حتی ما را در چرخه مشکلات بیشتری قرار میدهد نشخوار فکری و آزار بیشتر خودمان و سلامت روان اکنون ما را خراب میکند
در زندگی باید ببینیم موضوعی که اکنون حال ما را خوب میکند چیست ؟
اینکه ریشه مشکل را وقتی حال روحی ما خوب نیست پیدا کنیم ما را از لحظه خوش اکنون دور میکند و مسعله هم حل نخواهد شد
گاهی در زندگی نباید دنبال دلایل و ریشه ها گشت باید یه اینکه اکنون چه حال ما را خوب میکند بپردازیم
مثال پارتنر شما به شما خیانت کرده اینکه چرا خیانت کرد چرا دروغ گفت چرا فریب خوردم و.. باعث نشخوار فکری میشود و وضعیت اکنون را خراب خواهد کرد
دردی دوا نمیشود بلکه دردها اضافه خواهد شد
در زندگی گاهی لازم است گذشته را بپذیریم و گذشته را نشخوار نکنیم
پرداختن به گذشته و پرداختن به پرده اسرار (ریشه های مشکل) بعد از یک فکر سالم قرار دارد وقتی روحیه مناسب شد
و الویت اکنون حال خوب است و بعد از حال خوب پرداختن به ریشه ها ..
چون پرداختن به گذشته در زمان نامناسب حال اکنون ما را خراب خواهد کرد
و بی نتیجه است
گاهی باید با رنج خود کنار بیاییم
و رنج را بپذیریم
اینکه پدر یا مادر شما چرا اخلاقشان اینطور بود با شما بدرفتاری کردن اهمیت چندانی ندارد.
چون نمیتوانیم انها را تغییر دهیم
کاری که اکنون میتوانیم انجام دهیم
متمرکز شدن روی زندگی خودمان است
اول پرداختن به اصل زندگی
و برای پرداختن به اصل زندگی باید حال ما خوب باشد تا بتونیم به اسرارها جوانب و ریشه ها بپردازیم
ساقیا جام می ام ده یعنی ساقی در اکنون حال مرا خوب کن
که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
وقتی حال ما خوب نیست نمیتوانیم درست ریشه ها و دلایل مسائل را معلوم کنیم و مسائل برای ما همچنان غیب باقی می ماند
حال که خوب نباشد گذشته را هم نمیشود خوب بررسی کرد
اول دنبال خوب کردن حالت باش
به خودت بپرداز
و بعد دنبال پرده اسرار و ریشه ها دلایل باش
در زندگی اول به الویت ها اهمیت بدهیم
و هیچ الویتی همچون حال خوب نیست حال خوب خلائی در ذهن ایجاد میکند
و باعث میشود به غیب های زندگی پشت پرده ها اسرار ریشه ها دلایل بپردازیم
و سالم طی کردن زندگی به واسطه یک حال خوب (مستی می از نظر مولانا ) است .
فکر کردن به ریشه مشکلات در زمان نامناسب باعث میشه لحظه حال را از دست بدهیم و گذشته را هم نمیشود با یک حال نامناسب بررسی کرد
❇️ نویسنده ؛ رضوان عطاریان ارشد روانشناسی
@
حالم از دوری تو ،در حال حاضر خوب نیست!
خوبم اما ظاهرا این حفظِ ظاهر خوب نیست...
برکه بودم،رود بودی ... ما ندانستیم که
ارتباط یک غریبه با مسافر،خوب نیست!
دکترت بی پرده گفت از یار غمگین دور باش،
زندگی دیگر برایت پیشِ شاعر خوب نیست...
زخم هایم یک به یک درمان شدند افسوس که
حالِ زخمی که نشسته توی خاطر خوب نیست!
فاش میگویم که چشمت را پرستیدم ... ولی
اعتراف یک مسلمان پیش کافر ، خوب نیست
بعد تو این کوچه دیگر،کوچه ی سابق نشد...
حال و روز ساکنینش این اواخر خوب نیست!
#مینا_بیگ_زاده
✳️ تحلیل اشعار حافظ از دریچه روانشناسی
✳️ قسمت سوم
آنکه جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتاده است
آن آدمی که به جز کعبه جایی نمیرفت
از وقتی که تو را دیده همش به یاد لبت
بر در میخانه هست و شراب میخورد
انسانها پیچیده هستند و هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست
آدم ها در طی زمان بر اساس تحولاتی تغییر میکنند
و ممکنه کاملا متفاوت از آنچه اکنون هستند بشوند
زندگی در حال گذر است و حوادث تحولات زندگی و خیلی عوامل دیگر ممکنه باعث تغییر نگرش فرد شود
حالا بر اثر یک سلسله حوادث،یا وجود یک دوست خواندن یک کتاب تغییر اندیشه و..
مرور زمان و تحولات ممکنه باعث تغییر نگرش فرد شود
روی ثبات آدم ها نمیشود خیلی حساب کرد
و این واقعیتی در زندگی هست
که ممکنه خوب یا بد باشد
ولی به هر حال روی ثبات آدم ها نمیشود حساب کرد
آدمی که الان با او ارتباط داریم همیشه همینجوری باقی نمیماند
گاهی حادثه ای رخدادی ...باعث میشه
فرد به طور کلی دگرگون شود
یا در موضوعاتی نگرش او عوض شود
حتی ممکنه کارهایی بکند که اصلا از او توقع نداریم مثلا کسی که روحانی بود یک رقاص بشود
و این به خیلی عوامل برمیگردد
مثل صفات شخصیتی ؛ هوش ؛ حق پذیری ؛ تلقین پذیری و...
آدم ها میتوانند در جهت مثبت یا منفی در زندگی تغییر جهت دهند
از آدم ها بت نسازیم آدم ها خدا نیستند
و قابلیت تغییر دارند .
❇️ نویسنده : رضوان عطاریان ارشد روانشناسی
"یا علی"
ای بدایت مَدحت، "هل اتی علَی الانسان"
بیتو در خلل خلقت، با تو بیبدل انسان
عزمِ خیبری بنما، کاه میشود کیهان
کامِ شکّری بگشا، کندویِ عسل: انسان
مادرت که از کعبه، میرسید، میدیدم
یک فرشته میآید، شاد و در بغل: "انسان"
بر جهاز اُشترها ایستادی و گویی
فتح کرده عالم را آنسوی قُلل: انسان
ناز میکند تاریخ بر جهان که او دیده است
روی دوش پیغمبر بشکند هُبل: انسان
تیغ حیدری بردار تا جدا شود از هم
اینسوی جَمَل: شیطان، آنسوی جمل: انسان
عاشق تو امّتها، زایر تو ملتها
جز بهتو نشاید کرد فخر بر ملل: انسان
جُملهجمله نوکردی آیهی بلاغت را
گاه میکند اعجاز با همین جُمل: انسان
*
مدح تو میسّر نیست جز به "لافتی گفتن"
ای نهایت وصفت "هل اتی علی الانسان
#امام_علی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۱ تیر زادروز مصطفی رحماندوست
(زاده ۱ تیر ۱۳۲۹ همدان) شاعر، نویسنده و مترجم
معروف به شاعر «صد دانه یاقوت» نویسنده و مترجم کتابهای کودکان و نوجوانان و از داوران و نمایندگان هیئت علمی جشنواره بینالمللی شعر فجر است.
وی پس از گرفتن کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، بهعنوان کارشناس کتابهای خطی در کتابخانه مجلس مشغول بهکار شد و سپس بهعنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول نشریات رشد، سردبیر رشد دانشآموز، سردبیر و پدیدآورنده سروش کودکان و نوجوانان و سردبیر مجله شهرزاد قصهگو بهفعالیت ادامه داد. وی همچنین به مدت سهسال مدیرکل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت ارشاد بود. او در سال ۱۳۷۱ در رشته زبان و ادبیات فارسی به ادامه تحصیل پرداخت و پس از دوره کارشناسی ارشد، نشان درجه یک هنری"دکترا" گرفت و علاوه بر این، مدرس داستاننویسی و قصهگویی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاهها نیز بودهاست. او پس از بازنشستگی از سمتهای دولتی، مدیر گروه شکوفه "بخش کودکان و نوجوانان" انتشارات امیرکبیر و مشاور رئیس کتابخانه ملی ایران شد و اقدام به تاسیس و راهاندازی پایگاه اینترنتی "کتابخانه ملی کودک و نوجوان ایران" کرد و توانست تا دهمین سال شروع بهکار این پایگاه، متن کامل بیش از ۲۴ هزار عنوان کتاب کودک و نوجوان را برای پژوهشگران قابل دسترسی کند. وی همچنین یکی از اعضای اصلی داوران جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان و جشنواره بینالمللی تئاتر کودکان و نوجوانان است و عضو هیئتهای داوری کتاب سال، جشنوارههای کتاب و مطبوعات کودکان و عضو شورای موسیقی کودکان و شورای کتاب کودک ایران نیز بوده.
آثار:
از رحماندوست تاکنون ۳۱۴ اثر بهصورت مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان، تألیف و ترجمه داستانهای کودکان و نوجوانان و کتابهایی درباره فنون قصهگویی و ادبیات کودکان در ایران و جهان منتشر شدهاست. تیراژ کتابهای او به بیش از شش و نیم میلیون نسخه میرسد و برخی از آثار او از جمله "قصه دو لاکپشت تنها" "بازی با انگشتها" "سه قدم دورتر شد از مادر" "دو تا عروس، دو تا داماد" و ... به سیزده زبان ترجمه شده است.
همچنین: فرهنگ آسان، دانشنامه ویژه کودکان و نوجوانان.
شاعر کودک و نوجوان - مراسم رونمایی از کتابهای مدادرنگی - بندرعباس
فوت کوزهگری: مجموعهای ارزشمند از ضربالمثلهای ایرانی
ترانههای نوازش
ترانههای نیایش
لالاییها: «لالایی عاشورا» و "گنجشک لالا"
مجموعه شعرهای «قصه های پنج انگشت» و «بازی با انگشتها» که ریشه در ادبیات فولکلور ایران دارد.
مجموعه شعر "دوستی شیرین است"
هیچانهها
سفید بود، سفید تنها بود
این تریزی، آن تریزی
ریشهها در خاک، شاخهها در باد
زیباتر از بهار
باغ مهربانیها
قصه گویی، اهمیت و راه و رسم آن
و ...
او همچنین با انتشار برخی از آثارش با کمک تسهیلات آسان نشر، با عنوان عمومصطفی در آمریکا، امکان مطالعه، گوش دادن و خریدن کتابهایش را برای کودکان ایرانی خارج از کشور مهیا ساختهاست.
شعر «صد دانه یاقوت» یکی از مشهورترین و شناخته شدهترین اشعار اوست. این شعر و برخی از اشعار او در دوره تحصیلات ابتدایی و در درس زبان فارسی آموزش داده میشود.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#مصطفی_رحمان دوست