آه ای غمت قصیدهی بیانتها حسین!
غم با دلت عجين شده از ابتدا حسین!
در موی بیدهای جهان مویه میکنند
موسیقی عزای تو را بادها حسین!
ای حُسن بیبدیل! چه حُسن سلیقه داشت
آن که نهاد نام بلند تو را "حسین"
تا بوده نی به حرمت تو گل نداده است
این است فرق بین نی و نیزهها، حسین!
وقت نوشتن از تو قلم سرخ میشود
همخانواده است گل سرخ با حسین
من ماهی قناتم و روز و شبم یکیست
ای کاش میرساند به دریا مرا حسین.
ای شعر ناب نام تو را "آب" مینهم
تا بعد خواندن تو بگویند: "یا حسین"!
#کبری_موسوی_قهفرخی
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
فصل پایداری
زینب که باشی می توانی یک صدا باشی
با چادر خاکی سفیر کربلا باشی
حتی زمانی که اسیری در دل دشمن
برنده چون شمشیر تیز لافتی باشی
یک انتخاب ساده پیش چشم زینب بود
نستوه باشی یا که درگیر عزا باشی
در هم بپیچی بی غرور اشک باریدن
یا انتقام غیرت خون خدا باشی
در هم بکوبی ،موج باشی در دل طوفان
بر شادی دشمن عذاب یک بلا باشی
آتش بسوزانی بگویی حق نمی میرد
هر چند در دشت مصیبت مبتلا باشی
زینب شدن یعنی دقیقاً کم نیاوردن
یعنی مصیبت را به یک فرصت بدل کردن!
حالا که دنیا سخت بر ما سخت می گیرد
باید بداند همت زینب نمی میرد
تحریم یعنی روز هفتم آب را بستن
با قامت خم چون هلال ماه نشکستن
خلاق باش و حلقه ی تحریم را بشکن
تسلیم را بشکن بت تعظیم را بشکن
رؤیای استقلال شوقی آتشین دارد
پرواز با این بال طعمی دلنشین دارد
باید مقاوم بود راه عزت است این راه
پرچم زدن بر قله های قدرت است این راه
غول گرانی همنشین سفره های ماست
تهدید کردن حربه ی هر روزه ی آنهاست
در شهر می پاشند گرد خود غبار خود
آنها نمی خواهند ما را هم قطار خود
یک عمر استثمار و استعمار بودن را
در اقتصادی بسته و بیمار بودن را
باید به پایان برد این وابسته بودن را
آغاز باید کرد فصل پر گشودن را
ان مع العسر یسرا حرف مقبولی ست
کم خوردن و کم داشتن تصمیم معقولی ست
از ما صبوری کردن و از دشمنان تحریم!
دنیا بداند بر نمی گردیم از تصمیم!
«ما می توانیم»«از تو حرکت از خدا برکت»
زیر نگین کفر رفتن خفت و ذلت
ماه محرم چادر زینب پرافشان است
ماه محرم کارزار صبر و پیمان است
هر جا حسین آتشفشان جان نثاری بود
زینب چراغ سبز فصل پایداری بود
از ما صبوری کردن و از دشمنان تحریم
دنیا بداند برنمی گردیم از تصمیم!
شیراز.... پروانه نجاتی
🏴
========================
#رسید قصه به سر
رسید قصه به سر،هر سری که بود افتاد
دوباره ماه به چشمان ِشب ،کبود افتاد
دوباره سیلی نامردها به صورتِ گل
شمیم ِعطر ِحسینی به روی عود افتاد
چقدر سر که به تیزی نیزه ها تن داد
چقدر دل که به سر نیزه ی حسود افتاد
چه آتشی که بر اندوه مادران رقصید
چه خار ها که به پاهای غنچه زود افتاد
نه ابر بود و نه باران نه هق هق ِ آبی
هزار خون ِگلو در دهانِ رود افتاد
هزار مرثیه گویای یک محرم نیست
هزار مرثیه از آه ِدل فرود افتاد
همیشه آتشِ عشقِ حسین(ع) سوزان است
کلاف قافیه ام ناگهان به دود افتاد
🔸شاعر:
#صفیه_قومنجانی
===========================
🔹
May 11
#شعر
🥀ای بهار نینوا در فصل جوش
ای گل خون پیشه آتش فروش
🖤گوییا خون بشارت بر تو ریخت
اشک زینب در اسارت بر تو ریخت
🥀در زمین، دشت تپیدنها تویی
قتلگاه سر بریدنها تویی
🖤خواهر خورشید رنگ زرد من
خواهر مغموم صحراگرد من
🥀داغ تو درد دقایق میدهد
بوی صد صحرا شقایق میدهد
🖤تو به باغ داغ نیلی رفتهای
تا کبودستان سیلی رفتهای
🥀قلب عالم را تو دیدی خونفشان
رو به سوی قتلگه، دامنکشان
🖤مادرت زهرا وصیت کرده بود
بر گلویش بوسه نیت کرده بود
🥀تا ببوسی شط مروارید را
در گلوگاه عطش، خورشید را
🖤تو نهاده بوسه بر جایی که نور
خوشهها برداشت آن جا از ظهور
🥀بوسه بر زخمی که انسان خورده است
بوسه بر بغضی که ایمان خورده است
🖤پس وصیت این چنین فرجام یافت
قلب زهرا در زمین آرام یافت
🖤احمد عزیزی
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
محفل ادبی قند پارسی
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!
این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!
باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!
شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!
جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه
هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه
#حسین_جنتی
#محرم
#امام_حسین
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
"شعر عاشورایی/۸"
در سدهی پنجم هجری، علاوه بر اشعار اشاره شده و تلمیحات علشورایی، ابیاتی را میتوان دید که یادآور برخی کلیدواژههای شعر عاشورایی است و در ریشهشناسی این گونه اهمیت دارد.
برای مثال، عنصری، دومین شاعری است که در دیوانش از شمر نام برده و او را در تضاد با خضر نبی(ع) قرار داده است. ( دیوان عنصری، ص349)
دیگر شاعر این دوره، اسدی توسی(ف465)، در مناظرهی شب و روز که در مجمع الفصحا ثبت شده، در تفضیل روز بر شب، از چهار روز به عنوان مهمترین و ارجمندترین روزها یادکرده که یکی از این چهار روز، عاشوراست:
عید و آدینه ی فرخ، عرفه، عاشورا
همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم
شاعران بیدیوان مدبری
از دیگر آثار مهم در قرن پنجم، علینامه، سرودهی شاعری ربیع نام را باید نام برد که گویی به سال 482 نوشته شده و نخستین حماسهی شیعی موجود است.
در این منظومه که در روایت جنگهای تاریخی حضرت امیر(ع) سروده شده، بارها از نقش تاریخی و حضور امام حسین(ع) در نبردها سخن به میان آمده است. از دیگر جنبه.های مهم این اثر، درج نخستین اشارات به حضرت عباس(ع) در ادب فارسی است که در خلال روایت دوران حکومت علی(ع)، نشانههایی از آن را می توان دید.
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
#علی_نامه
@mmparvizan
کوتاه کن کلام … *بماند بقیه اش*😭
مرده ست احترام … *بماند بقیه اش*😭
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام … *بماند بقیه اش*😭
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام … *بماند بقیه اش*😭
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام… *بماند بقیه اش*😭
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ … *بماند بقیه اش*😭
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام… *بماند بقیه اش*😭
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام….*بماند بقیه اش*😭
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام … *بماند بقیه اش*😭
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام … *بماند بقیه اش*😭
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام … *بماند بقیه اش*😭
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام …*بماند بقیه اش*😭
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگِ پشت بام …*بماند بقیه اش*😭
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام …*بماند بقیه اش*😭
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام … *بماند بقیه اش*😭
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام … *بماند بقیه اش*😭
قصه به “سر” رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام … *بماند بقیه اش*😭
شاعر: محمد رسولی