eitaa logo
شعر، قصه، معرفی کتاب
3.7هزار دنبال‌کننده
223 عکس
44 ویدیو
9 فایل
قصه، شعر و معرفی کتاب حاصل تلاشی مادرانه بر اساس رویکرد کلیدی و مهم شخصیت محوری از مباحث استاد عباسی ولدی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 *پور زیتون* کودکش را به سینه‌اش چسباند دست بر جعد گیسوانش برد پاک می‌کرد اشک چشمش را دست بر پیچ ابروانش برد چند روزی‌ گرسنه می‌خوابد خواب زخمی ز غرّش موشک دهر چرخید، مادری مضطر باز هم آب، تشنگی، کودک زنده شد باز آه دیرینم بهت، شرمندگی، پدر، غربت همچو هاجر، رباب، یوکابد وقتِ ایمان، رضا، دعا، نصرت همسرش نیست، کاش بر می‌گشت روسپیدی که ارغوانی بود گرم درمان کینه‌ها می‌شد او پرستار معمدانی بود کاش در این دیار نیلی بود کودکش را به آب بسپارد همچو صبر عجیب این مردم کاش دیوار و سقف تاب آرد صورتش روی صورت کودک حسبنا الَّه به آه در آمیخت اشک غلتید روی گردنبند یادگاری به گردنش آویخت ارث جدّت، کلید خانه‌شان در حوالی مسجد الاقصی گر نبودم، بدان که کی هستی پور زیتون، ستبر چون سینا ✍پریسا غلامی به کانال شعر، قصه و معرفی کتاب بپیوندید👇 https://eitaa.com/gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسته فرهنگی فاطمیه نهایی.pdf
2.7M
🏴 بسته فرهنگی فاطمیه🏴 شعر،قصه،کاردستی،بازی،نقاشی کاری از گروه شعر و قصه درمسیرمادری تلاشی مادرانه برای پیاده سازی بحث مهم و کلیدی شخصیت محوری (تربیت الگویی) استاد عباسی ولدی 📣اگر با این بحث آشنا نیستید روی جمله آبی رنگ بالا ضربه بزنید تا کلیپ رو ببینید و حتما این کانال رو دنبال کنید👇 https://eitaa.com/shakhsiatemehvari فایل عکس های قابل چاپ بسته فرهنگی فاطمیه (برای دانلود فایل روی جمله بالا 👆ضربه بزنید) 🌿 هزینه معنوی استفاده ازاین بسته صلوات بر محمد و آل محمد و ارسال آن برای دیگران 🌺 ما را در بله و ایتا دنبال کنید👇 @gheseshakhsiatemehvari
فایل عکس های قابل چاپ بسته فرهنگی فاطمیه.pdf
6.11M
🏴فایل ضمیمه بسته فرهنگی فاطمیه🏴عکس های قابل چاپ کاری از گروه شعر و قصه درمسیرمادری تلاشی مادرانه برای پیاده سازی بحث مهم و کلیدی شخصیت محوری (تربیت الگویی) استاد عباسی ولدی ما را در بله و ایتا دنبال کنید👇 @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه دانه های بهشتی (انار بهشتی) 🤩 اینجا کلیک کن!👇 https://eitaa.com/gheseshakhsiatemehvari/894 یه قصه ی قشنگ برای شب یلدا... چی بهتر از این که تو شبی که دور هم هستیم از فضایل مادرمون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها💚 برای بچه هامون بگیم😍 به کانال شعر قصه و معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
قصه دانه های بهشتی نویسنده:ز.تقی پور منبع: ریاحین الشریعه جلد۱ صفحه۱۴۲ فضائل الزهراء، صفحه۱٠۷ سلام سلام آی بچه ها کوچکترا بزرگترا☺️ روزی حضرت فاطمه (س) مریض شد😔 امام علی ع گفت: فاطمه جان! هر چه می خواهی به من بگو تا برایت تهیه کنم. حضرت فاطمه(س) لبخندی زد و تشکرکردو گفت: من از شما چیزی نمی خواهم☺️ امام علی ع اصرار کرد که اگر چیزی دوست داری بگو تا برایت تهیه کنم بچه ها❤️ حضرت فاطمه میوه ای میخواست که پیداکردنش کمی سخت بود چون فصلش تموم شده بود... حضرت فاطمه (س) گفت پدرم رسول خدا،همیشه به من می گفتند که هیچ وقت چیزی که تهیه کردنش برای همسرت سخت است از او نخواه تا شرمنده ی تو نباشد امام علی ع گفت فاطمه جان،به خاطر من خواهش می کنم هر چی میل داری بگو حضرت فاطمه (س) گفت: اگر کمی انار برایم تهیه کنی از شما ممنونم.☺️ امام علی ع مهربان برای خرید انار راهی بازار شد. در بین راه از مسلمانان سوال می کرد انار کجا پیدا می شود؟ یکی از مردان جواب داد: امام علی ع می دانید که فصل انار گذشته است، اما شاید مردی به نام شمعون هنوز انار داشته باشد امام علی ع بسیار خوشحال شد و پیش شمعون رفت. بعد ازسلام از شمعون پرسید: انار داری؟ شمعون گفت:همه را فروخته ام😔 همسرِ شمعون صحبت های بین امام علی ع و شمعون را شنید. به همسرش گفت: من یک انار برای خودم زیر برگ ها پنهان کرده بودم، آن را به امام علی ع می دهم. امام علی ع چهار درهم برای خرید انار به شمعون داد. ( درهم واحد پول کشور های عربی است) شمعون گفت: ولی قیمت این انار نیم درهم است. امام علی ع گفت: نیم درهم برای خودت و بقیه اش برای همسرت باشد. چون انار را برای خودش نگه داشته بود که بخورد ولی به من داد. امام علی ع خداحافظی کرد و با خوشحالی به سمت خانه رفت تا انار را به حضرت فاطمه بدهد.😇 در راه صدای ناله ای شنید،😭 دنبال صدا رفت، ناگهان دید مرد نابینایی تنها و تشنه و گرسنه روی زمین خوابیده است. 😢 امام علی ع با مهربانی سرِ مرد را روی پایش گذاشت و گفت: ای مرد چه شده ؟ چند روز است اینجا بدون آب و غذا افتاده ای؟ مرد نابینا که امام علی ع را نمی شناخت گفت: بیمار شده ام و تنها و بی کس م امام علی ع گفت:الان چه چیزی میل داری؟ مرد گفت: اگر یک انار برایم پیدا میشد میل داشتم. امام علی ع گفت: من یک انار دارم که داشتم آن را برای بیمار عزیزم می بردم ولی آن را نصف می‌کنم و نصفش را به تو می‌دهم .😊 امام علی ع انار را دو نصف کرد و دانه های آن را کم‌کم در دهان مرد گذاشت نصف انار تمام شد مرد گفت: اگر لطف کنی و آن نصف دیگر انار راهم به من بدهی تا بخورم شاید حالم خوب شود. امام علی ع با خودش فکر کرد این مرد اینجا تنها و بی کس است پس بهتر است نصف دیگر انار رابه او بدهم... پس با محبت و مهربانی دانه های انار را در دهان مرد گذاشت تا انار تمام شد. امام علی ع با آن مرد خداحافظی کرد و به سمت خانه رفت. در راه با خودش فکر می‌کرد حالا چکار کنم؟ دیگر اناری ندارم تا برای فاطمه (س) ببرم! به‌ خانه رسید ولی از خجالت وارد خانه نشد از بین در نگاه کرد تا ببیند حضرت فاطمه (س) خواب است یا بیدار! ناگهان دید سبدی از انار های بزرگ و خوش رنگ و آبدار جلوی حضرت فاطمه(س) است.😋 امام علی ع با خوشحالی وارد خانه شد. متوجه شد که این انارها،انار های معمولی نیست و از بهشت آمده است.☺️ پرسید فاطمه جانم! این انارها را چه کسی آورده است؟ حضرت فاطمه گفت:علی‌جانم! وقتی‌که برای خرید انار رفتی، بعد چند دقیقه صدای در خانه آمد فضه بانو در را باز کرد، مردی را پشت در دید که سبدی انار برایمان آورده بود امام علی ع درحالی‌که لبخند می‌زد دانه‌ای از انار را برداشت و در دهان حضرت فاطمه (س) گذاشت😇حضرت فاطمه (س) آن را خورد و گفت: انار شیرین و خوش‌مزه ای است، خدا را شکر، حالم خیلی بهتر است،ممنونم علی‌جان!😍 (اصل روایت را درتصویر زیر بخوانید)👇 @gheseshakhsiatemehvari
منبع قصه ی انار. 👆 کتاب ریاحین الشریعه مادران عزیز خوبه که قصه ها رو از منبع اصلیش هم بخونیم که موقع تعریف کردن داستان برای عزیزانمون بتونیم با اشراف به اصل روایت باتوجه به شناختی که از دلبندمون داریم،داستان پردازی رو کم و زیاد کنیم. @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
145.8K
لی لی لی لی حوضک خورشید و ماه و فلک فرشته‌ها جمع شدن کنار گهواره‌ای کوچک اولی گفت: کی اومده به دنیا؟ که مثل خورشید می‌تابه به گل‌ها دومی گفت: یه دختری که مهربون و پاکه تو آسمون شب‌ها، مثالِ قرص ماهه سومی گفت: از همه بهترینه ستاره‌ی درخشانِ زمینه چهارمی گفت: اسم قشنگش چیه؟ بابا و مامانش کیه؟ پنجمی گفت که اسمش، فاطمه هست و زهرا مادرِ او خدیجه‌ است، باباش پیامبر ما 🎉🎉🎉🎉 کاری از گروه شعر و قصه درمسیرمادری به کانال شعر، قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
🎊بسته شعر و قصه میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها🎊 و سالگرد حاج قاسم عزیز💚 👇روی عبارت های آبی رنگ ضربه بزنید👇 قصه تولد حضرت زهرا سلام الله علیها (صوتی با صدای استاد عباسی ولدی) قصه شعر تولد حضرت زهرا سلام الله علیها (متن) شعر کودکانه درباره تولد حضرت زهرا سلام الله علیها (لی لی لی لی حوضک...) شعر کودکانه درباره حضرت زهرا سلام الله علیها (عمو زنجیر باف...) چند قصه ی زیبای دیگه درباره حضرت زهرا 🌿🌿🌿🌿🌿 شعر کودکانه برای حاج قاسم (لی لی لی لی حوضک...) حکایتنامه قاسم (برگرفته از خاطرات خودنوشت حاج قاسم سلیمانی) به کانال شعر قصه و معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای خلق حماسه دیگری با حضور در انتخابات و انتخاب نمایندگان اصلح برای مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی آماده می‌شویم. حاج قاسم عزیزمان فرمود: «بدانید جمهوری اسلامی حرم است...» پس امروز هر رأی‌دهنده یک مدافع حرم است! 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷 🗓✏️۴۰ روز تا خلق حماسه تاریخی @gheseshakhsiatemehvari
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 پخش زندۀ درس «مبانی تربیت و رشد اسلامی» جـــــلســـــهٔ شــشـم 👤مدرس: حجت الاسلام محسن عباسی ولدی 🔆 لینک پخش زنده آپارات جلسه :‌ https://ktft.ir/live1 ✅ ثبت نام در دوره👇 https://eitaa.com/tarbiatkadeh/1796 جهت آگاهی از برنامه‌ها، به کانال مدرسه تربیت و رشد اسلامی بپیوندید🔻 https://eitaa.com/joinchat/1834222103Cb9ae74fe46
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊پیشاپیش میلاد آقا امام جواد علیه السّلام رو تبریک عرض میکنیم🎊 یه قصه داریم... 😍
قصه عصای سخنگو نویسنده: صدیقه قاسمی کاری از گروه شعر و قصه در مسیرمادری منبع: کافی جلد یک، صفحه ۳۵۳ 🌿🌿🌿🌿 بسم الله الرحمن الرحیم یکی بود یکی نبود وقتی امام هشتممون امام رضای مهربون❤️ شهید شدن ،پسر عزیزشون😍 امام جواد ‌‌(ع)امام شدن . اما بچه‌ها امام جواد ‌(ع)اون موقع فقط ۸ سالشون بود . آدم بدا و حتی بعضی آدم خوبا و دوستاشون نمیتونستن باور کنن که امام، امامه. بچه و بزرگ نداره و خدا علم کامل و زیادی به آنها داده تا راه درست رو به مردم نشون بدن که همون دین خداست . برای همینم جلسه‌هایی رو توی یه جاهای بزرگ مثل مسجد میگذاشتن و دانشمندا و امام رو دعوت میکردن. بعدش سؤالای سخت سخت ازشون میپرسیدن تا اگه امام بلد نبودن بگن دیدین گفتیم امام جواد (ع) بچه‌اس و نمیتونه امام باشه . اما بچه‌ها توی همّه اون جلسه‌ها امام جواد(ع) جواب همه سؤالا رو به دشمنا دادن و وقتی نوبت امام میشد از اونا سؤال بپرسن آدم بدا هیچّی بلد نبودن و امام مجبور میشدن جواب سؤالا رو خودشون بدن . روزی از روزا امام جواد برای زیارت قبر پیامبر ﷺ به مسجد‌النبی رفته بودن .اتفاقا یکی از اون آدم بدا هم اومده بود .اون آقا که قاضی شهرشون بود و فکر میکرد خیلی بلده تا امام رو دید شروع کرد به سؤال پرسیدن اونم سؤالای سخت سخت . امام با حوصله همّه‌ی سوالاشو جواب دادن . اون مرد آخرش گفت یه سؤال دیگه هم دارم که روم نمیشه بپرسم . امام فرمودن میخوای قبل از اینکه بپرسی من بگم چی میخوای بپرسی و سؤالت چیه؟؟؟ آقاهه تعجب کرد و تو دلش گفت مگه میشه محمدبن‌علی سؤال منو قبل از پرسیدن بدونه . اما گفت بفرمایید سوالم چیه؟ امام فرمودن میخواستی بپرسی امام کیه ؟ بدون که امام من هستم . اون مرد گفت درسته‌!!!از کجا فهمیدید؟😳 ولی بعدش گفت اگه راست میگید نشونه و علامت امام بودنتون چیه؟ یه دفعه عصای چوبی امام شروع کرد به حرف زدن . آقاهه دیگه از تعجب😳 خشکش زد .چی؟ مگه عصا هم حرف میزنه ؟ آخه چطور ممکنه ؟ همینطور تو تعجب بود که صدای عصا رو شنید که میگفت صاحب من امام این زمان و حجت خداست . بچه‌ها جون عصا که نمیتونه حرف بزنه . میتونه؟؟؟ این علم و قدرت امام بود که تونست عصای بی زبان رو مثل آدما به حرف بیاره و شاهد و نشونه‌ای برای امامتشون تو کودکی باشه . @gheseshakhsiatemehvari
امام جواد علیه السلام فرمودند: ما عَظُمَت نِعمَةُ اللهِ عَلی اَحَدٍ اِلّا عَظُمَت عَلَیهِ حوائِجُ النّاسِ، فَمَن لَم یَحتَمِل تِلکَ المَؤونَةَ عَرَضَ النِّعمَةَ لِلزَّوالِ؛ هرگز نعمت خدا بر کسی بزرگ و مهم نمی شود مگر آنکه نیاز های مردم هم به او بزرگ و زیاد می شود. پس هر کس این رنج (رفع نیاز مردم) را تحمّل نکند، ‌نعمت را در معرض زوال قرار داده است. بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۷۹ @gheseshakhsiatemehvari
📣 نکات قصه گویی و چندقصه از زبان استاد عباسی ولدی تو سیر بحث شخصیت محوری، استاد تو دو جلسه دربارهٔ اصول و فوت و فن های قصه‌گویی صحبت کردن👇: جلسه سوم قسمت دوم جلسه چهارم قسمت دوم و چند تا قصه هم به عنوان نمونه گفتن👇: قصه تولد حضرت علی علیه السلام قصه جنگ خندق قصه جنگ خیبر البته کلی قصه از استاد تو کانال لالایی خدا هست👇 @lalaiekhoda حتما عضو بشید👌 @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا