eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
828 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رباعی_تک بیت
مهتاب نتاب غصه دارم امشب ای چشم نخواب غصه دارم امشب بعد از کم و جمع و ضرب و تقسیم خودم بی حد و حساب غصه دارم امشب @robaiiyat_takbait
صبحی که دل آراسته باشم زیباست با عشق تو برخاسته باشم زیباسـت یک بوسه به پیشانیِ این عشق بزن با مِهــــرِ تو پیراسته باشم زیباست @golchine_sher
بر گوش نمی رسد صدای باران شاید اثری کند دعای باران امروز کلاغ از آسمان می بارد در مزرعه های ما به جای باران @golchine_sher
گفتی چرا به دشمن خود می‌سپارمت؟! ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت ای‌ دوست هرچه هست تویی،هرچه نیست من مغرور، من! که هستی خود می‌شمارمت بی «رنج» عشق،گنج تو ای چرخ روزگار چندان بها نداشت که طاقت بیارمت گر قلب من دمی بتپد جز به‌یاد دوست ای بار زندگی! به زمین می‌گذارمت اکنون که از بیان غم عشق عاجزم می‌بوسمت به اشک و به بَر می‌فشارمت پروانه‌ها به پیلهٔ خود خو نمی‌کنند باشد تو هم برو به خدا می‌سپارمت @golchine_sher
حس من بى تو به خود، نفرت دانشجويیست از همان درس كه در آن دو سه بار افتاده @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب کلامم را به آخر می رسانم با یاد زینب روضه را سر می رسانم با حاج قاسم آن شهید فاطمیه آخر سلامم را به مادر می رسانم درب قفس را باز بگذارید دیگر خود را به پرواز کبوتر می رسانم پر می کشم تا شانه ی سرو و صنوبر گلبوسه ای بر نیزه مضطر می رسانم در دجله ی خون است غزّه آه مادر اَمَن یُجیبَم را شناور می رسانم سیراب خواهد شد جهان از چشمه ی نور این جان روشن را به کوثر می رسانم @golchine_sher
گفتی همه ی عمر، مرا عشق بس است گفتی که بدونِ تو، جهانم قفس است ای کاش دل و زبان تو یکسان بود از یاد‌ نبر؛ فرصتِ ما، یک نفس است @golchine_sher
از شیفتگان نو رباعی هستم نقاش خطوط انتزاعی هستم بااینکه کنار می کشم از بعضی پابند شئون اجتماعی هستم @golchine_sher
سلام بر آنان که ما را ندیده فهمیدند؛ نخوانده دانستند و نبوسیده دوست داشتند... @golchine_sher
ليلي گذشت و مجنون حالي خراب دارد گفتم نگريم امّا ديدم ثواب دارد مجنون منم كه ماندم، اين خاك،‌ خاك ليلي‌ست اي كاروان بياييد، اين چاه، آب دارد چرخي زنيم در خود، بي خود ز خود،  بچرخيم دنيا پر است از چرخ، دنيا شتاب دارد سر مي گذارم امشب بر بالش قيامت مژگان سر به زیرم، عمري‌ست خواب دارد از وحشت قيامت، زاهد مرا مترسان ترس از قيامتم نيست، دنيا حساب دارد @golchine_sher  
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
بیانیه‌ی هیات داوران سیزدهمین جشنواره شعر اشک انار و افق های روشن استان مازندران – آذر ماه ۱۴۰۲ بسم الله الرحمن الرحیم حال که با یاری خداوند متعال، سیزدهمین جشنواره شعر اشک انار و افق های روشن استان مازندران، توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و سازمان بسیج هنرمندان برگزار شد نکاتی را به شرح زیر به استحضار می رساند: اختتامیه‌ی هر جشنواره به منزله‌ی پایان یافتن آن نیست بلکه طلوعی دوباره برای آغاز فرداهاست. آغازیست برای تبادل اندیشه ها، افکار و توان مندی های متقابل یکدیگر. هیات داوران در مسير انتخاب آثار برگزیده، از مجموع ۶۲۷ اثر ارسالی ، ۳۵۰ اثر بخش فارسی و ۱۵۰ اثر بخش تبری، و ( ۱۲۷ اثر از شاعران غیر مازندرانی که در مرحله‌ی اول داوری کنار گذاشته شد) اشعار ارسالی را پس از چند بار قرائت و بررسی بر مبنای مولفه‌ی فرهنگ ایثار و شهادت، تکریم مقام شهدا و موضوعات جشنواره، با تأکید بر حفظ بیان شاعرانه در آثار امتيار دهی نمود. برخی از آثار ارسالی فاقد صور خيال و فاکتورهای ادبی بود و برخی از آثار دارای امتیازات مطلوبی در بروز و ظهور احوال و اندیشه شاعران بود. در پایان هیات داوران ضمن تشکر از همه‌ی شاعرانی که با ارسال آثارشان در روشن نگه داشتن چراغ ادبیات این مرز و بوم سهم بزرگی دارند با مطالعه و ارزیابی دقیق آثار در بخش فارسی، ۸ اثر را حائز امتیاز لازم و برگزیده‌ی جشنواره دانست و همچنین ۲ اثر را در این بخش شایسته‌ی تقدیر می‌داند. و همچنین بخش محلی تبری ۵ اثر را حائز امتیاز لازم و برگزیده‌ی جشنواره دانست و همچنین ۱ اثر را در این بخش شایسته‌ی تقدیر می‌داند. نفرات برگزیده بخش فارسی بدون اولویت به شرح ذیل میباشد: جناب آقای علیرضا علویان از آمل جناب آقای محمد پورمرادی از بابل سرکار خانم فریده خسروی لرگانی از تنکابن سرکار خانم ماهرخ درستی از چالوس جناب آقای علی کفشگر از چمستان سرکار خانم معصومه بخشنده از ساری جناب آقای اسدالله (حمید) محمدی از نکا سرکار خانم مهری ذبیحی اترگله از ساری نفرات شایسته‌ی بخش فارسی به شرح ذیل میباشد. جناب آقای نوروز رمضانی از ساری جناب آقای سید امیرحسین موسوی از بابل نفرات برگزیده بخش تبری بدون اولویت به شرح ذیل میباشد: فاطمه رنجبر از بابل حسین جعفری از بابل همایون سالار از نوشهر اقدس خیرالله پور از بابل شاعر شایسته‌ی تقدیر بخش تبری به شرح ذیل میباشد. سرکار خانم حوا واحدی گشنیانی از سوادکوه داوران بخش فارسی: جناب آقای ذبیح الله ذبیحی جناب آقای علیرضا دهرویه جناب آقای احمد ایرانی نسب داوران بخش تبری: جناب آقای ذبیح‌الله ذبیحی جناب آقای جابر خانلری با احترام احمد ایرانی نسب دبیر علمی جشنواره اشک انار و افق های روشن استان مازندران آذرماه ۱۴۰۲ کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
می‌خواهمت، که خواستنی‌تر ز هر کسی کو واژه‌ای که ساده‌تر از این بیان کنم؟ @golchine_sher
از پنجره انگار میبینم که می آیی نزدیک تر نزدیک تر اصلا همینجایی من بیقرارم تا تو را لیلاترین باشم من دزدکی میبینمت از بس که زیبایی در پیچ و تاب موی تو گم میشوم دایم بر شانه هایت ریخته امواج دریایی در موزه ی چشمان تو دیدم من این را که تنها تو تندیسی برای هر تماشایی دریا برایم باز تاب چشم های توست آبی ترین تصویر سبز آسمان هایی گاهی بیا لب باز کن گیلاس ها زردند پاشو نگو در جمع ما بدجور تنهایی در زیر بغضم حجمی از دلواپسی دارم قلبم شکسته چون انار سرخ یلدایی من -پنجره -دلواپسی – دلتنگی و باران تنها دلیل بودنم پیشم نمی آیی ؟ @golchine_sher
زمانی بین سرها من اگر سر داشتم بانو سرت را روی پا با نام همسر ، داشتم بانو حریف من غم عالم نمی شد ،خلق می دانند درون خانه تا وقتی که کوثر داشتم بانو که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟ منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار اگرچه تا شهادت داغ از در داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو @golchine_sher
مرا به روشنی آفتاب دعوت کن به رود و چشمه و دریا به آب، دعوت کن مرا به لهجه باران صدا بزن، ای خوب! به باغ خیس نگاه سحاب دعوت کن مرا به آینه آسمان بزن پیوند به روشنای نگاه شهاب دعوت کن دلم گرفته از این ظلمت عدالت‌سوز مرا به روشنی آفتاب دعوت کن @golchine_sher
فرستادم اگر با هر نفس، لعنت به تنهایی خطا کردم، ندادم لحظه‌ای فرصت به تنهایی تمام عمر با وابستگی‌ها زندگی کردم ولی ای کاش تنها داشتم عادت به تنهایی بدون هیچ منت، روزگارم را عوض می‌کرد اگر بخشیده بودم مدتی مهلت به تنهایی میان جمع، بی‌شک هر کسی اندازه‌ی پلکی تماشا می‌کند با دیده‌ی حسرت به تنهایی به جایی می‌رسد آدم که بعد از گریه می‌گوید: میان این همه بیگانه صد رحمت به تنهایی @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
هر لحظه به اوج هنرش می‌نازد هر جا برود به دخترش می‌نازد صد رنگ‌ هنر ریخته از انگشتش پاییز فقط به آذرش می‌نازد @robaiiyat_takbait
هدایت شده از رباعی_تک بیت
چون شعر و ترانه بود در خانه ی ما چون رود روانه بود در خانه ی ما یک صبح بهار مادرم خوابش برد تقدیر زمانه بود در خانه ی ما @robaiiyat_takbait
صبح است و خدا نشسته بر شانه‌ی ما شیرین شده است چای و صبحانه‌ی ما ای ماه به فکر دلبری کردن باش خورشید شکفته است در خانه‌ی ما @golchine_sher
صد بار نوشتیم و نوشتیم نشد اشکِ سحر از چشم سِرشتیم نشد هنگام هبوطِ بر زمین داد زدیم گفتیم که ما اهل بهشتیم نشد @golchine_sher
حاصل رفتن تو یک اثر غمگین بود هرچه بی وزن نوشتم سر تو سنگین بود مادرم گفت الهی که دلت گیر کند این دعا آخر بی رحم ترین نفرین بود تلخی قصه ی فرهاد حسادت دارد که همان تلخ ترین خاطره اش شیرین بود گرچه مهر از تو ندیدم شده ام پاییزی که غم انگیزترین اول فروردین بود گفتی از شدت دلتنگی من میمیری آن همه عشق که میگفتی و دیدم این بود؟ @golchine_sher
رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب میزبان ماست هر کس می‌شود مهمان ما @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌جز تو رَخت محبت به تن نداشت کسی توجهی به مقامات زن نداشت کسی نمی‌رسید نسیم بهشتی تو اگر اویس‌وار هوای قَرَن نداشت کسی اگر تو همسر مولا علی نمی‌بودی در این جهان پسری چون حسن نداشت کسی به سینه سنگ تو را می‌زنند عاشق‌ها وگرنه مستمع سینه‌زن نداشت کسی قسم به آیه‌ی فصل‌الخطاب خطبه‌ی تو که در حضور تو طبع سخن نداشت کسی اگر که ذره‌ای از برکت تو را می‌دید علاقه‌ای به پسر داشتن نداشت کسی اگر که قابل تقدیم خاک پای تو بود بدیهی است که سر در بدن نداشت کسی به یاد قبر تو ای کاش هیچ قبر نبود به یاد کرببلا هم کفن نداشت کسی اگر تقاص ستم‌های رفته بر تو نبود به زیرلب دم یابن‌الحسن نداشت کسی @golchine_sher
مردان خدا خِصالشان گمنامی ست چون نقطه اتصالشان گمنامی ست هرچند که بی نام ونشانند ولی این طایفه شرح حالشان گمنامی ست ******** خوشنام ترین اند ولی بی نام اند پر جوش و خروش اند ولی آرام اند آوازه ی شان بسی بلند است ولی در مکتب عشق و عاشقی گمنام اند ******** با خون وخطر همیشه هم قافله اند هر شام وسحر همیشه هم قافله اند این همسفران ،مقصدشان گمنامی ست تا صبح ظفر همیشه هم قافله اند ******** هفته بسیج بر لشکریان مخلص خدا مبارکباد @golchine_sher
با عزت و احترام گفتند؛ حسین مردان همه یک کلام گفتند ؛حسین روزی که تمام دشت گفتند ؛یزید هفتاد و دو با مرام گفتند ؛حسین @golchine_sher
روزگاریست که شاعر شدن آسان شده است شاعرِ عاشق و دلداده! فراوان شده است شعر بر هم زدن چند کلام و حرف است گاه بازیجه ی اطفالِ دبستان شده است نیست در شهر عزیزی که زلیخا بشویم یوسفِ مِصریِ ما، راهیِ کنعان شده است قصه این است که ما "قافیه" را باخته ایم عشق اکسیر گرانیست، که ارزان شده است عشق یک تجربه ی تازه ای از زندگی است که نسیمی به دلِ شاعرِ کاشان شده است هرچه را غیر خدا هست "ردیف" ش کردیم نقطه ی کور غزل ها همه شیطان شده است نَقلِ ما نَقلِ مَجازست که شاعر شده ایم روزگاریست که شاعر شدن آسان شده است @golchine_sher
آه، يک روز همين آه تو را می گيرد گاه يک کوه به يک کاه به هم می ‌ريزد @golchine_sher
دستمالی سفید در دستم ،آمدم سیبی ازحرم ببرم چشم برشمع وشمعدانی ها ،یک بغل یاس -دست کم-ببرم آمدم با مسافران حرم ،بتکانم تمام چشمم را سیزده بندگریه بنویسم ،باخودم سوز محتشم ببرم درمسیر رواق آیینه، دارم از دل غبارمی چینم تا درین روضه بااجازه ی تان، ناگهان دست برقلم ببرم ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجا به چرخ آمده ام تا که درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند اصلن اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم درقمم یامدینه؟حیرانم،یاکه درمشهدم نمی دانم مانده ام ای کریمه ای بانو! چه ازاین ساحت کَرم ببرم؟! @golchine_sher