اگر به آخر دنیا رسیدهای برگرد
به هر بهانه دل از من بریدهای برگرد
از این جهان پر از غم! از این دل تنها
هنوز چیز زیادی ندیدهای برگرد
چرا خیال فراموشی مرا داری؟
مگر چه پشت سر من شنیدهای برگرد
به آسمان رهایی نمیرسی بی عشق
چرا ز بام دلم پر کشیدهای برگرد
مرا میان جهنم رها مکن ای دوست
به برزخی که خودت آفریدهای برگرد
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
نمانده است نشانی به غیر پیرهنش
عزیز بود و خدا کرده شمع انجمنش
برای دیدن سردار پاره تن آمد
نشسته است به گلزار پاره های تنش
گرفته عطربهشتی ،بهشت کرمان را
گرفته است یکی در بغل دو دست زنش
گرفته است یکی نعش کودکش بر دست
لباس ترکش ظلمت نشسته بر بدنش
و باز غرق سکوت اند جمع بی شرفان
و باز فتنه به توهین گشوده شد دهنش
به پایکوبی و شادی نمی شود مشغول
حلال زاده برای عزای هم وطنش
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#ایران_تسلیت
#شهدای_کرمان
@golchine_sher
رفتهاست به سوی آسمان مستانه
پیله نشده، چه زود شد پـــــروانــه
در راهِ بهشت او میانبر زده است
با کـــاپشنِ صـورتیاش ریــحــانـــه
#آمنهآلاسحاق(مهرآفرین)
#عضوکانال
#ریحانه
#کرمان_تسلیت
@golchine_sher
کمی با من بنشین..
تا در آن نقشه جغرافیایی عشق،
تجدید نظر کنیم.
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان توست،
تا کجاها مرز غمهای من...
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوه ای از عشق، به توافق برسیم ...!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
دل دیوانهام با دیدن بیگانه میلرزد
چه با بیگانه میگویی؟ دل دیوانه میلرزد
توان گریهی آرام در ابر بهاری نیست
اگر از های های گریههایم شانه میلرزد
برای دیدنم ای کاش در قلب تو شوقی بود
که حتی شمع هم با دیدن پروانه میلرزد
فرو میریزد ایمان مرا موی پریشانی
که گاهی با نسیم کوچکی ویرانه میلرزد
تو را میبیند و در دست زاهد رشتهی تسبیح
تو را میبینم و در دست من پیمانه میلرزد
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
مرد میرفت و جاده میخندید
کودکی بیاراده میخندید
پشت پرچین باغ آلوچه
دختری پر افاده میخندید
دست در دست بغض شالیزار
مرد دهقان ساده میخندید
توی مرداب لک لکی تنها
جفت از دست داده میخندید
بید مجنون هم از سر حسرت
سر به زانو نهاده میخندید
شاعری با تمام دلتنگی
سرخوش از جام باده میخندید
در مسیر عبور خودروها
پاسبانی پیاده میخندید
آن که میگفت دوستش دارد
مثل یک شاهزاده میخندید
عشق یعنی که خط پایانش
مرد میرفت و جاده میخندید
#حسین_نیک_سرشت
@golchine_sher
تمثال تو بر ماذنه ها نقش شده
این مرقد تو قطعه ای از عرش شده
با خون عزیزان وطن در کرمان
بر روی زمین انار گل فرش شده
#عبدالرحمن_رستمیان_جهرمی
#عضوکانال
@golchine_sher
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته
آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته
میگذارد سر به روی شانههای دیگری...
بار ما را روی دوش دیگران انداخته!
بوسهی پنهان من مُهر لباش را باز کرد
قصهام را بر زبان این و آن انداخته
غصهی دنیا و عُقبیٰ را ندارم؛ سالهاست
عشق ما را از زمین و آسمان انداخته
من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم
دستِ غیب انگار در آب روان انداخته!
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
جاری شو و پا در دل دریا بگذار!
پشت سر خویش صخره را جا بگذار!
تا پنجه ی مرداب اسیرت نکند
بر هرچه که سدّ راه شد پا بگذار!
#محسن_درویش
#عضوکانال
@golchine_sher
از دیده اگر چه خون ببارد کرمان
دی ماه پر از حماسه دارد کرمان
دلهای شکسته بر زمین ریخته است
بر خاک چگونه پا گذارد کرمان
#صامره_حبیبی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو عقربی که در قمرم راه می رود
تو دشنه ای که در جگرم راه می رود
گیسو رها نکن به سراغم نیا، بد است!
دیوانه ای درونِ سرم راه می رود
افتاده ام به ورطهء سرگیجهء زمین
من ایستاده ، دور و برم راه می رود
می بینمت به خواب و عجیب است درپی ات
هرشب دو پای دربه درم راه می رود
این فکرِ پیر، توی سرم هی عصازنان؛
_ شایدکه از تو دل ببرم_ راه می رود
می خواستم که گل بخرم دیدمت به راه
اصلا گلی که من بخرم راه می رود!
من بمب خندهء عقب افتاده ها شدم
دیوانه ای درون سرم راه می رود ...
#سیدمحمدعلی_رضازاده
@golchine_sher
گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «سادهای !
دورم از دیدار با هر پیش پا افتادهای»
کوچکم خواندی، که پیش چشم ظاهربین تو
دیگران کوهند و من سنگ کنار جادهای
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچکس حتی شبیهت نیست، فوقالعادهای !
با دل آزردهام چیزی نمیگویی ولی
از دل آزردن که حرفی میشود آمادهای
باز بر دوری صبوری میکنم اما مگیر
امتحان تازهای از امتحان پس دادهای
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
اندوه و داغ و درد و غم و آتشِ فراق
کردیم جمع و در دل دیوانه ریختیم
#قصاب_کاشانی
@robaiiyat_takbait
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
💠 سومین کنگرهی ملی شعر #مروارید_عمان
گرامیداشت بسیجی شهید مدافع امنیت، مصطفی نوروزی
💠 موضوعات:
◾بخش ویژه: شهید مصطفی نوروزی
◾بخش عمومی: اشعار پیرامون فلسطین و عملیات طوفان الاقصی، شهدای مدافع امنیت استان مازندران
💠 شرایط ارسال آثار:
◾محدودیتی جهت تعداد و قالب آثار ارسالی برای شاعران وجود ندارد
◾اشعار ارسال شده چنانچه برگزیدهی کنگرههای دیگر باشند و در مجموعه های شعری چاپ شده باشند از دور رقابت ها حذف خواهند شد
◾گزیدهی آثار ارسالی در قالب مجموعه ای به صورت کتاب چاپ و منتشر خواهد شد
💠 شیوه ارسال آثار:
◾ متن شعر را با مشخصات فردی، کد ملی، شهر محل سکونت و شماره تماس به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان ایتا ارسال نمائید
💠 تقویم اجرایی:
◾اعلام فراخوان: ۱ آذر ۱۴۰۲
◾آخرین مهلت ارسال آثار: ۳۰ دی ۱۴۰۲
◾اختتامیه: ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
💠 جوایز:
◾۵۰ میلیون ریال کمک هزینه سفر به مشهد مقدس برای برگزیدگان بخش ویژه (شهید مصطفی نوروزی) به همراه تندیس و لوح تقدیر
◾۲۰ میلیون ریال به همراه تندیس و لوح تقدیر برای نفرات برتر بخش عمومی
(برای شاعران شایسته تقدیر هدایای نقدی درنظر گرفته خواهد شد)
◾️حضور شاعران برگزیده برای دریافت جوایز در اختتامیه کنگره الزامی میباشد.
#لطفا_استوری_کنید
#لطفا_رسانه_شهدا_باشید
برای آشنایی با حیات طیبهی شهید مصطفی نوروزی، عضو کانال "ماجرای مصطفی" شوید
https://eitaa.com/majaryemostafa
کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇
https://eitaa.com/ahmadiraninasab
کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇
https://t.me/ahmadiraninasab
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه می رسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
در ماجرای ما سری سامان نمی گیرد
بیدار شو! در دوزخی، باران نمی گیرد
عشق این دبیر پیر با یک قطره اشک ما
این امتحان سخت را آسان نمی گیرد
پیغمبری هستم که قوم کافر خود را
هرقدر نفرین می کند طوفان نمی گیرد
تنهایی ام با هیچ جمعی پر نخواهد شد
تن-ها خودش جمعست، دیگر "آن" نمی گیرد
پشت سر از عشق برگشته دعایی نیست
روی سر مرتد کسی قرآن نمی گیرد
پا بر سرم بگذار و بالاتر برو ای دوست
بی مرگ برفی، چشمه ای جریان نمی گیرد
وقتی بنا به زجر باشد عمر طولانیست
با خوش خیالی عمر ما پایان نمی گیرد ...
#حسين_زحمتكش
@golchine_sher
وقتی که ما به سمت خدا هم نمی رویم
بلوار انتظار به جایی نمی رسد
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
#شعر_انتظار
@golchine_sher
چون غنچه ی سرخ خوشگلی خندیده
انگار عمو قاسم خود را دیده
با کاپشن صورتی اش ریحانه
شاتوت شده به خون خود غلتیده
#زینب_حسامی
#عضوکانال
#کرمان_تسلیت
@golchine_sher
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها ، به باران
برسان سلام ما را
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
آنجا یک قهوه خانه بود،
اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای.
چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم
و نفری یک استکان چای میخوردیم ؟
عجله... همیشه عجله!
کدام گوری میخواستم بروم؟
«من به بهانهی رسیدن به زندگی،
همیشه زندگی را کشتهام»
#محمود_دولتآبادی
@golchine_sher
نمیدانم چرا؟ اما تو را هرجا که میبینم
کسی انگار میخواهد ز من، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده، آتش را که میبیند چه میخواهد؟
همانی را که میخواهم، تو را وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر، ناباوران عشق میبینند
که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
دِی در کمال سردی خود بود
ظلمت میان شب فوران داشت
اما حوالی سحر انگار
خون در رگ هوا جریان داشت
در گوش بره آهوی دشتی
آوای سوگ داشت نسیمی
بر روی غنچه های شقایق
گویی نشست گَرد یتیمی
بر خاک نم گرفته درخشید
انگشتری عقیق و معطر
یاقوت های سرخ فروریخت
از زخم های سوخته_پیکر
با حرف حرف پیکر سرخش
شد روضه روضه روضه مجسم
دی ماه، بعد فصل عروجش
دارد هوای ماه محرم
رودی عزیز بدرقه می شد
با اشک های حضرت دریا
رودی که در مسیر عبورش
می ایستد جهان به تماشا
با زائران رود چه کردند؟
آن خشک باورانِ سترون
خون شهید در جریان است
بیهوده دست و پا زده دشمن
**
ای صبح، فجر آمدنت را
بگذار دیر و دور ببینند
یک پلک مانده تا برسی تو
بگذار هر چه کور ببینند!
#سارارمضانی
#عضوکانال
#سردار_دلها
#شهیدان_مکتب_حاج_قاسم
#از_زائرانت_می_هراسند
@golchine_sher
بنشسته اگر به قله ها برف سفید
باز است به سمت آسمان راه شهید
با لطف خدا شهادتش روزی ماست
《تا کور شود هر آنکه نتواند دید》
#حسن_ملائکه_خسروشاهی
#عضوکانال
#ایران_تسلیت
@golchine_sher
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام
من رعد و برق و زلزلهام؛ ناگهانیام
این بیتهای تلخِ نفسگیرِ شعلهخیز
داغ شماست خیمه زده بر جوانیام
رودم؛ اگر چه بیتو به دریا نمیرسم
کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانیام
من کز شکوه روسریات کم نمیکنم
من، این من غبار؛ چــــرا میتکانیام؟
بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز
این سر که سرشکستۀ نامهربانیام
کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست
از بعد رفتنت گل ابروکمـانیام
"شاعر شنیدنی است" ولی دست روزگار
نگذاشت این کـــه بشنویام یا بخــوانیام
این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند
من دوستدار بستنی زعفـــرانیام
#حامد_عسکری
@golchine_sher
چه بايد كرد با چشمت كه در تكرار اين لذت
جدايى مى شود افسوس و ماندن مى شود عادت
بيا عهدى كنيم امروز، روزِ اول ديدار
اگر رفتيم بى برگشت، اگر مانديم بى منت ....
تو بايد سهم من باشى اگر معيار دل باشد
ولى دق داد تا دادت به من تقدير بى دقت ...
جوانى رفت و در آغوش تو من تازه فهميدم
چه مى گويند وقتى مى كنند از زندگى صحبت ....
خودت شايد نميدانى چه كردى با دلم اما
دل يك آدم سر سخت را بردى، خدا قوت
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
می رسد از هر طرف بر گوشم آهنگِ فنا
همچو شعله می کنم جان را ز خاکستر جدا
می گشایم بالِ خود را همچو عنقا روز و شب
از کران تا بیکرانه سمت و سوی کبریا
دل به کسبِ ثروتِ قارونی دنیا مبند
در خرابه روی آن خوابیده مار و اژدها
هر که باشی عاقبت قدّت کمانی می شود
می شوی در پا شدن یکروز محتاجِ عصا
آزمندان را خوراکی غیر ِ گند و جیفه نیست
بی نیاز است آنکه باشد با قناعت آشنا
برفِ پیری همچو ( شایق) بر سرم بنشسته است
زین زمستان، کو توانی تا کنم خود را رها؟
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
ای عشق ، دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل باز هم بهانهی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچکس دل خود را نمیدهم
اما دلم برای همان هیچکس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلیست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هر آنچه داد به آیینه پس گرفت
#فاضل_نظری
@golchine_sher
به شوق فتح تو دل نقشه میکشید اما
خبر نداشت که این قله پرتگاه من
است
#محمد_حسن_جمشیدی
@golchine_sher