بیروی تو هرنفَس چو شمعِ رهِ باد
میمیرم و باز میفروزند مرا
#بیدلِ_دهلوی
@golchine_sher
باور نداشتم زنی بتواند
شهری بسازد و به آن
آفتاب و دریا ببخشد
تو سرزمین منی؛
صورت و دستهای کوچکت،
صدایت،
من آنجا متولد شدهام
و همانجا میمیرم.
#نزار_قبانی
@golchine_sher
فرقی نداشت،
دیشب و امشب برای من!
جز آنکه بر نبود تو؛
یک شب اضافه شد ...
#نجمه_زارع
@golchine_sher
پیش از آنی که با غزل آیی، دفترم شوره زار ماتم بود
ماه برکوی دل نمیتابید، خانه ام انتهای عالم بود
کنج آیینهام نمی خندید برق سوسوی کوکب بختم
بیسحرگاه خنده خیست، باغ بیباغ، قحط شبنم بود
تا رسیدی خدا تبسم کرد، با عبور تو کوچه پیدا شد
قبل از آنی که بگذری از دل، عطر در انحصار مریم بود
محو شب مانده بودم و مبهوت از خیالی که با تو زیبا شد
قد کشیدی از عمق احساسم، لرز قلبم چو شانه بم بود
بین عقل و جنون غزل رویید، شانه در شانه، خستگی خوابید
دست عشقت چه قدرتی دارد، کارد آن سوی استخوانم بود
چشمهایت مرا صدا میکرد، روح من سر به زیر میانداخت
رد شدم آزمون جرات را، درصد عشقبازیام کم بود
ماه؛ بین من و تو قسمت شد، عشق از روی سادگی خندید
جای انگشتهای حوا ماند روی سیبی که دست آدم بود
#عباس_کریمی
@golchine_sher
تو از زمان تولد درون من بودی
وگرنه عشق که این قدر اتفاقی نیست ...
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
غم بیحساب بود و کسی باورش نشد
حالم خراب بود و کسی باورش نشد
لبخند میزدم که نفهمند عاشقم
شادی نقاب بود و کسی باورش نشد
گفتم نگاه میکُندَم مست میشوم
چشمش شراب بود و کسی باورش نشد
گفتند این و آن که بگو دوست داریاش
عشقش سراب بود و کسی باورش نشد
پرسید با کنایه که « من گفتهام بمان؟»
این خود جواب بود و کسی باورش نشد
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
صدام کرد؛ گفتم: بله؟!
گفت: ببین!
آدم برای بله گفتن و شنیدن زیاده؛
من ولی فرق میکنم،
میخوام جانمت باشم
#طاهره_اباذری_هریس
@golchine_sher
به قهر می روی و باز بی قرار منی
تو در کنار خودت نیستی، کنار منی!
برای بال خیالت بلیط لازم نیست
همیشه همسفر ویژه ی قطار منی
تمام مقصد گردشگران عوض شده است
که از مناظر زیبای روزگار منی
کدام روز مسیرت به " ساوه" افتاده؟
که از دلایل ِ شیرینی اَنار منی
گرفته بوته ی هر چای رنگ چشمت را
نشان سبزی ِ زیتون رودبار منی
چقدر زلزله خیز است قهر کوتاهت
همیشه بیشتر از حدّ انتظار منی
گروه خون جدیدی بساز در جانم
ورود شوق به رگ های بی شمار منی
کنار آمده ام با تب ِ زمستان ها
تو ایستگاه بهاری که درکنار منی
#محمدعلی_نیکومنش
@golchine_sher
از من گرفت فرصت دیدار خویش را
طاقت نداشت آینه تکرار خویش را
مردم چگونه رازنگهدار من شوند؟
چون خود نگه نداشتم اسرار خویش را
با ما سخن ز عشق مگویید بعد از این
ما دیدهایم با دگران یار خویش را
انکار عشق کار کمی نیست گرچه ما
باور نداشتیم خود انکار خویش را
عمریست بار عشق تو بر شانه من است
بگذار بر زمین بنهم بار خویش را
#احسان_انصاری
@golchine_sher
روح ِ برخاسته از من ...!
ته ِ این کوچه بایست
بیش از ایـــن دور شوی از بـدنـــم
می میرم...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
کاری به سرد و گرم بهار و خزان نداشت
این پنجره فقط به هوای تو باز بود...
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
از تفألهای"حافظ" خستهام ای"شهریار"
"آمدی جانم به قربانت" نمیآید چرا؟!
#امین_شاهسواری
@golchine_sher