eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
857 عکس
297 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تا مستحق رحمت بی انتها شدیم با کشتی نجات خدا آشنا شدیم درهای بسته، روی دل ما گشوده شد وقتیکه از حصار من و ما رها شدیم تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست با بال شوق همره باد صبا شدیم رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار با یک سلام زائر کرب و بلا شدیم با داغهای زینب کبری گریستیم با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم لب تشنه آمدیم  و به دریا زدیم رو در این حریم ،طالب آب بقا شدیم تا پشت پا زدیم به بی مهری جهان با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم وقتی نیاز ما به ضریحش دخیل بست با یک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم @golchine_sher
از چشم تو یکریز چون باران غزل می ریخت در بین راه رشت- لاهيجان غزل می ریخت ! چشمم به میزت بود، گویا کافه چی هم داشت هربار جای قهوه در فنجان، غزل می ریخت انگار معماری که قبلا کافه را می ساخت بر آجرش، لای شن و سیمان، غزل می ریخت! گل کرده بود از روبرو سیب تماشایت از" سیب- نعنا" ی لب قلیان  غزل می ریخت از "شاملو" شعر سپیدی خواندی و رفتی از واژه هایت تا خط پایان غزل می ریخت! مثل نسیمی هر نفس جارو به دستم بود با هر نگاهت تا سر میدان غزل می ریخت از پادگان اخم هایت ناز می بارید! از برگه ی توبیخی دژبان غزل می ریخت!                          بگذار برگردم به باغ توت چشمانت چشمی که با هر بوسه ای،  از آن غزل می ریخت. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم تو در کنار منی عشق کار خود را کرد رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت نزول آیه ی لب های توست بر دهنم تمام شهر به دنبال نام عطر منند گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم... @golchine_sher
عشقت اگر باران اینک در زیر آن ایستاده ام اگر آتش درون آن نشسته ام شعر من می گوید در تداوم آتش و باران جاودانه ام @golchine_sher
باید کسی را پیدا کنم دوستم داشته باشد آنقدر که یکی از این شب‌های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید هیچ نگوید هیچ نپرسد @golchine_sher
آسمان گم شده در چشم ترت، من به قربان سرت خون گرفته همه ی دور و برت، من به قربان سرت بامن خسته کمی حرف بزن، که بریده است سرت؟ که شکسته است چنین بال و پرت؟ من به قربان سرت @golchine_sher
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار زاده ی استرسم هی فورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید @golchine_sher
می خواست ذکر ما بکُند یا «کریم» را بخشید هرچه داشت فقیر و یتیم را مظلوم و خاکی است و به نام حسن خدا شاید که آفریده چنین «یا کریم» را یکبار نه، دو‌مرتبه از هستی اش گذشت در سایه اش گرفت غریب و مقیم را اهل کرامتند همه، منتها حسن شد شهره سفره داری باب النعیم را یاور نداشت با خود و تسلیم صلح شد آن نعمت عطا شده ذبح عظیم را شد عقده های جنگ جمل تیر و می زدند بر پیکرش تلافی زخم قدیم را بی خادم است گرد بقیع و خدا گذاشت جارو کش مزار شریفش نسیم را @golchine_sher
هزار عاشق دیوانه در من است، که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی‌کنند رهایت @golchine_sher
هر لحظه ام ،بدون  تو  جانکاه  می شود از دوری تو  هر  نفسم  آه  می شود پر می کشد   دلم  به   فراسوی  ابرها آن دم که  با  خیال  تو  همراه   می شود وقتی که همنشین شبم تا سحر غم است تنها  چراغ   خانه ی  من   ماه   می شود اندیشه ای که بی خبر از راز عاشقی است دور از فروغ  چشم  تو  ،گمراه   می شود آنجا که سایه ات به بلندای قله هاست دست  قلم ز  وصف  تو کوتاه می شود @golchine_sher
ازکوچه باغ خاطراتت رد شدم دیروز چون لحن تند شعرهایت بد شدم دیروز دیوارهای کاه گل را اعتباری نیست با دیدن ایمان تو مرتد شدم دیروز درچشم چون آئینه ی رودی که جاری بود یک خط چشم ساده و ممتد شدم دیروز هی زل زدم درآب و هی شستم لب خودرا وسواسی و پر ازشک و شاید شدم دیروز می خواهم ازیادت بکاهم درغزل هایم با سروِ سبز دیگری هم قد شدم دیروز @golchine_sher