چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
کبوتری پرواز کنان ،
نغمه خوان و سرمست ،
در لاجورد آسمان پیش می رود ،
نغمه اش سرود گرمی است ،
که به گوش جهان میرساند :
آااای ! پرستو ها ،
آلاله ها و ،
سرو ها ،
خوش باشید و بخوانید ،
که بهاران شد ،
گل نرگس رویید ،
تا حماسه آزادی را ،
صلح را ،
عدالت را ،
و ایمان را ،
به همگان بنمایاند ....
در آن هنگام ،
چشمه ها جاری ،
چمن ها سبز ،
شقایق ها شکفته ،
و همه جا ،
زیبا ،
آباد ،
و .....
«یا مهدی »
#امیرحسین_یوسف_نیا_(رحیل)
#عضوکانال
@golchine_sher
اگر غم می زند سیلی ،گرانی می کند بیداد
کجا حب وطن را می برد آزاد مرد از یاد!؟
گلایه بی شمار از گوش کم دارد وطن امروز
نخواهد زد ولی با حنجر ابلیس ها فریاد
درون هر لباس و مذهب و اندیشه ای قلبش
همیشه می تپد در آرزوی میهنی آباد
نه پا پس می کشد در التهاب هیچ بحرانی
نه هرگز می زند دم از سکوت و قهرِ دشمن شاد
جدا از حزب بازی ها و مشق و نسخه پیچی ها
برای عزت ایران همیشه رای خواهد داد...
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#ایران_وطنم
#من_رای_می_دهم
@golchine_sher
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق، من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
تو
اگر کنارِ من بودی
شاید حوادث به صورتِ دیگری
اتفاق میافتاد...
#احمدرضا_احمدی
@golchine_sher
برادرم مشاور املاك است
من مشاور افلاك
او زمین ها را متر می كند
من آسمان ها را
من از ساختن بیت خوشحال می شوم
او از فروختن بیت
او چندین دفتر دارد
من چندین كتاب
او هر روز بزرگ می شود
من هر روز كوچك
با تمام این ها نمی دانم چرا اهل محل
به من می گویند اكبر
به او می گویند اصغر ...
#اکبر_اکسیر
#شعر_فرانو
@golchine_sher
ما کِی به سپاه کفر و شک میبازیم؟!
تا قله نمانده راه ، پس می تازیم
با تک تک رای هایمان ای ایران
ما دست به دست هم تو را می سازیم
#متین_پسندیده
#عضوکانال
#انتخابات
@golchine_sher
لذت مرگ نگاهی ست به پايين کردن
بين روح و بدن ات فاصله تعيين کردن
نقشه می ريخت مرا از تو جدا سازد «شک»
نتوانست، بنا کرد به توهين کردن
زير بار غم تو داشت کسی له می شد
عشق بين همه برخاست به تحسين کردن
آن قدر اشک به مظلوميتم ريخته ام
که نمانده است توانايی نفرين کردن
«باوفا» خواندمت از عمد که تغيير کنی
گاه در عشق نياز است به تلقين کردن
«زندگی صحنه ی يکتای هنرمندی ماست»
خط مزن نقش مرا موقع تمرين کردن!
وزش باد شديد است و نخم محکم نيست!
اشتباه است مرا دورتر از اين کردن
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
امشب به دستِ آسمان با یک اشاره
می ریزد از گهواره اش ماه و ستاره
آرامش قلبِ عمو عباس(ع) آمد
شد صاحبِ خواهر؛ علی-اکبر(ع) دوباره
شد پلک هایش ساحلِ امنِ اجابت
دریا گرفته گوشهٔ چشمش کناره
از عالَمی شد ناامید و سائل آمد
برداشت از قنداقه اش صد راه چاره
غرق طلا... زرخیز و حاصلخیز میشد
بر خاک میشد تا که مشغولِ نظاره
خیر است کار و بارِ هر کس که گرفته
با ذکر نابِ "یارقیه(س)" استخاره
لبخندهایِ کودکانه داشت بر لب
با دیدنش آرام میشد شیرخواره
*
در سوریه دیدم که یک، دختر-سه ساله
آورده با گریه برایش گوشواره!
#السلام_علیک_یا_رقیه_بنت_الحسین_ع
#دخیلک_یا_ریحانة_الحسین_ع
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بُوَد که از پا درمان من بیفتد
یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانهام ز چشم گریان من بیفتد
ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد
از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد
#شهریار
@golchine_sher
آخر به قطاری که تو رفتی نرسیدم
سَهم من از آغوش تو یک بَدرَقه هم نیست
#هادی_معراجی
@golchine_sher
این چه جنگیست که چشمان تو با من دارد
این دلِ خسته چرا این همه دشمن دارد
خود بگو جز منِ دلسوخته مهرپرست
آتش عشق تو را کيست که روشن دارد؟
شمعم و گریهام از جانِ برافروخته است
به خدا آنچه سرم آمده شیون دارد
در غمم جامه ز تن میدرد و میگرید
هرکه احساس به قدرِ سر سوزن دارد
مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است
قصه رنجِ من ای دوست «شنیدن» دارد
#علی_مقیمی
@golchine_sher
صدای تو برای من
مانند
آواز اول صبح گنجشکهای خیابان بالای خانهمان بود
که من را از شیرینی خواب اول صبح بی خیال میکرد
#ابوالفضل_وکیلی
@golchine_sher
صدای مرا از آن دور دست ها می شنوی
از آن زمین که سبز شده
درختی که شکوفه داده
حتی گلدان های روی میزهم
بوی بهار می دهد
می خواهم بدانم
برای آمدنت
کدام شکوفه را بچینم
کدام راه را در انتظارت
بیدار بمانم!
#لیلا_قاسمیان_بایی
#عضوکانال
@golchine_sher
گاهی میان دیده و دل جنگ می شود
گاهی غزل برای تو دلتنگ می شود
گاهی دو کوچه فاصله خانه های ماست
اما همین دو کوچه دو فرسنگ می شود
گاهی برای رفتن تو گریه می کنم
هق هق، ترانه و ...نفس، آهنگ می شود
گاهی تمام هر چه که اسمش غرور بود
می ریزد و نتیجه آن ننگ می شود
گاهی میان خلوت افکار خسته ام
شیطان به دست تیره ی تو رنگ می شود
از اینکه عاشقانه تو را می پرستم و ...
از اینکه ظالمانه، ...دلت سنگ می شود
از اینکه باز هم دل من را ربوده ای
گاهی دلم برای خودم ...تنگ می شود
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
هستیم به فکر ریشه، خواهیم آمد
چون شیر میان بیشه خواهیم آمد
این بار برای انتخاب اصلح
پر شور تر از همیشه خواهیم آمد
#انتخاب_مردم #مشارکت_حداکثری #مهدی_شریفی
@golchine_sher
چگونه از نگاه تو ، بدونِ آه بگذرم؟
مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم!
به هیچ کس نمی دهم حال خراب خویش را
ولی غم فراق را به جان خویش می خرم
قبول کن کنار تو، به آسمان رسیده ام
که هر چه سنگ می زنی زِبام تو نمی پرم
اگر چه بی وفایی و جنون ، انتخاب نیست
دلِ خراب خویش را، جای دگر نمی برم
به آب طعنه می زند زلالی نگاهِ تو
به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم
چقدر واژه ساختم که موج زلف دوست را
مگر به جبر قافیه به نظم در بیاورم
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
یادم نمیآید که آغاز غمت کی بود
دنیا ولی در آب و تابش سخت پاپی بود
من برف بودم روی موهای تو باریدم
یادم نمیآید که روز چندم دِی بود
یکضرب نوشیدم سراپا مست فهمیدم
در مردمکهای خمارت شیشهی مِی بود
خونم دوات و شرح حال دفترم... هیهات!
من مینوشتم، استخوانهایم قلمنی بود
من مینوشتم؛ نامه هیزم میشد و میسوخت
دنیا سر سوزاندنم یک عمر پا پِی بود
#حسنا_محمدزاده
@golchine_sher
نوشت ترک هیاهو و اختلاف کنید
به دور خیمهی مولایمان طواف کنید
نوشت وارث میدان من شماهایید
مباد تیغ جهاد مرا غلاف کنید
مباد آنکه به هنگام یاری مولا
به مسجدی بنشینید و اعتکاف کنید
به جای آنکه به جنگ و جدالِ هم بروید
به صف درآمده، با دشمنان مصاف کنید
قرارگاه حسین است خطّهی ایران
مباد در پی مسئولیت خلاف کنید
برای آنکه نیفتد به دست نااهلان
تمام جامعه را خالی از شکاف کنید
اگر نظام نمانَد، حرم نمیماند
برای حفظ نظام خود ائتلاف کنید
#علی_سلیمیان
وصیتنامه شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
#انتخابات
@golchine_sher
برو که وسوسه های زمانه بسیارست
برای توبه شکستن بهانه بسیارست
به هر کجا که دلت خواست پر بزن! آری
برای چلچله ها آشیانه بسیارست
برای خندهٔ تو چشم نکته بین کم نیست
برای گریهٔ من نیز شانه بسیارست
مرا بهانهٔ شادی کم است! با این حال
هنوز دلخوشی کودکانه بسیارست
به هر طرف که نظر میکنم شمایل توست
نشانه های خدای یگانه بسیارست
مرا رها کن و در بند من مباش و برو
برای مرغ گرفتار، دانه بسیارست
#احسان_انصاری
@golchine_sher
غمخوار من! به خانهی غمها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت، برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق، ای عزیز ترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
#فاضل_نظری
@golchine_sher