eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا هر چه هستم نیستم من بغیر از ذره یا رب چیستم من تمام عمر من گفتم که آخر بفهمم من تو هستی، نیستم من @golchine_sher
دستت را به من بده دستهای تو با من آشناست ای ديريافته با تو سخن ميگويم به سان ابر که با توفان به سان علف که با صحرا به سان باران که با دريا به سان پرنده که با بهار به سان درخت که با جنگل سخن ميگويد زيرا که من ريشه‌های تو را دريافته‌ام زيرا که صدای من با صدای تو آشناست... ‎ @golchine_sher
فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است چه عاشقانه نفس می‌کشم!، هوا گرم است دوباره «دیده‌امت»، زُل بزن به چشمانی که از حرارتِ «من دیده‌ام ترا» گرم است بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم» دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است بیا گناه کنیم عشق را... نترس خدا هزار مشغله دارد، سرِ خدا گرم است من و تو اهل بهشتیم اگرچه می‌گویند جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه می‌گویم که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است @golchine_sher
می توانی جواب رد بدهی،پاسخش دیده ی تَرَم باشد ! بعد از این ها؛فقط و فقط ،عاشقی توی دفترم باشد ! با خودم هِی خیال می کردم ،آمدی باز کوچه آبی شد کوچه تان را مرور کردم و بعد،گفتم این بار آخرم باشد ! نامه های تو را که ازحفظم، بین شومینه دود می شد و حیف ! بوسه بر پاکتش زدم آرام، تا ابد منّتش سَرَم باشد ! گرچه از ذهن ، پاک می کُنمت، تو زیادم نمی روی امّا با خیال تو دلخوشم بی تو، تا همین شانس دیگرم باشد ! من که هفت آسمان دنیا را، یک ستاره نداشتم هرگز می کِشم یک ستاره مصنوعی، تا در این شعر اَخترم باشد ! قبل از این که یواش برخیزی، تا برای همیشه ترک کنی قبل از این کاش سیلی ام بزنی،تا که این قصّه باورم باشد ! من مسیح تو می شوم تا با،خاطری خوش ز هم جدا بشویم شاید این خنده ها ی پایانی است، شاید این شامِ آخرم باشد ! @golchine_sher
برف می بارد و من خیره به کوهستانم باز دلواپس مرغان مهاجر شده ام @golchine_sher
نصیبم از تو به‌جز قلب پاره پاره چه بود؟ به‌جز دوای کم و درد بی‌شماره چه بود؟ به فکر فتح، به میدان عشق رو کردیم تو آمدی، سپر انداختیم... چاره چه بود؟ تو آمدی که ببینند عاشقان جهان دل تو را و بفهمند «سنگِ خاره» چه بود؟ به برق چشم خود آنگونه سوختی ما را که پاک برده‌ای از یادمان شراره چه بود؟ کمان کشیدی و شک کردی و رها کردی به قصد کارِ چنین خیر، استخاره چه بود؟ تو_قلبِ سوخته! _یکبار خام عشق شدی به حیرتم ز تو... این جرات دوباره چه بود؟ @golchine_sher
بیا با دامنی چین چین و دردم را دمی برچین که از چین چینِ دامانت به دل افتاده صدها چین لبت بادام و خالت دام و زلفت مار خون آشام جبینت ماه و قد رعنا و چشمانت بلور آجین رهم تا از رقیبانم ، ز خارستان این وادی گهی با سینه، گاهی آمدم آرام و پاورچین تو با این دلربایی می دهی جانم یقین بر باد گمانم از هزاران باغِ گل، کردت خدا گلچین مرا گفتی کِشم بر لوحِ دل نقشی ز رخسارت چرا با گیسوانت کرده ای بر گِردِ آن پَرچین اگر از چهره برداری شبی ناگه نقابت را درخشان می شود چون چلچراغی آسمان تا چین به ناخن می تراشم روز و شب دیوار هجران را که در پیرانه سر شاید نهم لب بر لبی شیرین اگر نفرین کند نسرین و گر آهی کشد آهو به آهو گویم احسنتم ، به نسرین گویمش آمین غزل، بر مشقِ عشقم می زند بوسه خدا داند بدین نیکو سخن گفتن مرا سعدی کند تحسین اگر عنوان شود اسمت، قلم می رقصد از عشقت به حرمت ، اسم اعظم‌ را کنم در گوشِ او تلقین @golchine_sher
کاش می شد سالهای رفته را برگرداند دل آشوب شد و خندید خیال بافت و مهتاب چید فریاد شد و خاطره ساخت و فقط لحظات را کنار تو زندگی کرد @golchine_sher
ای که برداشتی از شانه‌ی موری باری بهتر آن بود که دست از سر من برداری ظاهر آراسته‌ام در هوس وصل، ولی من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری هرچه می‌خواهمت از یاد برم ممکن نیست من تو را دوست نمی‌دارم اگر بگذاری موجم و جرأت پیش آمدنم نیست، مگر به دل سنگ تو از من نرسد آزاری بی‌سبب نیست که پنهان شده‌ای پشت غبار تو هم ای آینه از دیدن من بیزاری!؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است ؛ آنان که بی‌کَسند به یک در زدن خوشند . @golchine_sher
دلم تا برایت تنگ می‌شود ؛ نه شعر می‌خوانم نه ترانه گوش می‌دهم نه حرفهایمان را تکرار می‌کنم دلم تا برایت تنگ می‌شود می‌نشینم اسمت را می‌نویسم ، می‌نویسم ، می‌نویسم.... بعد می‌گویم : این همه او پس دلتنگی چرا ؟! دلم تا برایت تنگ می شود میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه می‌کنم و باز عاشقت می‌شوم ... @golchine_sher
در نگاهِ خلق، از دیوانگان کم نیستم فکرِ زخمی دیگرم، دنبالِ مرهم نیستم... ظاهرم چون‌بید مجنون‌است‌و باطن مثلِ‌سرو از تواضع سر به‌ زیر انداختم؛ خم نیستم... لطفِ خورشید‌ است اگر از ماه نوری می‌رسد آنچه‌فهمیدی غلط‌بود؛ آنچه‌هستم، نیستم..! شیشه‌ای نازک‌دلم؛اما بدان ای‌سنگ‌دل! خُردشدهرکس‌که‌می‌پنداشت محکم‌نیستم... جام زهرت را بیاور! من برایِ زندگی بیش‌از این چیزی‌که‌می‌بینی مصمم‌نیستم..! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راهی‌ست راه عشق که هیچش کناره نیست آن‌جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست او را به چشم پاک توان دید چون هلال هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست فرصت شمر طریقه رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست @golchine_sher
اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی که آن آیینۀ سبز «خدا تصویر» می‌آید شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید دلش لبریز از مِهر است و با شمشیر می‌آید چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد که از دیوار هم، گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است نه قدری زودتر از آن، نه با تأخیر می‌آید @golchine_sher
برف به شکوفه بدل می شود بهار می آید اما من به زمستانهای بی تو ادامه می دهم با برفی سنگین بر سرم که هرگز آب نخواهد شد. @golchine_sher
با آمدنت کوچه پُر از باغ شده هر باغ پُر از همهمه ی زاغ شده خورشید به عشقِ تو غزل دم کرده امروز دماغ ِخانه مان چاق شده! @golchine_sher
... و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم به عشق پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست همین بس است که اینک تویی خداوندم همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد گسستنی نشود با دل تو پیوندم مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم همیشه شعر سرودم برای مردم شهر ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم تویی بهانه‌ی این شعر خوب باور کن که در سرودن این شعرها هنرمندم @golchine_sher
در بین غم‌ها می‌شوم دلتنگ و دیوانه کِز می‌کنم شعری بگویم گوشه ی خانه حالم مگر بهتر شود با گفتن این شعر من راضی‌ام گاهی به‌یک تک بیت شاهانه امروز با حالِ بَدَم از صبح تا حالا چرخیده ام دور خودم مانند پروانه صدبار گفتم خوش به حال روزهایی که بودم عزیزِ مادر و محبوب و دردانه امروز حتّی ظهر قدری از غذایم ماند با این‌که اصلا هم نخوردم صبح، صبحانه با این غزل انگار حالم بهتر از صبح است وقتش رسیده دم کنم یک چای عصرانه @golchine_sher
رای ما مثل بذرهایی هست که به دستان خویش می کاریم صبح جمعه دوباره می آییم تا حریم تو را نگه داریم ۰۰۰۰ فصل برداشت هم تماشا یی ست ! با شکوهی دوباره و دلشاد «دست در دست هم دهیم به مهر» «میهن خویش را کنیم آباد» دیدار نزدیک است ... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق را انتخاب خواهم کرد روزهای قشنگ در راه است سست هرگز نمی‌شوم وقتی رأی من قربةً الی الله است نقشه‌ی دشمنان ایران را باز نقشِ بر آب خواهم کرد این که فردا چگونه باشد را من خودم انتخاب خواهم کرد دست بر روی دست نگذاریم کارها برمی‌آید از این دست چاره دارد تمام مشکلها راه حل، انتخاب شایسته است جای سردار قلبها خالی مثل او پای عشق می‌میرم جمعه‌ای انتقام دستش را پای صندوق رأی می‌گیرم جای دست بریده‌ی سردار رأی خود را به نور خواهم داد دل به لبخند رهبرم بستم پس به قلبش سرور خواهم داد رأی من سهم انقلابی‌هاست هر که غمخوار آب و آینه‌ایست هر که با مکتب سلیمانیست هر که جانش امام خامنه‌ایست @golchine_sher