eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
867 عکس
301 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گشته ام تا که اسیرِ ذلّتِ خود خواهی ام بی نصیب از شوکتِ دورانِ شاهنشاهی ام صبحدم آگه شدم از سرِّ پنهانِ درون تا قیامت سرخوشم مدیونِ آن آگاهی ام در طریقت جان و دل با هم تبانی کرده اند تا نمایند ابتدای این سفر همراهی ام همچو عنقایی گشودم بال و پر از قلّه ها آسمان را کرده ام میدانِ جولانگاهی ام در مسیر بندگی گردیده ام غافل ز خویش گشته ام شرمنده اکنون از همه کوتاهی ام در دلم دیگر نمی باشد صفای باطنی در طریقت حالیا در معرضِ گمراهی ام هر کجا رفتم ولی آخر به سویت آمدم از برایت ای صنم همچون کبوتر چاهی ام همچو( شایق) کی نمایم غفلت از اهریمنان؟ بنده ی عشقم که دائم فی امانِ اللهی ام @golchine_sher
غمش رهایی و خوشحالی‌اش گرفتاری هزار خوش‌دلی آکنده با خودآزاری درست می‌شنوی؛ عاشقانه می‌گویم: بدان که شعر دروغ است و عشق، بیماری سراغی از تو نگیرم بگو چه‌کار کنم؟ که جان به‌لب شدم از قهر و آشتی، آری به دوست داشتنت افتخار خواهم کرد ولی کلافه‌ام از این جنون ادواری اگر دوباره سراغی گرفتم از تو، نباش مرا رها کن و خود را بزن به بیزاری دو روز بی‌خبرم از تو و نمی‌میرم چنین نبود گمانم به خویشتن‌داری دلم به زندگی سخت و مرگ راحت بود مگر تو باز بگویی که دوستم داری @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دردی است در دلم که مداوا نمی‌شود دیگر به هر بهانه دلم وا نمی شود آنجا که عشق طبیب است و دل دچار حاجت رواست هر که مداوا نمی‌شود بیهوده می تپید، به دریا زدیم رفت دنبال دل مگرد که پیدا نمی‌شود از این دیار خشک به مرداب می رسم زاینده رود راهی دریا نمی شود این پیله وا نمی شود اما اگر شود این دل به شوق عشق تو پروانه می شود @golchine_sher
یک‌ریز از زمین و زمان حرف می‌زنند دیوانه‌اند با خودشان حرف می‌زنند هر شب تمام طول سفر را کنار تخت با عکس داخل چمدان حرف می‌زنند انگار عادت همهٔ دل‌شکسته‌هاست از هول گریه با هیجان حرف می‌زنند تنها به یاد لقمه‌ای از دست دلبری‌ست گاهی اگر که از غم نان حرف می‌زنند هرچند گاه نان و نمک خورده گاه زخم از دست دوست، با دل و جان، حرف می‌زنند عشّاق، ابرهای صبور نگفتن‌اند بغضی اگر بگیردشان، حرف می‌زنند کافی‌ست نام کوچک‌شان را صدا کنی از عشق با زمین و زمان حرف می‌زنند @golchine_sher
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم... بشنو و باور مکن عشق اگر افسانه می‌سازد که در زندانِ دل چند روزی میهمانم، بشنو و باور مکن در جواب نامهٔ فرهاد اگر شیرین نوشت: "با همه نامهربانم" ، بشنو و باور مکن گاه اگر در پاسخ احوال‌پرسی‌های تو گفته بودم شادمانم، بشنو و باور مکن ! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش من به اسم لطف در حقت جفا کردم ببخش با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن با تو و تنهایی‌ات ای دل چه‌ها کردم ببخش من فقط یک بار بخت زندگانی داشتم در مسیر آزمودن گر خطا کردم ببخش کودکی بودم که مسحور از تماشا می‌دوید گاه اگر در راه دستت را رها کردم ببخش داستان خضر و موسی بحث عشق و عقل بود چون نفهمیدم، چرا چون و چرا کردم! ببخش تا گشودم پیله‌ام را آتشت را یافتم سوختم ای شمع و جشنت را عزا کردم ببخش از کنارم رد شدی، رفتی و فهمیدم تویی آه قدری دیر نامت را صدا کردم ببخش @golchine_sher
عشق آمده تا دوستی معنا بگیرد تا عرصه را از خاله‌بازی‌ها بگیرد عشق آمده تا خط به خط داستانش در بیت‌بیت شعرهایم جا بگیرد هم می‌کشد سوی تو هم سوی جنونم عشق است و باید کشمکش بالا بگیرد از چشم من تا شانه‌ات، پیراهن‌آبی! راهی‌ست تا رودی سرِ دریا بگیرد از من غرور -این آخرین جان- را گرفتی بنشین که آن را از تو هم دنیا بگیرد عشقی که اینجا نقطه‌ی پایان آن است شاید که روزی جای دیگر پا بگیرد @golchine_sher
زمـــان مچم را گرفتــه است هـــر آن ساعتــم را می‌بینم    وقت دلتنگــی را نشان می‌دهــــد @golchine_sher
من زیر باران در مسیر باد، دل کندم در آن هوا که می‌شود دل داد، دل کندم تا در قفس بودم نمی‌فهمیدم آزادم در بندم از روزی که از صیاد، دل کندم در جاده‌ها در شهرها در کوچه و بازار هرجا که می‌شد یاد تو افتاد، دل کندم شب‌های دلتنگی نظامی در کنارم بود با ضربه‌های تیشه‌ی فرهاد، دل کندم سجاده وا کردم‌، دعا کردم، صفا کردم گفتم: خدایا! هرچه باداباد! دل کندم! از تو که خیلی عاشق شاه خراسانی یک شب میان ِ صحن گوهر شاد، دل کندم @golchine_sher