eitaa logo
گلزار ادبیات
8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
154 ویدیو
1 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسالی شاعران و همراهان کانال 🌹🌹🌹 با سپاس از ارسال‌کننده 👇👇👇
داستان میز از علیرضا محمودی قِهساره بشنو از من داستان میز را آنچه بالا می‌برد ناچیز را صاحبش گر آدمی خودرای باد می‌برد حتی خدا را هم ز یاد چون نشیند پشت آن، یاغی شود همچو نمرود زمان، طاغی شود پشت آن بر کس خدایی می‌کند دم به دم، هر ادعایی می‌کند ‏قدرتش از میز و بی مقدار اوست ‏اعتبارش نزد مردم تار موست گوش او بر هر صدایی بسته است قلب او از هر ندایی خسته است مَرکب نفس است او رهوار آن می‌برد هر جا که می‌خواهد روان می‌زند آخر زمین این بدسرشت نامه‌ی اعمال خود را، بد نوشت عاقبت چرخ زمان خواهد گرفت میز را و صاحبش گردد خرفت بازی گر‌دون دون است ای پسر روزگارت بگذرد ، آید به سر خدمتی کن خلق را بهر خدا تا فرستد هر یکی خیر و دعا https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ضرب‌المثل‌های جهان 🔴 دست عجول، به جای ماهی، قورباغه می‌گیرد. (انگلیسی) 🔴 زبانت را نگه دار؛ تا دوستت را نگه داری. (هندی) 🔴 زبان خارجه را در آشپزخانه، بهتر می‌توان یاد گرفت؛ تا مدرسه. (آلمانی) 🔴🔴🔴🔴🔴 فرهنگ جامع ضرب‌المثل‌های ایران و جهان، دکتر مسعود هاشمی، ص ۱۶۲ و ۱۸۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه پدربزرگ پیرمردی با پسر، عروس و نوه‌ی پنج‌ساله‌اش زندگی می‌کرد. دستان پیرمرد می‌لرزید و چشمانش خوب نمی‌دید و به سختی می‌توانست راه برود. شبی هنگام خوردن شام، غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را به زمین انداخت و شکست. پسر و عروسش، از این خرابکاری پیرمرد ناراحت شدند و گفتند: باید درباره‌ی پدربزرگ کاری کنیم؛ وگرنه، تمام خانه را به هم می‌ریزد. آن‌ها یک میز کوچک در گوشه‌ی اتاق گذاشتند و پیرمرد مجبور شد به تنهایی غذا بخورد. بعد که یک بشقاب و یک لیوان از دست پدربزرگ افتاد و شکست، دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه‌ی چوبی بخورد. یک روز عصر، پدر متوجه پسر پنج‌ساله‌ی خود شد که داشت با چند تکه چوب، بازی می‌کرد. پدر رو به پسرش کرد و گفت: پسرم، داری چی درست می‌کنی؟ پسر با شیرین‌زبانی گفت: دارم برای تو و مامان، کاسه‌ی چوبی درست می‌کنم که وقتی پیر شدید، توش غذا بخورید! سپس تبسمی کرد و به کارش ادامه داد. از آن روز به بعد، همه‌ی خانواده با هم سر یک میز غذا می‌خوردند. من منم؟ داستان‌های کوتاه و شگفت‌انگیز، امیررضا آرمیون، ج ۲، ص ۱۵۴ و ۱۵۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گل نورُسته از دکتر قاسم رسا ای رخ ماهت ز نکومنظری مَطلَع خورشید و مَه و مشتری ای گل نورُسته‌ی بُستان حق مظهر زهد و شرف و سروری مژده که با نور هدایت رسید راهنمایی، ز پیِ رهبری پرده برافکند ز وجه حسن حجّت برحق، حسنِ عسکری مناقب و مراثی اهل‌بیت(ع)، احمد احمدی بیرجندی، ص ۳۱۰ و ۳۱۱. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسن عسکری - علیه السلام - فرمودند: همه‌ی پلیدی‌ها، در یک خانه نهاده شده است و کلید آن، دروغ است‌. منتخب میزان الحکمه، ص ۴۸۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
غزل از محمدعلی بهمنی من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد، ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه‌نشینم من و بیتِ غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه‌ی آباد خلوت انس، ج ۳، ص ۱۳۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصطلاحات عرفانی ساقی در ادبیات عرفانی، بر معانی متعدد اطلاق شده است: گاه کنایه از فیّاض مطلق (خداوند) است و گاه بر ساقی کوثر اطلاق شده و به استعاره از آن، مرشد کامل نیز اراده کرده‌اند.(به نقل از شرح گلشن راز لاهیجی) حافظ گوید: بیا ساقی آن آبِ آتش‌خواص به من ده که تا یابم از غم خلاص فریدون‌صفت، کاویانی‌عَلَم برافرازم از نیستی، جام جم... فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، دکتر سجادی، ذیل واژه‌ی ساقی. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303