حکایت بایزید بسطامی
از بوستان سعدی
شنیدم که وقتی، سحرگاه عید
ز گرماوِه* آمد برون، بایزید
یکی طشت خاکسترش، بیخبر
فرو ریختند از سرایی* به سر
همیگفت شولیده* دَستار* و موی
کفِ دست، شُکرانه مالان به روی،
که: ای نفس، من درخورِ* آتشم
به خاکستری، روی در هم کشم؟
لغات:
گرماوه: گرمابه، حمام.
سرا: خانه.
شولیده: ژولیده، درهم و پریشان.
دستار: شال سر.
درخور: سزاوار.
کلیات سعدی، بوستان، باب چهارم: در تواضع، ص ۲۹۸.
#حکایتبایزید
#بوستانسعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
درست بنویسیم و بخوانیم
اِقدام/ اَقدام
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اِقدام، مصدر و به معنای قدم پیش گذاشتن برای انجام کاری است.
اما اَقدام، جمع قَدَم و به معنای گامهاست.
🟢🟢🟢🟢
غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، ذیل اِقدام/ اَقدام.
#درستنویسیودرستخوانی
#اِقدامواَقدام
#ابوالحسننجفی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از دمی با شاعران
زندگي چون گل سرخي است،
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،،،
زندگی جنبش و جاری شدن است!
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند!
#سهراب_سپهری
@damibashaeran 🍀
معرفی کتاب
آخرین غزل
این کتاب، به گزینش رحیم زریان است و در دو جلد، دربردارندهی ۳۱۳ شعر از ۳۱۳ شاعر معاصر، با اشعاری در موضوع حضور و انتظار امام موعود(عج) میباشد.
جلد اول اثر، به شعرهای ۱۵۷ شاعر و جلد دوم، ۱۵۶ شاعر اختصاص دارد. نشر غزلها، به ترتیب الفبایی نام شاعران است.
چاپ اولِ جلد اول کتاب، توسط انتشارات فصل پنجم، در تهران، در سال ۱۳۹۰ و در ۲۷۰ صفحه و چاپ اولِ جلد دوم آن، توسط نشر هزارهی ققنوس، در سال ۱۳۹۷ و در ۲۸۰ صفحه منتشر شده است.
#معرفیکتاب
#آخرینغزل
#رحیمزریان
#کانالگلزارادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دخترک گل فروش
از علیرضا محمودی قهساره
وقتی گذشت از روبرویم، چهرهاش غم داشت
دنیا برای روزگارش، واژهای کم داشت
لبهای خشکش، چون دلِ عاشق ترک خورده
گلهای در دستش، غمی از جنس آدم داشت
چون رودِ خشکی، جای اشکی مانده بر صورت
مویش چو دریا، موجهایی نامنظم داشت
پل بسته با دستان خود تا آرزوهایش
در پشتِ هر شیشه، نگاهی گنگ و مبهم داشت
از لاله گوشش، نخ به جای گوهر آویزان
انگار چشمانش، گِله از اهل عالم داشت
تند و شتابان میدوید از بین ماشینها
در گامهای کوچکش، عزمی مصمم داشت
یک اسکناس ده هزاری داشت در مشتش
در مشت دیگر، شاخههای یاس و مریم داشت
میگفت: آقا جان، بخر یک شاخه از مریم
گلبرگهایش تازه بود؛ انگار شبنم داشت
وقتی که حال آسمان از جور ما بد بود
ابر درونش، جامهای با رنگ ماتم داشت
بغضش شکست و نالهای از عمق دل سر داد
وان گه خیابان، روی خیس از اشکِ نم نم داشت
#ارسالیشاعرانکانال
#دخترکگلفروش
#علیرضامحمودیقهساره
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
138K
شعر دوست بدارید🌹🌹🌹
از #فریدونمشیری
خوانش: ع.ک.
از کتاب: آه باران، مشیری، ص ۱۴۳ و ۱۴۴.
به امید ایجاد جهانی پر از عشق؛ بهویژه برای کودکان دنیا.❤️❤️❤️
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🌻🌻🌻