eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
1115365122_-2034098243.opus
154.4K
▪️ ▪️ سال ۱۴۰۲ پدر کجا رفتی که بی تو دلگیرم کشیده شد آتش به برگ تقدیرم دگر نمی بیند رنگ خوشی زهرا بریده ام دل از تمامی دنیا شده لاله ی سرخ تو پرپر شده چشم من از غم تو تر روزی ام شده داغ مکرر ابتا ابتا رسول الله
. ◾️مقام شفاعت حضرت زهرا (س) درمحشر حضرت رسول الله صلى الله عليه وآله در ضمن بیان وقایع روز محشر برای حضرت فاطمه زهرا عليها السلام می‌فرمایند: «… ثُمَّ یَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا فَاطِمَةُ سَلِي حَاجَتَكِ فَتَقُولِینَ يَا رَبِّ شِیعَتِي فَیَقُولُ اللَّهُ قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ فَتَقُولِینَ یَا رَبِّ شِیعَةُ وُلْدِی فَیَقُولُ اللَّهُ قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ فَتَقُولِینَ یَا رَبِّ شِیعَةُ شِیعَتِي فَیَقُولُ اللَّهُ انْطَلِقِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِكِ فَهُوَ مَعَكِ فِي الْجَنَّةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ.» «… سپس جبرئیل می‌گوید: ای فاطمه! حاجت خود را بخواه. سپس می‌گویی: خدایا به فریاد شیعیانم برس! خداوند می‌فرماید: آنها را بخشیدم. سپس حضرت زهرا(س) مجددا عرضه می‌دارند: خدایا به فریاد شیعیان فرزندانم برس! خداوند می‌فرماید: آنها را نیز بخشیدم. سپس حضرت زهرا(س) عرضه می‌دارند: خدایا به فریاد پیروان شیعیانم نیز برس! در این موقع خداوند می‌فرماید: برو و هرکس که دست توسل به دامان تو زده با تو در بهشت خواهد بود در این هنگام جمیع خلایق آرزو می‌کنند که ای کاش از فاطمیین بودند. 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۸، ص ۵۴ .
. 🔳 حزن و اندوه فاطمه سلام الله علیها فتّال نیشابوری در کتاب روضةالوعظین می‌نویسد: روایت شده که فاطمه(س) بعد از مرگ رسول الله(ص) مانند انسان بیماری بود که روز به روز ضعیف‌تر می‌گردید و در مصیبت مرگ پیامبر(ص) پیوسته مغموم و محزون و مکروب با چشمی گریان و قلبی سوخته و هر ساعتی بی‌تاب‌تر از ساعت قبل می‌گشت و هرگاه لحظاتی را که پدر بزرگوارش به خانه وارد می‌شد به یاد می‌آورد اندوهش بیشتر می‌شد و حسنین علیهاالسلام را پیش رویش قرار می‌داد و گاهی به حسن(ع) نگاه می‌کرد و گاهی به حسین(ع) و می‌گفت: «کجاست پدرتان (رسول الله) آنکه شما را گرامی می‌داشت و شما را در آغوش می‌گرفت و شما را با خود می‌برد کجاست؟ کجاست پدر شما که به شما به شدت علاقه داشت و کمال مهربانی را می‌نمود؟ انا لله و انا الیه راجعون آری به خدا قسم جد شما و محبوب قلب من دیگر هرگز درب این خانه را باز نمی‌کند و دیگر شما را بر شانه‌های خود نمی‌نشاند.» 📚منبع روضةالواعظین، نیشابوری، ج ۱، ص ۱۵۰ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۶۲ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۱، ص ۱۷۴ ........................ 📢 اندوه امام جواد(ع) در مصائب فاطمه سلام الله علیها طبری به سند خود از زکریابن‌آدم علیه الرحمه نقل می‌کند که گفت: من در محضر حضرت رضا(ع) بودم که حضرت جواد(ع) را خدمت آن حضرت آوردند در حالی که سن مبارکش کمتر از چهار سال بود. پس آن جناب دست مبارکش را بر زمین زد و سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و مدت طولانی در فکر فرو رفت. امام رضا(ص) به او فرمود: «جانم فدای تو چرا انقدر فکر می‌کنی؟» امام جواد(ع) عرض کرد: «به آن ظلم‌ها و ستم‌هایی که به مادرم فاطمه(س) کردند فکر می‌کنم. بدانید به خدا قسم هر آیینه آن دو نفر را از قبر بیرون آورم سپس آتش می‌زنم سپس آنها را ذره ذره خرد می‌کنم و گرد و غبار آنها را به دریا می‌ریزم.» امام رضا(ع) او را نزد خود طلبید و چشمان او را بوسید و فرمود: «پدر و مادرم فدای تو باد تو شایسته امر امامت هستی.» 📚منبع دلایل الامامه، طبری، ص ۲۱۲ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۴ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۱، ص ۱۶۴ .
. مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست قطره شدم که راهی دریا کنی مرا پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم شاید قرار نیست مداوا کنی مرا من آمدم که این گره ها وا شود همین! اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا آقا برای تو، نه! برای خودم بد است هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گم شدم؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین شاید غلام خانه زهرا کنی مرا علی اکبر لطیفیان✍ .
🎴 [جلسه‌ی اول] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام عصر علیه‌السلام (مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا) ۲. اشعار حضرت زهرا علیهاالسلام (سوزم و سازم و ناید زدرون فریادم) ۳. روضه و مصیبت (حال بی‌بی‌دوسرا، پس از پدرشان) ۴. روضه‌ی لباس کهنه‌ی سیدالشهداعليه‌السلام ۵. زمزمه‌ی زهرایی (زدستم رفته زهرا_چه سازم من خدایا) ۶. نوحه‌ی سینه‌زنی (ای کتاب عشق بی‌شیرازه‌ی من) ۷. مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام (تاصورت پیوند جهان بود علی بود) 👇
. 🎤 ✏️ فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست شمع می‌پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست ✏️ در عزای مادرت یابن الحسن یک‌دم بیا تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست وجود نازنین پیغمبر ص فرمود: فاطمه جان، هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق می‌کند امشب این صلوات را با هم زمزمه کنیم اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک ✏️ هرکه با زهراست احساس سخاوت می‌کند مور این وادی سلیمان را ضیافت می‌کند دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هر که شد یک بار سائل کم‌کم عادت می‌کند فرشیان نه عرشیان هم رو به او می‌ایستند در میان خانه‌اش وقتی عبادت می‌کند ✏️ هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است آینه از شان همتایش روایت می‌کند روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است مرتضی می‌ایستد زهرا قیامت می‌کند ✏️ رشته‌ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته‌ای از چادرش آری قیامت می‌کند آره والله همین‌طوره__ رشته‌ای از چادرش آری شفاعت می‌کند__ اما کدوم چادر؟... همون چادری که ابن شهرآشوب و قطب راوندی نقل می‌کنند : یه روزی امیر المؤمنین محتاج به قرض شد... یه چادر پشمی از حضرت زهرا رو به یه مرد یهودی به امانت داد.. یه مقدار جو قرض گرفت یهودیه چادر و برد تو خونه‌اش.. داخل حجره گذاشت.. نیمه‌های شب زن یهودیه دید تمام حجره نورانی شده.. شوهرش رو صدا زد.. هر دوتایی سراسیمه اومدن تو حجره... دیدند تمام این انوار مقدس از چادر حضرت فاطمه داره ساطع می‌شه.. همون شب خبر پیچید.. همه فامیل و همسایه‌ها شون خبردار شدند.. تو روایت اومده هشتاد نفر یهودی اون‌شب مسلمان شدند چادرت وقتی یهودی را مسلمان می‌کند یک نگاهت عالمی را مثل سلمان می‌کند اما بمیرم یه روزی اومد.. همین چادری که یهودی مسلمان کرد.. حسنین دیدند زیر دست‌وپا افتاده یا زهرا این‌جا یه خانم بود وقتی از خواب بیدار شد دید نوری به آسمان ساطع شد و به برکت این نور مسلمان شد.. اما من یه خانم رو می‌شناسم.. نیمه‌شب از خواب بیدار شد.. دید از تنور خانه نوری به آسمان ساطع می‌شه... زن خولی می‌گه وقتی اومدم کنار تنور.. دیدم هودجی از آسمان به زمین داره نازل می‌شه.. یه بانوی قد خمیده ای روی هودج ایستاده.. یه حوریه ای صدا می‌زد راه بدید_ راه بدید.. فاطمهٔ زهرا برا دیدن سر فرزندش حسین می‌آید.. وقتی کنار تنور رسید دست برد میان تنور.. سر نورانی را بیرون آورد.. سر رو بغل گرفت و با گریه صدا زد ولدی ولدی یا حسین.. أیها الشهید أیها مظلوم... قتلوا که وما عرفوک.. و من شرب الماء منعوک ... کشتنت ولی آبت ندادند.. حسین.... ✏️ شب است و مادری پهلو شکسته کنار مطبخ خولی نشسته بریز ای دیده خون دل ز دیده که رنگ از صورت زهرا پریده بگوید از غمت در شور و شینم حسینم وا حسینم وا حسینم مولف فیش:حجت الاسلام سمیعی✍ .👇