eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
801 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔹مثل این (جنازه) باشید تا ما دنبال شما بیاییم یكى از علماء بزرگ (مرحوم آیةالله سید باقر مجتهد سیستانى پدر آیةالله سید على سیستانى و مرحوم سید محمود مجتهد سیستانى) در مشهد مقدس براى آن‌كه به محضر امام زمان عجل اللّه شرف‌یاب شود ختم زیارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز می‌كند ایشان فرمودند: «در یكى از جمعه‌هاى آخرین، ناگهان شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه‌ى نزدیك آن مسجدى كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم مى‌تابید، حال عجیبى به من دست داد، از جاى برخاستم و به‌دنبال آن نور به در آن خانه رفتم، خانه كوچك و فقیرانه‌اى بود، از درون خانه نور عجیبى مى‌تابید.» «در زدم وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللّه فرجه در یكى از اتاق‌هاى آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق جنازه‌اى را مشاهده كردم كه پارچه‌اى سفید بروى آن كشیده بودند، وقتى من وارد شدم و اشك‌ریزان سلام كردم.» حضرت به‌ من فرمودند: «چرا این‌گونه دنبال من مى‌گردى و رنج‌ها را متحمّل مى‌شوى؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بیایم!» بعد فرمودند: «این بانوئى است كه در دوره بى‌حجابى (رضا خان پهلوى ) هفت سال از خانه بیرون نیامده مبادا نامحرم او را ببیند!» 📚منبع شيفتگان حضرت مهدى(عج)، احمد قاضی زاهدی، ج ۳، ص ۱۵۸ گوهر صدف، احمد قاضی زاهدی، ص ۴۸ علما_و_عرفا .
. ▫️ گریه ی نکیر و منکر یکی از علمای ربانی و صاحب ، عارف سالک مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی بوده‌است، این عالم ربانی از شیفتگان خاندان رسالت و امام حسین(ع) بود. هر سال دهه‌ی محرم در منزل خود مجلس روضه بر پا می‌کرد. نقل کرده‌اند که وقتی معظم‌له از دنیا رفت یکی از وارستگان، او را در عالم خواب دید و احوال او را پرسید؛ او گفت وقتی که مرا در قبر نهادند دو فرشته‌ی نکیر و منکر برای سؤال و جواب نزدم آمدند، از توحید و نبوت سؤال کردند جواب دادم، تا این که از امامان پرسیدند اميرالمؤمنین(ع) را به زبان آوردم که امام اول من است سپس نام امام حسن(ع) را به زبان آوردم. وقتی که نام امام حسین(ع) را به عنوان امام سومم به زبان آوردم بی‌اختیار گریه کردم آن دو فرشته نیز منقلب شده گریه کردند، سپس به هم‌دیگر گفتند آزادش کنیم کار این آقا با امام حسین(ع) است، نیاز به سؤالات دیگر نیست. مرا آزاد نمودند و اینک می‌بینی که آزادم و در جایگاه خوبی هستم. 📚منبع داستان‌های شگفت‌انگیزی از عزاداری امام حسین(ع)، حیدر قنبری، ص ۱۴۴ .
. نمیدونُم دلوم دیوونهٔ کیست کجا می گردد و در خونهٔ کیست نمیدونم دل سرگشتهٔ مو اسیر نرگس مستونهٔ کیست خداوندا به فریاد دلوم رس کس بی کس تویی ما مونده بی کس همه گویند طاهر کس نداره خدا یار موئه چه حاجت کس به گورستون گذر کردُم کم و بیش بدیدُم قبر دولتمند و درویش نه درویشی به خاکی بی کفن رفت نه دولتمند بود از یک کفن بیش از اون روزی که ما را آفریدی به غیر از معصیت چیزی ندیدی خداوندا به حق هشت و چهارت ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی الهی حرمله از غم بسوزی که دیگر حنجر طفلی ندوزی الهی طفلی بی بابا نباشه اگه باشه در این دنیا نباشه الهی بشکنه دست مغیره که در این کوچه ها بی مادرم کرد .
. ◻️ درس تهجد و شب زنده‌داری شیخ جعفر نجفی معروف به کاشف الغطاء از شاگردان بحرالعلوم(ره) در یکی از شب‌ها که به همراه فرزند جوانش برای عبادت و تهجد به صحن مطهر اميرالمؤمنین(ع) مشرف می‌شدند کنار در صحن مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده‌است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود این شخص در این وقت شب برای چه این‌جا نشسته است؟ گفت: برای تکدی از مردم. فرمود: چه مقدار ممکن است از رهگذران عاید او گردد؟ گفت: احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان) مرحوم كاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم برای این مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل) در این وقت شب از خواب و اسایش خود دست برداشته و آمده این‌جا دست تذلل به سوی مردم دراز کرده! آیا تو به اندازه این شخص به وعده‌های خدا درباره شب خیزان و متهجدان اعتماد نداری که فرموده است: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.» (سوره سجده، آیه ۱۷) «هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های مهمی که مایه روشنی چشم‌هاست برای آنها نهفته‌است؟!» گفته‌اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدر زنده‌دل خود، چنان تکان خورد و تنبه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد. 📚منبع شب مردان خدا، سید محمد ضیاءآبادی، ص ۴۴ مناجات خوانی، مجید عیوضی، ص ۵۳ .
. انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ✳️ علامه امینی و ارادت به آقا ابوالفضل العباس عليه‌السلام حضرت آيةاللّه سيّد محمّدحسين حسينى تهرانى در كتاب معادشناسى خود مى‌نويسد: از شخص موثّقى شنيدم كه مى گفت: «روزى يكى از معمّمين براى عيادت مرحوم علاّمه امينى در منزل موقّت ايشان كه در منطقه پيچ شميران تهران بود رفته بود. علاّمه امينى(ره) سخت مريض و به پشت خوابيده بودند. آن شخص ضمن احوال‌پرسى و صحبت از آقا سؤال كرده بود: اگر انسان به حضرت عبّاس عليه‌السلام علاقه و محبّت نداشته باشد به ايمان او صدمه مى‌خورد؟» علاّمه متغيّر شده و با آن حال نقاهت نشستند و گفتند: «به حضرت ابوالفضل عليه‌السلام كه سهل است. اگر به بند كفش من كه نوكرى از نوكران حضرت ابوالفضلم علاقه و محبّت نداشته باشد از اين جهت كه نوكرم واللّه به رو در آتش خواهد افتاد.» 📚منبع داستان‌هایی از علما، صرفی پور ،ص۳۱ .
. ❣﷽❣ ♻️دعای شب   ✨یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا اَللّهُ یا رَحیمُ یا اَللّهُ یا مَلِکُ یا اَللّهُ یا قُدُّوسُ یااَللّهُ یا سَلامُ یا اَللّهُ یا مُؤْمِنُ یا اَللّهُ یا مُهَیْمِنُ یا اَللّهُ یا عَزیزُ یا اَللّهُ یاجَبّارُ یا اَللّهُ یا مُتَکَبِّرُ یا اَللّهُ یا خالِقُ یا اَللّهُ یا بارِئُ یا اَللّهُ یا مُصَوِّرُ یا اَللّهُ یا عالِمُ یا اَللّهُ یا عَظیمُ یا اَللّهُ یا عَلیمُ یا اَللّهُ یا کَریمُ یا اَللّهُ یا حَلیمُ یا اَللّهُ یا حَکیمُ یا اَللّهُ یا سَمیعُ یا اَللّهُ یا بَصیرُ یا اَللّهُ یا قَریبُ یا اَللّهُ یامُجیبُ یا اَللّهُ یا جَوادُ یا اَللّهُ یا ماجِدُ یا اَللّهُ یا مَلِىُّ یا اَللّهُ یا وَفِىُّ یااَللّهُ یا مَوْلى یا اَللّهُ یا قاضى یا اَللّهُ یا سَریعُ یا اَللّهُ یا شَدیدُ یا اَللّهُ یا رَؤُفُ یا اَللّهُ یا رَقیبُ یا اَللّهُ یا مَجیدُ یا اَللّهُ یا حَفیظُ یا اَللّهُ یا مُحیطُ یا اَللّهُ یا سَیِّدَ السّاداتِ یا اَللّهُ یا اَوَّلُ یا اَللّهُ یا اخِرُ یا اَللّهُ یا ظاهِرُ یا اَللّهُ یا باطِنُ یا اَللّهُ یا فاخِرُ یا اَللّهُ یا قاهِرُ یا اَللّهُ یا رَبّاهُ یا اَللّهُ یا رَبّاهُ یا اَللّهُ یا رَبّاهُ یا اَللّهُ یا وَدُودُ یا اَللّهُ یا نُورُ یا اَللّهُ یا رافِعُ یا اَللّهُ یا مانِعُ یااَللّهُ یادافِعُ یااَللّهُ یا فاتِحُ یااَللّهُ یانَفّاحُ [عُ] یااَللّهُ یاجَلیلُ یااَللّهُ یا جَمیلُ یا اَللّهُ یا شَهیدُ یا اَللّهُ یا شاهِدُ یا اَللّهُ یا مُغیثُ یا اَللّهُ یا حَبیبُ یا اَللّهُ یا فاطِرُ یا اَللّهُ یا مُطَهِّرُ یا اَللّهُ یا مَلِکُ یا اَللّهُ یا مُقْتَدِرُ یااَللّهُ یا قابِضُ یا اَللّهُ یا باسِطُ یا اَللّهُ یا مِحیى یا اَللّهُ یا مُمیتُ یا اَللّهُ یا باعِثُ یا اَللّهُ یا وارِثُ یا اَللّهُ یا مُعطى یا اَللّهُ یا مُفْضِلُ یا اَللّهُ یا مُنْعِمُ یا اَللّهُ یا حَقُّ یا اَللّهُ یا مُبینُ یا اَللّهُ یا طَیِّبُ یا اَللّهُ یا مُحْسِنُ یا اَللّهُ یا مُجْمِلُ یا اَللّهُ یا مُبْدِئُ یا اَللّهُ یا مُعیدُ یا اَللّهُ یا بارِئُ یا اَللّهُ یا بَدیعُ یااَللّهُ یا هادى یا اَللّهُ یا کافى یا اَللّهُ یا شافى یا اَللّهُ یا عَلِىُّ یا اَللّهُ یاعَظیمُ یا اَللّهُ یا حَنّانُ یا اَللّهُ یا مَنّانُ یا اَللّهُ یا ذَاالْطَّوْلِ یا اَللّهُ یا مُتَعالى یا اَللّهُ یا عَدْلُ یا اَللّهُ یا ذَاالْمَعارِجِ یا اَللّهُ یا صادِقُ یا اَللّهُ یاصَدُوقُ یا اَللّهُ یا… .
بانگی رسید: وقت اقامت تمام شد چشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شد یار دلم، دعای ابوحمزه الوداع صد حیف، انس ما به چه سرعت تمام شد کم می کنیم زحمتِ خود را و می رویم ای میزبان ببخش، اذیت تمام شد مانند ابرهای بهاری دلم پر است ماه نجات و بخشش و رحمت تمام شد ای وای اگر دوباره شوم تحبس الدعا باید چه کرد، ماه اجابت تمام شد هر شب به یاد صحن نجف مست می شدیم شب های دلنشین زیارت تمام شد گفتم: نماز و روزه و حجم فقط علی است گفتند: با علی است که دینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر، بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت تمام شد وقت وداع آمد و زینب به یار گفت: ایام، زود طی شد و فرصت تمام شد بوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفت پنجاه و شش بهار، چه راحت تمام شد رفتی و پیر کرد مرا داغ غربتت ذبحت حسین، بعدِ سه ساعت تمام شد رفتی حسین، داغ اسارت شروع شد رفتی و حفظ عزت و حرمت تمام شد محمد جواد شیرازی
. 🔸دعای امام صادق علیه‌السلام در وداع با ماه مبارک اللَّهُمَّ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَدْ تَصَرَّمَ فَأَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّةِ، إِنْ کَانَ بَقِیَ عَلَیَّ ذَنْبٌ لَمْ تَغْفِرْهُ لِی أَوْ تُرِیدُ أَنْ تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ أَوْ تُقَایِسَنِی بِهِ، أَنْ لاَ یَطْلُعَ فَجْرُ هَذِهِ اللَّیْلَةِ أَوْ یَتَصَرَّمَ هَذَا الشَّهْرُ إِلاَّ وَ قَدْ غَفَرْتَهُ لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ 📒کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۶۵ : خدایا این است ماه رمضان، که قرآن را در آن نازل کردى، و این ماه مبارک رمضان به پایان رسید پس از تو درخواست می کنم به حق ذات بزرگوار کریمت و به حق کلمات تامه ات که اگر تا کنون بر من گناهی باقی است که هنوز نبخشیده ای و اراده عذاب و رنج مرا به آن گناه داری، آن گناه را پیش از آنکه صبح این شب آخر رمضان طلوع کند و این ماه به پایان برسد، از آن گنه درگذر. ای مهربانترین مهربانان عالم. 🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡 ............... . یا أبٰانا بِنِگر در طلب غفرانم عفو کن کاستی ام را که خودم می دانم این دم آخر ماه رمضان با امّید عجّل الله تعالی فَرَجَه می خوانم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست و نهم -وقت سحر.mp3
20.06M
🎧 فایل کامل بحث سحرهای ماه مبارک رمضان برنامه 📆 (آخرین قسمت) 📜 با موضوع : مناجات با مولا 📚 اصحاب و کارگزاران علیه السلام .
. فرازهايی ازسلام و درود امام_سجاد عليه_السلام در وداع با ماه_رمضان 🔹درود بر تو ای ماه، ماهی كه آرزوهای ما را به هدف نزديک می ساختی و اعمال ما را در فروغ خويش روشن می‏ داشتی! 🔹سلام بر تو! ای همدم عزيز كه تا همدم ما بودی، قدر تو را نيك نشناختيم و هنگامی كه ترك ما گفتی، از فراق تو فاجعه ای عظيم يافتيم و خاطر ما پريشان و آزرده شده است. 🔹سلام بر تو! اي مهمان گرامی كه وقتی قدم به خانه ما نهادی، سخت شادمان شديم و روزي كه از خانه ما رفتی، شادی ما پايان يافت. 🔹سلام بر تو! ای گران‏مايه كه در كنار تو قلب‏های ما به نرمی و مهربانی گراييد و گناهان ما از بركت تو كاهش يافت. 🔹سلام بر تو! ای يار عزيز كه با كمك تو بر شيطان چيره شديم و از بركت تو راه احسان را شناختيم. 🔹سلام بر تو! كه به خاطر تو چه بسيار بنده گنه‏ كار از قيد عقوبت رسته و چه خوش ‏بخت است آن كس كه حرمت تو را رعايت كرده است. 🔹سلام بر تو! كه زنگ گناهان را از لوح قلب‏ها مي ‏زدودی و بر خطايا و معاصی، پرده رحمت می‏ افكندی. 🔹سلام بر تو! كه مدت تو در چشم تيره ‏بختان دراز و خسته ‏كننده بود، ولی در قلب پارسايان، فروغ و حرمتی فراوان داشتی. 🔹سلام بر تو! ای ماه بي نظير كه هيچ ماه مانند تو نتواند بود. 🔹سلام بر تو! از همه كس و همه چيز و سلام بر تو كه هر چه با تو بود، همه سلام و سلامت بود. 🔹سلام بر تو! آن ‏چنان‏كه به دنيای ما با بركات و خيرات فرود آمدی و آلايش گناهان را از جامه ما شستی. 🔹سلام بر تو! كه هنگام وداع، خويشتن را از تو بيزار نمي ‏بينيم و روزه را كه يادگار توست، هرگز ترك نمي ‏كنيم. 🔹سلام بر تو! كه هنوز به ما نرسيده، مشتاق مقدم تو بوديم و هنوز ما را ترك نگفته، به ياد روز جدايی، خاطری پريش و اندوهگين داشتيم. 🔹سلام بر تو! كه بدی ها در جوار تو از ما دور بود و هر چه بركت و خير بود، در كنار تو بر ما ارزانی شده بود. 🔹سلام بر تو! كه همه شب در اشتياق روز تو ستاره می ‏شمرديم و همه روز از روز پيش، به تو مشتاق ‏تر بوديم. 🔹سلام بر تو و بر آن فضايل كه از وجود آن بهره ‏مند نشديم و بر آن بركات كه نصيب ما نشده است. 📚صحيفه كامله سجاديه، تلخيص از ص۳۸۹-۴۰۱ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_10581709269.mp3
5.65M
روضه گودال قتلگاه احمد اصفهانی
. انس سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ✅ دست‌گیری (ع) ابوبصیر می‌گفت: همسایه‌ای داشتم که از معاونین و همکاران سلطان جور و ستم بود و ثروت زیادی از کنار این سلطان بدست آورده بود و کنیزان و غلامانی داشت و هر شب مجلسی از هواپرستان و عیّاشان تشکیل می‌داد و به لهو و لعب و عیش و طرب می‌گذرانید و چند کنیز آوازه‌خوان و مطرب داشت که می‌خواندند و شراب می‌دادند و می‌خوردند و چون همسایه و مجاور من بود همیشه صدای آن منکرات از خانه او به گوش ما می‌رسید و ما را ناراحت می‌کرد. چندین بار به او گوشزد کردم که صدای ساز و آوازت مرا و خانواده‌ام را اذیت می‌کند، ولی متأسفانه نمی‌پذیرفت. هر دفعه به او اصرار و مبالغه می‌نمودم تا یک روز گفت: من مردی مبتلا و معتادم و اسیر شیطان شده‌ام اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی. اگر وضع مرا به صاحب خود آقا حضرت صادق(ع) بگویی شاید حضرت دعایی کرده و خداوند مرا از پیروی نفس نجات دهد. ابوبصیر گفت: سخن آن مرد بر دلم نشست. صبر کردم تا وقتی که خدمت حضرت صادق(ع) رسیدم و داستان همسایه‌ام را به آن حضرت عرض کردم. حضرت فرمود: «وقتی که به کوفه برگشتی او به دیدن تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمد می‌گوید: آن‌چه از کارهای زشت می‌کنی ترک کن من برایت بهشت را ضمانت می‌کنم.» برگشتم به کوفه مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود، همین که خواست حرکت کند نگاهش داشتتم وقتی اطاق خلوت شد. گفتم وضع تو را برای آقا امام صادق(ع) شرح دادم حضرت فرمود: «سلام مرا به او برسان و بگو آن حالت زشتت را ترک کن تا من برایت بهشت را ضمانت کنم.» تا این سخن مرا شنید گریه‌اش گرفت. گفت تو را به خدا آقا امام صادق(ع) این حرف را به تو زد؟ گفتم بخدا قسم حضرت فرمودند. گفت پس همین مرا بس است، از منزلم خارج شد پس از چند روز که گذشت یکی را دنبال من فرستاد، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت در ایستاده و برهنه است گفت: هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف کردم و چیزی باقی نگذاشتم این‌که می‌بینی از برهنگی پشت درب ایستاده‌ام. من سریع به دوستان مراجعه نمودم و مقداری لباس که او را تأمین کند تهیه کرده برایش آوردم، بعد از چند روز باز پیغام داد مریض شده‌ام بیا تو را ببینم. در مدت مریضیش مرتب از او خبر می‌گرفتم و با داروهایی به معالجه‌اش مشغول بودم، بالاخره یک روز به حال احتضار رسید، در کنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود، در این موقع بی‌هوش شد. وقتی بهوش آمد در حالی‌که لبخند می‌زد گفت: ای ابابصیر صاحبت آقا حضرت صادق(ع) به وعده خود وفا کرد، این را گفت و دیده از جهان بست. در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق(ع) رسیدم، در منزل اجازه ورود خواستم، همین‌که وارد منزل شدم هنوز یک پایم در خارج منزل بود که حضرت فرمود: «ای ابابصیر دیدی ما به وعده خود نسبت به همسایه‌ات وفا کردیم.» اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد..... 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۱ ............... . هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوش‌به‌ حال‌ و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحرها زیادتر عاشق حسین بود که در امتحان عشق گفتی: بس است؟ گفت: خدایا زیادتر... روز حساب گریه‌ی بسیار می‌کند چشمی که نیست در غم آقا زیاد، تر این دائم‌البکایی ما بی‌سبب نبود مادر نوشت روزی ما را زیادتر بیهوده نیست شوق دل ما به کربلا دیوانه مایل است به صحرا زیادتر در این حرم مگر چه خبر شد که کعبه هم خواهان نداشته‌ست از اینجا زیادتر از اهل‌بیت قول شفاعت گرفته‌ایم اما امید ماست به زهرا زیادتر .
Kashani-14030118-27Ramezan-78-Hkashani_Com.mp3
45.47M
🎙 📋 سیر تکوّن عقاید شیعه؛ جلسه بیست و هفتم از سری سوم (در مجموع جلسه هفتاد و هشتم) 📆 شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳؛ مصادف با شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان ▪️ مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی 🔸 بضعة الرسول سلام الله عليها 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ لاپوشانی در ترجمه ی صحیح مسلم ▫️ دفاعِ «قَسطَلاّنی» از توهین به رسول خدا صلی الله علیه و آله ▫️ دفاع مذبوحانه ی «ابن طاهر» از توهین به رسول خدا صلی الله علیه و آله ▫️ «ابن دحیه کَلبی» در مواجهه با ماجرای دوات و قلم ▫️ فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ابیات مرحوم عابد تبریزی رضوان الله تعالی علیه ▫️ لحظات آخر محتضر ▫️ روضه و توسّل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها .
. ✔️ توبه‌ی لوطی‌ها يك نفر حاجى مؤمنى كه از ارادتمندان به مرحوم حاج شيخ محمد تقى مجلسى رضوان الله تعالى عليه بود يک روز لوطی‌هاى محل، دورش را می‌گيرند و مى‌گويند امشب مى‌خواهيم به خانه تو بيایيم. حاجى از يک طرف مى‌بيند اگر آنها بيايند با وسایل لهو و لعب مى‌آيند و مشغول فسق و فجور مى‌شوند، از طرف ديگر اگر آنها را رد كند و جواب رد گويد چگونه با لوطی‌ها طرف شود. مرتبا برايش ‍ مزاحمت ايجاد می‌كنند، ناچارا قبول می‌كند. بعد هم سراسيمه خدمت مرحوم مجلسى پناهنده شده و گرفتاريش را ذكر مى‌كند. مرحوم مجلسى فكرى مى‌كند و مى‌فرمايد: «اشكالى ندارد بگو بيايند من هم مى‌آيم.» حاجى جلسه‌ای مهيا می‌كند و شيخ مجلسى زودتر از لوطى‌ها وارد مى‌شود، لوطی‌ها آمدند، همين كه وارد خانه شدند ديدند مرحوم مجلسى در مجلس نشسته. «لوطى باشى» ناراحت شد، الان عيش و لهو و لعب جلوى آقا نمى‌شود كرد و آقا موى دماغش شده با بودن او هيچ كارى نمى‌شود كرد. اجمالا پيش خود خيال كرد حرفى بزند تا مرحوم مجلسى قهر كند برود و آن وقت آنها آزاد باشند. گفت: جناب آقا مگر راه و روش ما لوطی‌ها چه عيبى دارد كه به ما اعتراض می‌كنند؟ مرحوم مجلسى فرمود: «چه خوبى در شما هست كه آنرا مدح كنيم؟» گفت هزارها عيب داريم اما باز نمک شناسيم اگر نمک كسى را خورديم ديگر به او خيانت نمى‌كنيم، تا آخر عمرمان يادمان نمى‌رود، مرحوم مجلسى فرمود: «اين صفت خوبى است ولى آن را در شما نمى‌بينم.» «لوطى باشى» گفت: در اين اصفهان از هركس مى‌خواهى بپرس! ببينيد ما نمک چه كسى را خورده‌ايم كه به او بد كرده باشيم. مرحوم مجلسى فرمود: «خود من گواهى مى‌دهم كه شما همه نمک به حراميد! آيا با خداى خود چه مى‌كنيد؟ اى كسى كه نمک خدا را مى‌خورى و نمكدان مى‌شكنى، اين همه نعمت خدا را خوردن و استفاده كردن و اين جور سركشى كردن و پيروى از نفس و هوى كردن؟! نمک خدا خوردن و نمکدان او را شكستن.» اين كلمات مرحوم مجلسى كه عين واقع و حقيقت بود در همه آنها اثر كرد، سر خجلت به زير انداختند و هيچ سخن نگفتند سكوت مطلق، پس از مدتى همه رفتند، صبح اول وقت «لوطى باشى» در خانه مرحوم مجلسى را كوبيد مرحوم مجلسى در را باز كرد ديد «لوطى باشى» است. گفت: ديشب ما را آتش زدى، ما را آگاه كردى، ما را توبه ده چون از كرده‌هاى خود پشيمانيم، مرحوم مجلسى هم لطف مى‌كند آنها را به عمل توبه و تدارک از گذشته ها وا مى‌دارد. 📚منبع گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج ۲ .
🔶 توبه حسن لاته يادش بخير آن روزهايى‌كه در جبهه بوديم، همه‌اش بياد خدا بوديم، قرآن مى‌خوانديم، نماز شب مى‌خوانديم، مناجات مى‌كرديم، يك حال عجيبى داشتيم، به خدا نزديك بوديم ، بدنبال گناه و معصيت نبوديم ، جمع خوبى داشتيم، دور هم جمع مى‌شديم، زيارت عاشورا و دعاى كميل و دعاى ندبه و دعاى توسل و… مى‌خوانديم، واقعا يادش بخير. يك رفيقى داشتيم كه خيلى آدم خوبى بود، با خدا بود، حال عجيبى داشت، همه‌اش در حال ذكر بود، توى خودش بود، اسمش حسن لاته بود. يك روز آمد تو سنگرم گفت: «حاج آقا يك وصيت‌نامه دارم، دوست دارم شما هم يك توجهى روى آن كنيد اگر مى‌شود همين الان تشريف بياوريد توى سنگرم.» گفتم چشم برويم .آمدم تو سنگرش گفت: «حاج آقا اين وصيت‌نامه من است ولى يك سرِّى بين من و خدا مى‌باشد و شما قول بده تا وقتى كه زنده هستم به كسى بازگو نكنى.» قول دادم، گفت: «حاج آقا من قبل از انقلاب آدم خيلى بدى بودم و از آن لات‌هاى قَهار سرمحله‌ها و همه را مى‌زدم و گاهى اوقات شدت شقاوتم زياد مى‌شد كه بى‌باكانه داخل حمّام‌هاى عمومى زنان مى‌شدم و مشغول گناه و معصيت مى‌شدم و خيلى كارهاى ديگر.» تا اين‌كه انقلاب شد و همه بساط گناه و عرق‌خوارى و مشروب‌خوارى و… جمع شد، بعد هم جنگ شد. يك روز داشتم از كنار مسجدى رد مى‌شدم، ديدم جوان‌هایی كه هنوز صورت‌شان گرد مونزده بود توى صف ايستاده‌اند، گفتم : «آقا براى چه ايستاده‌ايد؟ آيا صف مرغ يا گوشت و روغن و… چيزهاى ديگر است.» گفت: نه اين صف ديدار با خداست . صف عاشقان الى‌اللّه است. اين حرف چنان در من اثر گذاشت كه از خود بى‌خود شدم. به خودم گفتم : اى واى بر تو اى حسن، همه به ديدار خدا مى‌روند و تو هنوز از غافله عقبى، همه عاشق مى‌شوند و تو هنوز خوابى، تاكى مى‌خواهى در گندآب دنيا غرق باشی. خلاصه من هم عاشق شدم تا خدا را ببينم و حال آمدم و از كرده‌هاى خود پشيمانم، توبه كرده‌ام. ناراحتم، الان فهميده‌ام هر كسى كه مى‌خواهد مهمانى حق رود بايد با لباس‌هاى نو و لطيف برود ولى من با بارى از گناه و معصيت هستم، لباس‌هايم آلوده به كثافات دنيوى است. حاج آقا روى بدنم را ببين. يك وقت ديدم پيراهن خود را بالا زد، ديدم روى بدنش عكس زنى را خالكوبى كرده. خيلى ناراحت شدم. گفت حاج آقا كجايش را ديدى، پيراهن پشت سرش را بالا زد عكس مردى را روى كمرش خال‌كوبى كرده‌اند. من خيلى عصبانى شدم گفت حاج آقا كجايش را ديدى، ديدم روى تمام دست و پايش را خال‌كوبى كرده است. من با عصبانيت او را ترك كردم، يك وقت صدا زد حاج آقا راضى نيستم سِرّ مرا به كسى بازگو كنى. من توجهى نكردم و به سنگر فرماندهى رفتم. فرمانده را نديدم، آمدم سنگر خودم رُفقا دورم جمع شدند و هر كدام از درى سخن گفتند يادم رفت كه به حسن لاته سر بزنم. سه چهار ساعت از اين ماجرا گذشت. دوستان يكى‌يكى متفرق شدند، من هم از سنگر خارج شدم كه سرى به حسن لاته بزنم. يكى از دوستان صدا زد حاج‌آقا، حاج‌آقا گفتم: بله. گفت: الان حسن لاته شهيد شد. گفت: يك ساعت پيش سوار ماشين شد كه برود جلوى دپو كه يك وقت خمپاره‌اى از طرف عراقی‌هاى صدّامى توى ماشين مى‌افتد و حسن لاته شهيد مى‌شود، ديدم يك كيسه پلاستيك دستش بود نشان داد گفت: اين هم بدنش است من خيلى جا خوردم. گفتم : حسن شهادت گوارايت باشد، خدا چه كسانى را مى‌برد. كسى كه توبه كند مثل كسى‌است كه تازه از مادر به دنيا آمده باشد، اين با آن همه گناه توبه كرد و شهيد شد. گريه‌كنان بطرف سنگرش آمدم وصيت‌نامه‌اش را برداشتم آوردم ديدم چه عالى نوشته كه سه جمله توجه مرا بيشتر جلب كرد: يكى اين‌كه نوشته بود، مادر ناراحت نشوى، حسن لاته توبه كرد و آخر عاقبت به‌خير شد. دوم اين‌كه در مناجاتش با خدا می‌گفت خدايا بناست بميريم و امّا اى خدا دوست دارم در راه تو شهيد شوم و تو را ملاقات كنم. مى‌دانم گناه زياد كردم، نافرمانى تو را بسيار نمودم، اما بيا و دل اين بنده گنه‌كار خودت را نشكن، چون به اميد ديدار تو آمدم. مرا نا اميد نكن، اى كسى كه غفّار گناهانى و بخشنده ذنوب. سوّم اين‌كه خدايا حال كه بناست بميرم، بدنم را روى سنگ غسال‌خانه بگذارند، اين عكس‌هاى مبتذل روى بدنم هست .بيا و آبرويم را بخر تا مردم بدنم را با اين عكس‌ها روى سنگ غسال‌خانه نبينند، يك نگاهى به بدن سوخته و از هم متلاشيش كردم، ديدم خدا آبروى حسن لاته را خريده و توبه او را قبول كرده و دعايش را مستجاب نموده و عاقبتش را ختم به خير کرده‌است. 📚منبع قصص التوابین، داستان توبه کنندگان، علی میر خلف زاده .
. مزد نجابت 🟧 توبه‏ حسن ظاهر در میان یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دست‌برد می‌زد. یک‌بار، هنگامی‌که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت و بهره‌ای از لذّت و شهوت! سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: «به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟» از عمل خود پشمیان شد. از دیوار به زیر آمد و خجلت زده به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: «ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟» – نه! – حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ – اختیار با شماست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود: «برخیز و با همسرت به خانه برو.» جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟» جوان پاسخ داد: «ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟» زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است.» 📚منبع عرفان اسلامی، حسین انصاریان، ج ۸، ص ۲۵۴ .
. ❇️ شرح حال فضیل عیاض(ره) فضیل بن عیاض مرد بزرگی بوده. او سال‌ها در بیابان‌های خراسان یک چادری داشت و در آن به عبادت مشغول بود؛ نماز و روزه و … چند شاگرد هم داشت که به دستور او هر قافله‌ای از آنجا عبور می‌کرد این شاگردها می‌رفتند و قافله را می‌دزدیدند و غارت می‌کردند و بدین منوال روزی شاگردان و استاد تامین می‌شد. روزی یک نفر آمد و گفت ای فضیل من از تو تعجب می‌کنم که هر وقت تو را می‌بینم مشغول نماز و روزه هستی، از طرف دیگر این افراد تو مردم را قتل و غارت می‌کنند و برای تو پول می‌آورند. این‌ها چطور باهم می‌سازد؟ این اجتماع ضدّین است. فضیل برای او این آیه را خواند: «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.» (۱۰۲ توبه) یک روز قافله‌ای از آن‌جا می‌گذشت و پیرمردی مقداری پول و طلا داشت. او از ترس غارت فضیل و یارانش پول‌ها را به چادرِ در میان بیابان آورد و نمی‌دانست که این چادر برای فضیل است. دید یک نفر به لباس زهد و اهل تقوا مشغول عبادت است. گفت این کیسه پیش تو امانت باشد تا بعد. رفت. وقتی برگشت دید قافله را دزد زده و هرچه داشتند برده‌اند و دست و پای زن و مردها را بسته‌اند و روی زمین رها کرده‌اند. به سراغ آن چادر رفت تا پول خود را از آن آقا بگیرد که دید همه دزدها با اموال دزدی شده در چادر هستند و این آقای بزرگ سهم خودش را برداشته و دارد بقیه را تقسیم می‌کند. تا چشم فضیل به پیرمرد افتاد به او اشاره کرد که پولت آن‌جاست برو بردار. این دزدها به فضیل گفتند ما در قافله درهمی پیدا نکردیم تو چطور این کیسه زر را از دست دادی و به صاحبش برگرداندی؟ او گفت: این به ما حسن ظن پیدا کرد و بر این اساس ما را امین می‌دانست و من نخواستم خلاف حسن ظن او با او رفتار کنم. فضیل گاهی می‌گفت: من بالاخره باید توبه کنم تا خدا از گناهانم بگذرد. ما خیلی جنایت می‌کنیم ولی خدا بالاخره باید از گناهان من بگذرد. تا این‌که عاشق دختری شد و نیمه شب برای تصاحب او از دیوار خانه آنها بالا رفت. روی پشت‌بام دید کسی قرآن می‌خواند و این آیه به گوشش رسید: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه؟» (آیه ۱۶ سوره حدید) سریع گفت: «آنَ، آنَ واللهِ قد آنَ؛ رسید، رسید، به خدا وقتش رسید.» برگشت و توبه کرد. روز و شب گریه و تضرع و رفتن سراغ مردم برای حلالیت و … سپس آمد مدینه و خدمت امام صادق(ع) رسید و از اصحاب خاص آن حضرت شد. از اولیای خدا شد. 📚منبع سالک آگاه، علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، ج۱ ......... 🔺 شرح حال پسر فضیل عیاض(ره) فضیل عیاض پسری داشت به نام علی که از خود او هم حالات عجیب‌تری داشت. نقل شده که در جوانی کنار زمزم ایستاده بود که یک نفر این آیات قرآن را خواند. او پس از شنیدن این آیات صیحه‌ای زد و افتاد و جان داد: «وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ – سَرَابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ.» (ابراهیم ۴۹ و ۵۰) «و (در آن روز) بدکاران را زیر زنجیر (قهر خدا) مشاهده خواهی کرد. (و بینی که) پیراهن‌های از مس گداخته آتشین بر تن دارند و در شعله آتش چهره آنها پنهان است.» 📚منبع سفینةالبحار، شیخ عباس قمی، ج۷، ص۱۰۳ .
. 1⃣ أللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُك یا راحِمَ الْعَبَراتِ، وَیا کاشِفَ الزَّفَراتِ، أَنْتَ الَّذی تَقْشَعُ سَحابَ الْمِحَنِ، وَقَدْ أَمْسَتْ ثِقالاً، وَتَجْلُو ضَبابَ الْفِتَنِ، وَقَدْ سَحَبَتْ أَذْیالاً، وَتَجْعَلُ زَرْعَها هَشیماً، وَبُنْیانَها هَدیماً، وَعِظامَها رَمیماً، وَتَرُدُّ الْمَغْلُوبَ غالِباً، وَالْمَطْلُوبَ طالِباً، وَالْمَقْهُورَ قاهِراً، وَالْمَقْدُورَ عَلَیْهِ قادِراً. بارالها، از تو درخواست می‌کنم ای رحم‌کننده بر قطرات اشک‌ها و ای برطرف کننده سوز دل‌ها؛ تو کسی هستی که ابرهای محنت و اندوه را پراکنده می‌کنی درحالی‌که بسیار سنگین و پربار شده‌اند؛ و ابرهای فتنه را در حالی که دامن بر زمین کشیده‌اند برطرف می‌کنی، و کشت آن‌ها را خشک و شکننده قرار می‌دهی، و پایه‌اش را نابود و منهدم می‌گردانی، و استخوان‌هایش را پوسیده می‌کنی، و شکست خورده را پیروز می‌گردانی، و طلب شده را کننده می‌گردانی؛ و کسی را که بر او چیره شده‌اند چیره شونده می‌گردانی، و کسی را که بر او توانایی و قدرت داشته اند، قدرتمند می‌کنی. 2⃣ فکَمْ مِنْ عَبْدٍ ناداك رَبِّ إِنّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ، فَفَتَحْتَ لَهُ مِنْ نَصْرِك أَبْوابَ السَّمآءِ بِمآءٍ مُنْهَمِرٍ، وَفَجَّرْتَ لَهُ مِنْ عَوْنِك عُیُوناً، فَالْتَقَی الْمآءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ، وَحَمَلْتَهُ مِنْ کِفایَتِك عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَدُسُرٍ. یا رَبِّ إِنّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ. یا رَبِّ إِنّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ. یا رَبِّ إِنّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ. چه بسیار بنده‌ای که تو را ندا داد و عرض کرد: پروردگارا من شکست خورده‌ام؛ پس، مرا یاری کن. و تو برای یاری کردنش درهای آسمان را با آبی ریزان باز کردی؛ و چشمه‌هایی از مددکاری خود برای او گشودی، پس آب(نجات) به‌مقداری که مقّدر شده به او رسید؛ و او را از کفایت خودت بر چیزی که دارای تخته‌ها و میخ‌ها است (کشتی) سوار کردی. پروردگارا ؛ من شکست خورده ام؛ پس یاری کن.(مضمون آیات 10-14 سوره مبارکه قمر) 3⃣ فصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْتَحْ لی مِنْ نَصْرِك أَبْوابَ السَّمآءِ بِمآءٍ مُنْهَمِرٍ وَفَجِّرْ لی مِنْ عَوْنِك عُیُوناً لِیَلْتَقِیَ مآءُ فَرَجی عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ، وَاحْمِلْنی یا رَبِّ مِنْ کِفایَتِك عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَدُسُرٍ. پروردگارا ؛ بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و در یاری من درهای آسمانت را با آبی ریزان بگشا، و چشمه‌هایی ازمددکاری خود برای من بگشا تا آنكه برسد آب خلاصى من بر روشی كه تقدير شده است. و مرا از کفایت خودت بر چیزی که دارای تخته‌ها و میخ‌ها است (کشتی) سوار کن . 4⃣ یا مَنْ إِذا وَلَجَ الْعَبْدُ فی لَیْلٍ مِنْ حَیْرَتِهِ یَهیمُ، وَلَمْ یَجِدْ لَهُ صَریخاً یَصْرُخُهُ مِنْ وَلِیٍّ وَلا حَمیمٍ وَجَدَ یا رَبِّ مِنْ مَعُونَتِك صَریخاً مُغیثاً، وَوَلِیّاً یَطْلُبُهُ حَثیثاً یُنْجیهِ مِنْ ضیقِ أَمْرِهِ وَحَرَجِهِ، وَیُظْهِرُ لَهُ أَعْلامَ فَرَجِهِ. پروردگار! ای کسی که وقتی بنده در شب، متحیّر و سرگردان گردد، و هیچ فریادرسی از دوست و خویشاوند برای فریادرسی‌اش نیابد؛ کمک تو را فریادرس خود می‌یابد و یار و سرپرستی که شتابان او را طلب می‌کند تا او را از گرفتاری و رنجش نجات بخشد و نشانه‌های گشایش و راحتی را برایش آشکار کند. 5⃣ أللَّهُمَّ فَیا مَنْ قُدْرَتُهُ قاهِرَهٌ، وَ ایاتُهُ باهِرَهٌ، وَنَقِماتُهُ قاصِمَهٌ لِکُلِّ جَبَّارٍ، دامِغَهٌ لِکُلِّ کَفُورٍ خَتَّارٍ صَلِّ یا رَبِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَانْظُرْ إِلَیَّ یا رَبِّ نَظْرَهً مِنْ نَظَراتِك رَحیمَهً، تَجْلی بِها عَنّی ظُلْمَهً عاکِفَهً مُقیمَهً مِنْ عاهَهٍ جَفَّتْ مِنْهَا الضُّروُعُ، وَتَلِفَتْ مِنْهَا الزُّرُوعُ، وَانْهَمَلَتْ مِنْ أَجْلِهَا الدُّمُوعُ، وَاشْتَمَلَ لَها عَلَی الْقُلُوبِ الْیَأْسُ، وَخَرَّتْ بِسَبَبِهَا الْأَنْفاسُ. بارالها، ای کسی که توانش نیرومند و پیروز، ونشانه‌هایش آشکار و روشن است، و انتقامش تمام جبّاران و سرکشان را هلاک می‌کند، و هر کافر مکّار و حیله‌گر را از بین می‌برد. پروردگارا بر محمّد و آل محمّد درود بفرست، و بر من نگاه کن نگاهی از نگاه‌های پرمحبّت و مهرت تا برطرف شود تاریکی پایدار و دیرینه‌ای را که مرا گرفتار کرده است ؛ از قبیل آفتی که از آن سینه‌ها بخشکد، و کشت و زرع ها تباه گردد، و به‌خاطر آن اشک‌ها سرازیر گردد، و ناامیدی بر قلب‌ها احاطه کند، و به سبب آن نفَس‌ها بند آید. ➖ قسمت اول .... 👇
. . ادامه‌ی بالا ⤴️⤴️⤴️⤴️⤴️ 6⃣ إلهی فَحِفْظاً حِفْظاً لِغَرآئِسَ غَرْسُها بِیَدِ الرَّحْمانِ، وَشُرْبُها مِنْ مآءِ الْحَیَوانِ، وَنَجاتُها بِدُخُولِ الْجِنانِ، أَنْ تَکُونَ بِیَدِ الشَّیْطانِ تُحَزُّ، وَبِفَأْسِهِ تُقْطَعُ وَتُجَزُّ. إِلهی فَمَنْ أَوْلی مِنْکَ بِأَنْ یَکُونَ عَنْ حَریمِك دافِعاً، وَمَنْ أَجْدَرُ مِنْك بِأَنْ یَکُونَ عَنْ حِماك حارِساً وَمانِعاً. بار خدایا، درخت‌هایی را که با دست مهربانت نشانده شده، و با آب زندگی بخش آبیاری شده، و با ورود به بهشت نجات می‌یابد، حفظ کن و نگه‌دار که به دست شیطان بریده نشود و با تَبر او تکّه تکّه نشود. بارخدایا، چه کسی سزاوارتر از توست برای این که از حریمت دفاع کند؟ و چه کسی شایسته‌تر از توست برای این‌که حراست و نگهبانی از نزدیکان خود را بر عهده گیرد؟ 7⃣ إلهی إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ هالَ فَهَوِّنْهُ، وَخَشُنَ فَأَلِنْهُ، وَإِنَّ الْقُلُوبَ کاعَتْ فَطَمِّنْها، وَالنُّفُوسَ ارْتاعَتْ فَسَکِّنْها. إِلهی إِلهی تَدارَك أَقْداماً زَلَّتْ، وَأَفْکاراً فی مَهامَهِ الْحَیْرَهِ ضَلَّتْ، بِأَنْ رَأَتْ جَبْرَك عَلی کَسیرِها، وَإِطْلاقَك لِأَسیرِها، وَإِجارَتَك لِمُسْتَجیرِها أَجْحَفَ الضُّرُّ بِالْمَضْرُورِ، وَلَبَّی داعیهِ بِالْوَیْلِ وَالثُّبُورِ. فَهَلْ یَحْسُنُ مِنْ عَدْلِك یا مَوْلایَ أَنْ تَدَعَهُ فَریسَهَ الْبَلاءِ وَهُوَ لَك راجٍ، أَمْ هَلْ یَجْمُلُ مِنْ فَضْلِك أَنْ یَخُوضَ لُجَّهَ الْغَمَّآءِ وَهُوَ إِلَیْك لاجٍ. خدای من؛ کار مشکل شده است، پس آسانش گردان؛ و کارها سخت و خشن شده‌اند، پس آنها را به نرمی و ملایمت بگرایان؛ دل‌ها، سست و لرزان شده است، آنها را آرام گردان؛ وجانها دچار ترس و دلهره شده‌اند، پس آنها را به آرامش و سکون برسان. خدایا؛ خدایا؛ قدم‌های لغزان را دریاب؛ اندیشه‌های گم شده در سرگردانی‌ها را دریاب که ببینند شکست‌شان را جبران کرده‌ای، و اسیران‌شان را آزاد کرده‌ای، و پناه‌جویان‌شان را پناه ده، که بیچارگی بیش از توان و طاقت به خسارت دیده ضرر وارد کرده، و فراخوان خود را با وای و ناله پاسخ داده ای مولای من. آیا از عدل تو نیکو است کسی را که به تو امیدوار است طعمه بلا گردانی؟! یا از فضل تو زیباست کسی را که به تو پناهنده شده است در گرداب غم و غصّه فرو رود؟! 8⃣ موْلایَ لَئِنْ کُنْتُ لا أَشُقُّ عَلی نَفْسی فِی التُّقی، وَلا أَبْلُغُ فی حَمْلِ أَعْبآءِ الطَّاعَهِ مَبْلَغَ الرِّضَا وَلا أَنْتَظِمُ فی سِلْك قَوْمٍ رَفَضُوا الدُّنْیا فَهُمْ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الطَّوی، ذُبْلُ الشِّفاهِ مِنَ الظَّمآءِ، وَعُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکآءِ، بَلْ أَتَیْتُك بِضَعْفٍ مِنَ الْعَمَلِ، وَظَهْرٍ ثَقیلٍ بِالْخَطایا وَالزَّلَلِ، وَنَفْسٍ لِلرَّاحَهِ مُعْتادَهٍ، وَلِدَواعِی الشَّهْوَهِ مُنْقادَهٍ. ای مولای من؛ اگر چه من برای رعایت پرهیزگاری و تقوا بر خود سخت نگرفته‌ام، و آن‌چنان‌که موجب رضایت تو شود به فرمان برداریت نپرداخته‌ام، و در زمره گروهی درنیامده‌ام که دنیا را رها کرده‌اند و در نتیجه شکم‌های‌شان از گرسنگی تو رفته است و از تشنگی لب‌های‌شان خشک شده است وچشمان‌شان ازگریه رنجور شده است؛ بلکه در عمل و رفتارهای دینی ضعیف بوده‌ام، و پشتم از بار گناهان و لغزش‌ها سنگین شده، و روانم را به راحتی و خوشی عادت داده‌ام، و تسلیم انگیزه‌های شهوت هستم. 9⃣ أما یَکْفینی یا رَبِّ وَسیلَهً إِلَیك، وَذَریعَهً لَدَیْك، أَنَّنی لِأَوْلِیآءِ دینِك مُوالٍ، وَفی مَحَبَّتِهِمْ مُغالٍ، وَلِجِلْبابِ الْبَلاءِ فیهِمْ لابِسٌ، وَلِکِتابِ تَحَمُّلِ الْعَنآءِ بِهِمْ دارِسٌ. أَما یَکْفینی أَنْ أَرُوحَ فیهِمْ مَظْلُوماً، وَأَغْدُوَ مَکْظُوماً، وَأَقْضِیَ بَعْدَ هُمُومٍ هُمُوماً، وَبَعْدَ وُجُومٍ وُجُوماً. با این وجود، ای پروردگار من؛ آیا از جهت وسیله و واسطه و سبب که به‌سوی تو راه پیدا کنم کافی نیست که من، ارادتمند اولیا و سرپرستان دینت هستم، و در دوستی‌شان سعی فراوان می‌کنم، و لباس بلا را در راه ایشان بر تن می‌کنم و کتاب تحمّل سختی را به سبب آنان فراگیرنده‌ام. آیا برایم بس نیست که به‌خاطر آن بزرگواران مظلوم واقع شده‌ام، و سکوت کرده‌ام و خشم خود را باز داشته‌ام، و پیوسته گرفتار اندوه هستم؟ از شدّت ترس پیوسته گرفتار خاموشی‌ام؟ ➖ قسمت دوم ....
ادامه‌ی بالا ⤴️⤴️⤴️⤴️⤴️ 🔟 أما عِنْدَك یا مَوْلایَ بِهذِهِ حُرْمَهٌ لاتُضَیَّعُ، وَذِمَّهٌ بِأَدْناها تُقْتَنَعُ، فَلِمَ لاتَمْنَعُنی نَصْرَكَ یا رَبِّ وَها أَنَا ذا غَریقٌ، وَتَدَعُنی وَأَنَا بِنارِ عَدُوِّك حَریقٌ. مَوْلایَ أَتَجْعَلُ أَوْلِیآءَك لِأَعْدآءِك طَرَائِدَ وَلِمَکْرِهِمْ مَصآئِدَ، وَتُقَلِّدُهُمْ مِنْ خَسْفِهِمْ قَلائِدَ، وَأَنْتَ مالِك نُفُوسِهِمْ، أَنْ لَوْ قَبَضْتَها جَمَدُوا، وَفی قَبْضَتِك مَوادُّ أَنْفاسِهِمْ، أَنْ لَوْ قَطَعْتَها خَمَدُوا، فَما یَمْنَعُك یا رَبِّ أَنْ تَکُفَّ بَأْسَهُمْ، وَتَنْزِعَ عَنْهُمْ مِنْ حِفْظِك لِباسَهُمْ، وَتُعَرّیهِمْ مِنْ سَلامَهٍ بِها فی أَرْضِك یَسْرَحُونَ، وَفی مَیْدانِ الْبَغْیِ عَلی عِبادِك یَمْرَحُونَ. ای مولای من، آیا این باعث نمی‌شود که برای من حرمتی باشد که ضایع نشود و تباه نگردد، و باعث حقّی شود که هر چند کم ولی نجات بخش است؟ ای پروردگار من، می‌بینی که من غرق شده‌ام پس چرا از غرق شدن نگاهم نمی‌داری؟ می‌بینی که با آتشی که دشمنت افروخته است آتش گرفته‌ام، پس چرا مرا این‌گونه رها می‌کنی؟ مولای من، آیا دوستانت را جلوی دشمنانت می‌اندازی؟ و آن‌ها را گرفتار مکر و حیله‌شان قرار می‌دهی؟ و از خواری و فرومایگی آنان، حلقه‌ای بر گردن ایشان می‌افکنی؟ در حالی که صاحب اختیار جانشان تویی، به‌گونه‌ای که اگر جان‌شان را بگیری جماد و بی‌جان می‌گردند؛ از طرفی مایه نفس کشیدن‌شان در دست توست، و اگر آن را قطع کنی می‌میرند. پس - پروردگار من ؛ - چه چیزی مانع جلوگیری تو از بدرفتاری آن‌هاست، تا لباس نگهبانی خودت را از تن شان بیرون کنی، و سلامتی را که به‌واسطه آن در زمین تو می‌گردند از آن‌ها بگیری؛ همان سلامتی که به‌واسطه آن در میدان تجاوز و ستم بر بندگانت با تکبّر و خودپسندی راه می روند؟! 1⃣1⃣ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَدْرِكْنِي وَلَمْ يُدْرِكْنِي الْغَرَقُ وَتَدَارَكْنِي وَلَمَّا غَيَّبَ شَمْسِي الشَّفَقُ. إِلَهِي كَمْ مِنْ عَبْدٍ خَائِفٍ الْتَجَأَ عَلَى سُلْطَانٍ فَآبَ عَنْهُ مَحْفُوفاً بِأَمْنٍ وَأَمَانٍ أَفَأَقْصِدُ. يَا رَبِّ أَعْظَمَ مِنْ سُلْطَانِكَ سُلْطَاناً أَمْ أَوْسَعَ مِنْ إِحْسَانِكَ إِحْسَاناً أَمْ أَكْثَرَ مِنِ اقْتِدَارِكَ اقْتِدَاراً أَمْ أَكْرَمَ مِنِ انْتِصَارِكَ انْتِصَاراً ؟ ما عُذْری یا إِلهی إِذا حَرَمْتَ مِنْ حُسْنِ الْکَرامَهِ نآئِلَك، وَأَنْتَ الَّذی لاتُخَیِّبُ امِلَك، وَلاتَرُدُّ سآئِلَك. بارالها؛ بر محمّد وآل محمّد درود فرست، و مرا دریاب تا غرق نشده‌ام؛ پیش از آن که خورشید عمرم غروب شود و غروب زندگانیم فرا رسد مرا تدارک کن. خدای من؛ چه بسیار ترسان‌هایی که به پادشاهی پناه برده‌اند و با امنیّت و ایمنی از پیش آن پادشاه بازگشتند. پروردگار من، آیا باعظمت‌تر از سلطنت و قدرت تو سلطانی هست که به طرف او بروم؟! آیا ازاحسان تو احسانی فراگیرتر هست؟! آیا از اقتدار تو اقتداری بزرگ تر هست؟! آیا از یاری رساندن تو یاری رساندنی گرامی‌تر هست؟! خدای من، اگر تو کسی را که نزدت آمده است از رفتار بزرگوارانه و نیکویت محروم گردانی دیگر من چه عذری دارم؟ البتّه تو هیچ گاه آرزومندت را ناامید و درخواست کننده ات را رد نمی‌کنی. 2⃣1⃣ إلهی إِلهی أَیْنَ أَیْنَ کِفایَتُك الَّتی هِیَ نُصْرَهُ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الْأَنامِ، وَأَیْنَ أَیْنَ عِنایَتُك الَّتی هِیَ جُنَّهُ الْمُسْتَهْدَفینَ بِجَوْرِ الْأَیَّامِ، إِلَیَّ إِلَیَّ بِها. یا رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ، إِنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. مَوْلایَ تَری تَحَیُّری فی أَمْری، وَتَقَلُّبی فی ضُرّی، وَانْطِوایَ عَلی حُرْقَهِ قَلْبی، وَحَرارَهِ صَدْري. خدای من؛ خدای من؛ کجاست، کجاست کفایت تو که یاری گر مردم مستضعف است؟ کجاست، کجاست عنایت و توجّه تو که سپری نگهبان برای کسانی است که هدف جور و ستم روزگار قرار می گیرند؟ آن را به من بده، آن را به من بده، ای پروردگار من؛ از گروه ستم پیشگان نجاتم بخش که من بیچاره ام، و این در حالی است که تو مهربان ترین مهربانان هستی. مولای من؛ سرگردانی مرا در کارهایم می‌بینی، و دست و پا زدن در گرفتاری و بیچارگی‌‌ام را می‌نگری، و قلب سوخته و آتش گرفته، و گداختگی سینه مرا شاهد هستی ➖ قسمت سوم ....
ادامه‌ی بالا ⤴️⤴️⤴️⤴️⤴️ 3⃣1⃣ فصَلِّ یا رَبِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَجُدْ لی یا رَبِّ بِما أَنْتَ أَهْلُهُ فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَیَسِّرْ لی یا رَبِّ نَحْوَ الْبُشْری مَنْهَجاً، وَاجْعَلْ یا رَبِّ مَنْ یَنْصِبُ لِیَ الْحِبالَهَ لِیَصْرَعَنی بِها صَریعَ ما مَکَرَ، وَمَنْ یَحْفِرُ لِیَ الْبِئْرَ لِیُوقِعَنی فیها واقِعاً فیما حَفَرَ، وَاصْرِفِ اللَّهُمَّ عَنّی مِنْ شَرِّهِ وَمَکْرِهِ وَفَسادِهِ وَضُرِّهِ، تَصْرِفُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُتَّقینَ، وَعَمَّنْ قادَ نَفْسَهُ لِدینِ الدَّیَّانِ، وَمُنادٍ یُنادی لِلْإیمانِ. پس، بر محمّد وآل محمّد درود بفرست، و -ای‌پروردگار- آن‌گونه‌که تو شایسته آن هستی برایم گشایشی و گریزگاهی مرحمت کن، و -ای پروردگار من- راهی روشن به شادمانی فرا رویم بگشای و رسیدن به آن را برایم آسان کن. ای پروردگار؛ هر کسی برایم دامی می‌افکند تا با حیله‌اش مرا در آن بیفکند، خودش را گرفتار دام و حیله‌اش گردان. هر کس برایم چاهی می‌کند تا مرا در آن بیندازد، خودش را در آن چاه بینداز. و خدایا ؛ شرّ و مکر و حیله و تباهی و ضرر و زیانش را از من برطرف کن، آن‌چنان‌که از پرهیزگاران و از کسانی که خویشتن را تسلیم محض دین، و تسلیم منادی ایمان کرده است، برطرف می‌کنی. 4⃣1⃣ إلهی عَبْدُك عَبْدُك أَجِبْ دَعْوَتَهُ ضَعیفُك ضَعیفُك فَرِّجْ غُمَّتَهُ، فَقَدِ انْقَطَعَ کُلُّ حَبْلٍ إِلّا حَبْلَك، وَتَقَلَّبَ عَنْهُ کُلُّ ظِلٍّ إِلّا ظِلَّك. مَوْلایَ دَعْوَتی هذِهِ إِنْ رَدَدْتَها أَیْنَ تُصادِفُ مَوْضِعَ الْإِجابَهِ، وَمَخْیَلَتی هذِهِ إِنْ کَذَّبْتَها أَیْنَ لاقی مَوْضِعَ الْإِعانَهِ، فَلاتَرُدَّ عَنْ بابِکَ مَنْ لایَعْلَمُ غَیْرَهُ باباً، وَلاتَمْنَعْ دُونَ جَنابِك مَنْ لایَعْلَمُ سِواهُ جَناباً. خدای من؛ بنده‌ات؛ بنده‌ات؛ خواهشش را پاسخ بده، ضعیفت، ناتوانت؛ اندوهش را برطرف کن. هر دستاویزی جز رشته اتّصال تو را از دست داده است، و جز سایه رحمت تو هر سایه‌ای از سرش رفته است. مولای من؛ اگر این خواهش و دعایم را رد کنی، پس در کجا به هدف اجابت برسد؟ این خوش گمانی مرا اگر راست مگردانی در کجا به جایگاه کمک خواهد رسید؟ پس کسی که جز درگاه تو دری را بلد نیست، هیچ‌گاه از درگاهت برمگردان؛ و کسی که جز آستان حضرت تو سراغ ندارد، از آستان سخاوت مندت محروم نفرما. 5⃣1⃣ سپس به سجده برو و بگو: إلهی إِنَّ وَجْهاً إِلَیْك فی رَغْبَتِهِ تَوَجَّهَ خَلیقٌ بِأَنْ تُجیبَهُ وَإِنَّ جَبیناً لَك بِابْتِهالِهِ سَجَدَ حَقیقٌ أَنْ یَبْلُغَ ما قَصَدَ وَإِنَّ خَدّاً لَدَیْك بِمَسْئَلَتِهِ تَعَفَّرَ جَدیرٌ أَنْ یَفُوزَ بِمُرادِهِ وَیَظْفَرَ. وَها أَنَا ذا یا إِلهی قَدْ تَری تَعْفیرَ خَدّی وَاجْتِهادی فی مَسْئَلَتِك وَجِدّی، فَتَلَقَّ یا رَبِّ رَغَباتی بِرَحْمَتِك قَبُولاً، وَسَهِّلْ إِلی طَلِباتی بِرَأْفَتِك وُصُولاً، وَذَلِّلْ قُطُوفَ ثَمَرَهِ إِجابَتِك لی تَذْلیلاً. إلهی فَإِذا قامَ ذُو حاجَهٍ بِحاجَتِهِ شَفیعاً ، فَوَجَدْتَهُ مُمْتَنِعَ النَّجاحِ سَهْلَ الْقِیادِ مُطیعاً. معبود من؛ اعتقادم بر این است، رویی که با اشتیاق به سوی تو آمده است سزاوار، پاسخ مثبت توست؛ و پیشانی که با نهایت تضرّع و زاری در برابرت سجده کرده است شایسته است به نیّت و مقصودش برسد؛ و گونه‌ای که به‌خاطر درخواستش، در پیشگاه تو خود را به‌خاک مالیده است، لایق آن است که با دست‌یابی به‌آن‌چه اراده کرده است کامیاب و پیروز شود. ای خدای من؛ این منم که می‌بینی گونه‌ام را برخاک نهاده‌ام و تلاش و کوششم را برای درخواست از تو، بکار برده‌ام. ای پروردگار من، به‌خاطر رحمت و مهربانیت آن چه را مشتاق هستم بپذیر، و مرا با رأفت و مهربانی ویژه‌ات، به‌آسانی به‌آن‌چه خواستم برسان؛ و چیدن میوه اجابتت را برایم فراهم گردان. خدایا! آنگاه که نیازمندی در مقابل تو ایستاده و تو را شفیع قراردهد و تو او را شخصی بیابی که دعایش امکان اجابت ندارد، ولی مطیع و منقاد می‌باشد. ➖ قسمت چهارم ....
ادامه‌ی بالا ⤴️⤴️⤴️⤴️⤴️ 6⃣1⃣ فإِنّی أَسْتَشْفِعُ إِلَیْك بِکَرامَتِك، وَالصَّفْوَهِ مِنْ أَنامِك الَّذینَ أَنْشأْتَ لَهُمْ ما تُظِلُّ وَتُقِلُّ، وَبَرَأْتَ ما یَدُقُّ وَیَجِلُّ. أَتَقَرَّبُ إِلَیْك بِأَوَّلِ مَنْ تَوَّجْتَهُ تاجَ الْجَلالَهِ، وَأَحْلَلْتَهُ مِنَ الْفِطْرَهِ الرُّوحانِیَّهِ مَحَلَّ السُّلالَهِ، حُجَّتِك فی خَلْقِك، وَأَمینِك عَلی عِبادِك، مُحَمَّدٍ رَسُولِك صَلَّی الله عَلَیْهِ وَألِهِ، وَبِمَنْ جَعَلْتَهُ لِنُورِهِ مُغْرَباً، وَعَنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ مُعْرِباً، سَیِّدِ الْأَوْصِیآءِ وَإِمامِ الْأَتْقِیآءِ، یَعْسُوبِ الدّینِ، وَقآئِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ، وَأَبِی الْأَئِمَّهِ الرَّاشِدینَ عَلِیٍّ أَمیرِتلْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِ‌السَّلامُ. وَأَتَقَرَّبُ إِلَیْك بِخِیَرَهِ الْأَخْیارِ، وَاُمِّ الْأَنْوارِ، اَلْإِنْسِیَّهِ الْحَوْرآءِ، اَلْبَتُولِ الْعَذْرآءِ فاطِمَهَ الزَّهْرآءِ. من نیز کرامت و بزرگواریت را، وبرگزیدگانت از بین مردم را شفیع می‌گردانم، همان‌هایی که هرآنچه سایه می‌افکند وهرچیز کوچک وبزرگ را برایشان خلق کرده‌ای. به‌تو تقرّب می‌جویم به‌واسطه اوّل شخصیّتی که تاج شکوه‌مندی را بر سرش نهادی، وفطرت وسرشت روحانیّت را برایش قرار دادی؛ حجّت ودلیل آشکار تو در آفریدگانت، وامین تو بر بندگانت، حضرت محمّد، فرستاده‌ات -که درود خدا بر او وآل او باد- را شفیع گردانیدم. هم‌چنین شفیع خود را کسی قرار دادم که برای نور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پگاه است؛ و کسی که راز پوشیده آن حضرت را به گونه‌ای فصیح بیان کرد؛ یعنی، سالار و سرور جانشینان، و پیشوای پرهیزکاران، پادشاه دین، و زمامدار روسفیدان، و پدر امامان رشید درست کار، حضرت علیّ امیرمؤمنان -که بر او درود وسلام باد-. نیز به تو تقرّب می‌جویم به‌واسطه شفیع قرار دادن بهترین نیکان به‌اصل و مادر نورها، حوریّه انسان‌نما، بتول پاک، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام. 7⃣1⃣ وبِقُرَّتَیْ عَیْنِ الرَّسُولِ، وَثَمَرَتَیْ فُؤادِ الْبَتُولِ، اَلسَّیِّدَیْنِ الْإِمامَیْنِ أَبی‌مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ وَأَبی‌عَبْدِالله الْحُسَیْنِ علیهماتلسلام وَبِالسَّجَّادِ زَیْنِ‌الْعِبادِ، ذِی‌الثَّفَناتِ، راهِبِ الْعَرَبِ، عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ. وَبِالْإِمامِ الْعالِمِ، وَالسَّیِّدِ الْحاکِمِ، اَلنَّجْمِ الزَّاهِرِ، وَالْقَمَرِ الْباهِرِ مَوْلایَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْباقِرِ. وَبِالْإِمامِ الصَّادِقِ، مُبَیِّنِ الْمُشْکِلاتِ، مُظْهِرِ الْحَقآئِقِ، اَلْمُفْحِمِ بِحُجَّتِهِ کُلَّ ناطِقٍ، مُخْرِسِ أَلْسِنَهِ أَهْلِ الْجِدالِ، مَساکِنِ الشَّقاشِقِ مَوْلایَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ. همچنین با شفیع قرار دادن دو نور دیده رسول، دومیوه قلب حضرت زهرای بتول، یعنی دوآقا و دو امام حضرت ابومحمّد حسن وحضرت اباعبدالله الحسین علیهماالسلام ونیز با شفیع قراردادن حضرت سجّاد، زینت عبادت کنندگان، صاحب پینه ها (درسجده‌گاه‌ها) راهب در میان قوم عرب، یعنی علیّ بن الحسین علیهماالسلام و نیز با امام و پیشوای دانشمند، آقای حکم‌کننده، ستاره درخشنده، ماه روشن و زیبا روی، مولای من حضرت محمّد بن علیّ امام باقر علیه‌السلام، و نیز با امام راستگو که بیان کننده مسائل مشکل، آشکار کننده حقیقت‌ها، کسی که با حجّت ودلیلش هرگوینده‌ای را ساکت و خاموش می‌کند، و زبان کسانی را که به جدال و ستیزه برمی‌خواستند لال می‌کرد، کسی که بهترین جایگاه‌ها را داشت حضرت امام جعفر بن محمّدصادق علیه‌لسلام. 8⃣1⃣ وبِالْإِمامِ التَّقِیِّ وَالْمُخْلِصِ الصَّفِیِّ، وَالنُّورِ الْأَحْمَدِیِّ، اَلنُّورِ الْأَنْوَرِ، وَالضِّیآءِ الْأَزْهَرِ مَوْلایَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ، وَبِالْإِمامِ الْمُرتَضی. وَالسَّیْفِ الْمُنْتَضی، وَالرَّاضی بِالقَضا مَوْلایَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا. وَبِالْإِمامِ الْأَمْجَدِ وَالْبابِ الْأَقْصَدِ، وَالطَّریقِ الْأَرْشَدِ، وَالْعالِمِ الْمُؤَیَّدِ یَنْبُوعِ الْحِکَمِ، وَمِصْباحِ الظُّلَمِ، سَیِّدِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، اَلْهادی إِلیَ الرَّشادِ، وَالْمُوَفَّقِ بِالتَّأْییدِ وَالسِّدادِ مَوْلایَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْجَوادِ. همچنین با شفیع قرار دادن امام پرهیزگار بااخلاص برگزیده، نور احمدی، روشنی روشنی‌ها، پرتو درخشنده، مولایم حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام. نیز به واسطه امام برگزیده شده، شمشیر کشیده از نیام، کسی که به حکم و قضای الهی راضی است مولایم حضرت علیّ‌بن‌موسی الرضا علیهماالسلام. و نیز به واسطه امام بزرگ، بهترین باب الهی که مورد توجّه و قصد و هدف است، بهترین راه به سوی رشد وکمال وهدایت، دانشمند مورد تأیید، سرچشمه حکمتها، چراغ تاریکیها، آقا و سرور عرب و عجم، هدایت کننده به‌سوی راه درست، وکسی که با تأیید وموفقیّت وراستی و درستی واستواری زندگی کرد مولایم حضرت محمّد بن علیّ الجواد علیه‌السلام. ➖ قسمت پنجم ....