.
حکمت و حکومت الهی
با نگاهی به قصص قرآنی
[منبر ۲۰ دقیقه ای]
✔️روش
➖این منبر با توجه به نحوه ورود به مطلب، با روش «ابهام در موضوع» و انتقال پیام با قصه آماده شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
🌙بیان احکام
سوال: اگر بعد از وضو و یا غسل، مانعی در اعضای وضو و یا غسل دیده شود، چه وظیفه ای داریم؟
جواب: اگر ندانید مانع موقع غسل یا وضو وجود داشته یا بعد از وضو یا غسل ایجاد شده است، غسل و وضو و نماز صحیح است.
🖊نویسنده آمریکایی
یک نویسنده آمریکایی درباره حادثه ۱۱ سپتامپر کتابی نوشته درمورد سرگذشت ۶۰ نفر از افرادی که در اون لحظه ای که برج های دوقلو فرو ریختن و سوختن، در اون مکان و زمان قرار داشتند. هر کدوم به دلیلی موفق نشدند به قرار برسند و عصبانی هم بودند. یکی در صف مونده بود، یکی در آسانسور، یکی درگیری پیش اومده بود براش، اما بعد معلوم شد اینکه اونها نتونستن به قرار برسند باعث شده تا زنده بمونن و اگر در اون لحظه در برج بودن از بین میرفتند.
فعلا این نکته را همین جا نگه داریم برویم محضر نورانی قرآن کریم؛
🔷موسی و خضر
یکی از داستان های جالب و بحث برانگیز قرآن کریم ماجرای ملاقات حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) است.که در سوره کهف بیان شده است.
حضرت موسی از طرف خداوند مأموریت یافت تا با شخصی که به دانش های عجیب از اسرار الهی آگاهی داشت همراه شود. وقتی حضرت موسی از خضر اجازه همراهی خواست ، خضر با این شرط که موسی(ع) نسبت به کارهای او چون و چرا نکند همراهی او را قبول میکند؛قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿٧٠ کهف﴾
سه واقعه در همراهی موسی(ع) و خضر(ع) اتفاق افتاد:
در ابتدا این دو سوار بر کشتی شدند و خضر کشتی را سوراخ کرد. موسی (ع) به او اعتراض کرد و خضر شرط خود را گوشزد کرد.
این دو نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمهای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل نیز با واکنش شدید موسی(ع) روبهرو شد: «آیا جان پاکی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد میکشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی».خضر مجدد شرط را بازگو کرد. موسی گفت :اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن.
خضر و موسی وارد شهری شدند که اهل آن از پذیرایی آنها خودداری کردند. خضر به دیوار نیمه خرابی رسید و آن را ترمیم و بازسازی کرد. موسی(ع) تصور کرد این عمل بخاطر این است که مزدی از اهالی بگیرد و این را به خضر(ع) گفت.خضر گفت: «اين جدايى ميان من و توست. به زودى تو را از تأويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت».
پس از اعتراض سوم حضرت موسی(ع)، خضر ادامه همراهی را امکانپذیر ندانسته و علت کارهای قبل خود را ذکر کرد:
سوراخ کردن کشتی به اینجهت بود که حاکم ظالمی کشتیها را مصادره میکرد و خضر با سوراخ کردن کشتی، آنرا از مصادره نجات داد تا برای مالکان مستمند خود باقی بماند.
علت کشتن آن نوجوان این بود که پدر و مادر او مومن بودند، این فرزند آنها را به طغیان میکشاند. پروردگار فرزند پاکتر و پرمحبتتری بهجای او به آنها خواهد داد.
طبق حدیث به جای آن پسر دختری برای پدر مادر ش متولد شد که از نسل آن دختر هفتاد پیامبر به وجود آمد .
«وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا»آن دیوار متعلق به دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلق به آنها وجود داشت، پدرشان مرد صالحی بود، پروردگار میخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را بگیرند.
🔷جمع بندی
فعلا یک جمع بندی داشته باشیم؛
افراد اعتراض میکند و از اتفاقی ناراحت می شوند اما وقتی پرده های جهل کنار برود و حکمت الهی که پشت ماجراست روشن شود نظرات تغییر خواهد کرد؛
کشتی سوراخ بهتر از بدون کشتی شدن است.
فوت پسر جوان جانکاه است و یک ضربه به خانواده ،دختر در ذهن برخی افراد فایده ش به اندازه پسر نیست اما طبق این ماجرا هر دو برعکس بود.
و نکات بیشتری در این ماجرا قابل ذکر است که فعلا به همین مقدار بسنده کنیم و مطلبی دیگر را تقدیم کنیم
🔻 ادامه دارد 👇👇
🔷قصه نمرود
یکی دیگر از قصه هایی که در قرآن به آن اشاره شده قصه نمرود است
نمرود همواره با مركب سلطنت، تاخت و تاز ميكرد و به شيوههاي طاغوتي خود ادامه ميداد تا اينكه خداوند فرشتهاي را به صورت انسان، براي نصيحت نزد نمرود فرستاد، اين فرشته پس از ملاقات با نمرود، به او چنين گفت: «... اينك بعد از آن همه خيره سريها و آزارها و سپس سرافكندگيها و شكستها، سزاوار است كه از مركب سركش غرور فرود آيي، و به خداي ابراهيم (ع) كه خداي آسمانها و زمين است ايمان بياوري، و از ظلم و ستم و شرك و استعمار، دست برداري، در غير اين صورت فرصت و مهلت به آخر رسيده، اگر به روش خود ادامه دهي، خداوند داراي سپاههاي فراوان است و كافي است كه با ناتوانترين آنها تو و ارتش عظيم تو را از پاي در آورد.»
نمرود اين نصايح را به باد مسخره گرفت و با كمال گستاخي و پررويي گفت: «در سراسر زمين، هيچ كسي همچو من داراي نيروي نظامي نيست، اگر خداي ابراهيم (ع) داراي سپاه هست، بگو فراهم كند، ما آماده جنگيدن با آنان هستيم.»
فرشته گفت: اكنون كه چنين است سپاه خود را آماده كن.
نمرود سه روز مهلت خواست و در اين سه روز آن چه توانست آماده كرد. آنگاه نمرود، ابراهيم (ع) را طلبيد و به او گفت: اين لشگر من است!
ابراهيم (ع) جواب داد: شتاب مكن، هم اكنون سپاه من نيز فرا ميرسند.
در حالي كه نمرود و نمروديان، سرمست غرور بودند و از روي مسخره قاه قاه ميخنديدند، ناگاه از طرف آسمان انبوهي از پشه ظاهر شد و به جان سپاهيان نمرود افتادند (آنها آن قدر زياد بودند كه مثلاً هزار پشه روي يك انسان ميافتاد، و آن قدر گرسنه بودند كه گويي ماهها غذا نخوردهاند) طولي نكشيد كه ارتش عظيم نمرود در هم شكست و به طور مفتضحانه به خاك هلاكت افتاد.
شخص نمرود در برابر حمله برق آساي پشهها به سوي قصر خود گريخت، وارد قصر شد و در آن را محكم بست، و وحشت زده به اطراف نگاه كرد. در آنجا پشهاي نديد، احساس آرامش كرد، با خود ميگفت: نجات يافتم، آرام شدم، ديگر خبري نيست...
در همين لحظه باز همان فرشته ناصح، به صورت انسان نزد نمرود آمد و او را نصيحت كرد و به او گفت: لشكر ابراهيم (ع) را ديدي! اكنون بيا و توبه كن و به خداي ابراهيم (ع) ايمان بياور تا نجات يابي!
نمرود به نصايح مهرانگيز آن فرشته ناصح، اعتنا نكرد. تا اينكه روزي يكي از همان پشه ها از روزنهاي به سوي نمرود پريد، لب پايين و بالاي او را گزيد، لب هاي او ورم كرد، سرانجام همان پشه از راه بيني به مغز او راه يافت و همين موضوع به قدري باعث درد شديد و ناراحتي او شد، كه گماشتگان سر او را ميكوبيدند تا آرام گيرد، سرانجام او با آه و ناله و وضعيت بسيار نكبتباري به هلاكت رسيد، و طومار زندگي ننگينش پيچيده شد.
به تعبير قرآن «وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرين؛ نمروديان با تزوير و نقشههاي گوناگون خواستند تا ابراهيم را شكست دهند، ولي خود شكست خوردند.»
پروين اعتصامي:
خواست تا لاف خداوندي زند
برج و باري خدا را بشكند
پشه اي را حكم فرمودم كه خيز
خاكش اندر ديده خودبين بريز
امام صادق (ع) درباره قضيه نمرود فرموده است: «خداوند ناتوانترين خلق خود، پشه را به سوي يكي از جباران خودكامه (نمرود) فرستاد، آن پشه در بيني او وارد گرديد، تا به مغز او رسيد، و او را به هلاكت رسانيد، و اين يكي از حكمتهاي الهي است كه با ناتوانترين مخلوقاتش، قلدرترين موجودات را از پاي در ميآورد.»(۱)
در روايت آمده: «آن پشه نيمه فلج بود، و يك قسمت از بدنش قوت نداشت، وقتي كه وارد مغز نمرود شد به زبان حال چنين گفت: اي نمرود! اگر ميتواني مرده را زنده كني، اين نيمه مرده مرا زنده كن، تا با قوت آن قسمت از بدنم كه فلجي آن خوب شده، از بيني تو بيرون آيم، و يا اين قسم بدنم را كه سالم است بميران تا خلاص شوي.
پیام قصه
پیام قصه را با آیه ای از قرآن کریم تقدیم میکنیم؛
«یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطان».
اى جمعیت جن و انس! هرگاه به راستى مى خواهید از مجازات و کیفر الهى برکنار مانید اگر مى توانید از مرزهاى آسمانها و زمین بگذرید، و از حیطه قدرت او خارج شوید، ولى هرگز قادر بر این کار نیستید، مگر با نیروئى الهى، و چنین نیروى الهى نیز در اختیار شما نیست)؛ (۲)
🔻 ادامه دارد 👇👇
.
♻️آثار علم به حکمت و حکومت الهی
آنچه تقدیم شد عبارت بود از اینکه ایمان بیاوریم به حکومت علی الاطلاق خداوند که خدا بر همه حوادث عالم اشراف دارد و برگی از درخت نمی افتاد مگر اینکه خداوند علم دارد و اذن داده است. و همین طور توجه به این که اگر چه برخی امور ناخوشایند ما هستند اما باید باور کنیم که خداوند حکمت و مصلحتی در آن قرار داده است که خیر و صلاح من در آن است.
🔷تحمل سختی تکالیف
با ایمان به حکمت و حکومت الهی، تحمّل سختی های تکالیفی مثل روزه و نماز صبح را در راه امتثال اوامر او لذتبخش مى نمايد؛ چرا كه مىداند تمام اين برنامه ها و دستورات از سوى آن حكيم بزرگ است، اگر داروى تلخى تجويز كرده داروئى است حيات بخش و اگر كار پر مشقّتى را تكليف نموده سرانجام، راحت آفرين و تكامل دهنده است.
➖مرحوم آخوند کاشی ،در مدرسه ی علمیه ی صدر، در اصفهان، سکونت داشتند. یک روز فردی از عشایر اطراف اصفهان آمده بود تا دم غروب نمازی بخواند. سر حوض آمد و آبی به دست و صورتش زد؛ سپس خم و راستی شد که مثلاً نماز خوانده باشد. مرحوم آخوند نزد او رفت و پرسید: «تو چه کار کردی؟ این نماز بود که خواندی؟» او پاسخ داد: «نه». دوباره پرسید: «پس چه کار می کردی؟» پاسخ داد: «من فقط خواستم به خدا بگویم که من یاغی نیستم!» مرحوم آخوند کاشی با شنیدن این کلام به گریه افتاد و فرمود: «نماز همین است!»
🔷قرب الهی
تعبد به شریعت الهی و تدین به احکام دین و دستورهای نبی مکرم اسلام ص و انجام دادن دقیق و بدون چشمداشت آن، قدم به قدم ما را در مسیر صحیح قرار خواهد داد تا راه درست تقرب را طی کنیم.
و اساسا قرب خدا جز از طريق تخلّق به اخلاق و اقتباس پرتوى از صفات او امكان پذير نيست. توجّه به حكيم بودن خدا انسان را دعوت مى كند كه به سوى علم و حكمت روى آورد، و متخلّق به اخلاق او گردد، و شايد به همين دليل قرآن مجيد از حكمت به خير كثير (نيكى فراوان) ياد كرده، و مى فرمايد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»؛ (دانش و حکمت را به هر کس بخواهد [و شایسته باشد] مى دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است)(۳)
در حديثى از امام صادق(ع) مى خوانيم: «اَلْحِكْمَةُ ضِيَاءُ اَلْمَعْرِفَةِ وَ مِيرَاثُ اَلتَّقْوَى وَ ثَمَرَةُ اَلصِّدْقِ وَ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ أَعْظَمَ وَ أَنْعَمَ وَ أَجْزَلَ وَ أَرْفَعَ وَ أَبْهَى مِنَ اَلْحِكْمَةِ»حكمت روشنايى معرفت، و ميراث تقوا، و ميوه پر بار راستى است؛ و خداوند نعمتى پر مايه تر و بزرگ تر و برتر و فزون تر و زيباتر از حكمت به كسى نبخشيده است.(۴)
🔷آرامش در مشکلات
توجّه به اين وصف به انسان در برابر مصائب و حوادث ناگوار مقاومت و توان و صبر و شكيبايى مى بخشد؛ چرا كه مى داند هيچ يك از اينها بى حساب نيست، و همين احساس او را براى غلبه بر مشكلات كه گاهى تصوّر آن انسان را از پاى در مى آورد يارى مى دهد؛ زيرا مى دانيم نخستين شرط براى غلبه بر حوادث، داشتن روحيه بالا است و اين، در سايه معرفت حكمت خداوند امكان پذير است
انسان مؤمن می داند مقدرات الهی حكمتي دارد و هر در زندگي رخ مي دهد، براي انسان خير است گرچه در ظاهر انسان از آن اتفاق احساس خسران كند: َ
عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛
چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. خدا مىداند، و شما نمىدانيد.
در قرآن میخوانیم؛
قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ ۚ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی به من نمیرسید؛ من فقط بیمدهنده و بشارتدهندهام برای گروهی که ایمان میآورند!
اشعار
مولوی
ســیــــل و جــوهــا بر مــُــراد او رَونـــد
اخـتران زآن سان که خواهد آن شوند
هیــــچ برگـــی در نـیـفتــد از درخـــت
بی قـــضا و حـُـکم آن سلـــطانِ بخـت
این قــَـدَر بشنو که ایـــن کـــلی کـــار
می نـــگـــردد جــز به امـــر کــــردگـــار
نظامی گنجوی
اگـر تیغ عــالم بجنبد ز جای
نـبُّــرد رگی تا نخواهد خدای
پروین
رودها از خود نه طغیان میکنند
آنچه میگوئیم ما، آن میکنند
ما، به دریا حکم طوفان میدهیم
ما، بسیل و موج فرمان میدهیم
قطرهای کز جویباری میرود
از پی انجام کاری میرود
🔻 ادامه دارد 👇👇
.
💠داستان
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭي ﭘﺎﺩﺷﺎهي بود که ﻭﺯﻳﺮي داشت که همیشه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ حادثه و ﺍﺗﻔﺎﻕ خير ﻳﺎ ﺷﺮي ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ شاه می افتاد،ﺑﻪ پادشاه ميگفت : "ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ!" ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ چاقو ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﻜﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ! »
شاه ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ بسیار ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ به شدت ﺑﺎ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ که ﺑﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ معتقد نبود، ﻭﺯﻳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁن رﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭگاه ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﯽ این بار ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﻮﺩ. پادشاه ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﺍي از ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ خواستند ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭﻟﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ کردن، ﻣﺘﻮﺟﻪ شدند ﺩﺳﺖ پادشاه ﺯﺧﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺺ می خواستند. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ پادشاه ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ کردند. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ پیش ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:« ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺣﻜﻤﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ!»
ﻭﺯﻳﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:« ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺘﻤﺎً قرباني می شدم.»
💠داستان
از خواب بیدار شدند دیدند همه خروسهای روستا مرده اند وحشت زده پیش عالم روستا رفتند عالم روستا گفت: «حتما حکمتی و خیری در کار است آرام باشید.»
روز بعد بیدار شدند دیدند همه سگهای روستا به طور عجیبی مرده اند. وحشت زده پیش عالم روستا رفتند عالم روستا گفت: «حتما حکمتی و خیری در کار است آرام باشید.»
روز بعد شب هنگام باد تندی وزید و همه چراغ ها و شمعها را خاموش کرد و تا صبح در تاریکی ماندند عالم شان گفت «حتما حکمتی و خیری در کار است آرام باشید.» کاشف به عمل آمد که شب گذشته یک گروه بیرحم غارت گر در روستاهای همجوار دست به قتل و غارت و تجاوز زده اند اما چون این روستا نه خروسی داشت نه سگی تا صدایشان بلند شود و نه چراغی و شمعی تا روشنی ش دیده شود پس غارتگران این روستا را ندیده بودند.
💠داستان
زنی به حضور حضرت داوود آمد و گفت: ای پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود فرمود: خداوند عادلی است که هرگز ظلم نمیکند؛ سپس فرمود: مگر چه حادثهای برای تو رخ داده است که این سؤال را میکنی؟ زن گفت: من بیوهزن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگی میکنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچهای گذاشته بودم و به طرف بازار میبردم تا بفروشم و با پول آن غذای کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرندهای آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزی ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم. هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود از آنها پرسید: علت این که شما دستهجمعی این مبلغ را به اینجا آوردهاید چیست؟ عرض کردند: ما سوار کشتی بودیم، طوفانی برخاست، کشتی آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. ناگهان پرندهای دیدیم، پارچه سرخ بستهای به سوی ما انداخت، آن را گشودیم، در آن شال بافته دیدیم، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتی را محکم بستیم و کشتی بی خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آوردهایم تا هر که را بخواهی، به او صدقه بدهی. حضرت داوود به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا برای تو هدیه میفرستد، ولی تو او را ظالم میخوانی؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود: این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است .
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۷.
۲.الرحمن/۳۳.
۳.بقره/۲۶۹
۴. بحارالانوار، ج۱، ص۲۱۵
#حکایات
💠داستان
امام باقر(ع) مى فرمايند: «مردى از شام از طرف معاويه خدمت امام حسن(ع) رسيد و گفت: پادشاه روم از معاويه سؤال كرده: «كَمْ بَينَ الحَقِّ وَ البَاطِلِ؟»؛ بين حق و باطل چقدر فاصله است؟
حال آمده ام تا جوابش را از شما بگيرم، حضرت فرمودند: «اَربَعُ اَصَابِعَ، فَمَا رَأَيتَهُ بِعَينِكَ فَهُوَ الحَقُّ وَ قَد تَسمَعَ بِاُذُنَيكَ بَاطِلاً كَثِيراً»؛ چهار انگشت است، آنچه را با دو چشم خود ديدى حق است و چه بسا با دو گوش خود باطل زيادى بشنوى.(۳)
۳.الخصال، ج ۲، ص۴۴۱.
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
منبر یک دقیقه ای🕘 موضوع: ویژگی های منتظران(۱۵) [ نکاتی برگزیده و کوتاه تقدیم می شود تا به سلیقه سخ
.
منبر یک دقیقه ای🕘
موضوع: ویژگی های منتظران(۱۶)
[ نکاتی برگزیده و کوتاه تقدیم می شود تا به سلیقه سخنران به مقدار یک دقیقه انتخاب و ارائه شود]
بسم الله الرحمن الرحیم
أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة و الغَیبَةِ الإلهیَّة ، أللّهمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ
✅مقدمه
برای تحقق اهداف خلقت، و ظهور انسان کامل و تشکیل حکومت عدل جهانی توسط حضرت حجت روحی فداه، انسان هایی لازم است که با ویژگی های ایمانی، اخلاقی، فکری و اعتقادی ، قابلیت و شایستگی این دوران را در خود جمع کرده باشند.
طبق یک حدیث جالب ازپیامبر، مؤمن كامل داراى ۱۰۳ صفت است.
➖پیامبر(ص) فرمود:
«لا يُكْمِلُ المؤمنُ إيمانَهُ حتّى يَحْتَويَ على مائةٍ و ثلاثِ خِصالٍ....»(۱)
❇️خصلت شانزدهم ؛وَ لَا یذْکُرُ أَحَداً بِغِیبَةٍ
شانزدهمین ویژگی مومن و منتظر غیبت نکردن است.
🔶آیه
«وَلَا یغْتَب بَّعْضُکم بَعْضًا أَیحِبُّ أَحَدُکمْ أَن یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتًا » از یکدیگر غیبت مکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ حجرات–۱۲
🔶احادیث
➖پيامبر خدا(ص فرمود :
الغِيبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا ، قيلَ : و كيفَ ؟ قالَ : الرجلُ يَزني ثُمّ يَتوبُ فَيَتُوبُ اللّه ُ علَيهِ ، و إنّ صاحِبَ الغِيبَةِ لا يُغفَرُ لَهُ حتّى يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ .
غيبت كردن بدتر از زناست. عرض شد : چگونه؟ فرمود : مرد زنا مى كند و سپس توبه مى نمايد و خدا توبه اش را مى پذيرد. اما غيبتگر آمرزيده نمى شود، تا زمانى كه غيبت شونده او را ببخشد.(۲)
➖مردى به على بن الحسين عليهما السلام گفت : فلانى به شما نسبت مى دهد كه گمراه و بدعت گذار هستى. على بن الحسين به او فرمود:«ما رَعَيتَ حقَّ مُجالَسَةِ الرجُلِ حيثُ نَقَلتَ إلَينا حَديثَهُ ، و لا أدَّيتَ حَقِّي حيثُ أبلَغتَني عن أخي ما لَستُ أعلَمُهُ إيّاكَ و الغِيبَةَ فإنّها إدامُ كِلابِ النارِ»
حقّ همنشينى با آن مرد را پاس نداشتى؛ زيرا سخن او را به ما منتقل كردى. حقّ مرا نيز به جا نياوردى زيرا از برادرم چيزى به من رساندى كه من آن را نمى دانستم!··· از غيبت بپرهيز، كه آن نواله سگهاى دوزخ است.(۳)
🔷معنی و مفهوم غیبت
➖به گفته علامه طباطبایی، برای غیبت، به جهت اختلاف در مصادیق آن، تفاسیر و تعاریف مختلفی ارائه شده است که وجه مشترک آنها این است که پشت سر کسی چیزی گفته شود که اگر بشنود، ناراحت شود. ازهمین رو، بدگویی پشت سر متظاهر به فسق را غیبت نشمردهاند(۴)
➖به گفته امام خمینی، بدگویی پشت سر کسی را غیبت گویند خواه آن عیب در او باشد خواه نباشد؛ اما تهمت، آن است که عیبی که در کسی نیست، به او نسبت داده شود خواه پشت سر او باشد یا در حضور او(۵)
🔷اهمیت غیبت
در اهمّیّت غیبت همین بس که مرحوم شیخ در مکاسب مى فرماید غیبت کننده اگر توبه نکند اوّلین کسى است که وارد دوزخ مى شود و اگر توبه کرده و پذیرفته شود آخرین کسى است که وارد بهشت مى شود. غیبت آبروى مسلمان را مى برد و آبروى انسان مثل خون او محترم است و گاهى آبرو از خون او هم بالاتر است.
🔷آثار اجتماعی غیبت
به گفته علامه طباطبایی، غیبت و بدگویی افراد پشت سر هم موجب نفرت و قطع رابطه افراد شده و به تدریج با تأثیرگذاری در جامعه و محیط اجتماعی، موجب فساد جامعه میشود؛ همانند خورهای که در بدن انسان افتاده و اعضای او را یکی یکی بخورد تا جایی که رشته حیاتش را به کلی قطع کند.
👌راه رهایی از غیبت
عالمان اخلاق برای ترک غیبت، راهکارهایی چون تفکر در آیات و روایات مذمت غیبت و دقت در آنها، تفکر در مرگ، ترک زمینه غیبت، مراقبه و محاسبه بیان کردهاند.
🔷موارد جواز غیبت
برخی از موارد غیبتهای مجاز عبارتند از:
دادخواهی از ظالم
نهی از منکر
پرسش و استفتا
اهل بدعت
کسی که علناً گناه میکند، در همان گناه، نه گناهانی که مخفیانه انجام میدهد.
در موارد جواز غیبت نیز ترک کردن غیبت بهتر است مگر مواردی که لازم است و در صورت سکوت ضرر مهمی به فرد دیگری یا جامعه وارد شود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.بحارالانوار، ج ۶۴، ص۳۱۰.
۲. الترغيب و الترهيب ج۳،ص۵۱۱.
۳.بحار الأنوار ج۷۵، ص۲۴۶.
۴.المیزان،ج۱۸ ،ص۳۲۳.
۵.مکاسب محرمه،ح۱،ص۳۸۹.
.
.
#شرح_دعای_روز_هفتم_ماه_رمضان
.
💢↶ *شرح دعای روز #هفتــم*
✍ *آیت اللہ مجتهدی تهرانی ره*
【اَللّهُمَّ اَعِنّی فيهِ عَلی صِيامِهِ وَ قِيامِهِ】
خدايا کمک كن در اين ماہ روزہ بگيريم
و شب زندهداری كنيم
اگر خدا کمک كند گرسنگی را نمیفهميم
عبادت شب و سحر
دعاهای ابوحمزہ ثمالی و افتتاح را
انجام میدهیم
◽️گاهی افرادی غصه میخورند که
ماہ رمضان چگونه روزہ بگيريم؟
خب دعا كنيد و خدا كمكتان میكند
【وَ جَنِّبْنی فيهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ】
خدايا ماہ رمضان ما را از لغزش و گناہ حفظ كن
◽️بدبختی است كه آدم در ايام سال گناہ كند
و ماہ رمضان هم به گناہ ادامه دهد
در ماہ رمضان بايد تمام اعضاء
و جوارحمان روزہ باشد
اگر روزهای بگيريم که چشممان
زبانمان، گوشمان نامحرم ببيند
دروغ بگويد و غيبت بشنود
روزهمان «عـام» میشود
اما به ما میگویند که روزہ خاص بگيريد
يعنی اعضاء و جوارحت هم روزہ باشند
⇦ در نيتهايتان بگوئید:
خدايا من روزہ میگیرم
اما روزہ خاص میگیرم
يعنی اعضاء و جوارحتان هم روزہ باشد
◽️حديث داريم، زمانی که روزہ میگیرید
بايد گوش و چشم و پوست بدنتان هم
روزہ بگيرند بايد اعضاء و جوارحمان هم
روزہ باشند تا اين روزہ در ما اثر بگذارد
البته یک روزہ ديگر هم داریم که
روزہ خاص الخاص است
در اين روزہ قلبمان در ماہ رمضان
به غير خدا متوجه نمیشود
【وَارْزُقْنی فيهِ ذِكْرَکَ بدَوامِهِ】
خدايا روزی كن که در ماہ رمضان ياد تو باشم
«ذکر» هم ياد معنا میكند
و هم معنای ذكر زبانی را میدهد
دائماً بايد به ياد خدا باشم
◽️حديث است که اگر حيوانات
ذكر نگويند اسير دام صياد میشوند
اين صداهايی که از حيوانات میشنويم
ذكرهايی است که توسط آنان بيان میشود
حتی درخت و بيابان و كوہ و دشت هم
ذكر میگويند
【بِتَوْفيقِکَ يا هادِی الْمُضِلّينَ】
اما به توفيق خودت ای راهنمای گمراهان
◽️ای خدايی كه گمراهان را راهنمايی میكنی
توفیق بدہ اين دعاهای روز هفتم
دربارہ ما مستجاب شود
.
4_5926884366868286889.mp3
1.8M
شرح دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان توسط مرحوم آیت الله مجتهدی ره
#شرح_دعای_روز_هفتم_ماه_رمضان
.
مناجاتخوانی در حرم رضوی و برکات فرهنگی آن
یکی از برنامههای قابل دفاع تلویزیون در ایامالله رمضانالمبارک، پخش زندهی برنامهی #مناجات_خوانی است که نیمهشب در حرم رضوی برگزار میشود.
به جز برکت ذاتیِ #مناجاتخوانی و نیز تأثیرات معنوی حرم حضرت انیسالنفوس علیهالسلام، #مناجات_خوانی #حاجمحمود_کریمی در این برنامهی معنوی، نکات قابل ملاحظهای دارد که مرور آن خالی از لطف نیست:
نکتهی یکم.
بسیاری از مخاطبان عام، اهالی هیئت و نیز مداحان جوان،
از #حاجمحمود_کریمی فقط یک تصویر ذهنی دارند:
«مداحی که در عرصهی سینهزنی صاحب مهارت است و سبکها را بهخوبی اجرا میکند».
اما این #مناجاتخوانی- که با اقبال عام و خاص مردم همراه شده است- نشان میدهد که#حاجمحمود_کریمی، تواناییها و تجربههای ارزشمند دیگری نیز در عرصهی توسل داشته که نسل امروز احتمالاً با یکسونگری، مانع ظهور و بروز آن شده یا کاملاً از آن غافل بوده است!
این نکته درباره برخی دیگر از مداحان همنسل ایشان هم صدق دارد.
نکتهی دوم
استقبال از این برنامهی #مناجات_خوانیها، در ایامالله ماه مبارک رمضان، این پیام مهم را به همراه دارد که شاخص رشد هئیتها و مداحان، فقط استقبال از سینهزنی و اجرای سبک نیست!
لازم است به برنامه #مناجات_خوانی توجه ویژه و همگانی داشت و همهی مداحان، پیش از آنکه سبکخوان خوبی باشند، به نظر میرسد باید در تقویت حال و هوای معنوی خود از یک سو، و از سوی دیگر ارتقای فرهنگ #مناجات_خوانی در هیئتها، گامهای بلندی بردارند.
نکتهی سوم
اگرچه نسل امروز، از #حاجمحمود_کریمی فقط اجرای سبک مطالبه داشته است و دارد، اما شناخت #لحن مناجات و اجرا در #مناجات_خوانی، مهارت در روایت تاریخ در قالب مرثیه (روضهخوانی) به جای «مرثیهخوانی» با شعر،
از دیگر تواناییهای فنی او و برخی دیگر از مداحان همنسل اوست؛ که در این برنامه، جلوهگر شد؛ این میراث معنوی،
(روایت تاریخ در قالب مرثیه، یا روضهخوانی)
متأسفانه امروزه
در این غوغای سبکبازی بسیار مغفول مانده است و بیم آن میرود که به فراموشی سپرده شود...
نکتهی پایانی
یکی از اصول مهم در #مناجات_خوانی، (مثل روضهخوانی) حال معنوی خود #مناجات_خوان است که باید خالی تصنع و تکلّف، به دور از فنزدن(!) و نیز پرهیز از کاربرد شگردها و فنون اجرا برای گرفتن مجلس و تغییر حال مستمع و مخاطب باشد.
این رسم و راه معنوی بهخوبی در این اجرای #مناجات مشهود است.
وقتی مخاطب جوان، اشک #مناجات_خوان را در هنگام اجرا ببیند، باور میکند که آنچه#مناجات_خوان میخواند، از دل میخیزد، لاجرم بر دل خواهد نشست.
این همان فرهنگسازی است که بایستی به آن توجه تام داشت.
از مداحان جوان انتظار میرود که این حال معنوی را در خود بیابند و به مخاطب خود در #مناجات_خوانی القاء کنند.
#دعا_خوانی
#سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی✍
.
3_727126809182851704.mp3
3.63M
#زمینه
#شهادت_امام_علی
#سید_مهدی_میرداماد ✍
بک یا الله برسول الله
به سر شکسته علی ولی الله
نیمهء شب اومدم تا برسونی به مرادم
تو سرازیری قبرم برسه علی به دادم
جنازمُ می برن وادی السلام علی
علی امام من است و منم غلام علی
****
بک یا الله بامین الله
به کبودی رخ انسیة الحوراء
همه آرزوم همینه تو شلوغیای محشر
که کسی فکر کسی نیست من باشم کنار مادر
تموم احترام من به احترام علی
علی امام من است و منم غلام علی
****
بک یا الله بحسن مولا
به سر بریده امام عاشورا
سال دیگه شب احیاء عبد خوب خدا باشیم
پارکاب ابا صالح هممون کربلا باشیم
با لب تشنه کشتنش به جرم نام علی
علی امام من است و منم غلام علی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#زمینه #شهادت_امام_علی #سید_مهدی_میرداماد ✍ بک یا الله برسول الله به سر شکسته علی ولی الله نیم
👆
#تحلیل_مداحی
#سید_مهدی_میرداماد
این سبک در یکی از مقام های آوازی عربی به نام (بیات هندی) که شباهت زیادی به بیات کرد در دستگاه آواز ایرانی دارد ساخته شده است
سبک زیبا و مناسب حال و هوای شبهای ماه مبارک رمضان و شبهای احیاء
الف)بررسی از لحاظ سبکی
این سبک از لحاظ سبکی در هر بند به سه قسمت تقسیم میشود
1⃣ بک یا الله
2⃣نیمه شب اومدم تا
3⃣(گوشواره) جنازم می برن
و علیرغم حجم کوتاه بندها تنوع و هارمونی لازم را دارد
یکی دیگر از محاسن سبک، ایجاد فضای خالی و برعکس پر کردن فضای خالی در جایی دیگر است
مثال : بک یا الله برسول الله به سر شکسته علی ولی الله
توجه کنید که بک یا الله و برسول الله ، یک مصرع از شعر است که به وسیله مکث و چیدمان کلمات شعری از هم جدا شده است و قسمت دوم به صورت پیوسته است
به علت استفاده از زبان ساده و روان در شعرتاثیر گذاری خوبی دارد
استاد حاج اکبر شیخی: هر چه زبان یک اثر ساده تر و ملموس تر باشد تاثیر گذاری آن نیز بیشتر خواهد بود (دقیقا فکر کنید با شخصی صحبت می کنید چه حالاتی دارید و با چه لحنی صحبت می کنید)
نیمه شب اومدم تا برسونی به مرادم
تو سرازیری قبرم برسه علی به دادم
استفاده از شعر معروف و ساده و تاثیر گذار در گوشواره که باعث راحت شدن کار مداح می شود
علی امام من است و منم غلام علی
بند های کوتاه و استفاده از کلمات آشنا که بسیار شنیده شده است باعث جلب توجه مستمع و همراهی با مداح و اصطلاحا خوب دل دادن مستمع می شود
ضرب سبک طوری با شعر هماهنگ است که مستمع به راحتی می تواند با ریتم سینه زنی هماهنگ شود (اصطلاحا ضرب خور خوبی دارد)
#آموزش_مداحی
.
#تحلیل_مداحی
بررسی از لحاظ #محتوا
در این سبک از صنایع ادبی متعددی استفاده شده که خود بر زیبایی کار افزوده است
#نکته مهم:خوب است که از جملات عربی و احادیث ،ادعیه و زیارات و یا عبارات مقتل و یا کلام ائمه معصومین که رساندن آن به مستمع رسالت مداح است چه به فارسی و چه به عربی استفاده گردد
مثال: در اکثر مداحی های امروز مشاهده میشود که درصد بالایی از شورها در مورد بین الحرمین ساخته شده در صورتی که ما حتی یک روایت از ائمه معصومین در مورد بین الحرمین نداریم
بحث این نیست که اصلا به چنین مباحثی پرداخته نشود بلکه بهتر است که مطالبی که بیشتر مورد توجه اهل بیت قرار گرفته در صدر توجه شاعر و سبک ساز قرار بگیرد
#مثال :می توان از فرازهای زیارت ناحیه مقدسه استفاده کرد(السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته)(السلام علی من الاجابة تحت قبته)و...
بک یا الله ) استفاده عین کلمه دعای قرآن بسر در شبهای احیاء در شعر ، که اصطلاحا به این صنعت استفاده شده صنعت <تضمین> می گویند.
و همچنین این صنعت(صنعت تضمین) در گوشواره استفاده شده یعنی استفاده از یک مصرع از شعر معروف ( علی امام من است و منم غلام علی)
و همچنین در چند قسمت شعر هم از صنعت (تلمیح) یعنی اشاره به واقعه ای تاریخی و یا موضوعی خاص استفاده شده
بالب تشنه کشتنش به جرم نام علی: اشاره به واقعه روز عاشورا که وقتی ابی عبدالله فرمود چرا قصد قتال با مرا دارید مگر من حرامی را حلال کردم و یا حلالی را حرام کردم ، شخص ملعونی از بین لشکر عمر سعد لعنة الله علیه فریاد زد( بغضا لابیک)
یعنی به علت کینه ای که از پدرت داریم میخواهیم تو را بکشیم.
لازم بذکر است که این سبک جای تحلیل بیشتری هم دارد مثلا صنایع ادبی استفاده شده به عنوان نمونه ذکر شد که می توان به موارد دیگری اشاره کرد.
#رامین_محمدی ✍
.
.
#واحد_جفت
#مدح #امام_علی و کربلا
از روز اول من گدای آل زهرایم
من ادّعای بندگی دارم به مولایم
من بنده ام من عبد آن صاحب لوا هستم
من بنده ام من بَردهء شیر خدا هستم
درسینه تارم نور جلی دارم
من سرفرازم چون عشق علی دارم
یا مرتضی حیدر
از برکت شیرحلال و لقمهء بابا
شد قسمتم باشم گدای حضرت مولا
عمری درِ این خانه کشکولی به کف دارم
عمری بود که سر به ایوانِ نجف دارم
من روزیِ خود را زین خانه میگیرم
بی حیدر و زهرا واللهِ می میرم
یا مرتضی حیدر
صحرا به صحرا بیقرار و مست و مجنونم
من پای پیمان غدیر خم دهم خونم
لعنت به هر کس که ولایت را شده منکر
باشد ولیِ مطلق حق حیدر و لاغیر
نفرین و لعنت بر هرکس که غاصب شد
رُکنِ ولایت را با حیله صاحب شد
یا مرتضی حیدر
ای کربلا ای قبله گاهم آرزو دارم
تا که دوباره سر رویِ خاک تو بگذارم
مجنون شدم با دیدن گنبد طلاهایت
با دیدن سرخیِ پرچم های زیبایت
دیوانه شد قلبم مجنون صحرا شد
پایم که به خاک کربُ بلا وا شد
یا اباعبدالله یا حسین ثارالله
شبهای جمعه کربلا غوغا وطوفانی است
در قتلگاه شاه بی سر بزم مهمانی است
مادر بدیدار حریم پسرش آید
زهرا بدیدار حسین بی سرش آید
گوید به صد ناله شیب الخضیب من
بهر تو میمیرد مادر غریب من
یا اباعبدالله یا حسین ثارالله
#حاج_مجتبی_صمدی_شهاب✍
👇