.
یکی از یاران امام صادق علیه السلام میگوید نزد امام صادق بودیم، سخن از گروهی به میان آمد و من گفتم: قربانت گردم! ما از آنان بیزاری می جوییم؛ چون به چیزهایی که ما معتقدیم، اعتقاد ندارند.
امام صادق(ع) فرمود: «آنها ما را دوست دارند؛ ولی چون عقیده شما را ندارند، از ایشان بیزاری می جویید؟».
گفتم: آری.
فرمود: «ما هم چیزهایی داریم که شما ندارید. پس سزاوار است که از شما بیزاری بجوییم؟!».
گفتم: نه، قربانت گردم!
فرمود: «و خدا هم چیزهایی دارد که ما نداریم. پس به نظر تو، خداوند، ما را دور انداخته است؟!».
گفتم: نه، به خدا. فدایت شوم! چه کنیم؟
🔴داستان جالبی که امام صادق برای یارانش تعریف کرد
درادامه امام صادق به یارانش فرمود: برخی از مسلمانان، تنها یک بهره [از ایمان] دارند، برخی دو بهره و..... برخی هفت بهره. بنا بر این، نباید کسی را که یک بهره دارد، به آنچه در خور دارنده دو بهره است، وا داشت،.... یا کسی را که شش بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده هفت بهره است، وا داشت.
برایت مثالی بزنم: مردی [مؤمن]، همسایه ای نصرانی داشت. او را به اسلام دعوت کرد و از محاسن آن برایش گفت، تا آن که مسلمان شد. سحرگاه، نزد او رفت و در زد. تازه مسلمان گفت: کیست؟ مرد مؤمن گفت: منم، فلانی. گفت: چه کار داری؟
گفت: وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما به نماز [جماعت] بیا. او وضو گرفت و لباس پوشید و با او رفت. آن دو، قدری نماز خواندند و سپس نماز صبح را به جا آوردند و ماندند، تا هوا روشن شد. آن که پیش تر نصرانی بود، برخاست تا به منزلش برود. مرد مسلمان گفت: کجا می روی؟ روز، کوتاه است و چیزی تا ظهر نمانده. او هم نشست، تا آن که نماز ظهر را هم خواند. مرد مسلمان گفت: تا نماز عصر هم چیزی نمانده است. و او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند. سپس برخاست تا به منزلش برود. مرد مسلمان گفت: اکنون، آخرِ روز است و چیزی به پایان آن نمانده. و او را نگه داشت، تا نماز مغرب را هم خواند، و خواست به منزلش برود که آن مرد گفت: تنها یک نماز دیگر، باقی مانده است. مرد تازه مسلمان، ماند تا نماز عشا را نیز خواند و آن گاه، از هم جدا شدند.
سحرگاه روز بعد، باز به سراغ او رفت و درِ خانه اش را کوبید. مرد گفت: کیست؟ گفت: منم، فلانی. گفت: چه کار داری؟ گفت: وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما بیا نماز بخوان. مرد تازه مسلمان گفت: برو برای این دین، شخصی بیکارتر از من بیاب. منِ بیچاره، زن و بچّه دارم».
امام صادق(ع) فرمود: «بدین ترتیب، او را وارد همان چیزی (دینی) کرد که از آن، بیرونش آورده بود» یا فرمود: «او را از این [در] وارد کرد و از این یکی، بیرون راند».
منبع: الکافی: ج ۲ ص ۴۳ ح ۲، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۸، ص ۲۶۲.
.
02021405.mp3
6.33M
📃 غمی بزرگ دارم در دلم
🎙#وحید_محمدی #روضه_حضرت_زینب
🗓 ۱۴اردیبهشت ۱۴۰۲
🏷 #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها)
غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد
تورا صدا که میزنم؛ سنان جواب میدهد
برای بار اوّل است، خودم سوار میشوم
کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب میدهد
مقابل نگاه یک سپاه، میخورم زمین
همینکه شمر ناقهی مرا شتاب میدهد
آیهی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم؟!
دهان قاتلان تو بوی شراب میدهد
نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی
نشسته دخترت، قسم به آفتاب میدهد
گرفته لکنت زبان؛ سه سالهات که اینچنین
سوال خواهر تو را دیر جواب میدهد
شیر درست میشود؛ گریه بلند میشود
همینکه برلب خودش، رباب آب میدهد
#سیدمصطفی_میرداماد
به اصرار عمه منم یه جرعه آب خوردم
ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی نیزه هایی
من این پایین تواون بالا علی لالا
......
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
22.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞ریختن واژه های انقلابی در شعر، اسمش مداحی انقلابی نیست
حاج مهدی رسولی در گردهمایی نوحه سرایان کشور که میزبانی کارگاه نوحه خوشدل در قم برگزار شد گفت: مداحی انقلابی این نیست که واژههای انقلابی را با بیل در شعر بریزیم. یک مرتبه به رهبری عرض کردم دعا کنید ما مداحان از گزارههای انقلاب به مبانی انقلاب برسیم. آقا فرمودند: این حرف بسیار جدی است، آن را محقق کنید.
┅┅┅┅┄❅❅┄┅┅┅┅┄
یاد داری بر حسن قرآن که می آموختی
همزمان بهر حسینت پیرهن میدوختی
آتشی در جان من با آه خود افروختی
لیک خود در شعله های آتش در سوختی
یاد داری فاطمه ؟ انگار همین دیروز بود
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
یابن الحسن...
ایام شهادت جد غریبتون امام صادق...
حتما الان رفتی مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی...
قربون اشکهای چشمت برم آقا...
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی
🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون...
یک گوشه ای بشینه...
برای غربت امام صادق اشک بریزه...
مواظب باش عزیز من...
امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی...
خوب آبرو داری کنی...
امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن...
اگه آقا بیاد....
از ما راضی بشه...
یا بن الحسن... آقا...
من مطمئنم...
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
در عزای جد غریبتون امام صادق...
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی
حالا از سوز دلت صداش بزن...
یاصاحب الزمان...
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
متن روضه
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
زبانحال غریب مدینه...
آقامون امام صادق...
با جد بزرگوارش...
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا
قربون مظلومیت برم یا امام صادق...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
یا جدا نبودی ببینی...
با من چه کردند...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا
دیگه دلتون اینجا نباشه...
بریم خانه امام صادق...
به یاد اون شبی که...
ابن ربیع نانجیب...
بدون اجازه...
وارد خانه امام صادق شد...
خدا لعنتش کنه...
نانجیب حتی اجازه نداد...
امام صادق عمامه به سر کنه...
ای وای... ای وای ...
بگم یا نه...
🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
من از شما سوال میکنم...
اگه یک پیرمرد ببینی...
چطوری باهاش برخورد میکنی...
حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی...
اما ابن ربیع نانجیب...
با آقای ما...
امام صادق...
چه کرد...
یا صاحب الزمان...
خودش بر روی مرکب و...
امام صادق رو...
با سر برهنه و پای پیاده...
هی توی کوچه های مدینه میدواند...
خود نانجیبش میگه...
یکوقت برگشتم...
دیدم...
انقدر حضرت خسته شده...
عرق به پیشانیش نشسته...
داره نفس نفس میزنه...
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق...
خیلی غریب بودید آقا...
شما رو مظلومانه...
توی کوچه ها میکشیدند...
اما میخوام بگم آقاجان...
دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد...
همسرتون رو جلو چشماتون نزدند...
ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند...
من یک آقایی میشناسم...
تو همین شهر مدینه...
ریسمان گردنش انداختند...
کشون کشون میبردندش...
تصور کن...
یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند...
یکطرف بچه ها...
یکطرف هم زهرای مرضیه...
آی غیرتی ها...
صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید...
دومی ملعون، اشاره کرد...
گفت قنفذ...
چرا آروم نشستی...
بزنید زهرا رو... 😭
زبانم لال بشه...
یا امام صادق منو ببخشید...
یه نفر با تازیانه میزد...
یه نفر با غلاف شمشیر...
یه نفر با لگد میزد...
انقدر زدند...
واويلا...
انقدر زدند...
که مادر نقش زمین شد...
🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند
🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد
یا الله...
اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد...
زینب کبری رو بزنه...
یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله...
کنار بدن بی سر بابا...
بی تاب شده...
هی صدا میزنه...
بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
ناله بزن یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
#روضه_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق #امام_صادق
Kashani-14011010-Hojjat-05-Hkashani_Com.mp3
39.59M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔊 #حامد_کاشانی #سخنرانی کامل
📋 درنگی در معنای حجّت (با تکیه بر حجیّت حضرت زهرا سلام الله علیها بر امامان علیهم السلام)؛ جلسه پنجم
📆 شنبه مورخ 10 دی ماه ۱۴۰۱
🔸 بیت الزهرا سلام الله علیها
روضه (دوباره بیمقدّمه) - حاج محمود کریمی.mp3
8.51M
📃 دوباره بیمقدمه؛ سلام عزیز فاطمه
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم_۱۴۰۱
🏷 #حضرت_مهدی (عج)
دوباره بیمقدّمه
سلام! عزیز فاطمه
هرچی بگم دلتنگتم، بازم کمه
سلام عزیز بیکسم
دلتنگی مقدّسم
دوست دارم به این کتیبهها قسم
حسین حاضرم، سلام!
از خدا دیگه چی بخوام
ممنون اجازه دادی که بازم بیام
با اذن تو شروع میشه
روضه با نام فاطمه
این اوّلین روضهی این محرّمه
دنبال حیدر میدوید
از سینهاش، خون میچکید
شکر خدا، این صحنه را زینب ندید
اینجا یه سینه، غرق آه
یه سینه هم توو قتلگاه
به زیر تیر و تیغ و نیزهی سپاه
#امام_زمان
روضه (شیرینترین عصارهی غم را بیاورید) - حاج محمود کریمی.mp3
7.48M
📃 شیرین ترین عصاره غم را بیاورید
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
🏷 #امام_حسین (علیهالسلام)
شیرینترین عصارهی غم را بیاورید
اذن از ازل گرفته، عدم را بیاورید
«باز این چه رستخیر عظیم است» باز هم
آمد ندا: کتیبهی غم را بیاورید
هنگامهی سرودن ترکیببند شد
ای شاعران! دوات و قلم را بیاورید
آدم میان سجده، بحقّالحسین گفت
با اشک چشم، ذکر قسم را بیاورید
با جملهی «دخیلک یا شاه علقمه»
ای لوتیان شهر، علم را بیاورید
بر پرچم عزا، دو سه بوسه به قصد شکر
حال به سمت روضه، قدم را بیاورید
«هیهات من الذّله» بگویید و باز هم
دخل تمام ظلم و ستم را بیاورید
چایی که دم کشید به دستان فاطمه
مثل قدیم، ذکر دودم را بیاورید
با احترام و عرض ادب؛ با وقار خاص
نام مخدّرات حرم را بیاورید
سینهزنان رسیده بگویید: «یاحسین»
نوکر شدیم، لطف و کرم را بیاورید
.
روضه (مرا ببخش! ولی شرح غم، شنیدنی است) - حاج محمود کریمی.mp3
11.94M
📃 مرا ببخش ولی شرح غم...
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
🏷 #امام_حسین (علیهالسلام)
مرا ببخش! ولی شرح غم، شنیدنی است
مرا ببخش! ولی مقتلم، شنیدنی است
کشانکشان نوک قلابها، تنم بردند
چه زود کوچهی قصّابها، تنم بردند
حرامزادهای از پا کشید، بندم کرد
به زور با سر قنّارهای بلندم کرد
سلام از جگری که جراحتاش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
چه غم که دشنهی قلّاب میخورد بدنم
تمام روز فقط تاب میخورد بدنم
به زیر آتش این آفتاب میسوزم
برای دربهدری رباب میسوزم
تو هم شبیه من از حال میروی آقا
میان تنگی گودال میروی آقا
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیّت تو، نیزه بر دهانم زد
روضه (همراه خود نیاور ای شاه، زیورآلات) - حاج محمود کریمی.mp3
16.32M
📌عـــزاداری شــب اوّل محرّم ۱۴۴۴
📃 همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
🏷 #حضرت_مسلم (علیهالسلام)
همراه خود نیاور ای شاه، زیورآلات
اینها به خانواده دادند قول سوغات
کوفه میا حسین جان! کوفه وفا ندارد
کوفی بیمروّت، شرم و حیا ندارد
هجدههزار نامه، هجدههزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه با مسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا؛ وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم: عزیز زهرا، قربان قدّ و بالات
شعر: #گروه_یامظلوم✍
#مسلمیه
.
17 اردیبهشت -صبحانه.mp3
17.97M
🎧صوت کامل برنامه #صبحانه_ایرانی
📺 #شبکه_دو
🎞 #جلسه_پنجم
📅 #هفدهم_اردیبهشت
📋با موضوع «#صفین»
موضوع بحث:
📄 راه تشخیص نفاق
#طباخیان
4_5785337659429750016.mp3
5.9M
#با_حمزه_علیه_السلام
#سخنرانی_کوتاه
#15شوال
◼️ مقام رفیع حضرت حمزه علیهالسلام
🔘 حجتالاسلام #شیخ_حسن_علم_الهدی