eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
607 ویدیو
834 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگامی که بنده در آخرین روز زندگیش دردنیا و نخستین روز از آخرت قرار می‌گیرد مال او و فرزند او و عملش در برابر او ممثّل و مجسّم می‌شود. پس رو به مال خود کرده می‌گوید: «سوگند به خدا من در طلب تو حریص و آزمند بودم و بر صرف تو بسیار بخل می‌ورزیدم حال تو چه داری که مرا در این سفر به کار آید»؟ مال جواب می‌دهد: «کفنت را از من برگیر». بعد متوجّه فرزندانش می‌شود و می‌گوید: «به خدا قسم من دوستدار شما بودم و من بودم که از شما پشتیبانی می‌کردم اکنون نزد شما چیست که دستگیر من باشد و با من چگونه همراهی می‌کنید»؟ آنان به او پاسخ می‌دهند: «ما فقط می‌توانیم تو را به گورت رسانده و آنجا دفن کنیم، آنگاه به عمل خویش روی می‌کند و می‌گوید: «به خدا قسم که تو بر من سخت گرانبار بودی و من به تو بی‌رغبت بوده و از تو روی می‌گرداندم، اکنون تو چگونه مرا همراهی می‌کنی»؟ و عمل به او پاسخ می‌دهد: «من در گورت و در آن روز که محشور خواهی شد با تو همنشین و همراه خواهم بود تا من و تو بر پروردگارت هر دو عرضه شویم». حضرت (علیه السلام) فرمود: «پس اگر آن شخص، ولیّ و دوست خدا باشد نزد او کسی می‌آید که از جهت خوشبویی و خوبی منظره و زیبایی و در برداشتن لباس‌های فاخر و قیمتی نیکوترین مردم است. و به وی گوید: «بشارت و مژده باد تو را به راحتی و آسایش و زندگی دایم و روزی پاک و پاکیزه و بهشت پر نعمت و مقدم و ورود تو بهترین ورودها باشد». پس شخص محتضر به او می‌گوید: «تو کیستی»؟ می‌گوید: «من عمل صالح تو هستم، کوچ کن از دنیا به‌سوی بهشت».(۱۱) 🔷آثار اخلاقی ذکر الموت در احادیثی که ذکر شد به برخی آثار ذکر الموت از قبیل«کنار آمدن با مصایب» ، « قناعت و کنار آمدن با کمبودها» ،« آمرزش گناهان» اشاره شده است اما در این بخش به طور ویژه در سه عنوان آثار ذکر الموت را مورد توجه قرار میدهیم؛ 🔹زهد و بی رغبتی به دنیا غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه می دهد و او را سخت شیفته و واله خویش می گرداند، به طوری که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتی عالم خلقت محروم می سازد که یاد مرگ این عیب را برطرف میکند و انسان را از وابستگی شدید به دنیا به سمت زهد می کشاند . پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یَزْهَدُ فِی الدُّنْیا؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا می کاهد.»(۱۲) 🔹کوتاهی آرزو یاد مرگ می تواند آرزوها را کوتاه کند و موجب بی قراری و کناره گیری از خانه فریب (دنیا) گردد و آدمی را برای سرای جاودان آماده سازد؛ زیرا که آرزوهای طولانی، انسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس نموده، در نتیجه عملش را بد می سازد؛ همچنان که حضرت علی علیه السلام به این نتیجه ناپسند اشاره و به عنوان یک قانون کلی مطرح می نماید و می فرماید: «مَا اَطَالَ عَبدٌ الاَْمَلَ إلاَّ أَسَاءَ الْعَمَلَ؛ هیچ بنده ای آرزویش را طولانی نمی کند، جز اینکه عملش را بد می کند.»(۱۳) به همین علت، ایشان آرزوی طولانی را به عنوان یکی از مواردی که از گسترش آن در امت اسلامی ترس داشت معرفی نموده، می فرماید: «إنَّ اَخَوفَ مَا أخَافُ عَلیکُم خِصلَتَانِ، إتِّبَاعُ الْهَوَی وَطُولُ الاَْمَلِ، فَأمَّا إتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأمَّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنسِی الاْآخِرَةَ؛ وحشتناک ترین چیزی که از آن بر شما می ترسم دو خصلت است: پیروی هوی و آرزوی دراز. پیروی هوی [شما را] از حق باز می دارد و آرزوی دراز [شما را] از یاد آخرت به فراموشی می اندازد.»(۱۴) 🔹رهایی از غفلت امام صادق (ع) در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ بر بیداری روح و جان آدمی می فرماید: «ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیُطْفِی ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا؛ یاد مرگ خواهشهای باطل را از دل زایل می کند و ریشه های غفلت را می کند و دل را به وعده های الهی قوی و مطمئن می گرداند و طبع را رقیق و نازک می سازد و عَلَمهای هوا و هوس را می شکند و آتش حرص را فرو می نشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار می سازد.»(۱۵) به همین دلیل است که هر امر مربوط به مرگ، می تواند عامل بیداری و دوری فرد از غفلت محسوب گردد؛ همچنان که امام صادق (ع) می فرماید: «مَنْ کانَ مَعَهُ کَفَنُهُ فِی بَیْتِهِ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ؛ کسی که کفنش با او در خانه اش باشد، از غافلان به شمار نمی آید.»(۱۶) و یا اینکه می فرماید: «اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُولُ؛ هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که [در تابوت است و] آن را برداشته اند.»(۱۷) 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
💠داستان سلمان ،از بازار آهنگران می گذشت جوانی جیغ و داد می نمود، مردم وی را نزد سلمان آوردند و گفتند: گویا دیوانه شده است، جوان وقتی سلمان را نزد خود دید، آرام شد و گفت: وقتی دیدم آهن را روی سندان می کوبند بیاد این آیه افتادم « وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ» برای آنها در جهنم گرزهایی از آهن سوزان هست. محبت جوان به دل سلمان راه پیدا کرد و پیوسته با وی رفیق بود. دم مرگ جوان، وقتی که به حال احتضار افتاده بود، حضرت به بالینش رفت و از عزرائیل خواست با وی مدارا کند، او در جواب به سلمان گفت: یا اباعبدالله انا لکل مومن رفیقٌ من با هر مؤمنی رفیقم. مقدار یاد مرگ را در روایت ذیل ببینید. 💠داستان فردی وارد شهری شد و دید مردم آن شهر هیچ گناهی مرتکب نمی‌شوند؛ بسیار تعجب کرد و جویای علت شد. پس از جست وجوی بسیار متوجه شد که در این شهر هر کس می‌میرد، خانواده‌اش او را جلوی در خانه دفن می‌کنند. صبحها که اعضای خانواده برای کار از خانه خارج می‌شوند، به محض خروج با اولین چیزی که روبه رو می‌شوند، قبر کسی است که تا چندی پیش با آنها زندگی می‌کرد؛ از این رو یاد و خاطره صاحب قبر برایشان زنده می‌شود؛ خنده‌ها، گریه‌ها، گفته‌ها، خصلتها و دهها خاطره دیگر به یادشان می‌آید که اکنون با صاحبش در زیر خروارها خاک مدفون است. شبها نیز که به خانه باز می‌گردند، پیش از ورود به خانه با این قبر روبه رو می‌شوند و دوباره همان خاطره‌ها و پایان آنها برایشان تداعی می‌شود. گذر شب و روز و تداعی پیوسته این خاطره‌ها و پایان آنها، سبب آن شده که میل و رغبتی به گناه نکنند».‌ 💠داستان روزی عزرائیل نزد موسی آمد، موسی پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟ عزرائیل: برای قبض روحت. موسی: ساعتی به من مهلت بده تا بقا فرزندانم وداع کنم. عزرائیل: مهلتی در کار نیست. موسی (ع) به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!» مادر گفت: «چه سفری؟» موسی (ع) گفت: «سفر آخرت» مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد خداوند به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی! دل از آنجا بکن من از آن‌ها نگهداری می‌کنم و آن‌ها را در آغوش محبتم می‌پرورانم» دل موسی (ع) آرام گرفت. به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می‌گیری؟ عزرائیل: از دهانت موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می‌گیری؟ عزرائیل: از دستت موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟ عزرائیل : از پایت موسی: آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفته‌ام؟ عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی (ع) گفتند: «یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛ ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت‌تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی (ع) گفت: «کَشَاه تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.» ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.توضیح المسائل آیت الله سیستانی،مسأله ۶۵۰. ۲. عیون أخبار الرضا (ع)،ج۱، ص۵۴۵ ۳.بحار الأنوار،ج۸۲،ص۱۶۷. ۴.كنز العمّال ،۴۲۰۹۸. ۵.الخصال ،ص۶۱۶ ۶.غررالحكم ۷.كنزالعمال، ۴۲۱۳۰ ۸.جامع الأخبار ،۴۷۳ ۹.الکافي ج۲ ،ص۱۳۱. ۱۰.تنبيه ‏الخواطر، ص۲۲۳ ۱۱.الکافی، ج۳، ص۲۳۱ ۱۲.كنز العمّال ،۴۲۰۹۸. ۱۳.بحار الأنوار ،ج۷۳،ص۱۶۶. ۱۴. وسائل الشیعة ،ج۱۵،ص۲۸۰. ۱۵.بحار الأنوار ،ج۳۲،ص۱۳۳ ۱۶.فروع كافى، ج۳، ص ۲۵۶. ۱۷.الزهد للحسين بن سعيد ،ص۲۰۸ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 ۴
میتونه نوجونی ۱۳ ساله معلم تموم دنیا باشه هل من ناصر از تو ، لبیک از من 👇👇
Shab3Fatemieh1-1399[05].mp3
5.66M
میتونه نوجونی ۱۳ ساله معلم تموم دنیا باشه
. السلام علی المهدی مِهرِ اسلام گشت زندانی چِقَدَر شد کسوف، طولانی هست خورشید در پریشانی خاک آمد به رنگِ ظلمانی غربتش هست بی مثل، مهدی رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی قرن ها پشتِ ابر، تابیده چِقَدَر هست او ستمدیده ستم از دوست، بیشتر دیده فاطمه پا به پاش گِرییده به لبش هست: " اَلعَجَل، مهدی! " رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی ما چه کردیم از برایش؟ هیچ ما چه گفتیم در ثنایش؟ هیچ ما چه اندازه ایم پایش؟ هیچ پای اِکثار در دعایش؟ هیچ در غمش هست بی‌بدل، مهدی رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی او چه خواهد ز کبریا؟ فَرَجَش حاجتش چیست از خدا؟ فَرَجَش هست تکلیف در دعا فَرَجَش به جمیع بلا، دوا فَرَجَش حاجتِ ماست از ازل، مهدی رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی ✍ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ .......... 🌷 بزرگی میفرمود : هر موقع ، حال خوشی به شما دست داد و متوجه شدید که دعایتان مستجاب است ، بگویید : اللّهُمَ اقضِ حَوائِجَ مُولانَا المَهدی ، پروردگارا ، حاجات مولای ما ، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را روا  بفرما 👌 در این صورت ، اگر حاجات شما ، جزو حاجات امام عصر باشد که مستجاب می گردد و اگر در بین حاجات ایشان نباشد ، متوجه می شوی که آن حاجت ، حاجت مطلوبی نبوده است. امام عصر ناظر است و می بیند که شما ، حال خوش ات را برای او ایثار نموده ای. .
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آه جدی المظلوم جدی العطشان جدی العریان یااباعبدالله یه عمره خون میچکه از دل صفحه به صفحه مقتل لهوف روضه خونت امام رضا شده کشته ی زخمی شده ی سیوف إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند تو شلوغی ها زدند جلو عمه ها زدند سیلی اول و نه که تو کربلا زدند توی کوچه ها زدند به شام بلا زدند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قال الرضا (ع):روز شهادت حسین(ع) چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد .👇
. |⇦• سلام ای پیرهن مشکی .. به حضرت علیه السلام اجرا شده شب اول محرم حاج حسن شالبافان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ در عالم مکاشفه یکی از عزیزانی که کثیرالتشرف بودند نقل میکنند؛ عالِمی از آقا سوال کردن آقا جان ،جای شما کجاست تو شهر ما ؟!.. حضرت فرمودند من کنار این شهدا زیاد میام و میرم .. این شهدا راه رو به ما نشون دادن .. هرسال مثه امروزی پرچم های رو گنبد رو عوض میکنن ، میدونید تعویض پرچم برگرفته از چیه؟ ازاون ساعتی شروع میشه که یه مادر پهلو شکسته پیراهن خونین حسینُ میاره .. از امشب پیراهن حسینُ به ساق عرش نصب میکنن .. همه غم های عالم رو دلت جمع میشه .. از کجا بگم برات شبِ اولیِ معطلت نکنم .. از اون ساعتی که پسر شبیب میگه اومدم دیدم امام رضا در و دیوار خونه رو مشکی زده .. میگه دقت کردم به آقا دیدم هی بغضشُ از من پنهان میکنه .. میگه آروم دست گذاشتم رو پای امام رضا ، گفتم قربونتون برم چی شده آقا؟!.. هنوز شب اوله .. یه نگاه به من کرد : یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند یابن شبیب جد مرا با عصا زدند میدونی یعنی چی ؟! یعنی پیرمردا قربه الی الله زدند .. شبِ اوله بزار بگم .. یه جا دیگه سراغ دارم که بی هوا زدند .. گفت مادرم روش به دیوار بود .. اجازه بدید اینطور بگم یه موقع خانم متدین وقتی با یه نامحرم روبرو میشه معمولا خانم ها روشونُ برمیگردونن سرشون و پایین میاندازن .. نامرد تا رسید تو کوچه ، اول از همه بی بی روش و برگردوند .. امام حسن میگه یهو دیدم مادر خورد به دیوار .. میگه دیدم بعد با صورت خورد زمین از همون جا بی هوا زدن باب شد .. جوان نَنَه .. یارالی نَنَه .. یه بی هوا زدن دیگه رم بگم ؟!.. ای جان عمو رقیه رو بی هوا زدن رسید به این بچه ، این بچه سه سالشه ترسیده بود .. اول از همه گفت تو بابای منو ندیدی؟ گفت باباتُ میخوای یه قافله رو اسیر کردی!.. شب اول شب مسلمِ ؛ مسلمُ وقتی بردنش بالا دارالاماره وقتی دید دی.ه کار تمومه ، داشت به آقاش سلام میداد داشت مناجات میکرد یهو نامرد اشاره کرد الان وقتشه .. یه جایی هم کربلا اربابِ ما رو اسب ایستاد ، حضرت نگه داشت ذوالجناحُ میخواست استراحت کنه .. یه نفسی تازه کرد .. شروع کرد خطبه خواندن برا اینا یه مرتبه یه نامردی بی هوا یه سنگی به پیشانیش زد .. پیراهن عربیشُ بالا زد .. صدرالحسین نمایان شده .. نانجیب حرمله به زانو نشست .. یه تیرِ سه شعبه به قلبش زد .. بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد دیدن ابی عبدالله تکون نمیخوره .. بعضیا گفتن دیگه با تیرِ حرمله کارش تمومه .. بعضیاشون گفتن هنوز زنده ست .. یه نامردی گفت میخواید بدونید زنده ست یا نه!.. گفت چی کار کنیم؟! گفت من راهشو بلدم .. اینا غیرت الله هستن .. اومد بالا بلندی داد زد گفت به خیمه هاش حمله کنید .. تا این حرفُ زد ارباب ما یه تکانی خورد ، تکبه داد به نیزه ی غریبی .. صدا زد من هنوز زنده ام .. ــــــــــــــــــ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Kashani-14020111-ImamSajjad(AS)-09-Hkashani_Com.mp3
36.67M
🔊 کامل 📋 امام سجاد علیه السلام الگوی تراز در دوران دین گریزی؛ جلسه نهم از ده جلسه 📆 جمعه مورخ 11 فروردین ماه 1402 🔸 مسجد ارک