eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
801 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔳 شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) در نقل الفتوح پس، عبيد الله روى به جانب مسلم كرد و گفت: و تو اى پسر عقيل! تقرير كن كه چرا بدين شهر آمدى بعد از آنكه احوال و اعمال اين شهر منتظم بود، پريشان ساختى؟ مسلم گفت: نه من به جهت متفرّق گردانيدن مردمان اين شهر اينجا آمده ‏ام و لكن چون شما قوانين بد نهاديد و رسم فراعنه مصر و روم و ايران پيش گرفته با مردمان زندگانى خلاف سنّت مى‏كرديد و امر معروف به كلى منسوخ شده بود و كسى از منكر نهى نمى‏كرد، اميرالمؤمنين* حسين (ع) مرا بدينجا فرستاد تا مراسم امر معروف و نهى منكر را احيا كنم و هم مردمان را به حكم خداى تعالى و سنّت محمّد مصطفى (ص) خوانم. به حكم آنكه بعد از واقعه اميرالمؤمنين على (ع) خلافت حقّ ماست و شما را اين حال معلوم است، خواهيد راضى باشيد بر اين سخن خواهيد نباشيد. اوّل كس كه بر اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب (ع) كه امام بر حق و خليفه مطلق بود، بيرون آمد، شما بوديد. مثل ما و شما همچنان است كه خداى تعالى در قرآن مجيد مى‏فرمايد: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. عبيد الله بن زياد چون اين كلمات بشنيد، زفان وقاحت دراز كرد و از خدا و رسول(ص) نينديشيده بر اميرالمؤمنين على (ع) و حسين (ع) و مسلم(ع) دشنامها داد و سخنان ناسزا گفت. پس، مسلم گفت: خاكت بر دهان باد. تو و پدر تو و آن كس كه تو را امارت داد، بدين سخنان سزاواريد. اى دشمن خداى، پدر تو را از ياد پدرى نبود تا آنكه معاويه پا از دايره مسلمانى بيرون نهاده زياد ولد الزنا را به خود ملحق ساخت و معنى الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ به ظهور آورد. آنچه خواهى بكن و بگوى. ما از اهل بيت نبوتيم و بلايا هميشه بر سر ما موكّل است و بدان راضى باشيم. عبيد الله خشمناک گفت: او را بر بام كوشک بريد و گردن بزنيد. مسلم گفت: اگر تو از قريش بودى و ميان من و تو قرابتى صورت بستى، مرا چنين نكشتى و اگر تو پسر [پدر] خود بودى، چنين عداوت با خاندان نبوّت روا نداشتى. از اين سخنان خشم عبيد الله زيادت شده، مردى را از اهل شام كه مسلم در اثناى محاربه او را زخمى بر سر زده بود، بخواند و او را گفت: مسلم را بگير و بر بام كوشک بر و به دست خويشتن گردن او بزن و كينه خويش از او باز خواه. آن مرد مسلم را دست بگرفت و بر بام كوشک برد. مسلم در راه تسبيح مى‏گفت و كلمه استغفار بر زفان مى‏راند و مى‏گفت: أللّهمّ احكم بيننا و بين قوم خذلونا. پس، شامى او را بنشاند و سر مباركش از تن جدا كرد- رحمة اللّه عليه. آنگاه مدهوش‏وار از بام فرود آمد و نزد پسر زياد شد. عبيد الله چون او را بدان حال بديد، گفت: تو را چه مى‏شود؟ مسلم را كشتى؟ گفت: بلى كشتم. امّا، مرا عجب عارضه‏ اى پيش آمد. چون او را گردن زدم، مردى سياه فام كريه منظر را ديدم كه لب خويش به دندان گرفته و به خشم در من مى‏نگريست و به انگشت به من اشاره مى‏كرد، چنان از او بترسيدم كه از هيچ چيز در عمر خويش چنان نترسيده بودم. عبيدالله خنديد و گفت: اين كارى بود كه هرگز نكرده بودى از آن سبب پريشان خاطر شدى. سهل باشد، دل به خويش آر و مترس. *طبق روایات و اعتقادات شیعی، سزاوار نیست لقب امیرالمومنین جز برای حضرت امام علی علیه السلام استفاده شود. 📚منبع: ترجمه الفتوح، ص۸۶۳ ۱۴۴۴ .
. ✅ چند خواهش از ذاکران محترم اهل بیت علیهم السلام در آستانه ماه محرم: 1⃣ لطفا در مداحی ها و اشعار دهه محرم انقدر "عقل" را نکوهش نکنیم زیرا در قرآن و روایات بسیار بر آن تاکید شده است. آن عقلی که باید در برابر عشق، محکوم شود عقل معاش است نه عقل معاد. "عقل" طبق روایات ما حجت خداست و خدا به چیزی برتر از آن عبادت نشده است: ما عُبِدَ اللّه ُ بِشَىْ ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ. (کافی، ج ۱، ص ۱۸) 2⃣ سعی کنیم مردم را در خوف و رجا نگاه داریم. آنان را از عذاب الهی ایمن نکنیم. اگر چه روایات فراوان در باب رحمت خدا از طریق امام حسین(ع) و بر حضرتش وجود دارد و دهه محرم نیز دهه رحمت سیدالشهدا(ع) ست ولی باید مراقب باشیم این بیان روایات رجائی، مردم را به گناه کردن جری نکند و خلاصه بدانیم و بدانند که: انما یتقبل الله من المتقین: خدا فقط از اهل تقوا قبول می کند. (مائده، ۲۷) و الا طبق تاریخ عمر سعد هم در کربلا و در جریان نهیب حضرت زینب(س) گریه کرده است. (أیُقتَل ابوعبدالله و انت تنظر الیه؟!) (بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۵) 3⃣ در بیان "زبان حال" مراقب باشیم اولاً طوری بگوییم که مردم بفهمند این زبان حال است نه بیان تاریخ. ثانیاً زبان حال باید در راستای واقعه تاریخی باشد و نه در تضاد و تناقض با آن. ثالثاً زبان حال حد و مرز دارد و قرار نیست هرچه می خواهیم را به بهانه زبان حال بر زبان بیاوریم. باید بسیار مراقب باشیم که خدای ناکرده به وادی دروغ نیفتیم که بزرگترین گناه است و دروغ در روضه قطعاً مجازات بیشتری خواهد داشت. 4⃣ تلاش کنیم از روی خود مقتل روضه بخوانیم و تاریخ را هنرمندانه بیان کنیم. بیان مقتل شنیداری (مثلا از حاج فلانی شنیدم که ...) را رها کنیم زیرا علی(ع) به حارث همدانی فرمودند: «وَ لَا تُحَدِّثِ‏ النَّاسَ‏ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِبا: برای مردم هر چه را که شنیدی نقل مکن، که در دروغگو بودن تو همان بس!» (نهج البلاغه (صبحی صالح) ص ۴۵۹ ، از نامه ۶۹) در میان مقاتل نیز آنانکه قدیمی تر هستند و در قرون نخست نوشته شده اند دارای اعتبار بیشتری هستند تا مقاتل قرن ۷ به بعد. البته اگر از محدثین و مورخین مطمئن مقتلی در دست ما باشد می توان به آن استناد کرد زیرا آن دانشمند مقاتل قبلی را بررسی کرده و با شاخصه های علمی خود برخی قضایا را نقل کرده است و ما هم به استناد او نقل می کنیم. 5⃣ داغ شدن مجلس و به قول معروف به هوا رفتن آن و ... اولاً اصلا وظیفه ما نیست. ما فقط موظفیم که بگریانیم: «یا موسی اعلم انه من بکی علیه او ابکی او تباکی حرمت جسده علی النار: ای موسی! بدان! هرکه بر او گریه کند یا بگریاند یا تباکی کند جسدش را بر آتش حرام می کنم.» (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۰۸ ) ثانیاٌ بخشی از میزان گریه مردم به ایمان آنان مربوط است و دست ما نیست زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً: براى شهادت حسین(ع) حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.» (جامع احادیث الشیعه ، ج ۱۲، ص ۵۵۶) ثالثاً قطعاً بیان خود مقتل بالاخص مقاتل روایی که از زبان معصومان است، از هر شعر و سخنی جانسوزتر است. 6⃣ حرکت حضرت سیدالشهدا (ع) کاملاً سیاسی بوده است و اگر گفته شود مجلس روضه را سیاسی نکنید اصولاً مخالف جریان عاشورا سخن گفته شده است. اهل بیت علیهم السلام "ساسة العباد: سیاست‏مداران مردم" (زیارت جامعه کبیره) هستند و اگر کار سیاسی نمی کردند کسی آنان را به شهادت نمی رساند. خلفای جور با نماز و روزه و حج امامان ما هیچ مشکلی نداشتند بلکه با کارهای اجتماعی سیاسی آنان نزاع داشتند. مولای ما و شما برای تشکیل حکومت اسلامی در کوفه به سوی آن حرکت کرد که تشکیل حکومت اسلامی بالاترین درجه امر به معروف و نهی از منکر است. لذا کار به کار حکومت نداشتن به بهانه مجلس روضه، آب به آسیاب دشمن ریختن و تقویت تشیع انگلیسی است. البته بیان معارف سیاسی شامل استکبار ستیزی، بصیرت افزایی انقلابی، دفاع از مظلومان عالم، تبیین ضررهای دوستی با آمریکا و لزوم دفاع از ولایت فقیه و زنده نگهداشتن یاد شهداست و به معنای دخالت در هر امر سیاسی کوچک و حزبی و اهانت مصداقی به افراد سیاسی نیست. 7⃣ مردم را به پای منبر نشستن و گوش دادن معارف دین دعوت کنیم و خود نیز پای منبر علما زانو بزنیم. حضرت امام باقر(ع) فرمودند: « عالم ينفع بعلمه، افضل من سبعين الف عابد: دانشمندي که از علمش بهره ببرند، برتر از هفتاد هزار عابد است.» (ميزان الحکمه، ج ۸، ص ۳۹۴۲) التماس دعا خاک پای ذاکران اباعبدالله(ع) حسین محمدی فام .
. 🔳 روضه خوانی در آخر عمر مرحوم حاج شیخ رمضان علی قوچانی از علمای معروف و ائمه جماعت، موصوف به زهد و ورع و تقوای مسجد گوهرشاد بودند ایشان بیمار و مشرف به مرگ شدند و اقوام و ارحام و دوستان آمده بودند که او را تشییع کنند، ناگهان مشاهده کردند که ایشان حرکت کرده و بار دیگر چشم به جهان گشود و با صدای ضعیف همه را دور خود فراخوانده و گفت: بیایید برایتان روضه بخوانم، همه تعجب کردند چون ایشان منبری و روضه خوان نبودند. فرمودند: « الان صحرای محشر را دیدم و هاتفی به صدای بلند اعلام کرد که حاج شیخ رمضان علی قوچانی اهل بهشت است به سوی بهشت برود.» پس من دیدم دری به سوی بهشت باز است و جماعتی بسیار در صف طولانی ایستاده که به نوبت بروند، گفتند: این صف علما می باشد. من در اواخر صف بودم تا نوبت به من برسد هلاک می شوم به عقب نگاه کردم و در دیگری را دیدم به سوی بهشت باز است ولی این در خلوت است، با خود گفتم: من که اهل بهشتم از این در نشد از آن در می روم پس به سوی آن در آمدم نزدیک شدم، دیدم دربان جلوی من را گرفت و گفت: نمی شود، این در مخصوص اهل منبر و روضه خوان های حضرت حسین (ع) است تو که روضه خوان نیستی. پس متحیر بودم، دیدم حاج میرزا عربی خوان معروف به ناظم، سوار اسب از بهشت بیرون آمد رفتم جلو سلام کردم و گفتم: من را کمک کن و به بهشت ببر. گفت: نمی توانم چون این در مخصوص روضه خوان هاست. اصرار کردم گفت: یک راه دارد من از اسب پیاده می شوم و می نشینم و تو روضه بخوان و من مستمع می شوم و شاید بتوان به این وسیله تو را ببرم، آن گاه پیاده شد و نشست و من برای او روضه خواندم پس برای شما هم روضه می‌خوانم. سپس بعد از چند کلمه روضه خواندن از دنیا رفت. 📚 منبع: معجزات و کرامات امام حسین(ع)، عباس عزیزی، صفحه ۳۰۹، به نقل از گنجینه دانشمندان، ج۹، صفحه ۲۶۳ ۱۴۴۴ .
. 🔳 ورود کاروان حسینی به کربلا در نقل الفتوح چون اميرالمؤمنين* حسين (ع) بر زمين كربلا فرود آمد، فرمود تا بارها بر يک طرف از آب فرات بنهادند و خيمه‏ها بر پا كردند. برادران و پسران عمّ او هر يک به جهت خود خيمه بزدند چنانچه خيام اصحاب و موالى آن حضرت اطراف خيمه اميرالمؤمنين حسين (ع) بود. چون ساعتى در خيمه‏ ها بياسودند، اميرالمؤمنين حسين (ع) شمشير خويش اصلاح مى‏فرمود و اين اشعار با خود مى‏خواند: يا دهر افّ لك من خليل کم لك بالإشراق(۱) و الأصيل‏ من صاحب أو طالب قتيل و الدهر لا يقنع بالبديل و إنّما الأمر إلى الجليل و كلّ حىّ سالك السبيل خواهران آن حضرت زينب(س) و امّ كلثوم آواز آن سرور را شنيدند و گفتند: اى برادر! اين سخن سخن كيست كه يقين دانسته است كه او را خواهند كشت؟ حضرت فرمود: لو ترك القطا [ليلة] لنام. زينب(س) گفت: وا ثكلاه؛ اى كاشكى مرده بودم تا اين روز را نمی دیدم. وفات جدّ خويش محمّد مصطفى (ص) بديدم، وفات پدر خويش على مرتضى (ع) مشاهده كردم، وفات مادر پاكيزه خود فاطمه زهرا(س) را ديدم و به فراق او مبتلا بودم، محنت وفات برادر خويش حسن مجتبى (ع) بكشيدم و حال برادرم حسين (ع) كه در جهان او را دارم مرا چنين سخنى مى‏گويد و خبر وفات خويش مى‏دهد، هلاک از من برآمد. واى بر اين جان درمانده به چنگال بلا و مشقّت. زينب(س) اين سخنها مى‏گفت و مى‏گريست و ساير اهل بيت به مرافقت او مى‏گريستند. امّ كلثوم مى‏گفت: وا محمّداه وا عليّاه بعدك يا أبا عبد اللّه. اميرالمؤمنين حسين (ع) ايشان را دلدارى مى‏داد و مى‏فرمود: صبر كنيد اى خواهران من و به قضاى خداى تعالى راضى باشيد كه خداى تعالى هيچ آفريده را در زمين و آسمان حيات ابد نداده و نخواهد داد بلكه همه فانى شوند. كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ. خداى تعالى همه را به كمال قدرت بيافريد و به مشيّت و ارادت خود نيست خواهد كرد. اى عزيزان، جدّ و پدر و مادر و برادر من از من بهتر و عزيزتر بودند همچنان طعم مرگ چشيدند و به زير خاک شدند. جمله عالميان كه از وفات محمّد مصطفى (ص) برانديشند، مرگ بر دل ايشان خوش شود. پس فرمود: اى خواهران، اى امّ كلثوم، اى زينب و اى فاطمه، چون مرا بكشند، زينهار زينهار تا جامه پاره نكنيد و روى مخراشيد و سخنى كه نبايد گفت، مگوييد كه در آن رضاى خداى تعالى نباشد. *طبق روایات و اعتقادات شیعی، سزاوار نیست لقب امیرالمومنین جز برای حضرت امام علی علیه السلام استفاده شود 📚منبع: ترجمه الفتوح، ص۸۸۵ ۱۴۴۴ .
. معنی سلام، یعنی من ولایت تو را میپذیرم و آزاری از من به شما نمیرسد، یعنی کارها و گناهانی که شما رو میرنجاند، انجام نمیدهم. مگه اعمال ما به امام زمان عرضه نمیشه. مگه حضرت گریه نمیکنه. پس باید جاصل سلام به امام، این باشد که من مطیع محض شمایم.لذا تا به حبیب بن مظاهر، نامه ی امام رسید، حبیب ۹۰ ساله با مسلم بن اوسجه از رود گذشتند و خودشان را به کربلا رساندند. لذا در روزی که فوج فوج لشکر به کربلا میرسید، وقتی به ابی عبدالله گفتن دونفر دارن از دور میان، حضرت فرمودند، لشکر ما هم آمد. لذا مبنای دوستی ما میشه؛ دوستم با کسی که شما رو دوست داره،(انی سلم لمن سالمکم) مثل پذیرایی عراقی ها ،که علیرغم تعصبی که به عشیره و عرب بودن دارند، اما از سایر عشیره ها و غیر اعراب در اربعین پذیرایی مخلصانه میکنند.. و متقابلا امام هم ،با همه ،با محبت رفتار میکند.لذاست که امام حسین،مدام با سپاه دشمن احتجاج میکنن، و بهمین دلیل امیرالمومنین سفارشِ به مراعات با ابن ملجم را میکنند، و خود اباعبدالله به عبیدالله حر جعفی فرمودند؛ حالا که از ما حمایت نمیکنی، برو که صدای ما رو نشنوی ، که اگر بشنوی و حمایت نکنی، با رو به آتش جهنم می افتی. پس علاوه بر دوست داشتن امام، باید ولایت حضرت را هم در عمل بپذیریم. حتی برخورد حضرت رقیه با امام حسین، رفتارِ امام و مامون است. از کجا این حرف رو میزنم؟ اگه دختر بچه ای داشته باشی و سفر باشی، در ایام سفر شما ، مثلا دست بچه سوخته باشه ، اولین کاری که به محض بازگشت و ملاقاتِ با شما میکنه، اینه که میگه بابا ببین دستم سوخته.... اما به محض اینکه سر بابا رو دید ، نگفت بابا منو زدن ، موهام سوخته یا سفر بما سخت گذشت..... بلکه ابتدا گفت ابتا من الذی قطع وریدک ، بابا کی رگای گردنت رو بریده ، یعنی اول به ولی خدا توجه کرد و بعد گفت :کی منو تو این سن یتیمم کرده.... محبت ما به اهلبیت باید با ولایت همراه باشد. دوست داشتن صرف بدون ولایت بی ارزش است.یعنی محبت ما از سر ولایت است.من کنت مولا فهذا علی مولا یعنی هرکس رو من ولی او (نه دوست او)هستم، علی ولی او خواهد بود. .
. هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت کرد. اما به زیارت حُر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت. پرسیدند: «چرا؟»   استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی‌ماند.   توضیح دادند که: «شا‌ها! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»        شاه گفت: «من می‌روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می‌سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد.» پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.   هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخم‌های بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.   شاه اسماعیل گفت: این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست، اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.   به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حُر بست و گوشه‌ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان فراخواند.   مرقد حُرّ بن یزید ریاحی نزدیک منطقه‌ای قرار دارد که به کمالیه معروف است. علت اینکه جنازه حر را به خارج از میدان معرکه منتقل کردند، این بود که قبیله او یعنی بنی تمیم، جنازه او را برداشت و به مکان فعلی آورد و به خاک سپردند.
💢محرم چه ماهی است؟💢 محرم الحرام ماه اول از سال قمری است. در این ماه ابتدا به جنگ حرام بوده و حتی جاهلیت عصر رسول ص؛هم متعهد و پایبند به آن بودند. در این ماه در سال 61 ق ؛امام حسین ع به کربلا رسیده و طی درگیری هایی که با لشکر یزید؛داشتند روز دهم (عاشورا)به شهادت رسیدند. بهتر است؛توضیف این جریان را از زبان امام رضا ع بخوانیم: 🔴ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود: اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم‏ و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مى‏دانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و اموال‏ش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد. اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (ع) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفت‏گانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم (ع) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين (ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد... 📚الأمالي (للصدوق) ص129 .
. ✅ روضة الاصحاب ♦️جون غلام ابوذر غفاری جَون از شهدای واقعه کربلا است. او فردی سیاه‌ پوست اهل نوبَه (منطقه‌ای در آفریقا) و غلام فضل بن عباس بود که امیر المومنین علیه السلام او را خریده به ابوذر غفاری بخشید. او تا زمان وفات ابوذر در ربذه همراه او بود و سپس به نزد امام علی علیه السلام برگشت و در خدمت اهل بیت علیهم السلام ماند. در نقلی از امام سجاد علیه السلام آمده است: شب عاشورا جون در چادر امام حسین علیه السلام بود و شمشیر او را آماده می‌کرد.۱ روز عاشورا خدمت امام حسين عليه السلام رسید و اجازه جهاد خواست. حضرت به او فرمود: «تو از من اجازه داری كه نجنگى زيرا تو براى عافيت در پی ما آمده اى، پس خود را درگير گرفتارى ما مكن». جون عرض کرد: «اى فرزند پيامبر خدا! من به گاه راحتی از شما بهره ببرم و به هنگام سختی رهايتان كنم؟ به خدا سوگند، بوى من بد و تبارم پست و رنگ پوستم سياه است. آيا بهشت را از من دريغ مى دارى تا بويم خوش و تبارم نيكو و رويم سپيد شود؟ به خدا سوگند از شما جدا نمى شوم تا اين خون سياه با خون هاى شما در آميزد».۲ سپس به ميدان آمد به صف دشمن، حمله ور شد و چنین رجز خواند: «فاجران ، چگونه مى بينند شمشير زدن سياهى را كه با شمشير مَشرَفى بُرَنده تيز مى زند؟ با شمشيرى آخته، از فرزندان محمّد دفاع مى كنم. از آنان با زبان و دستم دفاع مى كنم با اين كارها رستگاری روز قیامت را از معبود يگانه اميد دارم زمانى كه شفاعت كننده اى همانند احمد ص در پيشگاه او نيست».۳ اين پیر غلام امام حسین و این خادم اهل بیت علیهم السلام نيز جنگيد تا به فیض عظیم شهادت نائل آمد. در گزارشی آمده كه امام عليه السلام بر سرِ جنازه او ايستاد و براى او ، اين چنين دعا كرد: «اللّهُمَّ بَيِّض وَجهَهُ وطَيِّب ريحَهُ وَاحشُرهُ مَعَ الأَبرارِ ، وعَرِّف بَينَهُ وبَينَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» خداوندا! صورت او را نورانى و بويش را خوش گردان و او را با نيكان محشور كن و ميان او و محمّد و خاندانش صلى الله عليه و آله، آشنايى برقرار نما. از امام باقر عليه السلام روايت شده كه پس از ده روز كه مردم براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشك استشمام مى شد.۴ در «زيارت ناحيه مقدّسه» به این یار با وفای سیدالشهدا چنین سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلى جَونِ بنِ حَرِيٍّ مَولى أبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ»۵ ✍️ تحقیق و‌نگارش: سعید نسیمی 📚 منابع: ۱.ارشاد شیخ مفید ج۲، ص۹۳ ۲.الملهوف : ص ۱۶۳ ۳.مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج۲ ص ۱۹ ۴.بحار الأنوار : ج ۴۵، ص۲۳ ۵.اقبال الاعمال، ج۳، ص ۷۸ .
. 🔳 شهادت سیدالشهداء(ع) در نقل الفتوح پس، روى به اهل كوفه آورد و فرمود: اى اهل كوفه! واى بر شما. كشتيد اهل بيت پيغمبر خود را و بر برنا و پير ابقا نكرديد و در ريختن خون ما مبالغه و غلوّ كرديد حال آنكه شما جميعا مى‏دانيد كه ما كيستيم و مى‏دانيد كه دشمنى شما با كيست. نه شما مرا طلبيديد و عهدها كرديد؟ چون رضاى شما را بر جناح عجلت و قدم مسارعت پيش آمدم، شمشيرهايى كه به جهت اعداى دين نگاه داشته و مهيّا كرده بوديد، روى به من آورديد و با دشمنان من در ساختيد بى آنكه از جانب من در رعايت حقّ شما اهمالى رود و يا از من گناهى در وجود آيد. يا ليت كه پيش از آنكه با دشمنان يار شويد، مرا اعلام مى‏داديد و از كيفيّت نقض عهد اطلاع مى‏داديد تا من عزم آمدن بدين جانب فسخ كردمى. واى بر شما چون آمدم، خود را پروانه‏وار بر شمع بيعت زديد و چراغ ايمان خود را به دست خود خاموش كرديد. آن حضرت اين سخنان مى‏فرمود و از كسى جوابى شنيده نمى‏شد. بعد از آن، آن حضرت شمشير بكشيد مانند كسى كه دل از جان برگرفته باشد و از حيات نوميد شده باشد، روى بدان قوم آورده مبارز خواست و جمعى را از آن طايفه به زخم شمشير به دار البوار فرستاد. آخر شمر ذى الجوشن با فوجى انبوه از سوار و پياده روى بدو آورد. امير المؤمنين*‌ حسين (ع) ساعتى به تنهايى با آن گروه انبوه جنگ كرد. ايشان در ميان او و اهل حرم جدايى افگندند و آنگاه روى به خيمه‏هاى اهل بيت رسول خدا (ص) آوردند. آن حضرت از اين معامله برآشفت و آواز داد: اى آل أبو سفيان، گرفتم كه شما را دين نيست آخر نه از عربيد؟ از عار نمى‏انديشيد كه تعرّض حرم من مى‏كنيد؟ شمر آواز داد: اى حسين! چه مى‏گويى و مقصود تو چيست؟ فرمود: چرا متعرض اهل بيت من مى‏شويد؟ مقصود شما كشتن من است اينک اينجا ايستاده‏ام و با شما جنگ مى‏كنم نگذاريد كه كسى حوالى خيمه‏هاى حرم من گردد. شمر گفت: اى پسر فاطمه! التماس تو به اجابت مقرون است. پس، بانگ بر آن جماعت زد كه سوى خيمه‏هاى او مى‏رفتند و گفت: باز گرديد و بدان خيمه ‏ها هيچ تعلّق مسازيد و روى به حسين (ع) آوريد كه غرض جز او نيست. 📚منبع: ترجمه الفتوح، ص ۹۰۹ ۱۴۴۴ .
. 🏴چرا شیعیان از شب اول محرم محزون میشوند؟ ◾️به امام صادق صلوات الله عليه عرض شد: آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند؛ و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه عزا می کنید. ◾️حضرت فرمودند:این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین عليه السّلام را آویزان می کنند در حالیکه از ضربه های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم، پس اشک های ما سرازیر می شود. 📚خصائص الزینبیة، ص 49 - ثمرات الأعواد .
. یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...، بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...! ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟ گفت الحمدلله جام خوبه ارباب این باغ و قصر رو بهم داده دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن. گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟ گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ، صدا زد آقا مشهدی علی خوش آمدی .. مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ... این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ... میگفت دیدم مشت علی گریه کرد . گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟ گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ... عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید... چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم استاد مظاهری .
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ》🔷🔹 ✅حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید : 📋《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ! فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ : أَرِنِی الْقَمِیصَ! فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》 ♦️وقتی پیامبر اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک را به عنوان تبرک نگه داشتم. فاطمه(س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم. و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱) اما یه طفل سه چهار ساله ای هم هست که وقتی تو خرابه ی شام، بهانه ی پدرش رو کرد، سر بریده پدر رو روی دامن او گذاشتند. 🏴عمادالدین طبری می‌‌ نويسد که؛ در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. 📋《کان‏َ لِلحُسَین‏ِ(ع) بِنت‏ُ صَغیرَة لَها أربَع‏َ سِنین‏َ، قامَت‏ لَیلةً مِن‏ مَنامِها و قالَت‏ : أَین‏َ أبی‏ الحُسَین‏ِ(ع)؟》 ♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی‏ رأیَتُه‏ُ الساعةَ فی‏ المَنام‏ِ مُضطَرِباً شَدیداً》 ♦️من اکنون او را در خواب دیدم! 📋《فَلَمَّا سَمِعن‏َ النِسوَةُ ذلک‏َ، بَکین‏َ و بَکَى‏ مَعَهُن‏ََّ سائرُ الَأطفال‏ِ و ارتَفَع‏َ العَویل‏ُ》 ♦️چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. 📋《فَانتَبَه‏َ یَزیدُ مِن‏ نَومِه‏ و قال‏َ : ما الخَبَرُ؟ فَفَحَصَوا عَن‏ِ الواقعَة و قَصُوها عَلیَه‏!》 ♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. 📋《فَأَمَرَ بأَن‏ یَذهَبُوا بِرأس‏ِ أبَیها إِلیها، فَأتُوا بِالرَأس‏ِ الشَریف‏ِ و جَعَلُوُه‏ فی‏ حِجرِها》 ♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. 📋《فَقالَت‏ : ما هذا راسُ؟》 ♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟! 📋《قالُوا: رأس‏ُ أبیک‏!》 ♦️گفتند : سر پدرت! 📋《فَفَزَعَت‏ الصَبیَّةُ وَ صاحَت‏ فَمَرَضَت‏ و تُوَفَّیَت‏ فِی‏ أیامِها بِالشَامِ》 ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بلبلی امشب به ویران نغمه خوانی می‌کند  تلخ‌کامی دیده و شیرین‌زبانی می‌کند  دعوت از مهمان بجا آورده در بزم یزید  و ز وفای عهد مهمان قدردانی می‌کند  اشک و مژگان آب و جارو کرده آن ویرانه را  بین چه با احساس طفلی میزبانی می‌کند  دیده ی اختر شمارش بر پدر روشن شده ست  مه به روی دامن و اختر فشانی می‌کند  گرچه طفل است و زمان جست و خیز او ولی  شکوه چون پیران زدرد و ناتوانی می‌کند  گفت: بهر دیدن تو زنده ماندم تاکنون  مرگ دیر است از چه با من سرگرانی می‌کند؟  بهر ره رفتن زطفلان دگر گیرم کمک  کودکت جان بر لب است و سخت جانی می‌کند 👤علی انسانی 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷ ۲)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
. نامگذاری ایام دهه محرم به اسم یکی از شهدای کربلا سندی دارد؟ چنین نامگذاری و بزرگداشتی در سیره اهل بیت ع و فرمایش ایشان نبوده است و کاملا زاییده فرهنگ عرف مردمان محب اهل بیت ع و سلیقه و ذوق آنها می باشد. لذا اینکه مثلا شب اول: مسلم بن عقیل شب دوم: ورود به کربلا ﺷﺐ ﺳﻮﻡ: ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻗﯿﻪ(ﺱ) ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﻡ: ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺮﹼ(ﻉ) حضرت زهیر(ع) و طفلان حضرت زینب شب_پنجم_محرم حضرت عبدالله ﺷﺐ ﺷﺸﻢ: ﺣﻀﺮﺕ ﻗﺎﺳﻢ(ﻉ) ﺷﺐ ﻫﻔﺘﻢ: ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺍﺻﻐﺮ(ﻉ) ﺷﺐ ﻫﺸﺘﻢ: ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ(ﻉ) و روز تاسوعا مختص علمدار کربلا ع باشد.فقط برای تعظیم و بزرگداشت آنهاست که این دهه را به نام یکی از شهدا مزین کنند و ایام عزاداری متبرک به آنها شود. پس واضح است که معنای این نامگذاری این نیست که در این روز به شهادت رسیده باشند مثلا اختصاص روز هفتم به حضرت علی اصغر ع به معنای شهادت ایشان در این روز نیست.... ..
. امشب بفهمیم یرای چه امامی عزاداری میکنیم. برای امامی که جانش رو برای هدایت ما فدا کرده. شاید دوستی ما با دیگران، براساس منفعتی است که بما میرسونن اما ولایت امام ؛خوب و بد رو شامل میشه و اهلبیت همه اینجوری بودن. حضرت علی بهوش آمد گفت برو بگو ابن ملجم رو نزنن یا شخصه امام حسین؛ چرا اینهمه احتجاج کرد؟ امام توی قتلگاه هم میخواد دست یکی رو بگیره لذا به طبیب مسیحی گفت برو تو کشنده ی من نیستی امام حسین همه ی عزیزانش رو میده تا حتی اگر شده یه نفر رو نجات بده میگیم ما که گناه حر رو نداشتیم پس ما رو هم ببخش، اما خدا کنه توفیق توبه پیدا کنیم. نکنه بشیم عبیدالله حر جعفی ما جنس معیوب و خراب نمی خریم، فقط دنبال جنس عالی هستیم. ما روی جنس خوب سرمایه گذاری می کنیم اما امام حسین روی دلهای شکسته و آلوده سرمایه گذاری میکنه. مثل اون شاعر ، که امام مدام بهش کمک میکرد.یه شعر هم در وصف امام نگفت. حتی شنید امام رفته کربلا ، اما بی تفاوت گذشت. و فقط در ازای سفارش سلطان و امرا و ... شعر میگفت. این گذشت تا سالها بعد ،هشام بن عبدالملک مروان اومد برای طواف، اما کسی بهش راه نداد ، اما امام سجاد اومد یه دفعه همه کنار رفتن و امام رفت به حجرالاسود دست کشید. به هشام گفتن این کی بود که اینجوری همه احترام کردن؟ هشام گفت من نمیشناسم.(خودش رو به تغافل زد). یکدفعه اون شاعر شروع کرد به شعر گفتن : که اینا کسایی هستن که بی منت میدن و ... انقدر از امام و اهلبیت شعر گفت که هشام دستور داد به زندان بندازن
✅ شب دوم: ورود به کربلا 🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم 1️⃣ بند اول اين قافله مظهر جاءالحق است هفتاد و دو حقيقت مطلق است بحق حق بحق حق ملحق است شد دگر استوار/ دين پروردگار رهبر قافله حسين است به فاطمه ضياء عين است 2️⃣ بند دوم مهجة قلب مصطفی زد ندا الا گروه عاشقان الصلا رسيده چون وعده قالو بلی منم شاه شهيد/ بی‌معين و وحيد كرببلا باب نجات است حسين سفينة‌النجات است
✅ روضة الاصحاب ♦️بشير بن عمرو حضرمى او اهل کوفه و از تابعین و از یاران امیر المومنین علیه السلام و از اصحاب باوفاى سيّد الشهدا عليه السلام است. شب عاشورا و به نقلی روز عاشورا، خبر اسارت فرزندش در ناحيه اى مرزى به او رسید و در حالى كه مى توانست به بهانه آزاد كردن فرزندش از کربلا برود، -به ویژه که امام شب عاشورا اصحاب را در ماندن مخیر فرموده بود- از امام حسين عليه السلام جدا نشد. امام عليه السلام به وى فرمود: تو از بيعت من، آزادى. پس برو و براى رهايى پسرت، تلاش كن .امّا او پاسخ داد: اگر از تو جدا شوم، درندگان، زنده زنده، مرا بخورند.۱ و در گزارشى ديگر آمده كه امام عليه السلام به وى فرمود كه فِديه آزاد كردن فرزندش را هم در اختيارش مى گذارد، امّا وى ، نپذيرفت و گفت: «هرگز! از تو جدا شوم و از مسافران کاروان ها، خبر تو را جويا شوم؟ به خدا ، هرگز اين اتّفاق نمى افتد و از تو جدا نمى شوم». ۲ هنگام نبرد، چنین رجز میخواند و به دشمن می تاخت: امروز اى نفس، با [خدا ] مهربان، ديدار مى كنم و امروز، با احسان تمام، پاداش داده مى شوى بى تابى مكن که همه چيز فنانی است و بردباری براى تو در پيشگاه داور روز جزا پر بهره ترين است ۳ در زيارت ناحيه مقدّسه به او چنین سلام داده شده است : «السَّلامُ عَلى بِشرِ بنِ عُمَرَ الحَضرَمِيِّ ، شَكَرَ اللّه ُ لَكَ قَولَكَ لِلحُسَينِ وقَد أذِنَ لَكَ فِي الاِنصِرافِ : أكَلَتني إذَن السِّباعُ حَيّا إن فارَقتُكَ وأسأَلُ عَنكَ الرُّكبانَ ، وأخذُلُكَ مَعَ قِلَّةِ الأَعوانِ ، لا يَكونُ هذا أبَدا». ۴ ✍️ تحقیق و‌نگارش: سعید نسیمی 📚 منابع: ۱.لهوف ص ۱۳۱ ۲.تاریخ طبری، ج۵ ص۴۴۴ ۳.انساب الاشراف، ج۳ ص۴۰۴ ۴.بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۰ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🏴 اثرات برپایی روضه در خانه و یا هیئت!* ▪️ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽرحمه الله علیه: ﺩﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام کوتاهی ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ ، ﺭﻭﺿﻪ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ. ▪️ﺁﯾﺖ الله ﺑﻬﺠﺖ رحمه الله علیه: ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ▪️ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ: برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد: یا در حرم اباعبدالله یا در مجلس ابا عبدالله… ▪️آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری: روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام عمل مستحبی است که هزار واجب در آن است. ▪️حاج میرزا اسماعیل دولابی: محبت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام انسان را زود به مقصد می رساند همه اهلبیت کشتی نجاتن ولی کشتی امام حسین علیه السلام سریعتر است.. ▪️علامه طباطبایی: «این کتیبه های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده اند، ما را شفاعت میکنند». ▪️آیت الله بروجردی رحمة الله علیه : به مقداری که حضرت امام حسین علیه السلام ، بزرگ و واجب الاحترام است، منسوبین (سادات)به آن حضرت هم لازم الاحترام می باشند. ▪️ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻤﭙﺎﻧﯽ : ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻘﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﭘﺎﯼ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﺭﺍ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﻨد. ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرموده امام رضا(ع) به پسرشبیب یابن شبیب ازتن جدم سرش زدند برروی قطعه قطعه تنش دخترش زدند (یابن شبیب پیکرجدم کفن نداشت) (یوسف بخاک بودوبه تن پیرهن نداشت) یابن شبیب سوخت درآتش همه خیام شد معجر آستین زنان در بر عوام یابن شبیب بسته بزنجیرشدعابدین خون بهراوگریسته زنجیرهای کین (یابن شبیب دختروپادرطناب وای) (نامحرمان وعمه وبزم شراب وای) (یابن شبیب برسرنیزه سرش زدند) (یابن شبیب روبروی دخترش زدند) یابن شبیب طعنه وزخم زبان عام عمه کجاوکوچه وبازار شهر شام یابن شبیب طشت زروخواهرحسین چوب یزیدومصحف خونین سرحسین یابن شبیب عمه وویرانه جای او جاندادیک سه ساله گرفته عزای او.
🌺 آشنایی مختصر با حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام حضرت علی اکبر، فرزند ارشد صلوات‌الله‌علیه و جناب لیلى بنت أبى مرّة بن عروة بن مسعود ثقفى است؛ که عروة بن مسعود، یكى از سادات اربعه در اسلام و از عظماى معروفین است و او را مثل صاحب یاسین و شبیه‌ترین مردم به عیسى بن مریم گفته‌اند. علیه‌السلام، جوانى خوش صورت و زیبا، در طلاقتِ لسان و صباحتِ رخسار و سیرت و خلقت، اَشْبَه مردم بود به حضرت رسالت پناه صلّى‌الله‌علیه‌وآله، شجاعت از على مرتضى علیه‌السلام داشت و به جمیع محامد و محاسن معروف بود، چنانكه ابوالفَرج از مغیره روایت كرده كه یک روز معاویه در ایّام خلافت خویش گفت: سزاوارترین مردم به امر خلافت كیست؟ گفتند: جز تو كسى را سزاوارتر ندانیم! گفت: نه چنین نیست، بلكه سزاوارتر براى خلافت، على بن الحسین است كه جدّش رسول خداست، و جامع است شجاعت بنى‌هاشم و سخاوت بنى‌امیّه و حسن منظر و فخر و فخامتِ ثقیف را. 📚 مقاتل الطالبین (ابوالفرج‌اصفهانی)، ص۵۲ منتهی الآمال (محدث قمی) .
. کربلا میخوام، علی جان! آیت الله شیخ عبدالقائم شوشتری حفظه الله : قصد دارم نکته ای معرفتی از حضرت علی اکبر علیه السلام خدمتتان عرض کنم که شاید تا کنون نشنیده باشید. بنده هم نمی دانستم. امسال که خدا قسمتم کرد (اواخر سال ۷۶ و اوائل ۷۷) عتبات مشرّف بودم در کربلا این فیض را خداوند به بنده مرحمت کرد و آن هم اینکه از یک کانالی به بنده مرحمت شد که مسولیت دفتر حضرت ابا عبدالله علیه السلام، آقا علی اکبر علیه السلام هستند. کارهای مربوط به آقا امام حسین علیه السلام را ایشان انجام می دهند. کارهای مربوط به زیارت، مربوط به مشکلات (زیارت)، دست ایشان می باشد. مقام حضرت اباالفضل العباس علیه السلام برتر و بالاترند ولی کارهای مربوط به ایشان (امام حسین علیه السلام)را حضرت علی اکبر علیه السلام انجام می دهند. لذا اگر قصد زیارت امام حسین علیه السلام را دارید به آقا زاده شان متوسّل شوید. منبع: خِرمن معرفت، سید عباس موسوی مطلق، قم: هنارس، چاپ دوم، 1388، ص 100. به پیشگاه با کرامت حضرت علی اکبر و مادر بزرگوارشان علیهما اسلام، صلواتی هدیه بفرمائید. .
. روضه شب دوم محرم هر یک از شب‌های ماه محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت‌ها یا وقایعی مرتبط با حادثه کربلا نام‌گذاری شده است. ‌نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. امام حسین (علیه‌السّلام) روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به سرزمین کربلا وارد شد. به همین خاطر، در شب دوم محرم، ذاکران به ذکر مصائب کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) در کربلا، مانند محاصره لشکر و نگرانی اهل بیت امام می‌پردازند. ۱ - ورود کاروان امام به کربلا قافله امام حسین (علیه‌السّلام) روز دوم محرم در حالی‌که توسط لشکر حرّ بن یزید ریاحی محاصره شده بود به سرزمین کربلا رسید. امام وقتی نام کربلا را شنید فرمود: «هَذا مَوْضِعُ کَرْبٍ‌ هاهُنا مُناخُ رِکابِنا وَ مَحَطُّ رِحالِنا وَ مَقْتَلُ رِجالِنا وَ مَسْفَکُ دِمائِنا بِهذا حَدَّ ثَنی جَدّی رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؛ اینجا محل غم و بلا است، اینجا خوابگاه مرکب‌های ماست، محل فرود آوردن بارها و توشه‌های ماست، اینجا قتلگاه مردان ما و محل ریختن خون‌های ماست، جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این‌گونه به من خبر داده است.»  ۲ - اشعار امام بعد از استقرار پس از سخنان امام حسین (علیه‌السّلام) همگی از مرکب‌ها فرود آمدند و خیمه‌ها را برافراشتند و از آن طرف، لشکر دشمن با هزار نفر در نقطه مقابل چادر زد. امام حسین (علیه‌السّلام) بعد از استقرار در کربلا، در گوشه‌ای نشسته و در حالی‌که شمشیر خود را آماده می‌کرد، اشعاری را در بی‌وفایی دنیا زمزمه می‌کرد: «یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ ••• کَمْ لَکَ بِالْاِشْراقِ وَ الْاَصیلِ مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتیلِ ••• وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالبَدیلِ ‌ای روزگار! افّ بر تو باد. چه بد رفیقی هستی، چه بسیار دوستانت را در شامگاهان و صبحگاهان به قتل رسانیده‌ای. و روزگار در نزول بلا بر افراد هرگز به بدل قانع نمی‌شود.»  ۳ - تسلای حضرت زینب از امام سجاد (علیه‌السّلام) روایت شده که: «در آن شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید در خیمه نشسته بودم و عمه‌ام، زینب (سلام‌الله‌علیها) از من پرستاری می‌کرد. در آن هنگام پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و جوین  ( غلام ابوذر غفاری) نزدش بود و سرگرم تعمیر و اصلاح شمشیر آن حضرت (علیه‌السّلام) بود. در این هنگام پدرم این اشعار را بر زبان جاری ساخت: «یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ ••• کَمْ لَکَ بِالْاِشْراقِ وَ الْاَصیلِ مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتیلِ ••• وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالبَدیلِ وإنَّمَا الأَمرُ إلَى الجَليلِ ••• وكُلُّ حَيٍّ سالِكٌ سَبيلِ ‌ای روزگار، اف بر تو باد با این دوستی‌ات، چه‌اندازه تو در صبحگاهان و شامگاهان دوستان و خواستاران خود را به کشتن می‌دهی و از آن‌ها به عوض و بدلی هم قانع نمی‌شوی. به درستی که کارها به دست خدای جلیل است و هر زنده‌ای سالک این طریق است. همه فانی‌اند، جز ذات حق تعالی.» ایشان ۲ یا ۳ بار، این شعر را تکرار کردند تا آن‌جا که فهمیدم و دانستم که منظورش چیست. پس گریه، راه گلویم را بست، ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که به زودی بلا، نازل خواهد شد، اما عمه‌ام نیز آنچه را که من شنیدم، شنید و نتوانست خود را نگاه دارد. پس از جا جسته و در حالی‌که لباسش را بر روی زمین می‌کشید و سخت درمانده شده بود، خود را به امام (علیه‌السّلام) رساند و گفت: وا مصیبتا! کاش پیش از این مرگم فرا رسیده بود. امروز، گویی مادرم حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و پدرم علی (علیه‌السّلام) و برادرم حسن (علیه‌السّلام) از دنیا رفته‌اند، ‌ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان ... ای اباعبدالله! پدر و مادرم به فدایت، خود را آماده کشته شدن کرده‌ای، جانم به فدایت.» ... امام حسین (علیه‌السّلام) خواهرش را دلداری داد و به او فرمود: «خواهرجان! تو را قسم می‌دهم که در عزایم، گریبان چاک ندهی و صورت نخراشی و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنی.» پس از اینکه عمه‌ام آرام گرفت، پدرم او را نزدیک من آورد و در کنارم نشاند و آنگاه به نزد یاران خویش رفت ...».   امّا در روز عاشورا بعد از شهادت امام، کسی نبود که بانوان حرم را تسلی دهد و آرام کند. .
. روضه شب سوم محرم ‌ شب سوم محرم، به نام حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) سه ساله امام حسین (علیه‌السّلام) نام‌گذاری شده است. هر یک از شب‌های ماه محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت‌ها یا وقایعی مرتبط با حادثه کربلا نام‌گذاری شده است. نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. ۱ - رقیه بنت الحسین [ویرایش] حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در روز سوم یا پنجم صفر سال ۶۱ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام‌گذاری روز سوم محرم به نام این دختر کوچک و با کرامت به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود. حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به‌خوبی می‌توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است. برخی منابع از رقیه با نام فاطمه کوچک اسم برده‌اند و چنین گزارش کرده‌اند: «هنگامی که چشم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در کوفه به سر نازنین برادر که بر روی نیزه بود افتاد، فرمود: ‌ای برادرم! با این فاطمه‌ کوچک سخن بگو، زیرا نزدیک است دلش از شدّت‌ اندوه آب شود.»  این فاطمه، همان رقیّه (سلام‌الله‌علیها) است که به علّت نداشتن مادر، امام حسین (علیه‌السلام) بسیار به او علاقه داشت و به زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز توصیه می‌کرد که او را نگهداری کند.  ۲ - خرابه شام [ویرایش] محلّ اقامت حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) و سایر اسیران در شام، خرابه‌ای بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام)، آنان را در آن، جای داده است.   شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: این بازداشتگاه، زندانی بود که اسیران، در آن از نظر سرما و گرما آزار می‌دیدند. به طوری که صورت‌هایشان پوست‌ انداخته بود.  سید نعمت‌الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه می‌نویسد: «منهال امام سجاد (علیه‌السّلام) را دید در حالتی که تکیه بر عصا کرده بود و ساق‌های پای او مانند دو نی بود و خون از آن‌ها جاری بود و رنگ شریفش زرد بود، و چون حال او را پرسیدم فرمود: چگونه است حال کسی که اسیر یزید بن معاویه است، و زن‌های ما تا به حال شکم‌هایشان از طعام سیر نگشته، ... و شب و روز به نوحه و گریه می‌گذرانند، ... منهال گفت: عرضه داشتم اکنون کجا می‌روید؟ فرمود: آن جایی که ما را منزل داده‌اند، سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی‌بینیم، ...»  ۳ - خواب پدر [ویرایش] در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال (اوضاع)، چنین است. آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.  وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن‌را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده‌ پدر عزیزش چنین سخن گفت: «یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟. ..؛ پدر چه کسی تو را با خونت رنگین کرد؟ بابا چه کسی رگ‌های گردنت را قطع کرد؟ بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ بابا دختر یتیم را چه کسی پرستاری می‌کند تا بزرگ شود؟ بابا چه کسی بر بانوان غارت شده ترحم می‌کند؟ پدر جان! چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشم‌های گریان ما می‌کند؟ ‌ای پدر! چه کسی به این زنان بی‌صاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسی را نداریم. داد از غریبی و بی‌کسی؟ ‌ای پدر! کاش من فدای تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. ‌ای پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی‌دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.   در همان موقع لب‌های کوچک خود را بر لب‌های بابای شهیدش نهاد و آنچنان گریه کرد که غش کرد و به شهادت رسید. ۴ - جریان کبودی بدن [ویرایش] هنگامی که غسّاله، مشغول غسل دختر امام حسین (علیه‌السلام) بود، ناگهان دست از کار کشید. رو به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کرد و گفت: ‌ای بانوی بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهی. او بر اثر کدام بیماری از دنیا رفته است؟ زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: چرا چنین سؤالی را می‌پرسی؟ مگر در بدن او جراحتی دیده می‌شود؟ گفت: تمام‌ اندام این دختر کبود است.