eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. عنایت امام_زمان در مورد ابوراجح حمامی 👈🏼 در شهر حلّه حاکمی بود که او را مرجان صغیر می‌گفتند و او یکی از ناصبیان زمان خود بود و او به قدری متعصّب بود که وقتی در مجلس خود می‌نشست، پشت خود را به (علیه السلام) که در شهر حلّه است می‌نمود‌. ➖ به او گفتند: در شهر حله مردی است به نام أبوراجح حمامی او پیوسته صحابه را دشنام می‌دهد، آن خبیث امر کرد که او را احضار کنند. چون او را حاضر نمودند امر کردکه او را بزنند و آن‌قدر او را زدند که مشرف به هلاکت شد و حتّی آنقدر به صورت او زدند که از شدت ضربات دندان‌های او ریخت، و زبات او را بیرون آوردند و او را به زنجیر آهنی بستند، بینی او را سوراخ کردند و ریسمانی را که از موی شتر ساخته شده بود داخل سوراخ بینی او کردند و سر آن ریسمان را به دست عده‌ای داده و آن‌ها را دستور داد که او را با آن همه جراحات و زخم‌های سخت در کوچه‌های حلّه بگردانند و بزنند. ➖ پس او را، به کوچه‌ها برده و آن‌قدر زدند تا به زمین افتاد و نزدیک بود بمیرد. حالت او را به مرجان خبر دادند دستور داد او را به قتل برسانند. حاضران گفتند: که او پیرمرد است و آن‌قدر جراحت به او رسیده که اگر او را نکشی خود به خود خواهد مرد و احتیاج به کشتن ندارد، خود را شریک در خون او مکن، بالاخره با شفاعت و وساطت حاضران أمر کرد که او را رها کنند، خویشاوندان أبوراجح حاضر شده و او را در حالی که زبان و صورتش ورم کرده بود به خانه بردند و شک نداشتند که در همان شب خواهد مرد. ➖ صبح فردا اهل او به نزد او رفتند، دیدند که أبو راجح ایستاده و مشغول نماز است و بدن او صحیح و سالم شده و دندان‌های ریخته او برگشته و جراحت‌های او خوب شده و اثری از آن همه جراحت در بدن او باقی نمانده، شکستگی‌های بدن و صورتش زایل شده است. ➖ اطرافیان از حالت او تعجب نموده و از او دربارهء قضیه‌اش سوال کردند. أبوراجح گفت: دیشب که مرا تنها گذاشتید و رقتید من به حالی رسیدم، که مرگ را به چشم خود دیدم و زبانی هم نداشتم که از خدا درخواست شفایم را بنمایم، پس با دل خود متوجه مولای خود صاحب الزمان(علیه السلام) شدم و از آن جناب طلب دادرسی کردم، چون هوا تاریک شد دیدم خانه تمام از نور پر شد، ناگهان حضرت صاحب العصر و الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که دست شریف خود را بر روی من کشید و فرمود: بیرون برو برای عیال خود کار کن به تحقیق که خدامتعال تو را عافیت عطا کرده است و چون صبح شد خود را به این حالتی که می‌بینید دیدم. ➖ عالم زاهد محقق شیخ شمس‌الدین محمد قارون (رحمةالله علیه) ناقل این قضیه می‌فرماید: به خدا قسم ابوراجح قبل از این جریان مرد ضعیف اندام و زرد چهره و بد صورت و کم ریش بود و من دائماً به حمامی که ابوراجح در آن کار می‌کرد می‌رفتم و او را به این حالت می‌دیدم، و لیکن بعد از این جریان با عده‌ای دیگر بر او وارد شدم، دیدم ابوراجح به صورت مردقوی و توانمند شده و قامت او رشید و ریش او بلند و صورت او سرخ شده و مانند جوانی که در بیست سالگی باشد، گردیده است و به همین حالت جوانی بود و تغییر نیافت تا آنکه از دنیا رفت رحمة الله علیه. 📚 بحارالأنوار، ج۲، ص۷۰ 🔆 .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📻 بشنوید | #سخنرانی 🎤 #حاج_جواد_حیدری 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۶ لقب #حضرت_زینب - کفيله ال
. امام زمان (علیه‌السلام) فرشتگان را در سوگ حضرت زینب كبری (علیهاالسلام) آرام می‌کند 👈🏼 عالم بزرگوار ، صاحب كتاب در كتاب كشكول خود به نام مى‌نویسد: ➖ در عصرى كه در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوى اشتغال داشتم در آنجا سیدى زاهد و پرهیز كار بود كه سواد نداشت، روزى در حرم حضرت على (علیه‌السلام) به زیارت آن حضرت مشغول بود، دید یكى از زائران ترك زبان، گوشه‌اى از حرم نشست و مشغول تلاوت قرآن شد، این سید جلیل احساساتى شد و به خود گفت: آیا سزاوار است تو بى‌سواد باشى و از خواندن آیات قرآن محروم بمانى؟! ➖ او از روى غیرت و همت، قسمتى از اوقاتش را در سقایى (آبرسانى) صرف كرد تا مخارج زندگى‌اش را تأمین كند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و كم كم ترقى كرد تا به حدى كه در درس خارج آیت الله العظمى ( ، متوفى۱۳۱۲ق) شركت مى‌كرد و به درجه‌اى رسید كه احتمال مى‌دادند به حد اجتهاد رسیده است. این سید جلیل و پارسا براى من چنین نقل كرد: ➖ در عالم خواب امام زمان حضرت ولى عصر (ارواحنافداه ) را دیدم، بسیار غمگین و آشفته حال بود، به محضرش رفتم و سلام كردم، سپس عرض كردم، چرا این گونه ناراحت و گریان هستید؟ ➖ فرمود: امروز روز وفات عمه‌ام حضرت زینب است. از آن روزى كه عمه‌ام زینب وفات كرده، تاكنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمان‌ها مجلس عزا به پا مى‌كنند و آن چنان مى‌گریند كه من باید بروم و آنها را ساكت كنم. آنها خطبه حضرت زینب را كه در بازار كوفه خواند، مى‌خوانند و مى‌گریند، من هم اكنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده‌ام. 📚 منابع: ۱. کتاب خصائص الزینبیه، ص۲۱۱و۲۱۲ ۲. کرامات الزینبیه، ص۲۰-۲۱
. 👈🏼👈🏼 در بعضی از توقیعات صادره از حضرت ولی‌عصر صلوات الله علیه آمده: 〽️ اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را به اطاعت از خود موفق گرداند، دل هايشان بر وفاى به پيمانى كه بدان موظف هستند، اتفاق مى كرد، قطعا توفيق ملاقات با ما براى آنان به عقب نمى افتاد، و قطعا سعادت مشاهده ما، بر اساس معرفت حقيقى و صداقت دل، به زودى براى آنان حاصل مى شد. 〽️ هر يك از شما بايد كارى كند كه به محبّت ما نزديك شود و از آنچه او را به ناپسندى و ناخشنودىِ ما نزديك مى ‏كند، بپرهيزد، كه امر ما ناگهانى و بدون آمادگى قبلی است. 🌿«وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا- وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِةِ- عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِى الوَفاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُم بِنا». 🌿«فَلْيَعْمَلْ‏ كُلُ‏ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَيَتَجَنَّبُ مَا يُدْنِيهِ مِنْ كَرَاهَتِنَا وَسَخَطِنَا فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَة». 📚 منابع: ۱. احتجاج، ج۲، ص۳۲۴ ۲. الوافی، ج۲۶، ص۲۸۶ ۳. بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۶ .
. 👈🏼 در بعضی از توقیعات صادره از حضرت ولی‌عصر صلوات الله علیه آمده: 〽️ اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را به اطاعت از خود موفق گرداند، دل هايشان بر وفاى به پيمانى كه بدان موظف هستند، اتفاق مى كرد، قطعا توفيق ملاقات با ما براى آنان به عقب نمى افتاد، و قطعا سعادت مشاهده ما، بر اساس معرفت حقيقى و صداقت دل، به زودى براى آنان حاصل مى شد. 〽️ هر يك از شما بايد كارى كند كه به محبّت ما نزديك شود و از آنچه او را به ناپسندى و ناخشنودىِ ما نزديك مى ‏كند، بپرهيزد، كه امر ما ناگهانى و بدون آمادگى قبلی است. 🌿«وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا- وَفَّقَهُمُ اللّه لِطاعَتِةِ- عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ فِى الوَفاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُم بِنا». 🌿«فَلْيَعْمَلْ‏ كُلُ‏ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَيَتَجَنَّبُ مَا يُدْنِيهِ مِنْ كَرَاهَتِنَا وَسَخَطِنَا فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَة». 📚 منابع: ۱. احتجاج، ج۲، ص۳۲۴ ۲. الوافی، ج۲۶، ص۲۸۶ ۳. بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۶ ...................... یا رب! به حق حضرت حجت مرا ببخش راهم بده به کوی محبت، مرا ببخش سر تا به پا گناهم و محتاج مغفرت شرمنده ام ز لحظه ی غفلت، مرا ببخش یا رب! کسی بجز تو به دادم نمی رسد از آنِ توست جود و کرامت، مرا ببخش از تو ندیده ایم بجز بخشش و کرم در من نبوده غیر جسارت، مرا ببخش یا رب! کنون که نیمه ی شعبان رسیده است لطفی نما به خاطر حضرت مرا ببخش امشب شبِ زیارت ارباب عالم است با گریه های حال زیارت مرا ببخش بعد از نماز، سجده ی شکرم حسینی است اصلا بیا به خاطر تربت مرا ببخش در طول هفته، بخشش اگر شاملم نشد شبهای جمعه گوشه ی هیئت مرا ببخش ✍ .
یک بیابان اضطرار.mp3
زمان: حجم: 20.74M
🍃 👈🏼 ماجرای تشرف مرحوم نمازی شاهرودی ، خدمت امام عصر (علیه السلام) در بازگشت از سفر حجّ 📚 میر مهر، ص۳۱۷
. علیه‌السلام مرحوم علامه مداح در کتاب «خاطرات شصت سال خدمتگزاری» نقل می‌کند؛ رز هفتم هر ماه، مجلس روضه‌ای در خیابان اسماعیل بزاز داشتم، منزل یک مرد فقیر بود. او یک زیلو به جای فرش کاشان و یک صندوق شکسته به جای منبر و به جای طاق شال، چادر رنگ و رو رفته‌‌ی همسرش را می‌گذاشت. دو سه روز مانده به اربعین این مرد فقیر در بازار در مجلس کوچه غریبان پای منبر من بود. من که از منبر آمدم، گفت: دلم برای جدم پر می‌زند. آن وقت هم به این سختی نبود با مختصری می‌شد وسیله زیارت فراهم کرد. من ناپختگی کردم و گفتم: اگر اجازه بدهی، وسیله‌ای فراهم کنم تا به همین زودی مشرف شوی. گفت: خیر می‌خواهم ببینم خودم چقدر رابطه دارم. فردای آن روز در بازار آهنگرها او را دیدم. آن قدر گریه کرده بود که چشم‌هایش کاسه خون بود. گفت: شما اتاق مرا دیده بودی،‌ در همین اتاق وقتی همه خواب بودند داشتم با حضرتش درد دل می‌کردم. دیدم سر بریده‌ای گوشه اتاق به من گفت: پسرم! اگر تو نتوانستی بیایی، من به دیدن تو آمدم. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امیرالمؤمنین #خطبه_شقشقيّه كه درد دلهاى امام عليه السّلام از ماجراى #سقيفه و #غصب_خلافت در خطبه
. حرمین امامین عسکریین (علیهماالسلام) را زیارت کرد. در مسیر حرم سیّدمحمّد، راه را گم کرد. از شدت تشنگی و گرسنگی و وزش باد شدید بیهوش شده وبر زمین افتاد. چشم که گشود سرش را بر دامان بزرگواری دید.. به او آب گوارا و نان داد. فرمود: ای سیّد! اراده کجا داری؟ گفت: حرم مطهّر سیّد محمّد. فرمود: «این حرم سیّد محمّد است». نگاه کرد و خود را در حرم سیّدمحمّد یافت. ➖ تأکید و سفارش فرمود بر تلاوت قرآن، و انکار شدید بر کسی که قائل به تحریف قرآن است. ➖ تأکید فرمود بر نهادن عقیقی که اسماء مقدّسه چهارده معصوم (علیهم‌السلام) بر آن نقش بسته و نوشته شده زیر زبان میّت. ➖ تأکید فرمود بر احترام پدر و مادر، زنده باشند یا مرده. ➖ و تأکید بر زیارت بقاع مشرّفه ائمّه (علیهم‌السلام) و اولاد آنها و تعظیم وتکریمشان. ➖ تأکید فرمود بر احترام به ذرّیّه سادات و فرمود: «قدر خود را به‌خاطر انتسابت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بدان وشکر این نعمت را که موجب سعادت وافتخار زیاد است به‌جای آور». سفارش فرمود: 👈 بر خواندن قرآن و نماز شب و فرمود: ای سیّد! تأسف بر اهل علمی که عقیده‌شان انتساب به ما است ولکن این اعمال را ادامه نمی‌دهند. سفارش فرمود: 👈 بر تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 👈 و بر زیارت سیّدالشهداء (علیه‌السلام) از دور ونزدیک 👈 و زیارت اولاد ائمّه (علیهم‌السلام) وصالحین وعلما 👈 تأکید فرمود بر حفظ خطبه‌ی شقشقیّه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) 👈 وخطبه علیا مخدّره زینب کبری (سلام الله علیها) در مجلس یزید -لعنة الله علیه ... مرحوم آقای مرعشی نجفی ملتفت این سفارشات نبود تا زمانی که به یکباره خبری از آن جوان نبود... 📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان (علیه‌السلام) ، حکایت۳۴ 📚 ......... #پ.ن: سید محمد برادرِ امام عسکری بود ( و برخلاف جعفر کذاب)، بعد از شهادت امام هادی، وقتی مردم به ایشان(سید محمد) رجوع کردند، به همه اعلام کرد من امام نیستم، ولی جعفر(کذاب) به خلیفه عباسی، دوهزار درهم داد تا او را بجای پدرش معرفی کنند.!
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#سخنرانی در مسجد حضرت سجاد علیه السلام 📍مشهد مقدس #صالح_پرور🎤 انس با صحیفه سجادیه دعای سحر تنهاردع
. 👈🏼👈🏼 مرحوم در کتاب می‌نویسد: «من در اوائل بلوغ سخت در طلب رضاى خداوند بودم به‌طورى كه آرامش نداشتم و همواره مشغول ذكر او بودم تا اینكه وقتى در میان خواب و بیدارى دیدم حضرت صاحب الزمان صلوات‌الله‌علیه در جامع قدیم اصفهان نزدیك درب طنبى كه اکنون مدرسه است ایستاده‌اند. من سلام كردم و خواستم پاى او را ببوسم. حضرت مرا گرفته و مانع شدند. پس دستشان را بوسیدم. ➖ و مسائلى را كه بر من مشكل شده بود از وى پرسیدم. از جمله اینكه چون من در نمازهایم دچار این وسوسه شده بودم كه این نمازها آن‌چنان كه از من خواسته شده نیست، لذا نمازهایم را قضا مى‌كردم و از این‌رو به نماز شب نمى‌رسیدم و راجع به‌این موضوع از استادم رحمةالله پرسیده بودم و ایشان گفته بودند: نماز ظهر و عصر و مغرب را كه قضا مى‌كنى به‌قصد نماز قضا و نماز شب بجا بیاور. و من همین كار را مى‌كردم. خلاصه از حضرت حجّت علیه‌السّلام پرسیدم: نماز شب بخوانم؟ فرمود: بخوان ولى نه آنچنان كه تاكنون مى‌كردى. مسائل دیگرى نیز پرسش كردم كه در ذهنم نمانده. ➖ سپس عرض كردم: اى مولاى من، در هر زمان براى من میسّر نیست كه به‌حضور شما برسم پس كتابى به‌من مرحمت فرمائید كه دائما برطبق آن عمل كنم. فرمود: كتابى براى تو، به مولانا محمّد التاج داده‌ام برو و از او بگیر. من كه در خواب، آن شخص را مى‌شناختم از در مسجد كه مقابل صورت مبارك آن حضرت بود به‌سوى دار البطیخ - كه محلّه‌اى از اصفهان است - خارج شدم تا به‌آن شخص رسیدم او تا مرا دید گفت: حضرت صاحب علیه‌السّلام تو را به‌سوى من فرستاده؟ گفتم: آرى، پس از جیب خود كتابى قدیمى بیرون آورد كه چون آن را گشودم دانستم كتاب دعاست. پس آن را بوسیدم و بر چشمان خود گذاشتم و از آنجا به‌سوى حضرت صاحب الامر علیه‌السّلام رفتم. در این هنگام از خواب بیدار شدم ولى آن كتاب با من نبود. و تا صبح گریه و زارى مى‌كردم كه آن كتاب را از دست داده‌ام. ➖ نماز صبح را با تعقیبات خواندم و در ذهنم بود كه مقصود حضرت از (مولانا محمّد) شیخ بهائى است كه به‌خاطر اشتهارش او را تاج نامیدند. خلاصه به‌مدرسه كه در مجاورت مسجد جامع بود رفتم دیدم شیخ، مشغول مقابله كردن است و سیّد صالح قرائت مى‌كرد، من ساعتى نشستم تا كار مقابله پایان یافت... من با گریه به نزد شیخ رفتم و جریان خواب خود را با حال گریه براى ایشان نقل كردم و گفتم كه گریه من براى از دست دادن آن كتاب است. فرمود: بشارت باد تو را به علوم الهى و معارف یقین و آنچه كه دائما در طلب آن بودى از مقامات معنوى...، ولى قلب من آرام نشد و گریان و اندیشناك بیرون رفتم. ➖ ناگهان به‌قلبم افتاد كه بدان سو بروم كه در خواب بدانجا رفته بودم و خلاصه رفتم تا به‌دارالبطیخ رسیدم در آنجا مرد صالحى را كه اسمش آقا حسن و لقب «تاج» بود دیدم و بر او سلام كردم. او گفت: فلانى كتاب‌هایى از وقف پیش من است كه هركدام از طلاّب مى‌گیرند به‌شرائط وقف عمل نمى‌كنند و تو عمل مى‌كنى بیا این كتاب‌ها را ببین و هركدام را كه نیاز دارى بردار. من با او به‌مخزن كتاب‌ها رفتم پس اول كتابى كه به‌من داد همان كتابى بود كه در خواب دیده بودم لذا شروع به‌گریه و زارى كردم و گفتم: همین مرا بس است و یادم نیست كه آیا آن خواب را هم براى او نقل كردم یا نه. و به نزد شیخ آمدم و شروع كردم به‌مقابله با نسخه‌اى كه جدّ پدر او از نسخه شهید نوشته بود و شهید هم از نسخه عمید الرۆساء و ابن السكون نوشته بوده و با نسخه ابن ادریس مقابله كرده بود... ➖ و نسخه‌اى كه حضرت صاحب‌الامر به‌من عطا فرموده بود نیز به‌خط شهید بود و خیلى موافقت باهم داشت و چون من از مقابله فراغت یافتم مردم در نزد من شروع به‌مقابله كردند. ➖ و به‌بركت عطاى حضرت حجّت صلوات‌الله‌علیه صحیفه كامله در همه بلاد مانند خورشید، طالع شد و در هر خانه‌اى راه یافت مخصوصا در اصفهان كه اكثر مردم، چند نسخه از صحیفه تهیه كردند و اكثر آنان از صلحاء و اهل دعا گردیدند. و بسیارى از آنان مستجاب الدعوه شدند. و این آثار، همه معجزه حضرت صاحب علیه‌السّلام است و من نمى‌توانم علومى را كه خداوند به سبب صحیفه، به‌من عطا فرموده شماره كنم و این از فضل الهى بر ما مى‌باشد». 📚 روضة المتقين، علامه‌مجلسی‌اول، ج۱۴، ص۴۲۲-۴۱۹ .
ج04_شرحی‌برآیات‌مهدویت‌درقرآن‌کریم_ماه‌مبارک‌رمضان1446ق.pdf
حجم: 916.8K
👈🏼 اسفند ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 جلسه‌ی چهارم| آیه ۱-۳ سوره بقره 📚 مطالب مطرح شده: * مقدمه‌: ایمان رکن اساسی دین‌داری * تفسیر روایی این آیه الف) مراد از اقامه‌ی نماز، ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام ب) مراد از غیب، امام‌زمان ارواحنافداه _ غیبت امام‌زمان ارواحنافداه * غیبت صغری و کبری _ فلسفه و علت غیبت _ سخنان علمای شیعه در صحت روایات غیبت _ درباره‌ی شیوه غیبت امام‌عصر علیه‌السلام * داستان‌های مهدوی علیه‌السلام حاج محمدعلی فشندی رحمه‌الله سیدبحرالعلوم یمنی و تشیع وی به‌دست آیت‌الله آسیدابوالحسن اصفهانی * اشعار مهدوی _ حیف از تو که گل باشی ومن خار تو باشم _ قرار دل زفراقت دگر قرار ندارم _ یک لحظه با تو بودن از عمر جاودان به _ بیا بی‌تو جهان تنهاست می‌دانم که می‌آیی