eitaa logo
دلگویه‌ها‌‌هادیهاگوینده‌مجری‌‌نویسنده‌‌قصه‌گو‌شاعر،قزوین
287 دنبال‌کننده
103 عکس
89 ویدیو
11 فایل
هادی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی رضا_1.mp3
زمان: حجم: 5.76M
رضا -محمد-زاده بعدِ سه روز ساکش را آورد. لباس‏های رضایم، بوی او را می‏داد . یکی یکی از ساک درمی‏آوردم و بو می‏کشیدم و بغل می‏گرفتم. بلوز سفیدی که برای روز مرد گرفته بودم. با آن عکس گرفته بود. چقدر قشنگ! با کلاه لبه دارسفید و عینک مشکی پسرم چقدر خوش تیپ بود. ورزشکارِ  قهرمانِ من!  این حرف‏ها را بلند می‏گفتم و گریه می‏کردم. اطرافیان زار می‏زدند و هوار می‏کشیدند. اما من با لباسهای رضا حرف می‏زدم وکاری به دیگران نداشتم. فردای آن روز پیکرش آمد. رفتیم فرودگاه تحویل گرفتیم. با آمبولانس آوردند محلة مهرآباد. همه همسایه‏ها و فامیل آمده بودند حسن آقا و علی آقای فصیحی هم بچه های هیئت دعای ندبه شان را آورده بودند. آنقدر جمعیت زیاد شده بود که آمبولانس نمی توانست حرکت کند، برای همین سرخیابان نگهداشت. محلة مهرآباد که هیچ، فکرکنم تمام مشهد آنجا جمع بودند. پیکر رضا را بالای دست گرداندند تا به خانه برسد. توی جمعیتی که برای تشییع آمده بودند، هرکسی تلاش می‏کرد خودش را برساند و چند قدمی هم که شده زیر تابوت رضا را بگیرد. توی این جمعیت چشمم به مدیر دبیرستانی که رضا را ثبت نام نکرده بود افتاد. دیگر اینجا رضا افغانی نبود. حالا دیگر حرف ازکشور و ملت نبود. آه از نهادم بلند شد وفریادم زدم: «مااااادر! رضاجان... » https://eitaa.com/h_d1011 🖌شیشه عطر، ترکی زبان، شمیلا، خاطرات مادر شهید رضا اسماعیلی، 1403
یعنی رضای من .محمدزاده،هادیها_1.mp3
زمان: حجم: 5.19M
رضای من! روزها گذشت و مراسم عزاداری اش با شکوه و با ابهت برگزارشد . تا این که مراسم چهلم رضا رسید و مداح مراسم حاج احمد واعظی بود . داشت روضه می‏خواند: -« امیرالمومنین (ع) دخترش را دست هرکسی نمی سپاره. عاشق تو بدان ! امروز عشق تو محک خورده / هرکس که علی گفته ، بسیارکتک خورده » . شنیدم که گفت: - « از دیشب تا حالا که جریان این شهید رو بهم گفتن...» ؛ و زد زیرگریه ، بغضش که خالی شد ادامه داد؛ « رضا اسماعیلی منو بیچاره کرده ، تیغ گذاشتن به گلوش که توهین کن ، اما اون با ذکر یاعلی ...» بعد روضه اش را با خواندن این شعر ادامه داد:« عاشقان را سرشوریده به پیکر عجب است/ دادن سرنه عجب ، داشتن سر عجب است/ تـیغ بارد اگر آنـجا کـه بـود جلوه دوست / تن ندادن ز وفا در دم خنجر عجب است/ تشنه لب جان به لب آب سپردن سهل است / تشنة وصل کند یاد زکوثر عجب است / تن بی سر عجبی نیست اگر افتد برخاک / سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است ....». حاج احمد چه می‏گفت؟ چه می خواند ؟ روضه اش بری رضای من بود ؟ چرا گفت؛ رضا اسماعیلی؟ شاید ! رضای دیگه ای هست؟ یعنی سرش بریده شده ؟ یعنی رضای من...  -محمد-زاده 🖌شیشه عطر، ترکی زبان، شمیلا، خاطرات مادر شهید رضا اسماعیلی، 1403 https://eitaa.com/h_d1011
مناجات ،محمدزاده ،هادی‌ها_1.mp3
زمان: حجم: 4.6M
ستار خدایا! خداوندگار! برمحمد و آلش درود فرصت و بر پیروان راه و آئینش رحمت، پس از آن مرا حفظ کن از خطا! که بی نگاه تو بس خطاکارم. خدایا! مصونم بدار از گناه! که بی لطف و عنایت ذات احدیتت گناه کارم و معصیت پذیر. بار خدایا! مبادا به غفلت، عصیان کنم! به لغزش طغیان کنم! که در سایه ی رهایی من به خودم باشد. بار پروردگارا ! ببخشا جمله جرم و گناهم را ! بده توفیق توبه از خطا هایی که مرتکب شده ام که در این ایام، به دریای بی کران رحمتت پناه آورده ام. پرده پوشی کن و ستاریت را شامل حالم گردان. مبادا آبرویم از دست رود. به حق محبوبین درگاهت خالصم کن تا عمل امروز و فردایم مقبول تو باشد و موجب رضایت مندی ات ، پس از صالحانم قرار بده، امین یا رب العالمین. : ـمحمدـزاده ـ(الف. م) https://eitaa.com/h_d1011
یا امام رضا. محمدزاده ،هادیها_1.mp3
زمان: حجم: 4.32M
سلام سلام به امام مهربانی ها آقای کبوتر و آهو، آقای زائر و مجاور من! خیره به مهربانی توام. دلم دنبال بهانه می گردد. درست مثل آسمانی ابری و گرفته که مترصد غرش و باریدن است. بغض گلو گیرم شده و دنبال بهانه ای برای ترکیدن است.حالا که آسمان باریده، بغض در گلویم یخ زده است و تنها گرما و لطف و مهربانی ات، یخ بغضم که نه! یخ زندگی ام را باز خواهد کرد. با همین بغض یخزده می گویم؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ. صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ. ـمحمدـزادهـ (الف. م) https://eitaa.com/h_d1011
راهیان نور ، محمد زاده ،هادیها _1.mp3
زمان: حجم: 11.54M
سرزمین رازهای مگو [به بهانه اردوی راهیان نور] اتوبوس که روی جاده می تازد و شتابان پیش می رود، در ذهنم روزهایی را مرور می کنم که درون کامیون های مایلر بودیم و ماشین ناله کنان جاده را می پیمود تا ما را به نقطه رهایی برساند، جاده خاکی شرکت نفت، جاده سیدشهدا و جاده هایی که گواه عبور دل های پاک و شنونده ذکرهای زیر لب بود. شاید! هنوز این مطلب را با خودشان تکرار می کنند و ما صدایشان را نمی فهمیم ‌َ؛ -کربلا کربلا... ما داریم می آییم.. خیلی ها آمدند. خیلی ها رسیدند، خیلی ها جاماندند و نرسیدند. برخی در عالم معنا، به کربلا رسیدند و هنگام پرواز روح از بدن شان بر چهره دوست لبخند زدند. کربلای حقیقی را دیدند و آسمانی شدند. به قدمگاهشان می رویم، به منای دوست و قربانگاه وصل، اگر اذن حضور دهند. شلمچه، اگر زبان باز کند خیلی حرف برای گفتن دارد. آهای شلمچه! آمده ایم که بشنویم. آمده ایم که خاک ره رفته گان را توتیای چش کنیم. آمده ایم که همپای آنها قدم بزنیم. اما آنها کجا و ما کجا،؟ شلمچه روای و روضه خوان نمی خواهد، خودش، عطرش، خاکش، گرمایش برای آنکه چشم حقیقت بین دارد گویای همه چیز است؛ و نام کربلای 5، زنده ساز شب های قدر دفاع مقدس است و چه زیباست این زنده پنداری. آمار شهدای عملیات بدر، خیبر، کربلای 4 و کربلای 5 و بیت‌المقدس را در ذهنم مرور می کنم. نام جانبازان در ذهنم رژه می رود و به خاک می افتم، چه سرها و چه دست هایی که اینجا برخاک نیفتاده است و چه پاهایی که در اینجا زمین‌گیر نشده اند. خاک را ...   ـمحمدـزاده ـ(الف. م) https://eitaa.com/h_d1011
رضا جان. ..........mp3
زمان: حجم: 3.93M
🕊 کبوتر دلم پر می زند تا خودش را برساند به گنبد و گلدسته های حرم. تا رشته هایش را گره بزند به مشبک های پنجره فولادش، می پرد و می رسد. چه هوایی! چه صحن و سرایی! چه دل‌های عاشقی به طوافند اینجا! فضا و هوا، مصفای جان است و نسیمی که می وزد نسیم فردوس برین، آقا جانم، کبوتر دلم چرخی می زند در هوای صحن عتیق و گنبد طلائی ات، آقا جان به این کبوتر شکسته بال و شکسته دل نگاه نمی کنی؟ آقا جان! جایی غیر از صحن و سرایت ندارم. همراه زائرانت زمزمه می کنم: غیر تو یاری ندارم، با کسی کاری ندارم تا قیامت ای رضا جان سر ز کویت بر‌ ندارم رضا جانم رضا، رضا جانم رضا .... https://eitaa.com/h_d1011 _محمدزاده (الف.م) خوانش
سائل .محمد زاده.هادیها_1.mp3
زمان: حجم: 6.82M
در می زنم که تا سائل این خانه ام کنی با خویشتن آشنا و با همه بیگانه ام کنی آقاجان! می گویند:"محرم فصل شکوفایی دل زیر بیرق شماست". عشق به شما ریشه در جان مان دارد و جمع شدنمان دور آن پرچم ،آن بیرق، نشانه عاشقی است . برای شما که عاشق کوچک و بزرگ ندارد اما من، همان عاشق کوچک و ناچیز صف عاشقانت هستم . چه می شود معشوقانه نگاهم کنی ؟ می دانم که عیب از خود من است و لیاقت دیده شدن را ندارم، اما شما بزرگی کن و این نالایق را در صف عشاقت بپذیر. آقا جان ! من آمدم .از کوچکی آمده ام . از همان شیرخوارگی که مادرم مرا با خودش آورد و چون بزرگتر شدم پدرم سینه زدن زیر بیرق و پرچمت را به من آموخت.دوباره به‌این سائل محرم اذن حضور می دهی؟ اصلا چرا جای دوری بروم . همین چندسال پیش بود که درس عاشورا را در میدان عمل امتحان دادیم . یادم نمی رود که در آن میدان ،شیرخوار و نوجوان و جوان و پیرمرد حضور داشتند . حتی زن های مان در کنار قاسم بن الحسن های ۱۳ ساله و حبیب بن مظاهرهای ۹۰ ساله حضور داشتند و طعم اسارت را چشیدند و با عمه جان مان زینب(س) همدردی و هم نوایی کردند و فریاد زدند: -وما رایت الا جمیلا .. آقا جان ! اسیر معشوقه دنیای پرفریب شده ایم. خودت نگاهمان کن که سخت محتاج نگاه تو هستیم: - الهم ارزقنا حرم حرم دلم می خواد کربلا برم نگارش (الف.م) خوانش محرم https://eitaa.com/h_d1011