eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
233 ویدیو
95 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال همخوانی کتاب
بسم الله همه‌مان از ظلم به سیاه‌ها در دوران مختلف و به خصوص در زمانه منتهی به عصر تکنولوژی شنیده‌ایم... به عقیده من مردان و زنان آفریقایی صاحبان حقیقی تمامی چیزهایی هستند که امروزه دارایی ما از تکنولوژی به حساب می‌آید... چه کسی گفته است که اگر این حجم از ظلم به آن‌ها روا داشته نمی‌شد آن‌ها خود چنین پیشرفتی نمی‌کردند؟ چه کسی گفته است که اروپا و اروپاییِ عصر انقلاب صنعتی به تنهایی می‌توانسته چنین پیشرفتی بکند؟؟ یکبار برای همیشه با خودمان رو راست باشیم و ببینیم آیا جز این است که دنیا، این حجم پیشرفت تکنولوژی، بعد از انقلاب صنعتی و حتی قبل از آن را در ازای خون مظلومانه (شاید) میلیون‌ها سیاه پوست و سرخ پوست به دست آورده است؟ داستان ریشه‌ها بیان تمامی لطمات و صدماتی است که به لحاظ جسمی و روحی بر یک خاندان آفریقایی روا داشته شده است...یادم نمی‌آید چند سال از خواندن این کتاب برایم می‌گذرد اما همینقدر می‌دانم که حقیقتاً یکی از کتاب‌های دردناک و عمیقی بود که کاملاً تحت تأثیر قرارم داد. شما در دل این کتاب، با ده نسل از یک خانواده روبرو هستید. و تمام ظلم و ستمی که به یک یک اعضای این خانواده به مثابه جزئی در نمای کلِ سیاه‌ها وارد شده است را می‌خوانید. در انتهای داستان می‌بینید که حتی در زمان امروز هم، پس از این حجم ناگواری و ظلم، باز هم این نژاد مظلوم مورد ستم قرار گرفته و می‌گیرد. الکس هیلی به عنوان آخرین عضو این خانواده که راوی کتاب است تمام داستان را برای ما بازگو می‌کند. یادم نمی‌رود که در انتهای کتاب با آنکه می‌دانستم نویسنده نسل دهم این خانواده است اما گویی برای زمانی کوتاه این مطلب کاملاً از ذهنم دور شد و زمانی که به انتهای کتاب رسیدم، بعد از حدود هفتصد صفحه خواندن از دردها، رنج‌ها، اسارت‌ها، تحقیرها و دوری‌ها، وقتی الکس هیلی گفت که: من آخرین نفر از این خاندان هستم. برقی مرا گرفت و شوکه شدم. نای از بدنم رفت. انگار که از فضایی خارج و بدون هیچ‌گونه پیش‌زمینه‌ای به سیاره‌ای ناشناخته وارد شدم و احساس کردم تنها من هستم و او. دوست داشتم تمام رنج‌های خاندانش را بر روی دوشش گریه کنم. احساسم حقیقتاً قابل بیان نیست و بعید می‌دانم کسی آن را دقیقاً درک کند اما ناگهان مواجه شدن با نسل دهم از کسانی که هیچ امیدی به ماندن شان نداشتی و بلاهایی که بر سرشان آمده، تنها صورت مرگ را مقابل چشمانت گسترده است، اتفاق ویژه‌ای است. گویی تمام دنیا می‌خواسته نگذارد که الکس هیلی بوجود بیاید و این جریان ننگین را روایت کند. اما او به سان منجی یا ابرقهرمان خاندان خود که نه، بلکه منجی تمام سیاهان آمده است تا داغ و رنج چند صد ساله را با ما در میان بگذارد. آیا چنین شخصی و چنین حسی شما را به سیاره دیگری نمی‌برد؟ 🌸 📚 @hamkhaniketab
کتاب مادران میدان جمهوری ایده جالبی را بیان می‌کند. تلاش تعدادی مادر سبزواری برای تبلیغات انتخاباتی؛ اما نه برای یک کاندیدای خاص، بلکه برای ترغیب افراد به نفس شرکت در انتخابات. کتاب مجموعه‌ی متون ثبت شده‌ی خاطرات این مادران است که به شکل روایت‌های متعدد در کانال فعالیت‌هایشان قرار داده‌اند. روایت‌ها ترتیب زمانی دارد، از حدود یک ماه قبل از انتخابات آغاز می‌شود و هرچه به انتهای کتاب می‌رویم، به روز انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم. جنس روایت‌ها کمی با هم متفاوت است. برخی از آنها که بیشتر در نیمه ابتدایی کتاب قرار گرفته، تلاش مادرانی است که در میدان حضور دارند و بیشتر در کوچه‌پس‌کوچه‌ها افرادی را برای صحبت پیدا می‌کنند. این قسمت از کتاب کمی اطناب دارد و بسیاری از روایت‌ها شبیه به همند. کوتاهی روایت‌ها و سریع قانع شدن مخاطب‌ها، نشان می‌دهد که راویان متن را خیلی خلاصه‌شده بیان کرده‌اند و این شباهت‌ها و نپرداختن به جزئیات بیشتر که وضعیت را برای خواننده به اوضاع اطرافش شبیه‌تر می‌کند، باعث شده کتاب در نیمه ابتدایی یکنواخت و خسته‌کننده شود. اما در نیمه دوم کتاب جنس روایت‌ها کمی تغییر کرده و موضوعات و نوع راویان به افراد معمول جامعه، نزدیکتر شده است. بیشتر ملاقات‌ها در پارک‌ها یا خانه‌ها یا میان همسایه‌هاست و تبلیغ توسط بروشورها انجام می‌شود تا زبانی. جنس راویان به افراد عادی اطراف مخاطب کتاب نزدیک‌تر شده و دیگر از زنان نشسته جلوی در خانه‌ها (که فقط در برخی شهرهای کوچک پیدا می‌شوند) خبری نیست. در مجموع کتاب روان است و ایده بکری را بیان می‌کند اما پرداختن بیشتر به روایت‌ها و بیان جزئیات زیادتر، می‌توانست هر روایت را منحصر به فرد کند به شکلی که با حذف آن از کتاب، نقصی در کتاب احساس شود. مقدمه کتاب که از فعالیت‌های خاص گروه مادرانه پرده برمی‌دارد، از همه بخش‌ها جذابتر است و خواننده را ترغیب می‌کند بیشتر با این مجموعه آشنا شود. حتی می‌توان گفت جا دارد کتابی مختص پرداختن به فعالیت‌های مختلف گروه‌های مادرانه نوشته شود و همه مادران ایرانی را با این مجموعه آشنا کند. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
در ماه مبارک رمضان و در آستانه اولین شب قدر خوانش کتاب را به اتمام رساندم. کتاب بسیار هیجان انگیز شروع می‌شود. ماجرای کشیشی روسی را روایت میکند که طی ماجرایی کتابی از چهارده قرن پیش به دستش می رسد. این کتاب قدیمی مربوط به اولین امام شیعیان است. او که به کتابهای قدیمی علاقمند است ابتدا جذب قدمت آن میشود اما وقتی در خواب یا بیداری حضرت مسیح را می‌بیند که فرزندی به او امانت می دهد او به محتوای کتاب نیز علاقمند می‌شود. ما به عنوان خوانندگان شیعه وقتی اسم نویسنده قسمتی از کتاب مذکور را می خوانیم داستان برایمان جذابتر می شود او کسی نیست جز سرسخت ترین و حیله گرترین دشمن امام علی یعنی عمروعاص... البته عمروعاص تنها نویسنده این کتاب قدیمی نیست. این شروع نسبتا طوفانی خواننده را ترغیب می کند که کتاب را ادامه دهد. قلم آقای حسن بیگی شیوا و روان ماجرای آشنایی کشیش مسیحی با امام علی را نمایش می‌دهد. این کشیش قبلا در لبنان زندگی می‌کرده و مسلط به زبان عربی است و بدون هیچ مشکلی کتاب را می‌خواند. او و همسرش طی حوادثی مجبور به ترک روسیه و بازگشت به لبنان می‌شوند. در لبنان به دیدار جرج جرداق نویسنده مسیحی آشنا با امام علی می‌رود و جرداق پیشنهاد خواندن نهج البلاغه و چندین کتاب مختلف درباره امام را به او می‌دهد. سخنان امام در جای جای کتاب روح خواننده را نوازش می دهد. کتاب طولانی نیست البته ظاهرا در ابتدا طولانی تر بوده و با نام قدیس منتشر شده بود ولی خود نویسنده آن را خلاصه تر کرده و با نام جدید منتشر نموده است. همان طور که ذکر شد قسمتهای زیادی از کتاب به سخنان امام اختصاص دارد که به تناسب موضوع توسط کشیش یا جرج جرداق خوانده میشود ولی آن‌ها کتاب را از حالت داستانی خارج نمی‌کنند و اندازه‌اش متعادل است البته شاید اگر بیشتر می‌بود از جذابیت کتاب می کاست. نویسنده با ذکر حوادث کوتاهی نمی گذارد خواننده از کتاب دست بکشد و با هنرمندی تمام به کتاب پایان می‌دهد که برای من بسیار پایان دلنشینی داشت. کتاب را صوتی با صدای آقای ستاری گوش دادم که انصافا خوب خوانده شده بود. کتاب را به کسانی که علاقمند به امام اول شیعیان هستند و نیاز به تلنگری دارند که شروع به خواندن از ایشان کنند پیشنهاد می کنم. این کتاب باعث شد تصمیم بگیرم نهج البلاغه نیمه تمامم را دوباره در مطالعات روزانه ام قرار بدهم باشد که فردای قیامت شرمنده امامم نباشم. خدایا ما را از دوستداران و یاران اماممان قرار بده و از کسانی که با دست ایشان از نهر کوثر سیراب شویم. ان شاء الله 🌸 📚 @hamkhaniketab
🔰 توصیه‌های معنوی رهبر انقلاب برای بهره‌مندی معنوی بهتر از شب‌های قدر ✨️📿🕊 📚 @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کو شب قدر که قرآن به سر از دل تنگی هی بگویم بعلیٍ بعلیٍ بعلی..... در لیالی قدر، از همه دوستان کتابخوان التماس دعا داریم. در این شب عزیز، از دعا برای فرج امام زمان و دعا برای مردم مظلوم غزه فراموش نکنیم. @hamkhaniketab
یَا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِیدٌ ای آنکه قرآنش باشکوه است... @hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼چطور به خدا برسیم؟ 🔹اخبات؛ تنها راه وصال به رحمت حق معرفی و بریده ای از کتاب #اخبات، اثر مرحوم استاد #علی_صفایی_حائری 🔸این کتاب سه فصل دارد که هر فصل به یکی از شبهای قدر پرداخته، اما موضوع کتاب همان هدف شبهای قدر است: «رسیدن به خدا» #معرفی_کتاب #اخبات #شب_قدر @hamkhaniketab
مردی بود از قبیله آفتاب با دلی به وسعت‏ بی‏کرانه ‏ها. او را نه زمانه می‏شناختش، نه زمانیان. اندیشناک بود بر « قوم خویش‏ » و بر « ابنای روزگار » و بیمناک بر هوس هایی که چشم های بصیرت را به یغما برده بود. دلی به وسعت بی کرانه ها به قدری که بر سرگذشت پیشینیان آگاه بود، بر سرنوشت آیندگان نیز اندیشه می‏کرد. درباره کسی سخن می گوییم که هیچ کس، چون او آن مقام نیافت، کعبه به یمن قدمش باز شد و مسجد به خونش، غسل طهارت کرد، صحبتمان درباره مولا علی « ع » هست. کتاب 📖 آن چهارده روز 📇 ترجمه و تحقیق: مؤسسه بیان معنوی روایتی ناب هست از چهارده رخداد ویژه در زندگی حضرت علی « ع » از زبان خود مولا. ماجرای این کتاب، از آنجایی شروع میشه که روزی بزرگ یهودیان در کوفه به خدمت امام رسید و سؤالاتی را از ایشان پرسید… برشی از کتاب: و اما درباره جان خودم تمام کسانی که در اینجا می‌بینی و آن کسانی از اصحاب پیامبر که الان حضور ندارند می‌دانند که مرگ برای من مثل آب خنک برای شخص بسیار تشنه در روز بسیار گرم است. من عمویم حمزه، برادرم جعفر و پسر عمویم عبیده با خدا پیمان بسته بودیم که در راه دین ثابت قدم باشیم و به آن وفا کردیم. هم پیمان‌هایم پیش از من از دار دنیا رفتند اما من به خاطر مصلحتی که خدا می‌داند ماندم... @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله هر زمان منصور ضابطیان استوری‌هایی پیرامون سفر جدیدش می‌گذارد دوباره امیدوار می‌شوم که کتاب سفرنامه جدیدی در راه است. جدیدترین سفرنامه منصور ضابطیان پیرامون سفر و تجربه‌های او از ژاپن است. ژاپن همیشه برایم نه آنچنان مرموز بوده است و نه آنچنان دوست داشتنی. اما اگر علاقه به سفر داشته باشی ناگزیر علاقه به سفرنامه هم داری. کتاب با تجربه‌های هتل‌گردی نویسنده آغاز می‌شود. چندین مدل هتل در فصل اول کتاب معرفی می‌شود، از هتل‌های کپسولی تا هتل سنتی ژاپنی. این جنس هتل‌گردی و نگاه تفریحی به هتل برایم جالب بود. چیزی که همیشه از ژاپن ذهنم را به خودش مشغول کرده، این است که احساس می‌کنم آن‌ها فرهنگ‌شان را به طور کامل حفظ کرده‌اند (که البته اشتباه می‌کنم). در بخشی از کتاب منصور ضابطیان می‌گوید: آن‌ها هر چیز را از دست داده باشند دو فرهنگ اصلی‌شان را حفظ کردند یکی فرهنگ چای و یکی فرهنگ لباس. البته ناگفته پیداست که فرهنگ ژاپنی، امروزه با انیمه به سراسر جهان صادر شده است و کمتر کسی است که با انیمه‌های ژاپنی آشنا نباشد. فرقی نمی‌کند بچه‌های کوه‌های آلپ آن‌شرلی یا انیمه‌های جدید... خوشمان بیاید یا نیاید، باید بگویم که فرهنگ بوجود آمده به تبع تکنولوژی در ژاپن مانند تمام دنیا، بسیاری از خرده فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های اصیل را از بین برده است. به عنوان نمونه دیگر خانواده و زندگی زناشویی در ژاپن معنای اصلی و اصیل خود را ندارد. در یکی از فصل‌های کتاب با فردی ژاپنی آشنا می‌شویم که بسیاری از فرهنگ‌ها و نوع تفکرات عامه ژاپنی را برایمان شرح می‌دهد، به نظرم این فصل یکی از بهترین فصل‌های کتاب است. یکی از اتفاقات ویژه در ژاپن نوع آداب و رسوم خوردن غذاست. اینکه سس را نباید روی غذا ریخت و غذا را باید داخل سس زد یا اینکه غذا را باید با هورت کشیدن خورد و این کار به نوعی تشکر از آشپز است، همه این‌ها جزئیاتی است که در فرهنگ غذایی ژاپن می‌بینیم. به نظرتان جالب نیست که ژاپنی‌ها در فرهنگشان عادت دارند که غذا را تا انتها بخورند و چیزی باقی نگذارند؟ آن‌ها جمله‌ای دارند که می‌گوید «هارا هاچی بُن می!» یعنی زمانی که به احساس سیری ۸۰ درصد رسیدی از خوردن دست بکش. جالب نیست؟ به نظرم این جمله منصور ضابطیان تمام فرهنگ ژاپن پیرامون غذا را به خوبی نشان می‌دهد او می‌گوید: غذا به مثابه یک فلسفه در زندگی ژاپنی رخنه کرده است تعریف می‌شود. در بخشی از کتاب نویسنده به هیروشیما سفر می‌کند تا اتفاقاتی که در آنجا افتاده را از نزدیک مشاهده کند. ظاهر شهر، جز چند مکان، نشانی از آن اتفاق عجیب ندارد اما چیزی که منصور ضابطیان در سفرنامه‌اش به آن اشاره نکرده است اتفاقاتی است که امروزه دوباره توسط همان‌ها که فاجعه هیروشیما را به وجود آوردند تکرار می‌شود. اگر جستجوی کوتاهی در اینترنت بکنید می‌بینید که جزیره‌ای در ژاپن به نام اوکیناوا محل رفت و آمد شخصی آمریکایی‌هاست و حتی ژاپنی‌ها برای رفتن به داخل آن باید ویزا بگیرند. نکته جالب اینجاست که ژاپنی‌ها به عنوان حق میزبانی هزینه‌ای را به نظامیان آمریکایی پرداخت می‌کند تا آنها در کشورشان حضور داشته باشند!!!! اما در انتها‌باید گفت که یکی از مزیت‌های سفرنامه‌های منصور ضابطیان رک و راست بودنش است. همان‌قدر که از چیزی لذت می‌برد اگر در جایی هم نقطه سیاهی ببیند آن را بیان می‌کند. 🌸 📚 @hamkhaniketab
اولین کتاب ۵ ⭐️ ی سال 🥰 روایتی از زندگی شهید محمدرحیم آقایی‌پور 🕊 به قلم دخترشون .. 🌸😇 ❤️ 📚 @hamkhaniketab
🌙🌃توی شبای قدر اگر دنبال بهترین تقدیر هستیم راهش علوی شدنه! البته که علوی شدن هم شور می‌خواد و دانش. به مناسبت شب‌های قدر و سال‌روز شهادت مولای متقیان، گلچینی از بهترین کتابا رو برای آشنایی با سیره و سبک زندگی حضرت انتخاب کردیم که تو اسلایدهای بالا می‌تونید ببینید. در این شب‌های عزیز التماس دعا داریم 🙏 چی‌کتاب @hamkhaniketab