کانال همخوانی کتاب
بسم الله
داستان از جایی آغاز میشود که پدر و مادری در قلب آفریقا دخترشان را برای لقمه نانی به کنیزی فرستادند. نه پدر تاب تحمل داشت و نه مادر اما برای اینکه هم دختر و هم خانواده به لقمه نانی برسند راهی جز کنیزی دختر نبود. دختر را راهی بازار فصلی عکاظ کردند اما گویی این کنیز با دیگران از ابتدا فرق داشت. پیشگوی قبیلهشان گفته بود که چشمهای این دختر انسانهای بزرگ و والایی را میبیند. همینطور هم شد. او به مدینه آمد و همزمان اسلام ظهور کرد...
روایت بردهای در زمین و زمانهی اسلام، دوباره خاطره کتاب ریشهها را برایم زنده شد... با این تفاوت که برده داری در غرب پایان ندارد، اما پیامبر ما هر گونه بردهداری که در آن ظلمی باشد را ممنوع اعلام کرد. او انسان را والاتر از آن تصویر کرد که برده باشد. چه بخواهد برده انسان دیگری باشد و چه برده و مطیع شیطان یا هوای نفس و یا...
مهمترین اتفاقات داستان در پنجاه صفحه پایانیاش میافتد آنجا که نویسنده در پی جمعبندی داستان خود است اما گویی نویسنده جوان برای روایت داستان بیش از حد عجله دارد. چه زیباتر بود اگر بیشتر از ناتا و دردهایش در دوران پس از پیامبر ص میخواندیم. ای کاش این دوران را عمیقتر از نگاه ناتا میدیدیم. در بخشی از کتاب، خوله (کسی که ناتا در خانه او کار میکند) در ذهن خود چیزی را به خاطر میآورد که مانع از مرگ او در لحظه وضع حمل شده است. او در ذهن میآورد که کسی گفته است جانت را به خاطر دعای همسایهات به تو باز میگردانیم اما این جملات فقط به اندازه یادآوری باقی میماند و اندکی، هرچند کم، به آن اشاره بیشتر نمیشود. این همسایه کیست؟ ناتا از رنج و سختی های بعد از پیامبر و دوری از شوهرش میگوید اما تمام اینها را ما تنها در یک فصل کوتاه میخوانیم و نمیدانیم دقیقاً از چه سخن میگوید. ای کاش نویسنده دقیقتر برایمان آنچه در نظر داشت را روایت میکرد. بعضی اتفاقات در دل کتاب آنقدر سریع رخ میدهد که مخاطب بدون آمادگی، تنها فرصت گذشتن از آن را پیدا میکند و این حیف است...
ایده کتاب را دوست داشتم اما شرح و بسط را نه...
شروع و پایان بندی عالی بود اما میانه بسیار ضعیفی به نسبت افتتاحیه و اختتامیهاش داشت.
بیشک در بین رمانها و داستانهای صدر اسلام باید به کتاب وقتی دلی امتیاز ویژهای داد. کتابی که به زیبایی به زندگانی جناب مصعب بن عمر یار وفادار و خالص پیامبر ص میپردازد و چه زیبا شرح و توصیف زندگی این بزرگ مرد را به مخاطب ارائه میدهد. در گوشهای از کتاب ناتا نیز به حضور جناب مصعب در مدینه پرداخته شده است.
اما جمع بندی...
برای درک حس و حال خوبِ شروع و پایان کتاب که حقیقتاً دلانگیز بود شما را دعوت به خواندن این کتاب میکنم، چرا که کوتاه است و خوش خوان.
#ناتا
#زهرا_باقری
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
📖 ۷ راه جذاب برای علاقهمند کردن بچهها به کتابخوانی
در دنیای نتیجهگیریهای سطحی و نایاب بودن تفکر، تلاش برای کتابخوان کردن بچهها شاید وظیفهٔ هر پدر و مادری باشد! ۷ راه برای علاقهمند کردن کودکان ۳ تا ۶ سال را در ادامه بخوانید و از همین امروز شروع کنید.
◾ خودتان الگوی مطالعه باشید!
◽ کتاب خواندن را به تجربهای تعاملی تبدیل کنید.
◾ عروسک محبوب کودک را هم شریک کنید!
◽ علایق او را هدف بگیرید.
◾ تکرار را در آغوش بگیرید!
◽ در هر زمان و مکان خواندن را تشویق کنید.
◾ مطالعه را به عنوان تنبیه حذف نکنید!
#آموزشی
#تربیتی
#کودک
#فرهنگ_کتابخوانی
@hamkhaniketab
🤔 رمانهای امنیتی چه قدر خوندید تا حالا؟ از اون رمانهای هیجانی و پلیسی که دلتون می خواد لحظه ای کتاب رو کنار نذارید، حس کنجکاوی رهاتون نکنه و بدونید چه ماجراهایی برای قهرمانان این کتابها، پیش اومده
🧐 اگر هوس کردید در این تعطیلات نوروزی از این رمانهای جذاب بخونید، من خوندن کتاب
📖 آنفولانزای نیویورکی
🖋️ به قلم: م. برهانی نیا
🖨️ انتشارات: کتابستان معرفت
👌 بهتون پیشنهاد می دم. این داستان هیجان انگیز، درباره آلاء همتی دختر جوانیه که در شهر تهران به کار خبرنگاری مشغوله. او در دانشگاه دانشجوی ارشد رشته سینماست، یکی از اساتید او مرد جوانیه به نام سهند پایدار، تهیه کنندهای که کار و بارش حسابی سکه هست، در سوی دیگر اتفاقات مرموز و هولناکی در کشور در حال وقوع هست، نیروهای امنیتی در همین حین به دنبال یافتن سرنخ از افراد نفوذی هستن که باعث ایجاد آشوب در فضای فرهنگی و اقتصادی کشور میشن...
📄 برشی از کتاب:
« فایلها و مدارک موجود در مموری آقای سعیدی خیلی خطرناکتر و حساستر از فرار مغزها و مهاجرت دانشجویان بود. تقریبا یک ماه قبل، از طریق چند دانشجو به سارا سلیمی رسیده بودم که بعد از مهاجرت به استرالیا سر از تلاویو درآورده بود. من بیمار سوژههای پرمخاطره تصمیم گرفتم مستندم را به معدود نخبههای مهاجری تخصیص دهم که جذب سرویسهای جاسوسی خارجی میشدند. قبل از هر چیز، باید دلایل جذب آنها را متوجه میشدم؛ ولی هربار دری به رویم بسته میشد.»
#معرفی_کتاب
#آنفولانزای_نیویورکی
#م_برهانی_نیا
#انتشارات_کتابستان_معرفت
#رمان_امنیتی_جاسوسی
@hamkhaniketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱پدرم میگوید:
قلب، مهمانخانه نیست که آدمها بیایند،
دو سه ساعت یا دو سه روزی توی آن بمانند و بعد بروند.
قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار
ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد.
قلب، راستش نمیدانم چیست!
اما این را میدانم که
فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است؛ برای همیشه...
#بریده_کتاب
#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
@hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله
همهمان از ظلم به سیاهها در دوران مختلف و به خصوص در زمانه منتهی به عصر تکنولوژی شنیدهایم...
به عقیده من مردان و زنان آفریقایی صاحبان حقیقی تمامی چیزهایی هستند که امروزه دارایی ما از تکنولوژی به حساب میآید... چه کسی گفته است که اگر این حجم از ظلم به آنها روا داشته نمیشد آنها خود چنین پیشرفتی نمیکردند؟ چه کسی گفته است که اروپا و اروپاییِ عصر انقلاب صنعتی به تنهایی میتوانسته چنین پیشرفتی بکند؟؟
یکبار برای همیشه با خودمان رو راست باشیم و ببینیم آیا جز این است که دنیا، این حجم پیشرفت تکنولوژی، بعد از انقلاب صنعتی و حتی قبل از آن را در ازای خون مظلومانه (شاید) میلیونها سیاه پوست و سرخ پوست به دست آورده است؟
داستان ریشهها بیان تمامی لطمات و صدماتی است که به لحاظ جسمی و روحی بر یک خاندان آفریقایی روا داشته شده است...یادم نمیآید چند سال از خواندن این کتاب برایم میگذرد اما همینقدر میدانم که حقیقتاً یکی از کتابهای دردناک و عمیقی بود که کاملاً تحت تأثیر قرارم داد.
شما در دل این کتاب، با ده نسل از یک خانواده روبرو هستید. و تمام ظلم و ستمی که به یک یک اعضای این خانواده به مثابه جزئی در نمای کلِ سیاهها وارد شده است را میخوانید.
در انتهای داستان میبینید که حتی در زمان امروز هم، پس از این حجم ناگواری و ظلم، باز هم این نژاد مظلوم مورد ستم قرار گرفته و میگیرد.
الکس هیلی به عنوان آخرین عضو این خانواده که راوی کتاب است تمام داستان را برای ما بازگو میکند.
یادم نمیرود که در انتهای کتاب با آنکه میدانستم نویسنده نسل دهم این خانواده است اما گویی برای زمانی کوتاه این مطلب کاملاً از ذهنم دور شد و زمانی که به انتهای کتاب رسیدم، بعد از حدود هفتصد صفحه خواندن از دردها، رنجها، اسارتها، تحقیرها و دوریها، وقتی الکس هیلی گفت که: من آخرین نفر از این خاندان هستم. برقی مرا گرفت و شوکه شدم. نای از بدنم رفت. انگار که از فضایی خارج و بدون هیچگونه پیشزمینهای به سیارهای ناشناخته وارد شدم و احساس کردم تنها من هستم و او. دوست داشتم تمام رنجهای خاندانش را بر روی دوشش گریه کنم. احساسم حقیقتاً قابل بیان نیست و بعید میدانم کسی آن را دقیقاً درک کند اما ناگهان مواجه شدن با نسل دهم از کسانی که هیچ امیدی به ماندن شان نداشتی و بلاهایی که بر سرشان آمده، تنها صورت مرگ را مقابل چشمانت گسترده است، اتفاق ویژهای است. گویی تمام دنیا میخواسته نگذارد که الکس هیلی بوجود بیاید و این جریان ننگین را روایت کند. اما او به سان منجی یا ابرقهرمان خاندان خود که نه، بلکه منجی تمام سیاهان آمده است تا داغ و رنج چند صد ساله را با ما در میان بگذارد. آیا چنین شخصی و چنین حسی شما را به سیاره دیگری نمیبرد؟
#ریشهها
#الکس_هیلی
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
#یادداشت_کتاب
#مادران_میدان_جمهوری
کتاب مادران میدان جمهوری ایده جالبی را بیان میکند. تلاش تعدادی مادر سبزواری برای تبلیغات انتخاباتی؛ اما نه برای یک کاندیدای خاص، بلکه برای ترغیب افراد به نفس شرکت در انتخابات.
کتاب مجموعهی متون ثبت شدهی خاطرات این مادران است که به شکل روایتهای متعدد در کانال فعالیتهایشان قرار دادهاند. روایتها ترتیب زمانی دارد، از حدود یک ماه قبل از انتخابات آغاز میشود و هرچه به انتهای کتاب میرویم، به روز انتخابات نزدیکتر میشویم.
جنس روایتها کمی با هم متفاوت است. برخی از آنها که بیشتر در نیمه ابتدایی کتاب قرار گرفته، تلاش مادرانی است که در میدان حضور دارند و بیشتر در کوچهپسکوچهها افرادی را برای صحبت پیدا میکنند. این قسمت از کتاب کمی اطناب دارد و بسیاری از روایتها شبیه به همند. کوتاهی روایتها و سریع قانع شدن مخاطبها، نشان میدهد که راویان متن را خیلی خلاصهشده بیان کردهاند و این شباهتها و نپرداختن به جزئیات بیشتر که وضعیت را برای خواننده به اوضاع اطرافش شبیهتر میکند، باعث شده کتاب در نیمه ابتدایی یکنواخت و خستهکننده شود.
اما در نیمه دوم کتاب جنس روایتها کمی تغییر کرده و موضوعات و نوع راویان به افراد معمول جامعه، نزدیکتر شده است. بیشتر ملاقاتها در پارکها یا خانهها یا میان همسایههاست و تبلیغ توسط بروشورها انجام میشود تا زبانی. جنس راویان به افراد عادی اطراف مخاطب کتاب نزدیکتر شده و دیگر از زنان نشسته جلوی در خانهها (که فقط در برخی شهرهای کوچک پیدا میشوند) خبری نیست.
در مجموع کتاب روان است و ایده بکری را بیان میکند اما پرداختن بیشتر به روایتها و بیان جزئیات زیادتر، میتوانست هر روایت را منحصر به فرد کند به شکلی که با حذف آن از کتاب، نقصی در کتاب احساس شود.
مقدمه کتاب که از فعالیتهای خاص گروه مادرانه پرده برمیدارد، از همه بخشها جذابتر است و خواننده را ترغیب میکند بیشتر با این مجموعه آشنا شود. حتی میتوان گفت جا دارد کتابی مختص پرداختن به فعالیتهای مختلف گروههای مادرانه نوشته شود و همه مادران ایرانی را با این مجموعه آشنا کند.
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
#یادداشت
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
در ماه مبارک رمضان و در آستانه اولین شب قدر خوانش کتاب را به اتمام رساندم. کتاب بسیار هیجان انگیز شروع میشود. ماجرای کشیشی روسی را روایت میکند که طی ماجرایی کتابی از چهارده قرن پیش به دستش می رسد. این کتاب قدیمی مربوط به اولین امام شیعیان است. او که به کتابهای قدیمی علاقمند است ابتدا جذب قدمت آن میشود اما وقتی در خواب یا بیداری حضرت مسیح را میبیند که فرزندی به او امانت می دهد او به محتوای کتاب نیز علاقمند میشود.
ما به عنوان خوانندگان شیعه وقتی اسم نویسنده قسمتی از کتاب مذکور را می خوانیم داستان برایمان جذابتر می شود او کسی نیست جز سرسخت ترین و حیله گرترین دشمن امام علی یعنی عمروعاص...
البته عمروعاص تنها نویسنده این کتاب قدیمی نیست. این شروع نسبتا طوفانی خواننده را ترغیب می کند که کتاب را ادامه دهد.
قلم آقای حسن بیگی شیوا و روان ماجرای آشنایی کشیش مسیحی با امام علی را نمایش میدهد. این کشیش قبلا در لبنان زندگی میکرده و مسلط به زبان عربی است و بدون هیچ مشکلی کتاب را میخواند. او و همسرش طی حوادثی مجبور به ترک روسیه و بازگشت به لبنان میشوند. در لبنان به دیدار جرج جرداق نویسنده مسیحی آشنا با امام علی میرود و جرداق پیشنهاد خواندن نهج البلاغه و چندین کتاب مختلف درباره امام را به او میدهد.
سخنان امام در جای جای کتاب روح خواننده را نوازش می دهد. کتاب طولانی نیست البته ظاهرا در ابتدا طولانی تر بوده و با نام قدیس منتشر شده بود ولی خود نویسنده آن را خلاصه تر کرده و با نام جدید منتشر نموده است.
همان طور که ذکر شد قسمتهای زیادی از کتاب به سخنان امام اختصاص دارد که به تناسب موضوع توسط کشیش یا جرج جرداق خوانده میشود ولی آنها کتاب را از حالت داستانی خارج نمیکنند و اندازهاش متعادل است البته شاید اگر بیشتر میبود از جذابیت کتاب می کاست. نویسنده با ذکر حوادث کوتاهی نمی گذارد خواننده از کتاب دست بکشد و با هنرمندی تمام به کتاب پایان میدهد که برای من بسیار پایان دلنشینی داشت.
کتاب را صوتی با صدای آقای ستاری گوش دادم که انصافا خوب خوانده شده بود.
کتاب را به کسانی که علاقمند به امام اول شیعیان هستند و نیاز به تلنگری دارند که شروع به خواندن از ایشان کنند پیشنهاد می کنم.
این کتاب باعث شد تصمیم بگیرم نهج البلاغه نیمه تمامم را دوباره در مطالعات روزانه ام قرار بدهم باشد که فردای قیامت شرمنده امامم نباشم.
خدایا ما را از دوستداران و یاران اماممان قرار بده و از کسانی که با دست ایشان از نهر کوثر سیراب شویم. ان شاء الله
#به_قلم_شما 🌸
📚 @hamkhaniketab
🔰 توصیههای معنوی رهبر انقلاب برای بهرهمندی معنوی بهتر از شبهای قدر
#شب_قدر ✨️📿🕊
📚 @hamkhaniketab
کو شب قدر که قرآن به سر از دل تنگی
هی بگویم بعلیٍ بعلیٍ بعلی.....
در لیالی قدر، از همه دوستان کتابخوان التماس دعا داریم. در این شب عزیز، از دعا برای فرج امام زمان و دعا برای مردم مظلوم غزه فراموش نکنیم.
@hamkhaniketab
🖼چطور به خدا برسیم؟
🔹اخبات؛ تنها راه وصال به رحمت حق
معرفی و بریده ای از کتاب #اخبات، اثر مرحوم استاد #علی_صفایی_حائری
🔸این کتاب سه فصل دارد که هر فصل به یکی از شبهای قدر پرداخته، اما موضوع کتاب همان هدف شبهای قدر است: «رسیدن به خدا»
#معرفی_کتاب
#اخبات
#شب_قدر
@hamkhaniketab