eitaa logo
#دین
21 دنبال‌کننده
125 عکس
14 ویدیو
0 فایل
سعی شده مطالب #دین از منابع دست اول دینی و کتاب های طراز اول استفاده کند. بیشتر مطالب نوشتاری و تحقیقی می باشد. از #دین کمتر انتظار کلیپ و عکس داشته باشید. نشر مطالب لازم، ذکر منبع مهم نیست 😃 @hashtagden
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌چگونه امام زمان را ببینیم؟ نظر به ... 🎤بیانات آیت‌الله‌ بهجت قدس‌سره درباره حضرت ولی‌عصر (عج) ببینید ما از چه چیزهای به این آسانی تغافل می‌کنیم و غفلت می‌کنیم. [مثلا بعضی افراد سوال می‌کنند:‌] شما به ما یاد بده یک ختم خیلی سنگینی که در آن این چیزها باشد! [درجواب باید گفت:‌] بابا!! این ختم‌ها چندجمله هست و نگاه کردن هست و این جور چیزها. کانال @hashtagden
📌آیا در قرآن کریم به اشاره شده است؟ قسمت 1⃣ 👌، پیش از وفات خویش فرمود: انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.[۱] من، در میان شما، دو چیز گران‌بها باقی می‌گذارم؛ تا زمانی که به این دو تمسک جویید، گمراه نمی‌شوید: کتاب خداوند (قرآن) و عترت و خاندان من، این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت بر من در حوض وارد شوند. بنابراین، قرآن یا اهل بیت به‌تنهایی، مایه رستگاری نخواهند شد. ما زمانی می‌توانیم به رستگاری برسیم که این دو را در کنار هم قرار دهیم؛ زیرا قرآن، به‌تنهایی و بدون اهل بیت برای هدایت انسان کافی نیست. در مسأله مهدویت نیز اگر بخواهیم آیات مربوط به ع و قیام آن حضرت را بفهمیم، باید به بیانی که از سوی اهل بیت در مورد آیات مربوط به قیام آن حضرت، وارد شده است، مراجعه کنیم؛ زیرا قرآن، یعنی ثقل اکبر و مهم‌ترین منبع اسلامی، در زمینه ظهور حضرت قائم ع مانند بسیاری از زمینه‌های دیگر، یک بحث کلّی و اصولی دارد و وارد جزئیات مسأله نمی‌شود. به تعبیر دیگر، آیات قرآن، خبر از یک حکومت عدل جهانی در سایه ایمان می‌دهد که به دست «خلیفة‌الله» صورت خواهد گرفت. تعیین مصداق این آیات، منوط به رجوع به دریای بی‌کران علم اهل بیت است. برخی از علما و محققان، تعداد آیاتی را که درباره امام زمان تفسیر و تأویل شده است، حدود دویست آیه دانسته‌اند.[۲] علامه مجلسی، بیشتر آنها را در «بحارالانوار» گرد آورده است.[۳] و ما در اینجا، به ذکر چند آیه و تفسیر و تأویل آنها از امامان اکتفا می‌کنیم: ۱. وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون، إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین.[۴] همانا، بعد از ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم: «یقیناً، بندگان شایسته‌ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد. در این، ابلاغ روشنی است برای گروه عبادت‌کنندگان. این آیه دلالت می‌کند که روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه خواهد افکند و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ‌یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده اتفاق بیفتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به ثقل اصغر مراجعه کنیم. مرحوم طبرسی، در مجمع‌البیان می‌نویسد: امام باقر ع فرمود: «اینان، اصحاب مهدی در آخرالزمانند». مؤید آن، روایتی است که خاص و عام، از پیامبر خدا روایت کرده‌اند که: «لولم یبق من ‌الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذالک‌ الیوم حتی یبعث رجلاً صالحاً من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خدا، آن روز را طولانی میکند تا مردی صالح از اهل بیت مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد کند.[۵] بنابراین، طبق روایت امام باقر علیه‌السلام و روایت‌های متعدد دیگر،[۶] این وعده‌های الهی با ظهور امام مهدی ع تحقق خواهد یافت. ۲. هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.[۷] او، کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. قدر مسلم، وعده غالب‌شدن دین اسلام بر همه آیین‌ها، تاکنون تحقق نیافته و آیین‌های دیگری با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه‌تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام نشده‌اند، بلکه سعی می‌کنند تا اسلام را از بین ببرند، ولی چون وعده الهی حق است، پس باید روزی تحقق پیدا کند. به همین دلیل، امام باقر‌ علیه‌السلام می‌فرماید: «این پیروزی، به هنگام قیام مهدی از آل‌محمد خواهد بود که احدی در روی زمین باقی نماند، جز آنکه به نبوت محمد اعتراف کند».[۸] علامه طباطبایی در «المیزان» می‌نویسد: امام صادق‌ علیه‌السلام در تفسیر آیه «هوالذی ارسل رسوله...» فرمود: به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد تا آنکه قائم خروج کند.... و معنای اینکه این آیه درباره حضرت مهدی علیه‌السلام نازل شده، این است که خروج آن حضرت، تأویل این آیه است ... .[۹] کانال 🌷 @hashtagden 🥀
📌آیا در قرآن کریم به اشاره شده است؟ قسمت 2⃣ ۳. أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض.[۱۲] یا کسی که دعای مضطّر را اجابت می‌کند و گرفتاری او را برطرف می‌سازد و شما را خلفای بر روی زمین قرار می‌دهد. از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: این آیه، درباره قائم آل‌محمد نازل شده است. سوگند به خدا، او، مضطر است زمانی که در مقام، دو رکعت نماز بگذارد و خدا را بخواند، خدا دعای او را استجابت می‌کند و رنج او را برطرف می‌سازد و او را در زمین خلیفه قرار می‌دهد.[۱۳] ۴. وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون.[۱۴] مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنان کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنان گذشت و قلب‌هایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنان گناه‌کارند. امام صادق ع، درباره این آیه فرمود: «این آیه درباره قائم نازل شده است».[۱۵] ۵. وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ.[۱۶] اراده می‌کنیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم. مؤلف تفسیر گازر در ذیل این آیه مینویسد: اصحاب ما، روایت کرده‌اند که این آیه، در شأن امام مهدی‌ علیه‌السلام است که خدای تعالی وی و اصحابش را پس از آن که تضعیف کرده باشند ایشان را، بر ایشان منت نهد. و مراد از زمین، جمله روی زمین است. و ایشان را امامان و وارثان گرداند.[۱۷] در تفسیر جامع نیز گفته شده: شیبانی، از امام باقر ‌ع روایت کرده که فرموده‌اند: این آیه مخصوص قائم است که در آخرالزمان ظاهر شده و کفار و ستمکاران را که مانند فرعون و هامان هستند، هلاک و به قتل رسانیده و از بین می‌برند و مالک شرق و غرب جهان شده و پس از آنکه جور و ظلم عالم را پر کرده باشد، عدالت مطلقه را اجرا می‌فرماید.[۱۸] ۶. الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون.[۱۹] کسانی که به غیب ایمان می‌آورند و نماز به‌پا می‌دارند و از آنچه روزی آنان کرده‌ایم انفاق می‌کنند. امام صادق ع فرمودند: مراد از متقین، شیعیان امیرالمؤمنین و منظور از غیب، حجت غایب است.[۲۰] ۷. مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً.[۲۱] و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم ولی در قتل اسراف نکند. همانا ولی دم منصور از سوی خداست. امام صادق ع می‌فرماید: منظور از مظلوم، حسین است... خداوند مهدی را در قرآن «منصور» نامیده، همچنان که احمد و محمد را «محمود» نامیده و همچنان که عیسی را مسیح نامیده است.[۲۲] نتیجه و جمع‌بندی از بررسی این آیات، چنین به دست می‌آید که خداوند، پیروزی مطلق حق بر باطل را وعده داده است و این پیروزی ـ که تاکنون تحقق نیافته ـ در آینده، به دست کسانی تحقق خواهد یافت که اقامه‌کننده نماز هستند و زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. اینان، با اقامه شعائر الهی، وارث زمین خواهند شد. چنان‌که در ابتدای بحث ذکر شد، تعیین مصداق این آیات و تفسیر آنها، تنها، در صورت رجوع به ائمه معصوم میسور است و همان گونه که در ذیل آیات اشاره شد، امامان، امام مهدی علیه‌السلام و یاران آن حضرت را مصادیق این آیات و تحقق دهندگان وعده الهی، معرفی می‌کنند. -------------------------------------------------------- پی‌نوشت‌ها ۱. وسائل‌الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۲۷، ص۳۳. ۲. تاریخ زندگانی حضرت مهدی، میرزا مهدی صادقی، ص۷۴. ۳. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، صص۱۸ـ۶۴. ۴. انبیا: ۱۰۵ـ۱۰۶. ۵. ترجمه مجمع‌البیان، طبرسی، ج۱۶، ص۱۷۲. ۶. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۹، ص۲۲۳؛ همان، ج۱۴، ص۳۷. ۷. توبه: ۳۳. ۸. روح‌الجَنان و روح‌الجِنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۱، ص۷۵. ۹. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۲۴۰. ۱۰. حج: ۴۱. ۱۱. نورالثقلین، عبدعلی‌بن‌جمعه حویزی، ج۳، ص۵۰۶؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۲۴، ص۱۶۵. ۱۲. نمل: ۶۲. ۱۳. تاریخ زندگانی حضرت مهدی، مهدی صادقی، ص۷۹؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۴۸. ۱۴. حدید: ۱۶. ۱۵. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۵۴. ۱۶. قصص: ۵. ۱۷. تفسیر گازر، حسین‌بن‌حسن جرجانی، ج۷، ص ۱۵۲. ۱۸. تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی، ج۵، ص۱۵۴. ۱۹. بقره: ۳. ۲۰. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۵۲. ۲۱. اسراء: ۳۳. ۲۲. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۰. کانال 🌷 @hashtagden 🦋
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷 قسمت7⃣ تفسیر إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین📜 بعد می‌رسیم به «إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»(۱). دو جمله بسیار عظیمی هستند «إیَّاکَ نَعْبُد» تو را بندگی می‌‌کنیم و «إیَّاکَ نَسْتَعِین» و از تو کمک می‌طلبیم. عبادت یعنی بندگی، عبد یعنی بنده، شاید این جور استفاده شود که عبادت از آن مصدرهائی است که از عبد گرفته شده و بندگی از بنده گرفته شده است کما اینکه ترکیب بندگی هم شاید ابتدا نشان دهد بنده یعنی آن موجودی که در بند یک کسی یا یک چیزی است و بندگی یعنی در بند کسی و چیزی بودن در اختیار کسی یا چیزی بودن؛ انسان بندگی‌‌هائی دارد که بعضی خوب است و بعضی بد. بندگی بر خصلت خوبی خوب است. بنده علم بنده صفا، طهارت، نور، بندگی انسان در مقابل خدا، یعنی تسلیم خدا بودن. تعبیر رابطه بین خدا و انسان در بسیاری از ادیان آسمانی و در اسلام همین تعبیر بندگی است بنده خدا، بنده خدا یعنی تسلیم خدا و خدا منشاء همه خیرات است. بنده خدا بودن یعنی بنده کمال و خیر و نور مطلق بودن، این خیلی چیز خوبی است، بنده انسان‌ها بودن این چیز خیلی بدی است چون انسان‌ها ناقص و محدودند، بنده انسان‌ها بودن ذلت برای انسان است. بنده قدرت‌های ظالم بودن ذلت برای انسان است. بنده خواهش‌ها و هوس‌‌های نفسانی بودن ذلت برای انسان است پس بندگی از آن جمله چیزهایی نیست که همه جا بد و یا همه جا خوب باشد. بنده خدا بودن یک مفهوم بسیار متعالی‌یی است. این رابطه بین انسان و خدا را در بعضی ادیان مثل مسیحیت به جای بندگی، رابطه پدر و فرزندی معرفی کردند، انسان‌ها همه فرزند خدا هستند. یعنی چه فرزند خدا بودن؟ «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»(۲) برای این است که هنوز در دنیا تفکری وجود دارد که همین تفکر مسیحیت است که رابطه انسان و خدا را رابطه پدر و فرزندی می‌داند و زاییده تفکرات شرک مردم و یونان قدیم است که آنها خدایان را پدرها و مادرها می‌دانستند این مسیحیت فعلی تغذیه شده از پستان آن شرک دوران تمدن یونان و رم باستان است، فرزند خدا بودن حرف و تعبیر غلطی است. اگر خدا (معاذ الله) محدود شد، جسم شد و تولید کرد، مثل بقیه اجسام این دیگر خدا نیست آن را آن مفهوم خدائی که انسان در مقابل او باید خاضع باشد باید مفهوم بی‌نهایتی باشد که مصداق آن مفهوم که ذات مقدس پروردگار عالم است بایستی به کلی خارج و خالی از حدود عدمی و نقص‌آور باشد و الا اگر موجودی است که نقصی و حدی دارد او قابل پرستش نیست، انسان در مقابل موجودی پرستش می‌کند و او را تقدیس می‌کند که او از همه مرزها و حدودی که بشر می‌شناسد فراتر و بالاتر باشد. بنابراین اگر چنانچه خدا حقیقتاً زاینده انسان است به هر شکلی این نقیصه بزرگی است برای خدا و نمی‌تواند چنین چیزی وجود داشته باشد و اگر چنانچه یک تعبیر کفائی است که من گمان نمی‌کنم منظورشان تعبیر کفائی باشد اگر تعبیر کفائی است باز هم تعبیر رسائی نیست. این آیه می‌گوید « إیَّاکَ نَعْبُد» تو را عبادت می‌کنیم البته این غیر از نعبدک هست نعبدک یعنی تو را عبادت می‌کنیم همین اگر به جای این ضمیر متصل خطاب آمدیم ضمیر منفصل آوردیم و قبل از نعبد آوردیم و گفتیم «إیَّاکَ نَعْبُد» معنا یک تفاوت عمده پیدا می‌کند انحصار را می‌فهماند «إیَّاکَ نَعْبُد» یعنی فقط تو را عبادت می‌کنیم و هیچ موجود دیگری را جز تو عبادت نمی‌کنیم. پس در «إیَّاکَ نَعْبُد» یک بحث داریم در اصل بندگی خدا که می‌گوئیم بندگی خدا یعنی بنده فضیلت و خیر و کمال و بندگی فضیلت یعنی در جهت فضیلت حرکت کردن این غیر از بندگی انسانها است که مایه ننگ و ذلت است انسان، همان انسانی که حاضر نیست بگوید من بنده کسی هستم، نوکر کسی هستم، به راحتی می‌گوید من بنده احسان کسی هستم، این را انسان به راحتی قبول می‌کند این برای انسان افتخارآفرین و شرف‌‌آفرین است بندگی که انسان را به کمال برساند. یک بحث دیگر این است که این بندگی کردن بندگی کردن انحصاری است فقط خدا را ما عبادت می‌کنیم و نه غیر خدا را و در قرآن یکی از اصول اساسی، عبادت نکردن غیر خدا است. ان‌شاءالله در بحث‌های قرآن ملاحظه خواهید کرد که یکی از چیزهایی که مکرر در قرآن ذکر می‌شود همین مسئله اجتناب از بندگی غیر خدا است مثلاً درباره خدا گرفتن و معبود گرفتن هوای نفس «أفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»(۳) این مضمون در قرآن مکرر ذکر شده است.۱۳۷۰/۰۱/۲۱ بیانات در جلسه سوم تفسیر سوره حمد کانال @hashtagden
تفسیر موضوعی نهج البلاغه در کلام امام خامنه‌ای3⃣ 📜نامه: ۳۱ 👌اندازه‌گیری توشه و سبکباری برای عبور از راه قیامت «و اعلم انّ امامك طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقّة شدیدة». این جزو وصایای امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) است. در واقع باید گفت وصیت، صمیمانه‌ترین حرفی است كه هر كسی میزند؛ چون وقتی است كه دیگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادی قاعدتاً یا نیستند یا بالاخره ضعیفند؛ لذا در وصیتنامه صمیمی‌ترین حرفها گفته میشود؛ آن هم وقتی كه مخاطب وصیت، عزیزترین افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندی مثل امام حسن، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین - كه بلاشك احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب این وصیت است. البته امیرالمؤمنین فرموده‌اند كه این وصیت مخصوص شما نیست، مال همه است؛ لیكن مخاطب اصلی، امام حسن است. بنابراین، این لبّ لباب كلمات و معارف و ذهنیات امیرالمؤمنین است. البته بیانات امیرالمؤمنین، هر كلمه‌اش حكمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفای كلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یك چیزی را استفاده میكنیم. كسانی را ما دیدیم كه هرچه حكمتشان برتر، اندیشه‌شان والاتر و عمق فكری‌شان بیشتر بود، بیشتر توانستند نكاتی را از این كلمات دریابند. نهج‌البلاغه یك چنین چیزی است. میفرماید: بدان كه پیش روی تو راهی وجود دارد كه مسافت خیلی طولانی و مشقت شدیدی در آن هست. این راهی كه پیش روی شما است - راه رسیدن به جزای عمل و رسیدن به قیامت - راه طولانی‌ای است. «و انّه لا غنی لك فیه عن حسن الارتیاد»؛در یك چنین راهی، تو باید با منتهای طلب حركت كنی - «ارتیاد» یعنی خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نیت - چاره‌ای نداری جز اینكه كار را جدی دنبال كنی. یعنی این راهی نیست كه انسان بتواند آن را سرسری بگیرد. بله، غفلت داریم، كار را سرسری میگیریم؛ اما این سرسری گرفتن كار، از روی غفلت است. بدانیم كه حقیقت قضیه چیست، و كجا داریم میرویم، و سرنوشت ابدی ما در كجا تحقق پیدا میكند و عینی میشود؛ این را اگر توجه كنیم، جدی خواهیم گرفت. لذا : «و هب لی الجدّ فی خشیتك»؛ دعا میكند، از خدای متعال میخواهد كه خشیت ما در مقابل پروردگار، یك خشیت جدی باشد؛ از ظاهر قلب و همین احساسات زودگذر و ناشی از عوارض زندگی نباشد؛ به معنای واقعی كلمه، انسان در مقابل پروردگار احساس خشیت كند. «قدّر بلاغك من الزّاد مع خفّة الظّهر». حالا شما ناچارید از این راه سخت و طولانی كه راه قیامت است، عبور كنید؛ شما به سمت قیامت از وسط دنیا دارید میگذرید، ناچارید از این گذرگاه ماده عبور كنید با همه‌ی لوازم این ماده، با همه‌ی خصوصیاتی كه انسان در این محیط مادی و در فضای مادی به طور طبیعی دارد؛ بنابراین كاری كه باید بكنید برای اینكه آن نهایت برای شما آسان شود و مطلوب باشد، این است: «قدّر بلاغك من الزّاد»؛ آن مقداری از توشه را كه تو را به منزل برساند، تقدیر كن - یعنی اندازه‌گیری كن - بدان چقدر كار لازم داری برای اینكه بروی. این بخش اول است. بخش دوم: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را هم سبك كن. این دو تا هدایت و راهنمائی است كه امیرالمؤمنین میكند. اولاً بدان چه لازم داری برای عبور از این راه. در پاسخ اینكه ما چه لازم داریم، خودشان بیان كردند: اجتناب از محرّمات و انجام واجبات. یعنی آن اندازه‌ی لازم، و به قول پزشكان، آن دوز لازم از ذخیره‌ای كه شما لازم دارید برای اینكه بتوانید این راه را طی كنید، همین واجبات است؛ این واجبات را كه انجام دهید، آن مقدار لازم از ذخیره را دارید. هرچه بیشتر كردید و بر این واجبات افزودید، امكانات بیشتری خواهید داشت، استفاده‌ی بیشتر و بهره‌ی بیشتری خواهید برد. لیكن مقدار فرائضی كه بر ما واجب است، آن حداقل نیازی است كه ما برای عبور در این راه داریم. محرّمات هم همین جور است. یعنی اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهیز از آسیبهائی است كه در این راه ممكن است برای ما پیش بیاید. بنابراین اگر از محرّمات اجتناب كردیم و واجبات را انجام دادیم، این همان پرواز مورد نظر را برای من و شما ممكن و فراهم میكند؛ چیز بیشتری لازم نیست. بعضی‌ها دنبال برخی از خصوصیاتند؛ كسی را پیدا كنند، از او ذكری بگیرند، از او ریاضتی فرا بگیرند. اینها لازم نیست؛ ریاضت شرعی، مشخص است. اگر همین نمازها را بخوانیم، درست بخوانیم، بوقت بخوانیم، اركانش را درست به‌جا بیاوریم، با توجه بخوانیم، یا روزه را درست بگیریم همینها انسان را پرواز میدهد. توصیه‌ی دوم هم اینكه فرمودند: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را سبك كن. ماها كه بارهای سنگینی را بر دوش گرفتیم، امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال توفیق دهد كه بتوانیم این بارها را حمل كنیم.۱۳۹۲/۰۴/۲۳ کانال @hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷 قسمت8⃣ تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم»📜 📌تذکر پنجگانه روزانه برای توجه به وجود صراط مستقیم شما مثل کسى هستید که از جو زمین خارج شده و به فضا رفته‌اید. آن‌جا هوا نیست و شما هم محتاج تنفسید. باید یک ذخیره‌ى هوایى با خودتان ببرید، تا بتوانید تنفس کنید. همین هم که حس کردید ذخیره‌ى هوا در حال ته کشیدن است، بلافاصله برگردید، خودتان را از لحاظ هوا تجهیز کنید و باز بروید. نه این‌که به شما بخواهم بگویم که من آن‌گونه نیستم. نخیر؛ بنده هم در این جهت، یا مثل شما هستم، یا مقدارى از شما هنوز عقبتر و پایین‌تر. ما هیچ کدام نباید به دیندارى و استقامت خودمان در این راه مغرور شویم و اطمینان پیدا کنیم و بگوییم: «من دیگر در این شرایط نمى‌لغزم.» خیر؛ اگر شما چنین بودید، نمى‌گفتند روزى پنج نوبت بگویید: «اهدنا الصراط المستقیم.» (۱) یک بار دعا مى‌کردید و تمام مى‌شد و مى‌رفت. این‌که به شما مى‌گویند هر روز ده مرتبه - پنج نوبت و هر نوبت دوبار - حداقل، باید بگویید «اهدنا الصراط المستقیم»، به خاطر این است که همه‌ى ما احتیاج داریم دائم متذکر باشیم که راه راستى وجود دارد - که البته همان راه عبودیت الهى، راه بندگى خدا و جدا شدن از بندگى نفس و بندگى هر که غیر خداست - و ممکن است ما از آن راه منحرف شویم و از خدا متضرعانه مى‌خواهیم که «خدایا! ما را در این راه نگه‌دار. ما را به این راه هدایت کن. این راه را به ما نشان بده.» دائم بر سر دوراهى هستیم؛ دائم. حرف مى‌زنیم، جلومان دوراهى است. سکوت مى‌کنیم، جلومان دو راهى است. مرخصى مى‌آییم، دوراهیها همین‌طور پى‌درپى، جلو ما هستند. در محیط کار هستیم، همین‌طور. سختى پیش مى‌آید، همین‌طور. روابط سرد مى‌شود، همین‌طور. روابط خیلى گرم و پرجوش مى‌شود، همین‌طور. دائم بر سر دو راهى هستیم. در این دوراهیها، باید از طرف خداى متعال هدایت شویم؛ زیرا ممکن است بلغزیم. این امکان لغزش را، هرگز فراموش نکنید و براى آن‌که این امکان را هر چه ضعیفتر کنید، خودتان را تجهیز نمایید. از لغزشگاهها اجتناب کنید. جاهایى هست که انسان پایش مى‌لغزد: «چوگل بسیار شد، پیلان بلغزند»؛ آدمها که جاى خود دارند. جاهایى لغزشگاه است. به آن‌جاها نزدیک نشوید. لغزشگاهها انواعى دارد. هر کس نقطه ضعفى دارد. یکى نقطه ضعفش پول است؛ یکى نقطه ضعفش رودربایستى و رفاقت است؛ یکى نقطه ضعفش احترام کردن است؛ یکى نقطه‌ى ضعفش زن است؛ یکى نقطه ضعفش سورچرانى و شکم‌چرانى است. هر کس نقطه ضعفى دارد. آدم خودش نقطه ضعف خودش را خوب مى‌فهمد. به آن نزدیک نشوید. اگر نزدیک شدید، براى خودتان خطر درست کرده‌اید. علاوه‌بر نزدیک نشدن به نقطه ضعفها، باید در تقویت معنوى خودتان کوشا باشید. اول قدمش این است که همین نمازى را که در شبانه روز پنج نوبت مى‌خوانید، با توجه بخوانید. اگر ترجمه‌ى نماز را بلدید، سعى کنید در حال نماز تمرکز پیدا کنید. این تمرکز، امر بسیار مهمى است؛ تا آنچه را برزبان جارى مى‌کنید «حتى تعلموا ماتقولون»؛ بفهمید چه مى‌گویید. آیه‌ى قرآن است دیگر. مى‌گوید که مست مشغول نماز نشوید - «لاتقربوا الصّلاة وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون» (۲) تا بفهمید چه مى‌گویید. مشغول حرف زدن با خدایید؛ این، تمرکز مى‌خواهد. حواس ما پرت مى‌شود. غالباً در حال نماز، ذهنمان به جاهاى دیگر مى‌رود. باید در حال نماز، تمرکزى در خودمان ایجاد کنیم. اگر این تمرکز پیدا شد، قدم بعدش حضور قلب است. من عرض کنم به شما؛ پاداشى که خدا براى حفظ تمرکز و توجه به شما مى‌دهد، حضور قلب است. اگر شما توانستید کلمات و عبارات نماز را با توجه به معانى‌اش بیان کنید، خدا پاداشى چنین نقد در دستتان مى‌گذارد و آن پاداش این است که بعد از لحظاتى، در شما حضور قلب پیدا خواهد شد. به خدا توجه پیدا مى‌کنید و دلتان رقیق مى‌شود. گاهى اشکتان جارى مى‌شود. حالت نیاز در شما پیدا مى‌شود، و این، پاداش آن مجاهدتى است که مى‌کنید، و مهار ذهن را محکم مى‌چسبید که این طرف و آن طرف نرود.۱۳۷۱/۰۵/۱۹ بیانات در جمع مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهورى اسلامى ایران کانال @hashtagden
📌 در کلام 4⃣ 🎤خطبه: ۳معروف به شقشقیه موضوع: وظیفه ثروتمندان😏 میگوید خدمت حضرت بودیم، سَدیر صیرفی وارد شد. سدیر صیرفی اهل صرّافی بوده -صیرفی یعنی صرّاف و کسی که دینار و نقره و مانند اینها میخرد و میفروشد- و قاعدتاً آدم پولداری بوده. [سلام کرد و نشست.] فَقالَ لَهُ یا سَدیرُ ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ اِلَّا عَظُمَتِ الحُجَّةُ لِلَّهِ تَعالى عَلَیه بمجرّدی که نشست، ظاهرش این است که حضرت بی‌مقدّمه، بدون اینکه او سؤالی کرده باشد و حرفی زده باشد، رو کردند به او و فرمودند که ای سدیر! هر کسی که پولش زیاد شد، مالش زیاد شد، حجّت خدا بر او زیاد خواهد شد؛ چون «اَخَذَ اللّهُ‌ عَلَى‌ العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم»؛ (۱) خدای متعال عهد و پیمان گرفته از علما -علما هم فقط به معنای فقها نیست- از دانشمندان، دانایان، زبدگان، نخبگان جامعه که بر گرسنگیِ گرسنگان و سیری و پُریِ سیران و اغنیا صبر نکنند، اعتراض کنند. یک ظالمِ ثروتمندِ شکمِ پُری و مظلوم گرسنه‌ای را اگر دیدند [اعتراض کنند]. خب این حجّت خدا است دیگر، این عهد و پیمان الهی است. حضرت اینجا به سدیر فرمود: اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او بزرگ خواهد شد، سنگین خواهد شد، خدای متعال بر او احتجاج خواهد کرد. حالا کسی که مال ندارد، یک جور است، کسی که مال دارد، طبعاً وضعش فرق میکند؛ وظیفه دارد. فَاِن قَدَرتُم اَن تَدفَعوها عَن‌ اَنفُسِکُم فَافعَلوا اگر میتوانید این مال زیادی را که دارید، از خودتان دور کنید، دفع کنید، بکنید. خب، چه جوری دفع کنیم؟ مثلاً بریزیم پولها را در آب، در دریا، در چاه؟ یا برای اینکه پول را از بین ببریم، خرجهای مُسرفانه و بیجا کنیم، خرج بیخودی بکنیم؟ اینها مراد نیست. قالَ لَهُ یَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ بِماذا؟ [سدیر گفت:] چه جوری این پول را از خودمان دفع کنیم؟ قالَ بِقَضاءِ حَوائِجِ اِخوانِکُم مِن اَموالِکُم(۲) [حضرت فرمود:] راهش این است که نگاه کنید، ببینید برادران شما چه نیازی دارند به اموال شما، آن نیاز را برآورده کنید. بعضی‌ها متمکّن هم هستند، [امّا] می‌آیند پیش ما -چون پول بیت‌المال دست ما است، از ما میخواهند- که مثلاً فرض کنید فلان کس محتاج است، شما یک پولی بدهید؛ خب بابا، خودت که پول داری، بده! اگر چنانچه نتوانستی، بعد بیا سراغ بیت‌المال. یعنی بعضی‌ها سختشان است که از خودشان بکَنند و در راه خدا انفاق کنند. حضرت اینجا میفرمایند که این پول زیاد را، این مال زیاد را هر جور که میتوانی، از خودت دور کن. البتّه هر جور که میتوانی، یعنی به این صورت که به برادران مؤمنت بدهی و قضاء حوائج آنها را بکنی.۱۳۹۷/۱۲/۱۹ بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره وظیفه‌ی ثروتمندان کانال @hashtagden
در کلام 5⃣ 📜نامه: ۳۱ 👌 موضوع: و از مفاهیم اصیل است نه یک بخش دیگر از این حقایق [حقایقی که بعثت و وحی الهی برای مردم روشن کرد]، منظومه‌ی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگی‌ساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسله‌ی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّه‌ای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربی‌ها یاد گرفته‌اند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربی‌ها که اینها را مطرح کرده‌اند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکرده‌اند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۱) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همه‌جانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۲) یعنی اصل بعثت همه‌ی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است. یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۳) از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. یا آن جمله‌ی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّه‌ی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسله‌ی ارزشها و سلسله‌ی معارف و منظومه‌ی معرفتی و منظومه‌ی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی و چه اجتماعی- همه‌ برخاسته‌ی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همه‌ی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئت‌گرفته‌ی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمک‌کننده‌ی به صعود در این راه است. خب، این مجموعه‌ای است که در بعثت در واقع به مردم هدیه شد.۱۳۹۹/۰۱/۰۳ سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران کانال @hashtagden
در بیان ای قسمت9⃣ تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» 📜 ⚡️تبعیت از هدایت الهی معیار است نه از اکثریت مردم 🎤یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر میكردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعه‌ی ما و كشور ما بعمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت؛ در سبك زندگی، در كیفیت پوشش، در كیفیت راه رفتن، در كیفیت معاشرتها و ارتباطات اجتماعی. اگر هم كسی به آنها اعتراض كرد، گفتند كه دنیا امروز اینجوری است. در حالی كه قرآن به ما می‌آموزد: «و ان تطع اكثر من فی الأرض یضلّوك عن سبیل الله ان یتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا یخرصون».(۱) آنچه كه انسان جا دارد آن را فرا بگیرد و اگر لازم بود، از آن تقلید كند، عبارت است از طریق هدایت؛ «صراط الّذین انعمت علیهم»؛(۲) از خدای متعال میخواهیم كه ما را هدایت كند به راه كسانی كه به نعمت الهی واصل و نائل شده‌اند؛ این است كه باید از آن تبعیت و پیروی كرد. اما اینكه حالا اكثریت مردم دنیا اینجور حرف میزنند، اینجور حركت میكنند، اینجور رفتار میكنند، ما باید عقل خودمان را، دین خودمان را، هدایت الهی را معیار قرار دهیم برای رد و قبول. امت مؤمن و مسلم آن امت و ملتی است كه معیار را از قرآن میگیرد، از هدایت الهی میگیرد؛ این میشود معیار. ۱۳۹۲/۰۴/۱۹ بیانات در محفل انس با قرآن کانال 🎗 @hashtagden 🌷
در بیان ای قسمت🔟 تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم»📜 👌اهمیت درخواست نعمت بدون ضلالت از خداوند 🎤در قرآن کریم، حقیقت تلخی مطرح شده است که اگر بخواهیم اسمی برایش بگذاریم، می‌توان اسم آن را «ارتجاع»، یعنی رجعت به عقب، یا «ارتداد»، یعنی برگشتن، عقبگرد، خسران و از دست دادن دستاوردها گذاشت. راجع به این مقوله، در قرآن، حدیث و تاریخ، صحبت شده است.(۱) این مقوله، متأسفانه به جوامع و ملتهایی مربوط است که در بهترین حالات معنوی و الهی هستند. یعنی به مردمِ دوران جاهلیت مربوط نیست، بلکه به مردمِ دوران اسلام مربوط است. چون اینها هستند که ممکن است این میکروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، یک بیماری است که مخصوص کشورها و ملتهایی است که با حرکتی عظیم، یک قدم به جلو برداشته‌اند و به تعبیر امروز، انقلاب کرده، به جایی رسیده و خود را به خدا نزدیک کرده‌اند. به تعبیر دیگر، آن بیماری، مخصوص کسانی است که خدای متعال به آنان انعام کرده است. شما نگاه کنید این قضیه چقدر مهم است که ما هر روز، بارها در سوره‌ی حمد باید جمله‌ای را که به‌نحوی اشاره به همین حقیقتِ تلخ دارد، تکرار کنیم: «اهدنا الصّراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاَ الضّالّین»؛(۲) راه کسانی که به آنان نعمت دادی. منتها، کسانی که خدا به آنان نعمت داده است دو نوعند: اوّل کسی که دچار بلای غضب الهی و بیماری ضلالت بعد از هدایت شده است، که می‌گوید: «خدایا مرا جزو این انعام شده‌ها قرار نده.» نوع دوم، کسی که انعام بر او شده است، اما دیگر مورد غضبِ بعدی و دچار ضلالتِ بعدی نشده است. می‌گوید: «مرا جزو اینها قرار بده.» «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم، و لاَ الضالین.» مرا از انعام شدگانی که از قبیل «فاُولئک مع الّذین انعم اللَّه علیهم من النّبیّین و الصّدّیقین و الشّهدا(۳)» هستند قرار بده، نه از قبیل آنهایی که درباره‌ی‌شان فرموده‌ای: «اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم و أنی فضلتکم علی العالمین(۴).» یعنی بنی‌اسرائیل. بنی اسرائیل هم جزو کسانی بودند که خدای متعال برایشان انعام کرد و قرآن مصرّح این معناست: «یا بنی اسرائیل أذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم»؛ «من به شما هم انعام کردم.» و «أنی فضلتکم علی العالمین»؛ «نعمت بسیار بزرگی هم دادم؛ که شما به خاطر آن نعمت، بر همه‌ی بشریت فضیلت پیدا کردید.» اما همین بنی‌اسرائیل، کسانی بودند که بعدها کارشان به جایی رسید که خدای متعال، لعنت دائمی بر آنان فرستاد و در روایات داریم که مراد از «المغضوب علیهم»، یهود است. یعنی کسانی که دچار آن تجربه و امتحانِ تلخِ تاریخی شدند. (۵)البته، چنین چیزی، در مورد مسلمین هم ممکن است. به همین سبب، قرآن، مسلمانان را بر حذر داشته است۱۳۷۳/۱۰/۱۵ بیانات در دیدار جمعی از پاسداران. کانال @hashtagden
در کلام 6⃣ 📜نامه ۳۱ 👌موضوع: بنده غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده‌ است آقای «جورج جرداق» نویسنده کتاب نامدار «صوت العداله» - که درباره علیه‌الصّلاةوالسّلام است - بین دو جمله که یکی از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام صادر شده است و یکی هم از جناب - خلیفه دوم - مقایسه‌ای میکند. یک وقت چند نفر از استانداران یا ولات زمان جناب عمر پیش ایشان آمده بودند، و چون گزارشی علیه آنها آمده بود، خلیفه را خشمگین کرده بود. خلیفه خطاب به آنها جمله ماندگاری را گفته است: «استعبدتم النّاس و قد خلقهم اللَّه احرارا؟»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ در حالی که خدا مردم را آزاد آفریده است؟ جمله دیگری امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة والسّلام فرموده است که در نهج‌البلاغه آمده است و آن این است: «لاتکن عبد غیرک وقد خلقک اللَّه حراً»(۱)؛ بنده غیرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفریده‌است. «جورج جرداق» بین این دو جمله مقایسه میکند و میگوید جمله امیرالمؤمنین به مراتب برتر از جمله عمر است؛ زیرا عمر به کسانی این خطاب را میکرد که آزادی و حریّت، در دست آنها هیچ تضمینی نداشت؛ چون خود آنها کسانی بودند که عمر میگفت: «استعبدتم النّاس»؛ مردم را به بردگی گرفته‌اید. مردم را به بردگی گرفته‌اید؛ حالا به آنها آزادی بدهید. این یک طور حرف زدن است؛ یک طور دیگر آن است که امیرالمؤمنین به خود آن مردم خطاب میکند و در حقیقت ضمانت اجرا را در خود کلام میآورد: «لاتکن عبد غیرک و قد خلقک اللَّه حراً»؛ بنده غیر خودت مباش، خدا تو را آزاد آفریده است. در این هر دو کلام، دو خصوصیت برای «» هست که البته کلام امیرالمؤمنین این برجستگی و امتیاز را داراست که ضمانت اجرایی هم دارد. یکی از آن دو خصوصیت، همین است که حریّت جزو فطرت انسانی است - «وقد خلقک اللَّه حراً» - که من حالا درمقایسه بین تفکّر اسلامی و تفکّر غربی، اشاره‌ای به آن میکنم.۱۳۷۷/۰۶/۱۲ بیانات در دانشگاه تربیت مدرّس‌ کانال 🌷 @hashtagden 🦋