eitaa logo
به هوای سیل
82 دنبال‌کننده
1هزار عکس
203 ویدیو
41 فایل
سفر به پلدختر و چیزهای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی نمی دانی چه ات شده. فقط این سیبک لامصب مثل سنگ آتشفشان می چسبد بیخ گلویت و خِرخِره ات را از درون می جَوَد. و تنها واکنش ات یک لبخند همیشگی است. غمی به وسعت کهکشان داری؟ نه؟ گرامی باد.
هدایت شده از - دارُالحُسِین -
مداحی آنلاین - دست خودم نیست - محمود کریمی.mp3
9.55M
دست‌خودم‌نیست گریه‌ام‌بی‌اختیاره💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ حرم شدم. گرامی باد. @HOLLYYAGHUT
هدایت شده از تنها علاج
-1290592512_-214449.mp3
7.26M
🔸بازم بشنو صدامو دریاب اشک چشامو امشب صادر کن آقا ویزای کربلامو 🔹منم خیلی دلم میخواد بزنم بین راه فریاد: هلا بیکم هلا بیکم یا زوار ابوالسجاد! 🔸حسین جانم! حسین جانم! ببین این حال غمبارو بطلب سینه زنها رو بنویس اسم ماهارو #یادش_بخیر #شب_جمعه #اربعین #انجمن_عتبه @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
4_5782715264067963134.mp3
2.89M
مداحی اربعینی فوق العاده زیبا و شنیدنی «ای آقا، عمود چندمی؟» 🔸قدم قدم موكبارو مي گردم 🔹ستون ستون دنبال يه نشونه م 🔸كجاي اين جمعيتي كه مي خوام 🔹نمازمو پشت سرت بخونم 🔸مگه مي شه، پدر صدا كنه پسر نياد؟ 🔹مي دونم، كه بين زائرا 🔸مي دونم، ميون مردمي 🔹مي سوزم، توو آتيش غمت 🔸اي آقا، عمود چندمي؟ 🔹يا مهدی، عزيز فاطمه 💠تا دنيا، حسينو نشناسه 💠من از پا، نمي شينم آقا @tanhaelaj
اربعین، یعنی بلوغ. چهل سالگی یعنی بلوغ. چله گرفتن یعنی بلوغ. بلوغ یعنی رسیدن. یا ایها الرسول بَلّغ.... درختان رسالت شما چیست؟...بلّغ...موسی می خواهم. موسایی که بدون ترس...عصا را بیاندازد...لا تخف...تو در امان هستی. بلوغ نویسنده گرافیست بلوغ هنرمند، در چیست...برسید...به آنِ زندگی برسید. اربعین یعنی از حسین به حسین برگشتن. عرشه کشتی حسین عرشِ رحمانیست،همان که بر ماء بنا شده...بر اشک. @havaseil @anarstory
هدایت شده از شیخ شوخ 😅✌️
30.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جامونده ها حتما ببین دلتون شکست و اسمتون جاری شد برای ظهور دعا کنید
13921008_7933_64k.mp3
2.31M
چهره دشمن را باید افشا کرد...با شفاف سازی...جریان تحریف کارش تحریف واقعیت ها است. بعد از افشای دشمن باید با او جنگید...دشمن داخلی را باید ابتدا افشاء کنید... پس افشاء کنید. @ANARSTORY @HOLLYYAGHUT
هدایت شده از ...
فروش ماسک سه لایه با کیفیت و قیمت عالی بسته 50 تایی فقط 60هزار تومان 09135153383
به هوای سیل
باشه آقا.....حق داری آقا....
☑️ کانال های شخصی بچه های باغ انار: 🖊آرمینه‌آرمین 🔻مشق شب. http://eitaa.com/joinchat/3936157712Cd64453ab68 🔹 🖊حسین ابراهیمی🔻 @dastannewis 🔹 🖊اسماعیل واقفی.🔻 @storytools 🔹 🖊سیدمحمدحسین موسوی.🔻 @DastNevis_Talabeh 🔹 🖊حیدر جهان کهن.🔻 https://eitaa.com/joinchat/1105920033C30c5a941ac 🔹 🖊احد🔻 خط به خط https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776 🔹 🖊مقدسی فر🔻 https://eitaa.com/joinchat/1725038616Ca1e5e9495d 🔹 🖊مهدیار🔻 @jahadbaghalam 🔹 🖊باران🔻 @sherekodak 🔹 🖊بنت الحیدر سلام الله علیها.🔻 @AvayeEeshgh 🔹 🖊بنـْتـُ الْحِیْدَࢪ‹؏› و فخر الزمان🔻 @nevisandegane_enghelab 🔹 🖊فخر الزمان🔻 @masteeshgh 🔹 🖊فاطمه شراهی🔻 https://eitaa.com/joinchat/3829399613C5067396364 🔹 🖊شعر به زیبایی احساس🔻 https://eitaa.com/joinchat/3081044025Cd7c37352da 🔹 🖊خانم گل🔻 دیالوگ، مونولوگ. http://ghashamshami.blogfa.com/ 🔹 🖊اویسِ قرَنِ حُسَیْن🔻 @Harime_313 🔹 🖊زهرا صادقی🔻 خودنویس. @khoodneviss https://eitaa.com/koocheyEhsas/29293 لینک رمان شاهزاده و شبگرد https://eitaa.com/koocheyEhsas/9584 رمان انلاین (در حال نگارش) 🔹 🖊بانو طلبه 313🔻 @be_vaghte_del313 🔹 🖊فرجام پور🔻 اسرارِ درون @asraredarun 🔹 🖊حبیبی فر🔻 نویسنده شو @nevisandesho 🔹 🖊نون و القلم🔻 قلم درد @ghalamdard 🔹 🖊ځٻاٺ قݪݦ 🔻( نقد و بررسی رمان) @hayateghalam 🔹 مدرسه ی علمیه ی @versify https://eitaa.com/joinchat/3165585446C87efc10302 ♦️ 💎 @anarstory
بسم رب الحسین✨ برگزاری دوره نرم‌افزار inshot📳 در باغ یاقوت🍃 جلسه اول: شنبه ۱۳۹۹/۷/۲۶ ساعت ۲۰ نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/2117730369C3e312b8a21 نمایشگاه باغ🔻 @HOLLYYAGHUT
عن مفضل بن عمر قال سمعت أبا عبد الله يقول يكون مع القائم ثلاث عشرة امرأة، قلت و ما يصنع بهن، قال يداوين الجرحى و يقمن على المرضى كما كان مع رسول الله، قلت فسمهن لي، قال القنوا بنت رشيد و أم أيمن و حبابة الوالبية و سمية أم عمار بن ياسر و زبيدة و أم خالد الأحمسية و أم سعيد الحنفية و صبانة الماشطة و أم خالد الجهنية (دلائل الامامه، ص 260) مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: 13 زن همراه قائم هستند. گفتم: با آن ها چه می کند؟ (چه ماموریتی به ایشان می سپارد؟) امام فرمود: مجروحان را مداوا می کنند و به امر مریضان رسیدگی می کنند. همان طور که با پیامبر هم زنانی (در جنگ) بودند. گفتم: ایشان را برایم نام ببر. فرمود: قنوا فرزند رشید ام ایمن حبابه والبیه سمیه مادر عمار فرزند یاسر زبیده ام خالد احمسی ام سعید حنفی صبانه ماشطه (ماشطه قصر فرعون) و ام خالد جهنی پ.ن: البته در این روایت نام 9 نفر اومده 💯💯 اگر شما یکی از این زنانی باشید که نامش نیامده...لحظه ای که متوجه می شوید این بار عظیم روی شانه های شما قرار گرفته را توصیف کنید... 💯💯 چطور به این مقام رسیده اید؟ داستانی بنویسید... لحظه دیدار امام زمان علیه السلام و گرفتن حکم ماموریت را توصیف کنید...مثلا حضرت به شما ممکن چه بگویند؟ اگر آن چهار زن از دوستان نزدیک هیئتی شما باشند. یا در فضای مجازی همکار شما باشند...دوستی خود را داستانی بنویسید. طرح خودتان را برای مدیریت زنان جهان توضیح دهید...متن توضیحی هم باشد ایرادی ندارد. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 فقط خلاقانه و غیر شعاری و ...غیر دلنوشته باشد. متن ادبی و دلنوشته و شعر برود در پادشاه وارونه. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 @anarstory
ممکن است همین مجروحان و بچه های ضربه دیده در فضای مجازی باشند...
- سیب زمینی تنوری میخوری؟ بیا کنارم بشین...می دونم تو هم خسته ای..بیا. - در گوشه ای از دنیا یک غار خریده ام اصحاب کهف راهشان دور بود. خودم هم در مسیر مدینه سه شب فقط اقامت خواهم کرد...بعد از آن شما خواهید ماند این غار...این کهف. کهفِ حصین...نحن کهف الوری. - تابالوگا را در مدفن کرمهای شبتاب یافته ام. کسی هست که به بانو عمره خبر دهم من کجایم؟ - تای شلوارش هندوانه دلم را قاچ میکند. پ.ن از دفتر خاطرات زلیخا... - موهای مجعدش قلبم را جِرمه جِرمه. پ.ن همان - من و جذاب سیب زمینی را می کردیم دانه و به دل می گفتیم: - هوووووف چقد داغه - سلام و . کنار ام...هر لحظه بیم فرو افتادن دارم. برگ ها عاشق نور اند نه برای خودشان...برای درختان و میوه ها. - سوزناک ترین خیال دلم را می خواهم در اقیانوس منجمد شمالی بگذارم. آهای شمالی مرا دریاب. - تهوع آور. رنج آور. خودم را می گویم. - دل در کمند گیسوی یار باخته ام. از اولش گفتم این کمندش کار دست ما خواهد داد. - سیراب شیردانِ حقیقت رابیرون ریخته ام حرفی از جنس حقیقت نشنیده ام. - ای خدای باغ انار...تو را با ما چکار...نمی شود دیگر بسه؟ - کوکتل مولتوفی ساخته ام از شیشه قلبم. و درونش را از مهر سرشار. آتشم اگر زنید به محبت خواهید سوخت. - دریای دلم پُر از پَری دریایی است. کبوتر های پاپَر دور جزیره ها سرگردانند. پارویی خواهم ساخت. به پری ها خواهم داد. و خودم دور خواهم شد از جهان. دور خواهم شد از پروپاگاندا. - تمام باغات در باغ انار جمع شده و باغ انار در انار و انار در نون. و نون در نقطه اش. و من آن نقطه ام. - طوفان زده ام. ای نوح کشتی ات به چند؟ - عصای موسی را با کشتی نوح تاخت زده ام. یقین دارم که ضرر نکرده ام. - کویری ام. و همین گواه تو.... - دل را برای چه آتش می زنند؟ برای سوختن...سلمنا...خب اگر چیزی نمانده باشد چه؟ - امروز با شاپرک ها به کائنات رفتم. آن درخت کوچک که در سفر قبلی کاشته بودم لیمو داده بود. - بارقه امیدی پیدا کردم. معلوم شد امید بارقه رو دیروز گم کرده بوده...هیچی دیگه بارقه رو بردم دم در خونه امید اینا تحویل دادم...کلی تشکر کردند بندگان خدا. - اخوانِ ثالث به طالس گفت: عهه این چیه؟ طالس به لهجه فلاورجونی گفت...هیچی بابا خالِس. - جفنگ در جفنگدان شوری ندارد..این حرفها هیچ نوری ندارد. - مادرم در دهانم فلفل می ریخت و من به دلم میگفتم....حالا یه روزی رییس جمهور میشم تلافی می کنم. - رفتم...واقعا رفتم....واقعا.... - الان فرداست. - سقراط و صغری عقد کردند. کبری کتابش گم شد. - هیچم در هنر پیچیده. به روحِ هنر قسم. - خرامان خرامان آمد. خرامان خرامان رفت. تا 1400. - خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی...هر کی گفت کجا؟ - دلم پوسید. - چِقَد لوسید. - باهم دوسید؟ #🤔 - اهل روسید؟ #🤔 - مگه خروسید. - بچه اش را بوسید. - سامری را دیدم که نشسته بود و گاو زردی را می دوشید برای تکرار حماسه ای قهوه ای. - تا فتح قدس ده کلیک دیگر مانده، موشواره ها محکم و هدفمند فشار دهید. - خدایا روحم گرفته، دایجستیو بهشتی مرحمت بفرما. - خدایا! روحم بیرون روی اعتقادی گرفته، از عرش ات، دیفنوکسیلاتی بفرست. - خدایا قسم به خوابِ دم صبح دوستت دارم. - +پای تراکتور سازیون هم. - کارِ ما رمان بزرگسال است، حسین مجاهد اگر بگذارد. - برای تمام گذشتگاه علی الخصوص همسر نوح با آن بچه تربیت کردنش فاتحه مع صلوات. - برگی به برگها اضافه شده. شاید بهار آمده... - در باغ گردش می کردم. باغبان ها بیل و بیلچه به دست به درختان می رسیدند...درختانِ انار با تمام وجود قند در برگهاشان آب میشد...این لحظه هزار بار تقدیم باغبانها. - دلِ یک درخت که آسمانی شود همه چیز را بالا می برد...تمام باغات را به زیر سدره المنتهی می رساند. ای درخت عزیز هرجایی هستی خدا به سلامت دارَدَت. - توشیشان عزیز امیدوارم هرجایی هستی به مادرت برسی. من در تمام زندگی ام برای هاچ و توشیشان گریسته ام. و این یعنی ما همه مادری بوده ایم. السلام علیک یا مادر هزاران هزار سلام خدا بر حضرتش. - مادر مرا به کربلا نمی بری؟
- خدایا از دانه های انار بنیان مرصوص ساخته ام. بیا ببین...بیا دیگه...بیا دیگه دورت بگردم. - خدایا آنتی ویروس ام جیغ می کشد...به نظرت در قلبم خبری شده؟ - _وصال جدی! +حاضریم اقا. _وصال اسمت وصاله؟ +بله آقا. -وصال، جدی هستی؟ +بله آقا. - یعنی نمی تونیم باهات شوخی کنیم. _ اقا ما فامیلمون جدیه...ههه ه هه هه ه ه هه +عهه ه ههه ه هه ه هه - پشت گوشم را به نهنگ نشان دادم و گفتم بخاران. نهنگ یک نگاهی کرد و رفت. بعد ها از پلانگتون شنیدم که نهنگ ها اعصاب این کارها را ندارند. - موریانه ای را با صد ترفند شکار کردم. امشب کباب موریانه داریم. نام مهمانی امشب را گذاشته ام گشایش موریانه ای. - در کف مغزم فرشی از نور پهن کردم. مواظب باشید لگدش نکنید. - من نهنگی را می کنم دانه و به دل می گویم موبی دیک دانه ای چند؟ - در قلعه فلک الافلاک نشسته ام و چایی نارنج می خورم و به درخت های انار توی جاده فکر می کنم. - در قعر اقیانوس نشسته بودم که درخت اناری آمد و گفت: فووووونِت. - در حال خلق آخرین اثرم بودم که یکهو اولین اثرم برگشت و گفت: - خاک بر سرت. - از پارک نوفل شاتو تا خیابان امام یک زندان راه است. - اذان که می گویند صفحه کلید دستت است باید بگذاری زمین. - گوشواره های ذهنم را کندند...حالا می فهمم چرا هزار و چهار صد سال است افکارم پریشان است. - دوش دیدم ملائک گرد بقیع طواف می کردند. و امام مجتبی بر فراز کائنات خطبه میخواند...چه صدایی، چه ابهتی...حسن امام حسین است. - ناباورانه ناوارو می دیدم و به دل میگفتم هیچ پلیسی مثل سرکار جاور نمی شود. از آن روز تا به حال اخلاق ژان والژان با من عوض شده. - وبلاگی دارم مالِ شما...چند نیم لوگ دارم آن هم مالِ شما...فقط یک امام رضا را برای ما بگذارید. - -اگر الیف شافاک بشیی چی می پاشونی؟ +شونصد صفحه درّ و گوهر. - عشق یا عشق یا عشق چه فرقی میکند. باید عشقی ساخت و عشق را ساخت. عشق پیشه پیشه وران است. ما به دنبال عشقیم تا در آن عشق به راه بیاندازیم و عشق بسازیم. - دخترک کبریت فروش را دیدم که معصومانه منتظر بود. بارقه امیدی به او هدیه دادم از ذوقش گریه کرد. هنوز جای داغِ پشت دستش می سوخت. - و از عرش ندایی مرا خواند. همین امروز. توی حیاط. شماره 103...و چیزی در گذشته را به یادم انداخت. و چیزهای دیگر... و همین. - همین چهارشنبه چِل تا پیچ چو پیچ یا آهن پیچ برا چلنیوم....یادت نره. - دختر عقیل تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟ - خدا هویجت کند و بعد از آن دوستی با خرگوش را نصیبت. - هویجِ دلم زرد شده خدایا ما می خواستیم موز باشیم. - خدایا ایمانمان واشر سر سیلند سوزانده، مکانیکی بفرست. - خدایا یاتاقان زده درگاهتم. رحمی، مروتی! - بار پروردگارا، فشار شکن ترمزم دیگر تحمل ندارد. حوری پری ها مثل پشکل توی دست و پا ریخته اند. - گوسفندی را می کردم سلاخی و به دل می گفتم، خوب بود مردم قلوه های دلشان پیدا بود. یکهو سهراب برگشت و گفت: حاجی دیگه ما هرچی هیچی نمی گیم دیگه خودت بفهم... - ای آنکسی که لاستیک حواله ای داری و نمی دهی، حواله ات می دهم به سرزمین سدوم. - گوسفندان زیادی خریدم و دادم به دختران شعیب. موسایی می خواهم. گوسفند مراسم عقدشان با خودم. کیک اش هم با خودم. تمام مصر و کنعان و مدین را دعوت میگیرم. - من نمی دانم صفورا و یوکابد همدیگر را دیده اند یا نه...خوب شد که نمی دانم وگرنه یک جفنگلوگ دیگر متولد میشد. - البته باز هم متولد شد. - دروغ می گویم که کربلا می خواهم. حال ندارم یک وعده بروم و ظرفهای مادرم را بشویم. حال ندارم یک بار کار برادر دینی ام را رایگان انجام دهم...دروغ هایمان را نبین حسین...خوب میشویم باتو... - زندان زاویرا هم نتوانست یوسف را بشکند. خدیا حجره فیروزه تراشی نمی دهی؟ - حکیم فردوسی را گفتم: حکیم یک گروه پر انرژی داریم میخواستم آدرس انتشارات شاهنامه را بدهی. یک نگاه کهکشان اندر سفینه ای بهم انداخت و گفت: همان که یک غول پشمالو پروفایلش است. هیچ نگفتم. - سعدی را گفتم انار گرامی بیا در پادشاه وارونه فعالیت کن. گفت، انار جدّ و آبادت است. - اژدهای موسوی را با نهنگ یونس به هم رساندم...یک مزرعه دریایی دارم با هزار اژدها نهنگی...هرکدام به طول هزار متر و وزن هزار تن.