فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمید رسایی از لجبازی با قالیباف به جنگ قوه قضائیه رفت و مثل روحانی میگه با بستن دهان ها نمی تونید کاری بکنید!!!
و از همه مهمتر شده مدافع صبا آذرپیک و یاشار سلطانی که برای اهل سیاست، کار رسانه ایشون علیه نظام کاملا مشهود هست...
و بالاتر اینکه مثل بی بی سی چیها که میگفتن جمهوری اسلامی توماج صالحی رو واسه یه خوانندگی ساده می خواد اعدام کنه، و اونهمه تلاشش برای براندازی و اغتشاش و تحریک به کشتن پلیس و غیره رو لاک میگرفتن؛ میگه قوه قضائیه چند تا فعال فضای مجازی رو بابت چند تا سوال داره بازداشت میکنه...
احمدی نژادیسم در لباسی دیگر از رگ گردن به رسایی نزدیک تره...
دانشگاه حجاب
. رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_هشتم🎬 یک شب طولانی و سخت با گریه های فاطمه به صبح رسید، روح الله ان
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_نهم🎬:
شبی سخت با هزار حرف و حدیث و شماتت و توبیخ به صبح رسید، فاطمه که خسته از این دنیا و تعلقاتش شده بود و انگار کاسه صبرش لبریز شده بود، نماز صبحش را خواند و تصمیمش را گرفت.
لباس هایش را در تاریکی اتاق و بی صدا پوشید، روی هر کدام از بچه ها را با پتو داد و همانطور که سعی می کرد اشک چشمانش بر صورت بچه ها نریزد بوسه ای از گونهٔ زینب و عباس و حسین گرفت، اگر کسی شاهد این صحنه بود، کاملا حس می کرد که شاید آخرین باری باشد که این مادر، بچه هایش را می بیند و این بوسه، بوسهٔ خدا حافظی ست.
درب اتاق را آهسته باز کرد، سکوت خانه، نشان از خواب بودن ساکنانش داشت، فاطمه با نوک انگشتان پا به سمت آشپزخانه رفت، او خوب میدانست که هر وسیله کجا قرار دارد، در کابینت را باز کرد و بعد از دقایقی دست کشیدن، آن چیزی را که می خواست یافت، شیء مورد نظرش را کف دستش پنهان کرد و در کابینت را بست و با نوک انگشتان پا و البته با سرعت ساختمان را ترک کرد.
باد سرد صبحگاهی به صورتش خورد و باعث شد چادرش را جلوتر بکشد، هنوز مشت دست چپش بسته بود، انگار می بایست تا وقت معهود بسته بماند.
فاطمه به سمت امام زاده مورد نظرش که تا خانه پدرش فاصله ای نداشت حرکت کرد، او زمانی را به یاد می آورد که برای رسیدن به روح الله بارها این مسیر را طی کرده و چقدر دست به دامان شهدای خفته در آن امامزاده شده بود تا قلب خانواده اش را راضی به وصلت با طلبه ای که از دار دنیا فقط ایمان به خدا را داشت،کند.
چون خانواده فاطمه در عین اینکه پایبند نماز و روزه و حلال و حرام دین بودند، اما علاقه ای به طلبه و طلبه جماعت نداشتند و اما فاطمه چون هدفش زندگی سرشار از معنویات بود، آرزوی ازداواج با طلبه ای پاک و با ایمان را داشت و ازدواجش با روح الله را از اعجاز امامزاده و شهدایی میدانست که به درگاهشان دخیل بسته بود،پس الان هم شکایتش را باید نزد همانها میبرد.
فاطمه نفهمید که چطور مسیر را طی کرده اما وقتی چشم باز کرد که خود را وسط گلزار شهدا دید. آنوقت صبح هیچ کس در آنجا نبود پس فاطمه با فراغ بال بر سر مزار شهیدی نشست و ناخواسته شروع به شکایت کرد: یادت هست چقدر التماستان کردم،چقدر گفتم من از این دنیا نه پول می خواهم و نه مقام، نه دربند زر و زیورم و نه پست و مقام...من یک همراهی مؤمن می خواهم، من یک همسفری خالص می خواهم،همراه . همسفری که دل در گرو ایمان به خدا و عشق اهل بیت داشته باشد، همسفری که شما برایم نشان کنید و برگزینید و می دانستم که انتخاب شما بهترین هست برای من.... می گویند شهدا زنده اند، حالا که زنده اید وضعم را ببینید...منم فاطمه، همانکه میخواست فاطمه گونه زندگی کند...باید خدمتتان عرض کنم ،انتخابتان تو زرد از آب در آمد...فاطمه مشتش را باز کرد، تیغی را که کف دستش پنهان کرده بود نشان داد و گفت: می خواهم در حضور خودتان به این زندگی و این انتخاب پایان دهم،چون راه دیگری ندارم.
فاطمه متوجه نبود که تمام این حرف ها را با فریاد میزند، او داغ دلش را در صدایش ریخته بود و طلبکارانه با شهدا حرف میزد و بر سر آنان فریاد می کشید
فاطمه تیغ تیزی را که میرفت تا با حرکتش بر رگ دست او، رنج زندگی اش را پایان دهد از کاغذش بیرون کشید، روی رگش قرار داد و چشمانش را بست و می خواست دستش را حرکت دهد که با صدای مردی در کنارش به خود آمد: چکار می کنی خواهر؟!
فاطمه که نمی خواست کسی مزاحم کارش شود، دوباره تیغ را درون مشتش پنهان کرد، چادرش را جلوتر کشید و مردی را که بالای سرش ایستاده بود نگاه کرد.
مرد که جوانی با صورتی مذهبی و ریش و سبیل بود و کتاب دعایی در دست داشت خم شد و کنار فاطمه حالت نیم خیز نشست و گفت: تو سرباز امام زمان هستی، هر سرباز بارها و بارها در زندگی اش امتحان میشود، باید سربلند از امتحان خدا بیرون بیایی،امام زمان دلش به تو و به فرزندان تو و بقیه شیعه ها خوش هست، خجالت بکش، امید امام زمان را با این کارات ناامید نکن، تو باید قوی تر از این حرفا باشی، ما آفریده شدیم تا در روی زمین خلیفه الله باشیم...از ما با این مقام و منزلت این کارها زشت و بعید هست و بعد با کتاب دستش روی مشت فاطمه زد و اشاره کرد تا مشتش را باز کند.
انگار اختیاری در کار نبود، فاطمه همانطور که مبهوت بود مشتش را باز کرد.
آن مرد تیغ داخل مشت فاطمه را برداشت و از جا بلند شد.
فاطمه سرش را پایین انداخت و داخل چادر پنهان کرد و شروع کرد به گریستن، چند دقیقه ای گریه کرد و بعد نگاهش به کف دست چپش افتاد که هنوز رد خونی که در اثر فشار تیغ بر دستش بوجود آمده بود،برجا بود.
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
ادامه 👇👇👇
═ೋ۞°•📚•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_نهم🎬: شبی سخت با هزار حرف و حدیث و شماتت و توبیخ به صبح رسید، فاطمه ک
.
فاطمه هراسان از جا بلند شد، باید از آن آقا میپرسید که کیست و هدفش از زدن این حرفها چه بوده..اما هر کجا را نگاه می کرد اثری از آن آقا نبود.
فاطمه به شتاب داخل امام زاده شده، با نگاهش همه جا را گشت و بعد پشت ساختمان و...اما هیچ اثری نه از آن آقا و نه از کس دیگری نبود.
فاطمه با پشت دست اشک چشمانش را پاک کرد و زیر لب گفت: انگار ماموریت داشت تا فقط تیغ را از دست من درآورد...
در همین حین گوشی داخل جیب مانتویش شروع به زنگ زدن کرد..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
═ೋ۞°•📚•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🛑 #دوره_رایگان حوزه عفاف و حجاب🛑
🔸 دوره"مسئله حجاب" استاد علی غلامی(۹ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34346
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
🔸 دوره"نظام حقوق زن در اسلام" استاد علی غلامی(۲۳ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34297
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
🔸 دوره" مدیریت غریزه جنسی" استاد محمد شجاعی(۲۲ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34091
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
🔸 دوره"آسیب شناسی روابط دختر و پسر قبل از ازدواج"استاد دهنوی (۳۹بخش)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34118
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
عزیز بودی
عزیزتر شدی
سردار دلاور
#سردار_حاجی_زاده
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
عزیز بودی عزیزتر شدی سردار دلاور #سردار_حاجی_زاده ═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═ eitaa.com/joinchat/193816
🔴 سلبریتی ها و اصلاح طلبا که بابت هواپیمای اوکراینی ، کشور رو به آشوب کشیدن ، نیروهای مسلح رو مورد حمله و تضعیف و تحقیر قرار دادن و ...
آیا این جماعت الان که حقیقت مشخص شد ؛ انقد مرد هستن که عذرخواهی کنن⁉️
آیا الان اعتراضشون رو متوجه اوکراین و رئیس جمهور صهیونیستش میکنن⁉️‼️
🌻این وسط یک عذرخواهی بزرگ و تشکر هم به سردار دلاور حاجیزاده بدهکاریم که علیرغم بی گناهی ، برای آرامش در کشور فداکاری کرده و در اون لحظه مسئولیت سقوط هواپیما را بعهده گرفته بودن...
کجای دنیا همچین چیزی میبینید آخه⁉️
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمایت قاطع استاد محمد شجاعی از دکتر سعید جلیلی:
🔅آدم باید به کسی رای دهد که فردای قیامت هم بتواند جواب دهد
🔅من برای رای دادن به آقای جلیلی حجت شرعی دارم و ایشان را تبلیغ هم میکنم
#دکترجلیلی | #انتخابات
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞با حجاب برای اولین بار از قدم زدن در خیابان لذت بردم.✨
صحبتهای جالب «رُزالی» بانوی تازه مسلمان بریتانیایی که روزگاری بازیگر هالیوود بوده است و هم اکنون علاوه بر فعالیت تبلیغی برای اسلام در شبکه های اجتماعی، به فیلمسازی برای معرفی اسلام به غیر مسلمانان می پردازد
#زن_عفت_افتخار
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
✅ دادگاه حکم به کذب بودن ادعای جعفرزاده ایمن آبادی درباره قالیباف داد/ جعفرزاده به ۹۱ روز حبس محکوم شد
🔹دادگاه تجدید نظر با تایید حکم دادگاه بدوی، غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی را به دلیل نشر اکاذیب درباره سفر فرزند رییس مجلس به ترکیه به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم کرد.
🔹این حکم برای یک سال تعلیقی می باشد.
🔺دادگاه به دروغ بودن فساد قالیباف حکم داد
🔹با قطعی شدن حکم دادگاه علیه اتهام زنی یاشار سلطانی و وحید اشتری که مدعی رشوه ۶۵ میلیاردی قالیباف به تعدادی از نمایندگان مجلس دهم بابت رای به عدم تحقیق و تفحص از شهرداری تهران شده بودند، دروغ بودن این ادعا ثابت شد. پیش از این دادگاه به تبرئه شدن مدیران شهرداری به موضوع املاک شهرداری رای داده بود.
🔹در حکم بدوی یاشار سلطانی، وحید اشتری و صدرا محقق درباره این ادعا محکوم شده بودند که تجدیدنظر خواهی یاشار سلطانی در دادگاه رد شد و وحید اشتری و صدرا محقق نیز درباره حکم دادگاه درخواست تجدیدنظر نکرده بودند.
«جهانگیری» در پروندۀ شکایت «قالیباف» محکوم شد
🔹معاون اول روحانی بهجرم توهین و افترا به قالیباف در مناظرات انتخاباتی، به ۱۲ ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حبس با استناد به قانون و مسئولیتهای جهانگیری به ۴۴میلیون تومان جزای نقدی تخفیف داده شد.
🔹این شکایت پس از اظهارات جهانگیری در مناظرۀ انتخابات سال ۹۶ ثبت شد.
🔹بر اساس رای دادگاه، قاضی به رای قطعی پروندۀ موسوم به «املاک نجومی» و تبرئۀ شهردار اسبق تهران در این پرونده نیز اشاره کرده است.
🔹سازمان بازرسی نیز تأکید کرده هیچ پروندۀ مفتوحی دربارۀ قالیباف وجود ندارد.
دانشگاه حجاب
حمید رسایی از لجبازی با قالیباف به جنگ قوه قضائیه رفت و مثل روحانی میگه با بستن دهان ها نمی تونید ک
برخی کاربران محترم بابت تذکراتمان به آقای رسایی، گفتند ایشان انقلابی هست و از قالیباف دفاع نکنید و از این دست موضوعات.
آقای قالیباف هم انقلابی هست و این مدال را از رهبری هم دریافت کردند. و کلی از خدماتشان در مجلس یازدهم توسط رهبری تجلیل شد و دقیقا فرمودند مجلس یازدهم مشکلات و اولویتها رو شناخت و دقیقا رفت سراغ گذروندن قوانینی برای حل اونها(قریب به مضمون) آیا نباید از ایشان در برابر تهمت و هجمه ی بی دلیل دفاع کرد؟!
لجبازی آقای رسایی را در توییتشان نسبت به شهید سلیمانی ببینید و قضاوت کنید. وقتی با برجام لج افتاد دیگر هر کنش سیاسی ای را از سمت هر کسی بدون در نظر گرفتن دلایل آن شخص، به شدت محکوم می کرد و علنی هم می نمود...
و الان دارد کار به جای باریکتر می کشد. و به جای روحانی و برجام با قالیباف لج افتاد و حالا دیگر برای اینکه تا آخر دعوا پیش برود کاری به تذکر رهبری در باب عدم ایجاد تنش در مجلس دوازدهم ندارد و نیامده به رئیس مجلسی تهمت لابی گری و تقلب میزند و خوراک رسانه ی برای دشمن میسازد... و اندک اندک به قوه قضائیه هم میتازد و از صباآذرپیک و یاشارسلطانی به عنوان فعال مجازی دفاع می کند!!!
البته فرصت باشد در مورد این جریان که فقط آقای رسایی به تنهایی نیست، بیشتر حرف میزنیم
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
. فاطمه هراسان از جا بلند شد، باید از آن آقا میپرسید که کیست و هدفش از زدن این حرفها چه بوده..اما هر
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_دهم🎬:
فاطمه گوشی را از جیبش درآورد و با دیدن اسم روح الله دوباره اشکهایش جاری شد، نمی دانست به خاطر حال و هوای امام زاده بود یا اتفاقی که چند لحظه قبل افتاد، بر خلاف بقیهٔ دفعات که تماس روح الله را جواب نمیداد، اینبار ناخواسته تماس را وصل کرد.
صدای محزون روح الله از پشت گوشی بلند شد: سلام فاطمه، جان خودت قطع نکن،حرفام را بشنو، دیشب تا صبح کلی فکر کردم، کلی بالا و پایین کردم، یک لحظه خواب به چشمام نیومد، آخرش به این نتیجه رسیدم، من بدون فاطمه میمیرم، فاطمه جان! من بدون تو نمی تونم زندگی کنم،اگر تو نباشی زندگی روح الله برفنا رفته، تو رو خدا برگرد، هر کار تو بخوای می کنم، برگرد و پشتم باش و منم قول میدم شراره را طلاقش بدم...
اسم شراره که آمد ، اشک هایی که میرفت خشک بشه، دوباره به جوشش افتاد، فاطمه با بغض شکسته اش گفت: آخه چرا؟! چرا با من و خودت و زندگیمون این کار کردی؟ روح الله حق من این بود؟ چندین سال زندگی با همه چیت ساختم ،همیشه مثل کوه پشتت بودم، چرا و به خاطر چی پشتم را خالی کردی؟ رؤیاها و زندگیم را نابود کردی؟ زبان غریب و آشنا و دوست را به روم باز کردی چرا روح الله؟!
روح الله که انگار هنوز گیج بود گفت: نمی دونم فاطمه، به خدا نفهمیدم چکار کردم، هنوز هم توی بهتم و فکر میکنم اینا همش خوابه...یعنی من واقعا شراره را عقد کردم؟! خدااااای من!!
چند لحظه سکوت بینشان برقرار شد و بعد روح الله دوباره شروع به گفتن کرد: زنگ بزن به شراره، تهدیدش کن، از این حرفای خاله زنکی که زنها بهم میزنن بهش بزن، بترسونش، بگو نمی ذارم زندگی کنین و از زندگیم بیرونت می کنم...
فاطمه اوفی کرد و گفت: فکر میکنی زنگ نزدم؟ صدبار زنگ زدم، خانم خانما جواب تلفن منو نمیده، اگه ازت حرف شنوی داره بگو جواب تلفن منو بده..
روح الله نفس کوتاهی کشید و گفت: چشم ، میگم بهش جواب تلفن هات را بده، تو هم قول بده الان رفتی خونه ، بچه ها را برداری ببری توی خونهٔ قم خودمون، من فردا میام دنبالت، با هم برمی گردیم و بلافاصله دنبال کارای طلاق شراره را میگیرم.
لبخند کمرنگی روی لبهای فاطمه نشست ، این زن پاک و ساده فکر میکرد به همین راحتی که روح الله میگوید کارها پیش میرود، اما نمی دانست دست های ابلیس درکار است، همان که قسم خورده تا زندگی فرزندان آدم ابوالبشر را به آتش بکشد و تا می تواند آنها را فریب دهد و به سمت آتش دوزخ سوق دهد.
فاطمه که با خشم و بغض از خانه پدرش بیرون رفته بود، با کمی آرامش به خانه برگشت، وقتی که به خانه رسید، مادر و دخترش زینب بیدار شده بودند.
مامان مریم که خوب دخترش را میشناخت و حس کرد فاطمه تغییر نامحسوسی کرده در حالیکه استکان چای را به طرف فاطمه میداد گفت: هنوز باورم نمیشه شراره همچی کاری کرده باشه، تا نبینمش و با گوشهای خودم نشنوم باور ندارم، آخه شراره با اون دک و پز را با روح الله سربه زیر چکار؟! بعدم شراره خیلی احترام تو رو داشت و قربون صدقه ات میرفت،قابل باور نیست..
فاطمه گوشی دستش را نشان مادرش داد و گفت الان بهتون ثابت میکنم و چون روح الله قول داده بود به شراره بگوید جواب تلفنش را بدهد، مطمئن بود، الان شراره جواب میدهد.
مادر و زینب مبهوت، فاطمه را نگاه میکردند و فاطمه شماره شراره را گرفت با دومین بوق صدای شراره که میرفت آتش بر هستی فاطمه بزند در گوشی پیچید: بفرمایید امرتون؟!
همه تعجب کردند...این طرز برخورد از شراره بعید بود...بدون سلام و علیک!!!
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
═ೋ۞°•📚•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
Part12_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
17.56M
جلسه 2⃣1⃣
قسمت دوازدهم :
توحید و نفی طبقات اجتماعی
"طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن"
🔹اثر حضرت آیت الله خامنه ای
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🛑 دورههای #رایگان حوزه عفاف و حجاب :
🔸 دوره"مسئله حجاب" استاد علی غلامی(۹ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34346
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
🔹دوره"نظام حقوق زن در اسلام" استاد علی غلامی(۲۳ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34297
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
🔸 دوره" مدیریت غریزه جنسی" استاد محمد شجاعی(۲۲ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34091
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
🔹 دوره"آسیب شناسی روابط دختر و پسر قبل از ازدواج"استاد دهنوی (۳۹بخش)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34118
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠
🔴نظرِ عُلماء دربارۀ دکتر جلیلی
#اصلح
#انتخابات
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872