eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
!'🌿 ملاک عمل در جبهه همین آیه بود . اعتقاد راسخ داشت که تا "خدا" نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد . لذا در عین حال که احتیاط می کرد ، اما در شب حمله ، اولین کسی بود که با "توکل بر خدا" وارد منطقه دشمن می شد و راه را برای عبور رزمندگان باز میکرد . با اعتقاد به این آیه کارهای بزرگی انجام داد . "قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَولَانَا وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُؤمِنُون( ٥١ )" بگو هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد ، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است . او پشتیبان و سرپرست ماست . و مؤمنان باید تنها بر "خدا" توکل کنند. ( سوره توبه ) 🌺🍃 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ ┄┅─✵🌹✵─┅┄
.[ رفع غرور ]. "مدتی که در اداره کار می کرد،برای این که غرور" او" را زمین نزند،میز کارمندی خودرا پشت صندلی اش گذاشت وصندلی مراجعین را جلوی صندلی خود قرار داد! این گونه می خواست غرور پشت میز نشینی ومدیریت را از خود دور کند کاش مسولین ما از یاد بگیرند ودردشان فقط خدمت باشد… »»﷽«« " یا أیها الناس إن وعد الله حق فلا تغرنکم الحیاه الدنیا ولا یغرنکم بالله الغرور " " ای مردم !وعده" خداوند حق" است.مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد ،ومبادا (شیطان)فریبکار شما رو نسبت به خدا فریب دهد (فاطر/۵) " 🌺🍃 💚🌿 . . 🥀🍃 @hekayate_deldadegi
. [ "ماتورا دوست داریم" ]. "حضرت زهرا(سلام الله علیها) بنده خوب خدا(متعال) " بود و برای ایام "فاطمیه(سلام الله علیها)" سنگ تمام می گذاشت. یک شب برای رزمندگان مداحی کرد و صدایش گرفت. برخی بعد از جلسه صدایش را تقلید کردند و شوخی کردند و... گفت : دیگر نمی خوانم.... همان شب "حضرت(سلام الله علیها)" را در خواب می بیند که به "او" می گویند: "ما تو را دوست داریم. بخوان برای ما..." »»﷽«« "وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ" "سخن آن ها تو را غمگین نسازد. تمام عزت( و قدرت) از آن" خداست. و او شنوا و داناست." (یونس/65)" 🌺🍃 💚🌿 @hekayate_deldadegi
" ﷽ " ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان واليباليست حرفه اي بودند يک طرف بودند، به تنهائي در طرف مقابل. تعداد زيادي هم تماشاگر بودند. ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل آنها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد.بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع تمام شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با عکس گرفتند. آنها باورشان نميشد يک رزمنده ساده، مثل حرف هاي ترين ورزشکارها بازي كند. •°[🎖🏐🙆‍♂]•°
{ }🌹 وقتی کاری را قبول می کرد ، آن را به خوبی انجام می‌داد. وقتی بازار بود ، بیش از بقیه کارگران مغازه زحمت می‌کشید. بارهای سنگین که کسی نمی توانست جابه‌جا کند را او بر می‌داشت. وقتی کامند و معلم شد ، زودتر از بقیه به محل کار می‌رفت و دیرتر بر می‌گشت. نمی‌گذاشت کسی احساس کند که در انجام کار ، کم می‌گذارد‌. دیده بود برخی آدم ها وقتی برای خودشان چیزی می‌خواهند ، آن را کامل می گیرند ، اما وقتی می‌خواهند چیزی به دیگران بدهند از آن کم می‌گذارند. میخواست مخاطب این آیات قرار نگیرد : 《﷽》 "وَیلٌ لِلْمُطَفِّفينَ{۱} الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ{۲} وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ{۳}" "وای بر کم فروشان. آنان که چون از مردم کالایی را با پیمانه و وزن می‌ستانند تمام و کامل می‌ستانند ، اما هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند ، کم می‌گذارند! ( سوره مطففین )" 🌺🍃 💚🌿
{ }🌹 " آنها را خوب می شناختم.از رزمندگان دفاع مقدس و از دوستان خوب بودند.تا کمر در آب بودند و می خواستند از یک باتلاق عبور کنند. هر کدام به سمتی رفتند.هر لحظه نزدیک بود که غرق شوند.یکبار را دیدم که با چهره ای نورانی بالای تپه بود و به آنها نهیب می زد: »»﷽«« "فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ" " پس شما ای کافران از "خدا" به کجا می روید؟ (تڪویر/۲٦)" ❌ با ترس از خواب پریدم ایام عاشورا و فتنه ۸۸ بود.وقتی پیگیری کردم، فهمیدم که این سه نفر مشغول حمایت از سران فتنه هستند!" 🌺🍃 💚🌿
🥀🥀 گاهی وقت ها با خودم می گویم : چه میشود که مانند اینقدر محبوب شود که کتابش بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه چاپ شود ؟ "خدای خوب ابراهیم"جوابم را می دهد که اگر بنده خوبی باشی محبتت را در دل مردم می اندازم .همان طور که محبت "موسی(علیه السلام)" را در دل فرعون انداختم . محبت دست "خداست". من و تو کاره ای نیستیم. مافقط برای "او" بنده باشیم ، آن موقع "خدا" جبران میکند . »»﷽«« "إِنَّالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا" "به یقین کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند ، به زودی خداوند رحمان محبتی برای آنان در دلها قرار می دهد.(مریم / ۹۶)" 🌺🍃 💚🌿
۱📚 ...حلال‌مشکلات... به‌روایت‌یکی‌از‌دوستان‌شهید از جبهه بر میگشتم . وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود . به سمت خانه در حرکت بودم . اما مشغول فکر ؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند . تازه اجاره خانه را چه کنم!؟ سراغ کی بروم؟به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت. سر چهار راه عارف ایستاده بودم . با خودم گفتم : فقط باید "خدا(متعال)"کمک کند . من اصلاً نمی دانم چه کنم! در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم سوار بر موتور به سمت من آمد . خیلی خوشحال شدم . تا من را دید از موتور پیاده شد ، مرا در آغوش کشید . چند دقیقه ای صحبت کردیم . وقتی خواست برود اشاره کرد : حقوق گرفتی؟! گفتم : نه ، هنوز نگرفتم ، ولی مهم نیست . دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس در آورد.
۱✨ <<والیبال‌تک‌نفره>> یکبار هم در پادگان دو کوهه برای رزمنده‌ها از والیبال تعریف کردم . یکی از بچه ها رفت و توپ والیبال آورد . بعد هم دو تا تیم تشکیل داد و ابراهیم را هم صدا کرد . او ابتدا زیر بار نمی رفت و بازی نمی کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت : پس همه شما یکطرف ، من تکی بازی می کنم! بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند : تا حالا انقدر نخدیده بودیم ، ابراهیم هر ضربه ای که می زد چند نفر چند نفر به سمت توپ می رفتند و به هم برخورد می کردند و روی زمین می افتادند! در پایان با اختلاف زیادی بازی را برد . 🌺🍃
🍃یاری"خداوند" توی بیمارستان بود . خبرنگار آمد بالای سر و پرسید : شما عملیات اخیر را چطور دیدی ؟ گفت : ما هرچه دیدیم عنایت "خدا " بود . ما کاری نکردیم . ما فقط راهپیمایی کردیم و از "خدا " کمک خواستیم . دشمن ، چنان از عظمت رزمندگان ما ترسیده بود که پا به فرار گذاشت . ما این آیه را با تمام وجود لمس کردیم : 🍂 ﷽ 🍂 " اِن تَنصُرُوا اللَّه یَنصُرکُم و یُثَبِت اَقدامَکُم " " اگر ( دین ) "خدا" را یاری کنید ، "او" هم شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار میکند ." 🍃 محمد - 7🍃 🌸 @hekayate_deldadegi 🌸
『🖤͜͡🌱』 • چشـم هـآیِ یِکـ شَهیـد؛ حَٺےاَز پُشـٺِ‌قــآبِ‌شیشِـه‌ای؛ خیـࢪه‌ خیـره دُنبـآلِ ٺُوسـٺ؛ کِھ بِـ گُنـآه آلـودِه نَشــوی..🥀 تو رآ مےبینَــد:) 🌺🍃
🌱 در ارتفاعات گیلان غرب بودیم با حسرت به گفتم، یعنۍ مۍشود مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشان بروند؟ گفت: روزے مۍآید که از همین جاده مردم ما دسته‌دسته بہ ڪربلآ سفر مۍکنند. °•🌱|صلوات
💌 🌱"شهــید ابراهیم هادۍ" همیشه قبل از مسابقات دو رڪعت میخواند ازش پرسیدم چه نمازی می‌خــوانــۍ؟ گفت: دو رڪعت نماز میخوانم و از "خدا" میخوام یوقت تو مسـابقه ڪسی رو نگیرم. 🕊صلوات
‍ ● همیشه در کار خیر پیش قدم بود. دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای "رضای خدا" باشد. دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن مینوشت. ● روزی که خیلی برای "خدا" کار انجام میداد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود. ● یادم هست یکبار به من گفت: «امروز بهترین روز من است، چون "خدا" توفیق داد و توانستم گره از کار چندین بنده "خدا" وا کنم.» 📚سلام بر ابراهیم2 🌺🍃
•°• 🍃شهید ابراهیم هادی🍃 •°• توی حرم برای ما زیارتنامه میخواند. یکبار وقتی برگشتم دیدم که یه پهنای صورت زیبایش اشک جاری است. در حرم "امام رضا(علیه السلام)" نیز آنچه دیدم، عشق بی حد به "اهلبیت(علیهم‌السلام)" بود. ۲ 🌺🍃
#🖇📖📚 مجلس "حضرت زهرا(سلام الله علیها)" يك شب به اصرار من به جلسه‌ "عيدالزهراء(سلام الله علیها)" رفتیم ، فكر مي‌كردم كه عاشق "حضرت صديقه(سلام الله علیها)" است خيلي خوشحال مي‌شه. مداح جلسه ، مثلاً براي شادي "حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)" حرفاي زشت و نامربوطي رو به زبان مي‌آورد، اواسط جلسه به من اشاره كرد و با هم از جلسه بيرون رفتيم. در راه گفتم:" فكر مي‌كنم ناراحت شدين درسته؟"  در حالي كه آرامش هميشگي رو نداشت رو به من كرد و در حاليكه دستش رو تكان مي‌دادگفت:  "توي اين جور مجالس "خدا" پيدا نميشه، هميشه جايي برو كه حرف از "خدا" و "اهل بيت(علیهم‌السلام)" باشه" و چند بار اين جمله رو تكرار كرد. بعدها وقتي نظر علماء رو در مورد اين مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمين مشاهده كردم به دقت نظر بيشتر پي بردم. ۱ 🌸🌿
•°• امریه •°• یکی از رفقا گفت : روزی که برای آخرین بار به جبهه آمد ، به من گفت: " این بار دیگه تمومه، نمیخوام دیگه حرفی از من باشه." بعد با صدای آرامی ادامه داد: " انگار نه انگار کسی به نام بوده. نمیخوام کسی از من حرفی بزنه. هیچی ... یه وجب از خاک زمین رو نمیخوام اشغال کنم. نمیخوام برام مراسم بگیرند. از من حرف بزنند و ... " ۲ 🌺🌿
می گفت: " همیشه به دنبال حلال باش! مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد دارد."
‏‎‏ یکبار در زورخانه مرشد بخاطر "ایام فاطمیه(سلام الله علیها)" شروع به خواندن اشعاری در "مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها)" کرد. همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. 📕سلام بر ابراهیم راوی:حسین جهانبخش @hekayate_deldadegi
🌱 مۍگفت : مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد . . • ˹ 🌺🍃|ོ
• . یڪبار کـھ با صحبـت مےکردم گفــت : وقتـے براۍ ورزش یـا مسـٰابقات کشتـے مےرفتم همیشـھ با وضو بودم :)💛' همیشـھ هم قبـل از مسـٰابقات دو رکعـت نماز مۍخوندم . . پرسیـدم چـھ نمازۍ ؟! گفت دو رکعـت نمـٰاز مستحبے مےخوندم و از "خـدا" مےخواستم کـھ یہ وقت تو مسـٰابقات حـٰال کسے رو نگیرم❗️- :)💚' @hekayate_deldadegi
•|•🦋 ایام انقلاب •°• اوايل بهمن بود. با هماهنگي انجام شده، مسئوليت يکي از تيمهاي حفاظت حضرت "امام(ره)" به ما سپرده شد. گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاي خيابان آزادي (منتهي به فرودگاه) به صورت مسلحانه مستقر شد.صحنه ورود خودرو "حضرت امام(ره)" را فراموش نميکنم. پروانه وار به دور شمع وجودي "حضرت امام(ره)" ميچرخيد.  بلافاصلــه پس از عبور اتومبيل ، بچه ها را جمع کرديم. همراه به سمت "بهشت زهرا(سلام‌الله‌علیها)" رفتيم. @hekayate_deldadegi
•|•🦋 ایام انقلاب •°• امنيت درب اصلي "بهشــت زهرا(سلام‌الله‌علیها)" از ســمت جاده قم به ما ســپرده شد. در کنار در ايســتاد. اما دل و جانش در "بهشت زهرا(سلام‌الله‌علیها)" بود. آنجا که "حضرت امام(ره)" مشغول سخنراني بودند. ميگفت: صاحب اين انقلاب آمد، ما مطيع ايشانيم. از امروز هر چه "امام" بگويد همان اجرا ميشود.از آن روز به بعد خواب و خوراک نداشــت. @hekayate_deldadegi
🕊 مۍگفت: برای رفع گرفتارے ها با دقت "تسبیحات حضرت زهراﷺ" را بگویید... . • 🌺🍃