📌تبیین تربیت زیبایی شناختی از دیدگاه ملاصدرا و رهیافت های اجرایی آن درجهت تحقق اسناد فرادستی آموزش و پرورش
#معرفی_پایان_نامه
دکتری تخصصی (PhD) 1399
رشته: علوم تربیتی - تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش ـ تعلیم و تربیت اسلامی
پدیدآور: زهره متقی استاد راهنما: حسنعلی بختیار نصرآبادی استاد مشاور: محمد نجفی استاد مشاور: سید مهدی امامی جمعه
دانشگاه اصفهان، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
🖌چکیده
🔹رساله حاضر از پژوهشهای کاربردی، با رویکرد کیفی است که با روش استنتاجی و به هدف تبیین الگوی تربیت زیبایی شناختی از دیدگاه ملاصدرا و ارائه رهیافت های اجرایی آن در اسناد فرادستی آموزش و پرورش انجام شده است.
🔸برای تدوین الگو، محقق خود به نحو استقرایی به استنتاج اقدام و از دادههای جزئی به یک استنباط کلی دست یافته و سپس ارتباط مفاهیم با یکدیگرمشخص شده است.
🔹آثار مکتوب ملاصدرا و شارحانِ شاخص اندیشههای او، منابع اصلی استخراج یافتهها بوده که پس ازبررسی و تحلیل گزارههای واقعنگر توصیفی، تحت عنوان، مبانی فلسفی در چهارگروه هستی شناسی، معرفت شناسی، ارزش شناسی، انسان شناسی بیان گردیده است و پس از بررسی بایدهای آغازین، تحت عنوان مبانی و ابعاد زیبایی شناسی تعلیم و تربیت ملاصدرا، ضمن استخراج ویژگیهای تجربه زیبایی شناسی، ساختار تربیت زیبایی شناختی در قالب اهداف، اصول و روش ارائه شده است.
🔹یافته های پژوهش نشان میدهد که نگاه وجودی به زیبایی به معنی درک امری اصیل، ذومراتب و عینی است که باید طی مراتب ادراک به مرحله داوری، پرورش و بازآفرینی منتهی شود. تربیت زیبایی شناختی، بخشی از تربیت عمومی و ناظر بر بعد عاطفی بوده و فرایند یادگیری تحول از طریق یک تجربه معنی دار، مفهومی، غایتمند و پویا است که انسان را از مرحله پاسخ گویی به کنشگری وسپس به آفرینشگری هدایت و در نهایت به انسان پردازشگر ارتقاء می-دهد. اهداف واسطه ای در دو گروه فرایند محور و نتیجه محور بر اساس ابعاد مختلف شوون انسانی ارائه شده است.
🔸اصول ناظر براین اهداف در سه حیطه شناختی،عاطفی، روانی و حرکتی دسته بندی شده که به مواردی مانند: اصل خودراهبری آموزشی، توجه به سواد فرهنگی، استفاده از تجارب مفهومی، خود آگاهی و خودآفرینی، توجه به سلامت روان و مدیریت عواطف و توسعه مهارتهای دست ورزی اشاره دارد.
🔹این الگو به عنوان یک راهبرد آموزشی موقعیت محور معرفی و روشهای اجرایی درچهارگروه روشهای مبتنی بر چرخه یادگیری،روشهای مبتنی بر فعالیتهای چند حسی،روشهای مبتنی برتخیل و روشهای مبتنی بر بعد عاطفی بیان گردیده که به چند توصیه عملی منتهی میگردد.رهیافتهای اجرایی درپایان براساس این ساختار بیان شده است.
#هنر_متعالي
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌هنر و الگو سازی
حکیم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای:
🔹این اقدام شما و این بزرگداشت جناب حمزه (سلام اللّه علیه) یک زمینهسازی و منبعسازی است برای کارهای بعدی. کار #اصلی را بایستی #هنر انجام بدهد و حتماً بایستی هنرهای نمایشی، هنرهای زبانی و تجسّمی به کار برود برای این قضیّه تا مقصود از تکریم و بزرگداشت شخصیّتی مثل جناب حمزه حاصل بشود؛ وَالّا با صِرف بزرگداشت [به نتیجه نمیرسد]، خب حالا ممکن است چون در رسانهها پخش میشود، یک برههای از زمان اسم این بزرگوار پخش بشود؛ لکن آن کاری که شما میخواهید انجام بدهید و میخواهید فرهنگسازی بکنید و الگوسازی بکنید، #جز با کار #هنری به طور کامل انجام نمیگیرد و ناقص خواهد ماند.
🎙بیانات در دیدار با اعضای بزرگداشت حضرت حمزه (سلام الله علیه) 5/11/1400
#هنر_متعالي
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان سازی فلسفه همه احکام اسلامی
امام خمینی:
🔹تنها مكتبى كه كار دارد به انسان، از قبل از اينكه اين تخم و اين دانه كِشته بشود، تا آن وقتى است كه آخر است و آخر ندارد آن مكتبهاى انبياست.
🔸هيچ مكتبى در عالم غير از مكتب انبيا كارى به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كنى، زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربط دارد، كار به اين ندارند؛ هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردى انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه ايام حمل بچه، مادر چه كارهايى را بكند، ايامى كه بچه را شير مىخواهد بدهد چه كار بكند؛ ايامى كه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفهاى دارد؛ آن وقتى كه تحت تربيت پدرش هست پدر چه. ابداً به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيمهاى غير انبيا، هيچ كارى به اينها ندارند.
🔹 آنها فقط وقتى كه انسان، انسانى شد كه آمد توى جامعه، جلوى مفسدههايى كه اينها مىخواهند، آن مفسدههايى كه مضر به نظم باشد و الّا مفاسدى كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند، بلكه دامن هم به آن مىزنند. كارى به اينكه بخواهند يك انسان بسازند، آدم درست كنند، هيچ كارى به اين ندارند. در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفت دارد. حيوان نمىتواند طياره درست كند، انسان مىتواند؛ حيوان طبيب نمىتواند بشود، انسان مىتواند؛ اما حدود، حدود طبيعت است. آنكه به همه چيز كار دارد، آنكه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند، دنبال اين است كه آن چيزى كه از اين ازدواج مىخواهد حاصل بشود بايد يك آدم صحيح باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد. دستور دارد چه زنى را انتخاب كن، چه مردى را انتخاب كن. چرا اينها دستور دارند؟ براى اينكه همان طورى كه يك زارع، يك دهقان وقتى كه مىخواهد يك مزرعهاى را بسازد، اول نظر مىكند كه زمين چه جور زمينى است، يك زمين صالح انتخاب مىكند، آن تخمى را كه مىخواهد بكارد چه جور تخمى است، يك تخم گندم صالحى انتخاب مىكند؛ چى لازم دارد براى تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تا اينكه اين مزرعه را آباد كند و يك منفعتى از آن ببرد.
🔹 اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجى كه انتخاب مىشود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود. آن زنى كه انتخاب مىكنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود؛ بعد هم به چه آدابى بايد باشد. روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالى بايد تلقيح بشود و چه آدابى دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادبهايى هست، بعد هم در ايام شير دادن چه ادبهايى هست؛
🔸همه اينها براى اين است كه اين مكتبهاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است، آمدهاند براى اينكه انسان درست كنند؛ نيامدهاند كه يك حيوانى منتها داراى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامدهاند اين را درست كنند؛ آمدهاند انسان درست كنند.
🔹اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست، نكتهاش [به] اين معناست كه اسلام است كه مىتواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلًا كارى به ماوراى طبيعت ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبيعت نمىرسد؛ علمشان هم به ماوراى طبيعت نمىرسد، آنى كه علمش به ماوراى طبيعت مىرسد، آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد، و آن انبيا هستند.
منبع: صحيفه امام، ج8، ص: 414- 415.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌پاسخی به علم ستیزان و تحریف گران انقلاب
🔺مخالفت اسلام با دلبستگى به دنياست نه با تمدن
✍فقیه و حکیم تمدن ساز حضرت امام خميني:
🔹انبيا مىدانند راه چه هست، از كجا بايد رفت؛ چه جورى بايد رفت. راهى است كه تا به وسيله انبيا و تعليمات انبيا نباشد، انسان نمىتواند به مقصدش برسد. راه مستقيمى كه انسان را به مقصد مىرساند اگر راه انبيا نباشد، معوج مىشود؛ يا اين طرف مىرود، يا آن طرف مىرود. انبيا هستند كه ما را به راه مستقيم هدايت مىكنند و كيفيت تربيت و تعليمى كه براى آن عالم هم باشد- هم اين عالم، و هم آن عالم- نه اينكه انبيا به اين عالم كار ندارند. اين عالم هم، با هر چيزى كه بگوييد، آنها منافى و مخالف با آن نيستند. مخالف با دل بستن به دنيا هستند. اين دو تا اشتباه مىشود.
🔸آنهايى كه مىخواهند عيبگيرى كنند مىگويند كه با همه تمدنها مخالف است؛ اسلام با همه تمدنها مخالف است. اين اشتباه است.
🔹اسلام با #هيچ_تمدنى مخالف نيست.
🔸اسلام تمدنى را ايجاد كرد، ششصد، هفتصد سال يك دنيا را، تقريباً اكثر معموره را [متمدن] كرد؛ با اينكه باز اسلام نبود درست.
🔹با تمدن، اسلام مخالف نيست، با دلبستگى و محدود شدن مخالف است كه همه آمال و آرزوى ما همين باشد؛ همه همّ ما همان علفمان باشد؛ تمام همت ما اين باشد كه خوب بخوريم، خوب بخوابيم و خوب شهوات، دلبستگى را مخالف است، اين كه همّ انسان، علفش باشد! با اين مخالف است اسلام.
🔸تمدن به اعلى مرتبه، مهار، مهار در معنويت، همه مظاهر تمدن را انبيا قبول دارند، لكن مهار شده؛ نه مطلق و رها. شهوات را جلويش را نگرفتند؛ جلوى اطلاقش را گرفتند. جلو رهايى و آزادى را گرفتند. يك كسى- در همان زمانهاى سابق، به يك ظريفى كه از آشناهاى ماست- راجع به امور جنسى گفته بود كه فلانى!: اين حل شده. او گفته بود اين را در صدر خلقت، خرها حل كرده بودند! آن آزادى كه شما مىگوييد كه حل شده همان است كه حيوانات در صدر خلقت آزاد بودند!
🔸انبيا آمدند اين آزادى را جلويش را بگيرند و اصلش را مخالف نيستند، دعوت هم به آن كردهاند. اين دعوت به ازدواج، اين قدر تعريف از ازدواج براى اينكه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از اين شهوات مطلق، از اين مراكز فساد و فحشا، انبيا جلوگيرى مىكنند، نه از اصل شهوت. اصل شهوت طبيعى است و بايد هم كار خودش را انجام بدهد، اما حدود دارد.
🔹اگر تربيت و تعليم آن طورى كه انبيا و تحت تربيت انبياست تحقق پيدا بكند، انسان هم صحيح مىشود و روى يك نظمى تحقق پيدا مىكند و اين آكل و مأكول و اين تعدّيات و اين تجاوزها و اين اختلافهاى طبقاتى پيدا نمىشود؛ و هم آن طرف- كه عمده آن طرف است- آن حيات جاويدى كه آخر ندارد تأمين مىشود.
🔸كوشش كنيد كه شما كه حالا منتسب به ولىّ امر- سلام اللَّه عليه- هستيد، مكتب ولى امر را به آن توجه كنيد كه براى تربيت و تعليم اين انسان است كه از حد حيوانيت برساندش به حد انسانيت و رشد انسانى پيدا كند و تربيتهاى انسانى پيدا كند و تعليمات، تعليمات صحيح باشد.
منبع: صحيفه امام، ج8، ص: 516- 517
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌احساس شخصیت زیرساخت جامعه اسلامی
فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
🔹مسأله ی احساس شخصیت مسأله ی بسیار مهمی است.
🔸از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد كه در خودش احساس شخصیت و منش كند، برای خودش ایده آل داشته باشد و نسبت به اجتماعهای دیگر حس استغنا و بی نیازی داشته باشد، یك اجتماع این طور فكر كند كه خودش و برای خودش فلسفه ی مستقلّی در زندگی دارد و به آن فلسفه ی مستقلّ زندگی خودش افتخار و مباهات كند، و اساساً حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین كه اجتماع از خودش فلسفه ای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد.
🔹وای به حال آن اجتماعی كه این حس را از دست بدهد! این یك مرض اجتماعی است، و این غیر از آن «خودی» اخلاقی است كه بد است و نفس پرستی و شهوت پرستی است.
🔸اگر اجتماعی این منش را از دست داد و احساس نكرد كه خودش فلسفه ی مستقلّی دارد كه باید به آن فلسفه متكی باشد، و اگر به فلسفه ی مستقلّ زندگی خودش ایمان نداشته باشد، هرچه داشته باشد از دست می دهد، ولی اگر این یكی را داشته باشد ولی همه ی چیزهای دیگر را از او بگیرند، بازروی پای خودش می ایستد؛ یعنی یگانه نیرویی كه مانع جذب شدن ملتی در ملت دیگر و یا فردی در فرد دیگر می شود، همین احساس منش و شخصیت است.
🔹معروف است كه آلمانها گفته اند ما در جنگ دوم همه چیز را از دست دادیم مگر یك چیز را كه همان شخصیت خودمان بود، و چون شخصیت خودمان را از دست ندادیم همه چیز را دوباره به دست آوردیم، و راست هم گفته اند. اما اگر ملتی همه چیز داشته باشد ولی شخصیت خودش را ببازد، هیچ چیز نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهای دیگر جذب می شود.
🔸وای به حال این خودباختگی كه متأسفانه در جامعه ی امروز ما وجود دارد.
در گفتارهای اقبال لاهوری خواندم كه موسولینی گفته است: انسان باید آهن داشته باشد تا نان داشته باشد؛ یعنی اگر می خواهی نان داشته باشی، زور داشته باش.
🔹ولی اقبال می گوید: این حرف درست نیست. اگر می خواهی نان داشته باشی، آهن باش. (نمی گوید آهن داشته باش، بلكه آهن باش) یعنی شخصیت تو شخصیتی محكم به صلابت آهن باشد. می گوید شخصیت داشته باش؛ چرا به زور متوسل می شوی، چرا به اسلحه متوسل می شوی، چرا می گویی اگر می خواهی نان داشته باشی باید اسلحه داشته باشی؟ بگو اگر می خواهی هرچه داشته باشی خودت آهن باش، خودت فولاد باش، خودت شخصیت داشته باش، خودت صلابت داشته باش، خودت منش داشته باش.
🔸اگر یك ملت بیچاره و بدبخت، ایمانش را به آنچه كه خودش از فلسفه ی زندگی دارد از دست بدهد و مرعوب یك ملت دیگر بشود، در تمام مسائل آن جور فكر می كند كه دیگران فكر می كنند و اصلاً نمی تواند شخصاً در مسائل قضاوت كند. هر موضوعی را فقط به دلیل اینكه مد است یا پدیده ی قرن است، به دلیل اینكه در جامعه ی آمریكا و در جامعه ی اروپا پذیرفته شده است، می پذیرد و دیگر منطق سرش نمی شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 54
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌زندگی آکواریومی
✍️دوستی نوشت:
یادمه یک آکواریوم گوپی زنده زا داشتم
هر وقت حوصلم سر میرفت ،
میرفتم از نگاه کردن بهش لذت می بردم هر وقت حوصلم می کشید بهشون غذا می دادم
فقط واسم مهم این بود که زادولد کنند و مرگ و میر کمتر از زادولد باشه که آکواریوم بدون ماهی نشه
یکی از دوستان گفت به من ماهی بده منم بیست تا ماهی دادم بهش ، یعنی از آکواریوم من مهاجرت کردن به آکواریوم دوستم
همین کار باعث شد که سیستم طبیعی آکواریوم از هم پاشید و چند ماه بعد دیگه ماهی نداشتم
آکواریوم را جم جور کردم انداختم در انباری بعد هم آکواریوم خالی شکست
الان دیگه نه ماهی دارم نه آکواریوم.
ما الان حکم ماهی در آکواریوم را داریم این بستگی به مسئولان داره که چگونه مدیرت کنن👌🏻👌🏻👌🏻
📌🔍درنگی در تلقی آکواریومی از زندگی:
🔸از آثار فرهنگی باقي مانده از نظام سلطنتی و استبدادی، غفلت از اراده انسان و وابستگی ذهنی به ساختارها است. فرهنگ "من کاره ای نیستم و مسؤلان باید بکنند" همان تلقی آکواریومی از جامعه و تفسیر ماهی_گونگی از انسان است. انسان همچون ماهی در قفس آکواریوم گرفتار است و تابع جبر محیط است و دیگری سرنوشت او را باید تعیین کند.
🔹 استعاره "زندگی آکواریومی" تلقی بسیاری از افراد جامعه است که بسیاری از ایشان هم اهل علم و دانشند، اما این تلقی استعاره ای زندگی و انسان، نیاز به تأمل عمیق فلسفي و جامعه شناختی است تا ریشه های آن بازیابی و تعارض آن با فرهنگ قرآنی شناخته شود.
🔹باید باور کنیم که اراده انسان اساس است، همه مردم ذی حق هستند، آحاد جامعه همه کاره اند و باید زیر بار مسؤلیت اجتماعی بروند.
🔸مسؤلان جزئی از این مردم و منتخب آنها هستند (مسؤلان عصاره فضائل و رذایل ملتند، خوب آنها از سوی خود ملت است و بد آنها هم از سوی خود مردم است.) انواع انتخابها و انتخابات هم نشان دهنده میزان وجود فضایل و رذایل ملت است و هم سازنده جامعه و انتخاب آینده. باید پذیرفت: "از ماست که بر ماست"
🔸شاید بهترین راه برای فرار از مسؤلیت، صورتبندی دوگانه دولت - ملت و ساختِ ذهنیِ #دیوِ_دولت است. (زندگی آکواریومی)
🔹 اگر به فرایند اعتلا وانحطاط تمدنها بنگریم میتوان فهمید که رمز اعتلا باور به اراده انسان و پذیرش مسئولیت مدنی و ایمان به قانون است. عامل انحطاط نیز گسترش تلقی آکواریومی از زندگی و جامعه است.
به طور نمونه تمدن غرب بیش از آنکه محصول هر چیزی باشد، محصول باور به اراده انسان و قبول مسؤلیت مدنی و ایمان به قانون است که بوسیله برنامه های تربیتی به فطرت جمعی و گفتمان عمومی انسان غربی تبدیل شد.
🔸خلاصه جامعه سازی و تمدن سازی فرع بر تربیت سیاسی متناسب با تمدن و پذیرش اقتضائات جامعه و تمدن است و زیر بنای همه آنها باور به #اراده_انسان و ضرورت #تربیت_سیاسی است. امروزه به سياستگذاري آموزشي متفاوتی نیازمند هستیم
#زندگی_آکواریومی
#حکمرانی_مردمی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌انواع رهبران
آیت الله جوادی آملی:
🔹رهبران، روحانيون، علما و مانند اينها دو قسم هستند: رهبري بعضي «قيادي» است و رهبري بعضي «سياقي» است؛
🔸بعضيها دعوت به خير ميکنند، ميگويند برويد به جبهه، برويد مدافع حرم باشيد، برويد که ماها اينطور هستيم، ميگوييم برويد که کار خوبي هم است، دعوت و تبليغ است؛
🔹 امّا رهبريِ «قيادي» اين است که خودش پيشتاز است و ميگويد بياييد! فرق امام و ديگران اين بود که ديگران ميگفتند به طرف جنگ برويد، امام فرمود به طرف جنگ بياييد، پيشگام بود و گفت بياييد!
🔸«قائد» يعني کسي که خودش در جلو هست و ميگويد من رفتم بياييد، اما «سائق» کسي است که دستور ميدهد و ميگويد برويد دين را ياري کنيد. رهبري اينها که «سياقي» است توفيق آنها خيلي نيست و رهبري آنهايي که «قيادي» است، توفيق آنها صد درصد است، فرمود من رفتم بياييد! «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَي لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»، اينطوري است!
🔹بنابراين رهبري حضرت رهبريِ «قيادي» بود، چه اينکه در صدر همين زيارت اربعين، بعد از محبّت و خُلّت، سخن از «قيادة» و رهبري قائدانه آن حضرت است. آنگاه کاري که وجود مبارک پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التحية والثّناء) انجام داده است که ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ﴾، يک؛ ﴿وَ الْحِكْمَةَ﴾، دو؛ ﴿وَ يُزَكِّيهِم﴾، سه؛ اين کار را کرد.
منبع:
جلسه درس اخلاق (1395/08/27)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
معرفی
«فلسفه فیلم» یک پژوهش کاربردی و کامل در حوزه مباحث نظری و فلسفی سینماست که کمتر در کشور ما مورد توجه قرار گرفته و جلد اول این مجموعه سه جلدی به نام «بررسی تحلیلی و تطبیقی آراء دوران کلاسیک» در دسترس شماست.
جلد دوم این مجموعه «نظریه فیلم معاصر» و جلد سوم آن « نظریه سینمای دینی» نام دارند.
#معرفی_کتاب
جلد اول کتاب «فلسفه فیلم»، نوشته دکتر احمدرضا معتمدی، محقق برجسته، استاد دانشگاه و کارگردان آثار فلسفی «زشت و زیبا، دیوانهای از قفس پرید و آلزایمر…» برنده جوایز متعدد از جشنوارههای داخلی و خارجی؛ شامل بررسی تحلیلی، انتقادی و اجتهادی نظریههای فیلم دوران کلاسیک است.
در این کتاب عمدتاً دونظریه رقیب یعنی«رئالیسم» و «فرمالیسم» مبتنی به روش فلسفه تحلیلی در آنالیز نظریههای فیلسوفان بنام «مانستربرگ، آرنهایم، آیزنشتاین، بالاژ، بازن و کراکوئر» در گذار از نظریه فیلم به فلسفه فیلم مورد تحلیل انتقادی و اجتهادی قرار گرفته و در فصل آخر «چیستیشناسی بازنمایی فیلم» صحت و سقم و کارآوری هر کدام بر مبنای دیدگاه فلسفه بومی مورد داوری واقع شده است.
#فلسفه_فیلم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
بخش اول این آثار شامل گفتوگو و چالش با مؤلف اثر درباره چگونگی ارائه اندیشه در متن و ترجمه مفاهیم نظری به زبان سینما است.
بخش دوم شامل نشستهای نقد و بررسی فیلم است که سال های قبل تر برگزار شده بود یا جهت انتشار در این مجموعه انجام شده است؛ مباحث مطروحه در این نشستها که حاوی واکاوی و تحلیل آثار سینمایی و تبیین وجوه فلسفی و معرفتی این نمونهها و تفهیم چگونگی تقرر «محتوا» و «اندیشه» در «ساختار» و «فرم» آثار سینمایی است.
بخش سوم مشتمل بر تحلیل و بررسی فیلم در قالب نقد مکتوب از چگونگی استحاله محتوا و تفکر در قالب، سبک، ساختار و زبان سینما تعیین یافته است. هر اثر هنری در میان منتقدان، موافق یا مخالف خاص خود را دارد و اساساً هنر و اثر هنری امری مطبوع یا نامطبوع و سلیقه پذیر تلقی میشود.
هرچند بنا براین بود که آرا و مقالات مخالف ایده نظری فیلمساز را نیز آورده شود تا کتاب، آینهای بازنما از آرای متفاوت ابرازشده در نسبت با اثر باشد؛اما بسیاری از نقدهای منتشره عمدتاً در راستای غایت و مقصود این مجموعه، یعنی تبیین چگونگی ارائه مفاهیم فلسفی در سینما، گام برنداشته بودند. برخی از آنها اساساً مخالف حضور تفکر و فلسفه در هنر و سینما بودند و برخی دیگر نقد خود را صرفاً در ساحت محض مباحث سینمایی محدود کرده و عنایتی به محور موردتوجه ما، تفکر فلسفی فیلم، نداشتند. در بسیاری موارد نیز به اقتضای محل نشر، فضای ژورنالیستی بر فضای نقد غالب آمده بود و این امکان بهرهمندی از اکثر این نوشتارها را منتفی میساخت.
بخش آخر شامل فیلمنوشت اثر است تا بازیابی مباحث برای پژوهشگران را از طریق مراجعه به متن ....
📌رهیافت هستی شناختیِ متفکران اسلامی در فلسفه فیلم
نویسنده: احمدرضا معتمدی
درجه علمی: علمی-پژوهشی
منبع: قبسات سال بیست و پنجم بهار 1399 شماره 95
کلید واژه ها: شکل گرایی واقع گرایی هستی شناسی قوه متخیله عالم خیال
📌چکیده
نظریه های «شکل گرایی» و «واقع گرایی» در آرای فیلسوفان هنر و بالتبع آن در آرای دوران کلاسیک «نظریه فیلم» در منازعه ناتمام فیلسوفان «واقع گرا» و «ایده انگار» در سرآغاز شکل گیری مابعدالطبیعه مغرب زمین و اقوال و آرای افلاطون و ارسطو تا جدل عقل گرایان و تجربه گرایان در بدو رنسانس قابل ردیابی است. با عنایت به شکل گیری پدیده سینما در آغاز به کار دوربین «لومیر» در ساحت واقع گرایی و دوربین «مه لیس» در سپهر شکل گرایی و تأثیر شگرف هر دو بر پیشرفت و توسعه زبان سینما و وجود نقاط قوت و نکات سازنده در هر دو نظریه به نظر می رسد، در عدم امکان خروج از انسداد منازعه باید تردید روا داشت. مدعای این نوشتار بر آن است که این منازعه یک جدلِ «شناختی» است و رهیافت متفکران اسلامی مبنی بر رویکرد «هستی شناختی» در ساحت عالم خیال راهگشای خروج از این بن بست خواهد بود. چنانچه آرای ژیل دولوز آخرین متفکر ژرف اندیش نظریه فیلم این رهیافت را غنیمت می شمارد.
#معرفی_مقاله
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
#فلسفه_فیلم
احمدرضا معتمدی، مدت سیسال تمحضّ و پژوهش تخصصی در فلسفه فیلم را مبتنی بر سوابق طولانی تحصیل و تحقیق در فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و فلسفه هنر و همچنین فعالیت تجربی سالیان در حوزه سینمای فلسفی، به مثابه بنیادگذاری اندیشه فلسفی در حوزه سینما، در ساختار رسالهای علمی و تعلیمی در معرض افکار دانشپژوهان قرار داده است.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
أبو الطيّب المتنبي (303هـ - 354هـ) (915م - 965م)
كُلَّ يَومٍ لَكَ اِحتِمالٌ جَديدُ
وَمَسيرٌ لِلمَجدِ فيهِ مُقامُ
وَإِذا كانَتِ النُفوسُ كِباراً
تَعِبَت في مُرادِها الأَجسامُ
شرح أبيات الشعر
1 – يقول: كلّ يوم لك يحدث سفراً، وهو دليل على علوّ همتك، وفي كلّ يوم لك رحيل يقيم فيه المجد عندك، لأنه يطلب المجد، ولأن المجد معك حيثما كنت.
2 – يقول: إذا عظمت الهمة، وكبرت النفس، تعب الجسم في طلب المعالي من الأمور، ولا يرضى بالمنزلة الدنيئة، فيطلب الرتبة الشريفة.
📌 منظومه انسان شناسی کاربردی
استاد شهید مطهری:
🔹چون نفس از سنخ وجود و هستی و حقیقت است با هرچه بر ضد حقیقت باشد و از نوع باطل و پوچی و عدم باشد مغایر است،
🔸چون از سنخ قدرت و ملكوت است با عجز و ضعف و مهانت و هرچه از این سنخ است مخالف است،
🔹چون از نوع قداست است با هرچه آلودگی به ماده و طبیعت و اخلاد الی الارض و خاكی شدن و دنیازدگی است مغایر است،
🔸چون از نوع حریت است و عین اختیار و آزادی است بر ضد مملوكیت و اسارت و محدودیت است (اعم از اسارت داخلی یا خارجی)
🔹و چون از نوع علم است بر ضد جهل است،
🔸چون از نوع نور است بر ضد ظلمت است،
🔹چون از نوع حیات است بر ضد موت و مردگی و جمود و انجماد است،
🔸چون از نوع رحمت است بر ضد امساك و انقباض است،
🔹 و چون از نوع عظمت است بر ضد حقارت است.
🔸انسان بالفطره در مقابل تجلیات الهی انسان- هرچند آنها را در غیر مشاهده كند- خاضع است، چنانكه می بینیم قهرمانهای علم، قدرت، عظمت و غیرها را انسان فطرتاً محترم می شمارد و آنها را مافوق امور پست مادی فانی می شمارد.
🔹 انسان وقتی كه به گوهر ذات درونی خود پی ببرد، همان احترام را برای خود قائل می گردد.
یاداشتهای استاد، جلد ششم . ج6، ص: 496
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
19.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌چرا به فلاسفه نیازمندیم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌نکته:
#فرهنگ حامل معانی و زیرساخت جامعهشناسی و شخصیت آدمي است و #زبان آبستن معانی، نماد آن و ابزار آشکار ساز معانی است:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌افول نظریه های ضد دینی
اسلام تایمز:
این پدیده تئوری سکولاریزاسیون را که از دهه 1960 به بعد تدریس شده است و بر اساس آن با رشد روزافزون صنعتی شدن جوامع، به ناچار گرایش مردم به دین کاسته می شود؛ ابطال می کند
بسیاری از تحلیلگران غربی جریان رویکرد دینی را بسیار قوی تر از حد متصور دانسته و بیان این مطلب که : «در شرایط حاضر هیچ قدرت اجتماعی قوی تر از دین(در جهان) وجود ندارد» و با تاکید بر اینکه: «مردم دنیا به طور روز افزون چه در غرب و چه در شرق به طرف خداوند٬ مذهب و معنویت سوق پیدا می کنند» اعتقاد خود را اینگونه ابراز می دارند که:
«جریان بازگشت ملت ها به دین باوری همانند یک سیل خروشان به راه افتاده است و این تصور که سکولاریسم همه جهان را در برمی گیرد به پایان رسیده است»
و تصریح می نمایند :
«همه به اشتباه در این اندیشه بودند که دنیاگرایی در حال به تحلیل بردن مذهب است و هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود.»
پیتر ال برگر(Peter L Berger) از مشهورترین جامعه شناسان دینی٬ استاد دانشگاه بوستون و مدیر موسسه مطالعات فرهنگ اقتصادی در این دانشگاه در همین زمینه می نویسد:
«نظریه سکولاریزاسیون... ایده ساده ای است: نوگرایی لزوما به افول دین هم در جامعه و هم در نظم افراد منجر خواهد شد٬ ولی همین ایده بسیار ساده غلط از آب درآمده است... و نوگرایی در بسیاری از مناطق حرکت های قدرتمند ضد سکولار را به دنبال داشته است... و اصولا این [نظریه] که نوگرایی لزوما به افول دین می انجامد فاقد ارزش است.»
برگر می افزاید:
« حقیقت آن است که جوامع دینی علی رغم عدم تطابق و سازگاری با الزامات جهان سکولار٬ همچنان باقی مانده و حتی گسترش یافته اند و به بیا ساده تر تجربه دین سکولاریزه شده عملا با شکست مواجه شده٬ اما حرکت های دینی به همراه اعتقادات و رویه هایی که از گرایشات مافوق طبیعی منبعث می شوند با موفقیت های چشم گیری مواجه بوده اند.»
رج ببی(Reg Bibby) جامعه شناس و مفسر برجسته گرایشات مذهبی مردم کانادا نیز در کتاب جدید خود به نام (Restless God) با بیان اینکه:«گرایش به دین در سراسر دنیا رو به فزونی است» و «مذهب به گونه اعجاب آوری جایگاه خود را باز می یابد» می نویسد:
« این پدیده تئوری سکولاریزاسیون را که از دهه 1960 به بعد تدریس شده است و بر اساس آن با رشد روزافزون صنعتی شدن جوامع، به ناچار گرایش مردم به دین کاسته می شود؛ ابطال می کند»
📌 نجات هنر از سلبریتی
🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی #هنرمند و واژه وارداتی #سلبریتی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. در واقع این تفاوت فقط تفاوت مفهومی و زبانی نیست بلکه یک تفاوت جوهری و ذاتی است که میان آنها تباین کلی برقرار است.
📌ذات هنر
🔹جوهره هنر را امر قدسی، تعالی بخشی و رهائی بخشی از اسارتهای نفسانی و اجتماعی تشکیل می دهد که هم نشین مفاهيمي همچون عشق، ادب، اخلاق، شهود، خیال و مثال است. هنر سازنده هنرمند است و هنرمند همچون خورشیدی در جامعه نورافکنی می کند در ذات هنر چهره شدن، ستاره شدن، خودشیفتگی و شهرت نهفته نیست. هنرمند به خلوت انس دارد و گمنامی را بیش از شهرت می پسندد، واگر شهرت و معروفیتی هم حاصل شود آن را با عشق در مسیر تعالی افراد و هدایت جامعه و رهایی بخش از ظلم و ضد ارزشها به کار می گیرد.
🔸 مقتضای هنر و پذیرش هنرمند، #فطرت زیبایی جویی و حقیقت گرایی است، فطرتی که همواره ثابت و جاودانه است. بنابراین هنرمند همیشه هنرمند است چه گمنام باشد چه مشهور، چه به تولید اثر هنری مشغول باشد چه نباشد، چه زنده باشد چه نباشد. هنرمند در حرکت تکاملی خود اوج می گیرد و جاودانگی می یابد:
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
📌 ذات سلبریتی
🔹در مقابل هنرمند، سلبریتی قرار دارد. ذات سلبریتی بر مشهوریت، چهره شدن، ستاره شدن استوار است. هویت سلبریتی، هویت دست ساز اجتماعی است که با غیرعادی بودن و مهیج بودن همراه است و نوعی تفریح و تازگی را برای مردم تداعی میکند. سلبریتی تا زمانی سلبریتی است که جذابیت دارد و از قدرت تهییج مخاطبان و امر تفریح ساز برخوردار است.
جوهره سلبریتی، شهرت بر مدار معروفیت، دیده شدن، تحریک و جنجال سازی و کسب منافع بیشتر برای خود و یا کارگردان صحنه است. بنابراین سلبریتی محصول #صنعت_تفریح و لذت و تحریک است.
🔸سلبریتی برای دیده شدن هر کاری می کند. گفته شده است: یک سلبریتی ممکن است از راههایی مثبت مثل طنازی، مهارتهای ارتباطی، شیوه های سرگرم کردن مردم، حتی شرکت در کارهای خیریه به شهرت برسد و هوادار جذب کند و همچنین ممکن است از راههایی منفی نظیر زیباسازی های غلو آمیز، تن نماییهای عشوه گرانه، هنجارشکنی، قیافه و پوشش غیر متعارف، اختلاس، رسوایی جنسی، خشونت و حتی به صورت تهمت به آنها که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز مشهورتر گردند.
🔹سلبریتی ها به ظاهر کنشگر خلاق (سوژه) هستند اما خود (ابژه) هستند و تحت سیطره امیال و منافع دیگران زیست می کند. در حقیقت سلبریتی یک شغل و کارگر تحریک گر است و ساخته "عصر تصویری شدن جهان" است و در جهان معنایی مدرن پدید آمده است. در جهانی که بر غلبه میل، شکل و صورت بر حقیقت و معنا استوار شده است سلبریتی ها افرادی هستند که به استخدام تبلیغاتچیها، بازاریابها، رسانه ها و صاحبان قدرت و ثروت درآمده اند تا سخنگوی امیال و منافع آنها باشند. اکثریت سلبریتی ها بازیگرانی هستند که دانش و خلاقیت ویژه ای ندارند اما بهتر از همه می توانند طبق میل و نظر بازیگردان و کارگردان نقش بازی کنند و تابع خواست و دستور آنها باشند.
بنابراین سلبریتی ها محصول رسانه ها و تابع منافع صحنه گردانان رسانه برای هیجان زایی، تحریک و جذابیت بیشتر و گسترش هواداران و مخاطبان هستند. سلبریتی در جامعه مدرن همان نقش #بت در جامعه طبقاتی و مشرکانه را دارد.
🔹سلبریتی کالاهایی است که نیازمند مصرف شدن است. به تعبیر دیگر سلبریتی محتاج مخاطبان قضاوتگر است تا او را ببینند و ارزیابی کنند. این موجب شده است که سلبریتی در حال تغییر و تجدد باشد و همواره خواسته های هواداران را لحاظ کند و آن خواسته ها را درونی کند و همیشه طوری باشد که هوادار می پسندد یا به نحوه ای ظاهر شود که بیشتر از گذشته هیجان هوادار را تحریک و نظر او را جلب کند. براین اساس سلبریتی در نهیلیسم و از خودبیگانگی مزمن غرق است و از آن غافل است.
🔹مقتضای تکوّن و اوج گیری سلبریتی #غريزه لذت خواهی هوادار است غريزه ای که ذات آن تنوع خواهی و تجدد طلبی است. ازاین رو،
شهرت سلبریتی بیدوام و محدود است وفقط تا زمانی است که برای هوادار کارکرد و منفعت دارد با ریزش هواداران، از اعتبار او نزد کارفرما و بازیگردان هم کم میشود. سلبریتی به جهت جذابیتهای ظاهری و مهارتهای رفتاری به طور تصادفی ودفعتاً اوج میگیرد ودر اندک زمانی هواداران ودنبال کننده های (فالور) زیادی راجذب میکند اما پس از مدتی که ازجذابیتهای او کاسته و یا احساس تکراری بودن برهواداران غلبه یافت روند نزولی مییابد و از متن جامعه حذف می شود و فقط به یک خاطره تبدیل میشود تا زمانی که همان خاطره هم فراموش شود.
🔹خلاصه سلبریتی یک شغل و کاسبی مثل بقیه شغلها و کاسبی های برآمده از فرهنگ مدرن است و ارزش و اعتبار آن به نیت و قصد بازیگران آن و نوع خدماتی است که به انسان، جامعه و تحکیم ارزشها میرساند.
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 نجات هنر از سلبریتی 🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی #هنرمند و واژه وارداتی #سلبریتی تفاوت بسی
📌چند نقطه نظر پیرامون مطلب "نجات هنر از سلبریتی"
🔹نظر اول:
سلام ضمن تشکر از مطلب ارزشمند ارسالی
به نظرم یک نکته برای تکمیل مطلب لازمه ، خصوصا جهت تسهیل پذیرش مطلب.
به نظرم رابطه هنرمند و سلبریتی، می تونه عموم و خصوص من وجه باشه و باید نقطه اشتراک شون هم لحاظ بشه.
🔸نظر دوم:
🌷👌
البته فکر میکنم اینکه سلبریتی دنبال دیده شدن به هر قیمتی باشه درباره همه سلبریتی ها صدق نکنه🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #منشور_روحانیت
سوم اسفند ماه سالروز صدور نامه تاریخی حضرت امام (ره) به حوزههای علمیّه و تعیین خط و مشی حوزه در ادامه و استمرار #نظام_جمهوری_اسلامی
🔹 این پیام را مثل یک #درس مثل یک #لوح_آسمانی که انسان #باید مکرّر بخواند، روحانیت و مردم بخوانند!
🔸 خود بنده بارها و بارها خواندهام و اینها #فیوضات_معنوی خداست بر قلب امام!
انسان باید روی کلمه کلمه آن تأمل کند و التذاذ روحی و معنوی ببرد!
#منشور_روحانیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌اسلام و رشد عقلانیت
🖊معمار عقلانیت اسلامی در دوران معاصر حضرت امام خمینی:
🔸اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است؛ يعنى از طبيعت تا ماوراى طبيعت تا عالم الهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام مىخواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع؛ يعنى رشد به آن طور كه هست بدهد. حظّ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد؛ حظّ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد؛ حظّ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد؛ حظّ عقلانيت دارد، #رشد_عقلانيت به او بدهد؛ حظّ الهيت دارد، رشد الهيت به او بدهد. همه حظوظى كه انسان دارد و به طور نقص است، الآن نرسيده است؛ اديان آمدهاند كه اين ميوه نارس را رسيدهاش كنند؛ اين ميوه ناقص را كاملش كنند.
🔹نبايد آقايان كه در اين غرب واقع شدهاند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماوراى طبيعت نيست؛ آقايان از اين مكتبها گول بخورند و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مىخورد و مىخوابد و اينها، چيز ديگرى نيست، همين است، چيز ديگرى در كار نيست. اين اشتباهى است كه اسلام را بد شناختهاند آنهايى كه همهاش توجهشان به اين است و همه آيات و اخبارى كه در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به اين؛ و هم آنها در اشتباه بودند كه همه آيات و اخبار را برگرداندند به آن.
🔸 بايد هر چيزى سر جاى خودش عمل بشود؛ يعنى انسانْ رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است؛ حظّ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است؛ البته روى موازين عفت و سلامت، و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش بسيج بشود تا يك انسان بشود.
🔹انسان شدن كار مشكلى است لكن لازم است براى انسان. مقصود من از اين حرف اين است كه شما خيال نكنيد كه اسلام آمده حيوان تربيت كند، آمده است كه خواب و خوراك براى حيوان درست كند. اين يكىاش است؛ اين را هم درست مىكند لكن اين يك بُعد است، آن هم بُعد آخرش است. بُعدهاى ديگرى دارد كه آنها هم همهاش از اسلام است و براى تربيت انسان است، و انسان را مىخواهد يك موجود رشيدى كه همه اين ابعاد را داشته باشد تربيت كند. و براى همه اينها هم دستور دارد اسلام؛ نسبت به يك جهتْ دونِ جهت ديگرى نيست؛ براى حكومت اسلامى دستور دارد، براى تشكيلاتش دستور دارد؛ براى مقاتله با دشمنان دستور دارد، براى تحرك جامعه دستور دارد، براى رسيدن به ماوراى طبيعت دستور دارد، همه اينها را دارد.
🔸 يك بُعدى نيست كه انسان خيال كند من اسلام را شناختم، و شناختم اين است كه مثلًا تاريخش چه جور بوده و فرض كنيد كه زندگى بشرىاش چه جور بوده و كذا چه بوده، دستورات طبيعىاش چه بوده و اينها. مسأله اين نيست؛ مسائل اسلام بالاتر از اين معانى است و ابعادْ زياد دارد؛ و بايد كسى كه مىخواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه كند به قرآن كه مبدأ اصلى است و همه ابعادى كه در قرآن هست، همه را ملاحظه كند.
صحيفه امام، ج4، ص: ۸ _ ۱۰
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌صیانت و عقلانیت
🔹در فرهنگ اسلامی مفهوم عقل با مفهوم صیانت همنشین است و اصلا کارکرد اصلی عقل، عقال کردن قوای شهوت و غضب است که بیشترین ضربه را به انسان وارد می کنند. عقل با صیانت از حریم فطرت و فضیلت و با کنترل شهوت و غضب، ورودی و خروجی های نفس را مدیریت و محاسبه می کند و انسان را از اسارتهای برآمده از آن قوا رها و مسیر حرکت و تعالی را هموار می سازد.
🔸جامعه انسانی نیز از قوه عاقله و قوای شهوت و غضب برخوردار است و افراد جامعه را تحت تاثیر قرار می دهند. از این رو، شریعت و قانون برآمده از عقل نقش صیانت از حریم فرهنگ و مناسبات انسانی در جامعه را برعهده دارد. بنابراین جامعه خلاق و پویا جامعه ی عقلانی و دارای صیانت است.
🔹 همان گونه که در ضرورت طرح صیانت از فضای حقیقی جامعه و روابط حضوری میان فردی هیچ ترديدي نیست و همگان به حکم عقل و شرع به وجود آن معترف هستند در مورد طرح صیانت در فضای مجازی و روابط غیرحضوری به مراتب این ضرورت ضروری تر است چرا که فضای مجازی با ابهام و تردید و تشکیک همواره است و بدین جهت بستر اصلی برای جنگ شناختی دشمن و افسار گسیختگی شایعه، تهمت، نفرت پراکنی، اباحه گری و رهاشدگی قوای شهوت و غضب در جامعه است. جنگی که نه فقط جسم افراد و خاک کشور بلکه علاوه بر آن جان انسانها و ملک وجودی آنها را هدف قرار داده و با ذهنیت سازی، ذائقه سازی و مطالبه سازی، اصل هویت انسانی و ملی و کیان خانواده و جامعه را در معرض نابودی قرار داده است.
🔸اگر عقل و شرع، قانون و قانون گذار را مکلف کرده است تا هر گونه طرح صیانت را در عرصه های عمومی تنظیم و به تصویب نمایندگان ملت برساند و سپس فقیهان و حقوقدانان متخصص از منظر شرع و قانون اساسی هر طرحی را ارزیابی و پیشنهاد اصلاح کنند و نهایتا تایید کند و بعد از این مراحل دولت باید برنامه اجرایی آن را تنظیم و ابلاغ کند پس می بایست همگان بر عهد قانونمداری خود استوار باشند و از تشکیک های مجازی و بی اخلاقی های رسانه ای پرهیز کنند و تنها از مسیر قانونی و با استفاده از ظرفیت های قانون اقدامی انجام و یا کلامي گفته شود.
🔹 براساس حکم عقل و شرع، بی اعتمادی به نظام قانون گذاری کشور اسلامی و سوءظن به قانون گذاران یک خطای راهبردی و جدی است. و در صورت احساس خطابودگی مسیر هر قانونی به جای تخریب و توهین و تکفیر می بایست به ارائه پیشنهادات جایگزین پرداخت و از طریق رسانه های عمومی و درگاه های ارتباطی به گوش قانونگذار رساند.
🔸 به هر حال عقل و شرع، قانونگذار را در این مورد مکلف کرده است و این رسالت را برعهده آنها گذارده است و مردم هم نمایندگان خود را برای قانونگذاری انتخاب کرده اند. سخن ما منتقدین چه شنیده شود و بدان ترتیب اثر دهند و چه ترتیب اثر ندهند و چه شنیده نشود، می بایست به سازوکار قانونی و مردم سالاری تن داد که قطعا از هرج و مرج و بی اخلاقی و تقابل سازی اجتماعی بهتر است.
🔹 مشکل امروز جامعه ما کم اعتنایی به عقلانیت، قانونمداری و ضوابط مردم سالاری است لذا هر کس به خود اجازه می دهد در هر امر تخصصی اظهار نظر کند و دیگری را به انواع و اقسام توهین ها همچون خیانت، فساد، انحصارگرایی و ... متهم کند بدون آنکه یک پیشنهاد سازنده داشته باشد و یا اقدامی برای آگاه بخشی مسؤلان مرتبط انجام داده باشد.
🔸از سوی دیگر به حکم عقل و شرع نیز قانون گذار می بایست شفافیت را چاشنی صیانت کند و از هرگونه طرح صیانت در برابر تردیدهای واقعی و تشکیک های رسانه ای صیانت کند. عقلانیت در طراحی، همنشین با مشاورت، شفافیت و حکمت است.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از منهجة الاستنباط (احمد مبلغی)
♦️مقاصد الشريعة عند الفيلسوف ملاصدرا
إن فكرة مقاصد الشريعة، التي طرحها المفكر الكبير الشاطبي، هي قضية مهمة وأساسية للغاية بين مفكري اليوم، وهي نظرية فاعلة ومتابعة لا تزال قيد التشكل والتعميق.
ملا صدرا من الشخصيات العظيمة التي كانت لديها عقلية شديدة الترابط، نريد أن نرى كيف كان ينظر إلى مقاصد الشريعة من منظور فلسفته.
ما نقدمه بعنوانه، لم يقله في موضع، بل في عدة مواضع وفي عدة كتبه، فحسب المتابعة والتتبع، ووفقا لمحاولة تنظيم المقاصد من وجهة نظره، تم استخراج وتحقيق ستة مقاصد رئيسية من كلماته.
الكلمات التي استخدمها في هذا الصدد مختلفة، مثل: "مقصود الشريعة"، و"مقصود الشرائع"، و"الغرض من وضع النواميس"، و"المراتب الضرورية في مقصود الشرع" و...
المقاصد الستة في فكره وكلامه هي:
⬅️ المقصد الأول: سياق الخلق إلى جوار الله:
يقول ملاصدرا:
"قد تبين وتحقق بشواهد الشرع وبصائر العقل أن مقصود الشرائع كلها سياقة الخلق إلى جوار الله وسعادة لقائه".
يعتبر ملاصدرا هذا المقصد أكبر المقاصد؛ حيث تستمد المقاصد الأخرى كيانها ومكانتها وأهميتها من أنها تعمل من أجل تحقيق هذا المقصد الرئيسي والنهائي.
يقول ملاصدرا:
"هذا هو الغاية القصوى في بعثة الأنبياء"
⬅️ المقصد الثاني: تحصيل المعرفة:
وهذا المقصد انما لأجل المقصد الأول، وهو يتضمن:
١. المعرفة بالله سبحانه، يقول ملا صدرا:
"وذلك (أي المقصد الأول) لا يتيسر إلا بمعرفة الله تعالى ومعرفة صفاته والاعتقاد بملائكته ورسله وكتبه واليوم الآخر.
ويقول حول مكانة المعرفة بالله سبحانه: "معرفة الله هي الغاية القصوى والثمرة العليا"
في الحقيقة، يكون واقع نفس الكون الى جوار الله، هي المعرفة بالله ورضوانه، ولكن بما ان الجوار الى الله سبحانه وتعالى، له مرحلتان؛ مرحلة ما يتم في عالم البرزخ ومرحلة ما يحصل في عالم الآخرة، فيما تتم المعرفة بالله سبحانه وتعالى في هذه الدنيا وتتكامل وتتبلور في عالم البرزخ وعالم القيامة، لذلك لابد من جعل المعرفة بالله مستقلا، ومن هنا قال ملا صدرا: " لا يتيسر - أي الجوار الى جانب الله" الا بمعرفة الله، مما يلوح منه جعل ذلك طريقا الى تحقق الكون الى جوار الله.
٢. المعرفة على النفوس:
يقول ملاصدرا:
"مقصود الشرائع معرفة النفس بقيومها والصعود إلى بارئها بسلم معرفة ذاتها والانتباه من رقدة الطبيعة والخلاص من موت الجهالة والخروج من ظلمات الهواء وغشاوة هذا الأدنى".
ومعرفة النفس هي الطريق الى معرفة الله، يقول ملاصدرا:
"مقصود الشرائع ليس إلا معرفة الله والصعود إليه بسلم معرفة النفس".
⬅️ المقصد الثالث: تصفية الباطن:
يقول في ذلك:
"يترتب على فعل الحسنات و ترك المحظورات ما هو مقصود الشريعة من تصفية الباطن، الموجبة لسياق الخلق الى جوار الله و معرفته و قربه".
ويقول ايضا:
"ان الغرض من وضع النواميس وإيجاب الطاعات، هو
استخدام الغيب للشهادة وخدمة الشهوات للعقول"
ويقول أيضا:
"فصدر من الرحمة الإلهية والشريعة الرحمانية الامر بتطويع القوى الامارة للنفس المطمئنة بالشرائع الدينية والسياسات الإلهية".
⬅️المقصد الرابع: إيجاد وحفظ نظام المعايش:
ويشمل هذا المقصد فرعين اساسيين، احداهما حفظ الأبدان وحياتها، والاخر حفظ الاموال، يقول ملا صدرا وهو بصدد بيان المراتب الضرورية في مقصود الشرع:
"...ما يحفظ به الحياة على الأبدان... وما يحفظ به الأموال أو ما به المعايش على الأشخاص".
⬅️المقصد الخامس: العدل:
يقول في ذلك: ".... قوانين الشرع في حفظ العدل".
والواقع أن العدالة مقصد إذا تحقق يمكن أن يحقق المقصد الذي قبله؛ أي الحفاظ على نظام العيش.
⬅️ المقصد السادس: الحكمة:
الحكمة، مثل العدالة، هي عامل مهم في الحفاظ على نظام المعيشة وإصلاحه، لدرجة أنه بدون الحكمة، لا يمكن إنشاء نظام المعيشة ولا يمكن تجنب المشاكل والصعوبات والعقبات.
يقول ملاصدرا:
"رعاية الحكمة في نظام معايش الخلائق وإصلاحه وحفظه وحراسته من الفتن المنافية لنظام المعاش".
@manhajah
هدایت شده از منهجة الاستنباط (احمد مبلغی)
mollasadra v shariaat.mp3
45.33M
⭕ شريعت در نگاه ملاصدرا
(تعریف شریعت، خصائص شریعت، مقاصد شریعت و رابطه عقل عملی با شریعت)
@manhajah
📌 عصاره نظریه "جهان های اجتماعی"
حکیم متأله و فیلسوف اجتماعی استاد شیخ حمید پارسانیا:
🔹زندگی اجتماعی افراد، جوامع یا گروهها در ذیل آرمانها، ارزشها و معانی است.
🔸 افراد با آن معانی و ارزشها ارتباط برقرار میکنند و آن را جزو شخصیت و وجود خود میکنند.
🔹اگر حوزههای معنایی تفاوتهایی دارند یا گاهی با یکدیگر چالشهایی را دارند، این ناسازگاریها به نحوی در حاملان این معانی که انسانها هستند، بروز پیدا میکند.
🔸انسانها مختار هستند که به چه حوزهای عقیده داشته باشند و محبت و هستی خود را با آن امر پیوند بزنند، اما مختار نیستند که وقتی معنایی را انتخاب کردند، ذات او را عوض کنند، بلکه به معنای رقیب روی میآورند.
🔹حوزههای معنایی، شبکهای را ایجاد میکنند که بخشی نقش محوریتری دارند و با تغییر آن ارزش و معنا، یک سیستم و مجموعهای جابهجا میشود و نمیتواند در سیستم رقیب حضور داشته باشد، و برخی نیز میتوانند سازگار باشند و نقش هویتی و تعیینکننده ندارند.
🔸هر فرهنگ و جامعهای را بر این اساس میتوان مبتنی بر نوع آن معانی و ارزشهای محوری که برگزیده است، تقسیمبندی کرد.
🔹برخی از ارزشها مرزهایی دارند که ظرفیت گسترش از یک نژاد، قوم، جغرافیا و قبیله را ندارند؛ یعنی هر حوزه از ارزشها ظرفیتی برای بسط در قلمرو تاریخ و جغرافیا را دارد. مثلاً ارزشهایی که قوم یهود دارند، مختص به یک قوم است و حتی ممکن است تبلیغش را برای دیگران جایز ندانند و انجام نیز ندهند. یا یک حرکت خونی و قبیلهای که برای قدرت یک قبیله خاصی میآید، به یک شکلی، ظرفیت گسترش دارد، اما مدل گسترش بر مدار زور است و وقتی زور نبود این وضعیت هم نخواهد بود. یعنی مرزها را با نظام سلطه مستقر نگه میدارند،
🔸اما برخی از رویکردها ظرفیت وسیعتری دارند و گسلهای نژادی، زبانی، قومی و فاصلههای تاریخی را درمینوردند.
🔹اگر آن حوزه معنایی اهلی باشد و جهان هم توحیدی باشد، این ظرفیت شکل میگیرد.
🔸اسلام این ویژگی را دارد و به لحاظ تاریخی نیز نشان داده است که دال مرکزی این معنا که توحید است، رویکردی را میآورد که مرز و زبان نمیشناسد و هر قومی را به مثابه یک فرصت برای حضور خودش میداند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌تفسیر نیچه ای یا حکمت متعالیه ای از جنگ اکراین
🔹جنگ یکی از مقولات اجتماعی پر ظرفیت برای کارآمدی نظریات اخلاقی و اجتماعی است که ریشه در بنیادهای فلسفی آن نظریات دارد.
🔸مهمترین نظریه اخلاقی و اجتماعی در تحلیل جنگ متعلق به ماکیاولی است که در تمدن جدید غرب بسط پیدا کرده است و نیچه به صراحت آن را تبیین روان شناختی و وجودی کرده است و آن تحلیل #اراده_گرایانه از انسان و پدیده های انسانی است. در این تحلیل همه حقیقت انسان به اراده و قدرت طلبی تقلیل داده می شود و اراده را نیز تابع تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی می دانند. در این نگاه مفهوم جوهری جنگ، امر «قدرت انسانی» است، و در حقیقت دو قدرت انسانی است که باهمدیگر درگیر میشود و به جنگ میانجامد...
🔸 اولا حکمت چرایی و چگونگی کنش جنگی انسان را باید در فلسفه علمی حکمت اسلامی جستجو کرد نه صرفا در فلسفه نظری و مباحث هستی شناسی؛ ثانیا: از خلط میان قواعد فلسفه نظری و فلسفه عملی به شدت باید پرهیز کرد؛ ثالثا: جمع طولی این قواعد را باید از نظرگاه های مختلف رصد و مطالعه عمیق کرد؛ رابعا: برفرض وجود نقصی در یک قاعده فلسفی موجب ناکارآمدی یک فلسفه در همه بخشهای آن و توانایی آن در تبیین پدیده های اجتماعی نمی شود.
🔹اما در حکمت عملی فیلسوفان مسلمان تحلیل جنگ را نباید به سطح اراده و میل قدرت طلبی انسان فروکاست. نقش اراده و جهت داری در کنش جنگی یک امر بدیهی و غیر قابل انکار است و نیازی به دستگاه فلسفه نظری مستقل ندارد بلکه در روانشناسی و تحلیلهای اجتماعی مباحث مفصلی پیرامون آن بیان شده است. بلکه اراده و کنش را باید در سطح آگاهی و نظام معانی و عقلانیت حاکم بر ذهنیت کنشگر آن را درک و تصویر کرد. چرا که اراده معطوف به کنش انسان تابع آگاهی و معرفت آدمی است. آنچه نیازمند فلسفه و حکمت است، معرفت شناسی و هستی شناسی واقعیت محور است تا بتواند مبنایی برای تحلیل اغراض و مقاصد کنشگران باشد. به تعبیر دیگر، اگر فلسفه ای بتواند واقعیت را اثبات، مراتب آن را بیان و قوانین حاکم بر نظام عالم را تبیین کند از امکان تحلیل جهتداری اراده ها و صحت و خطای آنها می تواند گفتگو کند والا با اراده گرایی و نسبی گرایی و برساخت گرایی آگاهی و معرفت، امکان هرگونه گفتگوی فلسفی بسته است و باید به خطابه و تفاهم مبتنی بر قدرت رسانه ای روی آورد.
🔸 چنانکه در حکمت عملی اسلامی مبرهن است اراده در کنش کنشگر مختار، جزء العلة است و شرط تحقق هر کنشی، داشتن اراده و به کاربستن آن از طریق انتخاب و تصمیم گیری و عزم است و این اصل مبرهن و قطعی حکمت متعالیه هیچ منافاتی با اصل ضرورت علی و معلولی مطرح در فلسفه نظری ندارد. بسیاری از فلاسفه بزرگ از ابن سینا تا ملاصدرا ، از امام خمینی تا علامه طباطبایی، از شهید مطهری تا آیت الله مصباح یزدی و دیگران این دو قاعده فلسفی را تبیین و نسبت میان آنها را ترسیم کردند.
🔹چنانکه گفته شد مقوله جنگ را نه در فلسفه نظری بلکه می بایست در فلسفه عملی فیلسوفان مسلمان و در ذیل جدال میان جنود عقل و جهل مشاهده و فهم کرد.
🔸به طور نمونه حضرت #امام_خمینی براساس اصول حکمت متعالیه در کتاب شرح حدیث #جنود_عقل_و_جهل به تحلیل #جنگ_جهانی_دوم پرداخته است و به خوبی ریشه های انسان شناسی و فلسفه عملی چرایی، فرایند جهت داری کنش انسان از آگاهی و معرفت را همچنین چگونگی وقوع جنگ و چگونگی کنترل جنگ را تبیین کرده اند.
در ادامه بخشهایی از بیانات حکمت عملی امام خمینی (ره) خواهد آمد
⏬⏬⏬
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش اول)
حضرت امام خمینی(ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل:
🔸[ثمرات قوّه غضبيه]
بدان كه قوّه غضبيّه يكى از نعم بزرگ الهى است بر حيوان و بالخصوص بر انسان كه به واسطه اين قوّه شريفه، حفظ بقاى شخصى و نوعى و حفظ نظام عائله و بقاى فردى و جمعى شود؛ چون كه انسان تا در عالم مادّه و طبيعت واقع است، به واسطه تضادّ و تصادمى كه در اين عالم است و به واسطه قوّه قبول و انفعال و تأثّرى كه در طبيعت او است، دائماً در نضج و تحليل است كه اگر بدل ما يتحلّل به او نرسد، به زودى مفسدات داخلى او را فانى و نابود مىكنند، و همين طور تا در عالم دنيا و تصادم واقع است، از براى او دشمنها و مفسداتى هست كه اگر از آنها جلوگيرى نشود، انسان را به زودى زائل و فانى كنند.
و همين طور كه از براى شخص و فرد حيوان و انسان، مفسدات و موذيات خارجى و داخلى هست، از براى نظام عائله انسانى و نظام جمعيت و مدينه فاضله انسانيّه، مفسدات و مخلّاتى است كه اگر ذبّ و دفع از آنها نشود، به زودى نظام عائله و نظام مدينه فاضله به هم مىخورد، و به اسرع اوقات، عالم مدنيّت رو به زوال و اضمحلال مىگذارد.
از اين جهة، عنايت ازليّه الهيّه و رحمت كامله رحمانيّه اقتضاء نمود كه در حيوان مطلقاً، و در انسان بالخصوص، اين قوّه شريفه غضبيّه را قرار دهد كه حيوان و انسان- بما هو حيوان-، دفع موذيات خارجى و داخلى فردى خود كند، و انسان، بالخصوص، دفع و رفع مفسدات و مخلّات نظام عايله و نظام جامعه و مدينه فاضله نمايد.
دفاع و ذبّ از هتك از عايله، و سدّ ثغور و حدود مملكت، و حفظ نظام ملّت و بقاى قوميّت، و نگهبانى از تهاجم اشرار به مدينه فاضله، و جهاد با اعداء انسانيّت و ديانت صورت پيدا نكند، مگر در سايه اين قوّه خداداد و اين تحفه آسمانى كه به دست حق تعالى- جلّ و علا- در خميره انسان مخمّر شده و به وديعت نهاده شده.
اجراى حدود و تعزيرات و سياسات الهيّه كه حفظ نظام عالم كند، در پرتو اين قدرت و قوّه الهيّه است؛ بلكه جهاد با نفس و ذبّ از جنود ابليس و جهل، در تحت حمايت اين قوّه شريفه انجام گيرد. در هر كس كه اين قوّه شريفه كه تجلى انتقام و غضب الهى است، به طور تفريط ناقص باشد، لازمه آن بسيارى از ملكات خبيثه و اخلاق ذميمه است، از قبيل خوف و جبن و ضعف و تنبلى و خودپرورى و كمصبرى و قلّت ثبات و راحت طلبى و خمودى و انظلام- كه مثل ظلم يا بدتر از آن است- و رضايت به فواحش و رذائل و تن دادن به فضايح و بىغيرتى بر خود و عائله و ملّت خود. (ص: 243)
🔹[ریشه های جنگ جهانی دوم]
سبعيّت انسان، چون سبعيّت ديگر حيوانات نيست كه حدّ محدود و انتها و وقوف داشته باشد؛ زيرا كه حلقوم انسان، بلع همه عالم را اگر كند، قانع نشود و آتش طمعش فرو ننشيند، از اين جهت جهنّم غضبش ممكن است تمام عالم طبيعت را بسوزاند.
الآن كه نويسنده، اين اوراق را سياه مىكند، موقع جوشش #جنگ_عمومى بين #متّفقين و #آلمان است كه آتش آن در تمام سكنه عالم شلعهور شده و اين شعله سوزنده و جهنّمِ فروزنده نيست، جز نائره غضب يك جانور آدم خوار و يك سبع تبه روزگار، كه به اسم پيشوائى آلمان عالم را و خصوصاً ملت بيچاره خود را بدبخت و پريشان روزگار كرد، و اكنون رو به زوال و اضمحلال است.
ولى با زوال نظام عالم و #شيوع_سبعيّت و شيطنت و جهل در سكنه عالم، اين آلات و ادوات و اختراعات محيِّر العقولى كه خداوند نصيب اروپاى امروز كرده، اگر #به_طور_عقل و در تحت #پرچم_دين_الهى اداره مىشد، عالم يكپارچه #نورانيّت و #معدلت مىشد، و سرتاسر دنيا به روابط حسنه مىتوانست سعادت ابد خود را تأمين كند؛ ولى مع التأسّف اين قواى اختراعيّه در تحت سيطره جهل و نادانى و شيطنت و خودخواهى، همه بر ضد سعادت نوع انسانى و خلاف نظام مدينه فاضله به كار برده مىشود و آنچه بايد دنيا را نورانى و روشن كند، آن را به ظلمت و بيچارگى فرو برده، و راه بدبختى و ذلّت و زحمت به انسان مىپيمايد، تا به كجا منتهى شود و كى اين جمعيت بينوا از دست چند نفر حيوان به صورت انسان- نه، بلكه اشخاصى كه عار حيوانيّت هم هستند- خلاص شوند، و اين بيچارگى خاتمه پيدا كند، و اين ظلمتكده خاكى، نورانى شود به نور الهىِ ولىِّ مصلح كامل؟(ص:245)
ادامه دارد....
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش دوم)
حضرت امام خمینی(ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل:
🔸[مدیریت قوّه غضبيه]
بدان كه قوّه غضبيّه اگر در تحت تصرف عقل و شرع تربيت شود، يكى از بزرگترين نعتمهاى الهى و بالاترين كمك كارها به راه سعادت است، و با قوّه غضب حفظ نظام جهان و حفظ بقاى شخص و نوع شود، و مدخليّتى بزرگ در تشكيل مدينه فاضله دارد. با اين قوّه شريفه انسان و حيوان حفظ بقاء خود و نوع خود كند، و از ناملايمات طبيعت دفاع كند، و خود را از زوال و فنا نجات دهد. و اگر اين قوّه در انسان نبود، از بسيارى از كمالات و ترقّيات بازمىماند و حفظ نظام عائله نمىكرد و از مدينه فاضله مدافعه و ذبّ نمىنمود. حكماء و دانشمندان براى خروج از حدّ نقص و تفريط آن، دستوراتى داده و خود براى تهييج آن به كارهائى فوق العاده اقدام مىكردند(ص: 369)
🔹[ریشه غضب و جنگ]
يكى از مهمّات اسباب مهيّجه آن، مزاحمت نمودن با يكى از مطلوبات نفسانيّه او است؛ چنانچه سگها چون اجتماع كنند بر سر يك جيفه مُردارى، چون مزاحمت در پيش آيد، غضب آنها فوران كند و #جنگ و جنجال بر پا شود. از حضرت مولى الموالى، علىّ بن أبى طالب- عليه السلام- منقول است كه فرمودند: «دنيا جيفه است و طالبش سگها هستند» و اين از بهترين تشبيهات است؛ زيرا تكالب بين ابناء دنيا بر سر اين جيفه گنديده است.از اين جهت، اسّ اساس و امّ الأمراض را بايد حبّ دنيا كه رأس تمام خطيئات است، دانست. و چون حبِّ دنيا در دل متمكّن شد، به مجرّد آن كه با يكى از شئون دُنياوى مزاحمتى حاصل شد، قوّه غضب فوران كند و عنان اختيار را از دست بگيرد و متملّك نفس نشود و انسان را از جاده شريعت و عقل خارج كند. پس علاج اساسى اين قوّه به قلع مادّه آن است كه آن حبّ دنيا است. و اگر انسان نفس را از اين حبّ تطهير كند، به شئون دنيائى سهل انگارى كند، و از فقدان جاه و مال و منصب و رياست، طمأنينه نفس را از دست ندهد، و حقيقت حلم و بردبارى و طمأنينه نفس در انسان پيدا شود، و قرار و ثبات نفس روزافزون شود. (ص: 377)
🔸[مبانی فلسفی بحث حلم = غضب کنترل شده]
حلم از شعب اعتدال قوّه غضب است. و آن عبارت از ملكهاى است كه نفس را به واسطه آن طمأنينه حاصل شود كه بزودى و بىموقع، هيجانِ قوه غضب او نشود، و اگر بر خلاف ميل نفسانى او چيزى رخ دهد و به او مكروه يا ناگوارى رسد، از حوصله بيرون نرود و گسيخته لجام نشود.(ص368)
بايد دانست كه به واسطه شدَّت اتصالى كه ما بين ملك بدن و روح است چنانچه در فلسفه اعلا ثابت است كه نفس داراى نشئات غيب و شهادت است، و آنْ عالى در عين دنُوّ است و دانى در عين عُلُوّ است، و با وحدتْ تمام قوا است» بنا بر اين، تمام آثار ظاهريه در روح، و آثار معنويه در ملك بدن سرايت مىكند. پس اگر كسى در حركات و سكنات مواظبت كند كه با سكونت و آرامش رفتار كند، و در اعمال صوريه مانند اشخاص حليم رفتار كند، كم كم اين نقشه ظاهر به روح سرايت كند و روح از آن متأثر شود، و نيز اگر مدّتى كظم غيظ كند و حلم را به خود ببندد، ناچار اين تحلّم به حلم منتهى شود و همين امر تكلّفىِ زورى امر عادى نفس شود. و اگر مدتى انسان، خود را به اين امر وادار كند و مواظبت كامل از خود كند و مراقبت صحيح نمايد، نتيجه مطلوبه البته حاصل شود. و در آثار شريفه اهل بيت وحى- عليهم السلام- اين علاج مذكور است.(ص381)
ادامه دارد...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش سوم)
✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد:
🔹[ریشه های جنگ]
وقتى توجه به خود باشد، همه جهات خودم باشم، همه چيز را براى خودم بخواهم. همه اين گرفتاريهايى كه براى بشر است از اين نقطه به پا مىشود. همه گرفتاريها از انانيت انسان است. تمام جنگهاى عالم از اين انانيت انسان پيدا مىشود. مؤمنها با هم جنگ ندارند؛ اگر جنگى باشد بين دو نفر، بايد بدانند كه مؤمن نيستند. مؤمنها با هم جنگ ندارند. وقتى كه ايمان نباشد و توجه، همهاش به خودش باشد، هر چيز را براى خودش بخواهد، هياهو از اينجا به پا مىشود؛ من براى خودم اين مسند را مىخواهم، شما هم براى خودتان مىخواهيد؛ جمع [امكان] ندارد، تعارض مىشود. من براى خودم اين فرش را مىخواهم، شما هم براى خودتان مىخواهيد؛ من براى خودم اين رياست توهّمى را مىخواهم، شما هم براى خودت مىخواهى. وقتى من براى خودم و شما هم براى خودتان، جمع هم امكان ندارد، دعوا مىشود. آن [يكى] اين مملكت را براى خودش مىخواهد، ديگرى هم براى خودش مىخواهد، جنگ مىشود. اين جنگها همه بين انانيتهاست، جنگهاى عالم همهاش جنگهاى انانيت است. انسان با انانيتش جنگ مىكند و جنگها بين انانيتهاست. اين انانيت در اوليا نيست؛ جنگ هم در اوليا نيست؛ اگر همه اوليا در يك جايى جمع بشوند، هيچ وقت با هم جنگ [نمىكنند]، اصلًا با هم مخالفت پيدا نمىكنند، براى اينكه همه براى خداست، ديگر خودى نيست تا اينكه اين بكشد آن طرف، آن بكشد آن طرف؛ تزاحم بشود، دعوا بشود. همه براى يك مبدأ است؛ براى يك جهت است.
و ما الآن در يك چاهى واقع شديم، در يك ظلمت واقع شديم كه بالاترين ظلمتهاست؛ و آن ظلمت انانيت است؛ و اگر چنانچه از اين ظلمت خارج نشويم، از اين چاه خارج نشويم، از اين انانيت بيرون نرويم، از اين توجه به خود و خودخواهى، ديگران را هيچ [انگاشتن] و همه را براى خود خواستن؛ هر چه طرح بشود آدم تا به نفع خودش است قبول مىكند، واقعاً قبول مىكند؛ به نفع خودش نباشد- حق هم باشد- قبول نمىكند. يك چيزى براى او باشد، فوراً باورش مىآيد، اگر به ضدش باشد اصلًا به اين زوديها باورش نمىآيد. اينها همه انانيت است. همه گرفتاريهاى ما و همه گرفتارى شما و همه گرفتارى بشر در همين جاست.
نزاع سر #خودخواهى است. نزاع سر اين است كه من مىكشم طرف خودم، شما هم مىكشيد طرف خودتان. مادامى كه اين هست، الهيت در كار نيست؛ همان پرستش نفس است. حالا كى مىتواند از اين خارج بشود؟ بتى است، معبدى است و بتخانهاى است كه آدم خودش در خودش [ساخته] است؛ و كى مىتواند [از آن] خارج بشود؟ اين يك دست غيبى مىخواهد كه بيايد دست انسان را بگيرد و خارج كند؛ همه انبيا هم براى اين آمدند.
تمام انبيا كه مبعوث شدند، تمام كتب آسمانى كه آمدهاند، براى اين است كه اين انسان را از اين بتخانه بيرونش بياورند تا اين بت را بشكند و خداپرست بشود. همه انبيا آمدند براى اينكه اين عالم را يك عالم الهىاش كنند، بعد از اينكه يك عالم شيطانى است، يك عالمى است كه حكومت [آن]، حكومت شيطان است. آنكه در ما حكمفرماست، شيطان است؛ ما تابع شيطان هستيم. هواى نفس از جلوههاى شيطان است؛ و حكومت در ما، حكومت شيطان است. هر عملى هم كه مىكنيم عمل شيطانى است؛ هر كارى بكنيم، مادامى كه آن شيطان بزرگ كه نفس است، نفس اماره است، مادامى كه او هست، هر كارى هم ما انجام بدهيم، روى انانيت انجام مىدهيم، روى انانيت كه انجام داديم، تبع شيطانيم، سلطنت شيطان الآن بر ما مستولى است. آن وقتى كه هجرت بكنيم، و به تعليم انبيا، به تعليم اوليا هجرت بكنيم از اين منزل، و پشت بكنيم به اين انانيت، از اين چاه داريم مىرويم آن طرف؛ و اگر چنانچه كسى در دنيا موفق بشود، مىرسد به آنجايى كه در وهم من و شما نمىآيد، پس عدم گردد و فانى مىشود. كسى [كه] بخواهد كمال پيدا بكند، كسى [كه] بخواهد از اين انانيت بيرون برود، بايد با مجاهده هجرت بكند، مجاهده كند و اين هجرت را انجام دهد. [طبق حديث شريف] از جهاد اصغر آمديد:
وَ بَقىَ عَلَيْكُمُ الجِهادُ الأكْبَرُ.
(ص120 - 123)
ادامه دارد: ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش چهارم)
✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد:
[جهاد با نفس] جهاد اكبر است، همه جهادهاى دنيا، تابع اين جهادند. اگر اين جهاد را موفق شديم، هر جهادى بكنيم جهاد [الهى] است، اگر اينجا موفق نشديم، همهاش شيطانى است، همه جهادها شيطانى است. در روايت است كسى كه «خَرَج»، خارج شود براى جهاد كه يك كنيزى پيدا بكند، يك مالى پيدا كند، اين اجرش همان است؛ و آن كسى كه [جهادش] «إلَى اللَّه» باشد، اجرش «عَلَى اللَّه» است.
#سنخ_فعلها فرق مىكند. سنخ فعلى كه از اوليا صادر مىشود، با فعلى كه از ماها صادر مىشود [فرق مىكند]؛ چون مبدأش فرق مىكند. بىجهت نيست كه
ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَيْنِ.
خوب، يك دست فرود آوردن براى كشتن يك نفر آدم، البته يك جهتش آن است كه تمام اسلام با تمام كفر مواجه شده بود، كه اگر يوم الخندق شكست مىخوردند، اسلام از دست مىرفت. به اين معنا يك جهت [هست]، يك جهت هم، قضيه آن خلوص و آن الهيتى [است] كه در مطلب است. آن آدمى كه وقتى روى سينه آن شخص مىنشيند و او تف مىاندازد به او- به حسب نقل- بلند مىشود، مبادا يك وقتى- با اينكه نبوده، مع ذلك احتياط است- مبادا يك وقتى تأثيرى كرده باشد و اين [عمل] از الهيتش افتاده باشد و جهت نفسانيت پيدا بكند، آن [آدم]، يك ضربتش، روحش بيشتر از همه عبادات است، آن روحى كه عبادت را عبادت مىكند. مشرك و غير مشرك، آنكه بت مىپرستد و آنكه نمىپرستد، همه يك ظواهرى و يك ذكرى و آدابى دارند، ظواهرش كه مثل هم است؛ ابو سفيان هم نماز مىخواند، معاويه هم امام جماعت بود؛ ظواهر همين ظواهر است؛ آنچه اين نماز را بالا مىبرد، آن روحى است كه دميده مىشود به نماز، آن روح اگر باشد نماز بالا مىرود، نماز الهى مىشود؛ و تا عبادت براى خودش باشد [نماز الهى نيست]. همه ما اين طور هستيم. بازى ندهيم يكديگر را.( ص: 123)
ادامه دارد ....
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش پنجم)
✍️حضرت امام خمینی(ره) درتفسير سوره حمد:
🔹[جنگ خدایی]
وقتى يك انسانى آدم شد، به همه اين مسائل عمل مىكند، زراعت هم مىكند، لكن زراعتى كه براى خداست؛ جنگ هم مىكند. همه اين جنگهايى كه در مقابل كفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحيد و از اين دعاخوانها بوده [است]. آنهايى كه در ركاب رسول خدا، در ركاب امير المؤمنين بودند، اكثراً اهل اين جور عبادات زياد بودند. خود حضرت امير در بحبوحه جنگ ايستاده بود، نماز مىخواند. آنجا قتال بود و او نمازش را مىخواند. قتال هم مىكرد، نماز هم مىخواند. وقتى هم در همان بحبوحه جنگ از او يك مطلبى را پرسيدند، ايستاد توحيد برايشان گفت. يك كسى گفت كه آخر در اين وقت، فرمود- به حسب نقل- ما براى اين جنگ مىكنيم، جنگمان براى دنيا [نيست]، نمىخواهيم با معاويه جنگ كنيم تا شام را بگيريم. شام و عراق را پيغمبر و امير نمىخواستند. آنها مىخواستند اينها را آدم كنند، مىخواستند جان مردم را از دست مستكبرين رهايى ببخشند. اينها هم همانها بودند كه اصحاب دعا بودند. همين دعاى كميل را كه از حضرت امير وارد شده [ببينيد]، همين آدمِ كميل بخوان، شمشير بزن است.( ص: 148)
🔸[تعلق ها ریشه جنگها]
يكى از اشكالاتى كه يك كسى كه اطلاع از مسائل ندارد [مطرح مىكند]، اين است كه اهل عرفان مىگويند كه «چون كه بىرنگى اسير رنگ شد ...». با اينكه آن شعر در اصل مربوط به اين باب نيست، آنها اصلًا توجه هم نكردهاند كه آن شعر مربوط به اين باب نيست، مربوط به حقيقت نيست. مربوط به #جنگى است كه بين دو تا انسان واقع مىشود؛ و مقصود او را چون متوجه نشدهاند، از اين جهت گفتهاند كه اين كفر است با اينكه اصلًا ربطى به آن مسأله ندارد؛ مسأله ديگرى است كه اين همه جنگها كه در عالم واقع مىشود، سر چيست و اساساً چرا جنگ واقع مىشود.
اين رنگى كه اينجا مىگويد، تعلقى است كه بعضى شعرا [ى] ديگر هم در تعبيراتشان دارند: «از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است»؛ «1» و بىرنگى آن است كه تعلق نداشته باشد به يك چيزى از طبيعت. وقتى تعلق نداشته باشد به طبيعت، اين نزاع واقع نمىشود. تمام نزاعهايى كه واقع مىشود، مال اين است كه انسان تعلق دارد به طبيعت، و طبيعت [را] هم به واسطه علقهاى كه دارد براى خودش مىخواهد. آن [ديگرى] هم تعلق دارد به طبيعت و آن را براى خودش [مىخواهد]. در هر شأنى از شئون، نزاع واقع مىشود.
اين آدم مىخواهد بگويد كه در فطرت اصليه كه رنگ تعلقى نيست، نزاع [هم] نيست. اگر همان طورى كه حضرت موسى بىتعلق بود، فرعون هم بىتعلق بود، دعوا نمىشد. اگر در همه عالم، انبيا جمع بودند، هيچ وقت دعوا نمىشد؛ و اين دعوا سر تعلقات است. همه دعواهايى كه در عالم واقع مىشود، سر اين تعلقات است. «بىرنگى اسير رنگ شد»، يعنى اينكه فطرتى كه رنگ نداشت، تعلق نداشت، وقتى اسير تعلق شد، اينها دعوايشان مىشود. اگر اين رنگ برداشته بشود، موسى و فرعون هم آشتى مىكنند. اين باب، آن باب نيست؛ در عين حال آن كسى كه اين ايراد را مىگيرد، متوجه نشده است كه اين، راجع به دو تا موجودى است كه با هم دعوا دارند، نه راجع به اصل مسأله. (ص: 179)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121